(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 14 شهريور 1388- شماره 19454
 

يك ادعا!
گفتاري در باب واژگان جديد فارسي
اي روح لغتنامه «اسماء» كجايي؟
رنگ!
جهاني سازي ادبيات
معرفي كتاب؛ كاش تو را مي ديدم زندگي كوتاه اما پربار
رئيس مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري: فرهنگ را نبايد در وزارت ارشاد خلاصه كرد
اشرف پهلوي در حسرت آرزوهاي برباد رفته
ميليون ها كتاب در اروپا ديجيتالي شد
سردبير سروش كودكان: جاي مطبوعات كودك و نوجوان در دروس دانشگاهي خالي است



يك ادعا!

پژمان كريمي
در جريان گرفتن رأي اعتماد مجلس نسبت به كابينه دولت دهم، عملكرد فرهنگي دولت نهم هدف نقد برخي از نمايندگان خانه ملت قرارگرفت. متهم نمودن دولت نهم به رفتار ليبرالي در حوزه فرهنگ، از شگفت انگيزترين بخش هاي نقد فرهنگي اين دولت بود. به راستي كدامين رفتار دولت نهم، مبتني بر اصول و بايستگي هاي روشن ليبراليسم معنا و تفسير مي شود؟ نسبت عملكرد وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي دولت نهم با مباني ليبراليسم چگونه تبيين مي گردد؟ شاخص هاي ليبراليسم در مجموعه دولت نهم، كدام است؟
پيش از برگزاري انتخابات 22 خرداد، مخالفان دولت نهم، از هيچ گونه اتهامي در جريان آنچه «نقد دولت» ناميده مي شد، فروگذار نكردند.
نويسنده اي- كه اتفاقاً خود را اصولگرا مي داند، بدون ارائه مستندي و در قالب مطلبي مخدوش در يكي از روزنامه هاي زنجيره اي سكولار نوشت:
-«دولت نهم كاملاً غيرفرهنگي بود!»
مدرس و نويسنده و كارگردان تئاتر- او هم بدون ارائه مستندي - تأكيد كرد: «در هيچ دولتي، مانند دولت نهم، سانسور واقع نشد»!
داستان نويسي كه مخالفت اش با جمهوري اسلامي امري محرز است، در ادعايي عجيب و به شدت عوامانه گفت: «در دولت نهم هيچ كتابي چاپ نشده است!»
اين تهمت زني ها و ادعاهاي بي سند و پايه در حالي بود كه شاخص توليدات فرهنگي در دوران چهارساله دولت نهم از افزايش نسبي چشمگيري حكايت دارد.
به طور مثال، تعداد كتاب هاي منتشر شده از رقم 51هزار و 916 عنوان در سال 84 با رشد متوسط سالانه معادل 2061 درصد به 54 هزار و 659 عنوان رسيد.
در پايان كار دولت نهم، تنها كمتر از يك درصد از كتاب هاي ارائه شده به وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي، مجوز نشر دريافت نكردند .
يا در حوزه مطبوعات بايد گفت كه در سال 81 كل نشريات كشور، يك هزار و 210 عنوان بود كه در سال 86، اين تعداد به دو هزار و 160 عنوان رسيد.
يا شاخص تعداد جشنواره هاي سينمايي و سمعي و بصري كشور در سال 84، 23 مورد بوده كه با رشد 35013 درصد به 42 مورد در سال 86 رسيده است.
از اين رو، در بعد كميت، عملكرد فرهنگي دولت نهم، كاملاً قابل دفاع است.
اما آيا دولت نهم مرتكب عملكردي ليبرال در حوزه فرهنگ شده است؟ يا اين ادعا نيز مانند ساير ادعاها در زمينه عملكرد فرهنگي دولت، بي پايه و مردود است؟
بايد گفت دولت نهم،بالاترين صدمه ها را از ناحيه كساني ديد كه بيشترين ضديت را با دين و نظام ديني داشتند و دارند. كافي است به فهرست نام مخالفان دولت نهم در حيطه فرهنگ كه پاي بيانيه هاي رنگارنگ عليه نظام و دولت نهم نشانده شده، نگاهي كنيم. چرا اين گونه افراد، دولت نهم را هدف حمله قرار داده اند؟ جز اين است كه دولت نهم در سطوح گوناگون، بر اسلام و مباني انقلاب به عنوان هدف و غايت پاي فشرد؟ جز اين است كه به دليل همين پاي فشاري، مخالفان دين و نظام در رديف مخالفان دولت نهم درآمدند. آن هم مخالفاني كه براي تخطئه عملكرد فرهنگي دولت، هيچ چاره اي جز روا داشت ادعاهاي بي پايه نديدند.
بايد گفت اتهام عملكرد «ليبرالي در حوزه فرهنگ» چنان مضحك است كه اثبات آن را مي توان با اشاره به يك واقعيت به اثبات رساند:
«ناتواني واردكننده اتهام در اثبات اتهام!»

 



گفتاري در باب واژگان جديد فارسي

اكبر خوردچشم
زبان فارسي و گويش هاي مربوط به آن هزاران سال است كه در پهنه گفتاري از ارزش و جايگاه خاصي برخوردار است. به همين علت سخنوران و نويسندگان ديگر ملت ها در باب اين زبان سخن هاي بسياري گفته اند. چنانچه در اين ميان «ويليام جونز» از انديشمندان قرن هجدهم انگلستان تصريح نموده: «درميان كشورهاي دنيا، ايران كشوري است بيشترين نويسنده، مولف و شاعر را پديد آورده است و اين نشان از غناي زبان فارسي آن ديار دارد.»
بي ترديد همگان براين نكته اذعان دارند كه زبان فارسي از ديرباز جزو غني ترين زبان هاي جهان است. از يك طرف اين زبان لغات فراوان دارد كه در هر برهه از تاريخ دگرگون شده، ثابت مانده و يا تغيير معنا داده است، از آن سوي اين زبان كنايات، ابهامات و ضرب المثل هاي بسيار دارد كه دايره معنايي اش را پهن تر كرده و از همه مهم تر، ورود كلمات و لغات عربي و ثابت ماندن آن لغات در زبان فارسي تحت عنوان «لغات دخيل» برعمق و ژرفاي اين زبان افزوده است. پس برحق است كه عده اي از زبان شناسان ورود واژگان بيگانه به زبان فارسي را نوعي تهديد به حساب آورند. هرچند دراين ميان عده اي ديگر از زبان شناسان منكر اين ادعا هستند و عقيده دارند، ورود لغات و واژگان بيگانه به هر زباني، آن زبان را تهديد نمي كند، بلكه آن زبان را غني مي سازد. البته در پاسخ به مطالب دسته دوم از زبان شناسان مي توان چنين گفت كه اين سخن درست است، اما به شرط آن كه آن زبان، يك زبان فقير باشد و دايره لغات و واژگان آن بسيار محدود باشد، نه زبان فارسي كه صدها هزار لغت و واژه شناخته شده و يا ناشناس دارد.
بايد بپذيريم اين يك واقعيت است كه زبان اغلب كشور هاي جهان از ديرباز دستخوش تغييرات و دگرگوني هاي بسياري شده. يعني به واسطه انتقال تمدن ها و ديدگاه ها از جامعه اي به جامعه ديگر، يك سري لغات و واژگان هم به آن جامعه منتقل شده است، به عنوان مثال واژه «پارتيزان» كه واژه اي فرانسوي است و در معناي «چريك» و «تكاور» استفاده مي شود. ريشه اي ايراني دارد و از واژه «پارس» اخذ شده كه اگر ريشه يابي شود، خود به خود به واژه پارسيان در زمان اشكانيان مي رسيم كه قومي تكاور و بي هراس بوده اند. يا واژگاني چون «استاذ»، «بساتين» واژگاني كاملا فارسي هستند كه بعداز ورود به زبان عربي معرب شده اند. پس مي توان چنين نتيجه گرفت انتقال واژگان از زباني به زبان ديگر امري عادي و تاحدودي قابل قبول است و اين كه در اين ميان جوامعي چون كشور آلمان پس از جنگ جهاني دوم به خاطر خوي ناسيوناليستي خودشان ورود و كاربرد هر نوع واژه اي را در زبان خودشان كاملا ممنوع اعلام مي كنند، امري است كه رسيدن به آن سخت و حتي محال است. البته آنچه عنوان شد، بدان معنا نيست كه زبان را به حال خودش رها كنيم تا هر واژه اي كه خواست داخل آن شود. بلكه بدان معناست كه از زبان و واژگان آن پاسداري كنيم. اما اين پاسداري نبايد به آن صورت باشد كه به طور مطلق ورود حتي يك واژه را به زبان كاملا ممنوع كنيم.
اين كه از واژگان بايد مراقبت كرد و اجازه نداد واژگان بيگانه وارد زبان فارسي شود، دغدغه اي است كه بعد از انقلاب مشروطه و بازشدن درهاي فكر، انديشه و حق گفتار ايرانيان به روي مردمان مغرب زمين پديدار شد. چنانچه در همان دوران مشروطه انجمن هاي ادبي بسياري پديد آمدند تا در مقابل واژگان بيگانه مقاومت كنند و به جاي تسليم شدن در برابر آنها واژگان جديدي بسازند كه ثمره تلاش اين انجمن هاي خودجوش ادبي در آن زمان شناخته شدن بيش از 300 واژه بود كه از آن جمله مي توان به واژگاني چون «هواپيما»، «فرودگاه»، «خلبان»، «هواسنج»، «دماسنج»، و.... اشاره كرد. اين روند ادامه داشت تا اينكه درسال 1311 هجري شمسي تشكيلات جديدي به نام «انجمن وضع لغات و اصطلاحات علمي» به رياست «دكتر عيسي صديق اعلم» تشكيل شد، اما در ارديبهشت سال 1314 اولين فرهنگستان لغات ايران به راه افتاد، فرهنگستاني كه از همان ابتدا خط و مشي اشتباهي داشت. زيرا آن فرهنگستان هدف اصلي اش نشاندن واژه هاي فارسي به جاي كلمات عربي بود. به عنوان مثال زماني كه فرهنگستان فوق كه از آن تحت عنوان فرهنگستان اول ياد مي شود، واژه «نشستن گاه» را به جاي «مجلس» و واژه «رايزني» را به جاي «شورا» استعمال كرد و عبارت «نشستنگاه رايزني» را به جاي عبارت «مجلس شورا» به صورت هاي گوناگون با موجي از اعتراضات مواجه شد. اين فرهنگستان در زيرگروه هايي چون گروه لغت، گروه دستور، گروه اصطلاحات پيشه، گروه كتب قديم، گروه خط و... فعاليت داشت و تا سال 1333 بيش از دو هزار لغت را به تصويب رساند. بعد ازآن فرهنگستان دوم با همان شيوه و روش جايگزين آن شد و اين فرهنگستان نيز تا سال 1357 ادامه حيات داد.
فرهنگستان سوم كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي تشكيل شد و درسال 1369 كار مطالعاتي آن قوام و دوام يافت، طبق مصوبه مجلس شوراي اسلامي، قانون منع استفاده از واژگان بيگانه در دستور كار آن قرارگرفت و تاكنون در زيرگروه هايي چون گروه دانشنامه زبان و ادب فارسي، گروه دانشنامه زبان و ادب فارسي در شبه قاره، فرهنگ نويسي، زبان و رايانه، گويش شناسي، گروه واژه گزيني و...فعاليت داشته و دارد كه از ميان فعاليتهاي آن، بحث واژه گزيني و اين كه كدام واژه را به جاي واژگان بيگانه استعمال كنيم، به صورت جدي ادامه داشته است. حال كه با مختصري از تاريخچه فرهنگستان لغت در ايران آشنا شديم و دانستيم كه در ساليان اخير و به خاطر ورود كالاها و به تبع آن واژگان بيگانه، مسئوليت و فعاليت فرهنگستان لغت افزايش چشمگيري يافته است، به صورت گذرا نيم نگاهي به واژگان ساخت اين فرهنگستان مي اندازيم تا ببينيم تا چه اندازه مورد توجه و استفاده مردم قرار گرفته است. يا نه، از اقبال عمومي برخوردار نبوده و تنهادر هنگام ويرايش نامه ها، كتب و مطالب نوشتاري و چاپي كاربرد دارند!
در اين كه مسئولين و كاركنان فرهنگستان لغت تلاش و اهتمام ويژه اي براي حفظ و ارتقاي زبان فارسي، به عنوان دومين زبان جهان اسلام دارند، امري است كه برهيچ كس پوشيده نيست. اما در اين رهگذر بايد توجه داشت لغات و واژگاني كه براي جايگزيني لغات بيگانه ساخته مي شوند، در درجه اول بايد طوري ساخته و تنظيم شوند كه با روحيات مردم ارتباط داشته و از نظر كاربرد هم آسان و به قول معروف قابل هضم براي زبان باشند. چنانچه شواهد نشان مي دهد، عموم مردم دوست دارند از واژگاني استفاده كنند كه تك هجايي و يا دوهجايي باشند. به عنوان مثال در اين كه واژه «كالابرگ» سه هجايي با هجاي كشيده پاياني اش يك واژه كاملاً فارسي است و براي استعمال راحت تر از يك تركيب اضافي مطلوب ساخته شده، شكي نيست. اما اگر در بين مردم كمي غور كنيم، متوجه مي شويم آنها از واژه دوهجايي و كوتاه «كوپن» كه واژه اي بيگانه است، بيشتر استفاده مي كنند. چه خوب است هنگام ساخت واژگان به مقوله صدا معنايي آنها نيز توجه داشته باشيم؛ مثلا واژگاني چون «موبايل» كه خود به خود القا كننده صداي زنگ است و هجاي كمتري دارد، راحت تر تلفظ مي شوند تا واژه طولاني «تلفن همراه» و يا اگر كوتاه ترش كنيم، همراه كه از نظر معنايي قابل فهم نمي باشد. ناگفته نماند اين استفاده از اصوات اشيا براي نام گذاري آنها سابقه اي همراه با حيات بشر دارد، چنانچه واژه «توپ» صداي برخورد كردن شي گردي با سطحي را مي دهد، واژه «شمشير» صداي زدن و كشتن را القا مي كند، واژه «تير» پرتاب در يك لحظه را مي رساند، واژه «كمان» صداي رها شدن و لرزيدن القا مي كند. واژه «تيشه» صداي كندن را مي رساند، واژه تفنگ، صداي شليك را مي رساند، واژه بمب، صداي انفجاري دلخراش را القا مي كند و... چه خوب است قبل ازآن كه وسيله يا شي بيگانه اي داخل كشور شود، مدتي مردم با آن سروكار داشته باشند، به نام آن خو بگيرند، بياييم و برايش واژه سازي كنيم. اين كار در همان بدو ورود صورت گيرد، نتايج بهتري خواهد داشت. به عنوان مثال زماني كه واژه چهار هجايي «كامپيوتر» با وجود داشتن هجايي طولاني به مدت چند سال در گفتار و نوشتار مردم استعمال مي شود، اين كه بتوان واژه سه هجايي «رايانه» را كه فارسي است و راحت هم تلفظ مي شود، جايگزين آن كرد و انتظار داشت يكايك مردم از اين لغت كاملا فارسي بهره ببرند كمي سخت است. هم چنين است واژگاني چون «دورنگار» به جاي واژه بيگانه «فاكس»، «پيامك» به جاي واژه «اس ام اس» و..
بهرحال در دنياي كنوني و با توجه به رشد روزافزون ارتباطات كلامي و نوشتاري بين جوامع مختلف حفظ زبان اصلي هر كشور از اهم واجبات اجتماعي و فرهنگي آن كشور است و اين امر نه تنها در كشوري چون ايران، بلكه در تمام جوامع مختلف به صورت هاي مختلف قابل مشاهده است. پس اين كه انتظار داشته باشيم فرهنگستان لغت بتواند اين وظيفه خطير را خود به تنهايي به دوش كشد، امري غيرمنصفانه است. پس در اين بين بر نهادهايي چون صدا و سيما لازم است با ساخت و پخش برنامه اي كه در چند سال قبل تحت عنوان «فارسي را پاس بداريم» ارائه مي شد، دوش به دوش فرهنگستان لغت در جهت حفظ و ارتقاي زبان فارسي قدم بردارد. البته در اين بين نبايد از رسالت مطبوعات غافل شد، مطبوعاتي كه طبق گفته يكي از زبان شناسان، متأسفانه از فقر واژگان رنج مي برد و تنها از 700 كلمه يا واژه براي بيان مطالبشان بهره مي برد.

 



اي روح لغتنامه «اسماء» كجايي؟

«اي نامده».... با نام تو پا ... پا شدم از جا
«اي آمده» ... دنيا به اميد تو به دنيا
من آن دف دف دف دف افتاده اي از كف
من آن ني بي هم دم افتاده اي از نا
من من من بي من شده در من شده مجنون
من من من در تن به تن تن شده تنها
از هر چه به غير از تو به شوق تو برائت
اي «صاحب» منظومه «ديوان تولا»!
اي بغض فروخفته صبح جبل النور!
اي صيحه خونين شب مسجد الاقصي!
اي شاخ نبات از تو قد افراشته در شعر
آغشته به »ع طر حرم س تر« تو طوبي
حي حي علي المي كه تجلاي جلوس است
قد قامت اين قوم به آن قامت زيبا
در زلزله چشم تو بالا شده پايين
از سلسله زلف تو پايين شده بالا
خم كردن ابروي تو باران شب و روز
وا كردن پلك تو تكان خوردن دريا
در خلوت خاموش تو آرامش آهو
دنبال خراميدن چشمان تو صحرا
اي چشم تو وا كرده گل از چهره باران!
زلف تو گره خورده به معناي معما
از روز ازل آب به پاي تو نشسته
تا روز ابد كوه به پاي تو سر پا
شيرازه نام تو پر از شور مردف
قاف قلمي، پشت سرت شعر مقفا
در زلف تو غوغاي اناالحق نسيم است؟
يا ناله ني پشت سر پاي چليپا؟
از زمزمه ذكر تو جاري شده زمزم
در بلبله نام تو بلوا شده بلوا
حق حق زدن حلقه رندان قلندر
هوهو زدن چله نشينان مصلي
تلميحي از آن رايحه در رايحه پنهان
تصويري از آن آينه در آينه پيدا
هفتاد غزل خفته به يك گوشه چشمت
هفتاد «نعم» خفته به خاموشي يك «لا»
اندام تو محتاج به يك قد قرينه است
بايد كه بسازد الفي تازه الفبا
«طاووس» به گرد تو بگردد به گدايي
«سيمرغ» به پاي تو بيفتد به تمنا
پروانه آتشكده مهر تو زرتشت
حيرت زده ناز تو حوران احورا
در نيل نگون گشت به فرمان تو فرعون
از طور گذر كرد به دستور تو موسي
اي روح لغتنامه «اسماء»! كجايي؟
هر آيه قرآن شده هفتاد و دو معنا
ما گم شده »غيبت« خويشيم و تو غائب
برما چه نرفته است در اين محشر كبري!
روي تو چه دل ها كه نياورده به غارت
ياد تو چه خواب از همه گان برده به يغما
وقتي به خيال سر كوي تو مي افتم
خون گريه كنم يا بنشينم به تماشا؟
اين نامه پر از «سوته دلي» آمده، وا كن
در باغ گل سوخته اي نامه ما را
در شور نوشتن به تو افتاده ام از دست
در راه رسيدن به تو افتاده ام از پا
جز خشت خرابات به بالين دلم نيست
آجر شده نان همگان، آجرك الله!
قادر طراوت پور

 



رنگ!

جواد نعيمي
همين كه يادم آمد شاعرگران قدرمان خوش سروده كه: عشق هايي كز پي رنگي بود-عشق نبود عاقبت ننگي بود، زير لب زمزمه كردم:«رنگ!» آن وقت تصميم گرفتم به بازي با كلمات بپردازم. اين بود كه دست واژه ها را گرفتم و به كمك قلم، اين آش را پختم! تا سرد نشده بفرماييد!
¤ رنگين كماني كه گمان مي كرد زيبايي فقط از آن اوست، ديري نپاييد كه از صحنه آسمان محو گرديد!
¤ زلال باش و خالص باش و بي رنگ و پيرنگ زندگي ات را برپاكي بنا كن!
¤ بالاتر از رنگ انقلاب اسلامي، رنگي نيست؛ بنابراين انقلاب هاي رنگي در ميهن ما، محكوم به شكستند!
¤ با رنگ، خريدار ننگ نبايد گرديد!
¤ پيش از گزينش هررنگ، اندكي درنگ لازم است!
¤همواره بايد مواظب باشيم تا رنگرزان زبردست رنگ مان نكنند!
¤ هررنگي كه غيرخدايي باشد، وجود شما را از هم مي پاشد!
¤ فرقي نمي كند كه رنگ ريا، از تيره رنگ هاي سرد باشد يا گرم!
¤ فريب و نيرنگ با هر رنگي مي تواند ظاهر شود!
¤ حتي يك هنگ از رنگ هم نمي تواند حق را بپوشاند!
¤ بعضي رنگ ها آدم را منگ مي كنند و اگر كسي مشنگ نباشد، اسير يك رنگ نمي شود!
¤ رنگ هم مي تواند مثل بنگ آدم را تخدير كند!
¤ يك رنگ مقدس هم اگر در راهي نامقدس به كار گرفته شود، تقدس خود را از دست مي دهد!
¤ هم با رنگ و هم با نيرنگ مي توان ديگران را فريب داد! به عبارتي حتي با يك رنگ مي توانند به ما نيرنگ بزنند!
¤ اگر وقت تنگ نبود، باز هم مي شد از رنگ گفت!

 



جهاني سازي ادبيات

حبيب خراساني
جهان مدرن هر روز در حال كوچكتر شدن است و روز به روز، ساعت به ساعت، لحظه به لحظه به دهكده جهاني مفروض در حال نزديكتر شدن هستيم. جهاني شدن فرآيندي اختصاصي نيست بلكه فرآيندي عمومي است كه تمام حوزه هاي سياست، فرهنگ، اقتصاد و... را در برگرفته است و روز به روز دايره خود را براي عموميت دادن واحدها گسترده تر مي كند و با گسترده شدن اين دايره خواسته يا ناخواسته همگان در اين محدوده قرار خواهند گرفت. متعاقب آن نيز اقتصادشان، سياستشان، فرهنگشان و... جهاني خواهد شد. در اين راستا برخي به اين باور رسيده اند براي پرهيز از جهاني كردنشان (نه جهاني شدنشان) بايد تلاش كنند از داشته هاي خود كه قابليت جهاني دارد به ديگران نيز عرضه كنند. با اين هدف كه در اين رقابت سخت از گردونه خارج نگردند. البته اين مهم اتفاق نمي افتد مگر اينكه شناخت كافي از داشته هاي خود و نيازهاي جامعه مدرن وجود داشته باشد. بر اين اساس كشورها به
ظرفيت سنجي پرداخته و توانايي خود را براي وارد شدن در اين رقابت محك مي زنند. كشور ما نيز از اين امر مستثني نبوده و بي ترديد ظرفيتهاي گسترده اي بالاخص در حوزه فرهنگ دارد. ظرفيتهايي كه از دوران كهن نيز براي ديگران جذاب بوده است. گواه اين ادعا آثار تحقيقي و تطبيقي گسترده اي است كه از سوي غيرايرانيها در زمينه ادب ايراني انجام شده است. اين مسئله خود، اهميت ادب پارسي را روشن مي سازد و بر ظرفيت جهاني شدن آن صحه مي گذارد. اما جهاني شدن اتفاق نمي افتد مگر باشناخت نيازهاي ادبي جهان مدرن، قابليتهاي ادب پارسي و تواناييهاي بالفعل ادبيات جهاني كه پارامترهاي تعيين كننده اي براي جهاني شدن ادبيات ايران هستند.
گوته - كه شيفته حافظ بود - اولين كسي بود كه از ادبيات جهاني صحبت كرد. جهان وطني ادبي، مهمترين خصوصيت ادبيات مورد نظر گوته بود. شايد او در نظر داشت كه عناصر و ارزشهاي ادبي ملتها و قابليتهاي آن دريافته شود و از تلفيق ويژگيهاي ارزشي ادب گونه گون، ادب واحدي با ارزشهاي متعالي و مورد پذيرش فطرت انساني با عنوان ادبيات جهاني خلق گردد. البته منظور گوته قطعا حذف ادبيات برخي كشورها نيست بلكه در اين ادبيات جهاني ملتي كه صاحب ذوق ادبي و پشتوانه ادبي است مي تواند بخشهايي از ادبيات موردنظر گوته را تامين نمايد كه از مجموع اينها و هماهنگي بينشان ادبياتي جهاني خلق مي گردد.
آنچه كه مورد نظر نگارنده است اين است كه همه اين موارد در گرو توجه به ادبيات تطبيقي است. ادبيات تطبيقي نگرش جديدي درمطالعات ادبي يا به زعم برخي منتقدين رويكرد جديدي درنقد است كه هدف آن سنجش ادبيات ملتهاست كه خروجي اين سنجش، هدفي والاتر كه همان مبادلات ادبي و در نهايت حركت به سمت ادبيات جهاني را مدنظر دارد.
ادبيات تطبيقي كه زادگاهش فرانسه است و نخستين بار توسط ويلمن در سال 1983 مطرح شد به دنبال آن شكل گرفت كه ويلمن دريافت بي ترديد ادبيات كشورها در جهان مدرن بر يكديگر موثر است. گاهي اين تاثير به وجود رابطه تاريخي ميان ملتها منجر شده است و تاثير و تاثر عميقي بين آثار ادبي ملت ها و نويسندگان و اديبان ايجاد كرده است. بر همين اساس محقق ادبيات تطبيقي يك گام به جلو گذاشته و دايره مطالعات خود را فراملي مي نمايد. يعني مهم شناخت ادبيات ديگري است و متعاقب آن ظرفيتها و توانمنديهاي ادبي خود را در مقام سنجش با ديگري در آوردن و به اشتراكات ادبي و فرهنگي دست يافتن چرا كه اساسا ادبيات هر ملت ممزوج از فرهنگها وخرده فرهنگهايي است كه بعضي از آنها ريشه در فرهنگ ديگر كشورها دارد و اين مسئله خود نوعي گام برداشتن به سمت شناخت نمادهاي مشترك ادبي براي دسترسي به ادب جهاني است. پژوهش تطبيقي مبتني بر ارتباطات ادبي و تاثير و تاثر است و نتيجه آن نيز مبادلات ادبي است. از طرفي بر اساس جزيي نگري در فرآيند جهاني مي توان گفت كه در اين ميان كشورها نيز فرديت ادبي خود را حفظ خواهند كرد و از فرديت توانمند خود، براي پركردن بخشي از ادبيات جهاني استفاده خواهند كرد.يعني هر كشور مي تواند با حفظ ادبيات خود و بهره گيري از عناصر ممتاز مختص خود گوشه اي از ادب جهاني را شكل دهد. همچنين علاوه بر مبادلات ادبي و همچنين حفظ فرديت در فرآيند جهاني سازي ادبيات، ادب تطبيقي افق هاي جديد ادبي را نيز براي جامعه جهاني به ارمغان خواهد آورد چرا كه از نگره هاي مختلف، خلق ايده هاي جديد به وقوع خواهد پيوست و پويايي مستمر ادبيات را به همراه خواهد داشت. نكته مهم ديگر ظرفيت اساسي ادبيات تطبيقي است كه در مقايسه با ادبيات ملي بيشتر قادر است خود را با نظريه هاي جديد ادبي بالاخص در حوزه نقد همراه نمايد. از اين مهم مي توان براي دستيابي به ادب جهاني بهره برد.
به هر حال هر روز در حال نزديك شدن به جهان وطني ادبي هستيم و براي اينكه ما نيز از توسعه عناصر ادبي و فرهنگي مان عقب نمانيم لازم است كه خواسته ها، ظرفيت ها و توانمنديهاي ديگران را با خود بسنجيم و دريابيم كه چرا مبدع ادب جهاني شيفته حافظ بوده است و از اين ظرفيت براي موثر بودن در فرآيند جهاني شدن بهره كافي و وافي بريم. اين مسئله محقق نمي شود مگر با بهره گيري از ظرفيتهاي

 



معرفي كتاب؛ كاش تو را مي ديدم زندگي كوتاه اما پربار

كمال شفيعي
كاش تو را مي ديدم عنوان كتابي ارزشمند است كه در سال 1388 توسط موسسه انتشاراتي قدياني براي مخاطبان نوجوان در شمارگان 3300 جلد، قطع رقعي در 110 صفحه به زيور طبع آراسته شده است. كتاب كاش تو را مي ديدم با عنوان فرعي فرازهايي از زندگي بانو معصومه«س» سعي در ارايه تصويري دقيق از مجاهدت هاي حضرت فاطمه معصومه«س» در راه اعتلاي دين خدا و حمايت هاي آن بزرگوار از امام هشتم(ع) در دوران خفقان ظلم دارد كه نويسنده كتاب با نثري شيوا و داستاني به شيريني آن را به رشته تحرير درآورده است و آنچنان كه در پشت جلد كتاب نوشته شده هدف از تأليف كتاب را ذكر نكاتي چند دانسته كه عينا نقل مي شود. «حضرت فاطمه معصومه(س) زندگي كوتاه ولي پرباري داشت آن حضرت در طول زندگي كوتاه خويش، فراز و نشيب هاي زيادي را پشت سر گذاشت، اما متأسفانه در تاريخ به اين فرازوفرودها اشاره زيادي نشده است. آنچه مسلم است حضرت معصومه(س) در كنار پدربزرگوار و برادر گرامي اش، در حوادث تاريخي دوره خود موثر بوده و آن رويدادها هم بر زندگاني ايشان تأثير گذاشته است . از اين رو در كتاب زندگي ايشان، نگاهي گذرا به مهمترين حوادث آن دوره تاريخي خواهيم داشت .
سركار خانم مژگان شيخي نويسنده خوب كشورمان در پايان كتاب منابع متعدد خود را براي نوشتن داستان زندگاني حضرت فاطمه معصومه(س) براي مخاطبان به شرح ذيل ارايه مي كند:
1- سيره چهارده معصوم(ع) محمد محمدي اشتهاردي
2- امام رضا(ع) و ايران، سيدحسين حر
3- زندگي سياسي هشتمين امام حضرت علي بن موسي الرضا(ع)، جعفر مرتضي حسيني، ترجمه سيد خليل خليليان
4- گوهر قم، محمد هادي اميني، ترجمه سيدمرتضي سيفي
5- فرهنگ و تمدن اسلامي در قم- قرن سوم، محمدرضا پاك
6- جغرافياي تاريخي هجرت حضرت فاطمه معصومه(س)، سيد عليرضا سيدكباري
7- رواق عصمت، سيدعلي حسيني
8- زيور هستي، علي نعيم الدين خاني، زهرا اردستاني، حوريه عظيمي
9- حاكمان قم، سيدمحمد دلال موسوي، مرتضي بهرامي خشنودي
10- فروغي از كوثر، الياس محمد بيگي
11- بارگاه فاطمه معصومه(س)، تجليگاه فاطمه معصومه(س)، سيدجعفر ميرعظيمي.
اصولا نوشتن وقايع تاريخي آن هم به صورت داستان به نحوي كه خللي به رويدادهاي تاريخي وارد نشده و داستان نيز از ساختاري مستحكم و كششي قابل قبول برخوردار باشد كاري مشكل مي باشد. چرا كه براي ورود به حوزه داستان براي بيان يك سري واقعيت هاي تاريخي كه با اعتقادات ما شيعيان ارتباطي مستقيم دارد كاري دشوار است و نويسنده را در تنگناهاي خاصي قرار مي دهد. به ويژه آنكه موضوعي را كه براي نوشتن داستان انتخاب مي كنيم از منابع تاريخي محدودي برخوردار باشد. حال با اين مقدمه بايد اذعان داشت كه كتاب «كاش تو را مي ديدم» عليرغم محدوديت هاي گفته شده به شيوه اي مناسب و قلمي شيوا به رشته تحرير درآمده و خواننده را جذب خود مي نمايد. درواقع خانم مژگان شيخي نويسنده كتاب با استفاده از ظرفيت هاي داستاني فرازهايي از زندگاني سراسر بركت حضرت فاطمه معصومه(س) را به گونه اي زيبا و جذاب براي مخاطبان خود نگاشته است . مطالعه اين كتاب سودمند را به كليه نوجوانان و جوانان عزيز توصيه كرده و در ادامه براي آشنايي بيشتر شما عزيزان، بخشي از يكي از فصل هاي كتاب را با هم مي خوانيم.
«خداحافظ شهر پيامبر»يك سال از سفر امام هشتم گذشته بود. فاطمه دل تنگ بود. بي تاب ديدن برادر بود. چهره زيباي برادر هنگام خداحافظي لحظه اي از جلوي چشمانش دور نمي شد.
آن شب فاطمه خواب از چشمانش گريخته بود. چرخش روزگار برادر را فرسنگ ها از او دور كرده بود. به نظر مي رسيد روزها و هفته ها شتابي در گذران روزگار ندارند.
صداي برادر در گوشش طنين انداخت و لرزش خفيفي او را فرا گرفت: «من از اين سفر برنمي گردم.»
و آن هم، در هنگام رفتن چشم هاي برادر نمناك بود و سيماي نوراني اش چنان بود كه براي هميشه از آن شهر مي رود. آن روز و امروز... و گويي هزاران سال از آن روز گذشته بود.
زمان بدون برادر چقدر كند و كش دار مي گذشت. فاطمه بلند شد و به نماز ايستاد. هيچ چيزي همچون راز و نياز با خداوند به او آرامش نمي داد: - الله اكبر-
اشك از چشمان فاطمه جوشيد. به نماز ايستاد. با سجده هاي طولاني اش به سپيده صبح نزديك و نزديكتر مي شد.
- الله اكبر-
اين صداي مؤذن مسجد پيامبر بود كه اذان صبح را مي گفت.
فاطمه نمازش را به پايان رسانده بود كه صداي تاختن اسبي را شنيد كه در جلو خانه متوقف شده است. لحظاتي بعد كوبه در به صدا درآمد. فاطمه رفت و در را گشود. قاصدي از جانب برادر بود، خاك آلود و خسته، نامه اي را به طرف فاطمه گرفت و گفت: «امام دستور داد در هيچ منزلي توقف نكنم و در كوتاهترين زمان نامه را به مدينه برسانم.»
قاصد امام بازگشت: «نامه بايد فقط به دست خودتان مي رسيد. امام همچنين نشاني خانه پدرتان را كه شما در آن زندگي مي كنيد، به طور دقيق به من دادند تا از كس ديگري سراغ خانه امام كاظم را

 



رئيس مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري: فرهنگ را نبايد در وزارت ارشاد خلاصه كرد

رئيس مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري معتقد است انتشار بسيار آسان كتاب در ايران باعث شده كيفيت آثار ادبي تنزل يابد و ناشران به ارزش ادبي آثار توجه نكند.
محسن مؤمني شريف، رئيس مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري در گفت وگو با فارس، درباره انتظاراتش از دولت دهم گفت: مهمترين وظيفه وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در دولت دهم، پر كردن جاي خالي فرهنگ در كابينه است.
وي گفت: اين كابينه نسبت به كابينه هاي گذشته بايد تفاوتي داشته باشد و در آن بايد از افراد صاحب نظر در امور فرهنگي، افراد و اهالي قلم استفاده شود، چرا كه سهم فرهنگ و اشخاص فرهنگي در كابينه دولت نهم كم بود. وي بيان كرد: در اين راستا انتظار ديگر اين است كه انجام كارهاي فرهنگي را تنها منحصر به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نداند. در حالي كه نهادهاي گسترده ديگري در كشور وجود دارند كه كار فرهنگي مي كنند.
مؤمني در خصوص بخش ادبيات، چاپ و انتشار كتاب بيان كرد: دولت گذشته در اين بخش به طور نسبي موفق بود. معمولا حرف و حديث هايي كه راجع به كاغذ مطرح بود سبب ورود برخي ناشران كاذب به بازار و بالا رفتن آمارها شده بود و در اين ميان ارشاد با اين ناشران مبارزه كرد.

 



اشرف پهلوي در حسرت آرزوهاي برباد رفته

چاپ سوم سي و چهارمين جلد از مجموعه كتاب هاي نيمه پنهان منتشر شد .
«از كودكي تا هوسراني هاي جواني»، «فسادهاي اخلاقي - سياسي»، «دخالت در كودتاي 28 مرداد»، «همكاري با مافيا»، «حضور در نهادهاي بشردوستانه» و «پايان روزهاي افتدار» عنوان فصل هاي كتاب هستند.
دفتر پژوهش هاي مؤسسه كيهان اين كتاب را در 240 صفحه مصور و سه هزار و 300 شمارگان با قيمت دو هزار و 600 تومان منتشر كرده است.

 



ميليون ها كتاب در اروپا ديجيتالي شد

چهار ميليون و 600 هزار منبع كتابخانه اي شامل كتاب، نقشه، عكس، كليپ و روزنامه در كتابخانه اتحاديه اروپا در بروكسل ديجيتالي شد.
به گزارش پايگاه اينترنتي اتحاديه اروپا، حجم منابعي كه تاكنون در اين كتابخانه ديجيتالي شده نسبت به زمان افتتاح آن بيش از دو برابر شده است.
كتابخانه ديجيتالي اتحاديه اروپا نوامبر سال 2008 كار خود را شروع كرده بود.

 



سردبير سروش كودكان: جاي مطبوعات كودك و نوجوان در دروس دانشگاهي خالي است

سردبير نشريه «سروش كودكان » اعتقاد دارد مطبوعات كودك و نوجوان بايد جايگاه خود را در دروس دانشگاهي پيدا كند.
به گزارش مهر، هديه شريفي با بيان اين مطلب عنوان كرد: كودك باسواد كودكي است كه قابليت دريافت و پردازش اطلاعات را داشته باشد و مطبوعات فرصتي براي رسيدن به اين توانايي است.
وي افزود: تعداد نشريات كودك و نوجوان و كساني كه در اين حوزه كار مي كنند بسيار كم است و بايد براي رشد آن تلاش كرد.
اين روزنامه نگار همچنين تصريح كرد: مطبوعات كودك و نوجوان ما از كشورهاي ديگر عقب تر نيست و حتي مي توان ادعا كرد يك سر و گردن هم از برخي از آنها بالاتر هستيم.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14