(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 14 شهريور 1388- شماره 19454
 

معاون فاتح، آتش بيار معركه مي شود
درحاشيه اعترافات تكان دهنده حجاريان در دادگاه
تئوري سازي براندازي نرم در متون درسي دانشگاه- بخش نخست
پاي درس استاد 14
نماينده طيف جعلي دانشجويي از مناظره فرار كرد
تمهيدات وزارت علوم براي برقراري آرامش در ابتداي سال تحصيلي دانشگا ه ها
شبيه سازي از دانشگاه هاوايي
توئي كه نمي شناختمت! مروري بر نقش دشمن در طراحي فتنه اخير ـ 1
«دغدغه اي به نام رشته تحصيلي»



معاون فاتح، آتش بيار معركه مي شود

سرپرست معاونت فرهنگي جهاد دانشگاهي تهران كه رابط ابوالفضل فاتح در ايران است و تماس هاي مكرر با وي دارد، در اقدامي سازمان يافته ارتباط قوي با گروه غيردانشجويي علامه و انجمن اسلامي دانشگاه تهران برقرار كرده و در حال طراحي جلسات نقد و مناظره با هدف رسيدن به اهداف خاص سياسي جريان مغلوب دوم خرداد در دانشگاه تهران است.
به گزارش خبرنامه دانشجويان ايران،
«مجتبي ت.» سرپرست معاونت فرهنگي جهاد دانشگاهي تهران كه رابط ابوالفضل فاتح در ايران است و تماس هاي مكرر با وي دارد، در اقدامي سازمان يافته ارتباطات قوي با گروه غيردانشجويي علامه و انجمن اسلامي دانشگاه تهران برقرار كرده و در حال طراحي جلسات نقد و مناظره با هدف رسيدن به اهداف خاص سياسي جريان دوم خرداد در دانشگاه تهران است.
قرار است در اين جلسات از چهره هاي مخالف دولت مثل عباس عبدي و منتجب نيا و منتقد دولت مانند توكلي، خوش چهره و ابوترابي استفاده كنند، اين جلسات قرار است به صورت بسيار قوي از نيمه دوم مهر برگزار شود.
مجتبي ت. از اعضاي تندرو دفتر تحكيم وحدت در وقايع كوي دانشگاه سال 78 است كه سابقه چندين مورد دستگيري هم دارد، وي از دوستان آقايان طهرابي، فاتح و پاسباني است كه همگي در حوادث كوي دانشگاه دخالت داشته و سوابقي در اين موضوع دارند.
مجتبي ت. در دوران دولت اصلاحات پس از عضويت به عنوان هيئت علمي جهاد دانشگاهي به رياست سازمان زيباسازي شهرداري تهران رسيد كه پس از انتخاب دكتر احمدي نژاد به عنوان شهردار تهران، با توجه به پرونده بسيار قطور اتهامات اداري، مالي و اخلاقي وي كه توسط بازرسي كل كشور و بازرسي شهرداري ارائه شده بود، از كار بركنار و ظاهرا با گذشت 4 سال هنوز پرونده وي در حال بررسي است.
مجتبي ت. صميمي ترين دوست و همراه ابوالفضل فاتح است و شخصا ارتباط نزديكي با مهندس ميرحسين موسوي نيز دارد تا جايي كه در مناظرات موسوي نيز همراه وي بوده است.
وي ماه ها پيش از آغاز انتخابات جلسات منظمي با ابوالفضل فاتح داشت كه نشانگر در پيش داشتن برنامه هاي مهمي براي امر انتخابات بوده است. پس از انتصاب فاتح به عنوان رئيس كميته تبليغات ستاد موسوي، مجتبي ت. نيز جانشين وي شد.
دلايل عدم دستگيري نامبرده در جريان حوادث پس از انتخابات نيز حمايت يكي از نمايندگان مجلس از وي را بيان مي كنند. آنچه مبرهن است اين حمايت به واسطه القائات حلقه جوسازي جهاد دانشگاهي حول بعضي نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و برخي از عناصر متنفذ است.

 



درحاشيه اعترافات تكان دهنده حجاريان در دادگاه
تئوري سازي براندازي نرم در متون درسي دانشگاه- بخش نخست

فاطمه مرسلي
همه كساني كه بيننده چهارمين جلسه دادگاه متهمين حوادث پس از انتخابات از سيما بودند، نسبت به اينكه متن دفاعياتش «سعيد حجاريان»حاوي نكاتي بسيار مهم و تامل برانگيز بوده است، اشتراك نظر دارند. طي دهه اخير،حجاريان» درقامت تئوريسين جبهه اصلاحات و طراح و سناريونويس پروژه هاي هدفمند اصلاح طلبان ظاهر شده است. از اين رو برشمردن نكاتي در ابتداي متن دفاعيات حكايت از اهميت و اولويت آن دارد. وي درابتداي متن دفاعياتش مي گويد:
«لازم مي دانم نكاتي را متذكر شوم:
1- متاسفانه درايران با ضعف علوم انساني به خصوص دررشته هاي جامعه شناسي و علوم سياسي مواجهيم و علي رغم گسترش مراكز آموزش عالي و كثرت دانشجو دررشته هاي علوم انساني، متون آن از عمق چنداني برخوردار نيست و مطالب با ترجمه هاي اغلب ناقص و بدون نقد دراختيار دانشجويان گذاشته مي شود.
2- حجم وسيعي كتاب بعد از انقلاب ترجمه شده كه بسياري از آن ها جنبه ايدئولوژيك دارند و دركنه آن ها مي توان ردپاي مكاتب مختلف از ماركسيسم تا نئوليبراليسم را مشاهده كرد و اين كتب و بايد اضافه كرد مجلات به وفور در دسترس مشتاقان است.
3- علاوه براين، فارغ التحصيلان علوم انساني به خصوص در دانشگاه هاي خارج كه به عنوان اعضاي هيئت علمي استخدام مي شوند، ناخودآگاه حامل آخرين دستاوردهاي اين علوم به ايران هستند و هم اكنون مي توان مشاهده كرد كه ديدگاه هاي پست استوراكتوراليسم پست ماركسيسم فمينيسم و انواع مكاتب غربي تحت عنوان علم ترويج مي شوند.»
اين نكات گرچه چندان تازگي ندارند اما، بيان آن ها از زبان سركردگان سكولاريزه كردن دانشگاه ها شنيدني و دردناك است. اين دغدغه را سال هاست كه مقام معظم رهبري از تريبون هاي مختلف مطرح مي سازند و شايد گوشي شنوا براي آن كمتر وجود داشته است. اين گزارش درپي يافتن پرسش هايي بسيار در زمينه«چرايي تعلل در تغيير شاكله نظام آموزشي علوم انساني» پس از سه دهه از انقلاب اسلامي است؟
چرا در درون گفتمان جمهوري اسلامي، اولويت هاي توسعه در برنامه هاي پنج گانه توسعه نظام كنوني جامعه، بيش از آنكه نزديك به معيارهاي مدنظر علوم هنجاري انساني باشد، در راستاي علوم تجربي و اثباتي رقم خورده است؟
چرا امروزه معيارهاي سنجش توسعه كمتر بر علوم انساني استوار است؟
براستي سهم تحصيلكردگان علوم انساني درپيشرفت همه جانبه كشور به چه ميزان مي باشد؟
چرا راهبرد فعلي نظام آموزش عالي كشور در حوزه علوم انساني پاسخگوي نيازهاي متعدد جامعه نمي باشد؟
آيا وزارت علوم و ساير ارگان هاي مسئول در راستاي اسلامي كردن دانشگاه ها و بويژه متون درسي رشته هاي علوم انساني سياستي را تدوين و اجرا نموده اند؟
چرا توجه به علوم تجربي فني وتمايل به پيشرفت دراين حوزه، ما را از پيشرفت در علوم نظري و انساني غافل كرده است؟
تا چه ميزان منويات مقام معظم رهبري در خصوص ضرورت تحول در علوم انساني محقق گشته است؟
وچرا درحوزه علوم انساني توليد علم رخ نمي دهد؟
اينها سؤالاتي است كه درادامه قصد پاسخگويي شان را داريم.
از آرمان هاي اوليه علوم انساني به سعادت رساندن انسان براساس معرفتي نيك از خود است. اما اگر معيارهاي انساني در دوره اي از زمان نسبت به گذشته نامناسب جلوه كند. طبعاً علوم انساني طبق تعهدي كه دارد به تمجيد ماحصل نمي پردازد، بلكه با جرأت به انتقاد مي پردازد.
درنظام مقدس جمهوري اسلامي ايران بدنبال انقلاب شكوهمند اسلامي اميد نوعي تحول درعلوم انساني جامعه مي رفت.
اميدي كه اساساً انقلاب اسلامي را به دليل خاستگاه معناگرايانه و عدالت خواهانه آن به نوعي انقلاب درعلوم انساني نيز محسوب مي كرد. اما گذشت زمانه علوم انساني را در غربتي عظيم تنها نهاد.
عدم سنخيت متون درسي علوم انساني دانشگاه ها با اسلام و مباني انقلاب اسلامي بي شك اگر متون درسي اي كه در دانشگاه ها تدريس مي شود، با اصول نظام و آرمان هاي انقلاب اسلامي هماهنگ نباشد، انقلاب از لحاظ نرم افزاري و تئوريك دچار ركود مي گردد و دانشگاه كه بايد ركني مهم براي بقاي آينده انقلاب و كشور باشد، ديگر عرصه اي براي پرورش اصيل ترين نيروهاي اداره كشور نخواهد بود.
مقام معظم رهبري در اين خصوص مي فرمايند: «ما در زمينه علوم انساني، برخلاف آنچه كه انتظار مي رفت و توقع بود، حركت متناسب و خوبي نكرده ايم، بلكه مفاهيم گوناگون مربوط به اين علم- حالا چه در زمينه اقتصاد و چه در زمينه جامعه شناسي، روان شناسي و سياست- رابه شكل وحي منزل از مراكز و خاستگاه هاي غربي گرفته ايم و به صورت فرمول هاي تغييرنكردني در ذهنمان جا داده ايم و براساس آن مي خواهيم عمل و برنامه خودمان را تنظيم كنيم! گاهي كه اين فرمول ها جواب نمي دهد و خراب درمي آيد، خودمان را ملامت مي كنيم كه ما درست به كار نگرفته ايم! درحالي كه اين روش، روش غلطي است.»1
حجت الاسلام دكتر سيدمهدي خاموشي؛ رئيس سازمان تبليغات اسلامي با بيان فعاليت شوراي اسلامي شدن دانشگاه ها براي طراحي كلان متون درسي دانشگاهي، اظهار داشت: «حوزه علوم انساني نبايد برمبناي غرب و ا نديشه توليدي غرب پيش رود بلكه بايد براساس انديشه دانشمندان مسلمان، آيات و روايات و انديشه علماي خلف و حاضر باشد.»
مهدي بلوكات دبير تشكيلات اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان مستقل در ديدار نمايندگان تشكل هاي دانشجويي با وزير علوم در دي ماه سال 1385، خروجي فعلي دانشگاه ها را در شأن انقلاب و نظام ندانست و تصريح كرد: «متأسفانه در حال حاضر متوني در دانشگاه ارائه مي شود كه هيچ سنخيتي با اسلام به ويژه در علوم انساني ندارد.»
ضرورت تحقيق و نوآوري در علوم انساني
شواهد نشان مي دهد، سياست هاي كنوني در حوزه علوم انساني تأمين و تضمين كننده آينده علمي و عملي كشور نيستند و برنامه ها و اقدامات نهادهاي مسئول و ارگان هاي ذيربط نتوانسته است روحيه علاقه به تحقيق و عشق به نوآوري را ملكه ذهن دانشجويان رشته هاي علوم انساني گرداند و روح پژوهش و نوانديشي را دراين حوزه انسان ساز رسوخ دهد. رهبر معظم انقلاب با اشاره به اينكه ما در حوزه علوم انساني احتياج به تحقيق و نوآوري داريم، مي فرمايند: «ما در زمينه علوم انساني به مواد و مفاهيم اساسي اي كه براساس آن مي توان حقوق، اقتصاد، سياست و ساير بخش هاي اساسي علوم انساني را شكل داد و توليد و نوآوري كرد، نياز داريم.»2
ايشان همچنين با بيان احتياج به نظريه سازي درعلوم انساني تصريح مي دارند: «بسياري از حوادث دنيا حتي در زمينه هاي اقتصادي وسياسي و غيره، محكوم نظرات صاحب نظران درعلوم انساني است؛ در جامعه شناسي، در روان شناسي، در فلسفه؛ آنها هستند كه شاخص ها را مشخص مي كنند. در اين زمينه ها ما بايد نظريه پردازي هاي خودمان را داشته باشيم و بايد كار كنيم؛ بايد تلاش كنيم؛ دانشجو بايد تلاش كند. دانشجو و محيط دانشگاه بايد نگاه كلان به هدفهاي انقلاب داشته باشد؛ دنبال آنها برود3.»
اسلامي شدن دانشگاه ها
مقام معظم رهبري با بيان اينكه دانشگاه هاي ايران روزي متولد شدند كه در فضاي كشور از دين خبري نبود، مي فرمايند: «امروز بايد آن شاكله به شاكله اسلامي تغيير پيدا كند4.»
ايشان با طرح استراتژي دانشگاه اسلامي معتقدند: «اسلامي بودن، يعني ايستادگي بر روي اصول و پايه هاي مستحكمي كه زيرپاي انديشه و فكر انسان وجود دارد و براساس آن بنا كردن، پيش رفتن و جوشيدن. اين اسلامي كردن است.
دانشگاه اسلامي، دانشگاهي شكوفا و پرنشاط است؛ دانشگاهي است كه در آن علم عزيز است، عالم عزيز است، استاد كرامت دارد و دانشجويي عبادت است5.»
حضرت آيت الله خامنه اي ضمن اعتقاد به اينكه دشمن خيلي راحت مي تواند در حصار مجموعه دانشگاه نفوذ فكري كند،5 مي فرمايند: «بنابراين مسئله اسلامي كردن دانشگاه ها خيلي مهم است6.»
در اينجا لازم است اين سؤال از دست اندركاران امر، بويژه مسئولين وزارت علوم (آموزش عالي) پرسيده شود كه تاكنون چه اقداماتي را جهت اسلامي كردن دانشگاه ها انجام داده اند؟ آيا خروجي تصميمات آنها موجب تحولي استراتژيك در حوزه تمدن ساز علوم انساني گشته است؟
حجت الاسلام محمديان؛ مسئول نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، ضمن اشاره به دستور رهبر فرزانه انقلاب به شوراي عالي انقلاب فرهنگي مبني بر اسلامي شدن دانشگاه ها، بيان مي دارند: «اين موضوع در دو عرصه با جديت پيگيري مي شود؛ نخست، محتواي درسها و علومي كه در دانشگاه ها تدريس مي شود و دوم، فضاي حاكم در دانشگاه ها از جهت فرهنگي و ارتباطات. در هر دو عرصه برنامه ريزي هايي صورت گرفته است. در بحث اول بايد گفت، علومي كه در دانشگاه ها تدريس مي شود، اغلب وارداتي است و با مباني حاكم بر محيط و فضاي حاكم بر غرب وارد كشور ما شده است.تعارض ميان علم و دين، بر علوم آنان تأثير مستقيم داشته است و زماني كه وارد كشور ما شد، كمتر بومي سازي گرديد. بسياري از اموري كه تقابل علم و دين را مطرح مي كرد، بدون پالايش و تطبيق با مباني فكري ما، به دانشجويان آموزش داده مي شود.»
ايشان با اشاره به اينكه اين نفوذ در علوم انساني نمود بيشتري مي يابد، افزود: «در كشور ما، قبل از انقلاب حركتي در مسير توليد علم صورت نگرفته بود. پس از پيروزي انقلاب هم مشكلات فراوان پيش روي نهال نوپاي انقلاب، فرصت را از ما گرفت. در عرصه تغيير مباني علوم وارداتي زمان كمي صرف شد، ولي امروز سرمايه هاي بسيار خوبي كه در حوزه ها و دانشگاه ها پرورش يافته اند و اميدهاي ما براي تحول در حوزه علوم انساني هستند، بارقه اميد را در دلها ايجاد كرده اند. غني سازي در جهت روحاني تر كردن و ژرفا بخشي به لايه هاي معنوي در كتابهاي علوم انساني، از جمله اقداماتي است كه انديشمندان و استادان به آنها پرداخته اند، اما كافي نيست.»
رئيس نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه در ادامه تصريح كرد: «علوم انساني چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، به حاشيه رفته است. توجه به علوم كاربردي، ما را از علوم انساني غافل كرد. در غرب نيز چنين است. آنها كشورها را به سمت علوم كاربردي سوق مي دهند تا تدوين اصلي علوم انساني دست خودشان باشد و تأثيرگذاري اين حوزه را با هدايت خود كنترل كنند. در كشور ما نيز زيرساختها به گونه اي است كه افراد كمي به حوزه علوم انساني وارد شدند.»
ايشان با بيان اينكه در نقشه جامع علمي كشور، توجه ويژه اي به اين موضوع شده است تا استعدادهاي برتر به اين سمت هدايت شوند و جايگاه علوم انساني كاملاً با علوم ديگر توازن داشته باشد، اظهار داشت: «در اين صورت، علوم انساني از حاشيه خارج و به متن تأثيرگذاري وارد مي شوند.»
آسيب شناسي
رهبر معظم انقلاب اسلامي با طرح مطالبه توليد علم در زمينه علوم انساني، تصريح مي دارند: «الآن شما اگر در علوم انساني يك نظريه علمي داشته باشيد، چنانچه برخلاف نظريات رايج و نوشته شده دنيا باشد، عده اي مي ايستند و مي گويند حرف شما در اقتصاد، مخالف با نظريه فلاني است؛ حرف شما در روانشناسي، مخالف با نظريه فلاني است. يعني آنطوري كه مؤمنين نسبت به قرآن و كلام خدا و وحي الهي اعتقاد دارند، اينها به نظرات فلان دانشمند اروپايي همان اندازه يا بيشتر اعتقاد دارند! جالب اينجاست كه آن نظريات كهنه و منسوخ مي شود و جايش نظريات جديدي مي آيد؛ اما اينها همان نظرات پنجاه سال پيش را به عنوان يك متن مقدس و يك دين در دست مي گيرند!
دهها سال است كه نظريات پوپر در زمينه هاي سياسي و اجتماعي كهنه و منسوخ شده و دهها كتاب عليه نظريات او در اروپا نوشته اند؛ اما در سال هاي اخير آدم هايي پيدا شدند كه با ادعاي فهم فلسفي! شروع به ترويج نظريات پوپر كردند! سال هاي متمادي است كه نظريات حاكم بر مراكز اقتصادي دنيا منسوخ شده و حرف هاي جديدي به بازار آمده است؛ اما عده اي هنوز وقتي مي خواهند طراحي اقتصادي كنند، به آن نظريات كهنه قديمي نگاه مي كنند!7»
ايشان در ادامه مي فرمايند: «اينها دو عيب دارند؛ يكي اينكه مقلدند، دوم اينكه از تحولات جديد بي خبرند؛ همان متن خارجي را كه براي آنها تدريس كرده اند، مثل يك كتاب مقدس در سينه خود نگه داشته اند و امروز به جوانهاي ما مي دهند. با اينكه كشور ما مهد فلسفه است، اما براي فهم فلسفه به ديگران مراجعه مي كنند!8»

 



پاي درس استاد 14

آري و نه
فردگرائي، به مفهوم حفظ هويت و شخصيت فردي، آزادي انتخاب، احترام به درك فردي و شكوفايي و خلاقيت «فرد»، مفهومي اسلامي است و فردگرايي به مفهوم خودمحوري، لذت پرستي، تجربه محوري، بي نيازي از وحي، بي اعتنايي به جامعه و حقوق ديگران يعني اندويدوآليزم ليبرال- سرمايه داري، مفهومي غيراسلامي است.
تكنولوژي و شهرنشيني، هيچ منافات ذاتي با هيچ يك از اصول عقيدتي و اخلاقي اسلام ندارند. اسلام، عقايد، اخلاق و حقوق و تكاليفي را براي انسان، رقم زده كه هر جامعه اي اعم از جامعه قبيله اي، روستايي و شهري و مناسبات كشاورزي، صنعتي و فراصنعتي را مي تواند پوشش دهد، زيرا ثابتات اسلام به ابعاد ثابت انسان مربوط است و براي شرايط متغير زندگي نيز احكام متغير و اجتهادي و حق تجديدنظر براي هر جامعه اي مقرر كرده است. البته بي شك، اجراي اسلام در هزار سال قبل و امروز و نيز اجراي اسلام در كانادا يا پاكستان حتما متفاوت است و يك قالب كليشه اي ثابت بدون توجه به شرايط زماني و مكاني، طراحي نشده است. زندگي روستايي و شهري، جامعه آفريقايي يا آمريكايي حتما اقتضائات متفاوتي دارند. اما زندگي ديني در هر دو شرايط، ممكن است و در هر يك نيز آفات و موانعي دارد. تكنولوژي اگر تنها به سرعت زندگي و غفلت بشر بيفزايد، اگر در راه سلاح هاي كشتار جمعي و نشر فحشا و خشونت به كار رود و بشر را غرق در نفسانيت و لذت و خودخواهي كند، مورد استفاده غيرانساني قرار گرفته است و همه ما سرعت گرفته ايم بي آنكه بدانيم چرا و به كدام سو؟! اما همين تكنولوژي در راه گسترش عدالت و اخلاق و تأمين هرچه بيشتر حقوق ملت ها و مبارزه با فقر و تبعيض و جهل نيز به كار افتادني است و شهري شدن جامعه و پيچيده تر شدن تكنولوژي، درست مثل زندگي ساده روستايي، دووجهي است. اگر نسبت دين با دنيا معلوم شد، نسبت دين با تكنولوژي نيز روشن مي شود. تقسيم كار و تفكيك نهادهاي اجتماعي، نيز از توابع عقل ابزاري است و محكوم به همان احكام مي باشد اما اگر به مفهوم تفكيك ابعاد انسان از يكديگر- چون تفكيك دين از حكومت و تفكيك اخلاق از اقتصاد و حق از تكليف- ملحق به سكولاريزم و مشمول همان حكم است. دنياگرائي، به مفهوم مشروعيت لذت و شادي هاي جسماني و رواني در دنيا و ادا سهم بدن و غرائز دنيوي اعم از غذا، شهوت و تفريحات سالم، مفهومي اسلامي است و اسلام، رهبانيت و دنياگريزي را منع و هيچيك از غرائز انساني را تابو، حرام ندانسته و دستور سركوب شهوات را نداده بلكه طرفدار تعديل و مهار غرائز است اما دنياگرايي به مفهوم فراموشي آخرت و دلبستن به شهوات را شديدا نهي كرده و دعوت به زهد و تقوي كرده است.
دموكراسي نيز مقيد به دني مي شود، از دمكراسي، ده ها تعريف متفاوت شده و ده الي پانزده مدل اجرايي براي آن ذكر شده كه با يكديگر نيز متناقض اند. دمكراسي به عنوان يك ارزش مطلق كه اساسا كليه عقليات، اخلاقيات و ارزش ها را اموري «مابعد دموكراسي» و تابع قرارداد و آرا عمومي بدانيم و هيچ اصول فوق دمكراسي را در باب ايمان، اخلاق و عقل نپذيريم، با اسلام، سازگار نيست زيرا همواره در خطر نقض اركان دين خواهيم بود. بسياري مفاهيم عقلي، اخلاقي و ديني، امور فوق دمكراسي هستند و حتي مشروعيت خود دمكراسي را بايد به آن مفاهيم، مستند كرد. ما دمكراسي را تنها در چارچوب آن مفاهيم ديني، عقلي و اخلاقي مي پذيريم. به علاوه كه پشت پرده دمكراسي غربي، غالبا اليگارشي هاي سرمايه داري، حكومت مي كنند و افكار عمومي، آلت دست سرمايه داران و رسانه ها خواهند بود. به چنين دمكراسي، دهها اشكال ديني، منطقي، اخلاقي وارد است. دمكراسي ليبرال نيز، به دليل چنين كاركردهائي مورد قبول ما مسلمانان نيست زيرا ليبراليزم عليرغم نكات مثبتي كه نسبت به ديكتاتوري و توتاليتريزم دارد، خود نيز نقاط ضعف بزرگي دارد به خصوص اگر مناديان دمكراسي ليبرال، كساني چون جرج بوش باشند كه با روش هيتلري، مي خواهند ارزش هاي دمكراتيك را جهاني كنند. اسلام با استبداد فردي يا حزبي نيز مخالف است و حقوق مردم را قابل سلب، حتي با توجيه ديني، نمي داند و ديكتاتور را سمبل شيطان در روي زمين مي داند. اما دمكراسي و مردم سالاري به عنوان روشي در خدمت ارزش هاي اسلامي، البته مورد قبول و عمل ماست. جمهوري اسلامي، تجربه يك جمهوريت در چارچوب دين و تجربه جديدي در جهان امروز است. كليه مسئولين حكومت اسلامي و رهبري، در انتخابات دومرحله اي يا يك مرحله اي، با آرا مردم انتخاب مي شوند و انتخابات ايران غالبا بالاترين ركورد مشاركت مردم و دمكراسي در جهان است. حكومت اسلامي بايد با اتكاي به آراي مردم، در جهت پيشرفت و تكامل علمي و عملي و اخلاقي جامعه و اجراي عدالت اسلامي و گسترش اخلاق، بكوشد. نمايندگان مردم، قانونگذاري مي كنند اما قوانين در چارچوب قوانين اسلام است حاكمان، نه تنها در برابر خداوند بلكه در برابر مردم نيز بايد جوابگو باشند و همان گونه كه اختيارات حاكم ديني، محترم است، حقوق مردم نيز مقدس است. چنانچه مي بينيد متفكران مسلمان با سنت مسيحي، با مدرنيزم و با سمت مدرنيزم، برخورد انتقادي دارند و نه متعصبانه چشم بر روي واقعيت مي بندند و نه منفعلانه در برابر مفاهيم و سنت هاي غرب، تسليم مي شوند و اين، تفسير همان جمله اي بود كه در ابتدا عرائضم گفتم كه ما به مدرنيزم غرب، پاسخ آري و نه مي دهيم نه پاسخ آري يا نه.

 



نماينده طيف جعلي دانشجويي از مناظره فرار كرد

مرتضي سيمياري عضو طيف غيرقانوني علامه كه قرار بود با موضوع صاحبان اصلي انجمن هاي اسلامي دانشجويان با علي خضريان مناظره كند، از حضور در اين مناظره خودداري كرد.
به گزارش فارس، قرار بود در اين مناظره خضريان عضو سابق شوراي مركزي اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان مستقل و سيمياري به نمايندگي از دو تفكر مدعي انجمن هاي اسلامي دانشجويان حضور پيدا كرده و حقانيت ادعاي خود را با اساسنامه و مرامنامه اين تشكل دانشجويي بسنجند.
سيمياري كه در طيف غيرقانوني علامه عضويت دارد، پيش از اين براي حضور در مناظره مذكور اعلام آمادگي كرده و مكان برگزاري آن را نيز تعيين كرده بود، اما در آستانه برگزاري مناظره، از حضور در اين جلسه اعلام انصراف كرد.
خضريان در گفتگو با خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس با تأكيد بر آمادگي خود براي حضور در اين مناظره، اظهار داشت: اين مناظره از سوي سيمياري لغو شد و احتمالاً علت آن اشراف وي بر غيرقانوني بودن و انحراف جريان مطبوع وي و نداشتن هيچگونه استدلال عقلايي براي اقدامات افراطيشان بوده است.

 



تمهيدات وزارت علوم براي برقراري آرامش در ابتداي سال تحصيلي دانشگا ه ها

مديركل امور دانشجويان داخل وزارت علوم، تحقيقات و فناوري از تمهيدات اين وزارتخانه براي برقراري آرامش در دانشگاه ها در ابتداي سال تحصيلي جديد خبر داد.
حسن مسلمي نائيني در گفت وگو با مهر افزود: سال تحصيلي آينده مانند سال هاي گذشته آغاز مي شود و وزارت علوم با كمك دانشگاه ها تمهيداتي را براي برقراري آرامش هرچه بيشتر در دانشگاه ها انديشيده است تا فضاي دانشگاه به فضاي آرامي براي تحصيل و تحقيق دانشجويان تبديل شود.
وي اظهار داشت: برنامه هايي كه طراحي شده بيشتر در راستاي روشنگري و اطلاع رساني براي دانشجويان است.
مديركل امور دانشجويان داخل همچنين با اشاره به فعاليت شوراهاي صنفي گفت: شوراهاي صنفي نيز اگر مشكلات صنفي به وجود بيايد مسئول هستند و بايد كليه مشكلات صنفي را احصا كنند.

 



شبيه سازي از دانشگاه هاوايي

مدير اداره دعاوي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري از تعطيلي يك مؤسسه غيرمجاز كه مدعي شعبه يكي از دانشگاههاي خارج از كشور بود خبر داد.
حسين شمسيان در گفتگو با مهر افزود: يك مؤسسه فعال در عرصه آموزش عالي كه مدعي شعبه يك دانشگاه خارجي بود به تازگي پس از بررسي هاي به عمل آمده غيرمجاز شناخته شد.
وي اظهار داشت: اين مؤسسه باعنوان «اينترلينگوا» در جزيره كيش به فعاليت غيرقانوني اشتغال داشته كه هم اكنون در آستانه تعطيلي قرار گرفته است.
شمسيان درباره روال برخورد با مؤسسات غيرمجاز آموزش عالي اظهار داشت: با هماهنگي بسيار خوبي كه درحال حاضر با نيروي انتظامي وجود دارد، روال جلوگيري از فعاليت مؤسسات به اين صورت است كه براساس قوانين مؤسسات غيرمجاز توسط نيروي انتظامي پلمب مي شوند و پس از آن پرونده به مراجع قضايي مي رود.
رجبعلي برزويي مديركل دفتر گسترش آموزش عالي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري نيز در گفتگو با مهر از ممنوعيت ايجاد شعب مؤسسات آموزش عالي خارج كشور در داخل كشور خبر داد و گفت: تنها يك مسير براي ارتباط دانشگاههاي خارج كشور با دانشگاههاي داخلي كشورمان وجود دارد.

 



توئي كه نمي شناختمت! مروري بر نقش دشمن در طراحي فتنه اخير ـ 1

مهدي عرفاتي
وقايع تلخ پس از انتخابات رياست جمهوري، عليرغم تلخي ها و ناخوشايندي هايش، تجارب و عبرت هاي گرانسنگي را در خود داشت كه توجه و التفات ويژه به اين درس ها، مي تواند دولت و ملت ما را در بحران هاي آتي هوشيارتر كند؛ بحران هايي كه بي شك با هزاران شكل و رنگ متفاوت از سوي دشمنان ايران، رقم خواهد خورد و البته با درايت و هوشياري هميشگي مردم، چون هميشه فرجامي جز ناكامي پيدا نخواهد كرد.
يكي از اين عبرت ها لزوم دشمن شناسي و عدم غفلت از خدعه هاي دشمناني است كه براي سرنگوني و منكوب كردن ايران و ايراني، لحظه اي آرام و قرار ندارند. حقيقتا اگر در وقايع اخير، سياستمداران، احزاب و جريان ها، چهره ها و فعالان سياسي و نخبگان كمي هوشيارتر عمل كرده و در دام سناريونويسان و طراحان انقلاب رنگي نمي افتادند. كشور متحمل اين همه هزينه نمي شد.
غفلت نخبگان و بازيگران عرصه سياسي كشور از نقش دشمن در طراحي و عملياتي كردن پروژه انقلاب مخملي و بي توجهي مسئولان و رسانه ها نسبت به افشا و «تشريح» نقش بيگانگان در طراحي آشوب ها، عواملي بود كه باعث گسترش و ادامه ناآرامي ها شد.
متاسفانه مسئولان كشور و همچنين رسانه ها بدون تشريح سناريوي دشمن كه از ماه ها پيش از انتخابات توسط عمله هاي داخلي كليد خورده بود، تنها به «اشاراتي» بسنده كردند و اين شد كه شد.
البته پي بردن به ماهيت و روند نقشه دشمن، كار دشواري نيست و با كمي دقت و تحليل، حتي بدون اطلاع از اخبار پنهان، نيز مي شود تا حد قابل توجهي به ماهيت اين سناريو پي برد.
قبل از پرداختن به اصل ماجرا، لازم مي دانم به بخشي از يك سند تاريخي مربوط به پروتكل هاي 24 گانه يهود كه ساختار فكري و تشكيلاتي صهيونيزم را تشكيل مي دهد. اشاره اي كنم:
در پروتكل دوازدهم از مجموعه پروتكل هاي 12 گانه يهود، با تاكيد با تاثيرگذاري جنگ رواني و در راس آن «شايعه» به عنوان ابرسلاح و بمب مخرب اجتماعي و لزوم استفاده از اين ابزار در نبرد با دشمنان صهيونيزم در هر نقطه اي از جهان، آمده است: «ما مي توانيم هر وقت كه لازم باشد، افكار عمومي را درباره يك موضوع سياسي تهييج يا آرام كنيم و يا آن را به او بقبولانيم، يا ذهن او را درباره آن موضوع دچار شك و تشويش سازيم، امروز مطلب درست و حق را منتشر مي كنيم و فردا مطالب كذب و باطل و بهتان آميز را، گاه واقعيت ها را و زماني مطالب ضد و نقيض آنها را؛ و در اين ميان، همواره مواظبيم كه پايمان نلغزد...»
البته در بخش ديگر اين پروتكل با تأكيد بر مخفي ماندن نقش عوامل نفوذي و «كارگردانان پنهان» سناريوهاي عمليات رواني، آمده است: «ملت ها و نيز حكومت هاي آنها از لحاظ ميزان آگاهي بر اسرار حكومت ما در طول تاريخ، همچون كودكي نابالغ بوده اند...»
اگرچه برخي در خوش خيالي مطلق بر اين باورند كه اساس شايعات و شبهاتي كه امروزه جامعه سياست زده ايران را پر كرده است، ماحصل يك فرايند سياسي اجتماعي است، اما شك ندارم اين خام انديشي ساده انگارانه نيز طي پروسه اي برنامه ريزي شده توسط همان دشمني كه پيشتر به آن اشاره شد، به بدنه اجتماعي ما تزريق شده است. پيگيري، موشكافي و تحليل اتفاقات سه ماهه اخير و روند شكل گيري وقايع و نهايتاً رواج شايعات مختلف- باتوجه به ترتيب و چينش آنها- صحت اين ادعا را اثبات مي كند.
در وقايع اخير، دشمن در اولين گام خود سعي كرد با تخريب وجهه و شخصيت دولت و حاكميت، اعتماد عمومي به حكومت و كل نظام را مخدوش كرده و از اثرات اين اقدام كثيف خود در مراحل بعدي سناريو به خوبي استفاده كند. شاهد بوديم كه در جريان انتخابات اخير، كانديداي مورد حمايت غرب و جريان مطلوب آنها، به شيوه هاي مختلف غيراخلاقي و غيرقانوني سعي كردند رقيب را تخريب و وجهه او را نزد افكار عمومي خدشه دار كنند.
«دروغگو» خواندن رئيس جمهور قانوني كشور، با روش هاي نوين تبليغاتي، آن هم به شكلي ناجوانمردانه، اولين قطعه پازلي بود كه زمينه را براي فاز دوم سناريو يعني موضوع «تقلب»، مهيا مي كرد؛ طراحان سناريو به خوبي مي دانستند كه اگر دروغگو بودن دولتمردان و مجموعه حاكميت را در باور افكار عمومي حك كنند، آنگاه قطعه دوم پازل يعني همان موضوع تقلب خود به خود اجرا خواهدشد.
از سوي ديگر بازيگردانان اصلي اين سناريو با استفاده از روش هاي نوين تبليغاتي، از جمله استفاده از نمادها، حضور پررنگ همراه با نمادها در خيابان ها، به راه انداختن كاروان هاي شادي و پايكوبي، استفاده از ابزارهاي تبليغي جديد مانند اس ام اس، بلوتوث، گروه هاي ايميلي، وبلاگ، فرندفيد، تويتر و...، كانديداي مطلوب خود را در هاله اي از توهم پيروزي فرو بردند. تا جايي كه نه تنها شخص ميرحسين موسوي و طرفدارانش، بلكه بخشي از هواداران كانديداي رقيب نيز مقهور و مرعوب اين فضاي تبليغي شده بودند. البته طراحان سناريو، از سوي ديگر «حباب سبز» حاصل از اين فرآيند تبليغاتي را هر لحظه با علامت هشدار «تقلب» آماده انفجار مي كردند.
به هرحال پس از سپري شدن دوره تبليغات كه حقا و انصافاً در تاريخ انتخابات هاي ايران ازنظر نوع و شيوه اجرا، بي نظير بود، انتخابات با مشاركت 85 درصدي مردم انجام شد و پس از يك روز، و با اعلام نتايج اوليه آرا، مشخص شد كه مهره مطلوب غرب شكست سختي خورده است. طبق برنامه، سناريوي تقلب با حمايت و پوشش رسانه اي بنگاه هاي خبري انگليسي- آمريكايي كليد مي خورد. بخشي از مردم به خيابان ها ريخته و سراغ رايشان را مي گيرند! آنها ديگر نيازي به دليل و سند و مدرك براي اثبات تقلب ندارند. همين كه كانديداي سبزپوش پيروز نشده، دليل تخلف و تقلب است!
سازمان هاي انتظامي و امنيتي بواسطه شرايط ويژه و حساس كشور، و تهديداتي كه نظم و امنيت عمومي را تهديد مي كند، با هرگونه تجمع خياباني مخالفند. گزارش هاي امنيتي حاكيست تيم هاي متعددي از گروهك هاي تروريستي از جمله منافقين، پژاك و جندالله با هدف سوءاستفاده از تجمعات خياباني و ترتيب دادن اقدامات تروريستي وارد كشور شده اند. (كمك هاي مالي، سياسي، امنيتي، برخي كشورهاي غربي و عربي به اين سه گروهك تروريستي را چندي پيش يك رسانه غربي با جزئياتش فاش كرد.)
كانديداي شكست خورده مرتبا با صدور پيام و بيانيه و اطلاعيه، اعلام مي كند كه چيزي براي از دست دادن ندارد و تا احقاق حقوق از دست رفته مردم، ايستاده است. (اينجاست كه تحليل يكي از دوستان هنگام انصراف خاتمي از كانديداتوري در انتخابات، برايم بيش از بيش روشن مي شود. او معتقد بود خاتمي مهره اي منفعل و ترسو است و براي ايفاي نقش در شرايط حساس پس از انتخابات جسارت و تهور لازم را ندارد اما ميرحسين دارد...) او هم همانند حاميانش نيازي به ارائه دليل و مدرك براي اثبات تقلب گسترده نمي بيند؛ از يك ماه پيش از انتخابات تاكنون، او هر چه ديده، سبز بوده، آراي اصلاح طلبان، اصولگرايان مأيوس، هنرمندان، دانشجويان، دانشگاه آزاد، مخصوصا مردم شهر تهران همه سبز بوده است!
تا اينجا همه چيز طبق برنامه و سناريو انجام شده است، فقط كمي «خون» مي تواند كاتاليزور مناسبي براي تقويت و گسترش دامنه اعتراضات باشد. (سعيد حجاريان، تئوريسين و ايدئولوگ جريان اصلاحات، چندي پيش از انتخابات در اظهارنظري گفته بود: اصلاحات نياز به خون دارد...)
تجمعات خياباني روز به روز گسترده تر شده و- با ملحق شدن «مهمان هاي ويژه» از خارج كشور- «خشونت» چاشني آن شده است. آتش زدن بانك ها، اماكن و وسايل عمومي، تخريب ساختمان هاي دولتي و مساجد و البته تخريب اماكن و وسايل شخصي و خصوصي مردم با هدف ايجاد نارضايتي عمومي در دستور كار قرار مي گيرد.
همان طور كه گفته شد، براي عملياتي شدن فاز بعدي سناريو، بايد تعدادي قرباني- ترجيحا جوان، دانشجو، مونث و زيبارو- به مجموعه اضافه شود. بعضي گزينه ها انتخاب شده و برخي نيز به صورت اتفاقي و در درگيري ها با پليس كارشان ساخته مي شود!
ندا آقا سلطان، دختر جوان، زيبارو و احتمالا دانشجويي است كه به طرز مرموزي در خيابان اميرآباد تهران هدف اصابت گلوله قرار مي گيرد. صحنه كشته شدن ندا، به صورت كاملا اتفاقي! از چند جهت با دوربين هاي تقريبا حرفه اي تصويربرداري شده و پس از چند دقيقه! در صدر اخبار رسانه هاي معتبر جهاني از جمله CNN و يوتيوب قرار مي گيرد. پزشك جواني كه او هم به صورت كاملا اتفاقي! در صحنه قتل ندا حضور داشته، پس از مدت كوتاهي به خارج از كشور عزيمت كرده، و ماجراي غم انگيز مرگ ندا را با آب و تاب فراوان براي رسانه هاي مشتاق غربي تشريح مي كند.
مرگ ناجوانمردانه دختري كه حتي از صحنه تجمعات دور بوده و دخالتي در درگيري ها نداشته، به خوبي حس همدردي را چه در داخل و چه در خارج ايران با معترضين همراه مي كند. اما اين كافي نيست! مرگ ندا به زودي در لابه لاي اخبار درگيري ها گم مي شود و از يادها مي رود، پليس و نيروهاي مردمي هم سعي مي كنند باكمترين خشونت تجمعات را اداره كنند؛ پس بايد بر شدت اقدامات خشونت آميز در تجمعات افزوده شود. در تجمعات 25 و 30 خرداد، خشونت ها به اوج خود رسيده و با حمله تعدادي از عناصر گروهكي به ساختمان يك ارگان نظامي، درگيري شدت گرفته و چندين نفر از دو طرف كشته و زخمي مي شوند.
ــــــــــــــــــــــ
¤ سردبير شبكه خبر دانشجو

 



«دغدغه اي به نام رشته تحصيلي»

بيژن غفاري ساروي
هر ساله، در گيرودار انجام يافتن آزمون هاي دانشگاه ها، فارغ التحصيلان مدارس متوسطه و خانواده هايشان، گرفتار معضلي به نام «تعيين رشته تحصيلي» مي شوند.
آناني كه در رشته تجربي توفيق يافته اند انتخاب اولشان پزشكي و آن ها كه در رشته علوم انساني پذيرفته شده اند، انتخاب اولشان «حقوق» است. در اينجا چند مشكل پيش مي آيد؛ نخست، علاقه دانشجويي كه مي خواهد در اين رشته ها به تحصيل بپردازد. دوم: امكانات مادي خانواده ها و سوم، پذيرش و جذب تعداد زيادي پزشك و حقوق دان است.
عمده خانواده ها، بي توجه به اين سه عامل، فرزندانشان را ترغيب مي كنند كه اين رشته ها را انتخاب كنند. در اين بين، موضوع اساسي كه مورد بي توجهي واقع شده و چه بسا مهمترين عامل پيروزي نيز محسوب مي شود «علاقمندي» خود دانشجو است. جوانان به اعتبار دلبستگي به اطرافيان خود كه مي خواهند فرزندشان مثلا پزشك بشود مجبور به انتخاب رشته هايي مي شوند كه در نهايت يا از ديگران به دليل شدت رقابت و تراكم متقاضي، باز مي مانند و يا در صورت قبولي، علاقه اي به آن رشته ندارند. تازه اين در صورتي است كه خانواده امكان تحمل هزينه هاي سنگين را داشته باشد. بر همين اساس است كه بسياري را ديده ايم كه تحصيلات دانشگاهي خود را نيمه كاره رها كرده اند.
بر فرض آن كه چنين دانشجويي مثلا به درجه دكتري نيز نايل گردد اينك پزشك مفروض ما فقط مي خواهد در تهران يا مراكز استان ها و شهرهاي بزرگ خدمت كند و بعيد به نظر مي رسد كه تمايلي براي عزيمت به نقاط محروم كشور داشته باشد.
در ايران، متأسفانه به «علوم پايه» توجه كمتري مي شود و اين هم به تصور نگارنده به خاطر جذابيت و فريبندگي واژه «دكتر» است. به نظر بنده، دست اندركاران وزارت علوم بايستي با يك بررسي دقيق و حساب شده تعيين كنند كه ايران سال 1400 شمسي به چه تعداد پزشك، فيزيك دان، رياضي دان، عالم علم شيمي و مطلع در مسايل حقوقي و امثال آن و در رشته هاي فني به چه تعداد مهندس نيازمند است. سپس سهم هر ساله به دانشگاه ها ابلاغ شود تا براساس اين نياز به جذب دانشجو بپردازند. خانواده ها نيز بايد از رؤياهاي دست نيافتني و خيال پردازانه به درآمده و استعداد و علاقه فرزندانشان را ملاك انتخاب رشته تحصيلي ايشان بدانند. بدين ترتيب شيوع افسردگي هاي روحي در دانشجويان نيز كاهش خواهد يافت.
ستون ضربان، دغدغه هاي دانشجويان را در همه زمينه هاي سياسي، آموزشي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و... منعكس مي سازد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14