(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 25 شهريور 1388- شماره 19464
 

فضاي مجازي، عرصه نبرد جديد جنگ سايبري
ماجراي «المقراحي» ليبيايي و «ويل راجرز» آمريكايي زندگي دوگانه
واكاوي سياست «بي بي سي» در قبال تحولات ايران ديپلماسي روباه



فضاي مجازي، عرصه نبرد جديد جنگ سايبري

محمد حسنلو
هيچ انساني بدون امنيت نمي تواند به ادامه حيات خود اميدوار باشد؛ چه در دنياي واقعي چه در دنياي مجازي، موضوع امنيت يكي از اصلي ترين شاخصه ها و نيازهاي بشري است و اين خصوصيات، امروزه در دنياي سايبر نيز محسوس و ملموس است. اخبار و آمار امنيتي شدن فضاي سايبر مدت هاست كه جزو اخبار اول صبح رسانه ها شده و بسياري نيز بر اين عقيده اند كه اين آغازي است بر «جنگ سايبر» بين دولت ها و نام آن را گذاشته اند جنگ جهاني سوم.
امروزه انسان ها شاهد فراگيري بي سابقه رسانه ها و وسايل ارتباطات جمعي مدرن و نوين هستند. بالطبع آن ها در معرض شديدترين امواج رسانه ها قرار دارند. گرچه رسانه ها ذاتاً كاركردي دوطرفه ودوسويه دارند، اما بيشترين حجم بهره گيري از آن در دست نظام سلطه قرار دارد؛ چنانچه مي توان با جرأت گفت حفظ و گسترش قدرت استكباري نظام سلطه به حضور و ظهور رسانه ها وابسته است. رسانه ها پل ارتباطي و بلكه وسيله اي تسلط بر افكار، اراده و احساسات بشر دوران معاصر به شمار مي آيند. مراكز رسانه هاي استكبار كه به مدرن ترين فناوري جهاني مجهزند، از يك سو ابزاري براي اجراي «عمليات رواني» قدرت ها عليه ملت ها و دولت هاي مستقل هستند و از سوي ديگر وسيله اي براي كنترل، تضعيف، جهت دهي و هدايت جوانان در سراسر جهان محسوب مي شوند.
مارك پالمر از استراتژيست هاي معروف آمريكايي است كه از او به عنوان يكي از نوآوران سياست خارجي ايالات متحده نام مي برند. پالمر در دولت هاي نيكسون، كارتر، ريگان و بوش در وزارت خارجه مشغول بوده و اكنون علاوه بر اين كه مدير دپارتمان تحقيقاتي مركز سياست خارجي سابان در مؤسسه «بروكينگز» مي باشد، عضو كميته خطر جاري است كه اخيراً و در پي تحولات پيش آمده پس از يازده سپتامبر 2001 گزارشي تحت عنوان «ايران- آمريكا، رهيافت جديد» را به نگارش درآورد. كميته خطر جاري در اوج جنگ سرد و در دهه 1970 ميلادي و با مشاركت اساتيد برجسته علوم سياسي و مديران سابقه دار سازمان سيا و پنتاگون تأسيس شد و يكي از موفقيت آميزترين اقدامات در جريان رقابت دو ابرقدرت شرق و غرب، طراحي واجراي مراحل مختلف سناريوي فروپاشي ابرقدرت شرق ازطريق «جنگ نرم» (Soft War) در سال هاي پاياني دهه 1980 بود.
مارك پالمر نويسنده گزارش ايران- آمريكا، رهيافت جديد در استدلال خود، صراحتاً با ايده تهاجم نظامي عليه جمهوري اسلامي ايران مخالفت كرده و اعلام نموده ايران به لحاظ وسعت سرزميني، كميت جمعيت، كيفيت نيروي انساني، امكانات نظامي، منابع طبيعي سرشار و موقعيت جغرافيايي ممتاز در منطقه خاورميانه و نظام بين الملل به قدرتي كم مانند تبديل شده كه ديگر نمي توان با يورش نظامي و جنگ سخت آن را سرنگون كرد. تنها راه مبارزه با نظام جمهوري اسلامي، پيگيري مكانيسم هاي جنگ نرم و استفاده از تكنيك هاي عمليات رواني تبليغاتي با استفاده از
3 تاكتيك دكترين «مهار»، «نبرد رسانه اي» و «ساماندهي و پشتيباني از نافرماني مدني» است.
در پايان اين گزارش با منتفي دانستن هرگونه گفت وگو ومذاكره مستقيم با مقامات ايراني آمده است: «گفتگو فقط حكومت ايران را تقويت و محكم مي كند. بايد از طريق انزوا و تقويت مخالفان داخل و خارج حكومت در جهت تغيير آن رژيم تلاش كرد.»
درباره جنگ نرم
اما به راستي جنگ نرم چيست و تكنيك ها و روش هاي اجرايي آن كدامند؟ و چرا مقامات كاخ سفيد براي اجراي آن عليه ايران وارد عمل شده اند؟ جنگ نرم در حقيقت شامل هرگونه اقدام رواني و تبليغات رسانه اي است كه جامعه يا گروه هدف را نشانه مي گيرد و بدون درگيري نظامي و گشوده شدن آتش، رقيب را به انفعال يا شكست وامي دارد. اصطلاح جنگ رواني، خود مقوله مفصلي است، با شگردها و شيوه هاي متنوعي اجرا مي شود و بايد آن را يكي از اشكال و زيرمجموعه هاي جنگ نرم دانست. جنگ رايانه اي و اينترنتي و راه اندازي شبكه هاي راديويي و تلويزيوني و... نيز اشكال ديگر جنگ نرم هستند.
كليد خوردن جنگ نرم عليه ايران در مقطع فعلي را بايد ناشي از گسترش حس تنفر از آمريكا در جهان دانست كه به نظر سران كاخ سفيد، ايران مركز اصلي ايجاد اين تنفر و گسترش آن است و در آمريكا براي مقابله با اين موج، نيروي واكنش سريع تشكيل شده است؛ تا اولاً به خنثي سازي نفوذ معنوي ايران در كشورهاي اسلامي و منطقه خاورميانه بپردازد و ثانياً باالقاي خطرناك بودن ايران براي امنيت همسايگان، اذهان عمومي از اقدامات و نقشه هاي ايالات متحده منحرف شود.
سرمايه گذاري هنگفت عرب در زمينه اطلاعات، بستر لازم براي راه اندازي جنگ مجازي (سايبر) عليه هر كشوري كه در مغايرت با سياست ها و منافع آن باشد را فراهم كرده است. جنگ نرم در پي ازپاي درآوردن انديشه و تفكر جامعه ي هدف است تا حلقه هاي فكري و فرهنگي آن را سست كند و با بمباران خبري و تبليغاتي، در نظام سياسي- اجتماعي حاكم تزلزل و بي ثباتي تزريق كند.
پروژه ناتوي فرهنگي كه چندي پيش رهبر انقلاب آن را مورد تأكيد و توجه قرار دادند، مشتمل بر خط تهاجمي دشمن و تلاش معاندان نظام براي ورود از عرصه هاي فرهنگي هنري و رسانه اي است تا به سياه نمايي عليه ايران بپردازند. رويكرد اصلي ناتوي فرهنگي، جنگ نرم و هدف اصلي آن فروپاشي پيوندهاي هم گرايانه ملتي است كه حدود سه دهه با تمام فشارها و كاستي ها صبر و مدارا پيشه كرده و راه پيشرفت ومقاومت در برابر زورگويي و انحصارطلبي دشمنان را برگزيده است.
آمريكا و جريان صهيونيسم بين الملل براي عملياتي ساختن جنگ نرم و ناتوي فرهنگي عليه جمهوري اسلامي ايران، طي سال هاي گذشته راهكارهاي مختلفي آزمايش كرده اند. سرمايه گذاري در رسانه هاي ايران براي افكار عمومي جهان كه يكي از نمونه هاي برجسته آن، ساخت و پخش فيلم ضد ايراني «300» بوده، گوشه اي از اين اقدامات به شمار مي آيد. اكنون فيلم ديگري نيز با نام «فرار از تهران» توسط كمپاني برادران وارنر در حال توليد است.
از ديگر راه هاي جنگ نرم آمريكا عليه ايران عبارتست از:
-راه اندازي سايت هاي اينترنتي و ارايه نرم افزارهاي جاسوسي به عوامل وابسته در داخل كشور، تا ابعاد مختلف جنگ رسانه اي به شكل اثربخش تر طراحي و اجرا شود.
-ايجاد تقابل هاي سياسي بين سران ارشد نظام اسلامي والقاي اين كه «جنگ قدرت» در جمهوري اسلامي بين چند طيف در جريان است و نهايتاً فلان طيف يا فلان گروه از پيش، پيروز شده و يا شكست خورده اند.
مي توان گفت پازل رسانه اي آمريكا براي تحت فشار قراردادن ايران اسلامي طراحي شده و راهكار خنثي سازي و بي اثر كردن تلاش هاي دشمنان، ايجاد فضاي هم نوايي و هم گرايي بين نيروهاي درون نظام و عمل به مقتضيات اتحاد ملي به عنوان رهيافت راهبردي نظام اسلامي است. افشاي حقايق و اوضاع داخلي آمريكا و نيز برملا نمودن توطئه هاي غرب در خاورميانه و جهان اسلام و نيز تقويت زمينه هاي «انسجام ملي» در زمره راهكارهايي هستند كه مي توانند در ناكامي نقشه هاي مراكز راهبردسازي دولت آمريكا در ايجاد جنگ نرم عليه ايران تأثيرگذار باشند.


 



ماجراي «المقراحي» ليبيايي و «ويل راجرز» آمريكايي زندگي دوگانه

حبيب احمدزاده
چند روز پيش وسط اين برخوردهاي جاهلانه و ناجاهلانه خودي به خبري برخورد كردم كه از وقاحت دولت هاي غربي به شدت جا خوردم. خبر مربوط به آزادي فردي به نام «المقراحي» متهم انفجار هواپيماي «لاكربي» آمريكا بر فراز كشور اسكاتلند از زندان بود. اين فرد ليبيايي چند سالي در زندان اسكاتلند به سر مي برده و به گفته دادگستري اسكاتلند به علت آنكه تا حداكثر سه ماه ديگر بر اثر بيماري سرطان پروستات از دنيا خواهد رفت، آزاد و به ليبي برگشت داده شده است.
تمام سروصداي دولت هاي آمريكا و انگليس ناشي از آن است كه چرا از او در فرودگاه طرابلس استقبال شده است.
چند خبر در اين باره را با هم بخوانيم.
سناتور «جوليبرمن» يكي از پرنفوذترين افراد كنگره آمريكا در مسائل سياست خارجي ايالات متحده، عملكرد بريتانيا در آزادي المقراحي را به باد انتقاد گرفت و از آزادي وي به عنوان اشتباهي بزرگ ياد كرد. ليبرمن متذكر شد كه آزادي المقراحي خلاف تلاش هاي جامعه جهاني براي مبارزه با تروريسم است و سبب خواهد شد تا بار ديگر روابط ميان ليبي و آمريكا تيره و تار شود.
وي در گفت وگو با شبكه تلويزيوني سي.ان ان خاطرنشان ساخت كه نبايد انتظار داشت كه باراك اوباما در مجمع كل سازمان ملل در ماه سپتامبر با معمر قذافي، رهبر ليبي ديدار كند. رئيس جمهوري آمريكا نيز خود به شدت به آزادي المقراحي از سوي اسكاتلند اعتراض كرده بود.
از سوي ديگر اف.بي.آي؛ سازمان اطلاعات و امنيت آمريكا نيز در واكنش به تصميم بريتانيا و آزادي متهم پرونده لاكريي، در بيانيه اي اعلام كرد كه اين عملكرد نادرست به تروريست هاي سراسر جهان مصونيت مي دهد و باعث جريحه دار شدن احساسات خانواده هاي قربانيان اين فاجعه مي شود.
همچنين «بن كاردين» سناتور دموكرات آمريكايي اظهار داشت كه بايد نسبت به عملكرد دولت اسكاتلند واكنش نشان داد، بخصوص كه دليل آن ها مبني بر آزادي المقراحي به دليل بشردوستانه غيرقابل قبول است، چرا كه تروريست ها هيچ گاه جنبه هاي بشردوستانه را در عمليات خود در نظر نمي گيرند.
حال اين اخبار را مقايسه كنيد با برخورد خود اين دولت ها با ماجراي سقوط ايرباس ايراني در سال 1367 و مدال دادن به آقاي ويل راجرز كاپيتان ناو وينسنس؛ عامل اين فاجعه. جالب تر آنكه اين ماجراجويان به وجود آورنده دو جنگ عراق و افغانستان دقيقا در برخورد با ماجراي كاپيتان ويل راجرز در لحظه برگشت
ناو وينسنس پس از آن جنايت فجيع بسيار بدتر از آن كردند كه دولت ليبي با المقراحي رو به موت كرده است. اين دو عكس زير دقيقاً لحظه برگشت اين ناو و استقبال در بندرسان ديه گو از نابودگران يك هواپيماي مسافربري بي دفاع را نشان مي دهد. لازم به ذكر است كه دولت وقت آمريكا هفت مدال (ابراز شجاعت در عمليات رزمي) به كاپيتان و افسران اين ناو اهدا كرد. كاري كه حتي قذافي جرئت انجام آن را ندارد. جالب تر آنكه سال ها دولت آمريكا ايران را به انفجار هواپيماي لاكربي متهم مي كرد ولي پس از اثبات بي گناهي ايرانيان در اين جنايت شوم حتي يك بار از مردم ايران معذرت خواهي نكرد. به همه اين ها اين را هم اضافه كنيد كه دولت آمريكا بابت مسئله لاكربي مبلغ 3ميليارد دلار غرامت از دولت ليبي دريافت كرده است.
اما جالب آنكه در آخرين واكنش، وزير دادگستري انگليس «جك استراو» اعلام كرد كه آزادي المقراحي در مقابل قرارداد هشتصد ميليون يورويي نفت خام با ليبي انجام شده است و دليلي غير از آن براي آزادي وجود نداشته است.
در آخر اين را با اعتماد قلبي مي توانيم فرياد بزنيم كه هيچ گاه هيچ ايراني وطنخواهي اشك تمساح اينان بر احوال امروز ما را باور نخواهد داشت.
ـــــــــــــــــــــ
عكس ها برگرفته از كتاب «در مركز طوفان» نوشته كاپيتان راجرز

 



واكاوي سياست «بي بي سي» در قبال تحولات ايران ديپلماسي روباه

مصطفي غفاري
در بخش نخست اين مقاله ضمن معرفي اجمالي « بي بي سي » وارد مبحث مهم نحوه مواجهه اين رسانه با انتخابات رياست جمهوري ايران و حوادث متعاقب آن شديم و نوع پوشش خبري خطبه هاي
آيت الله خامنه اي در نماز جمعه تاريخي تهران ( 29 خرداد 8831) به عنوان نمونه براي بررسي و تحليل انتخاب شد . در قسمت پاياني چگونگي تفسيرهاي مغرضانه و اخبار جهت دار
بي بي سي مورد بررسي قرار مي گيرد .
تصويرسازي بي بي سي
بي بي سي در گزارش صوتي- تصويري كوتاهي، به بازتاب اين سخنان كه در واقع نشانگر گونه اي مديريت بحران بود، پرداخت و در ميان پوشش خبري نقاط آن، از «آنچه كه او (آقاي خامنه اي) سران استكبار و رسانه هايي كه آنها اداره مي كنند، ناميد» ياد كرد. همچنين از قول ايشان نقل كرد كه «من از همه مي خواهم كه به زورآزمايي خياباني خاتمه دهند. اگر نه مسئوليت تبعات و هرج و مرج آن برعهده آنهاست.»
سپس بلافاصله جمشيد برزگر سردبير سايت و راديو فارسي بي بي سي اين سخنان را نشانه تصميم و جهت گيري كلي نظام در برابر اعتراضات و اميد اندك به شوراي نگهبان براي تغيير در نتايج انتخابات عنوان كرد! در حالي كه رهبر انقلاب علاوه بر خطبه هاي نماز جمعه، در ديدار با يكي از نامزدهاي معترض و نيز ديدار با نمايندگان ستادهاي انتخاباتي نامزدهاي رياست جمهوري، بارها تأكيد كرده بودند كه معترضان، بايد از مسير قانون به دنبال احقاق حق خود باشند.
پيش فرض بي بي سي كه مي كوشيد آن را به مخاطبان خود نيز منتقل كند، «مسلم بودن تقلب گسترده در انتخابات» بود، بزرگر بدون اشاره به مقدمه چيني رهبر انقلاب كه از تبعات زيان بار هرج و مرج براي اعتماد و امنيت عمومي ياد كرده بودند، تنها با يادآوري اين عبارت كه «مسئوليت خون وخشونت زورآزمايي خياباني برعهده ادامه دهندگان اين روش خواهد بود» كوشيد صدور محور خشونت عليه مخالفان را در سخنان رهبري القا كند.
بي بي سي همچنين پيامد مهم سخنان رهبر جمهوري اسلامي ايران را ارتقاي ميزان و سطح درگيري ها پيش بيني كرد! در حالي كه سخنان رهبري تنها در مقابل يك روش بود نه حتي اصل اعتراض. ايشان در خطبه ها به باز بودن راه برادري و قانون براي پيگيري اعتراضات احتمالي تأكيد كرده بودند. در نتيجه سخنان رهبر انقلاب شمار معترضان خياباني در تهران از صدها هزار نفر در روزهاي گذشته، به كم تر از 70هزار نفر آن هم به روايت كاربران توييتر از بي بي سي رسيد! گرچه روز شنبه درگيري هايي خونين ميان معارضان مسلح و نيروهاي انتظامي در سطح شهر رخ داد اما سخنان آيت الله خامنه اي توانست به تدريج آرامش را به خيابان هاي تهران بازگرداند و امنيت ميليون ها شهروند را تأمين كند.
بي بي سي در ادامه راه و در برنامه هاي گوناگون خود به تحليل سخنان رهبر انقلاب و ابعاد تأثيرات آن پرداخت. در اين برنامه ها بي بي سي، رهبر ايران را به فرافكني بحران داخلي ايران و دشمن تراشي در پي ناتواني از مهار بحران، خشونت عليه مردم و نقض حقوق بشر و شهروندي، رويارويي مستقيم با طرفداران نامزدهاي معترض و تهديد آن ها، سقوط از عدالت به روايت آنچه آقايان منتظري، كديور و سروش دفاع بي منطق از رئيس جمهور و نتايج انتخابات مي ناميدند، متهم نمود! بي بي سي همچنين در 40روز پرتنش پس از انتخابات، تلاش كرد سرخوردگي مردم ايران از نتايج انتخابات و برخورد نيروهاي انتظامي و امنيتي و سلب اعتماد مردم از نظام و نيز شكاف و دو دستگي عميق در اركان نظام و جنگ قدرت ميان آن ها را القا كند و البته در تمامي خبرها و تحليل ها آشكار و پنهان بر طبل تقلب بزرگ بكوبد!
به چند نمونه از القايات بي بي سي كه در بخش فارسي سايت بي بي سي آمده، توجه كنيد:
«آيت الله خامنه اي كساني را كه دشمن مي خواند، متهم كرد كه پس از مشاركت گسترده مردم در انتخابات اخير، درصدد برآمد نسبت به نتيجه اين انتخابات ايجاد بدبيني كند و گفت كه ديپلمات هاي غربي كه قبلاً با نقاب احترام با نظام جمهوري اسلامي برخورد مي كردند، اين نقاب را كنار زده اند و به خصوص دولت بريتانيا را به خيانت در اين زمينه متهم كرد.»
«وي 11ميليون تقلب در انتخابات را غيرممكن دانست و هشدار داد كه اگر سياستمداران منتقد انتخابات به تظاهرات و راهپيمايي هاي خياباني خاتمه ندهند، فرماندهان پشت صحنه اين اعتراضات تلقي خواهند شد و مسئول خونريزي هاي احتمالي خواهند بود.»
همچنين بي بي سي در يك فضاسازي رسانه اي براي كم رنگ جلوه دادن نمازجمعه تاريخي 29خرداد تهران، مدعي شد: «اتوبوس هاي حامل نمازگزاران از سرتاسر كشور براي شركت در اين مراسم به تهران اعزام شده بودند!»
بي بي سي حتي نتوانست خرسندي خود را از وضعيت پيش آمده پس از انتخابات ايران و سوژه سازي براي رسانه هاي بيگانه پنهان كند: «تجمعات چند صدهزار نفري اعتراضي و نيز خشونت نيروهاي مدافع دولت عليه معترضان، بارها و بارها به خبر اول رسانه هاي معتبر دنيا تبديل شد و به زعم برخي ناظران رسانه اي در عرض يك هفته، بيش از تمام دوران پس از جنگ، تصاوير مستند عليه جمهوري اسلامي توليد كرد.»
چند روز پس از اظهارات رهبري، ابعاد بسياري از مداخلات انگلستان در ماجراهاي انتخابات ايران توسط وزير امور خارجه ايران و نيز تحليل گر ارشد سفارت انگلستان در تهران، روشن شد اما برداشت هاي مخدوش و تصويرسازي هاي جهت دار بي بي سي از صحبت هاي رهبر انقلاب، همچنان ادامه يافت. اين شبكه ايستادگي رئيس جمهور در برابر مستكبران را به آنچه خود «دشمنان داخلي» مي خواند، تعميم داد و آن را از دلايل حمايت رهبري از رئيس جمهور عنوان كرد: «آقاي احمدي نژاد در مقابله با دشمنان داخلي هم از چنين الگوي سازش ناپذيري تبعيت مي كند... ديگر براي كمتر كسي ترديدي در اين نكته باقي مانده كه رهبر جمهوري اسلامي ايران، به هر دليل، متقاعد شده است كه اصلاح طلبان، به دليل حركت آگاهانه يا ناآگاهانه در مسير خواسته هاي قدرت هاي جهاني در ابعاد سياسي، امنيتي و بين المللي، براي بقاي نظام جمهوري اسلامي ايران خطرناك هستند و بنابراين، ملاحظات مربوط به حفظ نظام ايجاب مي كند كه با قاطعيت در مقابل تحركات آن ها و ورود مجددشان به قدرت جلوگيري شود.»
اين در حالي است كه آيت الله خامنه اي پيش از انتخابات، همه نامزدها را صالح معرفي كرده بودند، در نماز جمعه، رقابت آن ها را در چارچوب نظام اسلامي دانسته و در روزهاي پس از انتخابات نيز اين گونه دعواها را دعواي خانوادگي در درون نظام اسلامي عنوان كردند.
در اقدام حساب شده ديگر، بي بي سي كوشيد با پوشش گسترده واكنش هاي پراكنده بين المللي به سخنان آيت الله خامنه اي، خطوط اصلي القايات خود را براي فشار بر مقامات و افكار عمومي ايران، پررنگ تر سازد و بار ديگر حمايت رهبري از منتخب ملت را بي منطق و سخنان ايشان مبني بر پايان دادن به اردوكشي خياباني و لزوم پيگيري اعتراض ها از مسير قانوني را ايستادن در برابر خواست مردم نشان دهد وايران را در اوج بحران مشروعيت تصوير كند!
به اين نمونه ها توجه كنيد: «روزنامه فايننشال تايمز نوشت كه آقاي خامنه اي با پيامي سازش ناپذير به مصاف مخالفان خود رفت: اعتراض ها را همين حالا متوقف كنيد وگرنه عواقب آن برعهده شما خواهد بود!»، «فايننشال تايمز در مطلبي ديگر از قول برخي از معترضان به نتايج انتخابات 22 خرداد مي نويسد كه آيت الله خامنه اي با اين حرف ها مقابل مردم ايستاد!»
«روزنامه گاردين ضمن تحليل و تفسير سخنان ديروز آقاي خامنه اي، از قول عيسي سحرخيز نوشته است كه اين سخنراني، بحران را از مناقشه بر سر نتايج انتخابات به محكي براي اقتدار سياسي رهبر جمهوري اسلامي تبديل كرد!»، «گاردين در ادامه مي نويسد: آيت الله خامنه اي اكنون راه خود را بسته است؛زيرا از تظاهركنندگان توقع دارد از فرمانش براي نيامدن به خيابان اطاعت كنند»!
تلاش رسانه اي بخش جهاني بي بي سي براي مخدوش ساختن تصوير ايران و رهبري آن در افكار عمومي پس از فروكش كردن اردوكشي ها و درگيري هاي خياباني نيز ادامه يافت. شبكه بي بي سي با پوشش گسترده نماز جمعه 26 تيرماه حجت الاسلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني براي نماياندن آن به مثابه صف آرايي در برابر نماز جمعه 29 خرداد آيت الله خامنه اي، مدعي شد: «نماز 26 تير با نماز 29 خرداد هر يك صحنه نمايش قدرت يك جناح در برابر ديگري است.»
فرخ نگهدار همچنين در تحليل خود مدعي شد: «بسياري از شهروندان، هيچ گاه جمهوري اسلامي را نپذيرفته اند!» در حالي كه تنها چند روز پيش از آن، افكار عمومي در سراسر جهان شاهد ثبت ركورد مشاركت 86 درصدي ايرانيان در انتخابات رياست جمهوري بود.
در ماجراي انتصاب آقاي مشايي به معاونت اولي رئيس جمهور و سپس دستور عزل وي توسط رهبر انقلاب، بي بي سي بار ديگر به ارايه تحليل هاي جانب دارانه براي تضعيف جايگاه رهبري پرداخت و در حالي كه تحليل گران سياسي، اين اقدام را نشانه انصاف و بي طرفي رهبر انقلاب و تلاش ايشان براي حفظ چارچوب و اصول كلي نظام دانستند، كوشيد آن را نشانگر اقتدارطلبي مطلق رهبري نشان دهد: «مداخله مستقيم رهبر جمهوري اسلامي در تغيين مناصبي كه حتي نيازمند راي نمايندگان مجلس نيز نيستند، به معناي آن است كه حتي فردي كه بنا به تأييد آقاي خامنه اي راي نزديك به
25 ميليون نفر يا 63 درصد از راي دهندگان را به دست آورده، قادر نيست خود معاونان و اعضاي كابينه اش را برگزيند»!
اين شبكه در پوشش اخبار مراسم تنفيذ رياست جمهوري توسط رهبر انقلاب نيز تلاش كرد به گونه اي كنايه آميز دشمن تراشي را مهم ترين وجه سخنان رهبري بنماياند: «آيت الله خامنه اي در جريان تنفيذ حكم رياست جمهوري محمود احمدي نژاد، گفت: دشمنان در اين خيال نباشند كه با تقليد مغلوط از حضور عظيم مردم در انقلاب پرشكوه 1357 و در يك كاريكاتور از آن حركت عظيم، مي توانند به نظام اسلامي ضربه بزنند؛ چرا كه اين نظام مقتدر و ريشه دار با اين كارها شكست نخواهد خورد.»
بي بي سي همچنين با به كارگيري ادبيات جيمي كارتر در سفر دي ماه 1356 به ايران و اظهارات دور از واقع او در «جزيره ثبات خاورميانه» خواندن ايران تحت حكومت شاه، تلاش كرد رهبر ايران را نيز مستبد و وضعيت جمهوري اسلامي را همچون رژيم شاهنشاهي در آن سال ها، در آستانه سقوط نشان دهد: «رهبر جمهوري اسلامي در حكم تنفيذ خود جمهوري اسلامي ايران را در وضعيتي تصوير مي كند كه با جزيره آرامش و ثبات شباهت هاي بسيار دارد. ديگران چنين تصويري ندارند. برخي وضع موجود ر ا نامطلوب مي بينند، عده اي ديگر از بحران صحبت مي كند. عده اي هم جمهوري اسلامي را در پايان خط مي انگارند!»
به نظر مي رسد بخش جهاني شبكه بي بي سي با دريافت بودجه هاي هنگفت دولتي از طرف امور خارجه بريتانيا، مي كوشد رهبر جمهوري اسلامي را كه با هوشمندي به ردگيري انگيزه ها و تلاش هاي بيگانگان در ماجراهاي اخير پرداخته است، دچار توهم توطئه و دشمن تراشي و فرافكني بحران هاي دروني جلوه دهد، شكاف گسترده در اركان نظام و ناكارآمدي جمهوري اسلامي را القا كند و مردم ايران را از مردم سالاري ديني، سرخورده و نسبت به حاكميت، بي اعتماد بنماياند. گويا بي بي سي با اين كارها تلاش مي كند ماجراي خباثت انگليس را از خاطر مخاطبانش محو كند!
بي طرفي به سبك بي بي سي!
امروزه مسئولان شبكه جهاني بي بي سي ترجيح مي دهند نام پيشين بخش بين المللي بي بي سي يعني «سرويس امپراتوي بي بي سي
(BBC Empire Service) را به خاطر مخاطبان خود نياورند يا آن را اين گونه توجيح كنند: «اين نام نه براي پيشبرد اهداف امپرياليستي كه براي متحد كردن مردم انگليسي زبان كشوري كه در آن زمان امپراتوري بريتانيا ناميده مي شد، انتخاب شده بود!» از اين رو گردانندگان بخش جهاني بي سي، از سال 1988 نام جديد «سرويس جهاني بي بي سي» را جايگزين آن كرده اند.
گذشته از وابستگي سرويس جهاني بي بي سي به وزارت خارجه بريتانيا و نام تأمل برانگيز آن تا پيش از 1988، زمان تأسيس راديو، تلويزيون و سايت فارسي بي بي سي، ميزان استقلال و بي طرفي اين شبكه را آشكار مي كند. بخش فارسي راديو بي بي سي در دسامبر 1940 درست هشت ماه پيش از سوم شهريور 1320، آغاز به كار كرد. با توجه به نگراني بريتانيا از نفوذ تبليغاتي آلمان در ايران، سه ماه پس از آغاز جنگ جهاني دوم ضرورت تأسيس بخش فارسي بي بي سي از سوي «سر ريدر بولارد» به لندن گزارش شد. چهل روز بعد از پيشنهاد، تأييد و به بولارد ابلاغ شد كه وزارت خارجه و خزانه داري، بودجه لازم براي تأسيس بخش فارسي را آماده كرده اند. بي بي سي فارسي از ابتداي تأسيس تا پايان تابستان 1320 درگير كارزار بي وقفه اي براي بدبين كردن ايرانيان نسبت به آلمان هيتلري و توجيه و آماده سازي افكار عمومي براي اشغال ايران بود.
با آغاز جنبش ملي شدن صنعت نفت، بي بي سي بار ديگر استثنائاً و براساس مصالح ملي بريتانيا، آشكارا با سياست هاي تامين كننده مالي خود همراه شد: نخست با تهيه گزارش ها و تفسيرهايي در ارايه تصوير مثبت از كارنامه شركت نفت انگليس و ايران و سپس در همگامي كامل با دولت لندن براي مقابله با ملي شدن صنعت نفت. پرده آخر نمايش بي بي سي فارسي، نيز، همكاري مستقيم اين شبكه در كودتاي 28 مرداد 1332 و سرنگوني حكومت مصدق بود.
در آگوست 2005، شبكه چهار راديوي بي بي سي، برنامه اي از سري برنامه هاي «داكيومنت (سند)» و با عنوان «يك كودتاي خيلي بريتانيايي» پخش كرد! در اين برنامه كه بعدها چندين جايزه رسانه اي نيز دريافت كرد، تصريح شد كه گوينده خبر بي بي سي فارسي با اعلام «اكنون ساعت دقيقا 12 نيمه شب است» به جاي جمله هميشگي «اكنون ساعت 12 نيمه شب است» پيامي رمزي به شاه و همراهانش براي اطمينان بخشي به آنان و نشان دادن آمادگي لندن براي كودتا دادند.
بي بي سي همچنين در مورد مسأله مالكيت ايران بر جزاير سه گانه خليج فارس در زمان محمدرضا پهلوي نيز رسماً و علناً از موضع اعراب حمايت مي كرد؛ تا آن جا كه آنتوني بارسونز سفير بريتانيا در تهران در گزارش نامه اي در مرداد 1354 كه به شدت مورد اعتراض لندن واقع شد، به دخالت بي بي سي در امور كشورهاي خاورميانه براي تأثيرگذاري بر دولت ها اعتراف كرده و از مسئولان وزارت خارجه كشورش خواست از اعمال فشار و مداخله در كشورهاي خاورميانه از طريق سرويس جهاني بي بي سي خودداري كنند.
در سال هاي پس از انقلاب بهمن 57، بي بي سي فارسي همواره جايگاه فعاليت افرادي بوده كه با انقلاب و جمهوري اسلامي برآمده از آن، سر ناسازگاري داشته و حتي به طور فعال در سازمان هاي سياسي و شبه نظامي عضو بوده و يا هوادار آن بوده اند. چيزي كه با همه منشورهاي گذشته و كنوني بي بي سي و ادعاي بي طرفي و عدم جانب داري آن در تضاد است.
در دهه 1980 سرويس جهاني بي بي سي و بخش فارسي در رقابت با شبكه هاي رقيب بين المللي، تا اندازه زيادي از نخبه گرايي دست كشيد و به توليد برنامه هاي عامه پسند روي آورد اما ديپلماسي عمومي بريتانيا، بار ديگر سرويس جهاني بي بي سي را متأثر نمود و با آن كه اين شبكه در اوج مشكلات اداري و مالي در حال كاستن از برنامه هاي خود بود، در اكتبر 2006 با چراغ سبز وزارت خارجه و پارلمان انگلستان، ناگهان تاسيس يك شبكه تلويزيوني فارسي زبان در سال 2008 اعلام شد.
گرچه افكار عمومي بريتانيا درباره تأسيس اين تلويزيون فارسي زبان و پرداخت هزينه آن از جيب ماليات دهندگان آن كشور، چندان خشنود نبوده و نيستند اما «چيمن» رئيس سرويس جهاني بي بي سي در نشست ژوئن 2007 كميسيون روابط خارجي مجلس عوام، از تأسيس تلويزيون فارسي زبان بي بي سي به عنوان «بالاترين اولويت در برنامه پيشنهادي به وزارت خارجه كه داراي پرونده اي بسيار قوي است» ياد كرده بود!
هميشه دروغ نگو!
برخي تصور مي كنند همه كاركنان سرويس جهاني و بخش فارسي آن، موظف به نوكري روزمره و اطاعت مداوم از دستورات مقامات ارشد سياسي بريتانيا هستند! اما واقعيت اين است كه خدمت گذاري اين شبكه به منافع ملي انگلستان تنها در مواقع حساس و سرنوشت ساز آشكار مي شود. بي بي سي آن قدر حرفه اي هست كه درهر مورد ناچيزي، اعتبار رسانه اي خود را هزينه نكند.
هر رسانه اي براي اعتبار يافتن برد مخاطبان و فضاسازي براي القاي موارد لازم در مواقع ضروري، نخست بايد اين باور را در ذهن ها نهادينه كند كه راست گو و بي طرف است؛ زيرا دروغ گويي هميشگي، اعتماد مخاطبان را سلب خواهد نمود. چرخ تبليغات راهبردي و ديپلماسي عمومي بريتانيا نيز با دروغ پراكني مستقيم و مداوم نمي چرخد. بنابراين بي بي سي نيازي به دروغ گويي هميشگي ندارد و با ارايه گزارش هاي نسبتا درست، همواره در جلب اعتماد مخاطبانش مي كوشد. ارايه تصاوير نادرست و ناقص به مخاطبان، تنها در بزنگاه ها صورت مي گيرد.
دراين باره، ديدگاه محمدرضا زايري روحاني فعال ايراني در عرصه مطبوعات و وب كه اكنون در لبنان تحصيل مي كند، جالب توجه است: «آمريكا كوپن دروغ گويي خود را براي چيزهاي بزرگ هزينه مي كند. مي گويد مي خواهم دموكراسي منتشر كنم و دروغ مي گويد اما چون در چيزهاي كوچك هميشه راست گفته، مردمش دروغ بزرگ را باور مي كنند و او به ادعاي سلاح كشتار جمعي، جنگ ويرانگر عراق را آغاز مي كند. آمريكا مي گويد القاعده تهديدي براي امنيت بين المللي است؛ در حالي كه اصل القاعده را خودش درست كرده اما چون در چيزهاي كوچك راست گفته، مردمش دروغ بزرگ را باور مي كنند و او به افغانستان حمله مي كند.»
ديپلماسي عمومي انگلستان نيز براي اهداف گوناگون راهبردي و دراز مدت خود، به بخش جهاني بي بي سي نيازمند است. بنابراين نبايد توقع داشت كه لحظه به لحظه فعاليت هاي كوتاه مدت و روزمره اين شبكه، منطبق بر سياست هاي اعلام شده دولتي بنمايد. رسيدن به هدف نهايي در شكار افكار عمومي، تنها در ميان مدت و دراز مدت است كه بايد تامين شود.
به كه اعتماد كنيم؟
از كارنامه بي بي سي چنين برمي آيد كه اين شبكه هيچ گاه گامي بيرون از حيطه تامين منافع ملي انگلستان درآن سوي مرزهاي بريتانيا برنداشته است. نمايش گاه گاه صداقت و بي طرفي اين رسانه نيز براي جلب اطمينان و همراهي مخاطبان و استفاده از آن در بزنگاه هاي آينده است.
برخي تحليل گران سياسي انگيزه دولت انگلستان را از سامان دهي ها و برنامه سازي هاي كنوني رسانه اي عليه ايران، همراهي با آمريكا براي براندازي جمهوري اسلامي ايران و دست كم تضعيف قدرت روبه فزوني ايران و امتيازگيري در مسايلي چون انرژي هسته اي و حقوق بشر مي دانند.
30 سال پس از اين، كه اسناد وزارت خارجه بريتانيا منتشر شود، بي شك بخشي از اين انگيزه ها و تلاش ها براي افكار عمومي فاش خواهد شد اما مردم ايران در آستانه دهه عدالت و پيشرفت، نيازي به اين همه انتظار ندارند. درك دشمني ها و كارشكني هاي قدرت هاي بيگانه در راه دشوار و البته در گام هاي نهايي ايران اسلامي براي تبديل شدن به قدرت اول منطقه، چندان دشوار نيست.
درعين حال و در دنيايي كه راه هاي گوناگون دسترسي به اطلاعات براي بيشتر مردم هموار شده است، مخاطبان رسانه هايي چون بي بي سي، بهتر است با بهره گيري از منابع گوناگون خبري و مقايسه اخبار و تحليل ها، درك درست تري از همه ابعاد واقعيت هاي اجتماعي ايران و جهان داشته باشند. رسانه ها و منابع خبري داخلي اگرچه با اشتباه ها و كاستي هاي فراواني از جمله برخي ملاحظات محافظه كارانه و گاه سياسي كاري در پوشش و پردازش اخبار ايران و جهان درگيرند اما هنوز هم انتظار حركت، در چارچوب منافع ملي ايران، از آن ها خردمندانه تر به نظر مي رسد تا بنگاه سخن پراكني انگليس!
تكرار تاريخ با بازي جديد!
هنوز تنور بحران پس از انتخابات در ايران براي رسانه هاي بيگانه تا اندازه اي گرم بود كه صادق صبا رئيس تلويزيون، راديو و وب سايت بي بي سي فارسي، در يك اظهارنظر دور از انتظار در گفت وگو با برنامه «جام جهان نما» گفت: «اگر ما اين روزها شاهد فروكش كردن اعتراضات به نتايج انتخابات هستيم، دليل عمده اش اين است كه مردمي كه به آقاي موسوي راي دادند، درمورد وقوع تقلب در انتخابات قانع نشده اند! اصلاح طلبان تاكنون نتوانسته اند دليلي براي تقلب در انتخابات ارايه دهند و نامزد شكست خورده اين جريان ديگر نبايد بر موضوعي مانند تقلب و ابطال انتخابات رياست جموري ايران كه اكنون به فراموشي سپرده شده است، اصرار كند. شخص موسوي هم به خوبي مي داند كه در اين انتخابات نهايتا 13 ميليون نفر به وي راي داده اند، نه بيشتر.»
مسئول بخش فارسي بي بي سي تصريح كرد: «ما شاهد تغيير رويكرد از سوي نامزدهاي معترض به انتخابات رياست جمهوري ايران هستيم و آن ها بايد به سمت پذيرش نتايج اين انتخابات قدم بردارند.»
سال ها پيش، اصرار مسئولان وزارت خارجه بريتانيا و بخش جهاني بي بي سي به پخش برنامه هاي تبليغي عليه ملي شدن صنعت نفت در ايران و حكومت مصدق موجب شد كه حتي تهيه كنندگان و كاركنان فارسي اين شبكه در اعتراض به اين سياست، براي مدتي دست از كار بكشند... اكنون مي توان پرسيد: تاريخ دارد تكرار مي شود يا بازي جديدي در راه است؟
ــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14