شنبه 28 شهريور 1388- شماره 19466
بررسي فقهي و حقوقي وقف دانشگاه آزاد
جزيره نشينان عصر ارتباطات
بررسي فقهي و حقوقي وقف دانشگاه آزاد
اين روزها بحث فراواني درخصوص خبر جنجالي وقف تمامي اموال و دارايي هاي دانشگاه آزاد اسلامي درجامعه وجود دارد و هر كسي از ديد خود مسأله وقف دانشگاه آزاد را تحليل و بررسي مي نمايد. ما در اين مقاله سعي داريم فارغ از مسائل سياسي و جنجالي كه درچند سال اخير حول محور دانشگاه آزاد بوده است مسأله وقف دانشگاه را از بعد فقهي وحقوقي كاوش نمايم و به اين سؤالات پاسخ روشن داده شود كه آيا امكان وقف دانشگاه آزاد وجود دارد يا خير. در صورت مثبت بودن چه كسي حق وقف دارد و وقف آن چه آثار حقوقي و سياسي دارد.
وقف در لغت به معني ايستادن ونگهداشتن است و وقف كردن عبارت است از منحصر كردن چيزي به كسي يا چيزي را مخصوص كردن، اما وقف در اصطلاح حقوقي به طوري كه در ماده 55 قانون مدني ذكر شده است:«عبارت است از اينكه عين مال حبس و منافع آن تسبيل شود.» منظور از حبس نمودن مال نگاه داشتن عين مال از نقل و انتقال و همچنين تصرفاتي است كه موجب تلف عين گردد مثل دررهن گذاردن يا وثيقه قراردادن آن منظور از تسبيل نيز اين است كه واقف از منافع آن شخصا صرف نظر كرده و مقرر دارد كه درراه خدا و امور خيرصرف گردد، تعريف مذكور دقيقاً از فقه گرفته شده است چنانچه فقهاء اغلب وقف را به تحبيس العين و تسهيل(1) المنفع و يا تحبيس الاصل و تسبيل الثمره تعريف نموده اند.
وقف از لحاظ اجتماعي و فرهنگي داراي اهميت فراواني است و دراكثر جوامع اين سنت حسنه وجود دارد و از احكام امضايي در دين مبين اسلام بوده كه با وضع مقررات خاص به رونق و توسعه آن كمك فراواني شده است و درخصوص نيكو بودن وقف احاديث فراواني نيز از ائمه معصومين(ع) وارد شده است كه مضمون تمامي آنها اين است كه بعد از مرگ انسان سه عمل يا سه خصلت بعداز او مي ماند:
1- صدقه اي كه در زمان حياتش به راه انداخته است كه بعد از مرگش جاري مي باشد كه همانطور از صدقه جاريه همان وقف است.
2- عملي كه به ديگران نفع مي رساند.
3- فرزند صالح. 2
وقف از جمله عقود معين و عيني مي باشد كه جهت تحقق آن شرايطي لازم است. اين شرايط عبارتند از شرايط واقف، شرايط موقوف عليهم و شرايط مورد وقف كه در اينجا صرفاً شرايط واقف مورد بررسي قرار مي گيرد.
شرايط واقف
اولين شرايط و اصلي ترين شرط در واقف يا واقفين اين است كه:«مالك مالي باشند كه وقف مي كنند».في المواقع مورد نزاع وجنجال در وقف دانشگاه آزاد اسلامي نيز همين مساله است كه آيا هيئت مؤسس مالك محسوب مي گردد يا خير كه در صورت مثبت بودن مالكيت عليرغم عدم پيش بيني وقف در اساسنامه دانشگاه آزاد وقف صحيح خواهد بود. منتهي به موانع قانوني غيرمبطل در مقابل آن وجود دارد كه با اصلاح اساسنامه قابل رفع است ولي درخصوص مالكيت هيئت مؤسس بر اموال دانشگاه آزاد حرف و حديث فراوان است چنانچه بعضي از اموال دانشگاه متعلق به دولت است و يا بخش ديگري كه كمك هاي نقدي حضرت امام(ره) مي باشد. در اين صورت وقف مذكور فضولي بوده و اگر قصد قربت در وقف را شرط بدانيم وقف فضولي باطل و در غير اين صورت غيرنافذ خواهد بود. مثل بيع فضولي. نكته ديگري كه مالكيت هيئت مؤسس يا هيئت امناء بر اموال دانشگاه آزاد را مخدوش مي نمايد صحبت هاي حضرت آيت الله هاشمي رئيس محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام و عضو هيئت امناء دانشگاه آزاد در جمع دانشجويان منطقه دو دانشگاه آزاد اسلامي مي باشد.
ايشان اعلام نموده اند: سرمايه هاي دانشگاه آزاد اسلامي متعلق به مردم است و هيچ شخصي در اين نهاد يك ريال سرمايه ندارد و افرادي كه در اين دانشگاه فعاليت مي كنند تنها حقوق دريافت مي نمايند و بعضي هم چون خود من هيچ دريافتي ندارند3.
در اين صورت دانشگاه آزاد يك مؤسسه غيرانتفاعي عمومي خواهد بود كه مالكيت آن نه دولتي است و نه شخصي بلكه از جنس مشتركات عمومي4 است. با اين وصف ديگر نمي توان گفت كه هيئت مؤسس مدعي العموم و نماينده از طرف مردم يا مالك بوده كه بتواند اموال دانشگاه را وقف نمايد.
با فرض صحت مالكيت هيئت مؤسس و حق وقف براي آنها حسب قواعد حاكم بر وقف واقف مي تواند براي اداره كردن موقوفه، خود و يا فرد يا افراد ديگري را مجتمعاً يا مستقلاً براي اداره وقف معين نمايد و نحوه اداره و مصرف موقوفه را تعيين نمايد كه در اين صورت حسب ماده 61 قانون مدني عقد وقف غيرقابل دخل و تصرف و بازگشت خواهد بود و واقف يا حاكم هم نمي تواند متولي منصوب را عزل نمايد يا در نحوه اداره كردن موقوفه تغييري دهد. اين مسأله باعث مي شود كه هيچگونه عزل و نصبي توسط مسئولان دولتي در دانشگاه آزاد امكان پذير نگردد و في الواقع نظارت بر موقوفه نيز به صورت عام با سازمان اوقاف و امور خيريه خواهد بود و هرگونه پيشنهاد اصلاحي با سد وقف مواجه خواهد شد و اين سؤال را به ذهن سياسيون متبادر خواهد كرد كه قصد اصلي از موقوفه نمودن دانشگاه آزاد خارج كردن اين مركز از حيطه نظارتي وزارت علوم بوده است، اما از لحاظ حقوقي بايد گفت قواعد حاكم بر آموزش عالي اگر از جمله قواعد آمره باشد كه هست، عقد وقف نمي تواند نافي آنها باشد اما دخالت را به حداقل مي رساند چنانچه درحال حاضر مؤسسات آموزشي موفق به صورت موقوفه وجود دارد و از مقررات وزارت علوم كاملاً هم پيروي مي نمايد مثل دانشگاه علوم اسلامي رضوي وابسته به آستان قدس رضوي، مؤيد اين مسأله درخصوص دانشگاه آزاد اسلامي نيز ماده6 اساسنامه دانشگاه بوده كه خود را تابع ضوابط وزارت علوم دانسته است.
نتيجه اينكه اگر اموال دانشگاه جزء اموال عمومي باشد امكان وقف آن توسط هيئت امناء به دليل ذي سمت (مالك نبودن) صحيح نخواهد بود. هر چند وقف دانشگاه آزاد اسلامي مي تواند يكي از بزرگترين سنت هاي حسنه را در اذهان مردم زنده كند و كمك به رونق دادن آن نمايد و در نهايت ثمرات خوبي داشته باشد اما بهتر است بعد از مشخص شدن مالكيت آن با نظر مراجع عظام اقدام گردد.
محمدهادي بختياري فر
وكيل پايه يك دادگستري
پي نوشت :
1- تحرير الوسيله حضرت امام، جلد سوم، انتشارات اسلامي، ص .108
2- امام صادق عليه السلام:«ليس يتبع الرجل بعد موته من الاجر الا ثلاث خصال، صدقه أجراها في حياته فهي تجري بعد موته، وسنه هدي سنها فهي يعمل بها بعد موته و ولد صالح يدعوله» وسايل الشيعه، ج 13، كتاب وقف، باب 1،ح 1-3 و يا حديث مشهور نبوي:«اذا مات ابن آدم انقطع عمله، الافي ثلاث، صدقه جاريه، اوعلم ينتفع، به او ولد صالح يدعوله.»
3- منبع خبرگزاري ايلنا.
4- اموال متعلق به عموم مردم كه صرفاً اداره آنها در اختيار دولت است را مشتركات عمومي گويند مثل پارك ها (ماده25 قانون مدني)
جزيره نشينان عصر ارتباطات
پدر با كلي هماهنگي و زحمت ترتيب مهماني فرداشب را مهيا مي كند، با وجود مشكلات مالي مي خواهد اين سنت زيبا يعني ميزباني از ميهمانان را كه لقب حبيب خدا را گرفته اند ترك نكند. بعد از خوش و بشي كوتاه با تذكر بچه ها كه بابا سريال شروع شد، همگي گويي گمشده خود را يافتند. همگي صم بكم به تلويزيون نگاه ميكنند. 45 دقيقه نفس گير كه اگر حتي بچه هاي كوچك صدايي كنند همه فرياد ميزنند ساكت! بگذار ببينيم چه مي شود. و بعد از پايان سريال يك نگاهي به ساعت و اعلام اينكه ديروقت است و بايد براي فردا استراحت كرد، مهماني به خوبي و خوشي به پايان ميرسد. ولي سؤال، اين ميهماني جز دقايق اوليه كه تنها به يك احوالپراسي ساده گذشت بقيه ساعات تنها به تماشاي سريال موردعلاقه نگذشت؟
داستانك بالا گوشه اي از مهجوريت انسان سرگشته و تنهاي امروزي است. از سرگشتگي گفتم. بياييم پرونده ابوالبشر را بر روي كره خاكي يك ورقي بزنيم. البته از خواننده عزيز مي خواهم كه كمي حوصله به خرج دهند و نگويند كه حكايت غربت انسان حكايتي تكراري است. چرا كه اين حكايت را اين روزها هر چه تكرار كنيم باز كم است، لذا از دريچه اي ديگر به اين مهم مي پردازيم باشد كه تذكري باشد.
خداوند انسان ابوالبشر را از بهشت خود به عالم ماده (زمين) فرستاده و پس از آن با توليد نسل انسانها هر كدام در گوشه اي از دنيا پراكنده شدند وخانواده اي تشكيل دادند و پس از گذراندن عصر غارنشيني انسان توانست با علم خود بر طبيعت غلبه پيدا كند و اشرف بودن خود را بين موجودات ثابت كند تا جايي كه در عصر كنوني در بعد مادي توانست اعماق اقيانوسها را درنوردد و در بين سيارات جولان دهد و به خصوص در عصر انفجار اطلاعات مرزهاي جغرافيايي معنايي تازه گرفته و دهكده جهاني ظاهرا محقق شده است و اين انسان به مدد هوش سرشار خداداديش بتواند با كمترين هزينه و تلاش يك زندگي همراه با آسايش براي خود در بين ديگر موجودات ترسيم كند. اما سؤال جدي ما از اين بشر اين است كه آيا به موازات رسيدن به آسايش، به آرامش نيز رسيده است يا خير؟ اگر كمي منصف باشيم وگشت وگذاري در بين انسانها داشته باشيم از شرق گرفته تا غرب عالم انسانها با وجود امكانات فوق العاده كه در تمامي زمينه ها به ياري انسان آمده اند كه اين انسان در رفاه باشد ولي مي بينيم كه گويي آسايش به خصوص آرامش همچون آهويي تيزپا در كوير تنهايي انسان مي دود وانسان سرگشته و محتاج به دنبال آن مي دود و گويي اين وصال حاصل نمي شود. چرا با وجود وسايل بسياري كه در اطراف ما است كه همگي كمك ميكند كه انسان كمتر به سختي بيفتد باز اين انسانها كمتر به آرامش مي رسند؟ آيا انسانها راه را گم نكرده اند؟ راه به آرامش رسيدن چيست؟ آيا دستهايي پنهان و زيركانه در كار نيست كه اين انسان هرگز به آرامش نرسد؟ چرا كه اگر به آرامش واقعي برسد شايد ديگر نيازي به اين وسايل نباشد. كارتلهاي بزرگ سرمايه داري و توليدكننده آنچنان ماهرانه و پيچيده اين انسان را به سرگشتگي مي كشانند كه هرگز انسانهاي عوام از پيچيدگي آن مطلع نمي شوند آيا مي دانيد كه انسانها اگر تنها چند روز به تعداد انگشتان دست به جز مواد غذايي درحد نياز واقعي از خريد دست بكشند چه فاجعه اي رخ خواهد داد؟ چند شركت بزرگ بين المللي ورشكست مي شوند؟ آيا تا به حال فكر كرده ايد كه به عنوان مثال چند هزار برابر پارچه مورد نياز انسانها را كارخانه هاي توليدي مي بافند؟ چرا؟ اگر انسانها فقط به خريد نيازهاي واقعي بسنده كنند چه رخ خواهد داد؟ گفتيم نياز واقعي مگر نياز غيرواقعي و غيرضروري نيز وجود دارد؟ بايد گفت آري. سؤال اينجاست كه واقعي و غيرواقعي آن را چه كسي معين مي كند؟ آيا بايد گفت ما؟ خير. اين ما نيستيم كه تعيين مي كنيم كه چه چيزي نياز واقعي ماست، كدام غيرواقعي، گويي انسان به رشد عقلاني نرسيده است كه بايد قيم داشته باشد مانند خردسالي كه پدر و مادر لباسش را انتخاب مي كنند. اين شركتها يا به عبارتي بهتر تفكرات سرمايه داري است كه تعيين مي كند كه چه چيزي به صلاح ماست و چه چيزي به صلاح نيست كدام كالا ضروري است و كدام غيرضروري به عنوان مثال بسياري از خانواده ها شايد فرزندانشان از فقرغذايي رنج مي برند ولي حتما مبل، تلويزيون رنگي، يخچال فريزر و ... آنها بايد آخرين سيستم باشد بايد اذعان كرد كه گويي دستي بسيار مرموزانه در پشت اين قضايا انسان را هدايت مي كند و همچون عروسك خيمه شب بازي به اين طرف و آن طرف مي برد. اگر تا چند سال پيش پدر خانواده با
8 ساعت كار مي توانست نان حلالي را به خانه بياورد و همه بچه ها را به نوعي راضي نگه دارد و حتي خيرش به غريبه و آشنا نيز برسد، اما امروز آنچنان خود را گرفتار وام ها و قسط هاي كالاهاي غيرضروري كرده است كه برون رفت از اين باتلاق گويي برايش غيرممكن است. تنها تفاوتي كه اين زندگي اش با گذشته كرده اين است كه چند قطعه بي جان از وسايل زندگي در اطرافش زياد شده است كه براي خريد هر كدام چكها پرداخت كرده است و گويي كه اين اقساط تمامي ندارد و هر بار كه توبه مي كند و با خود مي گويد اين آخرين قسطي يا وام است، اما همان دست مرموز به كمك رفاه طلبي او به سراغش مي آيد و قسطي ديگر را برايش رقم مي زند كه حتي نتواند يك ماه را بدون وام و قسط بگذراند. تازه بسياري از اين وسايل نه تنها كمك به رفاه او نمي كنند بلكه در آينده اي نزديك به بلايي برايش تبديل مي شود مثلا از جاروبرقي براي تميز كردن منزل و از ماشين لباسشويي اتوماتيك براي شستن لباس و يا مرد خانه براي چند صدمتر راه رفتن از اتومبيل شخصي استفاده مي كند ولي بعد از مدتي كه ضعف عضلاني و چاقي به سراغشان آمد براي درمان آن به پياده روي و انواع ورزشها در سالنهاي پرورش اندام و خريد وسايلي از قبيل تردميل و دوچرخه ثابت كه هر كدام نيز هزينه اي گزاف دارد رو مي آورند، يا به علت بالارفتن چربي و قند خون مجبور به گرفتن رژيم غذايي مي شوند. آيا اين يك دور باطل نيست؟ آيا تا به حال فكر كرده ايد در آينده اي نزديك انسانها زندگي شارژي دارند؟ شايد بگوييد زندگي شارژي ديگر چيست؟ همه ما حداقل در زندگي يك يا دو مورد از مصاديق شارژ را داريم به اين معني كه براي داشتن خدماتي نظير تلفن همراه يا برق باتري آن با پرداخت مبلغي ادامه آن سرويس دهي را از شركت مورد نظر خواستاريم. آيا تا به حال مردي را نديده ايد كه شارژ گوشي يا اعتبار آن تمام شده است و به دنبال تمديد يا به عبارتي شارژ آن به اين در و آن در مي زند؟ آيا تا به حال فكر كرده ايد كه اگر به همين منوال پيش برويم و شركتهاي مختالف براي ارائه سرويس دهي به ما به فكر شارژي كردن آنها بيفتند و ما نيز به اين زندگي عادت بكنيم، روزي را شاهد خواهيم بود كه شبيه داستانهاي ژولورن يا داستانهاي علمي تخيلي انسانها براي بسياري از شئونات زندگيشان به شارژ نياز داشته باشند مانند شارژ آب، برق، گاز، تلفن، نور، تلويزيون، تحصيل فرزندان و خيلي چيزهاي ديگر كه بسياري از آنها در حال حاضر مضحك به نظر مي رسند، و اگر با هوشياري ما همراه نباشد آن روز محقق مي شود. شايد پرسيده شود كه اين مسائل يا امري قهري است و ما را گريزي از آن نيست يا غيرممكن است. اما بايد گفت كه كارتلهاي سرمايه داري تنها چيزي كه برايشان مهم است سود است و تنها چيزي كه برايشان مهم نيست عاقبت و خوشبختي و سعادت انسان هاست و اتفاقا بايد گفت بين بيداري افراد جامعه و سود سرشار آنها يك رابطه تضاد برقرار است يعني هرچه افراد جامعه به نيازهاي واقعي خود آگاه تر باشند سود آنها كمتر مي شود چرا كه با مديريت مصرف و تشخيص بين نيازهاي واقعي و كاذب از خريد لوازم اضافي و غيرضروري خودداري كرده، در نتيجه فروش اين شركت ها كمتر و فروش كمتر مساوي با ضرر و در بسياري از مواقع ورشكستگي حتمي است. لذا براي جلوگيري از اين امر بايد به هر نحو ممكن خريداران را راغب به خريد بيشتر و مصرف زيادتر نمود. شايد اينجا سؤالي اساسي پرسيده شود، كه مگر خريد هرچه بيشتر منجر به توليد بيشتر نمي شود و توليد بيشتر يعني رشد اقتصادي و ايجاد شغل و همه اينها مساوي است با ترقي و پيشرفت بشر و درنهايت آسايش انسان؟ در جواب اين پرسش زيبا بايد گفت بلي، اما نكته باريكتر از مود در اينجا آن است كه آسايش بشر با چه بهايي؟ به بهاي نابودي انسان؟ بگذاريد كمي ملموستر بگوييم، نكته مغفول اين قضيه اينجاست كه دروغ بزرگي را نظام سرمايه داري غربي به انسان قرن اخير گفته است و آن اين است كه انسان به دنبال آسايش است درحالي كه انسان به دنبال آسايش نيست بلكه به دنبال آرامش است، در اين جا شايد پرسيده شود مگر آسايش و آرامش تفاوت اساسي دارند مگر دو لفظ مترادف و هم معني نيستند؟ در جواب بايد گفت خير. آنها هرگز هم معني نيستند زيرا مفهوم آرامش به مراتب عميق تر از آسايش است، چرا كه هر آسايشي آرامش آور نيست و هر آرامشي لزوما از پي آسايش به دست نمي آيد.
عليرضا حسني- گلستان