(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 7 مهر 1388- شماره 19474
 

در كافي شاپ هاي اطراف دانشگاه ها چه مي گذرد؟
تشكل هاي دانشجويي: خاتمي پاسخگو باشد
سال دوم « آواي نهاد» با تجربيات بي بديل و آرزوهاي فراوان
علم، منشأ الهي دارد سنگر فرماندهي4
راز خودكشي سياسي كروبي
مروري بر زندگي شهيد اصغر مرادي دانشجوي مبارز قبل از انقلاب تذكره اي براي دانشجويان نسل امروز



در كافي شاپ هاي اطراف دانشگاه ها چه مي گذرد؟

گروهك افراطي و غيردانشجويي علامه به منظور يارگيري مجدد از بدنه دانشجويان مسلمان با جعل عنوان انجمن اسلامي دانشجويان جديدالورودها را به كافي شاپ هاي سازماندهي شده خود مي برند.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجويان ايران» گروهك هاي ماركسيستي و همچنين جاعلين عنوان انجمن اسلامي دانشجويان كه با حركت گسترده و افشاسازي هاي جنبش دانشجويي مسلمان چندين سال است كه ديگر در ميان دانشجويان هيچ جايگاهي ندارد، در آستانه سال جديد در راستاي استفاده از دانشجويان به منظور پياده سازي اقدامات تخريبي اش مكان هاي از پيش سازمان داده شده اي را براي فريب دانشجويان جديدالورود به كار گرفته است.
بنابراين گزارش جريانات مذكور در راستاي محقق كردن «حمله عاطفي» به عنوان استراتژي نفوذ خود در ميان دانشجويان جديد اقدام به بازگشايي كافي شاپ هاي گسترده و در قالب هاي خاص در اطراف دانشگاه هاي مركزي و تاثيرگذار تهران كرده اند.
اعضاي اين گروهك غيردانشجويي با برقرار كردن رابطه هاي عاطفي با جنس مخالف و كشاندن دانشجويان دانشگاه به فضاي مذكور ايجاد شبهه، تناقضات ديني، استحاله، تغيير در افكار و اعتقادات و ارائه و آموزش تفكرات ماركسيستي و التقاطي به دانشجوان را در دستور كار خود قرار داده اند.
جالب توجه اينكه كافي شاپ هاي مذكور از آن جهت با حمايت هاي سنگين مالي از سوي جريانات اپوزيسيون خارج و داخل كشور در نزديكي دانشگاه هاي كليدي تهران برپا مي شوند كه معاندين مذكور بتوانند از كوچكترين زمان ممكن براي به نتيجه رساندن نيت هاي خود هم بهره برداري نمايند.
تاكنون بارها و بارها ديده شده كه دختران و پسران دانشجويان جديدالورود فريب خورده و بازيچه آنان شده و با وعده هاي دروغين ازدواج، دوستي، بورس به خارج و... جذب نفوذي هاي جريانات التقاطي شده اند.
گفتني است چندي پيش و در راستاي ايجاد و ادامه موج آشوب ها به منظور ملتهب نگه داشتن فضاي دانشگاه دانشجويان دانشگاه اميركبير، تهران و چند دانشگاه ديگر برگزاري و ميزگردهاي گسترده و شبانه روزي گروهك مذكور را حتي در نيمه هاي شب در پشت كركره پايين كشيده اين مغازه ها مشاهده كرده اند.

 



تشكل هاي دانشجويي: خاتمي پاسخگو باشد

عضو شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت گفت: خاتمي كه زماني شعار «دانستن حق مردم است» را سر مي داد، امروزبايد اين حق را براي مردم قائل شده و دلايل ديدار خود را با رئيس بنياد صهيونيستي سوروس را تشريح كند.
زهرا احمدي عضو شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت در گفتگو با فارس، با اشاره به اينكه جرج سوروس طراح و حامي انقلاب هاي مخملي در كشورهاي مختلف جهان از موسوي و خاتمي به خاطر اغتشاشاتي كه در ايران به راه انداخته بودند، تشكر كرد، گفت: با توجه به سخنان سوروس و اشاره وي به ديدارش با سيدمحمد خاتمي رئيس جمهور سابق كشورمان و اعترافات كيان تاج بخش در دادگاه رسيدگي به اتهامات اغتشاشات بعد از انتخابات اين سؤال مطرح مي شود كه ديدار خاتمي با مسئولين اين بنياد چه دلايلي داشته و چه سخناني در آن بين مطرح شده است.
اين فعال دانشجويي با بيان اينكه افرادي مانند خاتمي قصد براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران و تضعيف جايگاه ولايت فقيه را دارند، تصريح كرد: در اينجا بايد از امثال خاتمي پرسيد كه چرا با توجه به هزينه هايي كه مردم براي اين نظام پرداخته اند و حتي در دوره اي به آنها اعتمادكرده و زمام امور كشور را به آنها سپردند، رئيس جمهور سابق كشورمان با بنيادي كه ماهيت صهيونيستي دارد، ديدار كند.
درهمين راستا دبير سياسي اتحاديه جامعه اسلامي دانشجويان گفت: جورج سوروس حداكثر استفاده را از ديدار با خاتمي درجهت آگاهي بيشتر از شرايط داخلي ايران را برده است و خاتمي خواه ناخواه در پازل از قبل طراحي شده دشمن كه هدف آن براندازي نظام بود، قرارگرفته است.
حامد تيموري دبير سياسي اتحاديه جامعه اسلامي دانشجويان درگفت وگو با فارس، با اشاره به اظهارات اخير جورج سوروس درباره ديدار اخيرش با محمد خاتمي، اظهارداشت: اين اخبار و بعضي مستندات قبلي به همگان نشان داد كه در واقع هدف اصلي از حوادث پس از انتخابات، براندازي نظام بوده است كه پيش از اين نيز در دادگاه رسيدگي كننده به اتهامات اغتشاشاگران بعد از انتخابات توسط كيان تاجبخش افشا شده بود.
اين فعال دانشجويي با اشاره به اينكه سوروس اعلام كرده كه براي ديدار با سيدمحمد خاتمي، ده سال لحظه شماري كرده است، گفت: بايد از رئيس جمهور سابق كشورمان پرسيد كه درگذشته چه كاري انجام داديد كه دشمنان اين نظام و انقلاب براي ديدار با شما اينطور انتظار مي كشيدند.
تيموري با اشاره به افزايش چند برابري فعاليت هاي طيف غيرقانوني علامه در زمان رياست جمهوري سيدمحمد خاتمي خاطرنشان كرد: با توجه به اذعان خاتمي در ديدار با جورج سوروس مبني بر اينكه «قفل كليد بسته شده سياست در ايران، تنها و تنها به وسيله فشارهاي اجتماعي و كمپين هاي وابسته به جنبش دانشجويي، كارگري و زنان باز مي شود.»گفت: هدف از افزايش فعاليت اين تشكل غيرقانوني در دانشگاهها، جمع آوري نيروهاي جوان از بين دانشجويان و استفاده از آنان براي مقاصد بعدي خود بود كه اين امر در حوادث بعد از انتخابات به خوبي خود را نشان داد.
وي اضافه كرد: در وضعيت فعلي بهترين راه براي جلوگيري از سوءاستفاده از دانشجويان، ايجاد آگاهي و بصيرت در دانشجويان و روشن ساختن اهداف پشت پرده اين جريان براي تمام اقشار جامعه، بخصوص دانشجويان است.

 



سال دوم « آواي نهاد» با تجربيات بي بديل و آرزوهاي فراوان

الهام ستاري
هفته نامه « آواي نهاد» به صاحب امتيازي مركز ارتباطات و اطلاع رساني نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها و مدير مسئولي جناب آقاي علي خطيبي در حالي نخستين سالگرد انتشار خود را اعلام و گرامي مي دارد كه بسياري از مخاطبان و اصحاب علم و فرهنگ و پژوهش، يكسالگي اين نشريه را نه همچون طفلي يك ساله در آغاز راه و كم تجربه بلكه صاحب شان يك نشريه پر مخاطب و تجربه هاي فراوان در عرصه اطلاع رساني و تحليل رويدادها و وقايع سياسي مي دانند و اين البته از نگاه متوليان نشريه ، برخاسته از لطف و سخاوت مخاطبان آگاه و با فضيلت هفته نامه آواي نهاد است وگرنه همكاران پرتلاش هفته نامه، همواره راهي دشوار در پيش رو و مقصدي عالي در افق آرزوهاي خود ترسيم كرده اند و براي دست يابي به آن به تجربه هاي فراوان تر و كوشش بي دريغ و بيشتري مي انديشند.
در اين فرصت يكساله «آواي نهاد» باهدف اطلاع رساني صحيح از اخبار دانشگاه ها و نيز اخبار دفاتر نهاد نمايندگي ، تحليل وقايع سياسي و فرهنگي دانشگاه ها، شفاف سازي در شناخت جريان هاي همسو و غير همسو با نظام جمهوري اسلامي و تلاش در جهت نهادينه كردن اصول اسلامي در دانشگاه ها منتشر شد و در اين راه از تلاش براي انسجام عقيدتي بين دانشجويان ، دانشگاه ها و دفاتر نهاد نمايندگي در سراسر كشور برحذر نبوده است.
اعتقاد و پايبندي به نظام جمهوري اسلامي ايران، قانون اساسي و ولايت مطلقه فقيه، حركت در جهت اصول ترسيم شده از سوي رهبري نظام جمهوري اسلامي، اعتقاد به دانشگاه اسلامي در مقابل تعليم و ترويج علم سكولار، پايبندي به اصول اخلاقي روزنامه نگاري و صداقت و شفافيت در بيان حقايق و واقعيت ها، بهره گيري از ظرفيت هاي دانشجويي و دانشگاهي در توليد مقالات و گزارش ها، وابستگي مالي و اقتصادي صرفا به اعتبار و بودجه نهاد نمايندگي و استفاده نكردن از هرگونه اعتبار يا كمك مالي كه در اصول شاخته شده نشريه خللي وارد كند و بهره گيري از نيروهاي خلاق و اخلاقي و متعهد به اهداف انتشار نشريه جزء هشت اصل«آواي نهاد» بوده است.
گروه هاي هدف نشريه«آواي نهاد» شامل دانشجويان، تشكل هاي دانشجويي، اساتيد اساتيد گروه معارف، روساي دانشگاه ها، دفاتر نهاد نمايندگي، اعضاي ستاد مركزي، برخي از سازمان ها و نهاد ها شامل وزارت علوم و فناوري( دانشگاه هاي دولتي و دانشگاه آزاد اسلامي ) وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، شوراي عالي انقلاب فرهنگي ، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، سازمان بسيج، مطبوعات و خبرگزاري ها ، شوراي سياستگذاري
ائمه جمعه و وزارت كشور است.
اگر بخواهيم مروري كوتاه بر چگونگي انتشار اخبار و ارائه تحليل ها در 33 شماره قبلي نشريه و 9 ويژه نامه مناسبتي آن از
6 مهر 87 تا 22 شهريور 88 داشته باشيم، به گونه اي كه براي مخاطبان اين مقاله ملال آور نباشد و در عين حال ايشان را از آن چه كه شايد مايل به دانستن آن هستند محروم نكند، بايد گفت كه تا پيش از اين هزار و 350 خبر، مصاحبه ، يادداشت، گزارش و گفت وگو در نشريه به چاپ رسيده كه از اين تعداد 90 درصد توليد همكاران نشريه و مابقي نيز برگرفته از اخبار كوتاه رسانه هاي ديگر بوده است.
9 شماره ويژه نامه به ترتيب به اردوي سياسي نهاد در تابستان 87 با سه ويژه نامه هفدهمين اجلاس سراسري نماز با دو ويژه نامه، 13 آبان يك ويژه نامه ، 16 آذر يك ويژه نامه، 28 ارديبهشت ويژه نامه سفر رهبر معظم انقلاب به دانشگاه كردستان،
12 خرداد ويژه نامه انتخاباتي دهمين دوره رياست جمهوري و آخرين شماره ويژه نامه نيز در اول تير به حماسه 22 خرداد اختصاص يافت.
اما يكي از اصلي ترين اهداف نشريه يعني ايجاد جريان هاي اصلي خبر و پرهيز از حواشي و موضوعات غير اصولي ، با پرداختن به موضوع « اسلامي شدن دانشگاه ها» در هشت شماره از نشريه و موضوع « سيرت و صورت انقلاب اسلامي» در هفت شماره از آن تحقق يافت.
اين هدف يعني دوري از اخبار حاشيه اي و حاشيه ساز و پرداختن به متن و بطن واقعيات دانشگاهي و دانشجويي در ديگر شماره هاي آواي نهاد نيز پيگيري شد، به طوري كه « نخبه پروري سياسي»،« اجلاس نماز»،« توليد علم در دانشگاه ها»،«ازدواج دانشجويي ساده،آگاهانه و پايدار»،« جنبش دانشجويي»،« وحدت حوزه و دانشگاه»، «نوانديشي ديني»،« اصلاح الگوي مصرف» و « تشكل ها و مناظره هاي انتخاباتي» از موضوعات ثابت چندين شماره پياپي نشريه آواي نهاد بوده است. علاوه بر اين « غزه»، «كتاب معارف» ،« جنبش نرم افزاري»، «تدفين شهدا»، « فساد اقتصادي» ، « نشريات دانشجويي» و« علوم انساني» مباحثي بود كه به فراخور زمان و حال به آن پرداخته و اطلاع رساني و تحليل هايي از آن ها ارائه شد.
آواي نهاد، اكنون و در آغاز دومين سال انتشار اميد دارد تا علاوه بر تزريق ايده ها و سلايق جديد كه بسياري از سوي مخاطبان نشريه ارائه و يا الهام شده است، بر سياق پيشين خود يعني حفظ جايگاه اصلي يك نشريه كه جرياني از اخبار و تحليل هاي واقعي را هدف قرار دهد، حركت كند و در اين ميان يقين دارد كه كاري بس دشوار پيش رو دارد ، نه از آن جهت كه از تلاش بي دريغ خسته و رنجور شود بلكه چون مي داند انتشار نشريه اي مكتوب كه مخاطبان آن قشر فهميده و نكته سنجي همچون دانشجويان و نخبگان دانشگاهي باشند، بي گمان آسان نخواهد بود و همواره زير ذره بين ذهن كنجكاو و در برابر نقد زبان گوياي ايشان خواهد بود.
همچنين در اين زمانه كه جماعتي از بدعت جويان و انتشار دهندگان باورهاي جعلي برتابلو عقيده ها و انديشه ها تكيه
زده اند، جز آن كه به ياري خداوند از اين جماعت دوري جسته و با جماعت مقبول دين و رهبري ديني همراهي كنيم، اميدي نداريم.
در سال پيش رو با همين عقايد و با همين بضاعت تلاش مي كنيم كه « آواي نهاد» به يكي از ضرورت هاي مطالعاتي هفتگي قشر دانشجو و دانشگاهي تبديل شود و اگر چنين شد، شكرگزار خواهيم بود.
¤ سردبير آواي نهاد

 



علم، منشأ الهي دارد سنگر فرماندهي4

دكتر مهدي گلشني
استدلال فورمن به قرار زير بود : عليت براي فيزيك دانان اول قرن معرف قانونمندي طبيعت بود و رويكرد علمي نيز يك رويكرد عقلاني تلقي مي شد. وقتي بعد از شكست آلمان در جنگ جهاني اول، علم مسئول وضعيت غمناك آلمان به حساب آمد، عكس العملي عليه عقلانيت بروز كرد و اين به معناي نفي علم و درنتيجه نفي قانونمندي طبيعت تلقي شد. لذا اگر فيزيكداني مي خواست تصوير خوبي در جامعه داشته باشد بايد عليت را ترك كند و اين درست راه حلي بود كه براي حل مسائل موجود فيزيك اتمي در آن دوران، كارا تلقي شد. به عقيده فورمن مسائل اساسي فيزيك اتمي نقش ثانويه در طرد عليت داشت. «اما در حالي كه فورمن بيشتر روي عوامل جامعه شناختي تكيه داشت، بعضي نظير كوشينگ (J.Cushing)معتقدند كه عوامل روانشناختي نيز در شكل گيري مفاهيم و نظريه ها و تعبير آنها مؤثرند و در واقع عوامل روانشناختي نقش بيشتري در شكل گيري و تعبير نظريه ها دارند تا عوامل جامعه شناختي، درحالي كه عوامل جامعه شناختي نقش اساسي درپذيرش و انتشار نظريه ها دارند.»
دانشمندان هم اگر مي خواستند محبوبيت داشته باشند در آغاز سخنراني خود در دانشگاه ها بايد گريزي به رها كردن اصل عليت مي زدند. او اين مطلب را به صورت مستند نشان مي دهد، كه هرچند برخي از موارد آن را جواب داده اند، ولي في الجمله سخن ايشان درست است. بنابراين، چيزي كه مورد غفلت كساني است كه اين شبهات را در جامعه ما مطرح مي كنند اين است كه علم پشتوانه بسيار قوي متافيزيكي دارد و اين پشتوانه مي تواند خداباورانه باشد و جهان را هدف دار و داراي نظام اخلاقي و متكي به خداوند بداند. در كنفرانس امسال كانادا يكي از دانشمندان استدلال كرد كه اين كه گفته مي شود در آغاز قرن هفدهم كه علم جديد شروع شد دانشمندان منكر غايتمندي جهان بودند نادرست است و درشت نمايي شده است. پس به طور خلاصه در نظريه هاي علمي پيشفرض هاي متافيزيكي نهفته است. نكته ديگري كه مسئله علم ديني را موجه مي سازد مسئله جهت گيري و كاربرد علم است و آن بسيار مهم است و بسياري از دانشمندان برجسته جهان غرب متفطن به اين مسئله شده اند كه علت پيدايش مفاسد و خرابي هاي جامعه غرب ازدست دادن جهت گيري الهي آن است. يكي از برندگان جايزه نوبل پزشكي در سخنراني خود در دهه 60 ادعا كرد كه 50% دانشمندان و مهندسان عالم در مؤسسات و مراكزي كه د رمراتب مختلف اسلحه سازي قرار دارند، مشغولند، يعني 50 درصد تحقيقات به اسلحه سازي اختصاص يافته است. هم اكنون علوم زيست شناسي و علم ژنتيك افق هاي جديدي را به وجود آورده است و تأثيري كه مي توان در ژن انسان ها ايجاد كرد مطرح كرده اند. نگراني نسبت به اين مسائل در ميان دانشمندان متدين غربي مشاهده مي شود، ولي در جامعه ما اين مسائل اصلاً مطرح نيست. ما بايد پيشقدم باشيم و تابع و منفعل نسبت به اين مسايل نباشيم. نكته ديگر، اين است كه مي گويند چرا مي گوييد علم اسلامي و ديني و نمي گوييد عالم اسلامي و عالم ديني، پاسخ اين است كه به قدري مسئله داده هاي علمي و تعابير در كتاب ها در هم تنيده شده است كه تفكيك آنها بسيار مشكل است، مگر براي كساني كه اهل فن باشند. به قول انيشتين فرد بايد فيلسوف باشد، فيزيكدان باشد، رياضي دان باشد تا در باب ليت بحث كند و فيزيكدان تنها حق ندارد در اين باب بحث كند. به علاوه مواردي در علم مطرح است كه ربطي به عالم ندارد مستقيماً از دين آمده وارد علم شده است.

 



راز خودكشي سياسي كروبي

داريوش زماني- دانشجوي دانشگاه اروميه
همه چيز و همه كس را وحشت انگيز و ديوصفت ديدن و به هر سو لگد پراندن نشانه جنون است و اين رفتار بعد از حماسه 22 خرداد و حضور 40 ميليوني ملت در پاي صندوق هاي اخذ راي، در ميان ناكامان اين رقابت شيوع پيدا كرده است و هرچه از مبدا آن دور مي شويم و اوضاع نه بر مراد مدعيان مي گذرد، وخامت احوال مبتلايان به آن احوال شدت مي يابد و گويا اميدي به بهبود شرايطشان نيست.
سيل ادعاهاي واهي و كذب را به اميد بدست آوردن چند صباحي عمر سياسي بيشتر روانه ميدان كردن رويه هر روزه كساني شده كه بعد از گذشت ساليان از دوران رياست شان هنوز هم در خيال باطلي خود را صاحب اين نظام و مملكت مي دانند و حكومت بر اين مردم را حقي مي پندارند كه از آن آنان است و كسي جز آنان شايسته آن نيست. بروز مواضع آلوده به غرض و مرض از سوي برخي خواص كه در جريان انتخابات اخير مردود شدند، تقلاي مذبوحانه ايست جهت جلوگيري از حذف شدن از صحنه سياسي كشور.
نامه اخير مهدي كروبي كانديداي ناكام انتخابات اخير رياست جمهوري كه تمام پشتوانه سياسي خود را در رقابتي بزرگ از دست داد حركت ديگري از سلسله حركات سخيف كسانيست كه در اين انتخابات به مانند چند انتخابات اخير با راي منفي ملتي متدين و متمدن روبرو شدند.
كروبي كه با وجود ساختارشكنانه ترين شعارها و موضع گيري هايي كه داشت به مفتضحانه ترين شكل نفر پنجم انتخاباتي با چهار كانديدا شد و تمام آبروي سياسي خود را از دست داد، اينبار تمام هستي خود رابه ميدان آورده و سعي مي كند با حمله به نظام و تلاش براي مخدوش كردن چهره آن، هم آبرويي از نظام بريزد تا مرهمي باشد بر زخم هايش، هم از مردمي كه با رايشان قدر و منزلت آرمانهاي ساختارشكنانه «كروبي و دوستان» را به رخ او و اطرافيانش كشيده بودند انتقام گرفته باشد.
مهدي كروبي در حالي داعيه دار حمايت از حقوق مردم است كه هنوز در برابر خواست افكار عمومي مبني بر پاسخگويي او در مورد اتهام هاي اثبات شده اي كه در مورد مسائل مالي و مديريتي اش وجود دارد، هيچ جوابي براي ارائه ندارد و براي همين مردمي كه خود را وكيل خود خوانده آنها كرده است قلدرمآبانه محلي براي پاسخگويي نسبت به رفتارش قائل نيست.
مسلما ترس از مبتلا شدن به سرنوشتي كه معين بعد از انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري دچار آن شد و تلاش براي جلوگيري كردن از به حاشيه رانده شدن توسط مردم عامل محرك اينگونه رفتارها و حركات غيرعاقلانه از سوي كروبي و دوستان همداستان اوست.
كمترين توقع مردم از مراجع قضايي احضار كروبي براي ارائه دلايل و مستنداتش است كه اگر اوضاع چنان باشد كه اين شيخ در فحشنامه خود توصيف كرده است مردم بي تاب مجازات عاملان و متخلفان آن هستند و اگر دست كروبي همچون ساير ادعاهايش مبني بر تقلب در انتخابات خالي از بينه باشد همانا مجازات وي تقاضاي گزافي نيست چرا كه با اين عمل خوراك تبليغاتي دشمنان اين مردم را براي هجوم به آنها فراهم كرده است.
اينكه چرا نهادهاي مسئول با كارهاي برخي خواص مردود و مطرود و پشيمان برخورد نمي كنند و فضا را براي جولان آنها جهت فتنه انگيزي و آسيب رساندن به اين مردم و نظام مردمي بازگذاشته اند سوال جديدي نيست و اميد بر تغيير اين رفتار در آينده اي نزديك مطمئنا ظن باطليست.
كروبي و كروبي هايي كه اينچنين ارزان خود را به دنياي ديگران مي فروشند مطمئنا پتانسيل تبديل شدن به رهبري جريان برانداز را ندارند چرا كه اين فرد همين چند هفته پيش نمره مردودي خود را مستقيما از دست مردم گرفت. از آن گذشته جرياني كه يك روز با شيفتگي تمام خاتمي را تقديس و موسوي را لعن مي كند و هفته اي بعد به پرستش موسوي روي مي آورد و روزي نوك پيكان اهانت هايش رو به سوي هاشمي است و ديگر روز تمام اميد خود را در سايه توجهات وي جست وجو مي كند و اكنون هم تمام قد در حمايت از شيخي كه وي را در انتخابات به هيچ هم حساب نكردند برخاسته است آيا قابل اعتناست؟
هرچند موسوي و كروبي در ميانه اين سيرك سياسي كه بعد از انتخابات برپا شد بازيچه دستان پشت پرده بودند و اراده اي از خود نداشتند، ولي به دليل اينكه زمينه ساز وهن به نظام اسلامي و مردم شدند شايسته مجازاتي درخور هستند. اينگونه به آساني فريفته و تحريك شدن و رفتار جنون آميز از خود نشان دادن براي افرادي شبيه مهدي كروبي كه اصطلاحا جزو خواص به شمار مي روند حتي اگر ناخودآگاه هم باشد- كه غيرممكن است- نبايد با بي تفاوتي مسئولين مواجه شود.
دستگاه قضايي كه در برابر ساير اتهام هاي مهدي كروبي نيز موضع سكوت را در پيش گرفت اينبار بايد به اين درخواست عمومي پاسخ بگويد و اين شيخ را به خاطر تمام اتهام هايش مورد بازخواست قرار دهد و خود جناب كروبي هم به جاي تلاش براي نشستن در جايگاه مدعي در مقام پاسخگويي برآمده و از كارنامه عملكردش در دوران مسئوليت هايي كه داشته دفاع كند.

 



مروري بر زندگي شهيد اصغر مرادي دانشجوي مبارز قبل از انقلاب تذكره اي براي دانشجويان نسل امروز

شهيد اصغر (شهريار) مرادي 20 تيرماه سال 1335 برابر با شب تاسوعاي حسيني در يك خانواده مذهبي و عاشق اهل بيت در محله خيرآباد (خيرال) اردبيل بدنيا آمد. پدرش مرحوم بيوك آقا يكي از جلوداران عزاداران حسيني محله خيرال بود كه نام اصغر را به مناسبت تولد فرزندش در شب تاسوعا براي او انتخاب كرد، مادر نيز عصمت خانم ابريشمي زني مؤمنه بود كه در دامنش فرزنداني تربيت يافتند كه يكي از آنها اصغر شد.
اصغر اولين فرزند اين زن و شوهر جوان بود و به همين علت در نزد والدين وساير اطرافيان بسيار عزيز بود. بعدها «اصغر مرادي» دانشجوي دانشگاه بين المللي امام خميني(ره) شد. آن روزها اين دانشگاه به نام مدرسه عالي علوم اجتماعي و اقتصادي شناخته مي شد.
نه، به حزب رستاخيز
دوران نوجواني و تحصيل اصغر در دبيرستان مصادف شده بود با تشكيل حزب رستاخيز ايران. با توجه به ماهيت و اعضاي تشكيل دهنده اين حزب، روساي ادارات و مدارس و دانشگاهها از سوي حكومت تحت فشار قرار گرفته بودند تا هرچه مي توانند در اين حزب عضو بپذيرند و به همين علت به روسا و مديران دبيرستانها از اداره آموزش و پرورش دستور داده شده بود تا جايي كه مي توانند دانش آموزان را دراين حزب ثبت نام كنند، ولي اصغر كه در آن سال در دبيرستان جهان علوم اردبيل تحصيل مي كرد نه تنها خود فرم عضويت پر نكرد بلكه بسياري از همكلاسي ها ودوستانش را هم مانع از اين كار كرده بود، به همين علت مورد غضب رئيس دبيرستان قرارگرفته و چند روزهم از دبيرستان اخراج مي شود.
دانشگاه
اصغر دانشگاه را در مدرسه عالي علوم اجتماعي و اقتصادي قزوين (دانشگاه فعلي بين المللي امام خميني«ره» )كه يكي از دانشكده هاي دانشگاه تهران محسوب مي شود پذيرفته شد. اين دانشكده در آن سالها (1354-1353) بخاطر اينكه كمي دورتر از تهران بود اكثراً محل تدريس اساتيد تبعيدي مخالف رژيم شاه از دانشگاه تهران بوده و در شكل گيري و بوجودآمدن مشي مبارزه در تفكرات اصغر تاثير زيادي داشته است ولي ازطرفي با توجه به اينكه در آن سالها رژيم شاه با دستگاه مخوف ساواك در اوج قدرت قرار داشت به راحتي نمي شد مبارزه را علني كرد براين اساس اين سالهاي زندگي و مبارزه اصغر اكثرا درحالي سپري شده كه حتي خيلي از نزديكترين دوستان او نيز از مبارزات اش بي خبر بوده اند و برخي ديگر حتي در ماهها و سالهاي اواخر شهادت پي به مبارزات او عليه رژيم شاه برده بوده اند.
شروع مبارزه علني
بعد از قيام مردم قم در 19 ديماه 56 و كشتاري كه در آن روز اتفاق افتاد اصغر آنقدر از اين حادثه متاثر شد كه به گفته برخي از نزديكان، ديگر به راحتي مي شد معترض و مبارزبودن او را تشخيص داد و بعد ازقم وقتي كه قيام مردم تبريز در 29 بهمن 56 رخ داد اصغر مبارزاتش را بيشتر نماياند. او ديگر به وضع خفقان موجود توجهي نداشت و افكار مبارزاتي اش را علني تر بيان مي كرد.
يزد و شهادت
اصغر با توجه به اينكه اهميت برگزاري مراسمات چهلم شهداي شهرها را درك كرده بود و مي دانست با اين مراسمات مي توان انقلابي گسترده در همه شهرها طراحي كرد به همين علت وقتي حادثه قيام 29بهمن تبريز روي داد طبق اسناد و مدارك ساواك و شهرباني و مطلعين و شاهدان انقلاب اسلامي در يزد چند روز قبل از عيد نوروز از تهران راهي يزد مي شود و نقش محوري را در نحوه برنامه ريزي و برگزاري مراسم چهلم شهداي تبريز در يزد برعهده مي گيرد.
تا اينكه در روز 10فروردين 1357 ساواك كه از نقش او در هدايت و تحريك مردم با خبر بوده و طبق اسناد و مدارك ساواك او را عامل تحريك تشخيص داده، در ميان انبوهي از مردم كه در تظاهرات خياباني شعار مي داده اند اصغر مرادي را مورد اصابت گلوله قرار مي دهد و او را به شهادت مي رساند.
غربت و مظلوميت
در آن روز به غير از اصغر يك نفر ديگر به نام رضا نامدار هنزايي هم به شهادت مي رسد، ولي بخاطر كينه اي كه ساواك از اقدامات اصغر داشته با وجود اينكه پيكر رضا نامدار هنزايي را تحويل خانواده اش مي دهند ولي در مورد شهيد اصغر مرادي چنين نمي كنند و با وجود اصرار و پيگيريهاي خانواده اش او را بعد از گذشت چند روز از شهادتش مأموران شهرباني در يك قبرستان متروكه (در آن سالها) به نام خلدبرين، بدون حضور پدر و مادر و ساير نزديكان در شب به خاك مي سپارند.
مظلوميت شهيد اصغر مرادي تا آنجاست كه بخاطر ممانعت ساواك، والدينش حتي در اردبيل نيز نمي توانند براي او مجلس ختم برگزار كنند، مظلومي كه حتي مادرش نمي تواند با صداي بلند براي او گريه كند.
سمبل مقاومت
بعد از چند ماه و براي حركتهاي انقلابي، هم مردم يزد و هم اردبيل نام شهيد مرادي نام آشنايي مي شود. در اردبيل، انقلابيون تظاهراتشان را طوري برنامه ريزي مي كنند كه خاتمه آن هميشه در جلوي در خانه شهيد مرادي باشد و هيجان انگيزترين شعارها معمولا جلوي در خانه مرادي كه ما بين ميدان
عالي قاپو و قيام قرار داشته داده مي شده و به نوعي اين خانه سمبل ظلم ستيزي و مقاومت عليه رژيم شاه مي شود.
در يزد نيز مزار شهيد مرادي چنين فضايي را پيدا مي كند و مردم بخصوص انقلابيون يزد به مزار او به عنوان سمبل مظلوميت و جنايت رژيم شاه نگاه مي كنند و بسياري از حركتهاي مردم، در كنار مزار شهيد مرادي يا آغاز و يا پايان مي پذيرد.
حر شهرستان يزد
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مادر شهيد اصغر مرادي در سفري كه به همراه پدر شهيد به يزد مي كند به جهت مشكلات دوري مسافت از شهيد محراب آيت الله صدوقي درخواست مي كند تا اجازه دهند مزار شهيد نبش قبر شده و پيكر مطهرش به اردبيل منتقل شود ولي شهيد آيت الله صدوقي به شدت با اين كار مخالفت مي كند و مي گويد: «شهيد اصغر مرادي ميهمان و حر يزد هستند و ما اجازه نمي دهيم اين شهيد را از شهر ما ببريد.» و به اين ترتيب آيت الله صدوقي لقب تاريخي حر يزد را به اين شهيد مي دهند و براي تسلي مادر شهيد يك جلد قرآن كريم به ايشان هديه مي دهند.
اينك هم نام و هم مزار شهيد مرادي در شهر يزد ميعادگاه عاشقان و انقلابيون اين شهر هست و كمتر كسي را در يزد مي توان يافت كه او را نشناسد.
ياد نيك از پدر
و تنها هم نام و ياد اين شهيد نيست كه او را در دل دوستارانش چه در اردبيل و چه در يزد قرار داده بلكه پدر بزرگوارش مرحوم بيوك آقا نيز بعد از پيروزي انقلاب اسلامي با كاري كه كرده بزرگي و عظمت روح يك خانواده اردبيلي عاشق اهل بيت را بيشتر نشان داده، آنجا كه وقتي كميته انقلاب يزد قاتل شهيد مرادي را دستگير مي كند از پدر شهيد مرادي مي خواهند تا با شكايت كتبي درخواست قصاص كند، مرحوم بيوك آقا قبل از نوشتن شكايت و قصاص از دادستان اجازه مي گيرد و با قاتل پسرش به نام پاسبان خضري رودرو مي شود، خضري وقتي كه مي فهمد مرحوم بيوك آقا پدر اصغر مرادي است شروع به گريه مي كند و نزد او قسم مي خورد كه قاتل پسرش نيست پدر اصغر نيز بعد از شنيدن قسم او از شكايت صرف نظر مي كند. مسئولان كميته انقلاب اسلامي يزد از جمله آقاي مناقب (داماد آيت الله صدوقي(ره)) با ديدن اين شرايط به مرحوم بيوك آقا مي گويد كه خضري قاتل است و از ترسش قسم خورده، ولي پدر شهيد مرادي مي گويد «اگر راست بگويد چه بكنم و در آن دنيا چه مي توانم به خدا بگويم.»
و به اين ترتيب شهيدي كه براي مردم يزد سمبل عزت، غيرت آذربايجان و اردبيل بود پدرش نيز سمبل عشق و ارادت اهل بيت(ع) مي شود تا جايي كه بخاطر يك سوگند هر چند شايد سوگند به دروغ و ازترس جان بوده، ولي چون به نام ابوالفضل و اهل بيت(ع) است از حق خود مي گذرد مردم يزد پس از سالها، هنوز هم اين مرد بزرگ و هم فرزندش را به خاطر سپرده اند و آن را چون حماسه اي نسل به نسل به فرزندانشان تعريف مي كنند كه چگونه جواني از اردبيل به شهرمان آمد و در راه آزادي به شهادت رسيد و لقب حر يزد گرفت و چگونه پدري داشت كه بااو معناي عشق و ارادت به اهل بيت(ع) را معنا كرديم.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14