(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 9 مهر 1388- شماره 19476
 

پناهيان؛ آسيب شناسي سينماي دفاع مقدس
سلحشور؛ تاكيد بر فرمول هاي ايراني در فيلمسازي
فيلم آينده شورجه درباره زنان آزاده دفاع مقدس
نگاهي به فيلم هموطنان گوجه ها را مثل گلوله ها عادلانه تقسيم كنيد
مديران فرهنگي جديد و جريان هاي سينمايي در انتظار پايان دو امپراطوري
يادداشتي كوتاه و گذرا درباره «در چشم باد» روايت ديدني «در چشم باد»
آموزش كودتاي مخملين در يك بازي رايانه اي
بخش ويژه حجاب و عفاف در جشنواره فيلم كوثر
آغاز توليد سريال جديد مديري



پناهيان؛ آسيب شناسي سينماي دفاع مقدس

حجت الاسلام عليرضا پناهيان گفت: تصويري كه امروز از رزمندگان دفاع مقدس داريم، ساخته ذهن كارگردانان سينماست و هنوز فيلمي كه به معناي واقعي «دفاع مقدس» را نشان بدهد، ساخته نشده است.
وي در جلسه پرسش و پاسخ پيرامون هشت سال دفاع مقدس با انتقاد از عملكرد كارگردانان سينماي جنگ كشور اظهار داشت: من متعجبم چطور كارگرداني كه خود در جنگ نيز حضور داشته است، مي گويد ديگر چيزي از دفاع مقدس نمانده است كه گفته نشده باشد.
او ادامه داد: ما هنوز چيزي از جنگ نگفته ايم و در انتقال فرهنگ دفاع مقدس از طريق رسانه ها، مخصوصا سينما ضعيف عمل كرده ايم. من تاكنون فيلمي نديده ام كه در آن از نقش تاثيرگذار يك رزمنده بازگشته از جبهه بر خانواده اش صحبت كرده باشد.
اين جانباز جنگ تحميلي با تاكيد بر اين نكته كه با شنيدن نام رزمنده و شهيد به ياد هر چيزي به جز نشاط و شجاعت مي افتيم، گفت: اين موضوع به دليل ضعف فيلم هايي است كه از جنگ ساخته شده است. تصويري كه اين فيلم ها از جنگ ارائه مي كنند، ضعيف و در برخي موارد غيرواقعي است.
معاون فرهنگي لشگر 27 محمد رسول الله با بيان اين نكته كه «حماسه»، عاملي قوي و دراماتيك است، گفت: ما جاذبه حماسه را رها كرده ايم و در سينما به دنبال عوامل دراماتيكي مانند عشق- آن هم از نوع غيرواقعي- هستيم.
حجت الاسلام پناهيان با انتقاد از فيلم سازان دفاع مقدس گفت: تصويري كه امروز از رزمندگان دفاع مقدس داريم، ساخته ذهن كارگردانان دفاع مقدس است. هنوز فيلمي كه به معناي واقعي «دفاع مقدس» را نشان بدهد، ساخته نشده است.
به گزارش فارس، پناهيان در پايان با بيان اين نكته كه چه اشكالي دارد در ماه مبارك رمضان سريال هاي دفاع مقدسي پخش شود، تصريح كرد: در ماه رمضان مي خواهيم به خدا برسيم و در دفاع مقدس نيز رزمندگان و شهدا به خدا مي رسيدند. بيان شرح احوالات آنها مي تواند ما را در رسيدن به خدا راهنمايي كند.

 



سلحشور؛ تاكيد بر فرمول هاي ايراني در فيلمسازي

فرج الله سلحشور، كارگردان مجموعه «يوسف پيامبر»، با انتقاد از تقليد از قواعد غربي در فيلمسازي مذهبي، بر فرمول هاي ايراني در اين عرصه تاكيد كرد.
اين كارگردان، در آستانه برگزاري جشنواره امام رضا(ع) و با بررسي بخش فيلم در اين جشنواره گفت: برگزاري جشنواره فرهنگي هنري امام رضا(ع)، كمترين خدمت به ساحت مقدس امام هشتم است.
سلحشور اظهار داشت: برگزاري جشنواره هايي مثل جشنواره امام رضا(ع)، در زمينه ترويج فرهنگ رضوي در كشور ما كه متعلق به امام رضا(ع) بي تاثير كه نيست قطعا مفيد و موثر خواهد بود.
وي افزود: با اطلاعاتي كه من دارم اين جشنواره در زمينه هاي مختلفي چون ادبيات، شعر، سرود، مستندسازي، داستان پردازي، فيلم و غيره انجام مي شود.
سلحشور گفت: طبيعي است كه در اين گونه زمينه ها مثل ادبيات، شعر و غيره شاهد ارائه آثار خوب، مفيد و قوي باشيم چرا كه هنرمندان ما در اين زمينه ها خيلي خوب كار مي كنند و خيلي قوي هستند.
وي با اشاره به بخش فيلم جشنواره و مشكلات موجود در عرصه فيلم سازي كشورمان افزود: در عرصه فيلمسازي به دليل وجود مشكلاتي در امر فيلمسازي كشورمان فكر نمي كنم شاهد ارائه كارهاي خيلي قوي باشيم البته اين مسئله مختص جشنواره امام رضا(ع) نيست بلكه دليل اين امر استفاده صريح و تقليدي ما از اصول و قواعد فيلمسازي غرب است.
اين كارگردان مذهبي افزود: فيلمسازان ما چه بخواهيم چه نخواهيم قوانين و اصول فيلم سازي غربي را در كارهايشان ديكته مي كنند و با چنين فضايي نمي توان شاهد ارائه كاري در حد و شان امام رضا (ع) بود.
وي به وجود اخلاص در كارهاي مذهبي اشاره كرد و گفت: البته در كارهاي مفيد و خوبي كه به جشنواره ارسال شده اخلاص و نيت دروني كارگردان حرف اول را مي زند؛ به نظر من براي ارائه كار خوب در جشنواره امام رضا (ع) بايد اولا بدانيم چه مي خواهيم توليد كنيم و نيز كاري كه مختص قواعد، قاعده و فرمول هاي ايراني باشد.

 



فيلم آينده شورجه درباره زنان آزاده دفاع مقدس

جمال شورجه از ساخت فيلم سينمايي «ياس هاي پنهان»
با موضوع پرداختن به زندگي زنان آزاده اي كه مهجور
مانده اند ، خبرداد . اين تهيه كننده و كارگردان با اعلام اين خبر افزود : فيلم نامه پروژه سينمايي « ياس هاي پنهان » توسط صديقه فيروزي به نگارش درآمده است و خودم نيز براي كارگرداني اين كار اعلام آمادگي كرده ام.
اين كارگردان با اشاره به اينكه اين فيلم در مورد زندگي شخص خاصي نيست گفت: ياس هاي پنهان مربوط به زنان آزاده اي است كه كاملا مهجور واقع شده اند، بانواني كه در دوران اسارت، از آنها سلحشوري ها و حماسه هاي والايي ديده ايم.
وي در خصوص عوامل اصلي اين فيلم به خبرنگار برنا گفت: با دو تهيه كننده مذاكراتي صورت گرفته است و زماني كه به نتيجه قطعي برسيم اعلام مي شوند. همچنين در انتظار سرمايه گذار هستيم تا نهادهاي مربوطه اي چون فارابي، موسسه شاهد، صداو سيما، حوزه هنري و ديگر مراكز كه در اين زمينه در اختيار دارند، براي توليد آن قدم بردارند.

 



نگاهي به فيلم هموطنان گوجه ها را مثل گلوله ها عادلانه تقسيم كنيد

محمد صرفي
فيلم سينمايي هموطنان (نام ديگرش: روزهاي افتخار) كه هفته گذشته از سينما 4 پخش شد، محصول 2006 و فرانسوي است. كارگردان آن رشيد بوشارب (الجزايري الاصل) است. فيلم ظاهري جنگي اما درونمايه هايي اجتماعي و تا حدي سياسي دارد و ماجراي آن به جنگ جهاني دوم بازمي گردد. در آن زمان بسياري از كشورهاي آفريقايي مستعمره فرانسه و آفريقا يكي از صحنه هاي اصلي نبرد بوده است.
همانطور كه در فيلم اشاره مي شود، ژنرال دوگل (رئيس جمهور فرانسه) اينگونه القاء مي كند كه اين جنگ براي آزادي و برابري است اما واقعيت نشان مي دهد اين جنگ چيزي جز يك جنگ استعماري نبوده است. درست مانند كفتارهايي كه بر سر مرداري با هم نزاع مي كنند.
صحنه هاي آغازين فيلم با سربازگيري ارتش فرانسه از جوانان الجزايري آغاز مي شود. صدايي رسا جوانان را به دفاع از مام ميهن فرا مي خواند و جوانان مسلمان دوان دوان خود را به ماشين هاي ارتش مي رسانند و سوار مي شوند. سعيد (با بازي جمال دبوز) يكي از اين جوانان است كه علي رغم مخالفت شديد مادرش خواستار اعزام به جبهه است و در ديالوگي نه چندان قوي و تاثيرگذار در مورد لزوم دفاع از ميهن و ارزشهاي انساني به صف رزمندگان مي پيوندد.
گروه اعزامي به جبهه ايتاليا مي رود و آنجا تقسيم مي شوند. سعيد (كه دست راستش هم معيوب است) در گروهاني است كه فرمانده آن گروهبان مارتينز ميان سال و خشن است. گروهباني مستحيل شده در نظامي گري كه معتقد است مرگ و زندگي نيروهايش در دستان اوست. فرمانده مستقيم سعيد و چند نفر ديگر، سرجوخه عبدالقادر (با بازي رشدي زم) است.
تمام افراد جوخه مسلمان هستند. فيلم صحنه وضو گرفتن يك سرباز را نشان مي دهد و سپس ستوني از آنان كه در سحرگاه بر بلنداي كوهي حركت مي كنند. صدايي هم در پس زمينه سوره فتح را به زيبايي قرائت مي كند. تركيب اين تصوير و صوت زيبا، صحنه بديعي را بوجود آورده است. صحنه اي روحاني كه البته به زودي معلوم مي شود بايد در حقيقت و درستي آن شك كرد.
نيروها به صحنه نبرد مي رسند. سعيد هنوز زير لب اشهدش را تمام نكرده كه باران گلوله و توپ آغاز مي شود. تعداد زيادي كشته و مجروح مي شوند. اما بالاخره هدف كه يك ارتفاع است فتح مي شود. سربازي پرچم فرانسه را بر بلندي نصب مي كند و فرياد مي كشد؛ زنده باد فرانسه! (اين صحنه به صراحت بيننده را به ياد عكس معروفي از جنگهاي آمريكا مي اندازد كه تعدادي سرباز آمريكايي در حال نصب پرچم كشورشان بر بالاي يك بلندي هستند.)
در اينجا صحنه به ميدان نبرد و كشته ها كات مي خورد. جنازه هايي كه در همه جا پراكنده شده اند و مي خواهند هزينه نصب آن پرچم را يادآوري كنند. چالش و بحث اصلي فيلم از اين صحنه بعد آغاز مي شود، گزارشگري جنگي از جنازه هاي كفن شده اي كه كنار هم قطار شده اند عكس مي گيرند. كلنل (معادل ژنرال) در حال بازديد از صحنه نبرد است. گزارشگر مي پرسد: چقدر تلفات داديم؟ كلنل كه انگار اصلا چنين سؤالي نشنيده مي گويد اين يك پيروزي فوق العاده است. فرانسه پس از سالها شكوه گذشته اش را بازيافت و... در پايان هم تاكيد مي كند گزارشگر همين ها را بنويسد، نه چيز ديگري!
كارگردان در اين سكانس قدرت را چه در شكل سياسي، نظامي و رسانه اي آن به چالش مي كشد و صراحتا تفاوت ميان واقعيت و تصور افكار عمومي از آن را بيان مي كند. در ادامه ستون سربازان در وضعيتي كه مي توان آن را دقيقا به لشگري شكست خورده تشبيه كرد باز مي گردند. (همراه با آهنگي بسيار حزن آلود) و نوايي مرثيه گونه. مقايسه ميان اين بازگشت با صحنه اعزام آنان به عمليات (در سحرگاه و همراه با قرائت سوره فتح) خود پارادوكس ديگري است كه هرچند بسيار آشكار و روا اما گوياي واقعيت هاي اين جنگ است.
در مقر، هنگام توزيع غذا، آشپز به يكي از سربازان سياه پوست گوجه نمي دهد و مي گويد گوجه براي همه نيست! (فقط به سربازان فرانسوي تعلق مي گيرد) عبدالقادر عصباني مي شود. جعبه گوجه را روي زمين گذاشته و با پا گوجه ها را له مي كند و مي گويد: حالا هيچكس گوجه نمي خورد! نيروهاي الجزيري او را تشويق مي كنند. فرمانده ارشد، عبدالقادر را براي اداي توضيح فرامي خواند. سرجوخه در توجيه كار خود مي گويد: گلوله ميان سربازان فرانسوي و الجزايري فرق نمي گذارد! كاپيتان كه مشخص است به تساوي سربازان فرانسوي و آفريقايي اعتقادي ندارد، به دلايل نظامي و شايد ترس از شورش با دادن گوجه به همه موافقت مي كند و سربازان آفريقايي از اين موفقيت خود خوشحال مي شوند.
«هموطنان» قهرمان مشخص ندارد و حول محور چند شخصيت دور مي زند. علاوه بر سعيد و عبدالقادر، مسعود (با بازي سامي بوژيلا) سرباز ديگري است كه عاشق دختري فرانسوي است. براي او چندين نامه نوشته اما جوابي نگرفته است. كم كم در وفاداري دختر شك كرده و براي يكي از همرزمانش درددل مي كند. البته در ادامه فيلم معلوم مي شود موضوع چيز ديگري است. ارتش فرانسه نامه ها را چك مي كند و اصلاً نامه هاي او به دست دختر نمي رسيده تا جوابي دريافت كند. درصحنه اي دختر هم به يك مقر ارتش مي رود و از سرنوشت مسعود مي پرسد و مي گويد تا به حال چند نامه برايش نوشته اما جوابي نگرفته است!
يكي ديگر از نكته هاي جالب فيلم، اعلاميه هايي است كه آلمان ها براي عمليات رواني برسر طرف مقابل مي ريزند. اين اعلاميه ها كه به زبان عربي است، روي حق كشي ها و استثمار ارتش فرانسه در قبال الجزايري ها دست مي گذارد و جالب اينجاست كه آنان را به پيوستن به ارتش آلمان و برخورداري از حقوق برابر دعوت مي كند.
در ادامه فيلم، گروهبان ترفيع گرفته و سرگروهبان مي شود ودرحالي كه عبدالقادر شايسته ترفيع است، يك سرجوخه فرانسوي ترفيع مي گيرد. عبدالقادر كه از اين همه تبعيض به تنگ آمده براي نيروها سخنراني تندي مي كند. با سرگروهبان درگير مي شود و به زندان مي افتد. مسعود هم در زندان است. او مي خواسته فرار كند و به مارسي نزد نامزدش برود.
مقامات ارتش ابتدا مي خواهند براي دادن درس عبرت به ساير مسلمانان، عبدالقادر را تنبيه كنند اما سرگروهبان از او حمايت مي كند و قرار مي شود عبدالقادر و نيروهايش به مأموريتي سخت فرستاده شوند. كلنل با عبدالقادر حرف مي زند. او را تهييج و تشويق مي كند. از پاداش سخن مي گويد و مي افزايد فرانسه رشادت هاي شما را فراموش نخواهد كرد! نكته ظريف در اينجا مأموريت عبدالقادر است. آنها بايد موضعي را كه نيروهاي آمريكايي تاكنون حفظ كرده اند، حفظ كنند. مأموريت آنها درواقع كمك به آمريكايي هاست.اين فيلم در سال 2006 و پس از حمله آمريكا به افغانستان و عراق ساخته شده است و بدون شك كارگردان تحولات جهاني و نوع نگاه مسلمانان به آمريكا و رفتار آمريكايي ها با مسلمانان را مدنظر داشته است. درواقع مأموريت جوخه عبدالقادر را مي توان نوعي هجو سياسي قلمداد كرد. جايي كه او به نيروهايش مي گويد: بايد به موقعيت آمريكايي ها برسيم!
عبدالقادر همان حرف ها و وعده هاي كلنل را براي نيروهايش تكرار مي كند و راهي عمليات مي شوند. در طول راه به تله هاي دشمن برخورد كرده و تلفات مي دهند. (ازجمله برادر ياسر) سرگروهبان هم به شدت زخمي مي شود و تنها چهار نفر سالم مي مانند؛ عبدالقادر، سعيد، مسعود و ياسر (با بازي سامي ناصري).
سرگروهبان به عبدالقادر مي گويد ا زاينجا به بعد تو فرمانده هستي و بايد تصميم بگيري كه عمليات ادامه يابد يا لغو شود «مي تواني انتخاب كني. بازگشت يا كمك به آمريكايي ها!»
عبدالقادر تصميم به ادامه عمليات مي گيرد. مأموريت آنها حفظ يك روستا است. به روستا مي رسند. تعداد اندكي مردم باقيمانده را در زيرزميني جا مي دهند و خود موضع مي گيرند. كم كم سر و كله آلمان ها پيدا مي شود و نبرد آغاز مي شود. چهار رزمنده مسلمان دلاورانه مي جنگند و يكي يكي در حالاتي افتخارآميز و البته حزن انگيز كشته مي شوند. سعيد كه قبل از رسيدن آلمان ها به سرگروهبان كه در بستر افتاده، گفته بود اميدوارم هرچه زودتر بميري، براي نجات او مي رود و مي گويد دوستش دارد و هر دو با هم كشته مي شوند. شخصيت سرگروهبان جالب و قابل مطالعه است. مادر او مسلمان است و به شدت اين را پنهان مي كند. وقتي هم مي فهمد سعيد به رازش پي برده او را تهديد مي كند كه نبايد به كسي چيزي بگويد. سرگروهبان در فيلم نماينده دورگه هايي است كه هم به تبعيض ها واقفند و هم خودشان رواكننده اين تبعيض ها هستند. كساني كه هويتي دوگانه داشته و تا پايان نيز اين دوگانگي را با خود دارند.
تنها عبدالقادر است كه به طرز معجزه آسايي نجات پيدا مي كند. نيروهاي فرانسه از راه مي رسند. غيرنظامي ها را از زير زمين خارج كرده و با آنها عكس يادگاري مي گيرند (توسط همان گزارشگر) و گزارشگر به آنها مي گويد؛ لبخند بزنيد، ارتش فرانسه شما را آزاد كرد!
كلنل با غرور و سوار بر ماشين وارد روستا مي شود و به عبدالقادر حتي اجازه نزديك شدن به او را هم نمي دهند. او به شدت تحقير مي شود و با وي مانند دستمالي كثيف برخورد مي كنند.
صحنه كات مي خورد به
60 سال بعد، در همان مكان. دشتي سبز پوشيده از قبر! پيرمردي فرتوت ميان قبرها راه مي رود. او عبدالقادر است. قبر سعيد، مسعود و ياسر را مي يابد. در برابرشان زانو مي زند و بغضش را فرو مي خورد. يكي از صحنه هاي زيباي فيلم اينجاست كه عبدالقادر به سنگ قبرها دست مي كشد. سپس به دست هاي لرزان خود خيره مي شود. خود را قاتل دوستانش مي داند. او آنها را به آن عمليات لعنتي برد و آنها را براي هيچ و پوچ به كشتن داد. حالا او مانده است با يك زندگي فلاكت بار و عذاب وجداني 60 ساله. عبدالقادر به اتاق محقر خود در حومه يكي از شهرهاي فرانسه باز مي گردد و فيلم با اين توضيح كه از سال 1959 به دليل استقلال كشورهاي آفريقايي، مستمري سربازان غير فرانسوي قطع شده، در سال 2002 دوباره وصل و در دولت جديد دوباره قطع شده است، به پايان مي رسد.
فيلم «هموطنان» كه جوايز زيادي هم نصيب خود كرده و با استقبال تماشاگران و منتقدان هم مواجه شده، اگرچه فيلمي معترض به شمار مي رود اما اين اعتراض به شكلي كلي و تا حدودي سطحي نمايش داده مي شود. البته اين مسئله تا حدي به نوع روايت و ساختار داستان هم بازمي گردد. چرا كه بيشتر زمان فيلم- حتي مي توان گفت تقريبا تمام آن- در ميدان نبرد و مسائل آن مي گذرد درحالي كه فاجعه اصلي و عميق تر پس از پايان جنگ اتفاق مي افتد. سرگرداني و آوارگي سربازان غيرفرانسوي در جامعه تنها به چند لحظه نمايش دادن پياده روي عبدالقادر در خيابان و ميان مردم محدود شده است. اگر چه ولگردي و آس و پاسي او در همين صحنه كوتاه مشهود است اما كارگردان به عمق اين تراژدي سرك نمي كشد و به همين نشانه بسنده مي كند.
فيلم كه با هزينه اي نسبتا بالا (5/15 ميليون يورو و با مشاركت چهار كشور فرانسه، الجزاير، مراكش و بلژيك) ساخته شده، از صحنه هاي جنگي بسياري برخوردار است. صحنه هايي كه اگر چه با فيلمي مانند «نجات» سرجوخه رايان قابل قياس نيست اما بعضي از صحنه هاي آن زيبا و تأثيرگذار است. درواقع بوشارب خواسته است با تلفيق سينماي متفكر و عامه پسند فيلمي ماندگار بسازد. ضعف شخصيت پردازي هم در فيلم قابل مشاهده است. داستان، هيچكدام از شخصيت ها را موشكافانه بررسي نمي كند. البته نبايد فراموش كرد كه
همان طور كه از نام فيلم پيداست، اينجا اشخاص مهم نيستند بلكه مردمي قرباني استعمار و بازي هاي آن شده اند.
تم اصلي فيلم يعني اعتراض اجتماعي هم چندان عميق مطرح نمي شود. عبدالقادر شخصيتي معرفي مي شود كه به دليل عدم برخورداري از بصيرت كافي، آرمان خواهي اش هم به جايي نمي رسد و در حد له كردن يك جعبه گوجه مي ماند. فيلم مي توانست پايان هاي تكان دهنده تري هم داشته باشد. مثلا عبدالقادر به سراغ كلنل برود. با هفت تيري كه از سعيد برايش يادگار مانده او را بكشد و خودكشي كند. اما بوشارب ترجيح مي دهد فيلمش را با نمايش فلاكت تنها قهرمان زنده داستان به پايان برساند. البته اگر بتوان عبدالقادر را قهرمان ناميد.
تمام اين هجو سياسي- اجتماعي كه در بستر فيلمي جنگي نمايان است را مي توان در ترانه اي كه قهرمانان فيلم مي خوانند خلاصه كرد؛ «ما از مستعمرات آمده ايم تا از سرزمين مادري حفاظت كنيم، ما از آفريقا آمده ايم تا جانمان را فدا كنيم، ما مردان آفريقا هستيم.»

 



مديران فرهنگي جديد و جريان هاي سينمايي در انتظار پايان دو امپراطوري

احسان منصوبي
پس از انتصاب وزير جديد فرهنگ و ارشاد اسلامي، اكنون چشم انتظار عملكرد وي و معاونت هاي اين وزارتخانه هستيم كه اهميت آن ها براي فرهنگ و هنر كشورمان، كمتر از خود وزارت نيست. يكي از مهم ترين معاونت هاي وزارت ارشاد، امور سينمايي اين وزارتخانه است. چرا كه با نگاهي گذرا به عملكرد مديران اين معاونت، مي توان به تأثير آن ها در اوج و افول جريان هاي سينمايي پي برد. اين مسئله وقتي روشن تر مي شود كه عملكرد مديران دولتي سينمايي را به خصوص بعد از دوم خرداد سال 76 بررسي كنيم. با روي كار آمدن عطاءالله مهاجراني به عنوان وزير فرهنگ (و ارشاد اسلامي) و انتصاب مرحوم سيف ا... داد به سمت معاونت سينمايي اين وزارتخانه ، جريان هايي در سينماي ايران تقويت شد كه باعث شدند عرصه هنر هفتم در كشورمان چه از لحاظ فرهنگي و چه از نظر اقتصادي به ورطه ورشكستگي و نابودي كشيده شود. در اين دوره به بهانه هايي چون تساهل و تسامح و آزادي، شاهد شكل گرفتن موجي از فيلم هايي بوديم كه كپي نونوار شده آثار مبتذل موسوم به فيلمفارسي قبل از انقلاب بودند. اين جريان كه به نام هاي فيلم هاي عامه پسند و جوان پسند هم از آن ها ياد مي شد، حتي در گيشه هم شكست خوردند و انتظارات اقتصادي سازندگانشان را نيز برآورده نكردند. نمونه هاي بارز اين موج آثاري چون «همكلاس»، «غريبانه»، «شور عشق»، «آبي»، «اوتانازي»، «شارلاتان» و... بودند.
در كنار اين موج، جريان ديگري هم ايجاد شد كه آن نيز نتيجه سياست هاي فرهنگي دولت وقت و از عوامل آسيب ديدن بيش از پيش سينماي ايران بود. تعدادي از فيلمسازان جوان با پيروي كوركورانه از سبك فيلمسازاني چون عباس كيارستمي و جعفر پناهي و... فيلم هايي براي جشنواره هاي خارجي ساختند كه هيچ كدام از اين فيلم ها به طور جدي مورد توجه جشنواره هاي خارجي قرار نگرفتند. آثاري چون «دانه هايي ريز برف»، «زماني براي مستي اسب ها»، «تهران ساعت 7 صبح» و... را مي توان از اين نوع خواند كه در ساختار نيز ضعيف و غيرحرفه اي بودند.
متأسفانه شرايط ايجاد شده و سياست هاي آن مقطع، فيلمسازي بزرگ چون مرحوم رسول ملاقلي پور را كه سابقه ساخت فيلم هاي موفق و خوش ساختي مثل افق، بلمي به سوي ساحل، سفر به چزابه و... در كارنامه اش داشت، به ساخت فيلمي بي ارزش به نام «كمكم كن» كشاند.
نتيجه اين شد كه در دوران مديريت مهاجراني و داد بر فرهنگ و سينماي ايران، جايگاه تفكر و انديشه تضعيف شد و موجي از فيلم هاي دختر و پسري و آثاري كه هدفشان صرفا گيشه بود -اما در آن هم ناموفق بودند- در كنار فيلم هاي جشنواره اي حاكم شدند.
بعد از كناره گيري زنده ياد سيف الله داد از معاونت سينمايي، محمدحسين پزشك سكان هدايت سينماي ايران را برعهده گرفت كه در زمان او نيز اوضاع سينماي ايران اگر بدتر نشد، بهتر هم نشد. به طوري كه در اوايل دهه 80 زنگ خطر جدي براي نابودي سينماي ايران به صدا درآمد و ديگر فيلم هاي ايراني، نه در داخل و نه در خارج جايگاه اسبق را نداشتند.
البته پس از پزشك، معاونت محمد مهدي حيدريان، مانع از دفن شدن سينماي ايران شد و در سال هاي اخير نيز با حضور محمدحسين صفار هرندي در وزارت ارشاد و محمدرضا جعفري جلوه در معاونت سينمايي، اقدامات مثبتي براي نجات سينماي ايران صورت گرفت كه به زعم نگارنده، قابل توجه اما ناكافي بودند. به طوري كه در همين روزها هم شاهد حضور پرتعداد آثاري نه چندان قابل توجه، مثل كيش و مات، پسر تهروني و... در سينماها هستيم.
از اين رو، انتظار اصلي از مديران جديد فرهنگي و دور تازه مديريت در اين عرصه، به خصوص سينما توجه بيشتر به تعهد و توجه بيشتر به جوانان است. پايان دادن به سلطه امپراطوري فيلم هاي گيشه اي و جشنواره اي در مقابل تقويت جريان سينماي ارزشي و ملي تا سينماي ايران بيش از پيش در راه تعالي قدم بردارد.

 



يادداشتي كوتاه و گذرا درباره «در چشم باد» روايت ديدني «در چشم باد»

پژمان كريمي
مسعود جعفري جوزاني نويسنده و فيلم سازي است كه پركاري نكرده است! اين پركار نبودن- به نظرم- پيش از اينكه به فراهم نبودن شرايط كاري مربوط باشد، ناشي از دقت و وسواس حرفه اي جوزاني است!
با نگاهي به كارنامه اين كارگردان، درمي يابيم كه دست كم سه فيلم مؤيد ادعاي يادشده است: جاده هاي سرد، شيرسنگي و در مسير تندباد!
جوزاني، اين بار محصولي از دقت و وسواس حرفه اي و خلاقيت خود را در قالب مجموعه نمايشي «در چشم باد» عرضه كرده است.
در اين مجموعه، مكث و درنگ جوزاني بر لحظه به لحظه كار كاملاً محسوس است. وي از جزئيات نيز با تأمل عبور كرده است و تلاش نموده كه اثري قابل دفاع ارائه سازد!
در چشم باد روايت زندگي حسن ايراني و خانواده اوست. شخصيت هايي كه به عنوان نمونه از ايرانيان در كوران حوادث سهمگين تاريخي، قرار مي گيرند وبا تلاطمات اجتماعي و سياسي دچار كشاكش مي شوند. دلسپردگي به ميهن، رنج و صبوري و پايداري تصويري از ايرانيان رادمند در چشم باد است. ايرانياني كه تسليم تندباد هاي روزگار نمي شوند؛ مي پايند و مبارزه مي كنند و تاريخ درگاه يادكرد از ايشان، نام به نيكي مي برد.
جوزاني، به سراغ تاريخ رفته است نه برپايه نقل يك حادثه صرف تاريخي! بلكه روايت و نقل قصه اي در بطن حوادث مستند تاريخي! قصه اي كه آدم هاي آن، دغدغه ها و دلمشغولي هاي آنان و مصائب و دچارشدگي هايشان، ريشه در واقعيت تاريخ دارد. قصه آدم هايي كه مسئله شان «استقلال خواهي و بيگانه ستيزي و استبدادگريزي و دين باوري شان» همچنان شاخص و مسئله ايرانيان امروز است. از اين روست كه در چشم باد غريبه اي در چشم مخاطب امروزي نيست. باور مي شود و مخاطب به همدلي با آن مي پردازد.
شخصيت سازي هاي باورپذير و نمونه گيري شده از واقعيت جامعه ايراني، با وقايع و حقايق تاريخي و قصه جاي گرفته در دل تاريخ، ديالوگ هاي حساب شده و جذاب ]و البته گاه شعاري و اقناعي[، همه نشان از دقت و وسواس و اعمال خلاقيت جوزاني دارد. فيلم ساز نيز با باور به اينكه كاري حرفه اي و كاملاً برآمده از دلمشغولي هاي اش ارائه داده آن را «وصيت نامه» خود معرفي نموده است.
در چشم باد گوشزد مي كند كه رويكرد روايتي و نمايشي از «تاريخ» بويژه تاريخ ايران كه با افت و خيزها و ويژگي هاي مردم شناختي توأم است، نيازمند مطالعه، مكث فكورانه و دغدغه حقيقت است . در اين صورت است كه مي توان روايتي و نمايشي در خور اعتناء و وفادار به واقعيت و حقيقت تاريخ به دست داد. هرچند در بطن آن از قصه اي تخيلي اما مبتني از روابط علي و معلومي با ذات تاريخ بهره گرفت.
نمي دانم اين قضاوتم زود هنگام است يا خير، اما گمان مي كنم روايت جوزاني در قالب در چشم باد، مي توانست با رعايت دست كم دو نكته، باورپذيري بيشتري يابد و واقعيت تاريخ سرزمين مان را بيش از اين، گرامي دارد. نكته اول، ارائه تصويري روشن تر از استعمار در كنار آنچه به عنوان استبداد داخلي در مقاطع اواخر حكومت قاجاريه و حكومت پهلوي ترسيم شده است.
نكته دوم به دست دادن شمايلي از چيستي و چگونگي انديشه غالب ايرانيان روزگاران رفته! اين امر، بزرگي روح و پيشروي رادمردان مبارز با دستگاه جور و استعمار را پررنگ مي ساخت.
عدم عبور از كنار اين دو نكته، تصويري واضح تر و مقرون تر به واقعيت و وفادارتر به حقيقت را به پيش چشمها مي نشاند. اگرچه هيچ بيننده اي ولو ناآگاه به دانش تاريخ، با ديدن در چشم باد، نمي تواند به رد جاي پاي استكبار داخلي و سياسيون و اراده مستبد داخلي در مجموعه ياد شده بپردازد.
در اين ميان، نبايد از بازي هاي خوب بازيگري چون سعيد نيكپور در نقش حسن ايراني غفلت كرد. در آثار تاريخي تطابق خصوصيات يك بازيگر با ويژگي هاي شخصيت تاريخي يا شخصيت نمونه- تاريخي، در واتاب روشنتر تاريخ و ارتباط مخاطب، تأثير كلان و ناگزير دارد.
اما نكته اي ديگر!
در دو قسمت مجموعه ياد شده، مخاطب شاهد عبور درشكه حامل خانواده حسن ايراني و دوستان همرزمش از ميان توده هاي برف است. گرگهاي گرسنه در پس درشكه، به طمع صيدي بي دردسر به حركت درآمده اند. اسبها، به سختي درشكه را به پيش مي برند. و در اين كشاكش است كه صداي گريه كودكي، خبر از زايش اميد و پيش رو بودن آينده مي دهد. هرچند در اين ميان پاي جلو برنده اي زخم بردارد و گذر از معبر روزگار دشواري بيشتري يابد. اين برش از مجموعه، حكايتي روشن از مصائب جامعه ايراني است كه سرانجام توانست در دو جبهه بر «استبداد داخلي و استعمار خارجي» پرچم فراغت و پيروزي را برافرازد.
در چشم باد، از چنين اشاراتي كم بهره نيست!

 



آموزش كودتاي مخملين در يك بازي رايانه اي

پس از ناكامي جريان وابسته به غرب درخصوص كودتاي مخملي در ايران، اخيرا يك شركت توليدكننده بازي هاي رايانه اي اقدام به طراحي و عرضه يك بازي كرده است كه كاربران آن در مراحل مختلف بازي با شيوه هاي براندازي آشنا مي شوند.
اينگونه توليدات حاكي از آن است كه جريان مخالف جمهوري اسلامي براي براندازي با برنامه ريزي عميق و بلندمدت به ميدان آمده و مقابله با اين دسيسه ها، طراحي هاي همه جانبه اي را مي طلبد.
در همين زمينه جوان آنلاين درتوصيف اين بازي كامپيوتري نوشت: در اين بازي كه نسخه كپي شده آن به صورت گسترده و با قيمت بسيار ناچيزي در سطح كشور عرضه شده است كاربر اين بازي به عنوان مسئول يك گروه 60 نفره برگزيده مي شود و با همراهي اين 60 نفر دست به اقدامات براندازانه مي زند.
همچنين در بخشهاي ديگر بازي، اين گروه 60 نفره با روشهاي اغتشاشگري، تسخير شهر، شناسايي نقاط حساس و ديگر اقدامات خرابكارانه آشنا مي شوند و در نهايت موفق به براندازي حكومت محلي توسط رفتار بدون خشونت مي شود!
اين بازي توسط يك جريان مشكوك به صورت قاچاق وارد كشور شده است و با كرك كردن آن دست كاربران را براي استفاده نامحدود و توزيع گسترده باز گذاشته است.
گفتني است پيش از اين شركت kuma توليدكننده بازي هاي رايانه اي بازي اي تحت عنوان حمله به ايران روانه بازار كرد كه در آن سربازان آمريكايي به تاسيسات اتمي كشورمان حمله مي كنند. همين شركت قبل از حمله آمريكا به عراق و افغانستان، بازي هاي رايانه اي كه در آن حمله آمريكا به اين دو كشور شبيه سازي شده بود را توليد و به بازار خاورميانه فرستاد. از همين رو عرضه بازي حمله به ايران بار رواني سنگيني را به جامعه تحميل كرد، چرا كه پس از عرضه 2 بازي قبلي، اين بازي ها به واقعيت تبديل شده و آمريكا به اين دو كشور حمله كرد.
با نگاهي به گذشته و حال توليد بازي هاي رايانه اي، به اين نتيجه مي رسيم كه متناسب با پيشروي سيستم براندازي نرم توسط قدرتهاي استكباري، رويكرد توليد بازيهاي اين كشورها نيز از نبرد ميداني و سخت به سمت توليد بازيهايي با محتواي جنگ نرم رفته اند.
آن چيز كه در اين بين بيش از پيش به چشم مي خورد، اين است كه كمپاني هاي وابسته به جريان رسانه اي غرب ضعف كشورمان در توليد بازي هاي موثر سوءاستفاده و مسائل سياسي روز را دستمايه نوشتن سناريوهايي براي اين قبيل بازي ها كرده است و در آن سناريويي طراحيي كرده كه اتفاقات بازي را براي كاربر آن باورپذير مي كند. لذا لازم است، مسئولان فرهنگي و امنيتي ضمن توجه به ارائه بازيهاي مختلف در سطح جامعه، نيم نگاهي نيز به توليد بازيهاي فاخر جهت مقابله با اين تهاجم نرم دشمن داشته باشند.

 



بخش ويژه حجاب و عفاف در جشنواره فيلم كوثر

مسابقه بخش ويژه «حجاب وعفاف» در چهارمين جشنواره فيلم كوثر برگزار مي شود.
اين بخش با تمركز و گرايش موضوع فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه در قسمت مسابقه فيلم هاي 135 ثانيه اي جشنواره كه با عنوان «فاطيما» نامگذاري شده پيش بيني شده است.
استقبال فيلمسازان و سينماگران كشور بخصوص نسل جوان فيلمساز از ساخت آثار كوتاه 135 ثانيه اي در دوره گذشته جشنواره مسئولين و متوليان برگزاري اين رويداد سينمايي را بر آن داشت تا به توليد و حضور اين بخش آثار با اولويت موضوعي «حجاب و عفاف» تأثيرات و كاركردهاي اخلاقي، اجتماعي آن در جامعه توجه خاصي و اهتمام ويژه داشته باشند.
علاقمندان مي توانند تا تاريخ 28 مهرماه جاري آثارشان را براي بخش 135 ثانيه اي جشنواره به نشاني دبيرخانه واقع در تهران، خيابان بهار شمالي، نبش جواد كارگر جنب بانك تجارت، پلاك 245، طبقه 5، واحد 16 ارسال نمايند.
چهارمين جشنواره فيلم كوثر اواخر آبان ماه سال جاري در تهران برگزار مي شود.

 



آغاز توليد سريال جديد مديري

مهران مديري ساخت سريال جديدش را شروع كرد.
اين مجموعه طنز تلويزيوني «قهوه تلخ» نام دارد و در 90 قسمت 40 دقيقه اي داستاني تاريخي را نمايش مي دهد. اين سريال در صورت آماده شدن بعد از ماه محرم و در غير اين صورت نوروز 89 پخش خواهد شد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14