(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 12 مهر 1388- شماره 19478
 

چه كساني و چرا مي گفتند : «مرگ بر روسيه»
پشت پرده يك شعار انحرافي
پالايش انقلاب از نفاق عميق و پيچيده



چه كساني و چرا مي گفتند : «مرگ بر روسيه»
پشت پرده يك شعار انحرافي


مهدي فيروزكوهي
قانون گريزي و هوچي گري، مشخصه بارز گروه هاي غوغا زيستي را تشكيل مي دهد كه حيات خود را در فضاي غبارآلود و مبهم سياسي تعريف مي كنند. اين گروه ها كه در فرهنگ جامعه شناسي «گروه هاي فشار» خوانده مي شوند حاضر به تمكين در برابر قانون نيستند و پذيرش سازوكارهاي قانوني را، با نابودي خود، يكسان انگاشته از پذيرش هنجارهاي رايج جامعه قانوني روي بر مي تابند.
درايام اخير خيابان هاي تهران هر از گاهي شاهد ظهور و بروز چنين پديده هايي بود.
گروهي قانون شكن درصدد بودند تا به آنچه كه از طريق شيوه هاي رايج دموكراسي و ابزارهاي قانوني دست نيافته اند از طريق فشار از پائين در سطح خيابان هاي تهران برسند. چيزي كه در اين ميان تعجب صاحبان خرد را برمي انگيزاند چرخش 180درجه اي مدعيان قانونگرايي ديروزي است كه چنين بي محابا به تيشه زني به ريشه باورهاي ساليان پيش مشغول گشته اند! آنان كه داعيه افراطي قانون و دموكراسي خواهي ايشان گوش فلك را پر كرده بود اينكه روياي فتح قانون را در سر مي پرورانند!
در روزگاري نه چندان دور كه پدرخوانده هاي جريان موسوم به دوم خرداد به تئوريزه كردن تئوري توسعه سياسي درجامعه ديني ايران در روزنامه هاي زنجيره اي مي پرداختند؛ آموزه هاي پروتستانيستي را با شدت هرچه تمام تر دنبال مي نمودند. آنان در اين راه، افراطي تر از «مارتين لوتر» به تشكيك در باورها و آموزه هاي ديني مردم ايران مشغول بودند تا حدي كه هنجارهاي رايج اين مردم در تقليد از مراجع معظم تقليد را «رفتار ميمون وار» خوانده و با بي شرمي هرچه تمامتر آيات قرآن را تحريف شده قلمداد نمودند! و درصحت آيات آن تشكيك نمودند. حتي تا بدانجا پيش رفتند كه خواستار تغيير محتواي ادعيه و زيارات وارده از ناحيه معصومين عليهم السلام- بدليل آنچه آن را خشونت زا بودن اين ادعيه مي خواندند- برآمدند. تعدد اين موارد جسارت آميز بحدي است كه دراين مقال، مجال طرح آن نيست اما آنچه كه مسلم است كارنامه قلم فرسايي هاي اين جريان كه گستاخانه، اعتقادات اصيل و حركت آفرين تشيع و باورهاي ديني مردم مومن ايران را آماج حملات ناجوانمردانه خود قرار داده بودند چنان تاريك است كه با وجود گذشت چندين سال از طرح وثبت آن در تاريخ، تاكنون هيچ يك از سران خودخوانده دوم خردادي حاضر به پذيرش مسئوليت آن انتشارات نمي باشند. اين نوشته بدنبال ارزشيابي رفتارهاي بدور از منطق اين جريان در طي ساليان استحاله طلبي نمي باشد اما حافظه تاريخي ملت انقلابي ايران نمي تواند تعارض بارز تظاهرهاي كنوني شيوخ دوم خردادي را با عملكرد نيمه دوم دهه هفتاد برخي از همسنگرانشان رفع نمايد.
با نگاهي گذرا به اتفاقات چهار ماهه اخير تهران، متوجه تغيير فاز تدريجي در «لايه رفتاري» جريان استحاله طلب از دين ستيزي هاي مستترشان به نمايش ها و تظاهرهاي ديني مي باشيم بگونه اي كه عقبه اجتماعي اين جريان نيز هنوز نتوانسته است خود را بطور كامل با اين چرخش تاكتيكي سركردگان خود وفق دهد. از اين منظر شاهد بروز بعضي از رفتارهاي متناقض در بعضي از سمپات هاي يك جريان شناخته شده سياسي هستيم. در راهپيمايي روز قدس امسال عده اي معدود- كه با تحريك القائات چهل روزه رسانه هاي بيگانه، قدم در صفوف مردم قهرمان ايران نهاده بودند- اميد داشتند كه بتوانند اين صحنه ملي را به صحنه سرسپردگي خود به دشمنان تاريخي قسم خورده ملت ايران تبديل نمايند فتنه اي كه با هوشياري ستودني مردم تهران در نطفه خفه شد.
اين عده- كه به نماز اولي ها معروف شدند!- پيش از اين نيز با حضور تشكيلاتي در نماز جمعه دو ماه پيش تهران و با اقامه نماز نامزدي! آنهم با كفش، صحنه هاي خنده داري را خلق كرده بودند اين بار با سيگارها و بطري هاي آبشان در آخرين جمعه ماه رمضان آبرويي ديگر از پدرخوانده هاي سياسي خود بردند. امري كه با تمام رياكاري هاي سياسي آنان در مواردي به خلق صحنه هاي عجيبي منجر مي شد كه با وجود شرم قلم از ذكر آنها، متأسفانه صحنه هاي هميشگي ميتينگ هاي سياسي ساليان اخير يك جريان شناخته شده سياسي را تشكيل مي دهد. و ذكر آنها جز ترويج فحشا عايد نخواهد كرد. ذكر هنجارشكني هاي اين جماعت معلوم الحال در روز قدس امسال و روزه خواري هاي آشكار آنان در اين مراسم عبادي- سياسي به حدي گويا بود كه نيازي به ارائه شاهد و بينه نمي باشد اما درعين حال اصرار ناشيانه اين طيف، براي استفاده بعضي از فريب خوردگانشان از نمادهاي ديني نظير چادر وتسبيح (و حتي در برخي موارد جامه طلبگي) به شدت جلب توجه مي نمود!! چيزي كه بيش از همه يادآور اين حديث اميرالمؤمنين علي(ع) بود كه: من يطلب العز يغير حق يذل
هركه از غير راه حق به دنبال عزت باشد خوار گردد.
(كافي جلد 8 ص 2)
اما به راستي در پشت پرده شعار مرگ بر روسيه اين جماعت چه مي گذرد؟ آيا به واقع مي توان پذيرفت كه اعتراض حاميان نامزدهاي شكست خورده انتخابات، صرفاً به خاطر ارسال پيام تبريك ساده اي بود كه توسط رئيس جمهور روسيه براي رئيس جمهور منتخب مردم ايران فرستاده شده بود؟
براي پاسخ به اين سؤال، قدري عميق تر مي شويم و با تأني در سوابق تاريخي اين رفتار در تاريخ ملت ايران متوجه حقيقتي مي شويم كه پرده از راز اين شعار برمي دارد. در ساليان نه چندان دور، رژيم سفاك پهلوي كه يد طولايي در سركوب و كشتار مردم مسلمان و انقلابي ايران داشت براي توجيه جنايات خود عليه انقلابيون مسلمان ايران دست به جنايتي ديگر زده و مخالفان خود را به گرايش به حزب توده متهم مي نمود. اين حزب بدنام كه در آن زمان به دليل طرفداري از مشي ماركسيستي، در بين جوامع مسلمان و ازجمله مردم مؤمن و متدين ايران تشكيلاتي منفور بود اسم مستعاري شده بود براي خواندن مخالفان رژيم خونخوار پهلوي!
در آن زمان بيشترين بهره برداري از اين واژه را خود شخص محمدرضاي سفاك مي كرد و با اطلاق عنوان «ارتجاع سرخ و سياه» به مخالفينش، رؤياي طرد انقلابيون از سوي مردم مسلمان ايران را درسر مي پرورانيد تا بتواند بستري براي سركوب بي سروصداي آن مخالفان را فراهم كند. زهي خيال باطل! كه هوشياري مردم ولايتمدار ايران عزيز را ناديده گرفته بود و گمان مي كرد كه همه مردم ايران از فهم و شعور پائيني به اندازه خود وي برخوردارند. او كه نمي توانست با حركت توفنده ملت مقابله كند به شيوه هاي كثيف «دروغ واتهام» به حركت ديني امت خداجوي ايران اسلامي روي آورده بود.
هم اينك از آن حوادث تاريخي قريب به نيم قرن مي گذرد و درحالي كه محمدرضاي پهلوي به استحقاق جنايت ها و خيانت هايي كه براي وطن كرده بود در خارج از وطن، رهسپار گور گرديده تا سزاي اعمال ننگينش را در پيشگاه عدل الهي بدهد عده اي مفلوك سلطنت زده همان راه و روش آن «اسطوره استبداد و شقاوت» را درسر مي پروراند.
هدف ديگري كه رژيم پهلوي از انتساب مخالفينش به شوروي سابق دنبال مي كرد همان هدفي است كه امروزه نيز توسط «رهروان مسير استبدادي وي» دنبال مي شود.
آن هدف عبارت است از ايجاد توجيهي به ظاهر معقول براي جيره خواري و سرسپردگي آمريكا- بعنوان رقيب وقت شوروي- از سوي خودشان! اگر در آن دوران، اين اتهام به مخالفان شاه، موجبات توجيه «سرسپردگي شرم آور به آمريكا و ژاندارم آن دولت در منطقه شدن» را براي محمدرضا فراهم آورد براي مزدوران امروزي آمريكا نيز افاقه خواهد كرد!. اتفاقا اينك نيز مزدوران داخلي آمريكايي بمنظور ايجاد سرپوش توجيهي براي اخذ جيره و مواجب از سوي آمريكا- به عنوان دشمن شماره يك ملل آزاديخواه جهان- درصدد برآمده اند تا در تقليدي كوركورانه از محمدرضا منحوس و شايد به توصيه همان ارباب محمدرضا- آمريكا- مخالفان خود را به همدستي با روسيه متهم كنند!
واقعيت آن است كه دولتمردان آمريكايي در دوراهي عجيبي گرفتارند از طرفي شعار تغيير داده و دم از گفتگو با ايران و بهينه سازي روابط مي دهند و از طرف ديگر خواستار براندازي تنها نظام ديني موجود در جهان كه ماهيت نظام سلطه را به چالش كشيده- مي باشند. اين دوراهي، همواره فراروي دولت هاي دموكرات آمريكا چه در سالهاي آغازين انقلاب اسلامي و چه بعد از آن بوده است. در اين تنگناي تئوريك، مقامات آمريكائي براي توجيه افكار عمومي خود نيز ناگزيرند در عين مراعات «ژست انساندوستانه» بنحوي از انحاء از مزدوران خود در داخل ايران حمايت كنند. در اين ميان، تأمل در مواضع اخير دولتمردان آمريكايي كه براي توجيه ماليات دهندگان كشورشان، مجبور به طرح برخي واقعياتي شده اند كه پيش از اين هرگز چنين نمي كردند ما را به واقعياتي رهنمون مي سازد كه توجه به آنها علت رفتارهاي اخير استحاله طلبان داخلي را روشن مي سازد. واقعيت آن است كه با شتاب روزافزوني كه تحولات بين المللي به خود گرفته است معيارها و ابزارهاي «قدرت و استيلا» كه به آن هژمون گفته مي شود؛ دچار تغييرات شگرفي شده است. از جمله اينكه ابزار اعمال قدرت در جهان امروز، برخورداري از همراهي افكار عمومي و بويژه كسب حمايت افكار عمومي داخلي گرديده است. از اينرو دولتمردان تمامي جوامع سعي مي كنند با استفاده از «قدرت نرم» خود به مهندسي مطلوب افكار عمومي به نفع خود مبادرت نمايند. در داخل آمريكا نيز مقامات آمريكايي مجبورند براي حفظ همراهي همين افكار داخلي با خودشان، هرازگاهي برخي مطالب را عليرغم ميل باطنيشان و با وجود آنكه مي دانند به ضرر مزدورانشان در داخل ايران تمام مي شود را بر زبان بياورند. چرا كه در شرايط اخير بحران اقتصادي آمريكا، دولتمردان آن كشور مجبورند براي ماليات دهندگان آمريكايي توجيهي براي هزينه كردن مبالغ كلاني كه به مخالفان حكومت ايران مي پردازد بتراشند. چندي پيش، وزير خارجه دموكرات آمريكا در برابر فشارهاي افراطيون كشورش براي كمك به اغتشاشگران ايراني مجبور شد به حمايت صريح خود از سايت توئيتر در پوشش دادن و جهت دهي به آشوبگران اشاره كند و با آن از زير فشارهاي آنان بگريزد واقعيتي كه صرفا بخشي از حقيقت را شامل مي شد.
طبيعي است كه دولتمردان آمريكايي كه خوي استكباري آنها زبانزد عام و خاص است از براندازان مخملين ايراني حمايت نمايند اما به نيكي مي دانند كه با آشكار كردن اين حمايت لطمه سنگين حيثيتي به اين مزدوران خود خواهند زد از اينرو با اشاره به اين واقعيت، از ذكر كامل حمايت هاي بي شرمانه شان از اغتشاشگران خودداري مي كنند. بدان اميد كه با عدم افشاء كمك هايشان، براي جيره خواران ايراني خود مشكل آفريني نكنند. واقعيتي كه امروزه پس از گذشت چندين ماه از اغتشاشات خودنمايي كرده و در انبوه اعترافات متهمان اين حوادث به چشم مي خورد ابعاد پنهان ماجراي شعار «مرگ بر روسيه» را از سوي كساني كه حاضر به مرگ گفتن به رژيم صهيونيستي نيستند را روشنتر مي نماياند. اين واقعيت بر اين نكته تأكيد مي كند كه از آنجاييكه بدليل خوي استكبارستيزي مردم انقلابي ايران، با برملاشدن دخالت هاي آمريكا، انگليس و فرانسه در اغتشاشات اخير، اقبال مردمي از سران اين اغتشاشات دشمن شاد كن روگردان خواهد شد و اين مطلوب نظر دولتمردان ايالات متحده نيست. چرا كه در غير اينصورت بايد هزينه سنگين از بين رفتن شبكه نفوذي هاي خود در بدنه حاكميت ايران اسلامي را بپردازند كه به هيچ عنوان براي هيئت حاكمه آمريكا پذيرفتني نيست. از اينرو اين دولت با واداشتن مزدوران خود در داخل ايران به سر دادن شعار مرگ بر روسيه بدنبال اين هست كه حكومت ايران را طرفدار رقيب سنتي آمريكا در روابط بين الملل- يعني روسيه- معرفي كند تا پاسخگوي ماليات دهنده هاي آمريكايي براي هزينه هاي سنگيني باشد كه از جيب آنها براي مشتي مزدور سرسپرده خرج مي شود. در واقع در اين استدلال آمريكايي، گزاره انتساب مخالفان داخلي حكومت ايران به مخالفت با روسيه، نقش ويژه اي ايفا مي كند.
اگرچه هوشياري توده غالب ملت آگاه ايران و بويژه مردم هميشه در صحنه تهران در پرهيز از اين دام آمريكائي و ناهمراهي با جماعت اندك معارضين داخلي كه رؤياي قلب ماهيت راهپيمايي روز قدس امسال را داشتند اين توطئه را خنثي كرد اما بايستي بگوش باشيم كه در فضاي سياسي، شكست خوردگان سياسي نيز امكان رجوع دوباره را دارند. و اين چيزي است كه از آن به عنوان «ارتجاع واقعي» يادمي شود. بگوش باشيم و از درس هاي گرانقيمت حوادث اخير كه با هزينه هاي سنگيني براي نظام عايدمان شد درس بگيريم و دوست و دشمني را كه در «روز حادثه» شناخته ايم به فراموشي نسپاريمشان!
سران استكباري عالم و ايادي داخلي آنها بخوبي مي دانند كه از ديدگاه انقلابيون اصيل ايران اسلامي، هر دولتي كه ماهيت استكباري داشته باشد خواه آمريكا باشد يا خواه روسيه، منفور و مطرود است. و اين واقعيتي است كه حضرت امام(رض) در كوران درگيري هاي داخلي اوائل انقلاب و سال هاي سختي كه بواسطه جنگ تحميل شده نيابتي از سوي جبهه استكبار، توسط صدام بعثي پيش روي ما قرار داشت فرمودند:
«آمريكا از شوروي بدتر، شوروي از انگليس بدتر و انگليس از هر دو بدتر» از اينرو انقلابيون ايران عزيز و هر انسان وطندوست و آزاده اي در جهان خواهان برخورد با خائنيني است كه با هر توجيهي به دامن مطرودين امام راحل عظيم الشأن پناه برده اند و لانه در حفره استكبار نموده اند. در اين راه هيچ تفاوتي مابين جيره خواران غرب با مزدوران استكبار شرق قائل نيست. اين همان درس بزرگ استقلال ملت ايران است.

 



پالايش انقلاب از نفاق عميق و پيچيده

حجه الاسلام احمد اميد
اميرالمؤمنين حضرت علي(ع) در نامه 72 نهج البلاغه مي فرمايد:
«و لقد قال لي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): اني لا اخاف علي امتي مؤمناً و لا مشركاً؛ اما المؤمن فيمنعه الله بايمانه و اما المشرك فيقمعه الله بشركه ولكني اخاف عليكم كل منافق الجنان، عالم اللسان يقول ما تعرفون و يفعل ما تنكرون.»
رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) به من فرمود:
«من براي امتم خوف و نگراني نسبت به مومن و مشرك ندارم زيرا مؤمن را خداوند با ايمانش از ضربه زدن به جامعه اسلامي باز مي دارد و مشرك را خداوند بواسطه شركش نابود مي سازد و لكن خوف و نگراني من براي امت اسلامي نسبت به منافقين است كه:
1- دروني دو چهره دارند
2- قدرت سخنوري عالمانه دارند
3- در زبان آنچه مورد پسند شماست مي گويند و در عمل آنچه را كه ناپسند شما است انجام مي دهند.
خداوند در آيه دوم و سوم سوره عنكبوت مي فرمايد كه با فتنه منافقيني را كه به دروغ ادعاي ايمان به خدا و ولايت مداري و آخرت دارند از مؤمنيني كه به راستي ادعاي ايمان دارند، متمايز مي سازد.
«احسب الناس أن يتركوا أن يقولوا آمنا و هم لا يفتنون و لقد فتناالذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صدقوا و ليعلمن الكاذبين.»
سنت و قانون خداوند اين است كه انقلاب اسلامي را در هر برهه مورد پالايش قرار دهد و منافقين را كه با گذشت زمان پيچيده تر مي شوند و شناسايي آنها را براي مردم و حتي نخبگان متعهد سياسي نظام اسلامي مشكل تر مي شود، افشاء و رسوا نمايد. برهه انتخابات دولت دهم، يكي ديگر از مصاديق نزول الطاف خفيه الهي بر ملت مقاوم و سلحشور ايران اسلامي بود تا نفاق عميق و پيچيده اي كه طي02 سال براي امت اسلامي مخفي مانده بود و با دشمنان قسم خورده ملت و جديدترين تئوريهاي براندازي نرم و كودتاي مخملي آنها پيوند خورده بود، آشكار سازد.
اين بار خداوند نفاق عميق و پيچيده اي را هدف قرار داد كه در وجود سران فتنه خانه كرده بود و با اعتماد و خوشبيني كه مردم به آنها پيدا كرده بودند، اگر خداوند با شرايطي بعد از انتخابات آنها را رسوا نمي كرد، قهراً ضربات جبران ناپذيري بر پيكر اسلام و انقلاب و راه امام وارد مي شد اقدامات و بيانيه هاي سران فتنه، حاوي سه خصوصيتي است كه موجب نگراني و خوف پيامبر(ص) براي جامعه اسلامي شده بود: دلي نفاق آلود، زباني عالمانه و عملي منافقانه.
بيانيه يازدهم موسوي را وقتي با بيانيه اوليه او مقايسه مي كنيم بي درنگ آيه شريفه «في قلوبهم مرض فزاد هم الله مرضا» در ذهنمان متبادر مي شود يعني دلشان مبتلاي به بيماري نفاق است و خداوند بر اين بيماري مي افزايد.
موسوي در اين بيانيه، به صراحت بيشترين حمله خود را متوجه ولايت مطلقه فقيه و رهبري حكيمانه انقلاب اسلامي نموده است همان محوري كه 03 ساله است مورد هجمه استكبار جهاني و منافقان داخلي بوده و در اين راستا اشتراك نظر او با مستكبران و منافقان و همه ضد انقلاب هاي خارجي و داخلي، آشكار ميگردد و اين رسوايي، منافقان را در خصوصيت اول براي آيندگان ثبت مي كند. «منافق الجنان» يعني عمل براساس دل نفاق آلود.
موسوي قبل انتخابات به ديدار رهبري رفته و در بيانات خود، اطاعت از رهبري را يكي از اعتقادات و ايمان خود براي ورود به عرصه انتخابات مطرح مي سازد، بعد از انتخابات با نافرماني و تعارض در برابر رهبري و ايستادگي در مقابل معظم له، خود را رسوا نمود و مصداق آيه شريفه «وليعلمن الكاذبين» شد كه خداوند مي فرمايد در شرايط فتنه من دروغگويان مدعي ايمان را رسوا مي كنم.
موسوي در اين بيانيه در چند فراز كينه عميق خود را نسبت به رهبري چنين آشكار مي سازد:
«پس از حوادثي كه در اين مدت كوتاه بر جامعه ما گذشت كيست كه نداند چنين وضعيتي كه ايران امروز در آن قرار دارد حاصل استيلاي چنين طرز تفكر («متوسل شدن به چهره هاي ظاهراً گوناگون اما در جوهر يكسان استبداد نداشته اند») بر تصميم گيري هاي كلان كشور است.
موسوي سعي كرده است كه دوران رهبري حكيمانه مقام معظم رهبري را با فاصله گرفتن از رهبري امام راحل(قدس سره) در اذهان زير سؤال ببرد و اين همان خطي است كه استكبار جهاني براي ضربه زدن به اصل ولايت مطلقه فقيه با استفاده ابزاري از «راه امام» چندين سال است كه بعنوان يك راهبرد در پيش گرفته و به افراطيون اصلاح طلب ديكته نموده است.
موسوي در اين بيانيه مي نويسد:
«اگر براي حكمراني مبتني بر دين تنها يك رسالت وجود داشته است آن اين است كه زمينه را براي زندگي توأم با ايمان آماده تر كند. پس چرا فاصله جامعه ما با زندگي ايماني روزبه روز بيشتر مي شود؟»
و در جاي ديگر مي نويسد:
«آخر يك بار هم كه شده ميراثي را كه از امام خود تحويل گرفتيم با ايران امروز مقايسه كنيم؛ جامعه اي سودازده كه در آن تحجر دولت سازي مي كند؛ جامعه اي تقلب زده، دروغ زده...»
«زماني كه امام ما از اسلام ناب محمدي(ص) نام مي برد و آن را در مقابل اسلام تحجرگرا و اسلام آمريكايي قرار مي داد چنين روزهايي را مي ديد. اين پوستين وارونه اسمش اسلام هست، اما رسمش اسلام نيست. ما خواستار بازگشت به اسلام ناب محمدي(ص)، اين دين غريب هستيم.»
آيا براستي ما با زندگي ايماني و اسلام ناب محمدي در زمان امام راحل فاصله گرفته ايم؟
اين دروغ بزرگ را موسوي يك راست بزرگ جلوه مي دهد تا فتنه انگيزي كند. اگر چنين است كه امروز اسلام آمريكايي و متحجرانه مانند اسلام عربستان و اسلام افغانستان و پاكستان و ساير دول اسلامي و مانند اسلام آمريكايي در دوران شاه حاكم است، پس چرا آمريكا و اسراييل و همه زورگويان عالم با تمام قوا براي نابود كردن و براندازي آن به ميدان آمده اند مگر نه آن كه اسلام آمريكايي خواسته آمريكا و اسراييل است مگر نه آن كه به قول رهبر حكيم انقلاب اسلامي امام خامنه اي، دشمنان اسلام، ايمان مردم را با تهاجم فرهنگي و ناتوي فرهنگي و قاچاق موادمخدر و ماهواره و... هدف قرار داده اند؟ اگر ايمان مردم رشد پيدا نكرده بود پس اين همه هزينه براي تضعيف آن براي چيست؟
آمريكا و اسراييل و انگليس با كدام اسلام مي جنگند؟ اسلام ناب محمدي(ص) با منافعشان در تعارض است و يا اسلام آمريكايي و پوستين وارونه؟
حقيقت اين است كه نفاق عميق و پيچيده جديد، اسلام ناب محمدي(ص) را كه بر جامعه حاكم است و البته تا رسيدن به حاكميت تام و تمام آن فاصله دارد را مي خواهد اسلام آمريكايي جلوه دهد و با فريب اذهان عمومي و ايجاد فضاي غبارآلود، خواسته دشمنان مبني بر حاكميت اسلام آمريكايي را تحقق ببخشد و براين اساس با استفاده از آيات قرآن، كلماتي مانند مظلوميت انقلاب اسلامي، خود را طرفدار امام، انقلاب، قانون اساسي و جمهوري اسلامي جازده درصدد ارضاء خواسته هاي نامشروع خود است.
آيا دليلي بهتر از اين براي وابستگي آنها به استكبار جهاني وجود دارد؟
در اين بيانيه، سعي شده است از مسائل موردپسند ملت استفاده ابزاري نموده و اما در عمل حركتي را براي ضربه زدن به جامعه اسلامي تدارك ببينند ازجمله:
«مراجع عظام تقليد»، مبارزه با شويه هاي وسيع از دانشگاهيان آزاده و متعهد، همزيستي مسالمت آميز سليقه ها و گرايش ها و اقشار، اقوام مذاهب اديان گوناگون، قانون اساسي، جمهوري اسلامي راه امام، تقويت وحدت ملي، احياي ايمان مردم، آزادي هاي قومي و محلي، آزادي بيان و...
استفاده ابزاري از عناوين دين، ايمان، آزادي، امام و...راهبردي منافقانه است كه در طول 03سال براي براندازي نظام اسلامي توسط منافقان كوردل قديم و جديد به كار گرفته شده است و در اين بيانيه موسوي با تحريك دانشجويان و قوميت ها و فريب افكار عمومي درصدد است كه اين راه را ادامه دهد اما غافل از آن كه خداوند درباره منافقان مي فرمايد:
لايزال بنيانهم الذي بنوا ريبه في قلوبهم الا ان تقطع قلوبهم والله عليم حكيم (توبه 110)
(كساني كه به دنبال بنا كردن مسجد ضرار هستند تا با استفاده ابزاري از دين، به دين ضربه بزنند،) همواره بنياني كه بنا نهاده اند مايه تشويش در دلشان خواهد بود تا آن هنگام كه دلشان پاره پاره شود و خداوند دانا و حكيم است.
و سرانجام ارائه راهبرد «شبكه سازي اجتماعي» كه در اين بيانيه موردتأكيد قرار گرفته است همان راهبردي كه گروه هاي براندازي مانند جريان موسوم به ملي مذهبي با استفاده از مؤسسه هاي مطالعاتي خارج از كشور تحت عنوان «جنبش اجتماعي مبتني بر شبكه سازي» مطرح كرده اند مي باشد.
راهبردي كه كپي سازي از مؤسسه آمريكايي رنداست موسوم به «مطالعات خاورميانه» كه با بودجه رسمي سازمان جاسوسي آمريكا و با مأموريت ويژه مطالعه راه كارهاي دگرگوني در منطقه و رفع خطر ايران فعاليت مي نمايد، در برآوردهاي خود «شبكه سازي هاي اجتماعي» را در زمره برترين استراتژي هاي مقابله با كشور هاي مسلمان و ازجمله ايران برشمرده است.
«تشكيل شبكه اجتماعي» با تشكل هاي كوچك مانند، همسايگان، خويشاوندان، گروه هاي ورزشي و... مكر و حيله ايست كه خداوند درباره آن فرموده است:
«و قد مكروا مكرهم و عندالله مكرهم و ان كان مكرهم لتزول منه الجبال» (ابراهيم 64)
و هرآينه آنان نيرنگ هاي خود را به كار مي گيرند و اما نيرنگ آنها در سيطره نفوذ خداوند قرار دارد و اگرچه به ظاهر از نيرنگ آنان كوه ازپاي درآيد.
سنت لايتغير الهي بر اين قرار گرفته است كه هرچه انقلاب اسلامي به جلو مي رود با موانع و مشكلات و گردنه هاي صعب العبور تري مواجه مي شود تا با ريزش و رويش، انقلاب اسلامي آب ديده تر و قوي تر بتواند بسوي قله رشد و تعالي طي طريق نمايد و سنت الهي براين قرار گرفته است كه با هرضربه اي توسط دشمن، خداوند اين ضربه را به ريشه آنها هدايت نموده تا بنيان مستكبران و منافقان وابسته به آنان دچار شكست شود:
«لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعه او تحل قريبا من دارهم حتي ياتي وعدالله» (رعد 13)
و همواره كافران به سبب اعمالشان دچار حوادث خرد كننده مي شوند تا اينكه وعده خداوند نسبت به نابودي آنان برسد.
«قد مكرالذين من قبلهم فاتي الله بنيانهم من القواعد فخر عليهم السقف من فوقهم و اتاهم العذاب من حيث لايشعرون» (نحل 62)
پيشينيان اينها هم نيرنگ كردند اما خداوند بر بنيانهاي آنها از زير بنا وارد گرديد و آن بنيانها را بر سرشان خراب نمود و عذاب خود را از آنجايي كه انتظار نداشتند بر آنها نازل نمود.
در پايان اين مقاله به دو نكته ضروري اشاره مي كنيم:
1- در طول 03 سال عمر گرانبهاي انقلاب اسلامي، حضور هوشمندانه مردم در همه صحنه ها و پشت سر رهبري، همه توطئه ها را با شكست مواجه نموده و اين توطئه منافقان بعداز انتخابات هم مشمول اين قاعده است.
2- دستگاه قضايي كشور نبايد ميدان را براي عوام فريبي منافقان وابسته به استكبار جهاني باز بگذارد و لازم است با سرعت بخشيدن به محاكمه فرماندهان آشوب ها و اغتشاشات و با روشنگري نسبت به افكار عمومي، سران اصلي نفاق را دستگير و محاكمه نمايد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14