(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 25 مهر 1388- شماره 19487
 

سميعي چگونه سرنگون شد ؟ زندگينامه جمعي از رجال پهلوي81

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




سميعي چگونه سرنگون شد ؟ زندگينامه جمعي از رجال پهلوي81

ستوده، فتح الله - 1
فتح الله ستوده وزير پست، تلگراف و تلفن
سرّي - غيرقابل رؤيت براي بيگانگان
فتح الله ستوده در 29 اكتبر 1964 به سمت وزارت پست، تلگراف و تلفن منصوب شد. وي يكي ديگر از تكنسين هاي جوان و تحصيلكردأ امريكا است كه از ويژگيهاي رژيم حسنعلي منصور - اميرعباس هويدا محسوب مي شود. وي كه ابتدا عضو كانون ترقي بود در حال حاضر عضو كميتأ اجرايي حزب ايران نوين مي باشد. نام وي در سال 1959 به عنوان عضو يك گروه ملي گراي مخالف و غير رسمي در فهرست اسامي افراد متعددي بود كه هم اكنون از اعضاي سرشناس دولت هستند و جواد منصور و منوچهر گودرزيان، وزير مشاور دولت، در بين آنها مي باشند. اين افراد همچنين براي توانائيهاي ستوده، احترام قائل هستند.
ستوده متولد 1923 مي باشد. وي در سال 1946 از دانشكدأ فني دانشگاه تهران در رشتأ الكترونيك فارغ التحصيل شد و در سال 8419 به امريكا رفته و دكتراي مهندسي خود را از دانشگاه نيويورك كسب كرد. وي در سالهاي 1952 تا 1956 به هنگام مطالعه و تحقيق در زمينأ انرژي خورشيدي در NYU به ايراد سخنراني مي پرداخت. وي يك واحد آشپزي خورشيدي را طراحي كرده بود تا وارد بازار شود. وي در سال 1956 مهندس مشاور چندين شركت امريكايي شد و در سال 1958 به همراه گروه مهندسين مشاور جورج فرايه (George Frye) به ايران بازگشت. وي به عنوان سرپرست ادارأ مكانيك به استخدام سازمان برنامه درآمد. وي سپس مدير اجرايي طرح ونك متال گرديد و به تدريس در انستيتو پلي تكنيك تهران نيز مشغول شد. وي در سپتامبر 1961 در سمينار آموزشي تجاري و فني مسكو شركت نمود. منصور به هنگام تشكيل كابينه در مارس 1964، ستوده را به سمت رئيس هيئت مديرأ شركت دولتي شيلات منصوب نمود. ستوده متأهل بوده و پدر يك پسر سه ساله مي باشد. وي علاوه بر فارسي، احتمالاً انگليسي را نيز به خوبي صحبت مي كند.
22 آوريل 1965 - 2/2/44
ستوده، فتح الله - 2
فتح الله ستوده وزير پست، تلگراف و تلفن
خيلي محرمانه
فتح الله ستوده در سال 1922 در تهران متولد گرديد. او از انستيتو پلي تكنيك (دانشكده فني) دانشگاه تهران در سال 1946 فارغ التحصيل شد. دو سال بعد به امريكا رفت و در مهندسي صنايع از دانشگاه نيويورك در سال 1952 فوق ليسانس گرفت، و در سالهاي 65 - 1956 يكي از اساتيد دانشگاه نيويورك بود. ستوده در سال 1958 يعني پس از ده سال اقامت در امريكا به ايران بازگشت و براي كار به وزارت صنايع و معادن و سازمان برنامه رفت. در سال 1959 او به اميرعباس هويدا، حسنعلي منصور و ديگران در تأسيس كانون ترقي ، يعني تشكيلات پايأ حزب فعلي حاكم ايران نوين، پيوست.
منصور ، ستوده را به سمت سرپرست شركت ماهيگيري ايران در مارس 1946 منصوب و در همان سال او را وزير پست و تلگراف و تلفن نمود، كه هنوز هم اين مقام را حفظ كرده است.
با وجود اين كه فكر مي شد ستوده يك جوان تحصيلكردأ غربي مدرن ساز باشد، ولي در وزارتخانه اي كه هميشه به خاطر ارائه سرويس غيرمكفي مورد انتقاد است، نتوانسته به عنوان يك مدير نيرومند عمل كند. ستوده هنوز از نظر سنوات خدمتي، با سابقه ترين وزير كابينه است. ستوده، متأهل و داراي يك پسر است و به زبان انگليسي خوب تكلم مي كند.
سعادتمند، ابوالحسن - 1
ابوالحسن سعادتمند عضو كابينه، رئيس دادگاه عالي انضباطي قضات، وزارت جنگ
خيلي محرمانه
سپهبد ابوالحسن سعادتمند، در كابينه 6 نوامبر 1978 كه توسط ارتشبد غلامرضا ازهاري تشكيل شد، سرپرست وزارت اطلاعات و جهانگردي گرديد. او به هر حال عنوان وزير را دريافت نكرد. وي حالت سرپرستي داشت و يكي از معاونين وزير، وزارتخانه را اداره مي كرد. سعادتمند داراي تجربياتي از گذشته در زمينه هاي اطلاعات و ارتباطات عمومي است، زيرا به عنوان معاون وزير در سال 1965 در وزارت اطلاعات و رئيس ادارأ روابط عمومي و انتشارات ستاد بزرگ ارتشتاران از 1966 تا 1973 خدمت نموده است. او از نوامبر 1973، رياست دادگاه عالي قضات را به عهده داشت.
سعادتمند از دانشكدأ افسري ايران فارغ التحصيل شد و يك دورأ پيشرفته را در دانشكدأ توپخانأ دانشگاه نظامي در طول سال 1954 گذراند. در 1965 او از دانشگاه تهران يك دكتراي افتخاري دريافت داشت. عنوان پايان نامأ وي «جنگ سرد» بود.

بيشترين تجربه اوليأ سعادتمند در ساواك ( سازمان امنيت و اطلاعات كشور) بود، كه در آنجا به عنوان مرد عاشق توطئه و دسيسه شناخته شد و گزارش شده كه زياد مورد علاقأ كسي نبود. او در 1974 به درجأ سپهبدي ارتقأ يافت. سعادتمند در اواسط 50 سالگي است، متأهل و داراي فرزند است. او كمي انگليسي صحبت مي كند.
15 نوامبر 1978 - 24/8/57
سميعي، عبدالحسين - 1
عبدالحسين سميعي وزير علوم و آموزش عالي
خيلي محرمانه
دكتر عبدالحسين سميعي يك دكتر آموزش ديده در ايالات متحده در 27 آوريل 1974، وزير علوم و آموزش عالي شد. به وي معمولاً به عنوان يك تكنوكرات لايق كه كارهاي شايسته يك كارگر را انجام مي دهد، نگريسته مي شود، او همان ميزاني از دقت كه در «تشخيص بيماري» در موارد پزشكي به كار مي برد را در سياست هم اعمال مي نمايد.
سميعي، 44 ساله، داراي مدرك فوق ليسانس از دانشگاه كاليفرنيا در لوس آنجلس و دكتراي پزشكي از كرنل است. او در دانشكده هاي كرنل و دانشكده پزشكي هاروارد تدريس نموده است. او همچنين به عنوان رئيس پزشكي مركز آموزشي و تحقيقات پزشكي فيروزگر، رئيس بخش پزشكي بيمارستان فيروزگر و معاون وزير بهداري در امور طرح و برنامه ها در وزارت بهداشت خدمت نموده است. در زماني كه وارد كابينه شد، او استاد پزشكي در دانشگاه ملي بود. سميعي اخيراً ساختمان يك مركز پزشكي را كه در نظر است يك كلينيك Mayo ايراني باشد افتتاح نمود و سميعي اميدوار است در رأس آن قرار گيرد. اين ممكن است نشانگر اين باشد كه او انتظار ندارد براي مدت خيلي زيادي وزير باقي بماند.
سميعي ملايم، سفسطه گر و خيلي آمريكايي زده است. او به اروپا، مصر ، حبشه و ايالات متحده سفر كرده است. او كتابهايي در طب نوشته است. در 1975، يكي از مجلات ايراني او را به عنوان «خوشپوش ترين فرد ايراني» انتخاب نمود. وزير انگليسي صحبت مي كند. او با شهلا خسروشاهي، رئيس دفتر سابق اتاق بازرگاني ايران، ازدواج نموده است.
9 مي 1975 - 19/3/54
سميعي، عبدالحسين - 2
تاريخ: 24 مارس 1977 - 4/1/56
محرمانه
از: سفارت آمريكا، تهران 64 - الف
به: وزارت امورخارجه، واشنگتن
موضوع: تغييرات در وزارت علوم و آموزش عالي
در 27 فوريه اعلام شد كه دكتر قاسم معتمدي، رئيس دانشگاه اصفهان، به عنوان وزير جديد علوم و آموزش عالي به شاه معرفي گرديده بود. در اين اعلاميه ذكري از وزير قبلي، دكتر عبدالحسين سميعي، نشد. يك منبع نزديك به اين قضيه توضيح داده است كه چه بر سر دكتر سميعي آمده است.
دكتر سميعي به طور ناگهاني و سريع از سمتش بركنار شد. منبع سفارت گفت كه سميعي در مجلس بود و از بودجه وزارتخانه خود براي سال جديد (كه از 21 مارس آغاز مي شود) دفاع مي كرد. وقتي توضيحاتش را براي آن روز تمام كرده بود عبدالمجيد مجيدي، سرپرست سازمان طرح و برنامه و بودجه، او را به كناري كشيد و با ماشين خود تا خانه برد و در راه به وي گفت كه از فردا نبايد در محل كار خود حاضر شود. روز بعد، آقاي پيتر هرمز (Peter Hermes)، يكي از معاونين وزير امورخارجه آلمان فدرال، در وزارت علوم و آموزش عالي حاضر شد تا قرارداد در مورد حمايت FRG از دانشگاه جديد گيلان را امضا نمايد. معتمدي با سرعت و نفس زنان وارد شد تا از طرف دولت ايران قرارداد را امضا نمايد.
براساس اظهار منبع، دليل سقوط سميعي بدين شرح است: سميعي چندي قبل به اين نتيجه رسيده بود كه يكي از مشكلات بحراني در آموزش هاي عالي ايران، فقدان اداره و مديريت متمركز است. به عنوان نشانه اي دال بر اين درهم ريختگي كنترل - و حتي بالاتر از آن، به عنوان واقعيتي در پس تمامي جنبه هاي نهفته در آنها - هيئت هاي متعدد خزانه داري موجود در هر دانشگاه بودند. سميعي اين نوع مديريت را نمي پسنديد، زيرا اين هيئت ها خيلي كم و بندرت به مشكلات دانشگاهي توجه داشتند و او نتيجه گرفته بود كه با انحلال آنها و ايجاد يك هيئت منحصر به فرد، يك مشكل كم خواهد شد. براين اساس، در سپتامبر سال گذشته، اين هيئت ها كنار گذاشته شدند، اقدامي كه در كيهان اينترنشنال، نشريه نيمه رسمي انگليسي زبان، چاپ شد. در آن زمان سفارت متوجه شد كه در واقع اين يك حركت منطقي اداري است و نبايستي آن را به عنوان فشار شوم كنترل دولتي بر دانشگاهها محسوب نمود.
قدم بعدي ايجاد يك هيئت خزانه داري كشوري بود، كه سميعي به آن اقدام نمود، بدين ترتيب كه پيشنهاد خود را به گونه اي مطرح نمود كه قبل از مطرح شدن در مجلس، توسط شوراي وزيران تصويب گردد. ولي وقتي اين موضوع در كابينه مطرح شد، با مخالفت روبرو گرديد، كه سميعي يا اين را حساب نكرده بود، يا اين كه نتوانست برآن غالب شود. لايحأ وي در مورد متمركز كردن كنترل در وزارت علوم، در زمينه هاي مالي اختياراتي به هيئت خزانه داري كشوري مي داد كه نقش دو وزارتخانه ديگر در دولت يعني وزارت اموراقتصادي و دارايي و سازمان برنامه و بودجه را تقليل مي داد. براساس وضعيت موجود، هردوي اين وزارتخانه ها نقش مهمي در اخذ تصميم راجع به ميزان بودجه اي كه به وزارت علوم و آموزش عالي اختصاص داده مي شود، و همچنين در اين تصميم گيري كه به هر دانشگاه چقدر بودجه تعلق مي گيرد، دارند.
در حقيقت هيئت هاي خزانه داري قبلي نقشي در اين امر داشتند - - بدين سبب از طريق آنها بود كه دانشگاهها از سازمان برنامه و بودجه و وزارت امور اقتصادي و دارايي بودجه خود را تأمين مي كردند. سميعي به طور كاملاً علني (در سمينار دانشگاه مدرن كه وزارتخانه او با ادارأ اطلاعات ايالات متحده (USIS) در ژوئيه 1976 تشكيل داده بودند)، اظهارداشت كه هيئت هاي قديمي فقط كارشان همين بوده است.
وزير اقتصاد و دارايي و سازمان برنامه و بودجه (كه براساس گفته منبع، زياد از سميعي خوشش نمي آيد) متفقاً به نخست وزير شكايت نمودند. زماني كه لايحأ جديد در يك نشست رسمي به كابينه ارائه شد، متوقف ماند، و نخست وزير تصميم گرفت كه تهيه كننده آن بايد برود. يك ضرب المثل فارسي وجود دارد كه مي گويد «اول چاه را بكن، بعد منار را بدزد». سميعي در كندن چاه غفلت كرده بود.
دو منبع ديگر در وزارتخانه اطلاع داده اند كه سميعي بيكار نخواهد بود: او حالا رئيس دانشگاه رضاشاه كبير، و مدير مركز پزشكي بين المللي كه قرار است در تهران ساخته شود، خواهد بود.
سه هفته پس از سقوط دكتر سميعي، معاون ارشد وي در وزارت علوم و آموزش عالي، دكتر محمدعلي طوسي، معاون وزير در امور پارلماني و اداري، به عنوان رئيس دانشگاه اصفهان، به شاه معرفي شد (شغلي كه دكتر معتمدي قبلاً به عهده داشت. ) ظاهراً طوسي از مخالفين هيئت هاي خزانه داري نبوده است، زيرا انتصاب وي به رياست دانشگاه اصفهان تقليل رتبه نيست. طوسي داراي دكتراي آموزشي از ايالات ميشيگان است، او بطور تحسين برانگيزي مؤثر، صادق و شخص كمك كننده اي براي CAOبوده كه مكرراً با آن تماس داشته است. او مأمور اصلي وزارتخانه براي سازماندهي سمينار موضوع گزارش تهران 1988 بوده است.
محتمل به نظر مي رسد كه معتمدي كاملاً آماده همكاري با ايالات متحده باشد، زيرا او نيز تحصيلكردأ امريكا است، و در ارتباطات USIS با دانشگاه اصفهان، صميمي و مثمرثمر بوده است. او احتمالاً روابط بهتري از سميعي، با رؤساي دانشگاهها خواهد داشت، زيرا وي خودش قبلاً رئيس دانشگاه بود، سميعي نبود، او با بيشتر رؤساي دانشگاه همسن است ( سميعي خيلي جوانتر است)، و محتمل است كه خيلي محتاطتر از سميعي حركت كند. او همچنين ممكن است متمايل باشد به امور با كج بيني كمتري از آنچه سميعي به آنها مي نگريست، بنگرد و در انجام تغييرات كندتر از سميعي اقدام نمايد.
ميكلاس
سميعي، عبدالحسين - 3
عبدالحسين سميعي مدير مركز پزشكي بين المللي - تهران ؛ رئيس دانشگاه رضاشاه كبير
عنوان خطاب: دكتر سميعي
عبدالحسين سميعي، مدير مركز پزشكي بين المللي تهران و رئيس دانشگاه رضاشاه كبير مي باشد كه هر دوي آنها در حال حاضر در مرحله طرح ريزي هستند. دانشگاه قرار است به صورت مدرسأ تربيت مدرس جهت پرورش هيئت علمي دانشگاه باشد و برنامه هايي در زمينأ بازرگاني، مديريت اداري، و تجارت بين المللي ارائه نمايد. زبان آموزش ها، انگليسي خواهد بود.
سميعي، عضو يك خانواده سرشناس، داراي فوق ليسانس از دانشگاه كاليفرنيا در لوس آنجلس و مدرك دكتراي پزشكي از دانشگاه كرنل است. او در كرنل و دانشكده هاي پزشكي هاروارد و دانشگاه ملي تهران، تدريس نموده است. او به عنوان رئيس پزشكي در مركز آموزش و تحقيقات پزشكي فيروزگر و به عنوان رئيس بخش پزشكي بيمارستان فيروزگر و معاون وزير در امور طرح و برنامه در وزارت بهداري خدمت نموده است. در 1969 او رئيس هيئت پزشكي سازمان بيمه هاي اجتماعي در وزارت كار و امور اجتماعي بود. او استاد پزشكي در دانشگاه ملي بود و در آوريل 1947 وزير علوم و آموزش عالي شد. او به عنوان وزير تا فوريه 1977 خدمت نمود.
سميعي 50 ساله است. او به اروپاي غربي، مصر ، اتيوپي و ايالات متحده مسافرت كرده است. او كتابهايي در پزشكي نوشته است. در فوريه 1977 يك مجله ايراني او را به عنوان «خوشپوش ترين فرد ايراني» انتخاب نمود. او به زبان انگليسي صحبت مي كند. سميعي با شهلا خسروشاهي، رئيس دفتر سابق اتاق بازرگاني صنايع و معادن ايران، ازدواج نموده است.
8 ژوئن 1978 - 18/3/57
صالح، جهانشاه - 1
اوت 1959 - مرداد 1338
سرّي
جهانشاه صالح
دكتر جهانشاه صالح كه به عنوان مدير پويا و جراحي حاذق مشهور است، در سال 1591 براي مدت كوتاهي وزير بهداري بود، وي اين شغل را از 1953 تا 1955 دوباره به عهده گرفت. او از 1947 تا 1955 رئيس دانشكدأ پزشكي دانشگاه تهران نيز بود، كه در آن سال شاه از وي خواست تا از اين سمت استعفا دهد تا بتواند تمام هم ّ خود را صرف شغل وزارتش كند. در حال حاضر او كه استاد رشته جنين شناسي دانشگاه تهران مي باشد، گزارش شده كه از وضعيت نسبتاً حقير خود ناراضي است و ناظران آگاه پيش بيني كرده اند كه وي احتمالاً بار ديگر به عنوان يكي از چهره هاي سياسي متنفذ ايران ظهور خواهد كرد. توافقي كلي وجود دارد مبني بر اينكه وي از متحدان بي چون و چراي آمريكاست، جايي كه ده سال از عمرش را گذرانده است. او گهگاه توسط همكارانش متهم به تبعيض قائل شدن به نفع آمريكائي ها مي شود، طبق گزارش مجاب شده است كه ايران هميشه محتاج مشاوره و كمك هاي اين كشور خواهد بود و مخالف از سرگيري مجدد نفوذ انگليس در ايران است.
صالح كه در 1905 متولد شده، در مدرسه ميسيون مذهبي آمريكائي تهران درس خوانده و در سالهاي 1928 و 1933 به ترتيب مدارك ليسانس و دكتراي خود را از دانشگاه سيراكيوس نيويورك اخذ نموده است. پس از تكميل دورأ انترني در بيمارستان Orange Memorial، به عنوان دكتر جراح مبتدي در بيمارستان دانشگاه كلمبيا به كار پرداخت. او در بازگشت به ايران در سال 1953، استاد رشتأ جنين شناسي دانشگاه تهران و رئيس بيمارستان زنان، يكي از مؤسسات وابسته به دانشگاه شد. وي اين مشاغل را تا سال 1947 كه رئيس دانشكده پزشكي شد، حفظ كرد و در آنجا اعتبار خوبي براي متحد كردن برنامأ درسي دانشكدأ پزشكي به هم زد. وي براي متجدد نمودن دانشكده مطابق برنامه و الگويي آمريكائي و با تكيه بر تجربه و كار عملي استفاده كرد. گفته مي شود وقتي صالح در سال 1955 به درخواست شاه از رياست دانشكده استعفا داد تا تمام وقت خود را صرف شغل وزارت بهداري خود كند، صالح گفته اين ظن را داشته كه احتمالاً تقاضاي شاه براساس توصيأ منوچهر اقبال رئيس جديد دانشگاه تهران صورت گرفته، كه مي خواسته است كنترل كامل دانشكدأ پزشكي را به دست گيرد و با روشهاي صالح مخالف است، زيرا آن روشها از توسعه عجولانأ دانشكده جلوگيري مي كرده اند.
دكتر صالح كه در جنين شناسي و زايمان تخصص دارد و دورأ راديولوژي را نيز گذرانده است، مؤلف كتاب بيماريهاي زنان مي باشد و مقالات متعددي در مجلات پزشكي مي نويسد.
بنا به گزارشات، وي تحقيقات فراواني را سرپرستي و هدايت كرده است كه موجب رضايت وي را فراهم مي آورند. او در رابطه با مسائل علمي مورد علاقه اش سفرهاي زيادي نموده است. وي در سال 1949 براي شركت در كنفرانس صليب سرخ به سوئد رفت، و در سال 1952 به عنوان بورسيه اصل چهار (ترومن - م) براي بازديد از برنامه هاي بهداشتي عمومي و مديريت بيمارستاني از آمريكا ديداري داشت. وي در سالهاي 1954 و 1956 در كنفرانس هاي سازمان بهداشت جهاني (WHO) در ژنو در مكزيكوسيتي شركت نمود كه در كنفرانس اخير به عضويت هيئت مديرأ WHO برگزيده شد. وي پس از پايان كنفرانس مكزيكو به آتلانتيك سيتي در نيوجرسي آمد تا در اجلاس مؤسسه پزشكان آمريكا كه در آن نيز عضويت دارد، شركت كند. او در 1958 بار ديگر به آمريكا رفت تا در بيست وسومين مراسم ساليانأ فارغ التحصيلي كالج بين المللي جراحان در لوس آنجلس شركت نمايد. وي به زبانهاي انگليسي، فرانسه و عربي احاطه دارد.
صالح در مقام وزير بهداري، در گذراندن قوانيني براي جلوگيري از كشت خشخاش براي ترياك گيري به عنوان گامي ابتدايي از يك مبارزأ همه جانبه عليه اعتياد به مواد مخدر در ايران، موفقيت هايي داشته است. تلاش هاي او در اين زمينه با ارزش توصيف شده اند. او كه خود را چهره اي پر حرارت، ولي احساساتي نشان مي دهد، چندين بار در مجلس در رابطه با لايحه ترياك سخنراني كرده و نمايندگان را به خاطر تأخير در گذراندن قانون مذكور و ترس از مخالفت ملاكان مورد شماتت قرار داده است. گفته شده كه صالح بارها نيز با عبدالحسن ابتهاج، رئيس سازمان برنامه به جدال پرداخته و او را متهم به قصور در برنامه هاي بهداشتي نموده است. ابتهاج در يك مورد صالح را متهم كرده بود كه ظاهراً از دستورات ديكته شده توسط سفارت آمريكا اطاعت مي كند تا دولت ايران را وادار به خريد لكوموتيوهاي ديزلي آمريكائي نمايد، ولي صالح هرگونه اطلاع در اين مورد را تكذيب نمود.
هرچند به قول يكي از منابع، صالح از لحاظ سياسي غيرقابل اعتماد است، ولي در ضديت با كمونيزم بسيار مشهور است. وي در سال 1953 ضمن مخالفت فعال با حزب توده، ظاهراً از دولت خواست تا دربارأ شايعات آزادي اعضاي بازداشت شدأ حزب توده تحقيق كند، وي در نتيجه توسط نخست وزير فضل الله زاهدي به خاطر غيرتش در اخراج اعضاي آن حزب از وزارت بهداري مورد ستايش قرار گرفت. بنا بر گزارشي، همسر صالح در سال 1951 در يك جلسأ شوراي دانشگاه مورد تهديد دانشجويان چپگرا (تحت نفوذ كمونيست ها) قرار گرفته است. گفته مي شود صالح به عنوان يكي از طرفداران شاه با نظام دكتر محمد مصدق مخالف بوده و گفته است شايسته بود آمريكا براي حل مشكلات ايران در آن زمان دخالت مي كرد. ظاهراً صالح در رابطه با محمد مصدق برخورد متفاوتي با برادر خود، اللهيار صالح داشته است. اللهيار تا زمان سقوط دولت مصدق به عنوان سفير ايران در آمريكا خدمت مي كرد. يكي ديگر از برادرانشان هم مدتها در خدمت سفارت آمريكا در تهران كار مي كرده است.
جهانشاه صالح از همسر آمريكائي خود سه پسر دارد كه از دوازده تا بيست و چهار سال سن دارند. خانواده مسلماني هستند، ولي اعتنايي به شعائر اسلامي ندارند، گفته مي شود صالح مخالف نفوذ سياسي ملاها است. وي در تهران دو خانه دارد، يكي اقامتگاه تابستاني بسيار مجلل اوست، كه داراي استخر نيز مي باشد. بنا به گزارشات، خانوادأ صالح بسيار معاشرتي هستند، و در اكثر ميهماني هاي آنان، چند نفر از وزراي كابينه به چشم مي خورند. به گفتأ بعضي از منابع، صالح بسيار خوش صحبت بوده و شخصيت بسيار نيرومندي دارد، ولي ديگران او را شخصي گزافه گو و خودپسند توصيف مي كنند. همه بر اين نكته توافق دارند كه او در ايران بسيار محترم داشته مي شود و به خاطر صداقت، صناعت و خدمات سازنده اش مشهور مي باشد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14