(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 25 مهر 1388- شماره 19487
 

به بهانه برگزاري سومين جشنواره رسانه هاي ديجيتال
فرياد خاموش
خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم!نگاهي به فيلم «ترديد» ساخته واروژ كريم مسيحي
سي و نهمين جشنواره فيلم رشد در آبان ماه
بازي آمريكايي بازيگران را به دوزخ مي برد
رونمايي از «معبدجان» در جشنواره فيلم فجر
نگاهي به شبكه هاي تلويزيوني لس آنجلسي رسانه هايي در خدمت جنگ نرم
وزير ارشاد مطرح كرد امپرياليسم فرهنگي در هاليوود
نمايش و بررسي «به كبودي ياس» در كانون فيلم معناگرا اولين فيلم واقعگرايانه درباره سرداري شهيد



به بهانه برگزاري سومين جشنواره رسانه هاي ديجيتال
فرياد خاموش

آرش فهيم
سومين دوره جشنواره بين المللي رسانه هاي ديجيتال در حالي پايان يافت كه بسياري از مردم از برگزاري چنين رويداد فرهنگي مهمي بي خبر بودند!
نمايشگاه رسانه هاي ديجيتال، يكي از تمهيدات قابل توجه وزارت ارشاد در زمينه فرهنگسازي و نمايش دستاوردهاي اين رسانه ها بوده است كه امسال سومين دوره خودش را پشت سر گذاشت. به ويژه اين كه كشور ما نيز در سال هاي اخير، در اين حوزه پيشرفت هاي چشم گيري داشته است. از طرف ديگر، يكي از ميدان هاي اصلي آنچه «جنگ نرم» ناميده مي شود، در حيطه رسانه هاي ديجيتال در حال رخ دادن است. مسئله مهم ديگر اين است كه كاربرد رسانه هاي ديجيتال و نرم افزارهاي چند رسانه اي در زندگي روزمره مردم گسترش بسيار زيادي يافته كه اين مسئله در عين حال كه مي تواند يك فرصت باشد، تهديد هم هست. به همين دليل با نيازي به نام بومي سازي اين نوع از رسانه ها مواجه هستيم.
بنابراين امروز در عرصه رسانه هاي ديجيتال و نرم افزارهاي چند رسانه اي سه دغدغه وجود دارد: نمايش پيشرفت ها و دستاوردها، جنگ نرم و بومي سازي. پرداختن به هر يك از اين موارد، ساعت ها بحث و نه يك نوشته كه ده ها كتاب مي طلبد، اما مسئله اي كه قبل از هر چيز درباره جشنواره هاي رسانه هاي ديجيتال بايد مورد توجه قرار گيرد و تا حل نشود، نمي تواند به اهدافش برسد، مدخل مورد اشاره اين يادداشت است؛ مردمي شدن و جذب مخاطب.
اين جشنواره و نمايشگاه آن، همايشي براي ظهور بخشي از رسانه هاي «جمعي» است. رسانه هاي جمعي، عامل ارتباط بين انسان ها و پويايي فرهنگ در جامعه هستند. حال چگونه مي توان انتظار داشت رويدادي كه هدف و مخاطبش جامعه است، اجتماعي نباشد؟
بله، متأسفانه جشنواره رسانه هاي ديجيتال با ضعف بزرگ تبليغات و اطلاع رساني دست به گريبان است و تا اين مشكل را حل نكند، نمي تواند تاثيرگذاري فرهنگي خودش را افزايش دهد. اين ضعف هم در تبليغات شهري و خياباني هست و هم در اطلاع رساني رسانه اي و خبري. بخشي از اين مشكل هم به دليل ارتباط نامطلوب دست اندركاران برگزاري جشنواره با اهالي رسانه است. تعداد زيادي از سايت هاي اينترنتي امسال در اين رويداد حاضر نشدند و پوشش خبري آن در روزنامه ها و منابع خبري كمرنگ بود، دليل اين مورد آخر هم برخورد نامناسبي است كه روابط عمومي جشنواره با خبرنگاران داشته است و اگر نبودند برخي از رسانه هاي دلسوز و متعهد، شايد جشنواره رسانه هاي ديجيتال در سكوت كامل خبري برگزار مي شد.
به هر حال، تبليغات و روابط عمومي در جامعه جديد و به طور خاص حوزه هاي فرهنگي و رسانه اي، نقش موثر غيرقابل انكاري دارند. در غير اين صورت هر حركتي تبديل به فريادي خاموش مي شود. همچنانكه دشمنان و جبهه فرهنگي و رسانه اي نظام سلطه جهاني بخش زيادي از سرمايه گذاري اش در زمينه تبليغات است و «جذب مخاطب» يكي از شاخصه هاي مهم آن هاست.
اين در حالي است كه در جامعه ما، گاهي برخي از تلاش هاي ارزنده و فرهيخته و انساني به خاطر در سكوت برگزار شدن، يا عدم دقت در ارتباط با مخاطب، نتوانسته جايگاه شايسته اي پيدا كند.

 



خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم!نگاهي به فيلم «ترديد» ساخته واروژ كريم مسيحي

محمدرضا محقق
آنچه موجبات افزايش ترديد ما در پذيرش «ترديد» به عنوان يك اثر ايراني مي شود، ابهامات خلق ايراني اين اثر و نديدن خلقيات بومي در آن است.
«هملت» شاهكار شكسپير كه براي چند صدمين بار به عنوان جانمايه آفرينش يك اثر هنري، اينبار در سيماي ايران قرار گرفته است، ظاهري دارد و باطني. كالبدي دارد و روحي و نرم افزاري و سخت افزاري.
«ترديد» دومين اثر و اروژ كريم مسيحي، پس از هيجده سال و بعد از فيلم عزيز و دوست داشتني و محكم «پرده آخر»، در گير و دار يك فضاي ملهم از رويكردي صرفاً سخت افزارانه به يك داستان جهاني و فرودهاي سر درگم و سرگشتگي هاي اجتناب پذير و ناپذير، گرفتار آمده و همراه شدن مخاطب ايراني و فارسي زبان با آن، از مواقف سترگ و نه چندان ساده فيلم است.
«ترديد» فيلمي پرجوش و خروش است. بازيگران ستاره و توانمندش در بطن داستان و در لايه هاي بازيگري، هم براي به دست آوردن ريتم تلاش مي كنند و هم براي افزودن نگره اي ايراني- جهاني در سينماي ايران به ادبيات جهان.
ريتم فيلم، لابد، هم وامدار متن شكسپير و هم ويژگي هاي مديوم سينما و هم سابقه تربيت ذهني مخاطب ايراني دارد
به نظر مي رسد فيلم، چندان نتوانسته است به اين سه ضلع مثلث توفيق، مسلط شود و اشراف سينمايي خود را در بازپردازش تصويري شاهكار ادبيات جهان در فورمتي ايراني و قالبي تصويري، آنچنان كه بايسته و شايسته است، پيش برد و به سرانجام و فرجام رساند.
ترديد، از دور، يك اثر غول آسا به چشم مي آيد. با حجمي انبوه از تكانه و رنگ و بازي و درام و ديالوگ و لوكيشن و ميزانس و لعاب. اما هرچه به آن نزديك تر مي شويم رنجوري يك اثر و يك مؤثر را مي يابيم كه براي دست يافتن به پرداختي گرم و لطيف و تراژيك و «اينجايي»، هرچه پيشتر، پستر رفته است و هرچه جلوتر، عقب تر مانده است.
«ترديد»، در همه چيزش مردد است، جز وفاداري به شبح «هملت». آن هم بي توجه به مديوم، پيرنگ، مؤلفه هاي بصري سينماي ايران و جانمايه هاي افزودني و افزودني هاي مجاز البته لازم اين سينما.
«ترديد» فيلم گرمي نيست، فيلم پرمتريالي است. فيلم زيبايي نيست، فيلم پررنگي است و ترديدي نيست كه ميان گرمي و متريال بالا و ميان زيبايي و رنگ تفاوت ها است.
همچنان كه بازي ها در «ترديد»، در داد و ستدهايي فرميك و ارجاعي به «متن مقدس» فيلم، خالي از هرگونه رهيافت ايرانيزه شده اي هستند كه كارايي يك اثر بومي و در عين حال اقتباسي از ادبيات فرنگ را تضمين مي كند يا نمي كند.
نه! نمي توانيم مدعي شويم اگر ترديد، تعدادي المان و نوعي نشانه گذاري آشنا و ايراني را به درام و داستانش تزريق مي كرد، با فيلم بهتري روبرو مي شديم.
اين اتفاق دقيقاً همان چيزي است كه همين «ترديد» در بعدي ديگر بدان گرفتار آمده و ساخت و ساختار كنوني اش ماحصل توجه صرف به همان روي ديگر سكه است: برگردان يك متن ادبي به يك سوژه تصويري و بازتاباندن سينمايي آن.
اساساً اين رويكرد، نتيجه گرا نيست و به يك نوع تكليف گرايي بسته و فرومانده بسنده مي كند، بي توجه به آنكه نتيجه نهايي و تمام آن چيزي كه مخاطب با آن روبروست، همان چيزي است كه روي پرده ديده مي شود و نه آن چيزهاي مخرب و محترم و مهمي كه سازنده به آنها آراسته است و شكي هم در آنها نيست.
«ترديد»، همه خوبي هايش را براي پشت دوربين، متن اقتباسي و خيال هاي فيلمساز از يك تلفيق و بده بستان ادبي- سينمايي واگذار و به آن ها دلخوش كرده است، اما دست تصويرش خالي است و پشت تماشاگرانش، لرزان، از اينكه چرا فيلمي با آن مايه از زمينه هاي مستعد دراماتيك و تراژيك كه هزاران بار آزموده شده و سربلند بيرون آمده در اين نسخه سينمايي، اين چنين پرت و بي هويت گشته و مهم تر از همه اين كه، چرا اين فيلم، اين قدر از مايه هاي استاندار در دوست داشتني «سينما»يي تهي است؟
«ترديد» را مي توان محل متداخل، اقتباس و انعكاس دانست. آنچه درگير و دار يك اقتباس سينمايي از يك اثر ادبي، آنهم در حد شاهكار «هملت» مي تواند در رونمايي از متداخلات بومي و نگره هاي «مؤلف»ي يك اثر رخ نمايد.
هم آنچنان كه در «ترديد» شاهديم، عنصر درام در تلاقي با عناصر و مؤلفه هاي بومي سينمايي، نتيجه اي آنچنان دور و ناگيرا حاصل مي كند كه قادر نيست ذهن و دل تماشاگر را براي حتي لحظاتي همذات پنداري و درگير شدن عاطفي، مهيا سازد.
اين چنين موقعيتي از فرازهاي مهم و عبرت آموز اقتباس است و اين نكته حياتي، كه در داد و ستدهاي بينامتني ميان سينما و ادبيات، بايستي حتماً به شاخصه ها و مؤلفه هاي هنر لاحق- سينما- و فضاي سابق- ادبيات- توجه كرد و در عين حال عنصر بومي گري را از دست و دل وامگذاشت.
داستان «ترديد» همان حالت شبه گرته برداري را دارد كه ماحصل توفيقي ادبي در اين وانفساي ايده و سوژه و فيلمنامه در سينماي ايران- و البته جهان- است و در نوع خود متناسب با يك سوژه حرفه اي و معتبر و يك عمليات هنري قابل و متأمل است و البته همين داستان در قدم بعدي به يك تغيير و تبدل صوري بسنده كرده و از حد «املاء» خارج نشده و به نوعي «انشاء» ماهوي نرسيده است. يعني دقيقاً همان چيزي كه از يك كارگردان مؤلف و خوش سابقه، آن هم با عقبه اي مثل «پرده آخر» انتظار داريم.
پدر سياوش روزبهان بر اثر حادثه اي مرده و عموي او مقدرات ثروت خود و برادر را به دست گرفته است. سرگشتگي سياوش از مرگ پدر تمام نشده كه خبر ازدواج قريب الوقوع عمو با مادر را مي شنود. سياوش طي ماجراهايي مي فهمد كه پدرش كشته شده است...
وقتي يك اثر در كلياتش با چنين روندي روبرو مي شود و به چنين فرجامي مي رسد، ديگر نمي توان و نبايد توقع داشت كه محسنات احتمالي و ريزه كاري هاي قابل آن، مورد توجه قرار گيرد و نبايد هم!
حالا ديگر نه لوكيشن ها و نه بازي ها، نه ديالوگ پردازي ها و نه چهره سازي ها و نه حتي آن رفرم ابتدايي در خلق فضاي ماليخوليايي و انتزاعي، چيزي بر ذهن و دل مخاطب مي افزايد و حلقه اي براي اتصال او به جنس نامرغوب تصوير و ماده خالص و ناب درام اقتباس شده پديد مي آورد.
در اين بين، بازي ترانه عليدوستي و بهرام رادان، عليرضا شجاع نوري و ديگران، در كنشمندي بي حاصل اين ساختار چند پاره و ملهم از عدم تجانس متن و تصوير و نافرمي روايت و وصله پينه شدن همه چيز به هم، گم مي شود و همه اين ها حتي از باقي گذاشتن ردي كمرنگ بر حافظه تصويري مخاطب عاجز مي مانند. و ترديدي نيست كه «ترديد» با اين اوصاف و القاب، همان چيزي نبود كه از «مؤلف» اثر دوست داشتني تاريخ سينمايمان «پرده آخر»، پس از هيجده سال توقع داشتيم و... باز هم همان دريغ و حسرت هميشگي!

 



سي و نهمين جشنواره فيلم رشد در آبان ماه

سي ونهمين جشنواره بين المللي فيلم رشد از هشت تا 16 آبان ماه با حضور نمايندگان 45 كشور در تهران برگزار مي شود.
به گزارش مهر، نشست خبري جشنواره فيلم رشد صبح امروز با حضور حميدرضا كفاش دبير جشنواره برگزار شد و كفاش در ابتدا گفت: اين جشنواره از قديمي ترين رويدادهاي فرهنگي ايران است كه سال 42 پايه گذاري شد و بعد از انقلاب نيز پس از چند سال وقفه از سال 64 كار خود را ادامه داد. به همين دليل در سطح بين المللي نيز شناخته شده است.
كفاش با اشاره به موضوع هاي جشنواره گفت: فراخوان اين دوره فروردين امسال با محورهايي چون اصلاح الگوي مصرف، دانش، علوم، فنون و نقش آن در آموزش و پرورش، فرهنگ ملل، فرهنگ و معارف اسلامي، تعليم و تربيت، ورزش و تربيت بدني، مدرسه بانشاط و... ارائه و با استقبال خوبي نيز روبرو شد.
وي ادامه داد: در اين دوره جشنواره نسبت به سال گذشته ما در زمينه فيلم هاي ايراني با رشد زيادي روبرو بوديم، طوري كه در زمينه فيلم هاي ايراني 865 اثر و خارجي 350 فيلم از كشورهاي مختلف ارسال شد. از ميان 1215 فيلم 187 اثر در بخش مسابقه و 54 فيلم در بخش جنبي در سي و نهمين دوره جشنواره رشد حضور دارند.
دبير جشنواره رشد افزود در اين جشنواره 45 كشور آثار خود را ارسال كردند كه از ميان آنها مي توان به پـاكستان، اتريش، روسيه، ژاپن، اسپانيا، تايلند، فرانسه، بلژيك، كره جنوبي، سوئد و... اشاره كرد.
كفاش درباره محل نمايش آثار جشنواره فيلم رشد گفت: فرهنگسراهاي بهمن و خاوران، سينما فلسطين، آمفي تئاتر امامي علي (ع)، دانشگاه روانشناسي علامه طباطبايي، دانشگاه شهيد رجايي، خانه معلم، مجتمع آموزشي سوده، سينما سپيده و آموزشگاه فني حرفه اي سما از مكان هاي نمايش آثار اين جشنواره است.

 



بازي آمريكايي بازيگران را به دوزخ مي برد

يك شركت توليدكننده بازي هاي ويدئويي با كمك يك فيلم نامه نويس مشهور هاليوود بازيگران صنعت ويدئو را به دوزخ مي برد.
«جهنم» اولين قسمت از حماسه منظوم «كمدي الهي» اثر «دانته» نويسنده و شاعر قرن چهاردهم ميلادي ايتاليا است.
خبرگزاري فرانسه يكشنبه از هاليوود گزارش داد كه شركت «ويسرال گيمز» و استوديوي «EA» سازنده «فضاي مرده» از «ويل راكاس» خواسته است كه اين داستان را براي ساخت يك بازي ويدئويي تنظيم كند.

 



رونمايي از «معبدجان» در جشنواره فيلم فجر

اولين نمايش فيلم «معبدجان» جديدترين اثر سينمايي محمد درمنش در جشنواره بيست و هشتم فجر اتفاق خواهد افتاد.
درمنش با اعلام اين مطلب افزود: كارهاي فني «معبدجان» مدتي است كه به طور كامل به پايان رسيده است. «معبدجان» نسبت به آثاري كه تا به حال توسط محمد درمنش نگارش و يا كارگرداني شده، فضايي متفاوت دارد و شايد ژانر سينماي انديشه تعريف مناسبي براي اين فيلم باشد. «معبدجان» اگر چه در زمان حال و در يك فضاي رئاليستي قصه خود را روايت مي كند اما به نوعي پايبند زمان و مكان خاصي نبوده و همه جوامع انساني در هر سرزمين و با هر ايدئولوژي مخاطب فيلم است.
به گزارش فارس در خلاصه داستان اين فيلم آمده: شيطان در چشم عوام الناس درختي را مقدس مي نماياند. خليل تبر بر دوش در مقابل اين انديشه شرك آلود مي ايستد اما جامعه پيرامون سودايي ديگر دارد....

 



نگاهي به شبكه هاي تلويزيوني لس آنجلسي رسانه هايي در خدمت جنگ نرم

رسانه هاي برانداز كه در سال هاي اخير رشد قارچ گونه اي داشته اند دو نقش كليدي را ايفا كرده اند: اول آنكه بسياري از بودجه هاي براندازي نرم آمريكا را بلعيده اند بدون آنكه بتوانند جنبشي قوي را در ايران ايجاد كنند كه تأمين كننده منافع آمريكا و غرب در ايران باشد و دوم اينكه اعتماد مردم را به سيستم سياسي نظامي جمهوري اسلامي بيشتر كرده اند.
شبكه خبر دانشجو نوشت تهيه برنامه هاي كم عمق، سطحي و انتقادهايي كه از ستون خوانندگان روزنامه هاي داخلي و حتي دولتي فراتر نمي رود، عملاً هيچ آلترناتيوي را براي جمهوري اسلامي ايران باقي نگذاشته است، البته حمايت بد آنها از آمريكا و سياست هاي آن و عريان كردن برنامه هاي پوششي آمريكا براي جذب حامي در ايران يكي ديگر از خدمات ارزنده اين رسانه ها است كه يقيناً ناشي از حماقت و ابزاري بودن آنان است، بدون آنكه قصد خدمت داشته باشند بلكه تمام تلاش آنها خيانت و دريوزگي مي باشد.
آغاز و حركت دشمنان براي براندازي جمهوري اسلامي ايران، تاريخي 30ساله، يعني از آغاز پيروزي انقلاب اسلامي در سال 57 تاكنون دارد. اما از دهه سوم و به طور مشخص از خرداد 76 به بعد، اين رويكرد وارد فاز جديدي شد، در اين فاز عملياتي دولت آمريكا ضمن حمايت هاي مالي از رسانه ها به معناي عام آن در راستاي تهي سازي نظام اسلامي از اصول و ارزش هاي حاكم بر جامعه ديني و انقلابي ايران، گسترش ناامني و بي ثباتي سياسي، اجتماعي و اقتصادي را در دستور كار خود قرار داد.
ماهواره هاي قابل دريافت در ايران
در كشور ما امكان دريافت شبكه هاي 30 ماهواره از حدود 80 ماهواره وجود دارد، 80 ماهواره حدود 6800 شبكه تلويزيوني را پخش مي كنند كه از اين تعداد برنامه هاي حدود 3000 شبكه در ايران قابل دريافت است.
اولين شبكه فارسي زبان تقريباً از سال 1378 كه در ايران قابل دريافت بود ان آي تي وي بود، بعد از آن شبكه هاي ايران و پارس و بعد از آنها چندين شبكه ديگر تأسيس شده است.
از ويژگي هاي خاص اين رسانه ها ارائه تحليل هاي سطحي، پرداختن به جاذبه هاي كذايي، پخش ساز و آواز، تبليغ كالا در كنار دكور برنامه ها، استفاده از ادبيات كوچه بازاري و عوام فريبي است.
بيشتر برنامه هاي اين شبكه ها «استوديو محور» است و شايد بتوان برنامه هاي آنها را در اجراي مجري يا به عبارت بهتر پاسخگويي تلفن بيننده، آگهي و شو خلاصه كرد. بيشتر اين شبكه ها بخشي از وقت مخاطبان را در فحش، دشنام و ناسزا به يكديگر هدر مي دهند.
همچنين شيوه هاي اصلي آنها در ارائه اخبار عبارت است از: جعل، تحريف، تأكيد بر روي اخبار منفي، ارائه نظر به جاي خبر، ارائه آمار ناقص، بايكوت كردن خبر واطلاعات ارائه جزئيات نامربوط و... است.
لس آنجلس نشين هاي آمريكا درصدد بوده اند كه با تخصيص بودجه هاي هنگفت همه توانايي رسانه ها و اشخاص فعال ضدجمهوري اسلامي ايران را در سرتاسر جهان شناسايي كرده و مبارزه سخت و نفس گيري را در بعد نرم افزاري براي ايجاد بحران هاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و حتي مذهبي در ايران دامن بزنند. اكنون كه تعداد اين تلويزيون ها به 50 عدد مي رسد و 7 برابر شبكه هاي تلويزيون داخل ايران هستند، مي توان به قدرت بسيج كنندگي اندك آنان در ترغيب و تهييج يا نافرماني مدني حتي در آتش زدن يك لاستيك اشاره كرد و هنگامي كه يك لاستيك در يك تجمع چندنفره سوزانده مي شود با چه آب وتابي آن را در پخش هاي زنده نمايش داده و خود را موفق و ايران را به سمت سرنگوني معرفي مي كنند(!)
اكنون كه قدرت 50 رسانه لس آنجلسي گاه در حد تبليغ پرتاب چند عدد گوجه فرنگي و تخم مرغ و آتش زدن يك لاستيك و گردآوري چند نفر ولگرد بر سر چهارراه ها و دادن چند شعار «ما هستيم» ابراز مي شود، عدم اقبال مردم به اين رسانه ها سبب شده است كه برخي از افراد و گروه هاي داخلي كه تلاش داشتند اقدام به راه اندازي تلويزيون هاي منتقد نظام بنمايند، در رفتار خود تجديدنظر كنند.
خبرها و تحليل هاي ساختگي و غيرواقعي آنها اعتماد مردم را به رسانه هاي خودي افزايش داده است، به گونه اي كه طبق جديدترين نظرسنجي ها بيش از 80 درصد جمعيت كشور اخبار خود را از رسانه ملي دريافت مي كنند و مابقي از رسانه هاي نوشتاري و مكتوب.
از سوي ديگر دولت آمريكا در اواخر بهار سال 1384 اعلام كرد كه دست به حمايت از پروژه هايي خواهد زد كه به گسترش دموكراسي در ايران كمك مي كند.. در اين اوضاع كنگره آمريكا بودجه اي بالغ بر سه ميليون دلار براي پشتيباني ملي از گروه هاي مدافع حقوق بشر، نهادهاي آموزشي، سازمان هاي غيردولتي و همچنين افرادي كه در زمينه پيشبرد دموكراسي و حفظ حقوق بشر(؟!) در ايران فعاليت دارند تعيين نمود. اين اقدام آمريكا د رحمايت مالي رسمي از اپوزيسيون براي نخستين بار بود كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي اتفاق مي افتاد اما برخي از نمايندگان كنگره مي گويند اين بودجه به تدريج به 50ميليون دلار بالغ خواهد شد. آن گونه كه رايس، وزير خارجه سابق آمريكا اعتراف كرده، مبلغي از اين كمك براي تقويت برنامه هاي
«راديو فردا» و بخش دولتي
«راديو آمريكا» اختصاص خواهد يافت و از كمك به اپوزيسيون نيز سخن رفته است.
اما نااميدي آمريكا از اپوزيسيون خارجي موجب شده است كه محافل سياسي و امنيتي آمريكا به حمايت از اپوزيسيون در داخل كشور براي پيشبرد و هدايت حركت به اصطلاح آزادي خواهانه در ايران بپردازند كه اين مسئله در اظهارات رئيس جمهوري آمريكا و وزير امور خارجه اين كشور به وضوح ديده مي شود.
تلاش براي برقراري پيوند ميان «جنبش هاي اجتماعي» و فضاسازي رسانه هاي آمريكايي، ازجمله راديو فردا، رسانه وابسته به سيا و راديو آمريكا براي طيف خاصي از اقليت هاي قومي، دانشجويان، زنان وكارگران در سه سال گذشته به طور محسوسي افزايش يافته است.
به نظر مير سد كه اين رسانه ها همسو با محافل سياسي و امنيتي آمريكا با بهره گيري از شگردهاي جنگ تبليغي و رسانه اي مي كوشند به طور غيرمحسوس ازطريق راه اندازي شبكه هاي اجتماعي وايجاد همسويي وبرقراري پيوند ميان آنها در جهت پيشبرد راهبرد «انقلاب مخملي در ايرن» حركت كنند، رسانه هاي بيگانه از تحول در مطالبات جنبش هاي اجتماعي سخن مي گويند كه مهمترين مؤلفه آن در هم پيوندي با ديگر اقشار اجتماعي وفاصله گرفتن از حاكميت و البته تغيير خواسته هاي مردم به مطالباتي كه با اهداف شوم آنها همخواني دارد، مي باشد.

 



وزير ارشاد مطرح كرد امپرياليسم فرهنگي در هاليوود

همايش عمليات رواني و رسانه 19 مهر ماه توسط معاونت فرهنگي و تبليغات دفاعي ستاد كل نيروهاي مسلح در مركز همايش هاي بين المللي صدا و سيما برگزار شد و شخصيت هايي از جمله رئيس جمهور، رئيس مجلس شوراي اسلامي و... سخنراني كردند.
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي هم در اين همايش سخنراني كرد و با اشاره به سينماي آمريكا گفت: امروز امپرياليسم فرهنگي همه ابزارها را به كار گرفته است كه نمونه هاي آن را در فيلم هاي ساخته شده در هاليوود نظير «300)، «اسكندر» و «كشتي گير» مي بينيم.
سيد محمد حسيني افزود: جبهه مقابل نيز بيكار نبوده و نمونه هاي اين امر را در حركت هاي حزب الله لبنان و جنگ غزه شاهد بوده ايم.
او ادامه داد: امروزه دشمن با گسترش رسانه ها و با عمليات سنگين و بمباران تبليغاتي مي خواهد اهداف خود را منتقل كنند. زماني كه سخن از جنگ رواني و رسانه اي به ميان مي آيد مسايل اخير كشور را به ياد مي آوريم و اگر به اين مسايل و جنگ هاي جهاني اول و دوم برگرديم، مشاهده مي كنيم كه از جنگ رواني چه كاربردهايي براي پيشبرد جنگ به كار مي رفت.
وي اضافه كرد: در طول تاريخ در تقابل جبهه حق و باطل، جبهه باطل همواره از عمليات رواني استفاده كرده و بيشترين بهره برداري آن ها بهره گيري از جهل انسان هاست تا به وسيله آن در بسياري از مسائل بديهي شبهه افكني شود. امام علي(ع) براي روشنگري و بيدارگري و نيز رفع شبهه، سخنراني هايي انجام مي دادند و نامه هايي مي نوشتند و مراقب بودند خواص و نخبگان تحت تأثير شبهه افكني ها قرار نگيرند. در زمان پيامبر نيز جبهه باطل از اين شرايط براي متزلزل كردن جبهه حق استفاده مي كرد. اگر به دوران امام علي(ع) توجه شود، مي بينيم معاويه كاري هايي را براي افكار عمومي براي آماده شدن افكار در جنگ با حضرت علي(ع) مي كرد.
وزير ارشاد اظهار داشت: تبليغات همواره به عنوان حربه اي در خدمت استكبار قرار داشته و آن ها با به بيراهه كشاندن افكار عمومي تلاش كرده اند اهداف خود را پي گيري كنند.
وي با بيان اين كه اگر در گذشته ساز و كار نظامي پشتيبان بود، امروز خط مقدم، جنگ رواني و رسانه اي است، گفت: در جنگ نرم قدرت بازو مطرح نيست، بلكه سرمايه و اعتبارات كافي بايد اختصاص پيدا كند و سرمايه هاي انساني نيز بايد به خوبي به كار گرفته شوند و كارهاي فرهنگي بايد جايگاه اول را داشته باشند.
حسيني گفت: امروز مي توانيد ببينيد در غرب، آمريكا، انگليس و بسياري ديگر از كشورهاي غربي چه ديكتاتوري اي حاكم است و رئيس جمهور و نخست وزير اين كشورها چه قدرتي دارند و همه امكانات در اختيارشان است. رسانه هاي آنها در ظاهر آزاد هستند، ولي در واقع تحت كنترل اند و نمي توانند دست از پا خطا كنند؛ ولي به ظاهر همه چيز عادي است و دموكراسي وجود دارد.
وي افزود: امروز دنياي استكبار همه ابزار رسانه ها و وسايل ارتباط جمعي را به كار گرفته و مي خواهد با بمباران تبليغاتي، اهداف خود را پي گيري كند و در اين راه از ابزارهاي مختلف نظير اس ام اس، ام ام اس، ايميل و اينترنت استفاده مي كند تا جنگ رواني به راه بيندازند.
وزير ارشاد ابراز داشت: تحريف و دستكاري اهداف، آميختن واقعيت ها با غيرواقعيت ها و سپس تفسير آن، برچسب زدن و استفاده بدون استدلال از واژه هايي نظير تروريسم در برابر مخالف، توسل به ترس، تهديد و ارعاب، پي گيري سياست اهريمن سازي طرف مقابل، كلي گويي و بهره گيري از مفاهيم كلي عليه اسلام، شايعه سازي و خبرسازي، سانسور، سكوت و بايكوت خبري در موارد مدنظر، دروغ پراكني و تفرقه افكني و تحريك عواطف و احساسات از جمله مواردي است كه دشمن در عمليات رواني پي گيري مي كند.
حسيني در پايان گفت: راه مقابله، تقويت قدرت نرم است و قدرت نرم به معني توانايي اعمال اراده بر حريف با روش هاي نرم افزارانه است.

 



نمايش و بررسي «به كبودي ياس» در كانون فيلم معناگرا اولين فيلم واقعگرايانه درباره سرداري شهيد

نود و يكمين نشست كانون فيلم معناگرا با نمايش و نقد و بررسي فيلم «به كبودي ياس» با حضور دست اندركاران توليد اين فيلم و كارشناسان درسينما فرهنگ برگزارشد. به كبودي ياس روايت سينمايي يكي از اسوه هاي مقاومت در هشت سال دفاع مقدس است و به روزهاي پاياني حيات نوراني او مي پردازد. اين فيلم در جشنواره بيست وهفتم فيلم فجر برنده سيمرغ هاي بهترين فيلم از نگاه ملي و بهترين جلوه هاي ويژه شد. با اين حال هنوز به اكران عمومي درنيامده است.
كارگردان فيلم «به كبودي ياس» گفت: دراين فيلم هيچ گونه اغراقي وجود ندارد و هرچه هست كاملا منطبق بر واقعيات زندگي شهيد برونسي است.
اردكاني، كارگردان فيلم درباره شكل گيري ايده ساخت فيلم «به كبودي ياس» گفت: حدود 4سال پيش به همراه جمعي از سينماگران خدمت مقام معظم رهبري رسيديم كه ايشان توصيه كردند راجع به شهيداني مانند برونسي و ديگر سرداران جنگ فيلم هايي ساخته شود كه متعاقب آن صفارهرندي، وزير ارشاد سابق پيشنهاد ساخت فيلم زندگي شهيد برونسي را به من داد كه پذيرفتم.
اردكاني درباره فرم روايت به كبودي ياس بيان كرد: يكي از انتخاب هاي سخت ما انتخاب فرم روايت بود.
وي افزود: ما نمي خواستيم با انتخاب روايت خطي از ديد داناي كل و قهرمان سازي به زندگي شهيد برونسي بپردازيم. نمي خواستيم راجع به شهيد غلو كنيم چون معتقدم زندگي آن بزرگواران آنقدر ارزشمند است كه نيازي به غلو نيست، به همين دليل فرم روايت متقاطع را انتخاب كردم.
وي افزود: فيلم متشكل از قصه يحيي، ستار، رضا، حامد و شهيد برونسي بود كه وجه اشتراك همه آنها تاثيرگذاري برونسي بود. سرانجام چهار قصه، تبديل به يك قصه شد و آن را تا آخر پيش برديم. تلاش من اين بود كه خيلي به سمت غليظ شدن احساسات نرويم و بگذاريم تماشاگر خودش برونسي را قبول كند.
وي تصريح كرد: در زندگي هر كسي، مقاطع مختلفي وجود دارد. زندگي شهيد برونسي هم مستثني نيست. دوران نوجواني، جواني، مهاجرت از نيشابور به مشهد و... ولي من مي خواستم ويژگي هاي شخصيتي او را معرفي كنم، نه اطلاعات زندگي او را و از اين رو چند ماه آخر شهادت او را انتخاب كردم كه اين مقطع دوران گذشته وي را كه تبديل به خصلت و شخصيت در او شده بود نيز نشان مي داد.
داوود عين آبادي، بازيگر نقش شهيد برونسي در فيلم به كبودي ياس نيز گفت: اين فيلم اولين كار سينمايي من بود.
وي افزود: قبل از آن در كارهاي نمايشي وتئاتر فعاليت مي كردم.
ابراهيم اصغري، تهيه كننده فيلم به كبودي ياس نيز دراين برنامه بيان كرد: اوايل سال گذشته بعد از تحقيقات مفصل، نگارش فيلمنامه به پايان رسيد و اواخر تابستان با حمايت بنياد سينمايي فارابي كليد خورد. به اصرار دوستان سعي كرديم ساخت فيلم را درمدت كوتاهي به انجام برسانيم تا براي جشنواره فيلم فجر آماده شود و بعد از شركت در جشنواره يك تدوين مجدد روي آن صورت گرفت فيلم كوتاه شد.
وي در رابطه با اشاره به سختي ها و شيريني هاي ساخت فيلم به كبودي ياس، توضيح داد: در مرحله پيش توليد مي دانستيم كه اين اولين فيلم واقع گرايانه، راجع به يكي از فرماندهان شهيد جنگ تحميلي است و مطمئنا خانواده، دوستان و هم رزمان آن شهيد هستند و اگر فيلم خلاف واقع پرداخت شود مورد نظر نقد قرار خواهدگرفت و ديگر اينكه، مي خواستيم اين واقعيت را باورپذير كنيم.
وي افزود: بخش شهري فيلم را درمشهد فيلمبرداري كرديم و لوكيشن هاي جنگ در شهرك سينمايي دفاع مقدس ضبط شد.
او ادامه داد: يكي از سختي هاي كاراين بود كه عمليات هايي كه شهيد برونسي در آن حضور داشتند بدر، خيبر و چهارراه خندق بود، به طوري كه اين مناطق عملياتي در جنوب كشور نيز ديگر وجود ندارند؛ به طور مثال چهارراه خندق دركشور عراق قرار دارد و توسط بمباران هاي فراوان صدام به كلي تغيير كرده است. به همين دليل تصميم گرفتيم چهارراه خندق را براي اولين بار در شهرك سينمايي دفاع مقدس بازسازي كنيم.
اصغري گفت: سردار اخوان معاون شهيد برونسي مشاور ما براي ترسيم واقعيت هاي زندگي اين شهيد بود. او آخرين بازمانده چهارراه خندق است و در آخرين ساعات قبل از شهادت برونسي با او بوده است.
سپس عبدالله اسفندياري، مديرحوزه فيلم معناگرا در بنياد سينمايي فارابي بيان كرد: اين فيلم به لحاظ فني با كاستي هايي همراه است اما نكته مهمتر آن موضوع فيلم است كه راجع به يكي از شهداي دفاع مقدس است. ما شهيدان گمنام يا صاحب نام زيادي داريم كه ناگفته هاي زيادي درباره زندگي آنها وجود دارد. صحنه هاي ساده زيستي و مردمي بودن شهدا را كه مي بينيم فكر مي كنيم افسانه است و فاجعه همين جاست كه ما چه كرده ايم و چرا آنقدر از اين سرداران شهيد دور شده ايم كه آن واقعيت هاي بلورين را امروز به سختي باور مي كنيم.
وي در مورد معناگرايي اين فيلم توضيح داد: دراين فيلم معناگرايي درتحول شخصيت ها و اخلاص و ايثار وجود داشت. درصحنه اي كه ستار ميوه مسموم شده را مي خواهد به برونسي بدهد و دستي كه نمي دانيم متعلق به كيست بشقاب ميوه را پرت مي كند و بعد مي بينيم كه ستار پسر شهيدش را يك لحظه مي بيند، البته اگر اينگونه صحنه ها در حالت ابهام باشد اثرگذارتر است.
رضا محمدي، مجري و منتقد نيز در پايان اين نشست گفت: هم اكنون در سينماي غرب ما شاهد اين هستيم كه بدون انگيزه و نگاه فردي جنگ را به تصوير مي كشند و از رسانه سينما براي مظلوم نمايي خود و تفكرات سياسي شان بهره مي گيرند.
وي تصريح كرد: يكي از ويژگي هاي سينماي دفاع مقدس پرداختن به فرهنگ مقاومت ايثار و شهادت است كه آن را از سينماي جنگ در جهان متمايز مي سازد و ما تا دير نشده بايد خاطرات رزمندگان را براي ثبت در تاريخ و انتقال به نسل جوان آماده كنيم.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14