(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 25 مهر 1388- شماره 19487
 

عدم تعارض دين و دنيا
بهشت دنيايي شداد
نقد پذيري
عفاف در گفتار و رفتار
تپش قلم



عدم تعارض دين و دنيا

قال الامام الكاظم (ع): ليس منامن ترك دنياه لدينه و دينه لدنياه.
امام كاظم (ع) فرمود: از ما نيست آن كس كه دنياي خود را براي دينش يا دين خود را براي دنياي خويش ترك گويد.(1)
1- بحارالانوار، ج 17، ص 208

 



بهشت دنيايي شداد

حضرت هود(ع) در زمان پادشاهي شداد بود و پيوسته او را دعوت به ايمان مي كرد. روزي شداد گفت: اگر من ايمان بياورم خداوند به من چه خواهد داد؟
هود گفت: جايگاه تو را در بهشت برين قرار مي دهد و زندگاني جاويد به تو خواهد داد. شداد اوصاف بهشت را از هود پرسيد. آن حضرت شمه اي از خصوصيات بهشت را برايش بيان نمود. شداد گفت اينكه چيزي نيست، من خودم مي توانم بهشتي بهتر از آنچه تو گفتي تهيه نمايم. از اين رو درصدد احداث ساختمان شهري برآمد كه شبيه بهشت برين باشد. يك نفر پيش ضحاك تازي كه خواهرزاده او بود فرستاد و در آن زمان ضحاك بر مملكت جمشيد (ايران) حكومت مي كرد و از او خواست هرچه طلا و نقره مي تواند فراهم سازد. ضحاك بنا به دستور شداد هرچه توانست زر و زيور تهيه نمود و به شام فرستاد. شداد به اطراف مملكت خويش نيز اشخاصي فرستاد و در تهيه طلا و نقره و جواهر و مشك و عنبر جديت فراوان نمود و استادان و مهندسين ماهر براي ساختمان شهر بهشتي آماده كرد و در اطراف شام محلي را كه ازنظر آب و هوا بي نظير بود انتخاب كرد. ديوار آن شهر را دستور داد با بهترين اسلوب بسازند و در ميان آن قصري از طلا و نقره بوجود آورده و ديوارهاي آن را به جواهر و گوهرهاي گران قيمت بيارايند و در كف جويهاي روان آن شهر به جاي ريگ و سنگ ريزه جواهر بريزند و درختهايي از طلا ساختند كه بر شاخه هاي آنها مشك و عنبر آويخته بود و هر وقت باد مي وزيد بوي خوشي از آن درخت ها منتشر مي شد. گفته اند دوازده هزار كنگره از طلا كه به ياقوت و گوهرها آراسته بود برگرد قصر او ساختند و پانصد سرهنگ داشت كه براي هر يك فراخور مقامش در اطراف قصر كوشك بلند مناسب با آن قصر تهيه نمودند و در بهشت مصنوعي خود جاي داد و از هر نظر وسايل استراحت و عيش و نوش را فراهم كرد.
تا اينكه به شداد خبر دادند آن بهشت كه دستور داده بوديد آماده گرديد. شداد در حضر موت بسر مي برد. پس از اطلاع با لشگري فراوان براي ديدن آن شهر حركت كرد چون به يك منزلي شهر رسيد آهويي به چشمش خورد كه پاهايش نقره اي و شاخ هايش طلايي بود. از ديدن چنين آهويي در شگفت شد و اسب از پي او بتاخت تا از لشگر خود جدا گرديد. ناگهان در ميان بيابان سواري مهيب و وحشت آور پيش او آمد و گفت اي شداد خيال كردي با اين عمارت كه ساختي از مرگ محفوظ مي ماني؟ از اين سخن لرزه بر تن شداد افتاد. گفت تو كيستي؟ جواب داد من ملك الموتم. پرسيد با من چه كار داري و در اين بيابان چرا مزاحم من شده اي؟ عزرائيل گفت براي گرفتن جان تو آمده ام شداد التماس كرد كه مهلت بده يك بار باغ و بستان خود را ببينم. آنگاه هرچه مي خواهي بكن. عزرائيل گفت: به من اين اجازه را نداده اند و در آن حال شداد از اسب درغلتيد و روحش از قالب تن جدا شد و تمام لشگر او با بلايي آسماني از ميان رفتند و آرزوي ديدار بهشت را به گورستان برد. و نيز نقل شده كه از عزرائيل پرسيدند اين قدر كه تاكنون قبض روح مردم را كرده اي آيا ترا بركسي ترحم و شفقت حاصل شده است؟ جواب داد آري. يكي بر بچه اي كه در ميان يك كشتي متولد شد و دريا طوفاني گرديد و من مأمور قبض روح مادر آن بچه شدم و آن نوزاد بر تخته پاره اي مانده و به جزيره اي افتاد. ديگري ترحم بر شداد كردم كه بهشتي با آن زحمت در ساليان دراز ساخت و او را اجازه ندادند كه حتي يك مرتبه بهشت خود را ببيند. در اين موقع به عزرائيل خطاب شد آن نوزادي كه در كشتي متولد شد و در جزيره افتاد همان شداد بود كه در كنف حمايت خود بدون مادر او را پروريديم و آن همه نعمت و قدرت به او عنايت كرديم ولي او از راه دشمني ما درآمد و با ما در راه ضديت قيام نمود. اينك نتيجه دشمني و كفر خود را فعلاً در اين دنيا ديد تا چه رسد به عالم آخرت.(1)
1- داستان ها و پندها، ج1، ص36

 



نقد پذيري

پرسش:
نقدپذيري درسيره عملي يك انسان مومن از چه جايگاهي برخوردار بوده و چه آثاري بر آن مترتب مي گردد؟
پاسخ
به همان ميزان كه نقد و نقادي مايه كمال و رشد افراد و جامعه است، نقدپذيري نيز زمينه ساز بسياري از اصلاحات و پايان بخشيدن به كشمكش ها مي باشد. پذيرش نقد، نشانه شخصيت و خاك ساري و ترازي براي شناخت انسان هاي با انصاف و واقع نگر است. تلخي نخستين نقد، با برآيند شيرين آن، از ميان مي رود. امام جواد(ع) در ضمن شمارش نيازمندي هاي هميشگي مؤمنان مي فرمايد:
مؤمن، نقد و نصيحت را مي پذيرد. (تحف العقول، ج1، ص 337)
امام سجاد(ع) نيز مي فرمايد:
حق نصيحت كننده آن است كه با او نرم رفتار كني و به سخنان او گوش فرا دهي. اگر سخن وي درست بود، خداي را سپاس گويي و اگر سخن او نادرست بود، با او مهربان باشي. (ميزان الحكمه، ج10، ص 57)
نقدناپذيري، نشانه نوعي غرور و تكبر است كه منشأ آن، خودخواهي، خود برتر بيني و يا خود مطلق انگاري انسان است. از اين رو گاهي ناب ترين نقدها بر دل هاي غبار گرفته، اثر نمي بخشد، زيرا گاهي انسان به دليل حب نفس حاضر نيست خود را داراي عيب و نقص بداند. به همين دليل نه تنها از نقد استقبال نمي كند، بلكه نقد ديگران را بر غرض ورزي حمل مي نمايد و ناقد خود را دشمن مي انگارد؛ ولي غافل از آن است كه:
آينه چون عيب تو بنمود راست
خود شكن آيينه شكستن خطاست
به طور كلي جمود فكري، سنت گرايي، خودمحوري و رذايل اخلاقي، مانع پذيرش انتقاد مي گردد. پس نقدپذيري، در گرو تهذيب نفس و اصلاح درون است.

 



عفاف در گفتار و رفتار

فاطمه فرهاديان
يكي از بزرگترين عوامل حفظ فرد و اجتماع از رذايل اخلاقي عفاف است.
عفاف فرد را از آلوده شدن به گناه و جامعه را از سقوط در منجلاب تباهي حفظ مي كند. نويسنده مقاله كوشيده است به انواع عفاف براساس آيات و روايات نگاهي مستند داشته باشد. گفتني است در مقاله حاضر از فصلنامه اخلاق شماره 11 استفاده شده است. اينك مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم :
يكي از عوامل استحكام خانواده و اجتماع، ملكه نفساني عفاف است كه اگر در جان پرورانده شود به ثمر نشسته و حاصل آن مصونيت و در نتيجه قرب و نزديكي به خداوند خواهد بود. عفاف در رفتار در زمينه هاي مختلف و گسترده اي، از جمله عفت شكم، عفت كلام و... طرح مي شود. در اين مقاله، فقط به جنبه هايي از عفاف مي پردازيم كه در حيطه حجاب و پوشش قرار دارد.
در آغاز واژه عفاف را تعريف كرده و سپس با توجه به آيات و روايات به توضيح عفاف در گفتار و نگاه و شهوت و پوشش و كردار پرداخته و تبيين مي كنيم كه زنان در برابر نامحرم بايد از هرگونه خودنمايي و رفتار و كردار و سخن و حركات جلوه گرانه كه به دور از شأن زنانه است و موجب تحريك مردان مي گردد، خودداري نمايند و عفت پيشه كنند.
عفاف در رفتار
دين مبين اسلام، به عنوان آيين جامع و كامل خداوند متعال، در حمايت از شخصيت انساني و معنوي زن و در جهت حفظ عفّت عمومي، دستورهاي حكيمانه اي مبتني بر لزوم رعايت عفّت و حيا در ابعاد گوناگون صادر نموده است. «البته عفاف مخصوص زنان نيست و مردان نيز بايد عفيف باشند و ليكن چون مردان به دليل داشتن قدرت جسماني و برتري جسماني اين توانايي را دارند كه به زن ظلم كنند و بر خلاف ميل او رفتار نمايند، از اين رو اسلام بر روي عفّت زن تأكيد بيشتري نموده است.»1
قرآن يكي از ويژگي هاي مؤمنان راستين را، عفاف و پاكدامني مي داند و مي فرمايد: «والذين هم لفروجهم حافظون) «آنان ]مؤمنان[ كساني هستند كه دامان خويش را از بي عفتي حفظ مي كنند.» (مؤمنون5)2
در فضيلت عفاف روايات بسياري آمده از جمله:
«افضل العباده العفاف.»؛ برترين عبادت، عفت است.
«العفّه رأس كلّ خير.»؛ عفت، در رأس همه خوبي ها است.
«العفّه افضل الفتوه .»؛ عفّت، برترين جوانمردي است.
«العفّه افضل شيمه.»؛ عفت برترين خصلت است.
«العفاف يصون النفس و ينزّهها عن الدنايا.»؛ عفّت نفس را مصون و آن را از پستي ها دور نگه مي دارد.
«العفاف زهاده .»؛ عفّت پارسايي است.3
با دقت در آيات و روايات درمي يابيم عفّت به معني مناعت و آن حالت نفساني است كه ]انسان را[ از غلبه شهوت بازدارد.4 و هم چنين به معني پارسايي و پرهيزكاري و بازداشتن از حرام است.5
به طور كلي، عفّت را مي توان يك صفت انساني و ملكه نفساني و زينت باطني دانست كه موجب مي شود تمام اعمال و حركات و گفتار و پوشش انسان، عفيفانه و فاقد رذيلت هاي شهواني و هوس مآبانه باشد.6
عفاف از يك سو به عنوان يك مسأله اصلي و بنيادين و فراتر از حجاب و پوشش مطرح است و از سوي ديگر، رابطه تنگاتنگي با آن دارد؛ چرا كه به عنوان يك خصلت و ارزش اختياري، پوشش را به ارمغان مي آورد .به طور كلي، مي توان حجاب را ميوه و ثمره عفاف دانست.
گفتني است، شرم، حيا و اشتياق به عفاف و پاكدامني، يك تدبير نهفته در خلفت و فطرت زن است كه او را وادار مي سازد به طور ناخودآگاه، خود را از چشم نامحرم بپوشاند. به عبارت ديگر، گرايش زن به حفظ عفّت خويش، از احساس فطري و الهام غريزي وي نشأت مي گيرد.
از اين رو، قرآن كريم كه كتاب انسان شناسي و روانشناسي است و مطابق با فطرت آدمي، نيازهاي او را تشريح مي كند، جلوه هاي عفاف زنان را اين گونه بيان مي فرمايد:
1- عفت در گفتار
در آيه 23 سوره احزاب درباره وظايف زنان در لزوم رعايت عفاف در سخن گفتن با مردان نامحرم مي فرمايد:
(فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض و قلن قولا معروفا)؛ «پس به گونه اي هوس انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد».
خضوع در اينجا به معناي اين است كه زنان در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازك و لطيف نكنند تا مردان بيمار دل را دچار ريبه و خيال هاي شيطاني كنند وشهوت آنها را برانگيزانند منظور از بيماري دل، نداشتن نيروي ايمان است؛ آن نيرويي كه آدمي را از ميل به سوي شهوت باز مي دارد.
و (قولاً معروفا) يعني سخن معمولي و مستقيمي بگويند كه به دور از كرشمه و ناز باشد و شرع و عرف اسلامي آن را پسنديده دارد.7
اين آيه اشاره به كيفيت و محتواي سخن گفتن و حرمت صحبت كردن با ناز و عشوه دارد و صحبت كردن با نامحرم بايد عفيفانه و به دور از نرمش و خضوع و خودنمايي باشد. همچنين براجتناب از هرگونه سخنان بيهوده و غيرضروري و شهوت انگيز تأكيد دارد و متذكر مي گردد در صورت عدم رعايت اين امر ممكن است در اثر نمايش جاذبه هاي زنانه و سخنان هوس آلوده، افرادي كه از سلامت روحي و رواني و اعتدال نفساني - كه در اثر ضعف يا فقدان ايمان مي باشد - برخوردار نباشند به فكر گناه و فحشا بيفتند و امنيت جامعه را به خطر بيندازند.
2- عفاف در نگاه
در آيه 13 سوره نور كه به سوره عفت و پاكدامني و حجاب معروف است، 8 به چندين رفتار عفيفانه اشاره مي كند كه يكي از آنها وجوب حفظ و كنترل ديده و نگاه است: (و قل للمؤمنات يغضضن من أبصار هن)؛ «به زنان مومن بگو چشم هاي خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند). همچنين در آيه ديگري مي فرمايد: (قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم)؛ (نور 23) «به مردان مؤمن بگو از بعضي نگاه هاي خود (نگاه هاي غيرمجاز) چشم پوشي كنند). (نور 3) در شأن نزول اين آيات آمده: جواني در بين راه، زني را مي بيند و به او چشم مي دوزد و به دنبال او به راه مي افتد. طوري غرق نگاه بوده كه صورتش به ديوار برخورد مي كند و مجروح مي شود، نزد رسول خدا (ص) مي رود و ماجراي خود را نقل مي كند و اين آيات نازل مي گردد.9
«يغضض» از ماده «غض« به معناي كاهش و كم كردن نگاه است. 01 و منظور چشم پوشي از نگاه هاي حرام و غيرضروري و شهوت آلود است. در لزوم عفت و پاكدامني و ترك نگاه حرام، بين زن و مرد، فرقي نيست.» 11 بدين ترتيب همان گونه كه چشم چراني بر مردان حرام است، برزنان نيزحرام است. 21 حضرت رسول (ص) مي فرمايد: «از نگاه هاي زيادي بپرهيزيد؛ زيرا تخم هوس مي پراكند و غفلت مي زايد». 31
همچنين حضرت عيسي (ع) مي فرمايد:
«از نگاه به نامحرم بپرهيزيد كه بذر شهوت را بردل مي نشاند و همين براي دچار شدن انسان به فتنه كافي است». 41
از اين رو، كنترل چشم مي تواند از مهم ترين و اساسي ترين اصول عفاف باشد كه بايد در مرتبه اولي رعايت گردد؛ چرا كه چشم دروازه قلب و روح است و هر چه ديده بيند دل كند ياد.
امام علي (ع) مي فرمايد: «العين رائد القلب»؛ چشم، دل را به دنبال خود مي كشد. 51
بدين ترتيب، كمترين كوتاهي در چشم پوشي از نگاه به نامحرم، تيري مسموم از سوي شيطان است. 61 قلب كه عقل انسان را نشانه گرفته و دل و فكر او را مشغول و به دنبال آن غريزه را مشتعل مي كند و از آن پس فتنه ها به دنبال مي آورد، كه گاه جبران ناپذير است.
به گفته شاعر:
اين نظر از دور چون تير است و سم
عشقت افزون مي شود صبر تو كم
كسي كه عفت چشم پيشه كند و نگاه حرام را دنبال نكند، فكرش فراغت و دلش آرامش مي يابد71 و اوصافش نيكو گشته81 و در نتيجه خداوند شيريني ايمان و عبادت را به او مي چشاند91 و به ازاي فروبستن چشم از حرام، قدرت مشاهده شگفتي هاي عالم و عظمت الهي را مي يابد20.
3- عفت در شهوت
در ادامه آيه 31 سوره نور مي فرمايد: (و يحفظن فروجهن)؛ «]به زنان با ايمان بگو[ دامن هاي خود را حفظ نمايند.».
«فروج» جمع فرج، به معناي شكاف ميان دو چيز است كه با آن از عورت كنايه آورده اند.12
مراد از «حفظ فروج» در اين آيه و آيه
03 همين سوره، به خاطر قرين شدن با «يغضضن» و «يغضوا»، پوشاندن آن از نامحرمان است، نه حفظ آن از زنا و لواط.
در ذيل آيه مي فرمايد: (ذلك أزكي لهم)؛ (نور 03) يعني اين امر باعث تزكيه و شكوفايي استعدادها و رشد شخصيتي و معنوي آنها مي شود. در روايت نيز آمده «النزاهه آيه العفه »22 و «بالعفاف تزكوا الاعمال».32 دوري از آلودگي ها نشانه پاكدامني است. به وسيله عفت اعمال پاكيزه و مطهر مي گردد و در نتيجه انسان رشد مي يابد، و در غير اين صورت، چشم چراني و بي عفتي مانع رشد معنوي انسان خواهد گرديد.42
همچنين قرآن در مورد كساني كه امكان براي ازدواج نمي يابند مي فرمايد: (و ليستعفف الذين لايجدون نكاحا حتي يغنيهم الله من فضله)(نور 33) «و كساني كه وسيله نكاح ندارند. به عفت سر كنند تا خدا از كرم خويش از اين بابت بي نيازشان كند».52 در اين باره حضرت رسول(ص) مي فرمايد: «هر كه پاكدامني و مناعت جويد، خداوند او را پاكدامن و با مناعت گرداند، و هر كه بي نيازي طلبد، خداوند بي نيازش گرداند».62 بنابراين، قدرت نيافتن براي ازدواج و دسترسي نداشتن به همسر، مجوزي براي گناه كردن و فراهم كردن آن از راه نامشروع نيست بلكه صبر و عفت لازم است تا خداوند نيز از فضل خود بي نيازشان گرداند».72
4- عفت در پوشش
مسئله حجاب و پوشش زن و مستور نمودن زينت هاي ظاهري و باطني وي، اهميت بسياري دارد. خداوند حكيم به دنبال آيه مذكور، و در چند جاي ديگر قرآن به اين موضوع با تعابير مختلف اشاره كرده و زنان را از هتك حرمت خود با بدحجابي و بي حجابي و خودآرايي و خودنمايي در برابر نامحرم نهي فرموده است.
در (ولا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها) (نور 13) زنان را مكلف مي كند كه نبايد جاذبه ها و زينت هاي- ظاهري و باطني- خود را آشكار سازند، مگر آن مقدار كه طبيعتا نمايان است.
كلمه «ابداء» به معناي اظهار و آشكار كردن است و مراد از زينت زنان محل و موضع زينت است؛ چرا كه آشكار كردن خود زينت از قبيل گوشواره و دستبند حرام نيست، بلكه منظور محل زينت است. اما آنچه از زينت هاي ظاهري، پوشاندنش استثنا شده، صورت و دو كف دست و قدم ها است.82 بنابراين، مقتضاي آيه نهي از خودنمايي و آشكار نمودن زينت هاي شهوت انگيز و جلوه نمايي اندام هاي نهان زنان است. در (وليضربن بخمرهن علي جيوبهن) توصيه مي فرمايد: «زنان بايد سرپوش ها و روسري هاي خود را بر گردان انداخته و حايل قرار دهند (تا علاوه بر سر، گردن و سينه آنها نيز پوشيده شود)». (نور 13)
«خمر» جمع خمار، به معناي جامه و پوششي است كه زنان سر و موي خود را با آن مي پوشانند. و «جيوب» جمع جيب، به معناي گريبان و سينه است.92
بنابر نقل تواريخ، رسم بر اين بود كه زنان عرب معمولاً لباس هايي مي پوشيدند كه يقه پيراهن و گريبان هايشان باز بود و دور گردن و سينه را نمي پوشانيد. روسري هايي هم كه روي سر خود مي انداختند از پشت سر مي انداختند (همانطوري كه هم اكنون بين مردان عرب متداول است) به طوري كه گوش ها و بناگوش ها و گوشواره ها و جلوي سينه و گردن آنها نمايان مي گشت.
لذا اين آيه نازل شد كه بايد پوشش ها و روسري هاي خود را از دو طرف روي سينه و گريبان خود بيفكنند تا قسمت هاي يادشده پوشيده گردد. به تعبير ابن عباس، صحابي پيامبر اكرم(ص)، تفسير آيه، اين گونه است: «تغطي شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها»؛ يعني زن بايد مو و سينه و دور گردن و زير گلوي خود را بپوشاند. 03 اين آيه، با اشاره به كيفيت پوشش و حجاب زنان روشن مي سازد كه آنان بايد تمام اندام و سر و سينه و گردن و موهاي خود را در برابر نامحرم بپوشانند و در پوشاندن خويش نهايت عفاف را رعايت كنند.
آيه ديگري درباره عفت در پوشش وارد شده آيه 95 سوره احزاب است: (يا ايها النبي قل لازواجك و بناتك و نساءالمؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادني ان يعرفن فلان يؤذين و كان الله غفوراً رحيما)؛ «اي پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلباب ها (روسري هاي بلند) خود را برخويش فرو افكنند، اين كار براي اين كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است، و خداوند همواره آمرزنده رحيم است.(احزاب 95)
سبب نزول اين آيه آن بود كه شب هنگام كه زنان مسلمان به قصد رفتن به مسجد و شركت در نماز پيامبر اكرم(ص) از خانه بيرون مي رفتند، جوانان سرراه آنان مي نشستند و با سخنان ناروا متعرض آنان مي گشتند.
«جلابيب» جمع جلباب، به معناي لباسي است سرتاسري كه تمام بدن رابپوشاند و يا روسري مخصوصي است كه صورت و سر را ساتر شود. اين پوشش بايد به گونه اي بايد كه زير گلو و سينه ها را محفوظ بدارد.13
مراد از (ذلك ادني ان يعرفن فلا يؤذين) «اين است كه با پوشاندن بدن به صورت كامل به عفاف و حرمت و حريت شناخت مي شوند و مورد تعرض افراد مريض و مغرض و هوسران قرار نمي گيرند.
احتمال ديگري كه در معناي اين جمله داده شده اين است كه وقتي زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامني را رعايت كند، افراد فاسد و مزاحم، جرأت نمي كنند متعرض آنها شوند. 23
از آنچه گفته شد، روشن مي گردد كه منظور از «جلباب» پوششي وسيع تر از خمار است كه همان چادر و حداقل، شبيه چادر- مقنعه بلند و چادر كوتاه- مي باشد.
چادر، حجاب برتر
بنابراين، حجاب برتر، حجابي است كه تمام اندام زن و برآمدگي هاي سينه و جاذبه هاي بدن وي، به جز گردي صورت و كف دو دست و دو پا، را مستور سازد. شايد بتوان بارزترين پوششي كه تمام اين خصوصيات را شامل شود چادر دانست.
اين پوشش در نظر اسلام به خاطر مصلحت هايي در نظر گرفته شد كه به سود زنان است. براين اساس، عفاف و پوشش كامل و حجاب عفيفانه زن مؤمن، تجسم حرمت و احترام و بهترين سلاح اوست تا افراد بوالهوس و مريض به فكر تعرض و اذيت نيفتند و هرگز كسي به خود اجازه فكر باطل ندهد. پس حجاب و پوشش ديني محدوديت و بند و حصار نيست، بلكه موجب مصونيت و حرمت زن است.
حضرت زهراي اطهر(س) بانوي بزرگواري كه مظهر كمالات الهي و برترين اسوه انسان ها به ويژه زنان مي باشند، از نظر عفاف و حجاب الگوي بي نظيري هستند كه با دقت نظر در سيره و زندگاني آن حضرت به اوج عظمت ايشان در همه عرصه ها، به ويژه حيا و عفت و حجاب، مي توان پي برد.
ايشان همان كسي است كه زن نيكو و شايسته را زني مي داند كه مردي را نبيند و مردي او را نبيند.33 و شرم و حيا و عفت آن حضرت به قدري بوده كه حتي در حضور مرد نابينا خود را محفوظ داشت.43 آن تجسم حيا و عفت، تا ضرورتي نبود، به ميان جامعه نمي آمدند، اما در مواقع حساس و ضروري، در اجتماع حضور مي يافتند و در مسايل سياسي و اجتماعي شركت مي كردند؛ به ويژه در مسئله ولايت اميرالمؤمنين و به يغما رفتن فدك، در مجامع عمومي به مناظره مي نشستند و از حق خويش دفاع مي كردند و در عين حال هرگز از پرده عفاف و حجاب بيرون نمي رفتند.
در اين رابطه نقل مي كنند هنگامي كه براي حضرت ثابت شد فدك غصب گرديده در حالي كه لباس هاي بلندي كه تمام بدن ايشان را پوشانده بود، وارد مسجد شدند و در جايگاهي قرار گرفته كه پرده اي بين زنان و مردان حايل بوده و مردان، حضرت را نمي ديدند.53
اين نشان مي دهد حضرت حتي در ميدان مبارزه نيز به عفاف و حجاب اسلامي بسيار مقيد بوده اند.
همچنين خشنودي حضرت فاطمه(س) از محول شدن انجام كارهاي خانه و معاف شدن از كار در بيرون از منزل در تقسيم كار توسط حضرت رسول(ص)63 به اوج عفت و حياي ايشان و خودداري از اختلاط با مردان اشاره دارد.
آن حضرت، به حدي به امر حجاب و عفت اهميت مي دادند كه حتي در بستر مرگ از كيفيت حمل جنازه خود نگران بودند و به پوشيده بودن و محفوظ بودن بدن خويش از ديد نامحرم در هنگام حمل جنازه سفارش كردند.73
چنين بانوي باعظمت و بي نظيري را به حق مي توان با شخصيت ترين، اجتماعي ترين و در عين حال عفيف ترين انسان ها دانست كه بايد ايشان را سرمشق خويش در تمام راه و رسم زندگي قرار داد.
در ادامه آيه 13 سوره نور مي فرمايد: (ولايبدين زينتهن الا لبعولتهن او...)؛ «زنان نبايد جاذبه ها و زينت هاي خود را جز براي شوهران خود و محارم سببي و نسبي آشكار سازند».
در اين كلام الهي باز هم صحبت از حجاب و حرمت خودآرايي و خودنمايي و نمايان كردن زينت هاي پنهان نزد نامحرمان است؛ مگر موارد مذكور در آيه (تحت شرايطي كه براي هر يك ذكر مي كند) و براي شوهر دين اسلام حيا و عفت زن را در برابر شوهر مذموم شمرده و فرمايد: زن خوب زني است كه در خلوت با شوهرش حيا را از تنش خارج كند و سپس در شرايط عادي حيا را نيز مانند لباس به اندامش بپوشاند.83
بدين ترتيب عفت و حيا در برابر شوهر تقبيح و در برابر نامحرم تاكيد شده است. اين مسئله حكايت از حكيمانه بودن دين مبين اسلام در راستاي استواري نظام خانواده دارد.
5. عفت در كردار
وظيفه ديگر زنان پرهيز از اعمال و رفتارهاي جلب توجه كننده و غيرعفيفانه است:
(و لايضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن)، «هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند تا زينت هاي پنهان نشان دانسته شود، (نور 13) و صداي زيورآلاتشان از قبيل خلخال و دستبند و گوشواره به صدا درنيايد.»93
پس هرگونه راه رفتني كه موجب آشكارشدن زيورهاي مخفي زن شود ازنظر اسلام ممنوع است. (نور 771) و زنان بايد در رعايت عفاف و پرهيز از امور جلب توجه كننده دقت لازم را بنمايند و اعمال و رفتارشان به استفاده آنان از وسايل زينتي و استعمال عطر و بوي خوش به گونه اي نباشد كه باعث جلب توجه نامحرم و عامل انحراف فكرها و تباهي دل ها گردد.
در آيه ديگري كه مربوط به حرمت خودآرايي و خودنمايي مي باشد و اين عمل زشت را جاهلانه و همچون جاهليت قديم قبل از اسلام مي شمارد، مي فرمايد: «وقرن في بيوتكن ولاتبرجن تبرج الجاهليه الاولي» و... (اي همسران پيامبر) در خانه هاي خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد و... (احزاب -33)
«تبرج» به معناي ظاهرشدن در برابر مردم است؛ همانطور كه برج قلعه در برابر ديدگان مردم ظاهر است. مقصود از «جاهليت اولي» جاهليت قبل از بعثت پيامبراكرم(ص) است كه در آن عصر، وضعيت پوشش زنان، عفيفانه نبوده است.
آيه خطاب به زنان پيامبراكرم(ص) است؛ اما طبق نظر مفسرين عموميت دارد و شامل همه زنان مي شود.
براساس اين آيه، خودآرايي و خودنمايي زنان- كه ويژگي فطري و مشترك ميان زنان است- دربرابر نامحرم عمل جاهلانه اي است كه زنان عصر جاهليت به آن گرفتار بودند و زنان مسلمان نبايد زيربار چنين ننگي بروند، بلكه بايد اين غريزه طبيعي را در پرتو ايمان و عفت، كنترل و تعديل و درجهت مثبت آن (در برابر شوهر) به كارگيرند.
آن چه از مفاد آيه در مورد جاهليت نخستين آمده نشان از آن دارد كه جاهليت ديگري همانند جاهليت قبل از اسلام درپيش است كه شايد بتوان آن را با عصر و زمان حاضر منطبق دانست.
در تفسير قمي روايتي از امام صادق(ع) آمده كه بعد از جاهليت اول، جاهليت ديگري نيز خواهد آمد.04 كه حاكي از همين جاهليت مدرن عصر جديد است كه مع الاسف، مظاهر آن را در جوامع اسلامي نيز مي توان ديد.
از اين رو، زنان بايد ازهرگونه رفتار جلوه گرانه و تحريك كننده پرهيز كنند و با تاسي از آيه (تمشي علي استحياء) (قصص52) كه شيوه راه رفتن زنان اسلامي را ترسيم مي كند و با اقتداكردن به بانوي دوعالم فاطمه زهرا(س) به شيوه آن حضرت عمل نمايند.
1- آيينه زن، مجموعه موضوعي سخنان مقام معظم رهبري ص 322.
2- ميزان الحكمه، ج 8 ح 61131.
3- قاموس قرآن ج 5، ص 91.
4- فرهنگ بزرگ جامع ترين (ترجمه المنجد)، ج 2 ص 5031.
5- آسيب شناسي شخصيت زن،ص 392.
6- تفسيرالميزان، ص 164.
7- زن در آيينه جلال و جمال، ص 634.
8- برگزيده تفسير نمونه، ج 3، ص 982.
9- تفسير نور، ج 8، ص 371.
01- قاموس قرآن، همان، ج 5، ص 501.
11- تفسير نور، همان، ص 671.
21- تفسير نمونه، همان.
31- ميزان الحكمه همان، ج 13، ح 54202.
41- تفسير نور، همان، ص 471.
51- همان،
61- ]ميزان الحكمه ، همان، ج 31، ح 58202[.
71- ]ميزان الحكمه، همان، ح 16202[.
81- همان [.
91- ] همان[.
02- چشمان خود را (از حرام) فرو بنديد تا شگفتي ها ببينيد ]ميزان الحكمه، ح، 26202[.
12- تفسير الميزان، همان، ص 551.
22- ميزان الحكمه،همان، ح،16131.
32- همان، ح، 26131.
42- تفسير نور، همان، ص 471.
52- تفسيرالميزان، همان، ص 251.
62- ]ميزان الحكمه، ج8، ح 93131[.
72- تفسير نور، همان، ج 8، با اندكي تغيير در عبارت.
82- تفسيرالميزان، همان، ج 51، ص 651.
92- قاموس قرآن، همان، ج 1 و 2، ص. 992.
03- مسئله حجاب، ص 931.
13- تفسيرالميزان، همان، ج 61، صص 950 و 015.
23- مسئله حجاب، همان، ص 261.
33- زن در آيينه جلال و جمال، همان، 834.
43- اميرالمؤمنين علي(ع) مي فرمايد: روزي حضرت زهرا در محضر رسول خدا نشسته بود كه مرد نابينايي اجازه ورود خواست، پيامبر مشاهده فرمود كه حضرت زهرا(س) برخاست فرمود: دخترم اين مرد نابيناست. پاسخ داد: «ان لم يكن يراني فاني اراه و هو يشم الريح» اگر او من را نمي بيند، من او را مي نگرم اگرچه او نمي بيند اما بوي زن را استشمام مي كند!رسول خدا پس از شنيدن سخنان دخترش فرمود: «شهادت مي دهم كه تو پاره تن من هستي». ]بحارالانوار، ج 34، ص 19، به نقل از فرهنگ سخنان حضرت فاطمه الزهرا محمد دشتي، ص 37].
53- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 61، صص 112 و 942 به نقل از تحليل سيره فاطمه الزهرا، ص. 451.
63- رسول خدا(ص) در زمينه تقسيم كار اين گونه داوري كردند: فاطمه(س) را مأمور به انجام امور داخل خانه نمود و علي(ع) رانيز به امور خارج از خانه مأمور ساخت. دختر پيامبر از اين تقسيم كار فوق العاده خوشحال شد و چنين اظهار داشت: جز خداوند نمي داند كه من از چنين تقسيم كار چقدر خوشحال شدم زيرا پدرم رسول خدا مرا از گريبانگير شدن با مردان معاف داشته است. ]وسائل الشيعه، ج 41، ص 321 به نقل از تحليل سيره حضرت زهرا، همان، ص 351[.
73- روزي حضرت زهرا(س) در بستر بيماري به أسماء بنت عميس فرمود: من بسيار زشت مي دانم كه جنازه زن را پس از مرگ بر روي تابوت سرباز گذاشته و بر روي آن پارچه اي مي افكنند، كه حجم بدن مشخص مي گردد. مرا بر روي تابوت آنچناني مگذار و بدن مرا بپوشان كه خدا تو را از آتش جهنم باز دارد ]كشف الغمه ج 2، ص. 76 به نقل از: فرهنگ سخنان حضرت زهرا، ص 57[.
83- ]وسائل الشيعه، ج 14، ص 16، ح 01[.
93- تفسيرالميزان، ص 781، ذيل آيه.
04- تفسيرالميزان، ج 61، ص 374، به نقل: تفسير قمي، ج 2، ص 391.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
& چون درياي آرام ناخداي باخدا و ماهر نمي سازد، از مشكلات نبايد ترسيد، سرمشكلات را كه برداريد، بقيه آنها شكلاتهاي شيرينند!
¤ ¤ ¤
& منجي، وفق قرآن موجود جهان را پر از عدالت مي كند، اگر منتظران او در عصر حضور قرآني نباشند چگونه مي توانند در گاه ظهور در صف او بايستند؟!
¤ ¤ ¤
& بزرگترين حقه شيطان به انسان، بزرگترين و اولين غفلت شيطاني يعني خودبرتر بيني است. در اين ميدان پهلوانان قدر، در خاك نشسته اند!
¤ ¤ ¤
& محب بودن انسان مؤمن دانا، انعكاس محبوب بودن او در دايره لطف خداست.
¤ ¤ ¤
& اولين قدم در عرصه مردانگي آن است كه در هنگام درگيري، اول خودمان را تبرئه نكنيم!
¤ ¤ ¤
& «احسن الخالقين» گواه صادق «احسن المخلوقين» است ، اگر اين جايگاه را بدانيم خويش را از انزال در غير، مي رهانيم.
¤ ¤ ¤
& آنگاه كه «عشق و عقل» در نهايت شادي در آغوش هم روند بهشت آذين مي بندد و ملك و ملكوت درعرصه عروسي خوبان شهد وصل مي نوشند.
¤ ¤ ¤
& اگر از مكر شيطان غافل بمانيم، شبيه شيطانيم!
¤ ¤ ¤
& اگر كادوي «ظاهرسازي»ها پاره شود كفر مطلقي باطن خود را مي نمايد كه ابليس هم از آن مي گريزد!
¤ ¤ ¤
& مي خواهيم شيطان ببينيم، بياييد به تماشاي انسان خود برتربين متكبر بنشينيم!
¤ ¤ ¤
& ديروز «خود سوختند» امروز بر باد فنا رفتند و فردا تاريخ مي نالد كه: واي بر احوال ظالمان!

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14