(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 6 آبان 1388- شماره 19497
 

جنگ نرم لهستان اولين قرباني براندازي نرم
اوباما در بن بست
تاكتيك ها و ابزارهاي عمليات رواني دشمن در انتخابات 22 خرداد نيمه پنهان حقيقت
قوه قضائيه و آفت هاي تاخير
لطفاً كوتاه و تحليلي!



جنگ نرم لهستان اولين قرباني براندازي نرم

قسمت دوم- شبنم نادري
هر جنگ حداقل در دو زمينه رخ مي دهد؛ ميدان نبرد و اذهان عمومي مردم. در هر دو جبهه فرماندهاني كه قادر به بهره گيري از ابزار كنترل و مديريت انگاره هاي ذهني باشند، مي توانند دشمن را بفريبند و نيروهاي خودي را در جبهه دفاع از اهداف خود سازماندهي كنند.
استفاده از عوامل مؤثر بر افكار عمومي اگرچه از ديرباز ملازمت قطعي با جنگها و لشكركشي ها داشته و مدافعان نيز از آن بهره جسته اند، اما امروزه گستره وسيع منازعات رواني، اين عرصه را تبديل به يك ميدان و جبهه اي از جنگ ساخته و فراتر از بهره گيري از ابزار رسانه اي، جنگ و منازعه اي تمام عيار را در عرصه رسانه ها به راه انداخته است.
سابقه پيدايش جنگ نرم
در سپيده دم 3 فوريه 1943، يك ميليون آلماني از راديوي رژيم نازي آلمان اين خبر را شنيدند، «زير پرچم صليب شكسته، برافراشته بر فراز ويرانه هاي شهر استالينگراد، آخرين نبرد صورت گرفت. امراي ارتش، افسران، درجه داران و سربازان شانه به شانه ايستادند و تا آخرين نفس جنگيدند. آنان بي هدف قرباني نشدند، آنان جان باختند تا آلمان زنده بماند.» اين گزارش يك دروغ آشكار بود؛ واقعيت اين بود كه ارتش ششم آلمان نازي، تاب مقاومت در برابر قدرت برتر لشكريان شوروي را نياورد و تسليم شد. اين رويداد هيتلر را خشمگين ساخت و به فرمان او، اين حقيقت كتمان شد.
بنا به تعبير هيرام جانسون(Hiram Johnson)، سناتور آمريكايي؛ «هنگامي كه جنگ آغاز مي شود، حقيقت اولين قرباني است» جنگ و اراده براي دست يازيدن به قدرت بيشتر، همواره با چالشهايي همچون مواجه با افكار عمومي، روحيات سربازان خودي و دشمن، فريب و گمراه ساختن افكار و اذهان مردم و دشمنان و بهره جويي از فنون جنگ رواني مواجه بوده است.
سابقه پيدايش جنگ نرم و عمليات رواني به انقلاب فرانسه و انقلاب1917 روسيه و جنگ جهاني اول و دوم برمي گردد. به طوري كه تشكيل وزارت تبليغات بعد از جنگ جهاني اول در آلمان و اقدامات و فعاليت هاي گوبلز در زمينه پروپاگاندا در جنگ جهاني دوم نشان از درك اهميت جنگ رواني، تبليغات و جنگ نرم در بين سران كشورهاي مختلف در مقاطع حساس دارد و البته در همين قرن است كه اهميت جنگ نرم و نقش رسانه هاي گروهي نه تنها در زمان جنگ بلكه حتي در زمان صلح و براي مقاصد گوناگون بر همگان مشخص شده است.
فولر، مورخ و تحليلگر نظامي بريتانيايي، اولين كسي است كه اصطلاح جنگ رواني را در سال1920 به كار برد. در آن زمان، استفاده فولر از واژه جنگ رواني در محافل نظامي و علمي بريتانيا و آمريكا، توجه چنداني را به خود جلب نكرد. در ژانويه 1940 با انتشار مقاله اي با عنوان «جنگ رواني و چگونگي به راه اندازي آن». اين اصطلاح براي اولين بار وارد ادبيات آمريكا شد. همچنين «نصر» از اولين تعريف هايي ياد مي كند كه براي جنگ رواني عنوان شد و مورد قبول نيروهاي مسلح آمريكا قرار گرفت. او درمورد اين تعريف مي نويسد: «جنگ رواني يعني استفاده از هر نوع وسيله اي به منظور تأثيرگذاري بر روحيه و رفتار يك گروه، با هدف نظامي مشخص». در پايان جنگ جهاني دوم، اين اصطلاح به «فرهنگ لغت و بستر» وارد شد و بخشي از عبارت پردازي هاي سياسي و نظامي آن زمان را تشكيل داد.
در سال 1950 يعني تنها يك سال پس از پايان جنگ، دولت رئيس جمهور وقت آمريكا «ترومن» به منظور كسب آمادگي براي اجراي جنگ رواني در كره، پروژه اي را باعنوان «نبرد حقيقت» با بودجه اي معادل 121ميليون دلار تصويب كرد. ارتش آمريكا، اداره و رياست جنگ رواني را به عنوان بخش ستادي ويژه ايجاد كرد و در كنار واحدهاي رزمي، واحدهاي جنگ رواني گسترده اي را با استفاده از تجربيات جنگ جهاني دوم تشكيل داد. از آن زمان تاكنون، سازمان ها و واحدهاي رواني- تبليغاتي آمريكا با توسعه اي روزافزون همواره به عنوان يكي از بازوهاي اصلي آن كشور در جنگ و صلح عمل كرده اند.
جوزف ناي نيز از انديشمندان معاصري است كه نامش با مفهوم «قدرت نرم» پيوند خورده است. تحليل ناي بيش از هر چيز مبتني بر مفهوم «قدرت نرم» است.
ناي از منتقدان قدرت سخت به شمار مي رود كه به طور ويژه توسط واقع گرايان و نو واقع گرايان به كار برده شده است. او قدرت نرم را توانايي دست يابي به آنچه درپي آن هستيد از طريق ترغيب و نه تهديد و اجبار مي داند.
ناي مي گويد كه از سه طريق مي توان به خواسته هاي خود رسيد. شيوه اول رسيدن به خواسته ها، تهديد است. كه در صورت تأثير ديپلماسي عمومي قدرت نرم ايجاد مي شود. براساس رويكرد ناي هرچه ميزان تأثيرگذاري ديپلماسي عمومي از طريق تلويزيون، رسانه و مبادلات فرهنگي بيشتر باشد، كشور صاحب آن فرهنگ، از قدرت نرم برخوردار خواهند بود.
در سال هاي پاياني جنگ سرد، اولين پروژه براندازي نرم در لهستان و با رهبري «لخ والسا» در جنبش كارگري اين كشور در سال 1984 تحقق يافت و با فروپاشي شوروي و يوگسلاوي و چند كشور ديگر اروپاي شرقي، براندازي نرم به مسئله جديدي در حوزه قدرت و امنيت تبديل شد.
استعمارگران از براندازي حكومت ها در يوگسلاوي، گرجستان، اوكراين، قرقيزستان و امثال آن با عنوان انقلاب هاي رنگي، به جاي واژه خشن جنگ نرم ياد مي نمايند.
كميته خطر جاري
در دهه 1970 و در اوج جنگ سرد كميته اي تحت عنوان «كميته خطر جاري» (The committee on the present danger) توسط گروهي از سناتورهاي آمريكايي، مسئولان ارشد وزارت خارجه، اساتيد برجسته علوم سياسي، موسسه مطالعاتي «آمريكن اينتر پرايز» و گروهي از مديران باسابقه سيا و پنتاگون تأسيس شد.
هدف از تأسيس اين كميته، خروج از بن بستي بود كه در دوران جنگ سرد ميان دو ابرقدرت آن زمان، يعني ايالات متحده آمريكا و اتحاد جماهير شوروي در توازن هسته اي به وجود آمده بود به گونه اي كه كارشناسان ارشد نظامي به صراحت اعلام كرده بودند در صورت وقوع جنگ هسته اي ميان دو ابرقدرت، هر دو طرف جنگ، بازنده نهايي خواهند بود؛ چرا كه تسليحات اتمي در اختيار دو قطب بلوك شرق و بلوك غرب براي نابودي كامل موجودات زنده كره زمين براي 250 بار كفايت مي كند.
اعضاي اين كميته با منتفي دانستن «جنگ سخت» بين دوابرقدرت، تنها راه به زانو درآوردن رقيب را، در «جنگ نرم» و «فروپاشي از درون»، طراحي و به مرحله اجرا درآوردند.
بنابر طراحي انجام شده توسط كميته خطر جاري، راهبرد «جنگ نرم» با اتخاذ راهكارهاي «دكترين مهار»، «نبرد رسانه اي»، ساماندهي نافرماني مدني» همراه گرديد كه اين استراتژي زودتر از آنچه كه تصور مي شد به ثمر نشست.
پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و پايان جنگ سرد، فعاليت اين كميته براي يك دهه به حالت تعليق درآمد و پس از وقايع 11 سپتامبر، بار ديگر عناصري چون مارك پالمر، كنت پولاكف، مارتين اينديك، ريچارد پرل، داگلاس فيث، كاندوليزا رايس و مارك گرچت در اين كميته گردهم آمدند تا به تجزيه و تحليل فرصت ها و تهديدهاي فراروي دولت ايالات متحده آمريكا بپردازند.
پروژه دلتا
هر روز كه مي گذرد، سياست جنگ نرم، در آمريكا طرفداران بيشتري پيدا مي كند. سياستمداران و دولت مردان آمريكا نيز در جديدترين بررسي ها و مطالعات خود، رويكرد جدي به جنگ نرم را در مواجهه با نظام جمهوري اسلامي مورد توجه قرار داده اند. اعضاء «كميته خطر جاري»، در جديدترين تصميم خود در مهرماه 1384 با توجه به استحكام نظام جمهوري اسلامي و شكست دهها استراتژي در مقابل ملت ايران در طول سال هاي گذشته، جنگ سخت را بي فايده دانسته و خواستار توجه بيشتر دولت ايالات متحده به پروژه نرم افزاري «براندازي از درون» شدند.
آنها گزارشي را تنظيم كرده و موارد متعددي را در خصوص مواجهه با ايران به بوش پيشنهاد دادند. تجربه تدوين كنندگان اين گزارش نشان مي دهد كه اين گزارش حتي اگر به دستورالعمل اجرايي تبدل نشود. يقيناً سياست خارجي آمريكا از روح كلي آن الهام خواهد گرفت.
يكي از نويسندگان اين گزارش «مارك پالمر»، يكي از استراتژيست هاي معروف آمريكايي است كه از او به عنوان يكي از نوآوران سياست خارجي ايالات متحده نام مي برند. پالمر در دولتهاي نيكسون، كارتر، ريگان و بوش در وزارت خارجه مشغول بوده و اكنون علاوه بر عضويت در «كميته خطر جاري» مدير دپارتمان تحقيقاتي «مركز سياست خارجي سابان» در موسسه بروكينگز نيز مي باشد.
مارك پالمر نويسنده گزارش «ايران-آمريكا، رهيافت جديد» در استدلال خود صراحتا با ايده تهاجم نظامي عليه جمهوري اسلامي ايران نيز مخالفت كرده و اعلام نموده ايران به لحاظ وسعت سرزميني، كميت جمعيت، كيفيت نيروي انساني، امكانات نظامي، منابع طبيعي سرشار و موقعيت جغرافيايي ممتاز در منطقه خاورميانه و هارتلند نظام بين المللي به قدرتي كم نظير تبديل شده كه ديگر نمي توان با يورش نظامي و جنگ (Hard War) آن را سرنگون كرد بلكه تنها راه سرنگون سازي نظام جمهوري اسلامي پيگيري مكانيسم هاي جنگ نرم و استفاده از تكنيك هاي عمليات رواني تبليغاتي با استفاده از 3 تاكتيك دكترين مهار، نبرد رسانه اي و ساماندهي و پشتيباني از نافرماني مدني است.
وي در پايان اين گزارش با منتفي دانستن هرگونه گفت وگو و مذاكره مستقيم با مقامات ايراني آورده است: «گفت وگو فقط حكومت ايران را تقويت و محكم مي كند. بايد از طريق انزوا و تقويت مخالفان داخل و خارج حكومت در جهت تغيير اين رژيم تلاش كرد.»

 



اوباما در بن بست

غرب در مواجهه با ايران از يك استراتژي خطي و ساده پيروي نمي كند. استراتژي غرب را مي توان به مدلي چند وجهي تشبيه كرد كه حتي در مواردي برخي از اين وجوه با يكديگر متناقض نيز به نظر مي رسند. به عنوان مثال آنها از سويي پيشرفت هاي ايران را در زمينه هاي مختلف زير سؤال برده و نسبت به اخباري مانند برد موشك ها و تأسيسات هسته اي تشكيك مي كنند اما از سوي ديگر سعي دارند ايران را تهديدي جدي براي امنيت منطقه و حتي جهان معرفي كنند.
نمونه اي از اين برخوردها را مي توان در مقاله زير با عنوان «قدرت و تهديد ايران» به قلم «الستر كروك» مشاهده كرد. پيش از خواندن اين مقاله، بازخواني تحليل آيت الله خامنه اي از اين رويكرد مزورانه غرب خالي از لطف نيست. ايشان در اين زمينه معتقدند: «امروز اقتدار ايران اسلامي را حتي دشمنان هم نمي توانند انكار كنند؛ آنها هم اقرار مي كنند. البته دشمن با نيت پيشبرد پروژه ايران هراسي- با اين نيت، با اين موضع خصمانه- قدرت شما و قدرت ملي اين كشور و اين نظام را فرياد مي كشد. بخشي از اين كار او درست و بخش ديگري، غلط و دروغ است. آن بخش كه نشان دهنده و گوياي قدرت نظام جمهوري اسلامي است، راست است؛ درست است. ما در دوران سي ساله جمهوري اسلامي از صفر شروع كرديم و به جاهاي بسيار پيشرفته اي رسيديم، ولي قانع نيستيم به آنچه رسيديم. اما آنچه رسيديم، قابل مقايسه نيست با آن نقطه اي كه در آن قرار داشتيم. من از روز اول در نيروهاي مسلح حضور داشتم؛ ارتش را، وزارت دفاع را، امكانات را، سپاه را، نيروهاي انتظامي را با همه محتواشان، با همه ظرفيتشان، از نزديك لمس كرده ام. امروز شما جوانان عزيز در قله اي قرار داريد كه آن روز حتي با اشاره انگشت هم نميشد آن را نشان داد و هيچ كس باور نمي كرد. اقتدار علمي، اقتدار تسليحاتي، خودباوري، اعتمادبه نفس، انسجام، پيشرفت، در بخشهاي مختلف، اين قسمت از حرف دشمن راست است.
اما قسمت دروغ اين حرف، آن چيزي است كه او براي پروژه ايران هراسي آن را مطرح مي كند. اين اقتدار ملي عظيم جمهوري اسلامي براي هيچ كس تهديد نيست. براي همسايگان تهديد نيست؛ اين يك فرصت است. بله، براي زورگويان عالم تهديد است، براي سيطره جويان عالم و مداخله گران در كار ملتها تهديد است، براي كساني كه يك روز از منابع عظيم طبيعي و انساني اين ملت بيشترين سوءاستفاده را كردند و لگد به حيثيت و شخصيت اين ملت زدند و هنوز در آرزوي بازگشت آن روزهاي بازنگشتني هستند، تهديد است؛ اما براي ملتها تهديد نيست.»
(بيانات آيت الله خامنه اي در دانشكده علوم دريايي نوشهر 4/7/1388)
شايد موضوع هسته اي تنها ابزاري است كه توجه ما را از پيامدهاي استراتژيك ناشي از رشد تأثيرات تهران در منطقه منحرف كرده است.
رهبران آمريكا، بريتانيا و فرانسه با هدف پرده برداري از دومين تجهيزات غني سازي سوخت هسته ايي ايران وارد نشست گروه بيست در پيتسبورگ شدند. تجهيزات در دست ساختي كه خبر آن را چندي پيش ايران به آژانس انرژي اتمي داده بود.
رهبران دنياي غرب تلويحا اشاره كردند كه افشاگري شان براي ايران، بعنوان مهره اي معتبر و قابل اعتماد وحشتناك بود.(1) به دنبال آن وزير دفاع آمريكا، رابرت گيتس، از ايران بعنوان كشوري ياد كرد كه «درون جعبه زنداني شده» و «در نقطه بسيار بدي قرار دارد». اما هر كس كه به سخنان رئيس جمهور ايران محمود احمدي نژاد در مصاحبه با مجله تايم گوش مي كند، برايش روشن مي شود كه ايران حداقل خود را درون جعبه نمي بيند.
احمدي نژاد با خونسردي تمام و بسيار دوستانه به اوباما نصيحت مي كند كه از اين راهي كه رفته بازگردد و پايين تر نرود. هرچند در نظر آمريكايي ها اين حرف درست نيست اما بايد گفت كه نصيحت او به اوباما جاي تفكر دارد.
در بين سه واقعه محوري كه در 20سال اخير در خاورميانه روي داده است، جريان پيتسبورگ را به نحوي مي توان بعنوان نقطه اوج اين رويدادها قلمداد كرد. اولين اتفاق فروپاشي اتحاديه جماهير شوروي در سال 1989 بود. دومين رويداد جنگ خليج فارس است كه در سال 1991 رخ داد و اما پيروزي «اسحاق رابين» در انتخابات ]رژيم[ اسرائيل آخرين حادثه مهمي است كه در سال 1992 روي داد. نتايج بدست آمده از اين حوادث خطير در حال بحراني شدن براي اوباما است.شايد طريقه عملكرد او همان چيزي باشد كه به آينده اين منطقه شكل مي دهد، آيا وارد فاز جديدي از يك مناقشه تلخ خواهد شد و يا آغاز يك تغيير در استراتژي؟ دو رويداد نخست دشمنان ديرينه ايران را در مرزهايشان دچار مشكل كرد. نه شوروي از هم پاشيده و نه عراقي كه دچار جنگ با آمريكا شده قادر به خاموش كردن نور ايراني در حال طلوع، نبودند در نتيجه، جايگاه ايران بعنوان قدرت برتر، شايد هم غير برتر، در خاورميانه تضمين شد.
رويداد سوم، روي كار آمدن دولت كارگر در اسرائيل، مؤثرترين ابزار ايران براي تبديل شدن به تهديد هسته اي شد. بدنبال تغيير چشمگيري كه در سال 2002 در سياست اسرائيل شكل گرفت، اين دولت به عقيده و خط مشي اولين نخست وزير خويش داويد بن گوريون
Ben- Gurion كه معتقد به اتحاد با هم مرزان (تركيه، اتيوپي و ايران) بود، پشت كرده و شروع به شراكت با اعراب مجاور كرد.
به منظور كنترل چنين تغيير تندي از گفتگوي دوستانه با اعراب به اختلاف اخيري كه شاهد هستيم و جبران تغيير مسير 180 درجه اي كه در هيئت انتخاب كنندگان اسرائيل شكافي ايجاد كرد و حاميان آن را در آمريكا از خود راند، دولت كارگر از سال 1993 به بعد شروع به معرفي ايران بعنوان «تهديد جديد» در نزد هم پيمانان آمريكايي خود كرد و ايران را تهديدي بر شمرد كه جانشين اعرابي شده است كه هرگز راضي به صلح نمي شوند. متعاقبا غرب نيز پيرو دلايل گوناگوني از ايران براي خود يك تهديد ساخت.
اهميت اين قضيه براي اوباما در اين است كه او تنها با برنامه هسته اي ايران طرف نيست. معضل هسته اي در لفافه چيز مهم تري پيچيده شده است: آيا ]رژيم[ اسرائيل و آمريكا، جدا از موضوع هسته اي، قادر هستند با اين مسئله كنار بيايند كه ايران يك قدرت برتر در منطقه است و يا خواهد شد.
فعلا اين دو مبحث با هم تلفيق شده اند. ايران بارها اشاره كرده است كه قضيه هسته اي قابل حل است اما چيزي كه پاسخ آن براي اين كشور اهميت بيشتري دارد اين است كه: آيا آمريكا مي تواند ]رژيم[ اسرائيل را وادار كند كه ايران را بعنوان قدرت برتر منطقه قبول كند. آيا آمريكا مي تواند چنين پيامدي را قبول كند.
گمان مي كنم اهميت اين سؤال براي تمام افراد منطقه روشن باشد: احتمالات مربوط به تسليحات هسته اي ايران تنها دغدغه اسرائل نيست بلكه قدرت نظامي غير اتمي ايران نيز مهم است چيزي كه تا كنون فعاليت هاي غير نظامي اسرائيل را در منطقه محدود كرده است. بحث ما بر سر اين موضوع است كه آيا خود اسرائيل و در دايره اي وسيع تر، آمريكا، مي توانند قبول كنند كه دوران لذت از قدرت برتر نظامي بودن در منطقه، براي ]رژيم[ اسرائيل به پايان خواهد رسيد.
اين مسئله اي است كه اوباما عميقا با آن مواجه است: او مي تواند راهكارهاي خوبي ارائه دهد، راه حل هايي كه واقعيات تلخي به دنبال خواهد داشت و به موجب آن بايد زير بار حضور نيروهاي جديدي در منطقه برود كه به ناچار تعادل استراتژيك را تغيير خواهد داد، و يا اينكه مي تواند از حضور نيروهاي ديگر جلوگيري كرده و با اين كار با خطر خاورميانه اي مقابله كند كه نامطمئن و قطبي شده است.
آمريكا با ارتقاء وضعيت پرونده اي هسته در پيتسبورگ به موقعيت «انتخاب نهايي» در حال محدود كردن گزينه هاي خود است. شايد اوباما اعتقاد دارد كه با اين روش مي تواند از ميزان فشار وارده بر اسرائيل براي حركت نظامي يك سويه بكاهد. شايد او ايراني مجهز به نيروي نظامي غيرهسته اي را بعنوان تهديدي براي هم پيمانان عرب مي داند.
در حال حاضر وادار كردن ايران به چشم پوشي از چرخه سوخت هسته اي چيزي واهي و غيرواقعي است چرا كه ايران در حال حاضر به اين سوخت دسترسي دارد.
مخالفت با دستيابي ايران به تكنولوژي هسته اي به اين بهانه كه اين تكنولوژي به آنها كمك مي كند در آينده اي نامشخص به سلاح هسته اي دست يابند نيز غيرواقعي است. مرحله بعدي رو آوردن به تحريم ها است كه بنا به اعتراف متخصصان هر دو روش مذكور بي فايده است. چنين رويه اي باعث دوقطبي شدن و جدايي در منطقه مي شود، آن را دو نيم مي كند، تنش را افزايش مي دهد و به انزواي بيشتر آمريكا و اروپا در جهان اسلام مي انجامد. علاوه بر موضع ظاهري بعضي دولت هاي عربي، نگرش سياسي جهان عرب و مسلمان به ضرر غرب و اسرائيل خواهد شد. بطور خلاصه آمريكا دوباره دچار مشي سياسي نامحبوب و بيهوده خود خواهد شد. تاكنون اكثر كشورهاي غيروابسته و بسياري از مناطق مسلمان نشين از حقوق ايران تحت قرارداد منع گسترش سلاح هاي هسته اي دفاع كرده اند.
باراك اوباما با دادن اولتيماتوم به پرونده هسته اي و در عين حال نپذيرفتن ايران بعنوان كشوري با استراتژي قدرتمند رويه ايي را در پيش گرفته است كه به گفته احمدي نژاد پشيماني را براي اوباما به بار خواهد آورد.
¤نويسنده: الستركروك مأمور سابق سرويس جاسوسي انگليس «MI6» نويسنده كتاب «مقاومت، ذات انقلاب اسلامي» است.
1- برخلاف ادعاي نويسنده و تبليغات غربي ها، ايران خود داوطلبانه مختصات و اطلاعات سايت جديد هسته اي «فردو» را به آژانس انرژي هسته اي اطلاع داد. غربي ها كه از موضوع آشفته و غافلگير شده بودند، اعلام كردند از قبل اين موضوع را مي دانسته اند! اما جواب نمي دهند اگر چنين است چرا قبل از اطلاع رساني ايران آن را اعلام نكرده بودند.

 



تاكتيك ها و ابزارهاي عمليات رواني دشمن در انتخابات 22 خرداد نيمه پنهان حقيقت

در شماره هاي قبلي اين مقاله يازده روش و تاكتيك مورد استفاده دشمن و برخي جريانات و عناصر داخلي در تشويش اذهان عمومي مورد معرفي و بحث قرار گرفت. در اين شماره تاكتيك هاي ديگر معرفي مي شود.
12- پاره حقيقت گويي
يكي از تاكتيك هاي مهم در عمليات رواني پاره حقيقت گويي است. «گاهي خبر يا سخني مطرح مي شود كه از نظر منبع، محتواي پيام، مجموعه اي به هم پيوسته و مرتب است كه اگر بخشي از آن نقل و بخشي نقل نشود، جهت و نتيجه پيام منحرف خواهد شد. اين رويه رايج رسانه هاست كه معمولا متناسب با جايگاه و جناح سياسي كه به آن متمايل هستند، بخشي از خبر نقل و بخشي را نقل نمي كنند. خبر هنگامي كامل است كه عناصر خبري در آن، به شكل كلي مطرح شوند. اما چنانچه يكي از عناصر خبري شش گانه (كه، كجا، كي، چه، چرا، چگونه) در خبر بيان نشود، خبر ناقص است. در تاكتيك پاره حقيقت گويي، حذف يكي از عناصر به عمد صورت مي گيرد و بيشتر اوقات، عنصر چرا حذف مي شود.»
(سلطاني فر، محمد و شهناز هاشمي، پوشش خبري، انتشارات سيماي شرق، تهران: 1382)
نمونه بارز اين تاكتيك حذف ابتدا و انتهاي يك بخش از سخنراني دكتر احمدي نژاد در ميدان ولي عصر(عج) و تبديل آن به جمله دلخواه خود بود، كه به خوراك چند هفته اي براي رسانه هاي ضدانقلاب و نظام سلطه تبديل شد. (ماجراي خس و خاشاك)
13- فريب
دادن اطلاعات دروغين و جهت دار و يا تصويري وارونه از وقايعي است كه با ارائه تصاوير ناقص و دگرگون شده اي از واقعيت مي توانند گروه هاي گوناگون مخاطبان مورد نظر در عمليات رواني را تحت تاثير قرار دهد.
از اين روش نيز به وفور در مقوله؛ حتما پيروز مي شويم، بايد انتخابات ابطال شود، تقلب بسيار زياد بوده است و همچنين تعداد زيادي در اغتشاشات كشته شده اند و... استفاده شد.
همچنين براي برون رفت از فشار بسيار سنگين اعترافات عوامل محرك و برنامه ريز اغتشاشات؛ مبادرت به فريب افكار عمومي و فعال نگهداشتن رسانه هاي دشمن، طرح آزار جنسي زندانيان توسط مهدي كروبي كليد خورد، اما به دليل عدم ارايه سند و مدرك با شكست مواجه شد. بلافاصله براي پوشاندن شكست پروژه آزار جنسي زندانيان، پروژه دفن اجساد بدون هويت در قطعه 302 بهشت زهرا به فاز عمليات رواني مخالفان تبديل شد. بيان برخي نوشته ها و گفته ها اين موضوع را روشن تر مي كند. سوءاستفاده از احساسات مردم و تمركز روي موضوعاتي كه باعث تحريك و تهييج بيشتر افكار عمومي مي شود، از محورهاي تاكتيك فريب است. «اما موضوع مطرح شده از اين قرار است: عده اي از افراد بازداشت شده مطرح نموده اند كه برخي افراد با دختران بازداشتي با شدتي تجاوز نموده اند كه... از سوي ديگر افرادي به پسرهاي جوان زنداني با حالتي وحشيانه تجاوز كرده اند به طوري كه برخي دچار افسردگي و مشكلات جدي روحي و جسمي گرديده اند و در كنج خانه هاي خود خزيده اند.» (مهدي كروبي، 7 مرداد 88، سحام نيوز)
«عضو كميسيون اجتماعي مجلس از درخواستش براي بررسي خبر منتشرشده دفن دسته جمعي برخي از كشته شدگان حوادث پس از انتخابات از كميسيون مربوطه ازطريق سازمان بهشت زهرا خبر داد.
مجيد نصيرپور درگفت وگو با خبرنگار پايگاه خبري فراكسيون خط امام(ره) مجلس «پارلمان نيوز» درخصوص خبر منتشرشده درسايت نوروز در مورد دفن پيكر ده ها نفر از شهروندان تهراني در تاريخ هاي 21 و 24 تيرماه بدون اسم و مشخصات فردي در قطعه302 بهشت زهراي تهران، گفت: صحت و سقم اين خبر مشخص نيست، اما بايد پيگيري شود.»
14- القاء
القاء عبارت از ايجاد تغيير رفتار درمخاطب بدون اطلاع او كه براساس تغيير ذهنيتهاي فردي و اجتماعي صورت مي گيرد. القاء به دو روش اجرا مي شود.
1-مستقيم: اين روش هنگامي اجرا مي شود كه مخاطب آماده پذيرش پيام را به صورت مستقيم داشته باشد.
2- غيرمستقيم: منظور و پيام خود را در قالب موضوعاتي به ظاهر بي ارتباط و يا دوپهلو بيان مي كند.
القاء پيام در قالب فيلم، موسيقي، نمايش، نقاشي، سخنراني، سي دي، اعلاميه، بيانيه، مصاحبه و... در جهت تاثيرگذاري بر مخاطبين صورت مي گيرد. برخي از نمونه هاي موردي آن در انتخابات به شرح زير است:
القاء فضاي فساد و تباهي به ويژه اعتياد به جامعه و مخاطبين درجهت تخريب چهره نظام با ساخت و پخش فيلم مستند يكي از كانديداها صورت گرفت.
دراين خصوص «صحنه هايي از سفر كانديد به مازندران و اشك هاي مادري از بابل كه در غم اعتياد و بيكاري فرزندان مي گريست» نمونه اي از مشكلات مناطق شمالي را بازتاب داد. (مردم سالاري. ش2087، 12/3/88)
درتوضيح اين صحنه ها مي توان گفت حتي اگر اين فيلم ساختگي نباشد يعني واقعي هم كه باشد نوعي تاكتيك القايي در راستاي جهت دهي به افكار مخاطب قابل ارزيابي است.
فضاسازي و جهت دهي به مخاطبين درجهت ايجاد انتظار و مطالبه با هدفي خاص نيز از طريق تاكتيك القاء صورت مي گيرد. يكي از اهدافي كه احزاب، گروهها و شخصيتهاي طرفدار يك كانديدا در صدد محقق شدن آن بودند. تبليغ جو پيروزي و القاء پيروزي حتمي يك كانديد بود كه در قبل و روز انتخابات با استفاده ازاين تاكتيك صورت پذيرفت.
«دكتر مؤمني (عضو ستاد موسوي): مهندس قطعا 30 ميليون رأي دارد.»
«ترديد ندارم كه اصلاح طلبان پيروز انتخابات خواهندشد.» (الويري، اعتمادملي، ش929، 5/3/88)
القاء فضاي نظامي، اطلاعاتي و امنيتي توسط برخي كانديداها و احزاب و گروههاي وابسته و طرفدار، در جهت ايجاد فضاي استرس زا و ترس آور، از ديگر اهداف عمليات رواني مخالفان بود، كه در قالب الفاظ، كلمات و تعابير مستقيم و غيرمستقيم به مخاطب منتقل مي شد.
«آزادي بيان، قلم و انديشه حق نسل سومي ها است و همچنين برداشتن فضاي امنيتي حق اين نسل است» (موسوي مردم سالاري، ش2087، 12/3/.88 ص3)
از قبل، فرايندي براي انتشار نظرسنجي ها و نتيجه از پيش اعلام شده انتخابات طراحي شده بود و براساس اين برنامه بود كه موسوي حدود ساعت 23 روز 22خرداد و پيش از اتمام رأي گيري در يك مصاحبه مطبوعاتي اعلام كرد درمرحله اول پيروز مي شود و هر نتيجه اي غير از اين نادرست است و نشان مي دهد كه در انتخابات تقلب شده است!
فضاسازي ها در باور عمومي براي القاء تقلب در انتخابات به صورت گسترده پيگيري مي شد و مدام تكرار مي شد كه نظرسنجي ها نشان مي دهد موسوي پيروز انتخابات است و نوعا نهادهايي به عنوان مرجع نظرسنجي مطرح مي شدند كه مورد اعتماد هستند تا كسي خواستارارائه سند در اين زمينه نشود. (سيداميرحسين مهدوي عضو شوراي مركزي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، ايسنا، 2/3/88)
همچنين سايت «گذار»، «ارگان اينترنتي»، «خانه آزادي» مقاله «دانيل كالينگرت» عضو رسمي سازمان جاسوسي آمريكا (CLA)كه در حال حاضر به عنوان معاون مديريت برنامه هاي «خانه آزادي» فعاليت مي كند را با عنوان «انتخابات مهندسي شده و راههاي مقابله با آن» منتشر كرد و در آن توصيه هاي سازمان متبوع خود را براي زيرسؤال بردن سلامت انتخابات درايران مطرح نمود.
«تخلفاتي كه در دهمين انتخابات رياست جمهوري صورت گرفته است بسيار جدي است و رنجش عميق شما كاملا به حق است.» (موسوي، 24 خرداد 1388سايت كلمه)
«اينجانب امروز طي نامه اي تقاضاي خود را مبني بر ابطال نتايج انتخابات اخير به شوراي نگهبان ارائه كردم. (موسوي، 25خرداد1388 (سايت كلمه)
«همانطور كه در نامه حضرت حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي كروبي (دامت افاضاته و بركاته) و يا در بيانيه دوست مكرم، مؤمن و يار باوفاي امام امت (سلام الله عليه) جناب آقاي مهندس موسوي (دام عزه و توفيقه) آمده است؛ از نظر سياسي و قانوني مشروعيت دولت را مورد سؤال قرار داده و آنرا نفي مي نمايند كه نشانگر عدم اقناع آنان و توده زيادي از مردم از شبهات پيش آمده در انتخابات است كه خود بواسطه كاهش پشتوانه و حمايت هاي مردمي، مي تواند موجب ناكارآمدي دولت گردد و ممكن است ادامه اش موجب مشكلات حقوقي و مدني شود» (بيانيه صانعي، 12/4/1388، خبر)
15-اقناع
به معناي قانع ساختن، خشنود گردانيدن و راضي كردن است. واژه اقناع در شكل مناسب به معني دخل و تصرف در نمادها است كه براي ايجاد عمل از سوي ديگران طراحي شده است و در واقع توسل به كلام و احساس به خاطر رسيدن به نوعي رضايت رواني در مخاطب صورت مي گيرد.
بطور خلاصه و مختصر مي توان گفت كه روش اقناع روش پاسخگويي به سؤالات مخاطب است.
با توجه به انتظارات ايجاد شده در مخاطب مبني بر پيروزي حتمي و به دنبال عدم پيروزي در انتخابات، به مخاطب قول داده شد كه حداقل ابطال انتخابات را به دست خواهيم آورد، اما وقتي اين هم نشد حال بايد براي حفظ مخاطب بايد او را اقناع كرد. صدور بيانيه ها و لفاظي در آن در اين راستاست.
«اينجانب اعتراف مي كنم كه در اين امر پيروز آنان بودم. و نسلي كه به دوري از مباني ديني متهم مي شد در شعارهاي خود به تكبير رسيد و به «نصر من الله و فتح قريب» و «ياحسين» و نام خميني تكيه كرد تا ثابت كند اين شجره طيبه هرگاه كه به بار مي نشيند ميوه هايش شبيه به هم است. اين شعارها را كسي جز آموزگار فطرت به آنان نياموخته بود. چقدر بي انصافند كساني كه منافع كوچكشان آنها را وا مي دارد تا اين معجزه انقلاب اسلامي را ساخته و پرداخته بيگانگان و «انقلاب مخملين» بنامند.» (بيانيه شماره 5 ميرحسين موسوي 30 خرداد 1388)
16- تحريك و تشجيع
در اين روش با شيوه تحريك، چهره بي رحم و ضدانساني (واقعي يا ساختگي) از دشمن به نمايش مي گذارند و با ترسيم چهره اي از قربانيان اين بي رحمي ها، سعي مي كنند بر روي حالات و رفتار مخاطبان تاثير بگذارند و حس دفاع از دين، نژاد، وطن، افراد و يا قوميت، حس تنفر از مخالفين و... روحيه تلاش بي وقفه به سوي هدف را در مخاطبان پرورش مي دهند. در اين خصوص، موسوي با ايراد سخناني خلاف واقع عليه نظام و ايراد اتهامات متعدد در بيانيه هاي خويش مانند «طرح بازي بزرگ توسط مقامات»، «حاكميت دروغ و استبداد»، «روند پرمخاطره»، «تخلفات و كارشكني هاي متعدد و نارسايي هاي گسترده»، «تزلزل اركان نظام»، وجود «توجيه گران دروغگو» در نيروهاي مؤثر نظام، «برخوردهاي غيرقانوني و خشونت بار با منتقدان» منجر به مصدوميت و شهادت هموطنان، «اقدامات وحشيانه در كشتار مردم»، «برخوردهاي سبعانه» و «حمله به بانك ها و ادارات و اموال مردم توسط اصحاب»، «تقلب و دروغ براي تكميل طرح خود» خوراك مورد نياز رسانه هاي بيگانه را فراهم آورده و در اين راستا خوراك عمليات رواني دشمن را مهيا و به تحريك احساسات مخاطبين و افكار عمومي پرداختند.
در اين راستا، شبكه «بي بي سي» با سوءاستفاده از قتل مشكوك خانم ندا آقاسلطان سعي كرد از اين هموطن مقتول اسطوره اي براي نشان دادن خشونت نظام بهره برداري كند.
سوژه قتل طوري انتخاب شده كه تا حداكثر ممكن، افكار عمومي بسياري را تحت تأثير قرار دهد. خانم، جوان، خوش رو و دانشجو. فيلم و خبر كشته شدن اين مرحومه با آب و تاب از نحوه كشته شدن و حتي اطلاعاتي انحرافي و بدون سند از قاتلان فرضي بلافاصله در اينترنت پخش شده و هواداران مجاهدين خلق (منافقين) در اروپا و آمريكا بلافاصله با چاپ عكس هاي بزرگي از اين مرحومه، تظاهرات راه انداخته اند و نيروهاي امنيتي كشورمان را خشن و خونخوار معرفي مي كنند.
17- اقدامات تروريستي
ترور، انفجار و اقدامات مخرب همچون آتش زدن اموال و امثال آن از جمله اقداماتي است كه دشمنان براي تاثيرگذاري بر اراده ملت ها از آن بهره مي برند. اين اقدامات به منظور عقب نشيني مخاطبين همراه، ايجاد ترس در آن بمنظور سست كردن اراده و تضعيف روحيه و قدرت نمايي دشمن انجام مي پذيرد. البته اين اقدامات در هر جامعه اي متناسب با فرهنگ آن جامعه و مردم متفاوت بوده و عكس العمل ها هم فرق مي كند از آن جمله مي توان به روحيه ايثارگري و شجاعانه مردم هميشه در صحنه ايران كه در مقابل چنين اقداماتي عكس العمل هاي مشخص دارند اشاره مي شود. در همين خصوص ايادي نظام سلطه از قبل انتخابات اين روش و تاكتيك را برگزيد. به موارد زير توجه كنيد؛
«بمب گذاري و انفجار در مسجد امام علي(ع) در زاهدان»، «بمب گذاري در هواپيماي مسير اهواز- تهران»، «به آتش كشيدن مسجد لولاگر واقع در تقاطع خيابان آذربايجان و خيابان نواب توسط اغتشاشگران» و «حمله به پايگاه بسيج در شامگاه 25 خرداد كه منجر به قتل تعدادي از هموطنان شد.»
18- ارعاب و تهديد
از جمله شيوه هاي موثر رعب و وحشت در صفوف مخاطبان و مردم مي باشد، استفاده از حربه تهديد و ايجاد رعب و وحشت ميان نيروي درگير به منظور تضعيف روحيه دشمن و سست ساختن اراده آنان است. در اين روش متخصصان جنگ رواني مي كوشند آينده اي مبهم و تاريك توام با سختي و مشكلات فراوان براي مخاطبين و كسانيكه تلاش دارند با مخالفينش همكاري كرده و يا او را مورد پشتيباني و حمايت قرار دهند، ترسيم نمايند. از برخي اقدامات و مطالب عنوان شده چنين هدفي برداشت مي شود.
«البته در موقع مناسب انحرافات و حق كشي هاي ناگفته انتخابات و اعمال دولت نهم در اختيار مردم و تاريخ قرار خواهد گرفت»، «بي شك بخشي از مردم و احزاب و جريانها اين وضع را بيش از اين برنمي تابند و آتش فشانهايي كه از درون سينه هاي سوزان تغذيه مي شوند، در جامعه شكل خواهد گرفت كه نمونه هاي آن را در اجتماعات انتخاباتي در ميدانها، خيابانها و دانشگاه ها مشاهده مي كنيم»، «از جناب عالي با توجه به مقام و مسئوليت و شخصيتتان انتظار است براي حل اين مشكل و براي رفع فتنه هاي خطرناك و خاموش كردن آتشي كه هم اكنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه كه صلاح مي دانيد اقدام مؤثري بنماييد و مانع شعله ورتر شدن اين آتش در جريان انتخابات و پس از آن شويد.» (بخش هايي از نامه سرگشاده هاشمي رفسنجاني به مقام معظم رهبري)
در عمليات و جنگ رواني شيوه هاي ديگري نيز غير از موارد ياد شده وجود دارد كه برخي از آنها نيز در ايام اخير استفاده شد اما به دليل طولاني شدن اين مكتوب، فقط به ذكر عناوين، تاكتيك ها و روش ها اكتفا مي شود. در شماره هاي آتي ابزار عمليات رواني مورد بررسي قرار مي گيرد.

 



قوه قضائيه و آفت هاي تاخير

درست است كه پيگيري هاي ريشه اي و اساسي براي پي بردن به چگونگي رخ دادهاي مخرب و تاثيرگذار بر جامعه توسط فرهيختگان و نخبه گان سياسي و خبرگان ديني، از آن جهت لازم و ضروري و حتي- از جمله در بروز فتنه اخير- واجب مي گردد كه با شناسائي نقاط كور و شبه ناك و فريبنده اجتماعي- سياسي آن و معرفي و شناساندن شان به عموم مردم بتوان به كمك و ياري فريب خوردگان ساده دل نيز شتافت و به نجاتشان از حلقه افسون و نيرنگ «نوسامري ها!» همت گماشت. ليكن يقينا عقل و منطق و تجربه! كافي دانستن و بسنده نمودن به اين مقدار را نه تنها ساده انگاري و ساده لوحانه تلقي مي نمايد، كه خطائي بس بزرگ و نابخشودني مي داند، چرا كه جامعه هم اكنون نيز به گونه اي، آفت اين اغماض و تسامح و مصلحت داني! احتمالي را چون زهري كشنده «حس و لمس» مي نمايد، حال چنانچه سران «تداركاتچي!» اين فتنه با توجه به مقادير زيادي دلائل و شواهد و مدارك و اظهارات و اعترافات، توسط مراجع ذيصلاح قوه قضائيه (و هم چنين به نيابت از طرف اين ملت مقاوم و سرافراز و «با بصيرت» كه در انتخابات رياست جمهوري با حضور حداكثري اش- به رغم هزينه نمودن چند صدميليون دلار! توسط دشمنان انقلاب براي بي تفاوت نمودن مردم- حماسه اي ديگر آفريد) فراخور جرائمي كه مرتكب شده اند، در دادگاه عدل انقلاب اسلامي محاكمه و مجازات نگردند، حكم عضو فاسد بدني را پيدا مي كند كه جراحي متخصص با در اختيار داشتن تمام و كمال لوازم مورد نياز جراحي، در قطع آن عضو فاسد آن قدر غفلت ورزد و تاخير اندازد كه كمترين خطرش احتمال رشد و نمو خوره وار عضو فاسد در برخي اعضاء و جوارح مستعد بدن... بنابراين، هشدار! كه پرواضح است اين فرصت سوزي و غفلت و يا تاخير در ريشه كن نمودن عوامل فساد و فتنه، به آفت هائي بسيار خطرناك از جمله موارد زير بيانجامد.
1-زمينه اي براي «احيا:» مجدد اين پيكرهاي «زمين گير شده»ي در حال احتضار توسط اربابان اصلي فتنه، حداقل به منظور اهرم فشار و باج خواهي هاي سياسي در جوامع بين المللي وحدت سرنوشت ساز و حساس پيش رو
2-جرات به ميدان فرستادن و بهره گيري از برخي ديگر «در آب نمك خوابانده شدگان!» داخلي و خارج نشين به عنوان ادامه دهندگان راه دن كيشوت هائي! اما وطن فروش!
3- تقديم! فرصت ها و دادن بهانه هايي بيشتر به امپراطوري نيرنگ و فريب خبري ماهواره اي صهيونيستي و مزدوران داخلي شان، تا هرچه بيشتر براي سحر وافسون سرگردان شدگان بازي خورده «بي بصيرت» در رنگين و ننگين «گوساله هاي سامري» خود بدمند.
4-تضعيف نابخشودني عزت و اقتدار نظام و سست نمودن اراده ملي و ايجاد شك و بدبيني و ياس در بين طرفداران و انقلابيون و ملت هاي آزاده.
5- فراهم آمدن زمينه توسعه شبه افكني ها، مظلوم نمائي ها والقاء حق به جانب بودن ها توسط گروه فتنه و ايجاد فرصت هائي براي آشوب طلبان «بلواپيشه!»
6-... و اگر هم فرصت يابند و«اقتضاء» به بينند، نيز بتوانند با لباس ها و قيافه هاي تغيير يافته! از راه هوائي يا مرز بازرگان با حمايت دارندگان زر، ورانت و... به سان بسياري از فراريان، راهي ديار اربابان خود گردند و از آنجا آزادانه تر! با بهره گيري هاي گسترده از تمامي امكانات جنگ نرم و خاموش مدنظر دشمنان اين مردم شريف، همچنان اساس وحدت و امنيت اجتماعي و آسايش و آرامش خاطر مورد نياز فرهيختگان و دانشمندان و مبتكران خلاق و دلسوز جامعه را مورد هدف و هجوم قرار داده و تا مي توانند موانعي براي بازدارندگي شتاب چرخه سازندگي و توسعه اقتصادي و فرهنگي مورد انتظار رهبري و مردم را فراهم آورند... پس آيا بر مسئولين قوه قضائيه فرض نيست كه با استناد به فرمايش منتسب به امام صادق عليه السلام به آثار و آفت ها و عواقب خطرناك اين «تاخير» عميقا توجه نمايند كه؛ «... و في تاخيره آفه »
احمد وهاج

 



لطفاً كوتاه و تحليلي!

در اين ستون قصد داريم برخي مطالب فرستاده شده از طرف خوانندگان محترم روزنامه را معرفي كنيم لذا از خوانندگان عزيز درخواست مي شود ضمن دنبال كردن سير صفحات سياسي و مطالب مندرج در آن با ارسال مطالبي كه تازگي خود را از دست نداده باشند ما را در يافتن سوژه هاي مناسب ياري كنيد البته به هر اندازه اي كه مطالب ارسالي كوتاه تر و تحليلي تر باشد بيشتر قابل استفاده است.
سيدمختار موسوي، از خوانندگان فعال روزنامه كه با بذل عنايت چندين مطلب با عناوين «تمام دل خوشيهاي حضرت امام حفظ اسلاميت نظام بود»، «جنبش بي عقل و بي دين» و «طاغوت گرايي مدعيان اصلاحات» در مطلبي با عنوان «پيامدهاي منفي طرح آشتي ملي» آورده است: آثار حقوقي و آثار منفي و تخريبي ناشي از مواضع اتخاذي سران فتنه و آشوب پس از انتخابات 22 خرداد در صحنه بين المللي و داخلي دو صد چندان برابر آثار حقوقي ناشي از عواقب 8 سال جنگ تحميلي است. چرا كه جنگ تحميلي يا آثار ناشي از جنگ بيشتر حول محور ماديات از قبيل خاك، نفت و مردم مي چرخيد، اما آثار ناشي از حوادث پس از 22 خرداد، در ماهيت و اساس نظام و اسلاميت نظام متمركز بود و دشمنان داخلي و خارجي درصدد ناكارآمد جلوه دادن حكومت ديني و اثبات ناقص بودن و عدم كمال دين اسلام و عاجز بودن دين سياسي يا نظام سياسي ديني در مهار اختلافات داخلي بودند.»
در بخش ديگري از اين مطلب آمده است: «گروهك مدعي اصلاح طلبي كه از بدو پيدايش به سمت و سوي سكولاريسم در حركت بوده و به حمدا... در حوادث اخير كه نقاب از چهره آنها برداشته شد، سكولاريسم بودن و آنارشيسم مآبي و به قدرت رسيدن آنها با شيوه و شگرد خاص ماكياوليسم ها روشن و اثبات گرديد، فقط به دنبال حذف دين از چهره سياسي جامعه، حكومت و دولت بودند.»
در ميان مطالب رسيده رضا تلو مطلبي را در رابطه با مصادره و بهره گيري شهدا در حوادث اخير ارسال كردند همچنين امير مفتخري كاشاني مطلبي با عنوان «سي سؤال از ميرحسين»، احمدرضا احمدي در مطلبي با عنوان «آقاي كروبي رجل سياسي است يا نيست؟!»، محمد حسين اكبري در مطلبي با عنوان «امتحان بزرگ مدعيان خط امام»، «محسن عدالتمند مطالبي با عناوين «دفاع مقدس (جهاد اصغر) انجام شد، عليكم به جهاد اكبر» و «رنگ سبزي كه براي سياهي و سياهكاري علم شد» و ايرج نيكو در مطلبي كه عنوان نداشت بذل عنايت كردند. در اين ميان يك دانشجوي افغاني مقيم ايران هم در يادداشتي با عنوان «بوف كور و جشن مرگ دين» مطالبي را در خصوص نامه موهن سروش به رهبر معظم انقلاب اسلامي مرقوم كردند كه جاي بسي تشكر دارد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14