(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 6 آبان 1388- شماره 19497
 

هياهو!
شهر؛ زبان مدح آل نور
فرهنگ «گفت وگو»



هياهو!

¤ پژمان كريمي
چندي است كه برخي چهره هاي به اصطلاح ادبي- فرهنگي، به بهانه هاي گوناگون، از موضوع «جشنواره هاي فرهنگي دولتي و غيردولتي» سخن مي گويند. آنها ضمن اين تقسيم بندي، به نفي جشنواره هاي دولتي مي پردازند و جشنواره هاي غيردولتي را بنا به شاخص هاي «مستقل بودن» و «حرفه اي بودن»، هدف ستايش قرار مي دهند.
اما آيا براستي تفكيك جشنواره هاي فرهنگي به دولتي و غيردولتي از نگاهي حرفه اي برمي آيد؟ آيا تقسيم بندي ياد شده «درست» ارزيابي مي شود؟
آيا به واقع، غيردولتي بودن رجحاني بزرگ تلقي مي گردد؟
چه كساني به نفي جشنواره دولتي مشغول اند و چه عناصري ايده جشنواره غيردولتي را ترويج مي كنند؟
آن گاه كه سال هاي نخست پيروزي انقلاب اسلامي سپري شد، كارگزاران فرهنگي نظام سياسي كشور، بر آن شدند تا با برپايي جشنواره هاي مختلف فرهنگي- هنري، ارزشها و مفاهيم ديني- انقلابي را صحه گذارند و به ظهور استعدادهاي تازه مجالي فراخ دهند. از اين رو بود كه جشنواره هاي فيلم فجر، موسيقي فجر، تئاتر فجر و... پا گرفت. تكاپوي هنرمندان و به ويژه هنرمندان جوان، براي حضور در ميدان جشنواره ها و در نتيجه ارتقاء كمي فعاليت ها و محصولات فرهنگي و نيز ارائه الگوها و مصاديق هنر برتر، عمده پيامدهاي جشنواره هاي فرهنگي پس از رويداد انقلاب اسلامي، تلقي مي شود. اغلب اين جشنواره ها، داراي وجه بين المللي اند و برخي نيز به شكل كشوري برگزار مي شوند.
اگرچه جشنواره هاي ياد شده، با اراده كارگزاران فرهنگي و متكي بر بودجه عمومي مجال برپايي مي يابند، اما هرگز نمي توان چنين آيين هايي را «دولتي» ارزيابي كرد.
دليل اين ادعا هم پيچيده نيست! يك جشنواره فرهنگي، داراي اهداف و چارچوب هايي است، به طور مثال جشنواره «آخرين منجي» كه اختصاص به موسيقي و شعر «انتظار» دارد، با هدف گسترش انديشه مهدويت و انتشار فرهنگ انتظار پا گرفته است!
آيا اين هدف مقدس صرفاً «دولتي» به شمار مي آيد؟
آيا انديشه مهدويت و فرهنگ انتظار محدود به كارگزاران فرهنگي يا دولت كشورمان است؟
آيا مهدويت ريشه در باورهاي ديني اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران ندارد و دغدغه اي كلان و عمومي ارزيابي نمي شود؟
وقتي هدف يك رويداد و آيين فرهنگي، برگرفته از باورها و دغدغه هاي مقدس «مردمي» است، چگونه مي توان آن رويداد و آيين را «دولتي» و «انحصاري» دانست؟
نكته اي ديگر! هيئت داوران يك جشنواره، اگر چه برابر با اهداف جشنواره قضاوت مي كند، اما اگر اعضاي اين هيئت، برآمده از بطن جامعه فرهنگي كشور باشند و بر پايه هدف برآمده از باورها و دغدغه هاي مردمي و بايستگي هاي حرفه اي قضاوت كنند، آيا مي توان آن جشنواره را «دولتي» خواند؟
در طول 30سال گذشته، كدامين جشنواره فرهنگي و هنري برپا شده كه اهدافي ناهمسو با باورهاي مردمي داشته و اعضاي هيئت انتخاب آثار و داوري آن جملگي عناصري غير فرهنگي بوده اند؟!
يك مثال! بهمن سال گذشته جشنواره شعر فجر در سراسر كشور اجرا شد. آيا هدف اين جشنواره گسترش آرمان ها و ايده هاي انقلاب سال 57مردم ايران در قالب شعر نبود؟ آيا اعضاي هيئت داوران اين جشنواره، عناصر حرفه اي و خوش نام عرصه ادبيات كشورمان نبودند؟
بايد بدانيم؛ اگر دولت باني و پشتيبان مالي برگزاري يك جشنواره است، دليلي نيست كه با استناد بدان، جشنواره را «دولتي» و غيرمستقل بناميم و حكم به تعطيل يا تحريم آن دهيم.
تا به حال به اين فكر كرده ايم كه اگردولت- به هر دليلي- پشتيباني معنوي و مالي خود را در قبال جشنواره ها حذف كند، چه روي مي دهد؟
ترديدي نيست كه برگزاري جشنواره، اگر محال نباشد، كاري بسيار دشوار است.
نگارنده بعيد مي داند كه اين موضوع به ذهن مطرح كنندگان بحث «جشنواره دولتي و غيردولتي» نرسيده باشد!
بايد تأكيد كرد جشنواره اي دولتي تلقي مي شود كه از يك سو، هدف آن چهره سازي از دولت يا توجيه عملكرد يا اشاعه انديشه انحصاري دولت باشد و از ديگر سو جمله عوامل آن منسوبان با ساختار سياسي كشور به شمار آيند.
با اين تعريف چگونه مي توان جشنواره هاي فرهنگي- هنري كنوني را «دولتي» ناميد و هر جشنواره برخوردار از حمايت دولت را لزوماً غيرمستقل و غيرحرفه اي معنا كرد؟
ترديد نكنيم امروزه كساني به بحث جشنواره دولتي و غيردولتي دامن مي زنند كه اغلب در برابر دولت و مجموعه حاكميت ديني ايستاده اند. در واقع اينان به علت كينه نسبت به ساختار سياسي و نيز پز حرفه اي، تلاش مي كنند با تقسيم بندي جشنواره ها به دولتي و غير دولتي، در جهت تضعيف نظام سياسي كشورمان گامي بردارند. آنان همچنين مي كوشند ناكامي هاي حرفه اي خود در ميدان رقابتهاي جشنواره اي را به بهانه مستقل بودن خود و تحريم جشنواره هاي دولتي، كاملاً پنهان كنند.
جالب است كه آنچه نيز به عنوان جشنواره هاي غيردولتي طرح مي شود، صرفاً رويدادهايي كوچك با برگزاركنندگان و هيئتهاي انتخاب و داوري شناخته شده اي است كه معمولاً به شكل انحصاري و گروهي، به انتخاب و داوري آثار فرهنگي، دست مي زنند. مانند جشنواره اي ادبي كه به نام يك نويسنده فقيد خوانده مي شود و نمي توان تصور كرد- دست كم- يك عنوان كتاب ارزشي در سايه انتخاب و تائيد هيئت داوران آن قرار گيرد.
و نتيجه اينكه؛ دولتي يا غيردولتي بودن جشنواره ها، «توهم» است و براي مدتي معين صرفاً كاربردي ژورناليستي دارد!

 



شهر؛ زبان مدح آل نور

¤ محمد محرمي
از ديرباز درمشرق زمين زبان شعر، زباني محكم و استوار بوده است و اين امر در جامعه اي چون عربستان سابقه اي طولاني دارد كه از آن جمله مي توان به قصايد باقي مانده از دوران قبل از اسلام اشاره كرد. پس در اين جوامع كه شعر قدرت و نفوذ خاص خودش را داشته از ديرباز حاكمان وقت از زبان شعر مي ترسيدند و تلاش مي كردند اين زبان را در اختيار خودشان بگيرند. البته ناگفته نماند اين رويه دركشوري چون ايران هم رايج بوده كه از آن جمله مي توان به دربار سلطان محمود غزنوي و خيل شاعران آن اشاره كرد.
بي ترديد در طول 14 قرني كه از ظهور و بالندگي و جهاني شدن دين مبين اسلام مي گذرد، شعراي بسياري با زبان شعر بسياري از حقايق اين دين راستين و فضايل هدايت گران آن را بيان كرده اند و جالب است اين امر از زمان حيات حضرت رسول اكرم(ص) آغازشده و تاكنون ادامه داشته است؛ چنانچه افرادي چون «كعب بن مالك» و «عبدالله بن رواحه» بارها با زبان شعر به مدح رسول خدا(ص) و نكوهش دشمنان ايشان پرداخته اند، زماني كه در روز هيجدهم ذي الحجه سال دهم واقعه غدير رخ داد، شاعراني چون «حسان بن ثابت» و «قيس بن سعدبن عباده» با سرايش اشعاري سعي در زنده و جاويد نگهداشتن اين حادثه بزرگ اسلامي داشتند. البته ناگفته نماند پس از رحلت رسول خدا(ص) و پديدارشدن حكومت هاي غاصبي چون بني اميه و بني عباس در كنار شاعران درباري و نان به روز خور، بسياري از شاعران متعهد و دوستدار اهل بيت(ع) ظهور كردند كه دركنار خطرات مختلفي، زبان به سرودن شعر و بيان منقبت خاندان رسول خدا(ص) گشودند و دراين ميان آزارها و اذيت هاي فراواني را هم تحمل كردند. از آن جمله مي توان به شاعراني اشاره كرد كه از نيمه دوم قرن اول هجري كارشان را شروع كردند و تا نيمه اول قرن دوم هجري مي زيستند. شاعراني چون «كميت بن زيد اسدي» (60- 126هـ.) كه از بهترين شاعران عصر خود بود و اولين كسي است كه استدلال و احتجاج در شعر را به شيعه آموخت و نيز نخستين كسي است كه سراينده هاشميات است، يا «دعبل خزايي» (148- 246هـ.) كه در محضر سه امام بزرگوار يعني «امام كاظم(ع)»، «امام رضا(ع)»، «امام جواد(ع)» بوده و در منقبت ايشان اشعاري را سروده است و...
در ادامه اين نوشتار بايد گفت دركنار شاعران عرب زبان، برخي از شاعران پارسي گو نيز زبان به مدح خاندان رسول خدا(ص) گشوده اند. از آن جمله مي توان به شاعراني چون فردوسي اشاره كرد كه در شاهنامه اش چنين مي سرايد:
به گفتار پيغمبرت راه جوي
دل از تيرگي ها بدين آب شوي
چه گفت آن خداوند تنزيل وحي
خداوند امر و خداوند نهي
كه من شهر علمم، عليم در است
در است اين سخن قول پيغمبر است
منم بنده آل بيت نبي
ستاينده خاك پاي وصي
اگرچشم داري به ديگر سراي
به نزد نبي و وصي گير جاي
بدين زادم و هم بدين بگذرم
چنان دان كه خاك پي حيدرم
و يا شاعر شيعه مذهب ديگري چون «كسايي مروزي» اين چنين از مقام و منزلت امام علي(ع) ياد مي كند:
اين دين هدي را به مثل دايره اي دان
پيغمبر ما مركز و حيدر خط پرگار
در كنار شاعران شيعه مذهب، برخي از شاعراني كه در تاريخ به اهل تسنن بودن شهرت دارند، نيز به خاطر عشق و ارادتي كه به خاندان رسول اكرم(ص) داشته اند، زبان به مدح ايشان گشوده و نغزترين اشعار را در اين باب بيان كرده اند، چون عطار نيشابوري كه در اثرش «مظهرالعجايب» زبان شعرش را با مدح امام علي(ع) و فرزندانش چنين پرمعنا كرده:
جمله فرزندان حيدر، ز اوليا
جمله يك نورند حق كرد اين ندا
پاك و معصوم و مطهر چون نبي
اين سخن را مي نداند هر صبي
سالكان كار حق ايشان بدند
مظهر انوار حق ايشان بدند
حال كه مختصري از تاريخ شعر در مدح و ستايش خاندان رسول اكرم(ص) بيان شد، چه خوب است به مناسبت ميلاد امام رضا(ع) مطالبي هم در باره ايشان اشاره شود ، شعر سرودن درباره آن حضرت، به صورت مختلف در زمان حيات آن امام همام رايج بوده و ارادتمندان آن حضرت به عناوين مختلف با سرودن اشعاري مقام و منزلت ايشان و خاندان اهل بيت(ع) را در برابر دستگاه ظلم و جور اموي و عباسي بيان مي كرده اند. به طوري كه آورده اند: «روزي شاعر معروفي به نام «ابونواس» كه براي امام رضا(ع) شعري نگفته بود، نزد مأمون رفت. مأمون كه به ظاهر اظهار دوستي به امام(ع) مي كرد، با زبان طعنه به ابونواس گفت: «تو كه مقام و موقعيت حضرت رضا را مي داني، چرا تا به حال براي او شعري نگفته اي؟» ابونواس هم دنبال فرصت بود تا به جايگاه الهي امام رضا(ع) اشاره كند و بگويدكه او و خاندانش جانشينان واقعي رسول خدا(ص) هستند، شعري سرود با اين مضمون كه: «به من مي گويند تو در علم كلام و شاعري يگانه اي، و با سخن هاي تازه در افشاني مي كني. پس چرا علي بن موسي(ع) را مدح و ثنا نمي كني و خصوصيات نيكويي را كه در او جمع است، به شعر نمي گويي؟ من چگونه مدح كنم امامي را كه جبرئيل خادم پدر او بوده است؟ از بيان اين مطلب چنين برمي آيد در آن دوران، سرودن شعر براي خاندان رسول خدا(ص) چه خطراتي را براي شاعران داشته است، آن طور كه «دعبل خزائي» خود در شعري گفته: «من پنجاه سال است كه دار خويش را بر دوش حمل مي كنم» اما از آنجا كه پاي عشق و ارادت به ميان مي آيد، پس اين امري بديهي است كه شاعري چون «دعبل خزائي» درقصيده «تائيه» زبان به مدح امام رضا(ع) بگشايد و ضمن بيان شخصيت آسماني ايشان از اجداد آن بزرگوار ياد كند كه چطور در راه اعتلاي اسلام مصائب بسياري را تحمل كرده اند.مآخذ:
1- ادبيات و تعهد دراسلام- محمدرضا حكيمي- انتشارات فجر
2- شاهنامه فردوسي
3- زندگاني پيشواي هشتم، امام علي بن موسي الرضا(ع)، سيدعلي محقق، انتشارات نسل جوان
4- بحارالانوار- ج 49 ص 236 حديث5
5- تاريخ ادبيات ايران، ذبيح الله صفا انتشارات اميركبير

 



فرهنگ «گفت وگو»

مانا شهيدي
بيست و ششمين نمايشگاه مطبوعات 28 مهر تا چهارم آبان در محل مصلاي تهران برگزار شد.
درباره چگونگي برپايي نمايشگاه، نوع استقبال مردمي و پيامدهاي چنين رويدادي، طولاني مي توان سخن راند. اما آنچه در اين مجال بدان مي پردازيم موضوعي است كه همواره از ناحيه كليت جامعه مان چنان كه بايد و شايسته مي نمايد، جدي گرفته نشده است.
يكي از اهداف برگزاري نمايشگاه مطبوعات، رودررويي اهالي مطبوعات با مخاطبان است. اين رودررويي چند حسن دارد. نخست اينكه پديد آورندگان محصولات رسانه اي با نيازها و انتظارات مخاطبان آشنا مي شوند و اين آشنايي-خواه ناخواه- اثر خود را بر چگونگي آثار و كليت مطبوعات نمايانگر خواهد كرد.
دوم؛ مخاطبان مطبوعات نيز از قبل تعامل رودررو و نزديك با پديدآورندگان و اهالي مطبوعات، به افق روشنتري از ديدگاه اهالي رسانه دست مي يابند و چه بسا، سوءتفاهماتي كه ناشي از برداشت از فضا و محصولات يك مطبوعه است، در ذهن مخاطب رنگ ببازد و عرصه اي باز براي مفاهمه ميان طرفين فراهم گردد.
سوم اينكه، در سايه و حاشيه برگزاري نمايشگاه و با حضور اهالي رسانه، فضاي تعاطي ديدگاه و تضارب آراء ميان مخاطبان پا مي گيرد كه اين رخداد، سبب ساز رشد و بالندگي انديشه مي شود.
با اين حال، اگرچه هرساله با برگزاري نمايشگاه مطبوعات، ما شاهد جلوه هايي از رودررويي اهالي مطبوعات و مخاطبان هستيم، اما متأسفانه برخي از بازديدكنندگان به دور از فرهنگ آداب «گفت وگو» با اهالي مطبوعات و با يكديگر رودررو مي شوند.
اين گروه از بازديدكنندگان اغلب افراد مخالف نظام ديني اند كه بيشتر غرفه مطبوعات اصولگرا و موافق نظام را هدف حضورو هجمه خود قرار مي دهند. بديهي است كه با دور بودن از فرهنگ و آداب گفت وگو، گفت وگوي منطقي سربرنمي آورد و آنچه نتيجه مي شود تنها عصبيت و اهانت به طرف روبرو است.
«ادب ورزي»، «خوب گوش دادن»، «خوب شنيدن»، «رعايت انصاف»، «استدلال و استناد»، «تاكيد بر مشتركات باوري»، «تائيد منطق فرد يا افراد روبرو»، «شكيبايي در برابر سخن مخالف»،«پرهيز از مبهم گويي و كلي بافي» طبيعي ترين و روشن ترين عناصر فرهنگ و آداب گفت وگويي است كه نتيجه اي سازنده دارد.
بنابراين با جرأت مي توان گفت كه نهادينه نشدن فرهنگ و آداب «گفت وگو» از سوي مخالفان يك معضل فرهنگي است. چيزي كه نتيجه آن پرخاشگري، تظاهرات عصبي و در نهايت گريز از استدلال و جمود است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14