(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 13 آبان 1388- شماره 19503
 

تاريخ از سفارت آمريكا شروع نمي شود!
30 سال شطرنج انقلاب دوم و تغيير قواعد بازي
نگاهي به تاريخ روابط ايران و آمريكا تنها اقدامي كه كارتر به نفع ملت ايران انجام داد!
روزشمار 444 روز التهاب



تاريخ از سفارت آمريكا شروع نمي شود!

عزيزان من! سياست دولت آمريكا از سال هاي 1320 به بعد- تقريبا سال هاي بيست و يك و بيست و دو- وارد كشور ما شد؛ به تدريج آمدند و نفوذ پيدا كردند و يواش يواش جاي انگليسي ها را گرفتند. در طول اين تقريبا بيست و هفت هشت سالي كه آمريكايي ها در اين كشور حضور قدرتمندانه داشتند، همه اهانت ها و بدي ها و ستمگري هايي كه يك دولت مستكبر با يك ملت مظلوم مي تواند انجام دهد، انجام دادند؛ منابع را بردند، رژيم مستبد پهلوي را تقويت كردند، به مسئولان ما اهانت كردند، به مردم اهانت كردند، كاپيتولاسيون را آوردند، حكومت هاي ملي را سرنگون كردند و خيلي جنايات كه واقعا اگر كسي بخواهد جنايات آمريكا را در طول مدت تقريبا بيست و هفت، هشت سال قبل از انقلاب بنويسد، يقينا يك كتاب قطور خواهد شد.
انقلاب پيروز شد. وقتي انقلاب پيروز شد، يكي از كارهايي كه مردم كردند، همان اول روزهاي بيست و يك و بيست و دو بهمن به سفارت آمريكا رفتند و آمريكايي ها را گرفتند و در آن روزها آنجايي كه ما مستقر بوديم، من خودم ديدم كه چشم هاي اعضاي سفارت آمريكا را بستند و به آنجا آوردند. من يقين داشتم كه امام دستور خواهند داد اينها را يا اعدام و يا مثلا زنداني كنند! برخلاف تصور همه و برخلاف تصور خود آمريكايي ها، امام دستور دادند كه اينها را آزاد كردند و به سفارتشان رفتند. البته بعضيشان از ايران رفتند؛ چون اوضاع ايران را براي خودشان مناسب ندانستند؛ بعضي هم در ايران ماندند.
بعد از پيروزي انقلاب، رابطه ما با آمريكا، از طرف ما قطع نشد. يعني ملت ايران درحال اقتدار، مظلوميت هاي گذشته خودش را نديده گرفت و دولت آمريكا را عفو كرد. ديگر از اين بزرگواري بالاتر؟! ما سي سال از طرف آمريكايي ها مظلوميت داشتيم؛ منتها نمي توانستيم مقابله
به مثل كنيم و عكس العمل نشان دهيم. انقلاب كه پيروز شد، ملت ايران اقتدار را به دست گرفت و مي توانست عكس العمل نشان دهد. توقع طبيعي اين بود كه عكس العمل نشان دهد؛ عكس العمل كه نشان نداد هيچ، امام دستور دادند رهايشان كنيد! البته عده اي از آنها رفتند؛ ولي عده اي هم ماندند و روابط سياسي ما و آمريكا برقرار بود.
اما دولت آمريكا اين بزرگواري هاي ملت ايران و انقلاب را نديده گرفت. از همان روزهاي اول كه خيالشان آسوده شد، محل سفارت را محل توطئه عليه نظام جمهوري اسلامي كردند. در خود آمريكا، عليه ايران شروع به اقدامات كردند. مجلس سناي آمريكا آن وقت حركت زشتي انجام داد كه در اينجا خروش خشم مردم عليه آن حركت بلند شد. در يكي از ميدان هاي تهران اجتماع عظيمي تشكيل شد و مردم در آن جا نسبت به اين كار آمريكايي ها اعلام خشم كردند. آمريكايي ها از همان روزهاي اول، شروع به توطئه و بدي كردند؛ دشمنان جمهوري اسلامي را ديدند و آنها را به كارهايي وادار كردند؛ مقدمات كودتايي را فراهم آوردند؛ يعني از گذشته درس نگرفتند! نتيجه قهري اين كارها هم اين بود كه دانشجويان مسلمان پيرو خط امام ريختند سفارت را تصرف كردند و اعضاي سفارت را گروگان گرفتند. اين حركت، درواقع مجازاتي نسبت به آمريكايي ها بود.
امروز آمريكايي ها وقتي مي خواهند تاريخ دشمني هاي بين دولت آمريكا و دولت ايران را بيان كنند، از قضيه سفارت شروع مي كنند. در زمان رياست جمهوري، در سالي كه به سازمان ملل رفته بودم، اولين حرفي كه خبرنگار در هنگام مصاحبه با من مطرح كرد، مسئله سفارت بود كه شما اعضاي سفارت ما را به گروگان گرفتيد! درحالي كه تاريخ از آنجا شروع نمي شود؛ قبل از اين قضيه است. اگر قضاياي قبل را بگوييم، مي گويند اينها متعلق به گذشته است! اگر متعلق به گذشته است، قضيه سفارت مگر متعلق به گذشته نيست؟
آيت الله سيدعلي خامنه اي
گزيده اي از خطبه هاي نماز جمعه تهران
26 دي ماه 1376

 



30 سال شطرنج انقلاب دوم و تغيير قواعد بازي

محمد صرفي
امروز در تاريخ معاصر ايران روز ويژه اي است. روزي با سه اتفاق مهم كه هر يك از آنها براي يادآوري و بزرگداشت 13 آبان كفايت مي كنند. 13 آبان هر قدر براي انقلاب و مردم بركت داشت براي رژيم پهلوي و ارباب يانكي اش نحس بود.
¤¤¤
وقتي حضرت امام در 13 آبان 1343 از ايران تبعيد شد، رژيم شاه گمان مي كرد از دردسري بزرگ خلاص شده است اما نمي دانست پايان اين سفر طولاني با سرنگوني تاج و تخت پادشاهي گره خواهد خورد.
13 آبان 1357 ، مقابل دانشگاه تهران مزدوران رژيم به سوي دانش آموزان و دانشجويان انقلابي آتش گشودند و عده اي را به خاك افكندند، غافل از اينكه آن گلوله هاي داغ، آخرين ميخ هايي بود كه بر تابوت سلطنت كوبيده مي شد.
و بالاخره 13 آبان 1358 روزي بود كه خواب را از سر آمريكايي ها و بلكه تمام دنيا پراند. قرن بيستم، انقلاب و شبه انقلاب هاي زيادي را تجربه كرده بود. آمريكايي ها هم كه به حسابگري و دو دو تا چهار تا معروفند، حساب و كتاب كردند كه با اين انقلاب و انقلابي ها چه بايد كرد. احتمالاً هم به اين نتيجه رسيدند كه جاي نگراني چنداني نيست چون تجربه نشان داده بالاخره بايد انقلاب ها يك طرف غش كنند. وقتي رفقاي گرمابه و گلستاني مانند ليبرال ها و ملي- مذهبي ها بر سر كارند، لابد به سوي قبله كاخ سفيد غش مي كنند. دولت موقت كار را به جايي رسانده بود كه يكي از جاسوسان آمريكايي گفته بود: » اگر اين دولت دوام پيدا كند روابط اقتصادي - سياسي چنان خواهد بود كه يك موقعيت بهتري براي ما به دست خواهد آورد .» به خيالشان آخوندها هم خيلي همت كنند، مي روند قم و يك واتيكاني براي خودشان راه مي اندازند و نهايت دخالتشان در امور مملكت پس و پيش كردن روز تعطيلي عيد فطر خواهد بود!
البته بيچاره ها تقصير هم نداشتند. چه كسي اين انقلاب را مي شناخت كه آمريكايي ها بخواهند بشناسند. و تمام گره ماجرا در پسوند انقلاب بود؛ اسلامي! آمريكايي ها يا اصلا اين «اسلامي» را نديدند و يا اگر ديدند جدي اش نگرفتند و با خود گفتند اينها براي اينكه قدرت را مصادره كنند يك پسوند اسلامي هم به ته انقلاب چسبانده اند وگر نه انقلاب، انقلاب است ديگر، اسلامي اش يعني چه!
ناگفته نماند البته آمريكا بيكار هم ننشست. غائله و توطئه بود كه هر دم از اين باغ مي رسيد تا اينكه بالاخره انقلابي ها آمدند. اما نه از در و براي مهماني، بلكه از ديوار براي تصرف. حالا كه آدم فكرش را مي كند
مي بيند كار آن دانشجوها خيلي خيلي انقلابي بوده است. بعضي ها آن را «بازي با دم شير» توصيف كردند و اگر با عينك غربي ها نگاه كني؛ ديوانگي!
اصلاً غربي ها با اصل چيزي به نام انقلاب
مخالف اند. مي گويند انقلاب ها چيزي به جز كشتار و بدبختي بيشتر، عايد يك كشور نمي كنند. براي اين حرف خود هم الي ماشاالله نظريه پردازي و تحقيق و پژوهش و كتاب دارند. حالا حساب كنيد انقلابي كه اصلش جاي سوال دارد، در شرايطي كه گوشه و كنار كشور هر خان و خانزاده اي براي خودش مدعي است، يك عده دانشجو، عرف و قانون و تاريخ ديپلماسي را به كشك هم حساب نكنند و از ديوار سفارت يك كشور غربي بالا بروند و آنجا را تصرف كنند و شصت - هفتاد نفر را هم گروگان بگيرند. حالا اگر سفارت هر كشور ديگري بود باز يك چيزي اما آمريكا كه شوخي بردار نيست. ابرقدرتي كه تا همين ديروز به قول حضرت امام ؛ «اگر يك خادم آمريكايي، اگر يك آشپز آمريكايي،مرجع تقليد شما را وسط بازار ترور كند، دادگاه هاي ايران حق محاكمه ندارند، اگر شاه ايران يك سگ آمريكايي را زير بگيرد بازخواست خواهد شد.»!
تا به حال از خودتان پرسيده ايد چرا حضرت امام، تسخير لانه جاسوسي را انقلاب دوم ناميد؟ تفسيرهاي زيادي درباره چرايي اين تعبير مي توان داشت اما شايد مهم ترين عامل اين باشد كه تسخير سفارت آمريكا، به دنيا و البته به خود انقلابيون فهماند چه قدرتي دارند. قدرتي كه شايد خودشان هم از ميزان و چگونگي آن كاملاً مطلع نبودند و آنها را مستقيماً با پدرخوانده تمام شرارت ها سرشاخ كرد.
بخواهيم يا نخواهيم آمريكا بزرگ است و قدرتمند. وقتي دشمن زيادي قوي است در بازي قواعد خودش را تحميل مي كند. حال طرف مقابل اگر بخواهد با همان قواعد وارد ميدان شود نتيجه از ابتدا معلوم است اما كافي است قواعد بازي به هم بريزد.
شايد يك مثال اين وضعيت خاص را بهتر تشريح كند. فرض كنيد شما مجبوريد با گري كاسپاروف مبارزه كنيد و نتيجه بازي بر سر مرگ و زندگي يكي از طرفين است. شايد شما واقعاً توانايي ايستادگي در 20 حركت يا بيشتر را هم داشته باشيد اما هيبت نام حريفتان چنان عظيم است كه اجازه نمي دهد حتي از توانايي هاي بالقوه خودتان بتوانيد استفاده كنيد. بدون شك در كمتر از چند حركت مات مي شويد و بايد غزل خداحافظي را بخوانيد. در حقيقت شما از همان اول مي رويد كه ببازيد. حالا فرض كنيد حداقل يك كار از شما ساخته باشد. آن هم اينكه قواعد بازي را بهم بزنيد. محكم بايستيد و بگوييد آقاي كاسپاروف! چه كسي گفته سربازها فقط مي توانند يك خانه حركت كنند يا رخ نمي تواند مورب برود؟! البته چنين كاري شجاعت و جسارت زيادي مي طلبد. يادتان باشد حريف شما قهرمان دنياست و همه دنيا هم چهار چشمي مشغول تماشا هستند.
اگر شجاعتش را داشتيد و دست به چنين كاري زديد مطمئن باشيد كاسپاروف به شدت عصباني مي شود و داغ مي كند. تماشاچي ها هم داد و بيداد راه مي اندازند كه اين ديگر چه وضعي است! اين كه شطرنج نيست! بعد هم شروع مي كنند به بد و بيراه گفتن و اگر بتوانند بطري هاي آبشان را هم نثار شما خواهند كرد!
فشارها بر روي شما خيلي زياد است اما كاسپاروف هم چاره اي ندارد بايد با شما مبارزه كند. تنها كاري كه از دستش برمي آيد تهديد و ترساندن و در مواردي هم تطميع است تا شما را مجبور به بازي با قواعد خودش كند. اما شما كوتاه نمي اييد و با قواعد خودتان جلو مي رويد و بالاخره حريف هم مجبور مي شود با قواعد شما بازي كند. البته قواعد جديد لزوماً پيروزي شما را تضمين نمي كند. حسن قواعد جديد در اين است كه پيش فرض هاي حريف باتجربه شما را به هم مي ريزد. مي گويند شطرنج بازهاي قدر تا ده ها حركت بعدي طرف مقابل را هم پيش بيني مي كنند اما حالا شما اين قدرت را از او گرفته ايد. البته مهم ترين دستاورد اين ماجرا ايجاد شوك به حريفتان است. در چنين حالتي حتي كاسپاروف هم شوكه مي شود چون مي فهمد شما براي تسليم نيامده ايد و او كه فكر مي كرده در همان چند حركت اوليه شما را مات مي كند، حالا بد جور درگير شده و اين اولين شكست براي او و يك پيروزي براي شماست.
آري! ما دست به مهره انقلاب زديم و اين يعني اعلام مبارزه با ابر قدرت شطرنج سياست و در حركت بعدي كه 13 ابان اتفاق افتاد قواعد بازي را شكستيم و نه تنها در چند حركت اول مات نشديم، بلكه كار به جايي مي رسد كه نشريه اشپيگل مي نويسد: « زماني ايالات متحده مي توانست تصميم بگيرد كه چه كسي در ايران بر مسند قدرت بنشيند، اما امروز، در1980 آيت اللهي در تهران مي تواند سرنوشت انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده را تعيين كند.»
البته آنها هر كاري از دستشان ساخته بود كردند. از لفاظي و تهديد گرفته تا قطعنامه و تحريم. وقتي هم ديدند فايده ندارد و به قول خودشان «مهماني تمام شد»، زبده ترين نيروها و پيشرفته ترين امكاناتشان را شبانه راهي ايران كردند تا با اقتدار بازي را تمام كنند. اما شد آنچه مي دانيد و صبح پنجه شكسته عقابشان را روي كولشان گذاشتند و زدند به چاك جاده فضاحت.
30 سال از شروع اين شطرنج نفس گير مي گذرد و هر دو حريف لحظات سخت و دشواري را پشت سر گذاشته اند.داورها هواي حريف را دارند و رسانه ها وابسته به او هستند. ژول و امكانات دارد و قلدر هم هست. هواپيماي مسافري ما را با 290 سرنشين
مي زند و تنها آبي كه از آب تكان مي خورد، در محل سقوط ژيكر قربانيان است. در اين مدت هزار و يك حريف فرعي براي ما تراشيدند تا دشمن اصلي را فراموش كنيم. مهم ترينشان هم مهره سياه صدام بود كه هشت سال پشت سرش پنهان و آشكار ايستادند.
گذشت تا اينكه در دوره اي اين سوي ميز كساني نشستند و مهره ها را حركت دادند كه اساساً اعتقادي به اين مبارزه نداشتند. گفتند و نوشتند كه ما را از اين رقابت طولاني چه سود؟ اصلاً چرا بايد روبروي آمريكايي ها باشيم؟ مهره لنگ تنش زدايي راندند و از گفت و گوي تمدن ها گفتند و در خانه تنش زدايي ماندند. نتيجه اين عقب نشيني آن شد كه آمريكا خانه افغانستان را اشغال كرد و ايران را محور شرارت خواند!
30 سال پس از آغاز اين شطرنج، انقلابي ها ديگر مانند آن اوايل آماتور نيستند و البته آمريكايي ها هم آنقدر احمق نبوده اند كه در اين مدت فقط به حركات ما نگاه كنند. بعد از اين همه مدت فهميده اند كه با نشستن در كاخ سفيد و جابجايي مهره هاي سياه نمي توان به مصاف اين حريف جسور رفت.
آنها دل به مهره هاي خاكستري بسته اند. روزي عباس عبدي در اروپا با يكي از گروگان هاي لانه جاسوسي نشست و فالوده خورد و عكس يادگاري انداخت. رسانه هاي غربي نوشتند؛ آشتي گروگان و گروگان گير! بالاخره همين آقايي كه امروز پوزش مي طلبيد، يك روز از ديوار ابهت آمريكا بالا رفته بود.
وقتي امثال موسوي خويني ها را ديدند بيشتر گل از گلشان شكفت. چون او خبر تسخير سفارت را به امام داده بود و يك روز مقابل لانه جاسوسي در اجتماع مردم پر شوري كه فرياد «مرگ بر آمريكا» سر مي دادند در سخنراني غرايي گفته بود: «هر كس در راه مبارزه با آمريكا تفرقه بيفكند، جاسوس آمريكاست. هر كجا ديديد دو گروه با هم اختلاف دارند و سخني غير از مبارزه با آمريكاست، بدانيد ماموران «سيا» نفوذ كرده اند.
دشمن اصلي مردم و انقلاب، در شرايط كنوني، امپرياليسم آمريكاست و هر گونه تفرقه افكني در اين مسير، يا كار جاسوسان آمريكاست و يا به نفع آمريكا تمام مي شود. مبارزه با آمريكا در حكم مبارزه با يك قدرت شيطاني است و ملت ايران بايد با اتحاد و همبستگي و اطاعت از رهبري، با آمريكا مبارزه كند.اختلاف را كنار بگذاريم و اجازه ندهيم دشمن، يعني جاسوسان آمريكا، در ميان ما شكاف ايجاد كنند.»
در ايام اخير هم مجمع روحانيون و رفقاي موسوي خويني ها كلي حرف زده اند و مثل ريگ بيابان بيانيه داده اند. شما آخرين جمله اي كه آنان عليه آمريكا گفته باشند را به ياد داريد؟ راستي اين حرف ها و بيانيه ها چه كسي را خوشحال كرد و به نفع چه كسي بود؟ كدام بيانيه ها و حرف ها را رسانه هاي آمريكايي روي سرشان مي گذارند و حلوا حلوا مي كنند؟ ماموران سيا كجا نفوذ كرده اند؟
آمريكايي ها مي خواهند همان كاري را بكنند كه ما كرديم؛ تغيير قواعد بازي! آنها در اين مدت
فهميده اند كه هر چقدر هم مهره هاي سياهشان زياد و قوي باشند از پس مهره هاي سفيد روبرو بر نمي آيند و تنها انسجام آنها بيشتر مي شود. اينجاست كه بازي رنگ ها شروع مي شود و مهره هاي سبز رنگ وارد صحنه مي شوند تا در اين گرد و خاك، دشمن اصلي پنهان بماند و دوست از دشمن قابل تشخيص نباشد. آمريكايي ها مي توانند دلشان را به چند مهره سوخته و پياده نظامي فريب خورده خوش كنند اما آنها هنوز هم در اشتباه به سر مي برند. واقعيت آن است كه دشمن هنوز هم حريف خود را نشناخته است. گمان مي كند اگر فلان مهره را بزند برنده است. نمي داند حركت واقعي اين مهره ها در دستان كيست و از كجا ناشي مي شود. همانطور كه اوايل بازي نفهميد چه كسي پنجه عقابشان را در طبس شكست و بعدها هم خرمشهر را آزاد كرد.

 



نگاهي به تاريخ روابط ايران و آمريكا تنها اقدامي كه كارتر به نفع ملت ايران انجام داد!

شبنم نادري
اين سؤال شايد براي شما هم مطرح شده باشد كه چگونه و چرا رابطه جمهوري اسلامي با آمريكا قطع شد؟ چرا در جهاني كه اصل بر رابطه و ديپلماسي است جمهوري اسلامي به يكباره با قدرتمندترين كشور دنيا قطع رابطه نمود؟ تاريخ رابطه ايران با آمريكا از كجا آغاز و به كجا ختم مي شود؟ در مقاله پيش رو به طور اجمال، گذري بر روابط ايران و آمريكا از آغاز تا قطع روابط مي اندازيم.
¤¤¤
روابط ايران و آمريكا حد فاصل دو نقطه بحراني يعني آغاز جنگ جهاني دوم و وقوع انقلاب اسلامي ارزيابي و بررسي مي شود. در اين 37 سال حادثه كودتاي 28 مرداد سال 1332 موقعيت آمريكا را در ايران هم چون فرشته نجات براي اركان سلطنت طلب ممتاز و برجسته ساخت. هر چند سابقه آشنايي ايرانيان با آمريكا- كه گاه از آن به ينگه دنيا و گاه اتازوني و زماني ايالات متحده ياد مي شود- به دير باز برمي گردد اما بعد مسافت و رقابت دو ابرقدرت روسيه و انگلستان مانع از برقراري روابط دو كشور مي شد1. روابط ايران و آمريكا از اواسط قرن نوزدهم ميلادي آغاز شد. 2 در اين برهه زماني و حتي جنگ جهاني دوم، نوع روابط عمدتاً روابط مذهبي و فرهنگي و بعدها تا حدودي اقتصادي است. اساساً تا سال 1941 م/1320 ش مقامات آمريكايي به علل مختلف از جمله تاثير «دكترين مونروئه» تمايل چنداني به حضور كشورشان در ايران نداشتند، در سال 1856 پيماني ميان ايران و ايالات متحده آمريكا منعقد شد كه اگرچه «پيمان دوستي و بازرگاني» ناميده مي شد اما به موجب آن اتباع آمريكا ازحقوق برون مرزي برخوردار مي شدند. اين نخستين پيمان رسمي ميان ايران و آمريكا بود. در سال 1870، ناصرالدين شاه اجازه تاسيس نخستين مركز مسيونري مذهبي را به آمريكايي ها داد به اين شرط كه فعاليت هاي اين مركز تنها شامل ارمني ها و مسيحيان مقيم تهران شود با اينحال اين مسيونرها از سال هاي قبل در اروميه نيز فعاليت هاي فرهنگي و مذهبي گسترده اي را پياده نموده بودند.
آمريكائيان سعي كردند با اعزام ميسيونرهاي مذهبي زمينه هاي نفوذ خود را تحت پوشش فعاليت هاي مذهبي و فرهنگي و انسان دوستانه آغاز كنند. در سال 1883 نخستين سفير آمريكا با نام ساموئل بنجامين وارد ايران شد و پنج سال بعد حاج حسينقلي خان به عنوان سفير ايران وارد واشنگتن شد. پس از آن آمريكا سعي در نفوذ اقتصادي در ايران داشت و در سال 1911 يك هيئت مستشاري مالي آمريكا با رياست مورگان شوستر وارد ايران شد. در سال 1921 نيز يك هيئت مستشاري مالي براي اداره امور ماليه كشور تحت رياست آرتور ميلسپو وارد ايران شد.
اولين قطع ارتباط:
در زمان سلطنت رضا شاه، يك حادثه كوچك رانندگي توسط وزير مختار ايران در واشنگتن به قطع روابط ديپلماتيك ميان دو كشور منجر شد. گويا غفار جلال علا (جلال السلطنه)در سال 1314 به دليل عدم رعايت قوانين رانندگي در آمريكا بازداشت شد، اما پس از پي بردن آمريكايي ها به هويت نامبرده وزير مختار ايران بلافاصله آزاد گرديد. رضاشاه كه منتظر عذرخواهي آمريكايي ها بود پس از اجابت نشدن اين خواسته دستور احضار وزير مختار و تعطيلي سفارت ايران را صادر كرد، ليكن دولت آمريكا از تعطيلي سفارت خود در تهران خودداري كرد. اين ماجرا سرانجام با اعزام نماينده ويژه فرانكلين روزولت رئيس جمهور ايالات متحده آمريكا در سال 1317 (1939) و عذرخواهي رسمي آمريكايي ها خاتمه يافت. پس از آن سفارت ايران در واشنگتن بازگشايي شد.
تا شهريور 20 و اشغال خاك ايران توسط نيروهاي متفقين مناسبات ايران و آمريكا در حد روابط فرهنگي و اقتصادي باقي ماند. آمريكايي ها كه از مدت ها قبل به توسعه منابع نفتي ايران علاقه مند شده بودند در زمان نخست وزيري قوام السلطنه مذاكره با تهران را براي عقد قراردادي آغاز كردند. در آبان سال 1300 (1921) شركت استاندارد اويل آمريكا با دولت ايران قرارداد بست كه به موجب آن امتياز بهره برداري از معادن نفت 5 استان مركزي ايران به مدت 50 سال به اين شركت واگذار مي شد. اما اعتراض شديد دولتين روسيه و بريتانيا موجب انصراف تهران از معامله با آمريكايي ها شد.
در شهريور 1320 آمريكا همراه متفقين خاك ايران را به اشغال درآورد و با اوجگيري روزافزون سلطه جويي آمريكا پس از جنگ دوم جهاني، آمريكا در ايران نيز نفوذ خود را گسترانيد بطوريكه با طرح ريزي و اجراي كودتاي 28 مرداد سرنوشت سياسي و اقتصادي و... ايران را تا انقلاب اسلامي به دست گرفت. در 18 مارس سال 2000 ميلادي مادلين آلبرايت وزير امور خارجه آمريكا در سخنراني خود گفت:
«در سال 1953 آمريكا نقش موثري در ترتيب دادن براندازي نخست وزير محبوب ايران محمد مصدق داشت. دولت آيزنهاور معتقد بود كه اقداماتش به دلايل استراتژيك موجه اند ولي آن كودتا آشكارا باعث پس رفت سير تكامل سياسي ايران شد و تعجبي ندارد كه هنوز بسياري از ايرانيان از اين دخالت آمريكا در امور داخلي آنان ناراحت اند. علاوه بر اين در ربع قرن بعد از آن ايالات متحده و غرب پيوسته از رژيم شاه حمايت كردند. دولت شاه هر چند كارهاي زيادي براي پيشرفت اقتصادي ايران انجام داد ولي مخالفان خود را بي رحمانه سركوب كرد».
در سال 1335 سازمان مخوف ساواك تحت نظارت سيا در ايران ايجاد شد و در دهه 1340 با اجراي اصلاحات ارضي زمينه براي ايجاد بازار انبوه مصرفي براي كالاهاي غربي و خصوصاً آمريكا فراهم گرديد و با به يغما بردن منابع نفتي كشور و فروش سلاح و كالاهاي مصرفي ايران، بيش از پيش به سمت وابستگي حركت كرد. چنانكه در 1343 با تصويب ننگين كاپيتولاسيون وجه سياسي اين وابستگي بيش از پيش نمايان شد.
موضع گيري ايالات متحده نسبت به ايران در دوران تحولات انقلابي، از جمله مهم ترين تحولات روابط خارجي دو كشور قبل از پيروزي انقلاب اسلامي محسوب مي گردد. به طور كلي در دوران تحولات انقلابي ايران، سياست آمريكا حمايت همه جانبه از محمدرضا شاه بود، اما زماني كه آمريكا متوجه گرديد نمي تواند شاه را بر اريكه قدرت نگه دارد، در پي خروج شاه در 26 دي 1357، تمام سعي خود را به كار برد تا به هر نحو ممكن ايران را در اردوگاه غرب نگه دارد و از سقوط آن به دامان شوروي و روي كارآمدن يك رژيم اسلامي- به زعم خود- جلوگيري كند3. پس از انقلاب ايران، رهبران انقلاب از آغاز بر دو نكته بيش از هرچيز تاكيد داشتند: چيرگي بر استبداد شاهي و استقلال در برابر اعمال نظر دول خارجي مخصوصا آمريكا، تصويري كه برخي از زمامداران آمريكايي از حكومت بعدي ايران در نظر داشتند، غير از آن بود كه بعدها در ايران استقرار يافت. آنان بر اين باور بودند كه يك حكومت ملي از عناصر ليبرال و وابسته به جبهه ملي سابق، زمام امور را در دست گرفته و منافع غرب و آمريكا در شكل محدودتري تأمين خواهد شد، لذا باسقوط رژيم محمدرضا شاه در 22 بهمن 1357 و روي كارآمدن «دولت موقت»، ايالات متحده از اولين كشورهايي بود كه اقدام به شناسايي رسمي دولت موقت كرد. آمريكا در تلاش بود تا روابط خود را با ايران گسترش دهد و متقابلا حكومت بازرگان نيز مايل بود كه روابط خويش را با آمريكا حفظ نمايد. اما اتخاذ سياست «نه شرقي، نه غربي» از سوي امام خميني، مانع از آن شد كه روابط دولت موقت با آمريكا تا حد مطلوب پيشرفت نمايد4.
تصرف سفارت آمريكا آغاز و نقطه شروع وخامت روابط سياسي ايران و آمريكا شد، و آمريكا به دنبال اين حركت ايران به طور كامل تحريم اقتصادي عليه ايران وضع نموده و سياست خود را عليه تهران تغيير داد.
آمريكايي ها كه از پيروزي انقلاب اسلامي شوكه شده و پايگاه خود در خاورميانه را از دست رفته مي ديدند، در چندين مقطع پيشنهاد قطع رابطه با ايران را مطرح كردند. اولين بار زماني بود كه چند تن از سران رژيم پهلوي كه در كشتار ملت نقش داشتند به فرمان دادگاه انقلاب محكوم به اعدام شدند. در اين بين مجلس سناي آمريكا در 27/2/58 با صدور بيانيه اي عجولانه اعدام عناصر دستگاه شاه را به شدت محكوم و اخطار شديد اللحني مبني بر قطع رابطه با ايران و افزايش فشار بين المللي صادر كرد.
حضرت امام در پاسخ به اقدام مجلس سناي آمريكا فرمودند: «داغي كه به دل آمريكا از اين انقلاب وارد شده است به دل هيچ كس وارد نشده است.» ايشان ضمن رد تهديد سناي آمريكا درباره قطع رابطه با ايران افزودند: «ما روابط با آمريكا را مي خواهيم چه كنيم؟! آنها احتياج دارند كه با ما روابط داشته باشند، ما چه احتياجي به آمريكا داريم؟»
با وقوع انقلاب اسلامي اگرچه آمريكا در ايران پايگاه خود را از دست داد. اما دخالتها و توطئه هاي اين كشور پايان نداشت. از آنكه محمدرضا شاه براي معالجه وارد نيويورك شد، دانشجويان پيرو خط امام در اعتراض به پذيرش شاه از سوي آمريكا، سفارت اين كشور در تهران را مورد حمله قرار دادند. امام خميني از اين واقعه با عنوان «انقلاب دوم» ياد كردند. بدين ترتيب تاريخ انقلاب اسلامي وارد مرحله جديدي گرديد و روابط ايران و آمريكا رو به تيرگي و خصومت نهاد؛ با تسخير سفارت آمريكا در تهران در 13 آبان 58 توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام و افشاي اسناد جاسوسي، آمريكا پايه هاي قدرت خويش را بيش از هر زماني متزلزل مي ديد. در اين شرايط بار ديگر در سناي آمريكا در 24 آبان پيشنهاد قطع رابطه با ايران مطرح مي گردد كه اين بار هم ادعايي بيش نبود و اين تصميم از ساختمان سنا بيرون نيامد و جنبه ديپلماتيك نيافت.
اما بار سوم آمريكا كه در تعامل با ايران مستاصل شده و با انتشار اسناد لانه جاسوسي در سطح بين المللي مفتضح گرديده بود. و از طرفي خود را آماده اقدام نظامي جهت آزادي گروگانها مي كرد (حمله نظامي به طبس كه در 5 ارديبهشت همان سال به مدد الهي شكست خورد) براي بدست آوردن آبرو از دسته رفته و حفظ پرستيژ ابرقدرتي خود چاره اي جز قطع رابطه با ايران نداشت.
در چنين شرايطي جيمي كارتر در 19 فروردين سال 59 در صحنه تلويزيون ظاهر گرديد و طي سخنراني قطع روابط ديپلماتيك بين آمريكا و ايران را اعلام نمود و به ديپلماتهاي ايراني 24 ساعت وقت داد تا خاك اين كشور را ترك نمايند. وي همچنين قطع فوري معاملات بازرگاني با ايران كه در قطعنامه سازمان ملل پيش بيني شده بود را اعلام نمود.
اين خبر نه تنها دلي را در ميان نيروهاي انقلابي و ملت حزب الله به لرزه نينداخت، بلكه موجب شعف و شادابي ملتي شد كه سالها در سيطره استعمار آمريكا گذرانده بودند. در مقابل حضرت امام(ره) ضمن صدور پيامي از اين اتفاق مبارك چنين ياد مي كند: «اگر كارتر در عمر خود يك كار كرده باشد كه بتوان گفت به خير و صلاح اين ملت مظلوم است همين قطع رابطه با ايران است. ما اين قطع رابطه را به فال نيك مي گيريم، چون كه اين قطع رابطه دليلي بر قطع اميد دولت آمريكا از ايران است. ملت رزمنده ايران اين طليعه پيروزي نهايي را كه ابرقدرت سفاكي را وادار به قطع رابطه، يعني خاتمه دادن به چپاولگري ها كرده اگر جشن بگيرد حق دارد .»
آمريكا بعد از 20 فروردين تلاش خود را براي مقابله با انقلاب اسلامي بيشتر كرد و دست به يكسري توطئه هاي نافرجام عليه انقلاب اسلامي زد از جمله: حمله نظامي به طبس، كودتاي نوژه، جنگ تحميلي، تحريم اقتصادي و...
با بدتر شدن روابط در طي زمان كار به برخورد نظامي در خليج فارس در زمان جنگ ايران و عراق كشيد و نيروي دريايي آمريكا به دنبال حمله ايران به نفتكش هاي كشورهاي عربي، كشتي هاي جنگي ايران و سكوي نفتي ساسان را مورد تهاجم قرار داد.
انهدام هواپيماي مسافربري پرواز شماره 655 ايران اير بر فراز آسمان خليج فارس توسط ناو جنگي وينسنس آمريكا، از نقاط اوج فجايع اين دوران است. اكنون پس از گذشت سالها اين روابط خصمانه تا به امروز تداوم يافته و هنوز هم توطئه هاي نافرجام آنها در لباس هايي متفاوت و به اشكال مختلف ادامه دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-ملك محمدي، حميدرضا. ژنرال و ژاندارم. انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي. 1385
2-حسين حميدي نيا، «ايالات متحده آمريكا»، (دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، تهران، 1382)، چاپ اول
3- خداوردي، حسن. روابط ايران و آمريكا از پيروزي انقلاب اسلامي تا تسخير لانه جاسوسي. مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1388
4- همان.

 



روزشمار 444 روز التهاب

وقتي دانشجويان مسلمان پيرو خط امام مشغول كشيدن نقشه براي حمله به سفارت آمريكا در تهران بودند، خودشان هم نمي دانستند اين كار چه تأثيرات عميقي بر تحولات كشور و حتي جهان خواهد داشت.قرار بود سفارت تسخير شود، سه روز تحصن كنند، صدايشان را به گوش دنيا برسانند و خارج شوند. 441 روز به آن سه روز اضافه شد و اقدام انقلابي تعدادي دانشجوي جوان، بزرگ ترين ابرقدرت قرن را به زانو درآورد. آنچه مي خوانيد روزشماري محدود از 444روز التهاب است.

13 آبان 1358
ساعت 10 و 30 دقيقه صبح، حدود 400 دانشجو با يورش به سفارت آمريكا، پس از چند ساعت سفارتخانه را تسخير كرده و كاركنان آن را به گروگان گرفتند.
ساعت يك بعدازظهر صداي جمهوري اسلامي از تسخير سفارت آمريكا توسط دانشجويان پيرو خط امام خبر داد و اطلاعيه شماره يك آنان را قرائت كرد. اين خبر به سرعت در صدر اخبار جهان قرار گرفت.
14 آبان 1358
¤ استعفاي دولت موقت از سوي امام پذيرفته شد.
¤ 500 دانش آموز و دانشجوي شيرازي با حمله به كنسولگري آمريكا در اين شهر، آن را تسخير كردند.
¤ ساعت 15 و 40 دقيقه حاج سيداحمد خميني وارد محوطه سفارت شده و مورد استقبال گرم دانشجويان قرار گرفت.
15 آبان 1358
¤ دانشجويان تبريزي كنسولگري آمريكا را تصرف كردند. گروهي ناشناس قبل از اين اقدام، كاركنان كنسولگري را خارج كرده بودند.
16 آبان 1358
¤ دانشجويان پيرو خط امام در اطلاعيه شماره 17 خود خواستار استرداد شاه شده و تاكيد كردند در صورت اقدام نظامي واشنگتن، گروگان ها نابود خواهند شد.
¤ «كورت والدهايم» دبيركل سازمان ملل از آيت الله خميني خواست براي آزادي 60 آمريكايي در بند دانشجويان اقدام كند.
17 آبان 1358
¤ امام خميني، «رمزي كلارك» و «ويليام ميلر» نمايندگان كاخ سفيد را كه در اسلامبول به سر مي بردند به حضور نپذيرفت.
20 آبان 1358
¤ امام در ملاقات با نماينده ويژه پاپ از وي خواست كه كارتر را استيضاح كند.
21 آبان 1358
¤ دانشجويان مستقر در لانه جاسوسي اعلام كردند 5 روز روزه سياسي مي گيرند. هزاران تن از مردم در سراسر ايران نيز براي اعلام حمايت از آنان به اين روزه سياسي پيوستند.
22 آبان 1358
¤ صدور نفت به آمريكا از ساعت يك بامداد قطع شد.
23 آبان 1358
¤ كارتر سفر خود به پنسيلوانيا را لغو كرد تا از نزديك ماجرا را دنبال كند.
¤ گروگان ها: كارتر بايد ما را به شاه ترجيح دهد.
26 آبان 1358
¤ عربستان و بحرين از اقدام آمريكا مبني بر مسدود كردن دارايي هاي ايران پشتيباني كردند.
27 آبان 1358
¤ 13 نفر از گروگان هاي زن و سياهپوست آزاد شدند.
3 آذر 1358
¤ در پي ادامه بحران آمريكا و ايران، شوراي جنگ در واشنگتن تشكيل شد.
4 آذر 1358
¤ 8 كشيش آمريكايي و يك خاخام يهودي براي اجراي مراسم مذهبي عيد تولد حضرت مسيح براي گروگان ها وارد تهران شدند. اما قبلا با اين مسئله موافقت كرده بود.
28 آذر 1358
¤ دانشجويان پيرو خط امام، چهره واقعي عباس اميرانتظام را به عنوان جاسوس سازمان سيا فاش كردند. اميرانتظام دستگير شد.
17 بهمن 1358
¤ بني صدر- رئيس جمهور- در تماس با كيهان: دانشجويان خط امام حكومت در حكومت بوجود آورده اند.
19 بهمن 1358
¤ گروگان ها پس از معاينه پزشكي و عكس برداري، تحويل شوراي انقلاب شدند.
28 بهمن 1358
¤ آمريكا از دادگاه تقاضاي اخذ خسارت و محاكمه دانشجويان پيرو خط امام را كرد.
4 ارديبهشت 1359
¤ ده ها كماندوي آمريكايي بوسيله هواپيما و هلي كوپتر براي نجات گروگان ها شبانه و مخفيانه وارد صحراي طبس شدند.
5 ارديبهشت 1359
¤ طوفان شن عمليات «پنجه عقاب» را ناكام گذاشت و آمريكايي ها با به جا گذاشتن هشت كشته از طبس فرار كردند.
20 مهر 1359
¤ وزير امورخارجه آمريكا: جنگ ايران و عراق ممكن است به حل بحران گروگان ها كمك كند.
11 آبان 1359
¤ نيوزويك: كارتر در پيامي خصوصي به ايران چهار شرط آيت الله خميني براي آزادي گروگان ها را پذيرفته است.
اول دي 1359
¤ آخرين پاسخ ايران به شرايط آزادي گروگان ها در جلسه كاخ سفيد مورد بررسي قرار گرفت.
6 دي 1359
¤ واسطه هاي الجزايري عازم آمريكا شدند.
28 دي 1359
¤ ساعت 23 و 50 دقيقه، سخنگوي دولت: بالاخره آمريكا شرايط ايران براي آزادي 52 گروگان را پذيرفت.
30 دي 1359
¤ دولت با انتشار بيانيه اي رسمي شرايط آزادي گروگان ها و تعهدات و تضمين هاي آمريكا را منتشر كرد.
¤ 52 گروگان آمريكايي پس از 444 روز و بعد از خروج خفت بار كارتر از كاخ سفيد، ايران را به مقصد الجزاير ترك كردند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14