(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 21 آبان 1388- شماره 19510
 

مروري بر آثار امير قويدل سربلند در اداي دين به انقلاب
نقد محتوا و روايت فيلم كتاب قانون خودزني فرهنگي
نقد ساختار فيلم كتاب قانون فيلمي براي هجو كارگردانش!



مروري بر آثار امير قويدل سربلند در اداي دين به انقلاب

آرين اميدوار
امير قويدل، هنرمندي بي ادعا بود كه با فعاليت هنري اش دين خود را به مردم و انقلاب ادا كرد.
قويدل كارگرداني سينما را با پيروزي انقلاب اسلامي و در خدمت اين انقلاب آغاز نمود و اولين فيلمش را در همين راستا خلق كرد.فيلم «خونبارش» كه در سال 1359 ساخته شد يكي از اولين فيلم هاي سينماي ايران بود كه در قالبي حادثه اي به انقلاب اسلامي و به طور خاص واقعه 17 شهريور مي پرداخت . داستان اين فيلم از اين قرار است كه در جريان درگيري ارتش شاه و مردم در ميدان سبلان و نظام آباد، طي روز 17 شهريور، سه سرباز گارد پادگان قصر با اسلحه هاي خود ميدان را ترك كرده و به مردم مي پيوندند و فراري مي شوند. گروهي مأمور دستگيري اين سه سرباز مي شوند و ....
در دومين فيلمش نيز باز به بخشي از مظالم رژيم پهلوي به مردم كشورمان ، اين بار در خطه شمال پرداخت . فيلم «برنج خونين» كه در سال 60 توليد شد،درباره جنايات دستگاه ستمشاهي به برنجكاران و مبارزات حق طلبانه اين كشاورزان است.
قويدل در سومين فيلمش به يكي از اسطوره هاي مبازراتي پرداخت. ميرزا كوچك خان جنگلي يكي از شخصيت هاي انقلابي بود كه در سال 62 دستمايه دو فيلم قرار گرفت. اولي «ميرزا كوچك خان» نام داشت كه به مبارزه ميرزا كوچك خان در كنار دكتر حشمت و ديگر يارانشان بر ضد دولت مركزي مقارن با جنگ جهاني دوم مي پردازد. لشكري از پايتخت براي در هم كوبيدن نهضت جنگليان گسيل مي شود و ميرزا دستور عقب نشيني مي دهد و.... فيلم دوم با همين موضوع «سردار جنگل» نام دارد كه در اين فيلم به بخش ديگري از مبارزات ميرزا پرداخته مي شود؛ ارتش سرخ براي دستگيري ژنرال دينيكين و تار و مار كردن بقاياي گارد سفيد وارد بندر انزلي مي شود. «هيئت اتحاد اسلام» از ژنرال راسكولنيكف و ارژنيكيدزه استقبال و ميرزا كوچك خان با آنان در كشتي كورسك ملاقات مي كند و پيماني 9 ماده اي منعقد مي كنند و...
نكته قابل توجه اين است كه قويدل در طول اين سال ها مسيري رو به رشد را طي مي كند و هر فيلم او نسبت به فيلم قبلي بهتر مي شود. اوج كار او در سال 66 و با فيلم «ترن» تجلي يافت. اثري كه يكي از جدي ترين فيلم هاي سينماي ايران با موضوع انقلاب اسلامي است كه از روايت و ساختاري قابل توجه برخوردار است. ترن داستاني مربوط به زمستان سال 57 و اوج گرماي انقلاب را به تصوير كشيده است، يك قطار
سوخت رسان ارتشي به مقصد اصفهان در حركت است. گروهي از كارگران اعتصابي شركت نفت و راه آهن براي رفع نياز مردم، مسير قطار را به مقصد شمال تغيير مي دهند. ارتش وارد عمل مي شود و مي خواهد محموله را پس بگيرد. لكوموتيوران پير به نام فولاد و دستيارانش با زحمت محموله را به مقصد مي رسانند. مأموران به آنان هجوم مي برند. مردم منطقه با مشعل هاي فروزان به كمك آن ها مي روند و قطار را تا مقصد همراهي مي كنند. لكوموتيوران در واپسين لحظه كشته مي شود.
قويدل در سال هاي 68 و 69 به ترتيب فيلم هاي «دل نمك» و « گالان » را ساخت كه در كارنامه وي آثاري قابل توجه محسوب نمي شوند.اما در سال 1371 فيلم« بندر مه آلود» را ساخت كه از ديگر آثار قابل توجه كارنامه قويدل است . اين فيلم در پس زمينه اش به شرايط بغرنج كشورمان در دوران استبداد شاهنشاهي مي پردازد. داستان فيلم درباره قتل يك جوان در شمال كشوراست . ابتدا يك صياد سالخورده در مظان اتهام قرار مي گيرد. اما تحقيقات روشن مي كند كه يك سناتور طراح اصلي قتل بوده است. اين فيلم در يازدهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر در بخش بازيگري و به خاطر نقش آفريني فرامرز قريبيان سيمرغ دريافت كرد.
قويدل سال ها به دلايلي نامعلوم فيلم نساخت تا اين كه بار ديگر در سال 80 يك فيلم به نام «رخساره» را توليد كرد. فيلمي كه مثل بسياري ديگر از آثار آن سال ها در قالبي گيشه اي و با مضمون عشق مثلثي به نمايش در آمد و در نهايت نيز موفقيتي را حاصل نكرد.
آخرين فيلم مرحوم قويدل «بار هستي» نام دارد كه هنوز اكران نشده است . اين فيلم با مضموني اجتماعي داستان دختري به نام هستي است كه به عنوان پزشك در يك بيمارستان كار مي كند. بار هستي قرار است در بيست و هشتمين جشنواره بين المللي فيلم فجر به نمايش در بيايد. بدون شك جاي اين كارگردان ارزنده سينماي ايران در هنگام نمايش اين فيلم خالي خواهد بود. روحش شاد!

 



نقد محتوا و روايت فيلم كتاب قانون خودزني فرهنگي

زهره يزدان پناه
با توجه به تاثيرات شگرف هنرهفتم درتغييرات و تحولات فرهنگي جوامع، سياستمداران جهان- بخصوص نظامهاي استكباري و سلطنت طلب- نيز، به اين نتيجه رسيده اند كه از خاصيت جادويي اين قاب شگفت انگيز در راستاي سياستهاي خود بهره برداري لازم را بكنند.
به همين دليل بر اهالي هنر عرصه فيلمسازي است كه در كنار شناخت الفباي تكنيك هنر فيلمسازي، الفباي تحليلي مضمون در اين هنر و نوع ارتباط آن با فرهنگ جامعه- بخصوص نوع ارتباط آن، با سياستهاي فرهنگي سياستمداران نظامهاي استكباري و سلطه طلب- را بشناسد. زيرا غفلت از چنين شناختي، ازسوي هر هنرمند- به طور آگاهانه و يا ناآگاهانه- نه تنها، خدشه دارشدن هويت فرهنگي و هنري آن هنرمند را، درپي خواهد داشت، بلكه خسارت جبران ناپذيري نيز به هويت فرهنگي جامعه مورد نظر آن هنرمند خواهدزد.
اينكه با كاربرد نمادها و نشانه هاي بيشماري در يك اثر هنري مانند فيلم، مي توان علاوه بر لايه هاي آشكار، حتي در لايه هاي پنهان و زيرين نيز، درجهت القاء انديشه اي خاص گام برداشت. از حروف الفباي تحليل مضمون در هنر فيلمسازي است كه بر هيچ هنرمند آشنا به الفباي فيلمسازي پوشيده نيست.
در اثر كتاب قانون، عدم رعايت اين الفبا، از همان ابتدا، در انتخاب مضمون، ايده و طرح و به دنبال آن در قصه سراسر فيلم، خود را نمايان مي كند.
يك دختر مسيحي تحت تاثير كتاب اخلاقي كه مسلمانان- بخصوص مسلمانان ايراني- به او مي دهند، مسلمان مي شود و به احكام الهي عمل مي كند اما خود مسلمانان ايراني- و يا ايرانيان مسلمان- نه تنها به اين احكام عمل نمي كنند بلكه به درس هاي مسلماني اين مسيحي تازه مسلمان شده نيز، گوش نمي كنند و آزارش مي دهند. از خانواده ايراني مسلمان و مذهبي رحمان گرفته تا مغازه دار و كاسب و... به عنوان نمادي از مردم جامعه ايرانيان مسلمان، غرق در رفتارهاي سخيف و غيراخلاقي كه حتي در بسياري موارد با مستمسك قراردادن دين و فرهنگ ديني ظهور و بروز پيدا مي كند، روح لطيف، پاك و معصوم اين مسيحي تازه مسلمان شده را آزار مي دهند.
در برابر خيل زنان و مردان مسلمان ايراني- و يا ايرانيان مسلمان- كه هم نمادي از مسلمانان هستند و هم، نمادي از ايرانيان، فقط يك نفر- خواهر كوچك رحمان- كه شخصيت تأثيرگذار و پررنگي هم ندارد، رفتاري صحيح و مناسب فرهنگ ديني در برابر ژوليت تازه مسلمان شده دارد.
با كمال تأسف، اين اشكال مضموني، سراسر فيلم را از تأثيرات نامناسب و منفي خود بي بهره نگذاشته است.
مهندس رحمان، ظاهراً اهل جبهه و جنگ بوده است. اما نماز نمي خواند و نسبت به فرايض ديني بي توجه است. حرس نژاد، به عنوان يك شخصيت مذهبي، شخصيت مضحك، با فرهنگ رفتاري سخيف و افكاري بسته و... است. هيچكدام از مسلمانان و يا ايرانيان مسلمان، رفتار صحيح و منطبق بر الگوي ديني حتي الگوي اجتماعي و انساني ندارند. غيبت، تقلب، مردم آزاري، دروغ، بي انصافي و... از مشخصات اين افراد- به خصوص زنان مذهبي و محجبه- است.
ژان- جوان لبناني- ترانه خواننده اي از خوانندگان ايراني زمان طاغوت را براي گروه ايراني مي خواند. گروه اعزامي از ايران، از ژوليت مي خواهند كه تصنيفي برايشان بخواند. اما ژوليت مسيحي تازه مسلمان شده، مدبرانه، بجاي تصنيف، براي گروه ايرانيان مسلمان، شعري از حافظ مي خواند.
چگونگي حضور و رفتار گروه اعزامي از ايران در جلسه مشترك كاري با گروه لبناني- بطوري كه گروه ايراني فقط با حرص و ولع مشغول خوردن هستند و گروه لبناني مشغول دقت در مذاكرات- معرف فرهنگ ايرانيان مسلمان حتي مناسبات خارجي مي تواند باشد. خانواده هاي ايراني مسلمان و مذهب و حتي مردم جامعه ايران اسلامي، به گونه اي بسيار سخيف در اين اثر معرفي شده اند كه يك خارجي تازه مسلمان شده با خاطرات تلخ اين خانواده و اين كشور را ترك مي كند و به كشور خود باز مي گردد. تنها شخصيت مناسب اين اثر، همان خواهر كوچك رحمان است كه او هم، به تناسب كل اثر، نقش بسيار كم رنگي در اين فيلم دارد.
علاوه بر موارد فوق، اين فيلم از جنبه ساختاري نيز، دچار آسيب جدي است. اما نكات قابل تأمل در اين اثر، چنان موج مي زند كه ضعف اساسي ساختاري آن و به تعبير ديگر عدم رعايت الفباي تكنيك در فيلمسازي، چندان خود را نمي نماياند و به اندازه محتواي فيلم، باعث آزار مخاطب- به خصوص مخاطب ايراني مسلمان- نمي شود. اما در اين خصوص نيز، مي توان به نمونه اي مهم اشاره كرد. به عنوان مثال، Pov (راوي )اين فيلم، نامشخص است.
گاهي Pov آن داناي كل است. گاهي اول شخص- من راوي- از منظر رحمان است. گاهي اول شخص- من راوي- از منظر ژوليت است. به همين دليل، فيلم، از آشفتگي روايت نيز برخوردار است.
به هر حال، ظاهراً توليدكنندگان اين اثر،- دانسته يا ندانسته- نتوانسته اند بهتر از اين، مسلمانان و به خصوص مسلمانان ايران اسلامي را به سخره بكشند و به جاي ارائه الگوي رفتاري متناسب با فرهنگ ديني و ايراني و در كنار ارائه چهره اي صحيح از دين و فرهنگ ديني، انديشمندانه و مدبرانه و هنرمندانه به موارد غيرمنطبق بر فرهنگ ديني بپردازند، با مستمسك قرار دادن دين، به ارائه چهره اي نامطلوب، سخيف و مضحك و القاء باورمندي نادرست از فرهنگ ديني مسلمانان و ايرانيان مسلمان براي مخاطب پرداخته اند.
اين نكته جاي انديشه دارد كه، در تهاجم و شبيخون فرهنگي كه با دلارهاي منظور شده در بودجه هاي كلان پارلمان هاي نظام هاي زياده خواه و مستكبر از جمله آمريكا و اسرائيل، ساخت چنين اثري- قطعاً بدون پايبندي توليدكنندگان به تعهدات خود در مقابل برخي مراكز و برخي دست اندركاران فرهنگي در حوزه هنر هفتم- از دغدغه هاي هنرمندانه سازندگان اين فيلم بوده است، يا نوعي خودزني فرهنگي و ديني آگاهانه يا ناآگاهانه؟
و اين كه در كنار هجمه هاي بي رويه و برنامه ريزي شده فرهنگي از سوي دشمنان و دگرانديشان، با توليد چنين اثري و در واقع ثبت چنين خودزني فرهنگي و ديني، توسط سازندگان اين اثر در كارنامه هنري خود، جايگاه آنان- خواسته يا ناخواسته- در كجاست؟ جبهه دوست يا خداي ناكرده در جبهه...؟

 



نقد ساختار فيلم كتاب قانون فيلمي براي هجو كارگردانش!

محمدرضا محقق
آدم از اين وضعيت معلق و تكراري سينماي ايران متعجب مي شود. دوستان ما فيلمي ساخته اند به نام «كتاب قانون» و انگار اساساً روي هيچ موضوعي تمركز نداشته اند. در اين اثر، نه با شخصيت پردازي روبروييم، نه داستان مي بينيم، نه بازيگري و نه اصلا چيزي با چيز ديگري همخواني يا همپوشاني دارد. هيچ چيز اين فيلم با تمركز و تدقيق هيچ نسبتي ندارد. توگويي دوستان ما، سينما را با منبر و معبر اشتباه گرفته اند. درست مثل دوستان ديگري كه در ظواهري ديگر گير كرده اند و ول كن قضيه هم نيستند؛ بلندگو به دست به بيان سينمايي و مواعظ و بيانيه هاي شداد و غلاظ خود مشغول و معطوفند.
فيلم «كتاب قانون» بالكل با سينما بيگانه است و اين بيگانگي از همان تلقي غلط دوستان عزيز ما از سينما و خاصيت عدمي ظرف و مظروفي كه تمام انديشه و عمل حضرات براساس آن شكل گرفته است، نشأت مي گيرد.
انگار اصلا فرصت نكرده اند به اين مسايل بي اهميت و مهمل هم فكر كنند و تدبير كه مثلا «شخصيت» «اصلي» «فيلم» چگونه مي تواند «عاشق» شده باشد و آنوقت اينقدر سرو و سنبل و نامتعادل، رفتارهاي كج و معوج از خود نشان دهد.
اصلا چه اتفاقي افتاد كه اسير و عاشق همديگر شدند؟ چه شد كه «ژوليت» تبديل به آمنه شد و چرا مسلمان؟ خاصيت اين بحث هاي سياسي- نظامي مربوط به لبنان در فيلم چه بود؟ اگر بگذريم از بيانيه شبه پلوراليستي (تكثرگرايانه) جاري از حركات و سكنات اهالي آن سرزمين، آخر جاي اين مخلفات در درام و داستان گويي بصري سينما چه مي شود؟ اين بي نظمي و اخلال و اختلال كه ناشي از تدارك مهيج كارگردان جهت عرضه صوتي- تصويري شبه عقايد ناپخته ايشان آنهم در عالم سينماست، براستي به چه كار سينماي ابتدايي و دم راهي ايران مي خورد؟
واقعاً اين حجم سنبل كاري آدم ها، وقايع و حتي عشق هاي باسمه اي در فيلم «كتاب قانون» قابل تأمل و تأسف بود.
هر چند اگر راستش را بخواهيد، فيلم آنقدر سرد و زمخت و عجول و غيرسينماورزانه بود كه حتي «تأسف» نگارنده را هم برنيانگيخت مگر از جهت هدر رفتن پول و وقت.
مي رسيم به تم و درونمايه اصلي فيلم كه گويا «هجو» اقشار مذهبي و مناسك و مسالك آنها بود. نه! اشتباه نكن برادر فيلمساز! اگر حضرتعالي مستحضر نيستيد، به عرضتان مي رسانم كه اساساً بار معرفتي تنبه و توجه به «ريا»، «تزوير»، «فريب» و ظاهرفروشي و جانماز آب كشي، در رديف و چيدماني كه شما تعبيه كرده ايد، كاملا اثر معكوس دارد و نقض غرض حضرتعالي را موجب مي شود. البته اگر با اين اوصاف بتوانيم باور كنيم كه غرض شما هجو ريا و تظاهر بوده است و نه متلك پراندن به اصل و اصالت دين و مذهب.
كاش اينقدر انصاف و متانت در چيدمان روايي و شخصيتي و داستاني تان وجود مي داشت كه مثلا در ميان اين همه آدم مذهبي رياكار و دروغگو و هوسباز و پرادا و اطوار، محض خالي نبودن عريضه هم كه شده، نشانه گذاري آنطرفي را هم مد نظر قرار مي داديد. مثلا طيفي از آدمهاي مذهبي درست و درمان را هم قاطي «تيپ»هايتان- نمي شود به كاراكترهايتان گفت «شخصيت»، چون ظاهراً چنين از دستتان برنمي آيد- وارد مي كرديد و يا طيف هوسران مشتبه به كفر و طاغوت را هم به ميدان مي آورديد، لابد آنقدرها بي تدبير و عجول و دگم انديش نيستيد كه چنين مواردي را با انكار و اغفال و توجيه برگزار كنيد.
آقاي كارگردان! فيلمتان متظاهر و تا حدودي نفاق آلود است. چرا؟ مثلا اينكه دقيقاً همان چيزي كه در ظاهر، سعي در رد و سلب و زيرسؤال بردن آن داريد، كم كمك تبديل به اصل و ماهيت اثرتان شده است و مخاطبان به همان چيزي مي خندند و به همان دليل از فيلمتان خوششان مي آيد كه -ظاهراً و باطناً(؟)- قرار بوده، فيلم شما ضد آن و در رد آن باشد.
شما چه تعبيري را براي چنين رهيافت و كاركردي در مورد يك فيلم روا مي دانيد؟
اگر از استفاده هاي غيرلازم و ابزاري و چندش آور شما از برخي ويژگي هاي اطواري فيلم در جهت هضم فهم مخاطب بگذريم- چرا بگذريم؟- باز هم به همان ايراد اصلي و ذاتي فيلم مي رسيم؛ شما نه بلديد درست داستان تعريف كنيد و نه- احتمالا- از شخصيت پردازي - در عمل و نه تئوري- چيزي سردرمي آوريد. حداقل فيلمتان كه اين را مي گويد، تا نظر خودتان خارج از فيلم چه باشد!
برآنم كه يك فيلم خوب، نسبتاً بايد در تعريف كردن داستانش، بي ادا و اطوار و زر و زور و تزوير، درست و نرمال رفتار كند. داستانش را خوب تعريف كند، روايتش متناسب مضمونش باشد. دنياي جذاب و بكر و قابل تأملي- تا حدودي- براي مخاطبش بيافريند، استانداردهاي حداقلي را در زمينه سخت افزار و نرم افزار سينما بشناسد و رعايت كند و البته اهل شعار دادن و مانيفست صادر كردن و ادا و اطوار هم نباشد و متاسفانه بايد گفت «كتاب قانون» تقريباً هيچكدام از «آنها» نيست و اكثريت «اينها» هست. واقعيت آنست كه اين آثار نازل و غيرسينمايي كه اهداف ديگري را كه بايد در جاهايي غير از سينما، توسط علاقمندانشان دنبال شود، در سينما پي گيري مي كنند، نه تنها ماندگار و جاودانه نيستند، بلكه حتي براي دقايقي، بر ارتقا، دانش سينمايي مخاطبانشان نمي افزايند و حتي از عهده يك تلنگر هم برنمي آيند.
فقط مي ماند آن پول و وقت كه... حيف! اميدوارم ديگر تكرار نشود!

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14