سه شنبه 26 آبان 1388- شماره
19514
وقتي «بحرين» فراموش شد ...
|
|
E-mail:shayanfar@kayhannews.ir |
|
وقتي «بحرين» فراموش شد ...
مير حبيب اللهي، كمال الدين - 5 زمان و مكان: 24 اوت 1979-2/6/58، پنتاگون خيلي محرمانه صورت مذاكرات شركت كنندگان: درياسالار كمال حبيب اللهي، فرمانده كل نيروي دريايي شاهنشاهي ايران دريا سالار فرانك كالينز، رئيس سابق نيروي دريايي هيئت مستشاري نظامي آمريكا در ايران مايلزال. گرين، INR/RNA/SOA موضوع: درياسالار ايراني از انقلاب مي گويد حبيب اللهي روز 24 ژوئيه از ايران فرار كرد و هنگامي كه با هم صحبت كرديم تنها چند روزي بودكه به ايالات متحده وارد شده بود. او چيز خاصي براي گفتن در مورد سياست فراريان و نقشي كه احتمالاً در آينده مي توانست ايفا كند، نداشت، ولي درعوض در مورد تجربياتش قبل و پس انقلاب در ايران صحبت كرد. ظاهر او عالي بود و لباس خوبي به تن داشت. قبل از انقلاب: حبيب اللهي گفت كه در ماه نوامبر به شاه گفته بود كه اگر اعليحضرت ملوكانه ايران را ترك كند، نيروهاي مسلح سريعاً فرو خواهند ريخت. اين به روشني هماني بود كه در اواخر ژانويه و فوريه اتفاق افتاد. طي هفته هاي آخر، اختلال عظيمي در نيروهاي مسلح وجود داشت. طرحهاي اضطراري بر روي كاغذ بود، ولي هيچ كس قادر به اجراي آنها نبود. روز 11 فوريه (22 بهمن) هنگامي كه مردم خشمگين به ساختمان ستاد فرماندهي ارتش نزديك شدند، حبيب اللهي، تيمسار بدره اي و تعدادي ديگر از افسران ارشد با هليكوپتر ستاد فرماندهي را به سوي لويزان ترك كردند. آنان تصور كرده بودند كه واحدهاي گارد شاهنشاهي مستقر در لويزان خواهند توانست از ايشان حمايت كنند. درعوض، درهاي پادگان را كما بيش به روي همه باز ديدند و هيچ كس به افراد گارد دستور نمي داد. سپس حبيب اللهي محل را ترك كرد و به يك ساختمان كوچك نيروي دريايي در شمال تهران رفت. برخي از پرسنل او در آنجا بودند، ولي سربازان دستور تدارك براي دفاع را نمي پذيرفتند. سپس حبيب اللهي آنجا را به سوي خانه يك دوست ترك كرد. حبيب اللهي گفت: فرمانده نيروي هوايي ايران، تيمسار بدره اي، از روزها قبل از ]پيروزي[ انقلاب با هيچ يك از تلاشهاي ايشان جهت حفظ كشور همكاري نمي كرد. (در اوايل فوريه بدره اي نيز تقريباً همين مطالب را درباره حبيب اللهي به من گفته بود. ) حبيب اللهي نيروي هوايي ايران را بابت سقوط ارتش در آخرين روزها سرزنش مي كرد. پس از انقلاب: روز 13 فوريه حبيب اللهي به دفتر خود رفت تا ببيند چه خبري از ناوگان خليج فارس مي تواند به دست آورد. به او گفته شد كه ديگر فرمانده نيست و دريادار مدني جانشين او خواهد شد. حبيب اللهي نه در آن زمان و نه هيچ وقت ديگر دستگير نشد. طي پنج ماه بعد او غلب از يك منزل شخصي به منزل ديگري نقل مكان مي نمود. او تماس خود را با ديگر تيمسارهاي نيروي دريايي و پرسنل بلافصل خود حفظ كرد. او هيچ گاه به ستاد خود در نيروي دريايي ايران بازنگشت و تقريباً تمامي وسايل شخصي خود در آنجا را از دست داد. در مورد شخصيتها، حبيب اللهي نهايت توهين يك دريانورد را نسبت به مدني روا داشت: «او هرگز به دريا نرفته است. » او نسبت به معاون وقت نخست وزير، امير انتظام، خوب گفت و او را «تنها فردي از آن گروه كه كمك نمود، »خواند. به عكس او در مورد معاون ديگر نخست وزير، يزدي، چيزي جز توهين براي گفتن نداشت. فرار: حبيب اللهي طرح فرار خود را حول اين واقعيت كه تركي مي دانست تنظيم كرد. او يك پاسپورت تركيه اي تهيه كرد و با اتوبوس به مرز تركيه رفت و در تمام طول راه تركي حرف زد. در مرز تركيه هيچ كس از او سؤالي نكرد و او با نگهبانان ايراني مشكلي نداشت. او از آنكارا به فرانكفورت رفت و در آنجا ويزاي آمريكا گرفت. آينده: حبيب اللهي طرح خاصي براي آينده ندارد، ولي مجبور خواهد بود كه كار كند، چرا كه پولي كه دارد دوام نخواهد آورد. همسر و فرزندانش از ماه دسامبر در نورفولك بوده اند و او به ايشان پيوسته است. او معقتد بود كه رژيم خميني دوام نخواهد آورد. او اعتراف كرد كه هيچ كس به عنوان رهبر واقعي اپوزيسيون سر بر نياورده است، ولي فكر مي كرد كه احتياج به چنين امري منجر خواهد شد. او نسبت به آينده نيروي دريايي ايران بسيار بدبين بود، او پيش بيني كرد كه حدود بيست سال وقت لازم است تا نيروي دريائي را به قدرت سال 1978 رساند. ميرفندرسكي، احمد - 1 تاريخ: 29 اكتبر 1954-7/8/33 خيلي محرمانه از: وزارت امور خارجه، 90- A به: سفارت آمريكا، تهران موجب امتنان وزارتخانه خواهد بود كه كليأ اطلاعات بيوگرافيك در مورد عبدالرحيم ميرفندرسكي، نماينده ايران در سوريه را دريافت نمايد. در ژوئيه 1954 گزارش شده بود كه آخرين شغل ميرفندرسكي، دبير اول سفارت ايران در مسكو بوده است. در پايگاه اداره اطلاعات بيوگرافيك يك ميرفندرسكي (اسم اول نامعلوم) كه كنسول ايران در شانگهاي و يك ميرفندرسكي كه سركنسول در استانبول در 1950 بوده اند، وجود دارد. وزارتخانه متشكر مي شود مطلع گردد آيا هيچ يك از آنان ميرفندرسكي فوق الذكر هستند، و اگر نه، آيا به گونه اي با هم خويشاوند هستند. دولس خيلي محرمانه تاريخ: 30 نوامبر 1954 - 9/9/33 از: سفارت آمريكا، تهران 257 مراجع: 90- A 29 اكتبر 1954؛ تهران، مرسله شماره 219، 23 اكتبر 1954 موضوع: اطلاعات بيوگرافيك در مورد عبدالرحيم ميرفندرسكي و احمد ميرفندرسكي اطلاعات بيوگرافيك در مورد عبدالرحيم ميرفندرسكي، نمايندأ ايران در سوريه، در مرسله شماره 921 بود. اطلاعات موجود در آن بايستي متذكر شده باشند كه او در سال
1950 كنسول در استانبول بوده است. اين انتصاب بين انتصابات وي در مسكو و تايپه واقع بود. اين مغشوش شدن بايگاني بيوگرافي ها در وزارتخانه مانند ميرفندرسكي درمسكو احتمالاً ناشي از اين است كه پسر عبدالرحيم، احمد ميرفندرسكي نيز عضو سرويس ديپلماتيك ايران است. احمد در8191 متولد شد و در مدرسه دارالفنون و كالج البرز در تهران و دانشگاه آمريكائي بيروت تحصيل نمود. او در سال 7194 به وزارت امور خارجه پيوست. در
1949 او دبير سوم سفارت ايران در مسكو شد. او تا 1935 در آنجا ماند، سپس به لاهه منتقل شد، كه در حال حاضر در آنجا دبير سوم است. او به زبانهاي فارسي، آلماني، فرانسه و انگليسي صحبت مي كند. او ازدواج كرده است و دو فرزند دارد. از طرف سفير ويليام كوران پسر رايزن سياسي سفارت ميرفندرسكي، احمد - 2 تاريخ:
20 مي 1975 - 30/2/36 خيلي محرمانه از: سفارت آمريكا، تهران 5106 به: وزارت امورخارجه، واشنگتن موضوع: گفتگو با رئيس اداره اروپاي شرقي وزارت خارجه در 41 مي مأمور گزارشگر مذاكره اي با آقاي احمد ميرفندرسكي، رئيس موقت ادارأ امور حقوقي و پيمانها در وزارت امورخارجه كه در حال حاضر و در غياب جناب آقاي اسمعيل مجدي، رئيس موقت اداره دوم سياسي (امور اروپاي شرقي) نيز مي باشد، به عمل آورده است. آقاي ميرفندرسكي در سفارت ايران در مسكو خدمت نموده است و به رواني روسي صحبت مي كند و معمولاً از روابط ايران با اتحاد جماهير شوروي به خوبي آگاه است. مسئوليت هاي معمولي وي در اداره امور حقوقي و پيمانها، او را در ارتباط با تحولات مذاكرات جاري ايران - شوروي در موضوعات مختلف قرار داده است. آقاي ميرفندرسكي، خيلي خوب از فعاليت هاي دوستانأ جاري شوروي در ايران آگاه است. او براي مثال، تلاشهاي انجام شده توسط ديپلمات هاي روسي براي گسترش تماس هايشان در وزارت امورخارجه را مطرح نمود. در گذشته اين تماس ها تقريباً منحصر به اداره دوم سياسي و در موارد بسيار استثنايي و نادر با ادارأ تشريفات بوده است. او گفت كه اكنون كوشش هاي آشكار و فشرده اي براي تغيير دادن اين وضع در حال انجام است. يك مورد در اين باره اين بود كه آقاي نيكلاي آفانازويچ كوزنتسف، وابسته در سفارت شوروي، با او در منزلش تماس گرفته است، و با يك آلبوم عكس از مناظر اتحاد شوروي به صورت هديه به ديدن وي رفته است. (آقاي ميرفندرسكي يك بطري ودكا نيز در نوروز دريافت داشته كه به خيلي از مأمورين ايراني داده شده است. ) كوزنتسف در گسترش اين دوستي چنان دست ميرفندرسكي را فشرده بود كه وي گفت، نزديك بود آن را بشكند. مانند بسياري از ايرانياني كه مأمور گزارشگر با آنها مذاكره نموده است، ميرفندرسكي فعاليت هاي دوستي اتحاد جماهير شوروي را جدّي نگرفته است. او آن را جرياني نشأت گرفته از احساس تنهايي روسيه متعاقب اتفاقات مجارستان و يك علاقأ متقابل در احساس وجود داشتن آنها مي داند. او گفت كه در مذاكرات جاري اقتصادي با ايران روسها خيلي بيشتر علاقمند بودند كه نمايندگانشان مورد توجه قرار گيرند تا اين كه به يك نتايج محكم و قطعي برسند. او اظهار داشت، به گونه اي برخلاف آنچه از قبل گفته شده است، در ورأ پيشنهادات اقتصادي شوروي، انگيزه هاي سياسي وجود دارند. اظهارنظر: اگر آقاي ميرفندرسكي واقعاً معتقد است كه انگيزأ اصلي روسيه از اعزام گروههاي متعدد به ايران بيشتر براي اين است كه حضور آنها احساس شود، او كمي خوش باور است. از سوي سفير فيليپ كلاك دبيراول سفارت ميرفندرسكي، احمد - 3 يادداشت هاي بيوگرافيك خيلي محرمانه زمان:
26 دسامبر 1963 - 5/10/42 مكان: منزل آقاي راسياس صورت مذاكرات شركت كنندگان: احمد ميرفندرسكي، مدير كل امور سياسي، وزارت امورخارجه چارلز اچ. راسياس موضوع: ديدگاههاي جاري آقاي ميرفندرسكي در جريان بازديد آرام، وزير امورخارجه، از بلگراد در دسامبر به او پيوست. او فرد سوم در سلسله مراتب وزارت امورخارجه است و به نظر مي رسد كه او مورد احترام همه رده ها در وزارت خارجه مي باشد. ميرفندرسكي 54 سال دارد، كوتاه قد، باريك و تيره است و به نظر عصباني مي رسد. او متأهل است و دو فرزند دارد و در انتظار فرزند ديگري حدود شش ماه ديگر مي باشد. او به رواني فرانسه صحبت مي كند و به اندازأ كافي به زبان انگليسي مسلط است. او همچنين آلماني مي داند و بنا به گفتأ يك منبع در وزارت خارجه، به رواني روسي صحبت مي كند. 1- ايران و كنفرانس كشورهاي « غير متعهد» : بنا به گفتأ ميرفندرسكي، در جريان مذاكرات آرام با يوگسلاوها در 1بلگراد، 4بلگراد در دسامبر، وزيرخارجه يوگسلاوي، پوپوويچ مسئله كنفرانس كشورهاي غيرمتعهد را مطرح نمود و اظهار علاقه زيادي با شركت ايران در آن نمود. ميرفندرسكي اظهار داشت كه علاوه بر تيتو رهبراني نظير، ناصر ، نهرو، نكرومه به چنين كنفرانس علاقه مند بودند. (اين مشخص نشد كه اين اظهار براساس اطلاعات خودش بوده يا منبع آن مقامات يوگسلاوي بودند. ) ميرفندرسكي گفت كه موضع ايران در مورد چنين كنفرانسي توسط يوگسلاوها بشرح زير مشخص شده بود: ايران به عنوان يك كشور آسيايي غير وابسته (مستقل) البته علاقمند به شركت در كليأ گردهمائيهاي بين المللي است كه سعي در كشف راه ها و مسائل از بين بردن تشنج هاي جهاني و تشويق همزيستي مسالمت آميز داشته باشد. به هر حال، ايران در كنفرانسي تحت عنوان « غير متعهد» يا ديگر عناويني كه چنين مفاهيمي در بردارند، به علت تعهد شناخته شدأ آن، شركت نخواهند كرد، ولي مي تواند در كنفرانسي كه به اين نام شناخته شده نباشد، شركت نمايد. براي مثال، ايران در اولين كنفرانس باندونگ شركت نمود، در حالي كه عضو سنتو بود، و هم اكنون نيز هست. ايران مايل به شركت در كنفرانس ديگر باندونگ يا هر كنفرانس بين المللي ديگري نيز كه سعي در تسريع همزيستي مسالمت آميز داشته باشد و به گونه اي برنامه ريزي شده باشد كه به اهداف ديگر سياست خارجي ايران لطمه وارد نسازد، هست. 2- يوگسلاوها نه كمونيست ها: ميرفندرسكي از پيشرفت هاي يوگسلاوي در مقايسه با آنچه او مي گفت در يك بازديد كوتاه در
1961 به عنوان توريست در آنجا ديده بود، بسيار تحت تأثير قرار گرفته بود. او احساس مي كرد كه مردم از پيشرفت كشورشان راضي و خشنود هستند. ميرفندرسكي معتقد است كه رژيم يوگسلاوي كمونيستي نيست، زيرا آنها مستقل هستند و به مسكو وابستگي ندارند. براي ميرفندرسكي، شخص يا گروهي كمونيست است كه عهد تبعيت و وفاداري خود را با مسكو يا پكن بسته باشد. 3- قتل پرزيدنت كندي: آقاي ميرفندرسكي در واقع بيشترين زمان مذاكرات ما را با يك كنفرانس يك جانبه در مورد مرگ تأسف بار پرزيدنت كندي گذراند. او بالاخص تأكيد داشت كه شوك ناشي از قتل پرزيدنت كندي در ايالات متحده نه تنها در ايران، بلكه در يوگسلاوي نيز خيلي شديد بود. قتل اسوالد نيز بسياري از مردم را كه او ديده و با آنها صحبت كرده است در ايران و يوگسلاوي، قانع كرد كه قتل آخرين رئيس جمهور ايالات متحده نتيجأ يك كودتاي برنامه ريزي شده موفق از سوي «دست راستي هاي» ايالات متحده بود. سعي من در نشان دادن اين كه كليه شواهد و قرائن حاكي از آن هستند كه هم اسوالد و هم رابي به تنهايي عمل كرده اند و به نظر مي رسد كه هر دو نفر در زمان ارتكاب جنايت تحت فشار عصبي شديد، اگر نه تنش هاي رواني بوده اند بي نتيجه بود. ميرفندرسكي همچنين قانع نشد كه از بازپرسي ها و تحقيقات سطح بالايي كه توسط رئيس دادگستري، وارن انجام شد قادر خواهد بود حقيقت را مشخص نمايد. ميرفندرسكي بيشترين محبوبيت جهاني پرزيدنت كندي و واكنش بي سابقأ اين قتل را معطوف به عوامل زير نمود: (1) اين واقعيت كه او در اكتبر سال
1962 در جريان واقعأ كوبا ، جهان را از جنگ اتمي نجات داد، (2) او يك روشنفكر جوان، جذاب و با كياست زياد بود كه به عنوان رئيس جمهور به مردم دنيا اين احساس را مي داد كه هر كار ممكن را براي جلوگيري از وقوع يك كشتار جمعي، انجام خواهد داد. ميرفندرسكي گفت كه بسياري از ايرانيان، بالاخص تحت تأثير كياست و فراست بسيار زياد پرزيدنت كندي و آمادگي و بصيرت او در حل مسائل پيچيده و متفاوت قرار گرفته اند. اظهارنظر: نظريات ميرفندرسكي راجع به تمايل يوگسلاوها به شركت ايران در كنفرانس كشورهاي « غير متعهد»، برداشت مرا از اظهاراتي كه چند روز قبل از يكي ديگر از منابع وزارت خارجه، شنيده بودم، روشن تر ساخت. كامران راجي، كه وزير خارجه آرام را در بلگراد به عنوان منشي مخصوص همراهي مي كرد، به من گفت كه هر چند در مذاكرات اصلي شركت نداشت (او براي بازديد از پروژه هاي مختلف كشاورزي برده شد، كه خاطره انگيزترين آنها يك مزرعه بزرگ بوده است)، شنيده است كه يوگسلاوها مسئله شركت ايران در كنفرانس غير متعهدها را مطرح نموده اند و اين كه آرام نشانه هايي از علاقه مندي به آن نشان داده است. با وجود اين كه راجي (كه نويسنده سخنراني هاي عمده آرام است) ممكن است بيشتر از اين از مباحث محرمانه با يوگسلاوها مطلع باشد، از گفتن چيز بيشتري خودداري نمود. ميرفندرسكي، احمد - 4 خيلي محرمانه زمان:
19 ژانويه 1964 - 29/10/24 مكان: منزل آقاي هرتز صورت مذاكرات شركت كنندگان: احمد ميرفندرسكي، مديركل امور سياسي، وزارت امورخارجه مارتين اف. هرتز ، رايزن سياسي جي. ان. راسياس ، دبير دوم سفارت موضوع: بررسي دورنماي سياست در يك بررسي كلي از دورنماي روابط خارجي ايپاورقيران، آقاي ميرفندرسكي نظريات زيرا اظهار داشت: 1- خليج فارس: اين منطقه «فضاي نفوذ» ايران است و ايران مايل خواهد بود شاهد همكاري هاي نزديكتر ايران و انگلستان در آنجا باشد. آنچه دولت ايران مايل است به انگلستان ارائه نمايد يك نوع منطقه تحت حكومت مشترك ايران و انگلستان است. به هر حال، انگليسي ها عدم رضايت خود را در مورد هرگونه ابتكار ايران در منطقه نشان داده اند و حتي در مورد خواسته ايران جهت اعزام يك هيئت بازديدكننده از كويت و شيخ نشين ها اشكال تراشي كردند. دولت ايران در مورد مسئله بحرين فشار وارد نمي كند. به هر حال، ميرفندرسكي به طور خيلي محرمانه اظهار داشت اگر انگليسها براي تسهيل گسترش نفوذ ايران در خليج فارس همكاري بيشتري به عمل آورند، او شخصاً تمايل خواهد داشت كه مسئله بحرين را فراموش نمايد. به نظر ميرفندرسكي، نقش ناصر در خليج فارس جدي ترين تهديد براي كشور وي و حاكميت آن مي باشد. او در اين مورد بسيار صريح و به نحو قانع كننده اي احساساتي بود. او احساس مي كند كه عربستان سعودي ممكن است در حال حاضر براي مقابله با فشارهاي ناصريستها يك ضربه گير مناسب باشد، ولي زماني كه ناصر رژيم فعلي سعودي را سرنگون سازد، عربستان تهديد جدي براي ايران خواهد بود. به هر حال، ايران و نه عربستان سعودي، منطقي ترين كشور براي شريك شدن در نفوذ انگلستان در منطقه و يا جايگزين شدن نفوذ آن پس از خروج انگلستان از منطقه است. فعاليت هاي در كويت از نزديك تحت نظر ايران هستند. 2- عراق: مسائل متعددي بين ايران و عراق وجود دارند كه از جمله عبارتند از: شطالعرب، مناطق نفتي مرزي و ساحلي دور، حمايت از تعداد زيادي ايرانيان مقيم آنجا، و البته مسئله كردها. ميرفندرسكي گفت اطلاعات وي حاكي از آن است كه عراقي ها تأييد، و يا حداقل موافقت، كشورهاي ديگر عرب را در كنفرانس اخير قاهره مبني بر توافق با كردها. گرفته اند. بدين ترتيب آنها مسئوليت هرگونه مشكل ديگري را در آينده در مورد مسئله كردها متوجه ديگران خواهند كرد. ميرفندرسكي گفت تا آنجا كه به ايران مربوط است، موجب خشنودي است كه بين عراق و كردها در منطقه خودشان، تا زماني كه عراقي ها تحت فشار ناصريستها، در بين كردهاي ايران تشنج ايجاد ننمايند، آرامش برقرار شود. ايران اذعان دارد كه بايستي مراقبت نمايد تا مزاياي اصلاحات و مدرنيزه كردن به طور كامل در بين اكراد ايران منعكس گردد و در واقع ميرفندرسكي با اين ديدگاه موافق است كه دولت ايران احتمالاً بايستي در مورد اكراد نسبت به ساير ايرانيان حتي كارهاي بيشتري انجام دهد. به هر حال، اصل اين است كه همپيمانان ايران، خصوصاً ايالات متحده، ايران را در ممانعت از به هم خوردن امنيت داخلي ايران به علت مسئله كردها، حمايت نمايند. ايالات متحده بايد ايران را در مقابل هر نيروي خارجي، از جمله اتحاد جماهير شوروي، كه ممكن است در ايجاد تشنج سياسي بين كردهاي ايران كمك نمايد، حمايت كند. مراقبت و همكاري مورد نياز هستند. امكان چنين تحريكات خارجي را نمي توان ناديده گرفت و غيرمحتمل فرض كرد. بازديد آيندأ وزير خارجه عراق، به هر دو كشور ايران و عراق امكان بحث در مورد همأ اين مسائل را مي دهد. پاورقي
|
|
|