(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 16 آذر 1388- شماره 19528
 

موانع تحقق صلح جهاني



موانع تحقق صلح جهاني

زهرا صالحي
حضرت امام طبق احكام و قوانين اسلام و سيره معصومان (ع)، صلحي را مورد تأييد قرار مي دهند كه در پي آن، حق مظلومان گرفته شود، متجاوزان به سزاي اعمال خود برسند و عدالت برقرار گردد. ايشان صلحي را كه فقط در آن توقف جنگ مدنظر باشد مردود مي شمارند: «ما هميشه صلح طلبيم، لكن نه صلحي كه جاني را بر سر جنايت خودش باقي بگذارد. همچو صلحي صلح نيست.« (19)
بنابر اين، حضرت امام صلحي را قابل قبول مي داند كه مورد تأييد اسلام بوده و با اصول اسلامي منافات نداشته باشد؛ زيرا صلحي كه همراه با عدالت نباشد ظلم است: «صلح از اموري است كه ما به تبع اسلام قبول كرديم.» (20)
ساختار روابط بين الملل از ديدگاه امام خميني
مهم ترين و اصلي ترين عنصر تأثيرگذار بر صلح و امنيت بين المللي ساختار روابط بين الملل است. ماهيت و چگونگي اين ساختار، به گونه اي سازنده فرآيندها و عملكردهاي واحدهاي نظام بين الملل است. ساختار روابط بين الملل عبارت از روابط نهادينه شده در بين بازيگران در مدت زمان طولاني. (21) ساختار نظام و روابط بين الملل را بايد با عنايت به ابعاد وجود انسان و واحدهاي انساني روابط بين الملل قوانين و مقررات انساني حاكم باشدو اين ساختار ماهيت انساني داشته باشد، صلح و امنيت بر پايه ارزش هاي انساني تأمين مي گردد. در غير اين صورت، روابط بين كشورها و جوامع، روابط ظالمانه بوده و قانوني بدتر از قانون جنگل حاكم مي شود و اگر صلح نيز محقق گردد صلحي خواهدبود كه تامين كننده منافع مادي گرايان و مستكبران است و محرومان و مستضعفان زير چنگال هاي جهان خواران از بين خواهند رفت.
از منظر حضرت امام، ساختار روابط بين الملل ماهيتي ضد انساني دارد، و امروزه ساختار استكباري اسارت بر روابط بين الملل حاكم بوده و مستكبران حد و مرزي درتجاوز براي خود نمي شناسند و جهان را به دو بخش آزاد و قرنطينه تقسيم كرده اند و خود آزاد و ديگر دولت ها و ملت محصور و زنداني هستند:
واقعيت اين است كه دول استكباري شرق و غرب و خصوصا آمريكا و شوروي، عملا جهان را به دو بخش آزاد و قرنطينه سياسي تقسيم كرده اند. در بخش آزاد جهان، اين ابرقدرتها هستند كه هيچ حد و مرزي قانوني نمي شناسند و تجاوز به منافع ديگران و استعمار و استثمار و بردگي ملت ها را امري ضروري و كاملا توجيه شده و منطقي و منطبق با همه اصول موازين خودساخته بين المللي مي دانند اما دربخش قرنطينه سياسي كه متاسفانه اكثر ملل ضعيف عالم و خصوصا مسلمانان، محصور و زنداني شده اند هيچ حق حيات و اظهارنظري وجود ندارد. (22)
سلامت و صلح جهاني بسته به انقراض مستكبرين است و تا اين سلطه طلبان بي فرهنگ در زمين هستند مستضعفين به ارث خود كه خداي متعال به آنها عنايت فرموده است نمي رسند. (23)
موانع تحقق صلح پايدار جهاني
از ديدگاه امام خميني(ره)
1. ساختار رواني و فرهنگي ناعادلانه
واحدهاي نظام بين الملل داراي بعد روحي و مادي هستند بعد روحي نظام ها، مبناي شكست و پيروزي آنهاست و بر همين اساس، دولت ها و قدرتها هميشه براي دستيابي به پيروزي و مقاصد خويش درپي تاثيرگذاري بر ابعاد رواني يكديگر بوده اند.
هجمه هاي تبليغاتي دشمنان، القاي ضعف و ناتواني توسط غربيان (از جمله انگليس و آمريكا) به ملتهاي اسلامي، مأيوس نمودن ملت ها و تزريق جهالت به آنها، تلقين غلط بودن فكر استقلال، مسخ شخصيت انساني ملت هاي ضعيف و ايجاد شخصيت وابسته اروپايي، از مصاديق ساختار رواني روابط بين الملل در ديدگاه امام است كه از سوي كارشناسان و روان شناسان غربي براي تسلط هرچه بيشتر بر ملت هاي ضعيف و چپاول هرچه بيشتر در سايه صلحي كه خود تعريف مي كنند از يكصدسال پيش تاكنون انجام مي گيرد. همه اين اعمال ظالمانه در جهت حفظ صلح و آرامش صورت مي گيرد تا مظلومان در اين فضاي رعب انگيز جرئت اعتراض و قيام نداشته باشند و مستكبران دراين فضا به مطامع خود دست يابند. خصوصيات ملتهاي مستضعف عبارت است از: سستي، ناتواني، وابستگي، ترس، احساس حقارت، و خودباختگي.
درصد سال اخير قدرت هاي بزرگ با بهره گيري از ابزار جديد و رسانه هاي مختلف سعي كرده اند ساختار ارعاب و وحشت و ترور را بر نظام بين الملل حاكم سازند تا از اين طريق، صلحي كه هدف آن حفظ وضع موجود است و هيچ گونه عدالتي درآن ديده نمي شود برقرار باشد. (24)
اين يك رعبي است و ارعابي است كه واقعيت ندارد زياد؛ آن قدر كه واقعيتش است صد چندان تبليغات است. دامن مي زنند به آن و همه مردم را يا همه ملت ها را مي ترسانند. به نظر مي رسيد كه بايد اگر بخواهد يك ملتي پيش ببرد يا مقابله كند با دولت يا مقابله كند با ملت هاي بزرگ، به نظر مي رسيد كه اگر ما بخواهيم يك عملي انجام بدهيم بايد اين بت ها را شكست و او به اين است كه بايد خود آنهايي كه در رأس واقع شدند هدف قرار داد.
عمده اين است كه اين خوف هايي كه اينها ايجاد كردند در دل ملت ها شكسته شود. (25)
ايجاد و جايگزيني ساختار رواني انساني به جاي ساختار رواني ضد انساني، اولين گام درجهت تحقق صلح حقيقي درجهان است. اين امر مستلزم عزم و اراده جدي، خوديابي و اعتماد به توانايي هاي خود، و كسب استقلال روحي ملت هاي تحت ستم براي مقابله با مستكبران ساختار بين المللي است.
جمهوري اسلامي ايران بايد با توسعه شبكه هاي ارتباطي، رسانه هاي گوناگون و به كارگيري ابزارهاي گوناگون در جهت شكستن اين ساختار رواني تلاش كند تا زمينه بيداري و قيام ملت ها پديد آيد و زمينه برپايي عدالت و صلح حقيقي ايجاد شود.
درمورد ساختار ناعادلانه فرهنگي حاكم بايد گفت: رواج فرهنگ غربي دركشورهاي مسلمان، تبليغات فرهنگي درجهت جذب نخبگان كشورهاي عقب افتاده و تحت استعمار و تلاش ابرقدرت ها براي از خود بيگانگي و بي هويتي نسل جوان اين كشورها، همه براي تسلط هرچه بيشتر بر اين ملت ها صورت گرفته است كه نمونه هاي روشني از بي عدالتي فرهنگي و عقب افتادگي فرهنگي كشورهاي جهان است.
ساختار فرهنگي روابط بين الملل به گونه اي است كه تلاش مي شود به صورت بسيار ناعادلانه اي ملت هاي محروم درغفلت بمانند و مانع خروج آنان از قيد و بند استعمارگران شوند و خود را هميشه وامدار كشورهاي ابرقدرت بدانند. امام خميني مي فرمايند:
از جمله مسائلي كه به مسلمانان و مستضعفان جهان اجازه هيچ گونه فعاليت براي خروج از قيد و بند استعمارگران را نمي دهد و آنان را به حال ركود و عقب ماندگي نگاه مي دارد، تبليغات همه جانبه اي است كه غرب زدگان و شرق زدگان يا به ابر قدرت ها، يا به كوتاه نظري خود، درسراسر كشورهاي اسلامي و استضعافي به راه انداخته اند و مي اندازند. و آن است كه علم و تمدن و پيشرفت مختص به دو جناح امپرياليسم و كمونيسم است و آنان خصوصاً غربي ها و اخيراً آمريكايي ها، نژاد برتر هستند و ديگران نژاد پـست و ناقص هستند و ترقي آنان در اثر والا نژادي آنان است و عقب افتادگي اينان در اثر نقص نژادي است. (26)
ايجاد ساختار عادلانه فرهنگي در روابط بين الملل، نيازمند انقلاب فرهنگي و فكري تمام واحدهاي نظام بين الملل و دست يابي به آزادي فكري فرهنگي است كه در اين مسير، انقلاب اسلامي ما پيشتاز است: «اگر شما آقايان و همه ملت ما بخواهند آزادي خودشان را و مي خواهند، بايد اول افكارشان را آزاد كنند.»(27)
2. ساختار سياسي و اجتماعي ناعادلانه
سياست هاي ناعادلانه كشورهاي قدرتمند براي تأمين صلح و امنيت جهان بعد از جنگ جهاني دوم باعث گرديد كشورهاي قدرتمند بيش از پيش قدرتمندتر و كشورهاي ضعيف و مستعمره به شكل جديد مورد استعمار آمريكا در آيند و روز به روز ضعيف تر گردند.
با وقوع جنگ جهاني دوم و ناكارآمدي جامعه ملل، بعد از جنگ، سازمان ملل متحد شكل گرفت تا صلح و امنيت را براساس قواعد و قوانين جديد بين الملل برپا سازد، ولي مسئله اي كه كمترين اهميتي به آن داده شد، عدالت بود. با بررسي منشور سازمان ملل متحد، بايد گفت: اگرچه مي توان از منشور اهتمام به اصل عدالت را استخراج كرد، ولي از ضرورت تأمين عدالت يا حداقل توجه به آن سخن به ميان نيامده است. از اين اصل، نه در تنظيم روابط جنگ و صلح ميان ملت ها و نه در مباحث همكاري هاي اقتصادي و اجتماعي بين المللي بحثي به ميان نيامده است (نه به صورت هدف و نه به صورت ملاك و مبناي اقدام ها.) در مواردي هم كه صحبت شده، صلح و امنيت مقدم بر آن خوانده شده است.(28)
هدف در اين دوران، توقف جنگ و مخاصمات و تداوم حفظ وضع موجود و برتري گروه غالب است و عدالت فداي اولويت حفظ ثبات مي گردد. بنابراين بر همين اساس، شاهد تقسيم عضويت به دايم و غيردايم و امتيازهايي همچون حق وتو هستيم كه براي رسيدن به ثبات و صلح و امنيت صورت مي گيرد.
وجود اين امتياز از نظر حقوق اسلامي اشكال دارد و با قاعدأ «نفي سبيل» كه در حقوق اسلامي آمده متعارض است. قرآن هرگونه معاهده اي ميان مسلمانان و ساير ملل جهان را كه متضمن سلطه و رابطه غيرمتوازن به نفع كفار و بر ضد مسلمانان باشد منع كرده و مي فرمايد: (ولن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلا) (نساء: 141)؛ كافران هيچ سلطه اي بر مؤمنان نخواهند داشت.(29) امام نيز بر اين نكته تأكيد مي كنند:
و تو... اين از آن حكومت جنگل بدتر است، حكومت جنگل با جنگلش است. حكومت جنگلي حكومت قلدري است، لكن اينها حكومت مي كنند و بدتر از جنگل عمل مي كنند و به خورد ملت ها مي خواهند بدهند كه سازمان حقوق بشر ما داريم، سازمان ملل متحد ما داريم. همان معنايي كه در جنگل بايد حاصل بشود بدتر از او را در آمريكا و شوروي مي كنند و بعد سازمان بين المللي هم مي آيد يك مانوري مي دهد و يك بساطي درست مي كند، رأي هم يك عده اي برخلاف مي دهند...، لكن همه هم مي دانند كه اين رأي برخلاف، اثري ندارد. وقتي همأ اينها مي دانند رأي برخلاف، اثر ندارد براي اينكه آمريكا ايستاده و با يك «نه» تمام مي شود.(03)
تا زماني كه از لحاظ سياسي و اجتماعي روابط عادلانه و پايدار ميان جوامع انساني پديد نيامده، نمي توان انتظار داشت صلح و امنيت واقعي و پايدار ميان كشورها فراهم شود.
در دنياي امروز، حمايت هاي آمريكا از رژيم اشغالگر اسرائيل و لشكركشي به خاورميانه به بهانه مبارزه با تروريسم و اظهار نگراني از ناامني خاورميانه و ادعاي برقراري صلح به دست آمريكا، همه سياست هاي تزويرگرانه اي است كه به گفته سياست مداران زورگو و قدرت طلب آمريكا، در جهت حفظ منافع ملي كشورشان اتخاذ مي گردد؛ منافع ملي كه هميشه در خارج از مرزهاي ملي و در دورترين نقاط از مرزهاي ملي آمريكا و در خاك مسلمانان و ملت هاي ستمديده جست وجو مي گردد. امام مي فرمايند:
خدا نكند سياست مداران چاقوكش از كار درآيند. وقتي سياست مداران بر طريقه اخلاق انساني نباشند چاقوكش از كار در مي آيند، اما نه چاقوكش سر محله، چاقوكش در يك منطقه وسيع در دنيا.(13)
جهان خواران با نام هاي پرزرق و برق و شعارهاي طرف داري از حقوق بشر و صلح دوستي و آرامش جهان و طرف داري از توده هاي كارگر و كشاورز، به جان جهانيان مظلوم افتاده اند و فساد و ترور و قتل و غارت را در صحنه گيتي روزافزون مي كنند و از بيداري مظلومان و ستمديدگان جهان در طول تاريخ خطر را از نزديك مي بينند، به فكر اغفال آنان افتاده اند و رفت و آمدها براي برچيدن سلاح هاي مخرب كه جهان را تهديد مي كند جز شعاري بيش نتواند بود. كدام عاقل است كه باور كند كه اينان از اين گونه مسائل صرف نظر نمايند و به حال بشريت رحم كنند. (23)
خروج از اين باتلاق مستلزم اراده مستضعفان و ملت ها براي حاكميت حق وراثت خود بر زمين مي باشد؛ چرا كه جهان، مدرسه اراده انسان هاست: «هيچ پيروزي بالاتر از تصميم و عزم و اراده استوار آنان براي رسيدن به حق خود نيست.» (33)
صحنه روابط بين الملل، يك صحنه تنازع بقا با گستردگي خاص خود است كه حفظ استقلال، آزادي و ارزش هاي انساني در چنين محيطي، نيازمند لوازمي است. امام خميني نيل به مقاصد متعالي براي يك حكومت اسلامي همانند انقلاب اسلامي ما را در شرايط كنوني جهان، پيشرفت مادي و معنوي و مسلح شدن به علوم و دانش هاي روز مي دانند تا بتوانيم ملت هاي ديگر را بيدار كنيم و همه را در كنار هم متحد سازيم و اين ساختار ناعادلانه را كنار بزنيم و ساختار عادلانه و صلح و امنيت حقيقي را جايگزين نماييم.
كوشش كنيد در بهتر كردن روابط با كشورهاي اسلامي و در بيدار كردن دولت مردان و دعوت به وحدت و اتحاد كنيد كه خداوند با شماست.(43)
همه با هم برادر شوند، همه مجتمعا در مقابل غرب... حتي بودايي ها بايستند در مقابل غرب و در بين خودشان حكومت آرام تشكيل دهند و اگر خواست تجاوز كنند همه با هم همناله شوند.(53)
قدرت هاي بزرگ براي استمرار سلطه خويش برملت هاي ضعيف، هميشه از سياست «تفرقه بينداز و حكومت كن) بهره گرفته اند و هميشه در تلاشند تا با ايجاد اختلاف در بين جوامع مسلمانان، قبايل و طوايف و مذاهب اسلامي، بر اختلافات گذشته نيز دامن زنند تا از اتحاد و بيداري آنان جلوگيري كنند و بدين وسيله، آنان را به حل اختلافات و امور داخلي مشغول نمايند و از فهم آنچه در محيط بين المللي مي گذرد بازدارند.
ابرقدرت ها مي كوشند به بهانه برقراري صلح و آرامش، در اين كشورها حضور يابند و با دامن زدن به اختلافات اجتماعي در داخل كشورهاي جهان سوم، حضور نيروهاي خود را در اين كشورها هميشگي و ضروري كنند و نيز بازار خوبي براي تسليحات خود ايجاد نمايند. قدرت طلبان، از جمله آمريكا، امروزه با اين سياست ها در اجتماعات بشري رخنه مي كنند و با استعمار نو كه جايگزين استعمال كهنه انگليس شده، و با نقاب انسان دوستي و صلح و امنيت، منافع و مقاصد پليد خود را پي مي گيرند. امام خميني براي رهايي و مبارزه با قدرت طلبان، حفظ سياست «نه شرقي و نه غربي» را الزامي مي دانند:
بر هيچ يك از مردم و مسئولين پوشيده نيست كه دوام و قوام جمهوري اسلامي ايران بر پايه سياست نه شرقي و نه غربي استوار است و عدول از اين سياست، خيانت به اسلام و مسلمين و باعث زوال عزت و اعتبار كشور و ملت خواهد بود.(63)
3. ساختار اقتصادي ناعادلانه
ناعادلانه بودن روابط بازيگران در نظام بين الملل در حوزه اقتصاد از ديگر حوزه هاي ديگر نمايان تر و مشهودتر است. ساختار اقتصادي روابط بين الملل ساختار چپاول و بردگي است؛ زيرا قدرتمندان ثروت كشورهاي ضعيف را به يغما مي برند. بارزترين مصداق اين رابطه ناعادلانه را بايد در خريد نفت كشورهاي نفت خيز و به غارت بردن منابع زيرزميني ملت ها و كشورهاي محروم دانست. خريد نفت خام اين كشورها به قيمت ارزان و سپس فروش فرآورده هاي توليدي از اين نفت به چندين برابر قيمت، از سياست هاي چپاول اين قدرت هاست كه باعث گرديده اين كشورها با داشتن منابع نفتي و زيرزميني غني روز به روز فقيرتر گردند.
خروج مواد اوليه از كشورهاي زيرسلطه و سرازير شدن كالاهاي خارجي به آنها، فروش اسلحه هاي كمپاني هاي غربي و آمريكايي و خارج شدن ارز از اين كشورها به جاي به كارگيري در توسعه داخلي آنها، مصرفي بار آوردن اين كشورها به جاي توليد و توسعه داخل و به كارگيري نيروي انساني، همگي از مصاديق ناعادلانه بودن روابط اقتصادي در نظام بين الملل است كه كشورهاي قدرتمند مدعي آرامش و امنيت در آن هستند. امام(ره) اين گونه رابطه را استفاده حيواني از ساير بازيگران مي دانند:
آمريكا شما را براي نفتتان مي خواهد. آمريكا شما را براي اين مي خواهد كه بازار درست كند كه نفتتان را ببرد و بنجل ها بياورد به شما بفروشد به قيمت گران. چه كار دارد آمريكا به اينكه شما چه حال داريد... او مي خواهد كه از شما استفاده ببرد، نه استفاده اي كه يك انسان از انسان مي برد، نه استفاده اي كه يك انسان از يك عبد مي برد؛ استفاده اي كه حتي از حيوانات هم پست تر ما را حساب مي كنند و مي خواهند استفاده ببرند.(73)
بايد ملت ها و حكومت هاي مظلوم و زير سلطه قدرت ها بيدار شوند و با تفكر استقلال از بيگانگان در همه عرصه ها قدم گذارند؛ چرا كه بدون دست يابي به توسعه اقتصادي، فراهم آمدن استقلال از بيگانگان ميسر نخواهد شد. استقلال همه جانبه تنها با محو سلطه پذيري و زدودن پيرايه هاي وابستگي از دامان يك ملت محقق مي شود و ملت سلطه پذير هرگز روي سعادت نخواهد ديد. در قانون اساسي ما نفي هرگونه سلطه پذيري و ستمگري و ستم كشي به عنوان ابزاري براي قسط و عدل و استقلال سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مطرح شده است.(83)
يكي از مسائل بسيار مهمي كه به عهده علما و فقها و روحانيت است مبارزه جدي با دو فرهنگ ظالمانه و منحط اقتصادي شرق و غرب و مبارزه با سياست هاي اقتصاد سرمايه داري و اشتراكي در جامعه است چون بردگي جديدي بر همه ملت ها تحميل شده... حق تصميم گيري در مورد مسائل اقتصاد جهان از آنان سلب شده است و علي رغم منابع سرشار طبيعت، آب ها، جنگل ها و ذخاير و... در فقر و درماندگي گرفتار آمده اند... كشورهاي اسلامي به واسطه ضعف مديريت ها و وابستگي به اين وضعيت اسفبار گرفتار شده اند.(93)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
91- صحيفه نور، ج 61، ص 6.28
02- همان، ص 7.28
12- روابط بين الملل از ديدگاه امام، ص ص 9.17
22- صحيفه امام، ج12، ص 9.7
32- همان، ج21، ص 4.14
42- روابط بين الملل از ديدگاه امام، ص 1.18
52- صحيفه امام، ج 31، ص 230 و 3.30
62- همان، ج 81، ص 9.8
72- همان، ج 21، ص 5.2
82-ضمانت اجراهاي صلح و امنيت بين المللي (در ارتباط با كشورهاي در حال توسعه)، ص 9.6
92- همان، ص 6.7
03- صحيفه امام، ج 51، ص 0.52
13- صحيفه نور، ج 81، ص 723 و 8.23
23- صحيفه امام، ج 91، ص 7.14
33- همان، ج 12، ص 2.5
43- همان، ص 7.42
53- همان، ج 1، ص 4.38
63-همان، ج 12، ص 5.15
73- همان، ج 71، ص 4.40
83- ارزش ها و توسعه، بررسي موردي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، ص 3.23
93- صحيفه امام، همان، ج 02، ص 933-0.34

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14