(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 17 آذر 1388- شماره 19529
 

تقديم به حضرت احمدبن موسي(ع) شاهچراغ نگين حلقه ي شيراز
گل
راه درست
حرف هاي آسمان عظمت تو
تعبير
نامه ي فضايي
خاطره آن شيرجه هاي بلند
اخبارمدرسه



تقديم به حضرت احمدبن موسي(ع) شاهچراغ نگين حلقه ي شيراز

در آسمان آبي چشمت شناورم
از بارش نگاه بهارانه ات، ترم
چشم تمام ثانيه ها برضريح توست
آورده ام هديه گل اشك پرپرم
بر صفحه ي خيال دلم مي كشم به شوق
از بارگاه پاك تو طرحي برابرم
فيض دعاي ندبه كنار ضريح تو
شد قسمتم، كه منتظر نور كوثرم
درسايه سار امن تو مأوا گزيده ام
اي سيدالاعاظم و اي روح باورم
اين واژه ها كه هيات زائر گرفته اند
اميد بر نگاه تو دارند، سرورم
گلهاي نور چيده ام از باغ مرقدت
شاه چراغ، اي حرم سبز خاطرم
آه اي نگين حلقه ي شيراز! باز هم
لطفي نما كه پا بگذارم در اين حرم
عبدالرضا مروتي اردكاني
(دبير مركز تيزهوشان ملاصدرا ناحيه3 شيراز)

 



گل

آمد گلي به خانه مان
گلي قشنگ و مهربان
شمشاد قد، سرو روان
خوش روي بود و خوش زبان
او داشت بر لب خنده اي
اما به دل دردي گران
مي گفت ز غمهاي خود
مي گفت زعشقي بي زبان
عشقي كه جا در خاك داشت
عشقي كه چندي دور بود
گفتم: كه از عشقت بگو
از نغمه هاي دل بگو
گفتا: چه گويم زان سمن
زان خسرو شيرين سخن
آن گل كه در دشت و چمن
همراه و با من يار بود
گفتم: كه از يارت بگو
از عشق بي همتا بگو
با من بگو تا او كه بود؟
آن عشق بي همتا كه بود؟
گفتا گلي كاندر چمن
پژمرد و رفت او بي سخن
گفتم: بگو، با من مگر
آن يار زيبايت چه شد؟
گفتا كه در فصل خزان
همراه با باد وزان
پرپرشد و بر باد شد
گويا كه سينه چاك شد
آن غنچه ي زيباي من
نشكفته لب بر باد شد
حالا دگر از دوري اش
از غصه مهجوري اش
من هم د گر افسرده ام
از داغ او پژ مرده ام
گويم من اين راز نهان
درهر كجا با صد زبان
ديوانه ام، ديوانه ام
با غير از او بيگانه ام
محمدحسن حبيب زاده- سوم راهنمايي
انجمن ادبي استعدادهاي درخشان ملاصدرا ناحيه 3 شيراز

 



راه درست

ما بخواهيم يا نخواهيم در طول شبانه روز در حال انتخاب كردن هستيم، انتخاب همسر، همسفر، هم صفت، همسفره، يا همنشيني كه با آن زندگي كنيم، خواندن يك كتاب يا مشاهده يك فيلم، قدم يا قلم، حرم يا صنم، نعم يا نقم و... روبه روي تصميمات ما هستند.
كاش مي توانستيم به اصول و قواعدي دست يابيم كه در انتخابمان يا اشتباه نكنيم يا كمتر به خطا رويم. بسياري از انتخاب ها سرنوشت زندگي ما را از اين رو به آن رو مي كنند. در بيشتر موارد استخوان و ستون انتخاب هاي ما محكم نيست به طوري كه در همان ابتدا متوجه مي شويم اشتباه كرده ايم هنوز نرفته و قدم برنداشته به گودال مي رسيم و به سد و مانع برمي خوريم. اگر خوب بشماريم زياد پيش آمده كه سرمان به ديوار خورده و خود موجب آن بوده ايم. تازه نه تنها به خود كمك نكرده كه حتي گاهي با خود لجبازي كرده ايم. بايد متأسف باشيم كه چرا زود و اين همه بي مبالات به انتخاب هاي حساب نشده دست مي زنيم. مگر چقدر فرصت داريم و چه قدر هزينه بايد بپردازيم تا به خود آييم. بسيارند ادله اي كه به ما راه نشان مي دهند. چه بسيار پيش آمده كه از يك سوراخ نه يك بار بلكه چند بار گزيده شده ايم. تكرار خطاها كلي خفت و نكبت برايمان داشته اما باز هم اصرار داريم برويم. در عمرمان ثانيه ها با هم نبرد مي كنند تا زود جايگزين هم شوند و جالب اينكه ماه و سال از دست مي دهيم و متوجه آن نيستيم.
مشكل بزرگ ما نفهميدن است. نمي دانيم در مسير انتخاب، گذر زمان، جدي ترين رقيب ماست كه هيچ عذري را از ما نمي پذيرد و آن قدر زود ما را عاجز مي كند كه خيلي سريع به درماندگي مي رسيم. عجيب است كه نفهميده، نسنجيده و نينديشيده تصميم مي گيريم. جاي خالي عقل در تصميم ها به وضوح ديده مي شود. مثل اينكه ساعت ها و روزها مال ما نيستند. از ظاهر قضيه چنين برمي آيد كه در سرنوشت خود هيچ دخالتي نداشته و نمي خواهيم دخالت كنيم. گاهي به زمين و زمان نفرين مي فرستيم كه چرا ما به اين روز افتاده ايم. تازه يك ساعت استدلال مي آوريم كه همه مقصر بوده اند الا خودمان!
آيه هاي بسياري در زندگي ماست كه نشان مي دهد ما در انتخابمان اشتباهاتي داشته ايم. اين اشتباه ها گاهي روزگارمان را سياه كرده و چنان سيلي به ما نواخته است كه اگر مدهوش هم بوديم به هوش مي آمديم. اما غده هاي تصميم گيري ما چركي تر از اين است كه بگذارد از تعصبات خود دست بشوييم و از اين همه شكست درس عبرت بگيريم. ما بايد بياموزيم يك انتخاب، يك يا چند پيامد مثبت يا منفي دارد. ما فكر مي كنيم علل كسب نتايج ضعيف در انتخابمان ديگرانند و آنها فكر مي كنند ما مقصريم. اما واقعيت اين است كه همه با هم در اين انتخاب مقصريم. فقط سهم خودمان از همه بيشتر است. اگر جنجال راه نيندازيم.
در انتخاب به كلمه حق برمي خوريم. يعني اگر بد انتخاب كرديم حق نداريم سر ديگران داد و فرياد راه بيندازيم. اصلا گناه آنها چيست كه ما براي انتخابمان فكر نكرديم و يا درست نينديشيديم و خودمان را پايمال شده يافته ايم؟
اگر در انتخاب پا را از مدار و قاليچه خود برون گذاشته ايم صاحب حقي پيدا مي شود و ما را از كرده مان پشيمان مي سازد. قوانين و سنن بسيار حاكمند تا ما را درس آموز شوند. امان از اين انتخاب كه گاهي ما را رسواي عام و خاص مي كند. واقع مطلب اين است كه از بين اين انتخاب ها نبايد نمره اي بگيريم. شيطان انتخاب مي كنيم و انتظار داريم نور خدا بر دل ما بتابد. نامه فدايت شوم براي ايادي شيطان مي فرستيم و انتظار جواب رحمت از خدا داريم. انصافمان كجا رفته؟ اعتراض وارد نيست. اصلا حق اعتراض نداريم. خود كرده را تدبير نيست. باور كنيم ستون ها و پايه هاي انتخاب ما خراب است. بياييد نه به همه انتخاب ها بلكه به گوشه اي از انتخاب هاي خود نگاه كنيم. باور كنيم با حداقل تفكر و بي تعصبي از خيلي از تصميم هاي خود نمره مردودي مي گيريم. آيا مي توانيم با اين همه مصائبي كه براي خود رقم زده ايم ادعا كنيم كه خود و ارزش هاي وجودي مان را دوست داريم و سعي مي كنيم با انتخاب هاي درستمان آنها را خوب خوب حفظ كنيم؟
آيا براي هستي مان سنگ تمام گذاشته ايم و يا خود را خسته و فرسوده كرده ايم؟ اين را به حساب بدبيني من نگذاريد! شاخص ها و نشان گرها اين واقعيت ها را خوب به ما نشان مي دهند. به همين يك آيه بسنده مي كنيم در خانه اگر كس است، يك حرف بس است؛
«و قالوا لو كنا نسمع او نعقل ما كنا في اصحاب السعير»
اگر ما مي شنيديم يا تعقل مي كرديم امروز از دوزخيان نبوديم. پرده ها را كنار بزنيم تا حقايق كمي آشكارتر شود تا بدانيم كه با خود چه كرديم كه باز حضرت پروردگار فرمود:
«ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس»
و از انتخاب هاي ما همين بس كه با هر انتخاب خانه اي براي خود مي سازيم كه از خانه عنكبوت سست تر و يا بنياني مرصوص است.
«مثل الذين اتخذوا من دون الله اولياء كمثل العنكبوت اتخذت بيتا و ان اوهن البيوت لبيت العنكبوت لوكانوا يعلمون»
مثل حال آنان كه خدا را فراموش كرده و غير خدا را به دوستي و سرپرستي برگرفتند (در سستي و بي بنيادي) حكايت خانه اي است كه عنكبوت بنياد كند و اگر بدانند سست ترين بنا خانه عنكبوت است. (قرآن كريم، سوره ي مباركه ي عنكبوت، آيه41)
احمد صالح پور
سرپرست آموزشي مركز تيزهوشان ملاصدرا شيراز

 



حرف هاي آسمان عظمت تو

وقتي به آسمان مي نگرم دلم مي خواهد به خالق اين همه زيبايي بگويم كه خدايا آسمانت را سپاس مي گويم كه دستهاي آبي تو در آن نمايان است. دستهاي پر از رحمت و نعمت، خدايا دراين آسمان كه به هفت آسمان مشهور است تو صاعقه آفريدي و رعد و برق، سپاس از اين غرش تندري كه نويد باران است و شستشوي جان. خدايا تو در آسمانت خورشيدي آفريدي و از آفريدن خورشيدت هزاران سپاس. خورشيدي گرم كه با عشق بي وقفه گرمي و نور مي آفريند و بي هيچ منتي دلها را گرم و روح ها را صفا مي بخشد. وقتي با چشم غيرمسلح به آسمان مي نگرم هزاران نعمت و هزاران چيزهاي ناشناخته و عظيم در آسمانت مي بينم و در شبهاي تيره و تاريك تو توپ نقره اي را قراردادي كه با نور زيبا و مهتاب وار به زمين بتابد و شب را براي زمين دلنشين كند نه خوفناك. و چه زيبا ستارگان را مانند پولك هاي زيبا بر چادر مشكي شب دوخته اي كه حسرت دختركان جوان را براي داشتن اين چادر دو چندان نموده اي. اين از شب و رازهاي زيبايش و بازهم باران و پس از آن...
تو پس از باران رنگين كمان را به زمينيان نشان دادي ما كه در قدرت تو و حس زيبايي و زيبادوستي تو شك نداشتيم. اما اين بار يقينمان دوچندان شد. منشوري از نور خورشيد و كماني با هفت رنگ كه در همه جاي دنيا به يك شكل ديده مي شود. خدايا تو نگاه نمي كني كه ببيني انسانهايت چه نام و مقامي دارند تو به همه از آسمان و بركات آسماني ات مي بخشي و ارزاني مي داري. تو آن قدر كريم و رحيمي كه سخاوت را به آسمان هم آموخته اي. به رنگين كمان هم سفارش كردي كه چشم همه را مسحور كند و بخل نورزد حتي به چشمهاي ناپاك. خدايا آسمان پناهگاه پرندگان است و اوج گرفتن سبك بالان. كاش من هم دوبال داشتم و از اين زمين پر از گناه به آسمان كه جايگاه تو و فرشتگان است پرواز مي كردم و از لابه لاي ابرها به زمين مي نگريستم. خدايا تو چه صبري داري كه اين همه جرم و گناه و بي عفتي و بي ديني را از آن بالا نگاه مي كني و باز به همه آن ها روزي مي دهي. خدايا هنگام دعا باز دست به سوي آسمانت بلند مي كنم و تو را در آسمان مي جويم. مثل روح انسان هاي مهربان كه در آسمان كنار توست. ياد من هم در آسمان خيال تو سير مي كند.خدايا اين همه زيبايي اين همه شور و عشقي كه از تو گفتم، حتي به اندازه سرسوزني از عظمت تو نبود. من فقط گوشه اي از منظر چشمان خودم را گفتم. قلم و ذهن و خيالم آن قدر حقير و كوچك است در برابر عظمت و بزرگي تو. و هرچه مي نگرم حس مي كنم كمتر مي دانم و تو آن قدر باشكوه و پرابهتي كه اين حرفهاي من گوشه اي بود از عظمت تو يارب.
فاطمه كشراني/ 15 ساله
دبيرستان طوبي- منطقه 14 تهران

 



تعبير

خواب ديده ام گم مي شوم در باران. خواب ديده ام صداي رعد و برق آنقدر بلند است كه صداي گريه هايم را نمي شنوي. خواب ديده ام باران كه برشيشه مي خورد، صداي قدم هاي تو ديگر نمي پيچد درمن. دستهاي تو ديگر چتر اشكهايم نمي شود. من آنقدر ايستادم زيرباران كه دير شد. تو نيامدي و گرماي دستهايت سالهاي طولاني از من دور شد.
خواب ديده ام باران تعبير دلواپسي هايم بود كه از رفتنت داشتم. خواب ديده ام گم مي شوم در باران...
بيرون از مرز اين خواب ها و دلتنگي ها اما، تو مي روي و برف رد پاهايت را پر مي كند...
ياسمن رضائيان
17 ساله/ تهران
همكار افتخاري مدرسه

 



نامه ي فضايي

به پرخواننده ترين صفحه كهكشان، مدرسه!
مدرسه عزيز!
يك سري تحقيقات علمي انجام داديم و به نتايج خوبي هم رسيديم كه آنها را برايتان مي فرستم.
تحقيق اول ما مربوط مي شود به ماده اي كه زميني ها آن را به عنوان خوردني استفاده مي كنند. اسم اين ماده باقلوا ست. اين باقلوا كارهاي عجيبي مي نمايد. يكي از اين كارها اين است كه كساني كه آن را مي خورند احساس خوبي پيدا مي كنند. يا به قول خودشان شارژ مي شوند. انگار يك كيلو پلوتونيوم غني شده به بدنشان تزريق شده! ديگر كار عجيبي كه اين ماده مي نمايد اين است كه كاربردهاي مختلفي دارد. يعني هم در مراسم عزا از آن استفاده مي كنند و هم در مراسم جشن و عروسي. خصوصيت ديگر اين ماده طعم هاي مختلف آن است. يعني مزه هاي متفاوتي دارد. مثلا گردويي، پسته اي، نارگيلي، بادامي و...
زميني ها مي گويند باقلوا سوغات يزد است. يعني يزدي ها تبحر خاصي در درست كردن اين ماده جادويي دارند...
قربانتان گردم، يك عكس از باقلوا برايتان ضميمه مي كنم.
به قربون الفباي درشتت
احمد طحاني يزد

 



خاطره آن شيرجه هاي بلند

در يك غروب پاييز بعد از كار روزانه وارد خانه شدم .در كنار سالن خانه گوشه آن بر پشتي تكيه زدم.در يك لحظه به گذشته دوري بازگشتم و خاطرات جواني را مرور كردم. سال 46 بود و اين خاطره در من تداعي شد .هنگامي كه در شيراز كوچك بود و من جواني 14 ساله بودم جوياي نام و در دروازه باني به شهرت رسيده بودم. آن روزها من را به نام« يوسف گربه» مي شناختند و اين هم به خاطر جسارت در شيرجه هاي بلندي بود كه مي زدم. در تيمي به نام
ايران نوين توپ مي زدم. براي مسابقات به همه محله هاي مختلف مي رفتيم .روزي به روستايي به نام پدونك رفتيم آن روزها از سر «پدونك» تا خود روستا زمين هاي كشاورزي بود و پدونك در آخر جاده خاكي و در گودي قرار داشت و زمين فوتبالي در كنار زمين هاي كشاورزي بود آن روز اهالي روستا كه مرا به خوبي مي شناختند براي ديدن فوتبال در كنار زمين جمع شده بودند از مرد و زن و كودك.
در ميانه فوتبال فوروارد تيم «پدونك» روي يك توپ برگشتي گل وارد دروازه ما كرد و از خوشحالي چند دور، دور زمين دويد كه باعث ده دقيقه وقفه در بازي شد من همان طور كه بر روي زمين نشسته بودم اين صحنه را تماشا مي كردم و تلخي گلي را كه خوردم از ياد بردم و صحنه زيبايي را كه ايجاد شده بود تماشا مي كردم آخر من آن روزها به اين راحتي ها گل نمي خوردم آن روز ما بازي را با نتيجه سنگين برديم ولي هنوز شيريني آن لحظه را از خاطر نمي برم و اين بود تنها گلي كه از خوردنش ناراحت نبودم بلكه حتي يادش هم مرا خوشحال مي كند.
يوسف شهر سبز- مركز تيزهوشان ملاصدرا ناحيه 3 شيراز

 



اخبارمدرسه

ساخت وسايل كمك آموزشي و آزمايشگاهي درمدرسه تيزهوشان ملاصدرا
محمد مهدي ذبيحي سرپرست آموزشي مقطع راهنمايي مركز استعدادهاي درخشان ملاصدرا ناحيه 3 شيراز در گفتگو با خبرنگار ما اعلام كرد:
باتوجه به اينكه وسايل كمك آموزشي در تفهيم و تعميق مفاهيم دروس بسيار موثر است و در روش هاي نوين تدريس، ساخت وسايل كمك آموزشي و آزمايشگاهي توصيه بسيار شده است. لذا در مركز استعدادهاي درخشان ملاصدرا دانش آموزاني كه متمايل به ساخت وسايل ساده آزمايشگاهي با كمترين امكانات و وسايل مورد نياز هستند مشاوره و تشويق مي شوند. اين امر باعث مي شود ضمن ساختن يك وسيله آزمايشگاهي، يك مفهوم فيزيك يا رياضي را عميقاً ياد گيرند و اصول به كار رفته در ساخت آن وسيله به صورت پايدار در ذهن دانش آموزان باقي بماند. اين امر با استقبال دانش آموزان همراه بوده است و بهترين آثار براي جشنواره كاوشگران جوان و پژوهشگران سمپاد ارسال خواهد شد و جوايز نفيسي به بهترين آنها تعلق خواهد گرفت.

استفاده از فناوري اطلاعات
در تدريس
محمدرضا اميري دبير علوم اجتماعي مركز استعدادهاي درخشان ملاصدرا ناحيه 3 شيراز در مصاحبه با خبرنگار ما اعلام كردند:
در مركز استعدادهاي درخشان ملاصدرا ناحيه 3 شيراز و در دنياي استفاده از فناوري اطلاعات بر آن شديم در دروس علوم اجتماعي كه علاقمندي دانش آموزان به آن كمتر است با كمك اين فناوري ها و امكانات دانش آموزان را علاقمند كرده تا بتوانند به بهترين نحوه ممكن از كتاب هاي تاريخ و جغرافيا استفاده كنند و در زندگي روزمره ي خود بكار برند. بنابراين با آشنايي و نحوه ي استفاده از برنامه ي power point براي دانش آموزان كلاس هاي دوم و سوم راهنمايي و چگونگي كاربرد آن تقسيم اين درس ها در بين دانش آموزان تمام كتاب را با اين برنامه اجرا كنيم. در اين برنامه درسها به صورت 3 ارزش يابي ورودي تكويني و پايان و همچنين متن درس استفاده از تصاوير و فيلم هاي آموزشي مربوط به هر درس صورت مي گيرد كه باعث علاقمندي شديد دانش آموزان گرديده و رضايت آنها جلب شده است . و با اين كار نشان داديم كه دانش آموزان از استعداد و توانايي بالايي برخوردار هستند و آنها در آينده اين كشور را بايد اداره كنند.

گردهمايي مديران مراكز تيزهوشان استان فارس در مركز تيزهوشان ملاصدرا ناحيه 3 شيراز
در آبان ماه به ميزباني مركز استعدادهاي درخشان حكيم ملاصدرا ناحيه 3 شيراز با حضور مديران مراكز تيزهوشان استان فارس جلسه اي برگزار گرديد كه در خصوص مسائل مراكز سمپاد استان فارس بحث و تبادل نظر لازم انجام گرديد و در اين جلسه از آقاي رحيمي مسئول سابق نمايندگي سمپاد استان فارس تقدير به عمل آمد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14