(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 25 آذر 1388- شماره 19536
 

خون دلها خورده ايم...
فتنه 88 و الطاف خفيه الهي
از اعتمادسازي تا تعليق
بازي موش وگربه



خون دلها خورده ايم...

& دكتر روح الله متفكر آزاد
در حوادث پس از انتخابات عده اي مدعي شدند جامعه دچار شكاف هايي شده است. اخيراً نيز يكي از سياسيون سابقه دار مدعي شده بود نخبگان جامعه اعم از دانشجويان و دانشگاهيان و... در برابر نظام قرار گرفته اند. البته هدف از طرح چنين ادعاهايي از طرف كساني كه هميشه مايلند اوضاع كشور را بحراني جلوه دهند چندان جاي تعجب ندارد اما براي سنجش اين ادعا، خواندن اين يادداشت كه از سوي يك دانشجوي مقطع دكترا (رشته ميكروبيولوژي) در ژاپن به دستمان رسيده خالي از لطف نيست كه از قديم گفته اند مشت، نمونه خروار است.
جريان استحاله شده فكري كه در بستر دولت كارگزاران رشد يافته و خود را براي ورود به عرصه عملياتي آماده مي نمود در انتخابات 76 با استفاده از عقده هاي فروخورده مردم نسبت به انحصار و يكه تازي هاي جريان اشرافي گري و با شعارهايي با تم روشنفكري توانست سكان اداره كشور را در دست بگيرد و شد آنچه كه نبايد مي شد و آغاز تسري نگاه تساهل و تسامح در عرصه اجرايي فرهنگي و بسط آن نگاه در عرصه هاي ديگر و ايجاد تشكيك در باورهاي ناب مردم با تئوريزه كردن اجتماعي هرمنوتيك و صدها اتفاق ديگر كه در بستر انحرافات فكري سران دولت اصلاحات شكل گرفته بود خود را وارد عرصه اجتماعي كرد و شكاكيت در همه اصول و فروع، اولين ثمره آن براي به اصطلاح نخبگان جريان اصلاحات بود و مي شد از همان اول هم حدس زد كه پايان اين جريان نامبارك لاجرم مقصدي جز ادعاي عملي سكولاريسم نخواهد بود. همانطوري كه بعدها از رويكردها مصاحبه ها، مقالات، سخنراني ها و موضعگيري هاي آنها روشن شد كه در اين مقال مجال بسط و توضيح اين مقوله نيست اما از نكات جالب توجه اين جريان هم جبهه شدن همانهايي بود كه مردم از بغض آنان به اينان رأي داده بودند و اين ماهيت جنگ زرگري آن موضع گيري ها را نشان مي داد. در آن مقطع دغدغه عمده اهل بصيرت دين مردم بود ديني كه با نگاه حيات بخش امام راحل (منبعث از اسلام ناب محمدي با آموزه هاي اهل بيت(ع)) بايد در عرصه اجتماع حضور مي يافت و مي بايستي جامعه را اداره مي كرد نگاهي كه دين را از گوشه محراب به اداره عرصه هاي حيات اجتماعي جامعه كشانده بود و اين همان حقيقت اسلام بود وگرنه با ديني كه همه قرائت ها را به رسميت بشناسد و همه عملكردها را بپذيرد و ولايت هر حاكم و طاغوتي را پذيرا باشد و در مجموع كاري با ديگر مسائل نداشته باشد، اصولاً دين بدي براي هيچ مستكبري نيست. آري حمله به مباني انقلاب و تفكر امام راحل با استفاده از انحرافات و تأثيرپذيري هاي جريان به اصطلاح روشنفكري مستقر در دولت آقاي خاتمي از جريان فكري امانيستي رنسانسي و فهم غلط از اسلام آغاز شده بود و مقابله با اين جريان نياز به دانشمنداني تيزهوش و زمان شناس و متبحر داشت مقابله اي كه جهادي كامل بود. آري! دفاع از خط امام بود و نياز به مطهري هاي زمان داشت. آنجا تكيه سران انحراف برروي دموكراسي بود و با پررنگ كردن تصنعي اين امر سعي در منسي نمودن محتواي اسلامي انقلاب داشتند تا جايي كه ناظر بي طرف، كلامي از امام را در استدلالهاي مدعيان اصلاحات نمي ديدند. پس از شكست تاريخي و بزرگ شان در چند انتخابات پشت سر هم از شوراي شهر گرفته تا مجلس هفتم و بعد رياست جمهوري و سپس مجلس هشتم نظريه پردازان جريان نفاق جديد متوجه مشكل عدم اقبال مردم به خود شده و آن را در فاصله گرفتن از باورهاي ديني مردم ديدند. نكته بسيار با اهميت در اين ميان تأييد اين نگاه بود كه مردم كاملاً پخته و حساب شده از آرمانهاي انقلابشان پس از 30سال دفاع مي كنند و برخلاف بسياري از عوامل خواص نما هنوز هم بر باورهاي انقلابشان باور دارند و مثل اندكي از تسخيركنندگان لانه جاسوسي انقلابشان را از روي احساسات انجام نداده بوده اند كه اكنون با گذشت زمان و فروكش نمودن آن هيجانات از كرده خود پشيمان شوند بلكه به درستي با استفاده از قالب جمهوريت از محتواي اسلاميت نظامشان دفاع كردند و به نظر نگارنده اين بزرگترين پيام حركتهاي اجتماعي در دهه گذشته تاريخ سياسي كشورمان است. اينجا نقطه عطف پليتيك سياسي مردم در مقابل بازيگران تئاتر آمريكايي بود. عاملي كه باعث فرار امثال مهاجراني به خارج از كشور شد و تمركز سران استحاله را برروي بنگاه جرج سوروس براي نجات خود موجب گرديد. يعني راهي بايد پيدا مي شد تا اين اقليت دوباره حيات سياسي يابد و اينجا بود كه شعارهاي مردم سالاري و دموكراسي و احترام به حقوق اكثريت و فصل الخطاب بودن نظر مردم و... همه بر باد رفت و مدعيان دموكراسي بر رأي مردم شوريدند و اين يعني اتفاقات پس از انتخابات ايران، يعني مظلوميت اكثريتي كه گرفتار ديكتاتوري مدرن مخملي سوروسي اقليت شده اند. ديكتاتوري كه اين بار رنگ باورهاي مردم را به تن كرده بود و اكثريتي كه در اقليت بودنشان هم مظلوم بوده اند و اكنون كه اكثريت مطلقند نيز مظلومند. آري ديكتاتوري اكثريت بر اقليت و عدم قبول حقوق آنان عملي غيراسلامي و غيرانساني است اما ديكتاتوري اقليت بر اكثريت خود مقوله اي نه تنها غيرانساني و غيراسلامي است بلكه خنده دار هم مي نمايد و اين همان تجربه ليبرال دموكراسي در چند كشور بوده است كه انقلابات مخملي بعد از انتخابات در آنها راه افتاده است. كشورهايي كه رهبري براي دفاع از حق مردم نداشته اند. كشورهايي كه فاقد فصل الخطابند. اين انتخابات چهره ها را نشان داد. آري! اين چهره واقعي ديكتاتوري مدعيان دموكراسي است. چهره همانهايي كه زماني تقليد از مرجعيت را به رفتارهاي ميمون شبيه مي دانستند و اكنون شب و روز راه قم مي پيمايند! همانهايي كه امام و تفكرش را در همان سالها به زعم خودشان به موزه تاريخ سپردند و ادعا كردند امام را به موزه بايد سپرد و اينك منادي راه امام اند! و اين است آنچه كه بايد دانست آري امام فرمود «ميزان رأي مردم است و ملت اسلام مي خواهد» و چه خوب مردمش را شناخته بود يگانه مرد تاريخ. آري! اين ميزان اسلام را نشان مي دهد و چه زيباست اين مردم سالاري ديني. حال ميتوان به درستي مقاومت رهبر انقلاب در تسليم نشدن در برابر فشارهاي متنفذين را دريافت. مناديان دموكراسي بيايند و ببينند كه اين تنها و تنها ولايت فقيه است كه در برابر ديكتاتوري ايستاده است و از مردم سالاري و جمهوريت نظام دفاع ميكند همانطوري كه در سالهاي گذشته از اسلاميت نظام دفاع نمود و براي حفظ و صيانت از آراي مردم هر هزينه اي را به جان خريد. آري عمارهاي زمان بايد بگويند و تاريخ قضاوت خواهد كرد براي دفاع از قالب جمهوريت و محتواي اسلاميت نظام چه رنجها كه نبرده ايم و رهبرمان چه خون دلها كه نخورده است اينجا ديگر كرسي رياست جمهوري مطرح نيست، اين دفاع از ميراث امام است، دفاع از خون شهيدان است، دفاع از آزادي است، دفاع از مردم سالاري ديني است و اين دفاع از حق است.

 



فتنه 88 و الطاف خفيه الهي

ايرج صيادي
در خاطرات امام(ره) آمده ايشان در اغلب جرياناتي كه اتفاق مي افتاد مي فرمودند: «دراين جريان الطاف خفيه پروردگار نهفته است.» در اين نوشتار تلاش شده به پيروي ازكلام و منش امام(ره) وقايع و رخدادهاي بعد از انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري، مورد بازبيني قرارگيرد.
تاكنون مقالات و تحليل هاي زيادي درباره جريان «فتنه» بعداز انتخابات ارائه شده است كه هريك از زاويه اي به اين رويداد مهم سياسي- اجتماعي پرداخته اند، ولي پيامدها و نتايج مثبت آن كمتر مورد توجه قرار گرفته است.
قبل از ورود به بحث ضروري است نسبت به لزوم عبرت آموزي و نگرش واقع بينانه به وقايع و رخدادهاي زمانه براساس آموزه ها و معارف ديني، نكاتي مورد توجه قرارگيرد.
شهيدمطهري دركتاب آشنايي با قرآن درباره واژه «فتنه» مي نويسد: «فتنه» در اصل به معناي آزمايش است. كلمه «فتنه» همان مفهوم امتحان و آزمايش را دارد، البته «فتنه» را از اين جهت فتنه مي گويند كه چيزي است كه انسان را به خود مشغول مي كند و امتحان بودنش به همين است.
و نيز گفته شده است «فتنه» در اصل به معني قراردادن طلا در كوره است. آزمايشي براي تصفيه از ناخالصي هاست. پس به هرگونه امتحان و آزمايشي كه براي آزمودن ميزان اخلاص انسانها انجام مي گردد، اطلاق شده است. (مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 21، ص167)
(واوفوا بعهدالله.... يبلوكم الله به...) (نحل/ 92-91)
«خدا مي خواهد شما را به اين وسيله آزمايش كند.»
گاهي آزمايش براي اتمام حجت است؛ يعني براي اين است كه به خود امتحان شونده امري را ثابت كند. ممكن است خداي متعال بنده اي را مورد امتحان قرار بدهد براي اين كه حجت بر آن بنده تمام شود.
گاهي امتحان براي تمرين امتحان شونده است؛ يعني خداوند متعال انسان را مورد آزمايش قرار مي دهد براي اين كه در طي آن آزمايش استعدادهاي دروني او به فعليت برسد. مثل آدمي كه خودش يا ديگري را به آب مي اندازد براي اين كه شنا ياد بگيرد. اين نوع امتحان، نوعي عمل و رفتار براي كمال يافتن است. بر اثر تلاش كردن در آب است كه انسان شناگر مي شود. امتحان هاي الهي براي اين جهت است كه انسان در خلال آن گرفتاري ها، كمال يابد. (مطهري، آشنايي با قرآن، ج7 ص183)
قرآن مجيد به اين حقيقت تصريح دارد؛ او آنچه را شما در سينه داريد مي آزمايد تا دل هاي شما كاملا خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است. (آل عمران/ 154)
شهيد مطهري مي گويد: به تعبير ديگر در سر دو راهي ها و سختي ها قراردادن براي آن است كه استعدادهاي دروني انسان بروز و ظهور كند، يعني اگر اين آزمايش نباشد، او در حد خامي و درحد بالقوه مي ماند، اين آزمايش است كه تكميل كننده است. نوع سوم آزمايش يعني آزمايش تكميل كننده. آزمايش الهي درباره بندگان همان خصلت تكميل كنندگي را دارد.
سختي و گرفتاري، هم تربيت كننده فرد و هم بيداركننده ملت هاست. سختي، بيدارسازنده و هوشياركننده انسانهاي خفته و تحريك كننده عزم ها و اراده هاست. شدائد، همچون صيقلي كه به آهن و فولاد مي دهند، هرچه بيشتر با روان آدمي تماس گيرد، او را مصمم تر و فعال تر و برنده تر مي كند؛ زيرا خاصيت حيات اين است كه در برابر سختي ها مقاومت كند و به طور خودآگاه و يا ناخودآگاه آماده مقابله با آن گردد.
بنابراين اگر درست به بلا (آزمايش) نگريسته شود، پي مي بريم كه سختي ها و بلاها نقش تربيتي و بيدارگري دارند. سختي ها انسان هاي خفته و بي تحرك را بيدار و هشيار مي سازند و عزم و اراده ايشان را برمي انگيزند. خاصيت زندگي دنيا اين است كه با سختي ها است و دراين بين هرچه بر مقاومت انسان افزوده شود، بر تكامل او افزوده مي گردد و رفته رفته نبوغ و استعدادهاي نهفته او را شكفته تر مي گرداند (مصباح يزدي، جامعه و تاريخ، 476)
گندمي را زيرخاك انداختند
پس زخاكش خوشه ها برساختند
بار ديگر كوفتندنش ز آسيا
قيمتش افزون و نان شد جان فزا
باز نان را زير دندان كوفتند
گشت عقل و جان و فهم سودمند
فتنه بعد از انتخابات كه با دروغ بزرگ تقلب در انتخابات دامن زده شد، فرصت ها و تهديدهايي را پيش روي نظام نهاد كه با وجود همه تلخي هاي ناشي از زيانها و خسارت هاي جبران ناپذير در امور داخلي و بين المللي و هزينه هاي مادي و رواني براي كشور، شيريني ها و بركاتي را هم درپي داشته است كه بايد مورد تامل و توجه قرارگيرد.
آنچه مسلم است توده هاي ميليوني امت اسلامي و حتي بسياري از هموطنان غيرمسلمان ايراني كه با هوشياري تمام نظاره گر صحنه انتخابات و رخدادهاي بعد از آن بودند در اين امتحان الهي پيروزمندانه و سرفراز بيرون آمدند. ولي برخي از رجال به اصطلاح سياسي، علمي، فرهنگي، اجتماعي، هنري و... كه ادعاي پيشتازي و پيشقراولي جامعه را يدك مي كشند درجنگ نرم دشمن بازي خوردند و در دام فتنه گرفتار شدند كه بايد عبرت آيندگان شود.
اما درجريان اين فتنه بزرگ جبهه سبز ناكثين و مارقين و قاسطين زمانه، آنچه كه از لطف الهي نصيب ملت بزرگ و سرفراز ايران اسلامي گرديد را در چهار بعد بشرح زير مي توان خلاصه كرد:
الف- بعد اجتماعي- فرهنگي:
1- احياي ارزشها و شور انقلابي و سوخت گذاري و گرم شدن مجدد تنور انقلاب بويژه در نسل جديد كه با هيچ ابزاري به اين زيبايي امكان پذير نبود. واقعيت آنست كه انقلاب نيازمند انرژي نو و محركهاي قوي بر ادامه راه است كه عدو سبب خير شد و آنرا به انقلاب هديه كرد. نمونه بارز آن را درحماسه روز قدس و تجمع اقشار مختلف مردم در مراسم 13 آبان امسال جهانيان مشاهده كردند كه از حيث كثرت و شور و هيجان شركت كنندگان و عمق وكيفيت شعارها و نيز گستره آن در سطح سراسر كشور در نوع خود بي بديل و شگفتي ساز بود.
2- دشمن شناسي و ارتقاء سطح آگاهي هاي اجتماعي و شناخت ماهيت ضد مردمي برخي گروه ها و جريانات سياسي سكولار و لائيك در بهره گيري از ترفندها و ابزارهاي غير اخلاقي براي اغفال و جذب هواداران بخصوص جوانان و همچنين مشخص شدن نقش اوباش و اراذل و مرفهين بي درد و گروه هاي ضاله در ايجاد ناامني و اغتشاشات و آشوب هاي خياباني و بدنبال آن افزايش تنفر عمومي و ريزش شديد آراي جريان اپوزيسيون (مخالف) بعلت نقض حقوق شهروندي و تجاوز به حريم امن مردم، وارد كردن خسارت و زيان هاي بسيار سنگين به اموال عمومي و مردم، غارت اموال دولتي و غير دولتي، رفتار خشونت آميز و حمله وحشيانه به يگان ها، مراكز و نهادهاي انتظامي و امنيتي، ايجاد مزاحمت و سلب آرامش و امنيت از كسبه، بازاريان و بويژه براي خانواده ها و اختلال در شبكه حمل و نقل شهري در اين ايام و...
3- افزايش وحدت ملي و انسجام اجتماعي براي دفاع از انقلاب و رويش چهره هاي جديد به صحنه دفاع از انقلاب اسلامي.
4-پيرايش انقلاب از عناصر فرسوده و پشيمان و غربال عناصر ناخالص كه ضمن كند ساختن حركت انقلاب و مصروف نمودن توان كشور به مسائل داخلي، همچون موريانه ريشه هاي انقلاب را مي خوردند.
5-مشخص شدن ضعف رسانه اي و تبليغاتي نظام براي صيانت از فضاي ارزشي و فرهنگي كشور درمقابله با امپراطور رسانه اي استكبار جهاني و ضرورت تجديدنظر در برنامه هاي فرهنگي و تربيتي و اصلاح نظام اطلاع رساني كشور.
6- درس عبرتي براي
ساده لوحان و سطحي نگراني شد كه احساسات و عواطف شان مورد استفاده ابزاري گرايش ها و جريانات سياسي قرار گرفت تا ديگر در تاريكي فضاي فتنه آلود دچار گمراهي نشوند و با تمسك به شاخص ولايت و رهبري مسير هدايت و جبهه حق را دريابند.
7- با حضور فعال نسل سومي ها دركنار نسل هاي اول و دوم انقلاب براي مقابله با جريان فتنه، فقدان اعتبار، نظريه گسست نسل ها مشخص شد، چرا كه نسل جديد ديگر خود را وارث انقلاب نمي داند بلكه شريك انقلاب مي داند.
ب- بعد سياسي:
1- ارتقاء سطح بصيرت سياسي و آشنايي با اهداف و سناريوي انقلاب مخملي جريان برانداز وابسته به بيگانگان و معاونت و همراهي احزاب و جريانات سياسي داخلي در استفاده از فرصت انتخابات رياست جمهوري و بدنبال آن ايجاد مصونيت عمومي درمقابله با اين حربه دشمنان انقلاب اسلامي و نيز سلب اعتماد عمومي بعلت عدم رعايت اخلاق انتخاباتي و تعامل و همدستي با بيگانگان و اعلام آمار بي اساس و اخبار كذاب و مغرضانه و وارونه جلوه دادن حقايق و واقعيت هاي دولت، جامعه و انتخابات به مردم.
2- انتخابات موجب افشاي اهداف خيانت بار و رونمايي چهره واقعي و خبيث برخي احزاب، جريانات و عناصر سياسي كشور شد كه سالها با ادعاي ملي گرايي و دفاع از منافع ملي آنها گوش فلك را كر كرده بودند.
3- ميزان پايبندي و ولايت پذيري كسانيكه سالها خود را درپشت ارزشها و آرمانهاي انقلاب امام (ره) مخفي كرده بودند، نمايان شد.
4-مرز جريانات سياسي خودي و غيرخودي و وابستگان به بيگانگان از ملت بزرگ ايران اسلامي، تفكيك شد.
5- اين دوره از انتخابات بمثابه يك كارگاه آموزشي، ملت بزرگ ايران را با «جنگ نرم دشمن و ابزارها، روشها و كاركرد رسانه ها دربر اندازي نرم» آشنا، كارآزموده و هوشيار كرد تا در آينده، فريب عمليات رواني و شعارهاي عوام فريبان و فرصت طلبان را نخورند.
6- جايگاه و نقش محوري ولايت و رهبري درايجاد وحدت، آرامش و امنيت اجتماعي وحل چالش ها، اختلافات و منازعات اجتماعي و سياسي و نيز گستره حوزه نفوذ رهبري انقلاب درميان اقشار مختلف جامعه جلوه گر شد.
7-ميزان تبعيت پذيري ملت از نظام و حاكميت، علي رغم فضاي سنگين و غبارآلود سياسي و انتشار شايعات و اكاذيب مشخص شد.
8- براي مردم، صف معترضين، مخالفين، معارضين، معاندين، و وابستگان به بيگانگان وجريان برانداز از توده هاي ميليوني انقلاب شفاف شد.
9- عمق ارادت و پايبندي ملت و محبان ولايت و پايداري بسيجيان درحفظ انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن بار ديگر بر همگان آشكار شد.
10- مردم دانستند، جريان فتنه و آشوب طلبان زياده خواه و فرصت طلب، براي رسيدن به اميال و اغراض حزبي و سياسي خود، در استفاده از روشها و ابزارهاي نامشروع، غير قانوني و غير اخلاقي، حد يقفي نمي شناسند.
11- برآوردي از ميزان آسيب پذيري اقشار مختلف جامعه و طبقات اجتماعي از رسانه هاي بيگانه به دست آمد.
ب- بعد نظامي امنيتي:
1- فرصتي حاصل شد تا سازمان ها و دستگاههاي مختلف انتظامي، امنيتي و امدادي ضعف ها و قوت هاي خود را براي رسيدگي به حوادث و رخدادهاي اجتماعي برآورد كنند و نواقص و ضعف دستگاههاي مربوطه را رفع و اصلاح كنند.
2-زمينه هاي مانور واقعي و عملي يگانهاي نظامي، انتظامي و امنيتي براي كنترل و تحديد اغتشاشات و آشوب هاي مدني و حفظ امنيت شهرهاي بزرگ، بخصوص شهر تهران، فراهم گرديد.
3- الگوي دفاعي مناسب براي سازماندهي يگان هاي انتظامي و پشتيباني در حفظ امنيت شهر تهران بدست آمد.
4- نقش و جايگاه بسيج بعنوان قدرتمندترين و با انگيزه ترين شكل مردمي و سازماندهي شده براي مقابله با تهديدات و حفظ و ارتقاي امنيت ملي، بيش از پيش آشكار گرديد.
ج- بعد بين المللي
1- دخالت بيگانگان درامور داخلي كشور و نقش هدايت گر آنها در ايجاد حوادث اخير و اجراي سناريوي انقلاب مخملي و براندازي سبز براي افكار عمومي و جهانيان اثبات شد و عمق خباثت و خصومت بيگانگان نسبت به انقلاب اسلامي نمايان شد.
2- ثابت شد غربي ها از هر فرصتي براي مقابله با انقلاب اسلامي و براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران بهره جويي مي كنند و تئوري «توهم توطئه»دروغ بزرگي است كه دلدادگان به اجانب و بيگانه پرستان براي تسهيل دخالت بيگانگان درامور داخلي كشور سر مي دهند.
3- با موضع گيريهاي كشورها دراين ايام، صف دوست و دشمن كشورهاي بي طرف از يكديگر مجزا شد و آرايش و صف بندي كشورها درمواجهه با انقلاب اسلامي پديدار شد تا مبنايي براي تنظيم روابط خارجي آينده كشور قرار گيرد.
4-دنياي استكبار با وجود بكارگيري تمامي ظرفيت هاي امپراطوري رسانه اي ناتوي فرهنگي درجريان اخير ميزان استحكام و اقتدار نظام جمهوري اسلامي ايران درحفظ امنيت ملي و حل بحران هاي داخلي و قدرت بازدارندگي و دفع تهديدات ناتوي فرهنگي و نيز آستانه تحمل بالاي نظام در برخورد با اعتراضات و ناهنجاري هاي سياسي و اجتماعي را مشاهده كردند.
5- دشمنان انقلاب اسلامي پس ازتهديدات سخت و نيمه سخت نظام در انتخابات با بسيج ناتوي فرهنگي بار ديگر با تهديد نرم شانس خود را امتحان كرد كه بحمدالله بادژ مستحكم امت و رهبري روبرو شد و اينكه چاره اي جز انفعال و تسليم در برابر اراده ملت قهرمان ايران براي خود نمي بيند.

 



از اعتمادسازي تا تعليق

محمد حسين زاده
هسته اي شدن ايران پروژه اي بود كه از اوايل انقلاب در دستور كار جمهوري اسلامي قرار گرفته بود و در انتهاي دهه هفتاد آهسته آهسته مي رفت كه عملياتي شود ولي ناگهان با علني شدن تأسيسات هسته اي كشور و تهمت كاربرد نظامي به آن از سوي منافقان در سناريويي از پيش برنامه ريزي شده به تعويق افتاد كه هدف آن شكستن عزت ايران اسلامي بود.
در پاييز 81 ناگهان تمام بوق هاي رسانه اي غرب در حركتي هماهنگ با انتشار تصاوير ماهواره اي و بخشي از اطلاعات مربوط به پروژه نطنز، ايران را به ساخت بمب اتم متهم كردند. اين اتفاقات در حالي صورت مي گرفت كه واقعه يازده سپتامبر كه در تابستان سال گذشته اش اتفاق افتاد، فضايي امنيتي را برجهان حاكم كرد. بوش رئيس جمهور وقت آمريكا گويي به فضاي جنگ هاي صليبي برگشته بود و در مقابل هر كه با آنها همراه نبود اعلان جنگ و خصومت مي كرد. در حالي كه افغانستان در همسايگي شرق ايران اشغال شده بود و زمزمه حمله به عراق هم به گوش مي رسيد، ايران از سوي آمريكا، جزو سه كشور محور شرارت و متهم به كمك به تروريست هاي افغانستان بود.
برآيند اين اتفاقات، دستگاه ديپلماسي را به اين نتيجه رساند كه موضوع هسته اي، پرونده اي است براي مقابله با نظام جمهوري اسلامي از سوي ابرقدرت ها.
دولت اصلاحات براي رفع بحران پيش آمده دو استراتژي را در پيش گرفت. اولا براي شكستن فضاي منفي به وجود آمده برضد كشور، اعتمادسازي را در دستور كار خود قرارداد، دوماً با توجه به اختلافات اروپاييان با ايالات متحده، با بالابردن سطح روابط خود با اروپا و ايجاد منافع مشترك براي طرفين، توانست از شدت فشارها بكاهد. در اين ميان دو اتفاق موجب عقب نشيني دستگاه ديپلماسي دولت اصلاحات شد؛ اول اين كه در فروردين 82 عراق به اشغال آمريكا و انگليس در آمد و حكومت صدام حسين كه غرب، جهان را از قدرت نظامي آن مي ترساند در كمتر از سه هفته سقوط كرد و دوم اينكه با متهم شدن ايران از سوي آژانس به پنهان كاري، چماق شوراي امنيت بر سر كشور قرار گرفت.
با توجه به نوع نگاه حاكم بر كشور در روند حركت به سمت هسته اي شدن، نرفتن پرونده ايران به شوراي امنيت، به عنوان خط قرمز كشور فرض شد. مجموع اين استراتژي ها و خط قرمزها، به دعوت از وزراي خارجه سه كشور اروپايي به ايران در مهر 82 انجاميد.
حاصل مذاكرات روحاني با طرفين اروپايي بيانيه اي بود كه به بيانيه تهران و سعدآباد مشهور شد. به هر صورت ايران براساس تفاهمنامه سعدآباد، پروتكل الحاقي را امضاء و بخشي از فعاليت هاي غني سازي خود (در نطنز) را به حالت تعليق درآورد، در عوض اروپا بايد به بسته شدن پرونده ايران و عدم ارجاع به شوراي امنيت و ارائه كمك هاي تكنولوژيك در زمينه فعاليت هاي هسته اي صلح آميز و آغاز همكاري هاي اقتصادي، تجاري و امنيتي با ايران متعهد باشد. عقب نشيني ايران در سعدآباد براساس استراتژي اعتمادسازي شكل گرفت و ديري نپاييد كه بيانيه ديگر آژانس بر ضد ايران و عدم تعهد طرف اروپايي موجب شد ايران به صورت محدود غني سازي را آغاز كند. اين اقدام ايران با بيانيه مشترك سه كشور اروپايي و آمريكا و اتحاديه اروپا عليه كشورمان همراه شد. تهديد ايران به فرستادن پرونده به شوراي امنيت موجب شد اين بار ايران يك قدم ديگر عقب برود و پيش شرط تعليق را براي ادامه مذاكرات بپذيرد. آنچه در روند مذاكرات مهر83 پاريس پيش آمد به شكلي بود كه لاريجاني، دبير بعدي شوراي عالي امنيت ملي كشور آن را به تعويض مرواريد با آبنبات تشبيه كرد. بيانيه پاريس در واقع تير خلاصي بود بر روند هسته اي شدن ايران، گرچه عقب نشيني ايران موجب جلوگيري از ارسال پرونده ايران به شوراي امنيت بود اما به عزت ايرانيان خدشه وارد كرد و روند اعتراضات به رويه ديپلماسي دولت اصلاحات پررنگ تر شد.
موافقان توافقنامه پاريس داوطلبانه بودن تعليق و عبارت عدم الزام حقوقي براي ايران را دستاوردي قابل تأمل مي دانستند و در مقابل منتقدان، قبول اين توافقنامه را افتادن در مسير دلخواه اروپاييان مي دانستند كه ديگر نمي توان به راحتي از آن خارج شد.
در چهارچوب استراتژي مذكور، ايران براي جلوگيري از تشكيل اجماع بين المللي عليه خود، به دادن امتيازاتي به اروپا و آژانس اقدام كرد كه البته پيش از اين واگذاري، اين امتيازات اقدام نامطلوبي تلقي مي شد؛ امتيازاتي كه مهم ترين آنها عبارت بودند از:
- همكاري هاي فراتر از استانداردهاي متعارف بين المللي با آژانس، به ويژه در ايجاد دسترسي هاي نامحدود به اماكن هسته اي و غيرهسته اي و دادن اطلاعات گسترده كه بسيار بيشتر از وظايف ا يران در چهارچوب معاهده «NPT» بود و طبيعي است كه كاهش اين همكاري هاي داوطلبانه، هزينه سنگيني براي ايران در آژانس و شوراي حكام ايجاد خواهد كرد.
- پذيرفتن تعهدات حقوقي جديد به ويژه پذيرش اوليه پروتكل الحاقي از سوي دولت، درحالي كه پيش از اين، عضويت در آژانس و پذيرفتن پروتكل الحاقي در داخل كشور، اقدامي ضدامنيتي تلقي مي شد.
- تعليق همه فعاليت هاي هسته اي كشور، طي سه مرحله در توافق با اروپا كه شامل تعليق غني سازي در توافق سعدآباد، تعليق توليد سانتريفيوژ در توافق بروكسل و تعليق فرآوري اورانيوم در توافق پاريس بود؛ همه اين توافقات، خارج از پادمان هاي قانوني آژانس و در چهارچوب سه كشور اروپايي صورت گرفت. در كنار اين امتيازات محسوس و مستقيم، برخي هزينه هاي جانبي نيز به كشور تحميل شد كه بخشي از آن عبارت است از؛ صدور شش قطعنامه شوراي حكام درباره پرونده هسته اي ايران طي اين دوره و صورت حقوقي دادن به تعهدات دوجانبه ايران در توافقات با اروپا؛ كه اين هزينه ها پيامدهاي مهمي نيز در ادامه پرونده هسته اي ايران برجاي گذاشت.
در مسير پر فرازونشيب مذاكرات هسته اي در دوران اصلاحات نكاتي مبهم باقي مانده است كه گذشت زمان به آنها پاسخ خواهد داد؛ از جمله حضور افرادي چون سيروس ناصري در گروه مذاكره كننده كه ديگر به كشور باز نگشت، پذيرش NPT و پروتكل الحاقي بدون تصويب مجلس و ادعاي سيدمحمد خاتمي مبني بر دروغ گفتن البرادعي درباره مفهوم تعليق كه بعد از قبول كردن آن از سوي ايران چيزي فراتر از گفته وي را دربرگرفت و روابط فراتر از عرف ديپلماتيك برخي از سياسيون با طرف غربي و...
پرونده هسته اي كشور در دوران اصلاحات در پايان به وسيله رهبر معظم انقلاب از بن بست درآمد كه به گفته خود ايشان:
اين فرآيند عقب نشيني البته براي ما يك فايده اي داشت، بي فايده نبود اين عقب نشيني ها، فايده اش اين بود كه هم خودمان وعده ها و حرف هاي رقباي اروپايي و غربي را تجربه كرديم، هم افكار عمومي دنيا تجربه كرد. امروز هركس به ما مي گويد آقا تعليق موقت بكنيد، ما مي گوييم تعليق موقت را كه يك بار كرديم؛ دو سال! دو سال تعليق موقت كرديم. فايده اش چه شد؟ اول گفتند موقت تعليق كنيد، گفتند تعليق داوطلبانه بكنيد؛ ما هم به خيال موقت و به خيال داوطلبانه، تعليق كرديم. بعد هر وقت اسم از برداشتن تعليق آمد، يك قرشمال بازي اي در سطح دنيا درست كردند در سطح مطبوعات و رسانه ها و محافل سياسي، واي، داد، داد كه ايران مي خواهد تعليق را بشكند! تعليق شد يك امر مقدس كه ايران اصلا حق ندارد نزديكش برود! ما اين را تجربه كرده ايم؛ ديگر، تجربه جديدي نيست. آخرش هم گفتند: اين تعليق موقت كافي نيست؛ اصلا بايد به كلي بساط اتمي را جمع كنيد. همين اروپايي ها كه مي گفتند شش ماه تعليق كنيد، وقتي اين كار را كرديم، گفتند بايستي جمع كنيد! اين فرآيند عقب نشيني، اين فايده را براي ما داشت؛ هم براي خود ما تجربه شد، هم براي افكار عمومي دنيا تجربه شد. ليكن عقب نشيني بود ديگر؛ عقب نشيني كردند. من همان وقت هم در جلسه مسئولان كه از تلويزيون پخش شد گفتم اگر چنانچه بخواهند به اين روند مطالبه پي درپي ادامه بدهند، بنده خودم وارد ميدان مي شوم؛ همين كار را هم كردم. بنده گفتم كه بايد اين روند عقب نشيني متوقف شود و تبديل بشود به روند پيشروي و نخستين قدمش هم بايد در همان دولتي انجام بگيرد كه اين عقب نشيني در آن دولت انجام گرفته بود و همين كار هم شد. در زمان دولت قبل، نخستين قدم به سمت پيشرفت برداشته شد؛ تصميم گرفته شد كه كارخانه يو.سي.اف اصفهان راه اندازي شود و راه اندازي هم شد و دنبالش هم بحمدا... اين پيشرفت هاي بعدي است تا امروز.
(بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان دانشگاه هاي استان يزد
13/10/1386)

 



بازي موش وگربه

پرونده هسته اي ايران هميشه يكي از موضوعات مورد علاقه رسانه هاي بين المللي بوده است. اين روزها با انتشار گزارش جديد البرادعي و مذاكرات اخير 1+5، كمتر روزنامه مهمي را درجهان مي توان يافت كه به اين موضوع نپردازد. آنچه مي خوانيد نگاه روزنامه مصري الاهرام به فراز و نشيب هاي سياسي اخير ميان تهران و غرب است. گفتني است درج اين مطلب به معناي تاييد محتواي آن نيست.
¤¤¤
بازي موش و گربه بين ايران وغرب درمورد پرونده هسته اي ايران، ادامه دارد. ناظران و كارشناسان موضوع هسته اي ايران معتقدند كه مقامات ايراني دست كم تاكنون در فريب آمريكا و كشورهاي غربي درخصوص پرونده هسته اي خود از طريق در پيش گرفتن مشي آرام و نرم براساس نظريه بله و اما، موفق بوده اند. پس از انتظار طولاني مدت غرب، پاسخ ايران نااميد كننده بود، زيرا اين كشور اعلام كرد كه اورانيوم غني شده با درجه پايين را به منظور تامين سوخت نيروگاههاي هسته اي خود مبادله نمي كند و اين برخلاف پيش نويس توافقنامه وين است كه به نظارت محمدالبرادعي رئيس آژانس بين المللي انرژي هسته اي تنظيم شد. ايران تاكيد كرد كه اورانيوم غني شده خود را دراختيار روسيه و يا فرانسه قرار نمي دهد تا اورانيوم با غناي 20درصد (سوخت هسته اي) دريافت كند، تهران در واكنش به تهديد غرب و روسيه مبني بر افزايش تحريم ها برضد ايران، درخواست كرد كه زبان تهديد را كنار بگذارند. تحريم اقتصادي ايران بي نتيجه است، زيرا ايران باكشورهاي بزرگ و قدرتمند مانند روسيه و چين روابط اقتصادي دارد؟ كشورهايي كه شايد به تحريم ايران پايبند نمانند بخاطر اينكه قراردادهاي اقتصادي بزرگي با ايران دارند. اما گزينه نظامي برضد ايران نيز پر هزينه است، زيرا ايران درصدد انتقام از هر طرفي كه بخوا هد به آن حمله كند برخواهد آمد و موشك ها وگروه هايي دراختيار دارد كه از همه مهمتر حزب الله لبنان است. ايران تاكنون در مانور دادن با آمريكا و مذاكرات خود از طريق پرتاب توپ به زمين طرف مقابل، با كمك استراتژي بله و اما، موفق بوده است. به نظر مي رسد كه آمريكا متقاعد شده است كه تهديد ايران بي نتيجه است. بنابراين لحن خود را تغيير داده و به حق ايران در برخورداري از انرژي مسالمت آميز هسته اي اعتراف كرده است. باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا، همچنين كشورهاي غربي را به اتخاذ گامهايي براي بازگرداندن اطمينان بين ايران و جامعه جهاني فراخواند به شرط اينكه ايران نيز درمورد برنامه هسته اي خود امتيازاتي بدهد. اوباما از تمايل واشنگتن براي پشت سرگذاشتن گذشته و ايجاد روابط جديد با تهران مبتني بر منافع دوجانبه و احترام متقابل خبر داد. مذاكرات چند جانبه با مخالفت ايران با جلوگيري از غني سازي اورانيوم (درخارج) و اينكه فرانسه نمي تواند بخشي از توافقنامه مربوط به اين موضوع باشد، با مشكل روبه روشد. دليل مخالفت ايران از تعامل با فرانسه به عنوان شريك معامله سوخت هسته اي اين است كه پاريس به قراردادهاي قبلي براي ورود مواد هسته اي عمل نكرد. ديپلماتهاي غرب معتقدند كه ايران بايد درپايان، برنامه هسته اي خود را با قيد و شرط رو به رو سازد تا نگراني مربوط به امكان غني سازي اورانيوم با درجه پايين به طور پنهاني، از بين برود اما تهران اعلام كرده است كه درصدد توقف برنامه غني سازي اورانيوم نيست. اين درحالي است كه روسيه از صف جامعه جهاني بيرون نيامده و اعلام كرده است كه برنامه هسته اي ايران فاقد شفافيت كامل است اما معتقد است كه تحريم ها موضوع را پيچيده تر مي كند واگر فعاليت هسته اي ايران مسالمت آميز باشد خطر امنيتي به شمار نمي آيد. به هرحال، ايران كه همواره از موضع قدرت سخن گفته است احتمال حمله نظامي را ضعيف مي داند، زيرا جهان مي داند كه تهران يك لحظه هم از دفاع از منافع خود غفلت نخواهد كرد.
منبع: روزنامه الاهرام

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14