(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 26 آذر 1388- شماره 19537
 

وحدت علوم در سايه هم انديشي اسلامي ضرورت پيوند حوزه
و دانشگاه در جامعه امروز ايران اسلامي- بخش پاياني



وحدت علوم در سايه هم انديشي اسلامي ضرورت پيوند حوزه
و دانشگاه در جامعه امروز ايران اسلامي- بخش پاياني

گاليا توانگر
دانش غربي كه زاييده جدايي دين از همه اركان زندگي مردم است، به نظر مي رسد بيشتر نقشه اي براي تربيت كارگران مطيع كارخانه ها و مديران سربه راه در برابر مواضع امپرياليسم باشد. بعد از انقلاب صنعتي تئوريسين هاي جوامع غربي دريافتند ناگزير به تربيت كودكان با نظام آموزشي جديد و تشكيل طيفي از همفكران خود هستند. اين كودكان تحت آموزش در فردايي نزديك به كارگران مطيع كارخانه ها و مديران آناليز شده فكري تبديل مي شدند كه در واقع بردگاني مسخ شده بودند.
مدل ظاهري آموزش يادگيري خواندن و نوشتن، حساب، قدري تاريخ و موضوعات درسي ديگر بود، اما در واقع متد آموزشي بر پايه وقت شناسي، اطاعت و كار تكراري طوطي وار بنيان گذاشته شد.
در كشور ما از ابتداي امر آموزش بر پايه يادگيري مباحث معنوي و ديني بنا نهادند. در ايران همواره تربيت در كنار آموزش مطرح بوده و هيچ نظريه پردازي منكر نقش تربيت معنوي و معرفتي در كنار تعليم و آموزش نبوده است.
تصاحب علم، روياي غرب
غربي ها معتقدند پيوند دين و دنيا، دين و سياست، دين و علم... ايجاد مانعي مي كند كه نتيجه اش عقب ماندگي جوامع خواهد شد. آنها صراحتاً معتقدند يا بايد دين مدار عقب مانده بود يا دانشمند بي دين!
اما در كشور ما اتفاقاً دانش از بستر معنويت برخاسته و مصاديق بارز و ماندگار آن نام آوران متعهد ايراني هستند. به نظر مي رسد غرب از ابتدا تلاش كرده با قرار دادن تجدد و علم در برابر دين و سنت يك نوع جنگ نهاني را از همان ابتدا براي محقق كردن خواسته هاي خود به راه بيندازد.
به هر جهت تقابل دو نظر و نگاه به علم براي نتيجه گيري در اين كه كدام نظرگاه به سود بشريت است؟ با جستجو در كارنامه كاري دانشمندان هر دو طيف به خوبي مشهود است. فراموش نكنيم كه يكي از حربه هاي مغرضانه غرب تصاحب علم به نفع خواسته هاي خودشان بوده و در اين بين به هر وسيله اي مي خواهند علم را از دنياي دين مدارها بگيرند. پيشرفت هاي هسته اي ايران و موضع گيري آنها، آخرين مثال آشكار اين رويكرد است.
اهميت وحدت حوزه و دانشگاه
در جنگ نرم
امام خميني(ره) با آگاهي كامل نسبت به واقعيت هاي تاريخي، راه حل مشكلات، بقاء استقلال و شعار نه شرقي و نه غربي در كشور را درآميخته شدن روشنفكران و تحصيل كردگان جديد با دين و ايمان مذهبي و نيز آشنا شدن روحانيت با پيشرفت هاي علمي جهان و تجربه روش هاي جديد مي دانست. همه ترس استكبار از اين مسئله است كه فقه و اجتهاد جنبه عيني و عملي پيدا كند. امام(ره) مي فرمايند: «حوزه ها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند.»
حجت الاسلام والمسلمين عليرضا يحيائي صاحب نظر مسائل حوزوي و تحليل گر توضيح مي دهد: «نظريه پردازان سناريوي براندازي نرم از مهمترين دلايل وقوع انقلاب اسلامي را تقويت روشنفكران ديني در دانشگاه برشمرده اند به همين دليل مي خواهند با رسوخ فرقه هاي الحادي، جريان هاي ايدئولوژيك سياسي مانند ليبرال دمكراسي و يا ماركسيستي زمينه هاي حضور قدرتمند روحانيت را كمرنگ كنند. شهيدمفتح از جمله افرادي بود كه توطئه استعمار در جدا نگه داشتن دو قشر دانشگاهي و حوزوي را با تمامي وجود احساس كرده بود. وي در تحقق بخشيدن به آرمان هاي امام خميني(ره) بر ايجاد وحدت ميان دو قشر مهم جامعه را وجهه همت خود قرار داد. سخنراني هاي ايشان در مسجد دانشگاه در ترغيب نسل روشنفكر و تحصيل كرده به اسلام، اثر بسزايي داشت.»
وي ادامه مي دهد: «مقام معظم رهبري با آگاهي از سياست هاي خصمانه استكبار جهاني، شناخت قواعد حاكم بر نظام هاي منطقه اي و نوع تهديدات خارجي بارها بر لزوم هوشياري براي مقابله با ناتوي فرهنگي تأكيد فرموده اند كه در اين راستا تقويت روشنفكري ديني مي تواند تا حد زيادي از نطفه شكل گيري مقاصد شوم شيطان بزرگ در تشكل هاي برانداز نرم يا منحط و بالطبع از افزايش پتانسيل هاي تنش زا در دانشگاه ها جلوگيري كند.
متأسفانه هنوز هم برخي از متوليان ديپلماسي فرهنگي به اهميت وحدت حوزه و دانشگاه در مهار تهديدات نرم افزاري معتقد و آشنا نيستند. آنها از بالا بردن ضريب بهروري از ظرفيت حوزه و دانشگاه براي مقابله با ناتوي فرهنگي هم غافلند. اين درحالي است كه هم اكنون براندازي نرم به مهمترين اولويت ديپلماسي امنيتي در آمريكا و حاميانش تبديل شده است. كنگره آمريكا رسماً مبالغي را جهت اجراي برنامه هاي پيشگيرانه براي جلوگيري از تحول در حوزه هاي علميه و ايجاد تعارض با دانشگاه تصويب كرده است.»
اين كارشناس مسائل حوزوي براي تقويت هرچه بيشتر اين پيوند پيشنهاد مي دهد: «قانونمند شدن تعامل ميان معاونت فرهنگي، اجتماعي وزارت علوم، نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه ها، سازمان بسيج اساتيد حوزه و دانشگاه و بنياد نخبگان حوزه و دانشگاه مي تواند با تقويت حلقه هاي مشترك مفقوده ميان حوزه و دانشگاه تا حد زيادي پدافند نرم افزاري نظام در برابر ناتوي فرهنگي يا همان براندازي نرم را تقويت كند.»
خطر جدايي دين از ميادين علمي
در حقيقت حيات و ممات تمدن اسلامي و تمدن هر جامعه اي و نيز فراز و فرود آن به گسست يا پيوست نخبگان آن جامعه وابستگي دارد. نخبگاني كه در حقيقت پيش برندگان فرهنگ آن جامعه هستند كه مصداق بارز آن در جامعه ما دو نهاد حوزه و دانشگاه است كه اين ها هم مولدان علم هستند و هم حاملان اصلي فرهنگ. در نگاه تاريخي به جامعه اسلامي ايران شاهد تحولات كليدي خصوصاً در صد سال اخير خواهيم بود. با پيوند و ارتباط جدي بين حوزه و دانشگاه تحولاتي همچون نهضت مشروطه، نهضت ملي نفت و پيروزي انقلاب را مي توان برشمرد.
محمدي نيك نام يك كارشناس فرهنگي توضيح مي دهد: «از همان ابتداي انقلاب امام(ره) و شاگردانشان براساس آسيب شناسي دقيق خطر جدايي اين دو را متذكر شدند و همه آحاد جامعه را نسبت به آن آگاه كردند. خطر جدايي دين و هدف خدايي از تسخير ميادين علمي، خطر بزرگي ست. از يك سو افكار جامعه و اعتقادات را نشانه مي رود و از سوي ديگر از دامن علم بي تعهد شرارت بر مي خيزد. اختراع سلاح هاي ميكروبي و كشتار جمعي، دستكاري هاي ژنتيكي براي نابود كردن انسان ها در منطقه هدف و... همگي دستاوردهاي دانش بي تعهد هستند.»
وي ادامه مي دهد: «وحدت بين حوزه و دانشگاه در حقيقت وحدت بين علم و معنويت است. در كشورهايي كه دانشمندان معنويت را كنار گذاشته اند، از علم براي تخريب و سلطه گري استفاده مي كنند. توليد سلاح هاي هسته اي نمونه اي آشكار از اهداف اين كشورهاست. علم قرار است زمينه رفاه و تعالي انسان را فراهم كند. اين است كه وقتي يك كشور متعهد مثل كشور ما از علم استفاده درستي دارد و اتفاقا خودش هم خالق علم و تكنولوژي شده، مورد تأييد سلطه گران قرار نمي گيرد. ما بارها در محافل بين المللي موضع گيري خود را در ارتباط با داشتن انرژي هسته اي عنوان كرده ايم.»
وي صراحتا مي گويد: «وحدت حوزه و دانشگاه يعني رسيدن به يك هدف مشترك و اين هدف چيزي جز ارائه جامعه الگو نيست. جامعه اي كه با رويكرد اسلامي اداره مي شود و نگاهش به سمت پيشرفت و تعالي همه جانبه است. تاكنون ده ها همايش پيرامون اين موضوع برگزار شده ولي زماني اين پيوند به صورت كامل محقق مي شود كه توهم تعارض دين و علم را به صورت ريشه اي برطرف كرده باشيم.»
تحول در متون علمي
در سايه وحدت حوزه و دانشگاه
اين يك واقعيت است كه نداشتن برنامه هاي دقيق آموزش ديني در دانشگاه ها و مداخله نداشتن مستقيم علماي دين در اين مراكز وضع امروز را دشوار كرده است. اگر دانشگاه ها و مراكز علمي جديد در آشتي يا همكاري با مراكز علمي ديني و حوزه هاي علميه رشد و گسترش مي يافتند، شايد بخش عمده مشكلات جامعه ما حل شده بود.
حجت الاسلام عليرضا يحيايي با تأكيد بر اين واقعيت كه دغدغه اداره جامعه اسلامي براساس علم ديني از ابتداي انقلاب جزء دغدغه هاي اصلي دينداران دلسوز و آگاه كشور بوده است و شايد تلاش هايي چون تأسيس مراكزي همچون پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، دانشگاه امام صادق(ع)، موسسه امام خميني(ره)، دانشگاه مفيد و... در همين راستا بوده، مي گويد: «سؤال اين است كه چطور پس از گذشت سه دهه همچنان يك طلبه در مراكز آموزشي بايد مباحث مطرح در علوم انساني غربي را بخواند؟ آيا از باب نقد است؟ يا به عنوان آشنايي با مباني فكري؟ نداشتن متون درسي مناسب، پيروي از روش تدرسي وزارت علوم به خاطر دريافت مدرك علمي، نداشتن روش شناسي صحيح علمي براي مطالعه و تحقيق در علوم انساني، كمبود صاحب نظران و نظريه پردازان اسلامي در اين علوم و... از عوامل مهم در ايجاد و ترويج اين مدل هاي آموزشي التقاطي اسلامي غربي هستند، درحالي كه در متون ديني، علم و عمل مقرون يكديگرند. به اين معنا كه فرد براي شناخت موضوع تربيت و روان شناسي اگر با مسائل اين موضوع درگير شود و از طريق فعاليت و درگير شدن علمي با مسايل و ريز موضوعات آن آشنا شود و آن گاه به متون ديني مراجعه كند، امكان آن را خواهد داشت تا موضوع را به نحوي صحيح دريابد و در مراجعه به دين برداشتي صحيح داشته باشد و حتي تا حد مسايل كاربردي آن موضوع علمي پيش برود. اين اصل در نگاه اول مشكل به نظر مي رسد، ولي راه حل آن در تعامل و همكاري حوزه و دانشگاه است.»
اين تحليل گر در تكميل صحبت هايش مي گويد: «حتي در يك نگاه دقيق در آن چه تحت عنوان علوم اسلامي به چاپ مي رسد، نمي توان تشخيص داد آن رفرنس هاي غربي كه در پاورقي آمده اند، مؤيد متن هستند يا برعكس؟!»
پيوند مودتي و عاطفي
به هر جهت پيوند حوزه و دانشگاه پلي است كه مي تواند انسان را به ريشه ها متصل كرده و در عين حال با هدف الهي افق هاي پيشرفت را تسخير كند. اين كه برخي معاندان همواره به توهم تناقض بين دين و علم دامن مي زنند، بي گمان در پي تسخير و تصاحب علم براي سلطه گري بي حد و حصرشان هستند.
اگر دين مانع پيشرفت بود، چطور از بستر اسلام هزاران دانشمند برخاستند و هزاران مسير براي رشد و پويندگي جامعه گشوده شد؟
اميد رحمتي يك استاديار علوم فقهي مي گويد: «ما ناگزيريم پيوند مودتي و عاطفي را مستحكم تر كنيم. يكي از معبرهاي بازگشت به اقتدار علمي گذشته احياي پيوند علوم ديني و يافته هاي بشري است. ما نيازمند توليد علمي هستيم كه مارك ايراني و اسلامي داشته باشد. هر دانشجويي كه با چنين علمي تعليم ببيند يكي از رشته هاي وابستگي گسسته مي شود و به استقلال علمي يك پله نزديكتر مي شويم. اين چيزي است كه از هراس آن غرب در عذاب بوده و تلاش مي كند با هزاران حربه نظير مطرح كردن تناقض بين دين و علم، فراهم كردن زمينه فرار مغزها و... علم مرتبط با معنويت و ذهن مرتبط با دين را نشانه برود.»
گزارش

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14