(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 14 دي 1388- شماره 19550
 

2009 سال تشديد بحران ها



2009 سال تشديد بحران ها

اشاره
سال 2009 در شرايطي به تاريخ پيوست كه بحران هاي كنوني دنيا همچنان لاينحل باقي مانده و عزم جهاني براي حل آنها وجود ندارد.
بحران هايي نظير دو جنگ عراق و افغانستان، سومالي، خاورميانه، آمريكاي لاتين، كشتار شيعيان در يمن، پاكستان و... هر روز حادتر مي شود و تلاش هاي انجام شده در راستاي حل آنها راه به جايي نبرده است.
گرچه خواست ملت ها، جهان بدون بحران است اما قدرت هاي بزرگ حيات را در بحران مي بينند و در جهت تامين منافع خود زبانه بحران ها را شعله ورتر مي كنند تا از اين طريق منافع سياسي و تسليحاتي اين قدرتهاي به ظاهر دموكرات تامين شود.
باراك اوباما نخستين كانديداي سياهپوست با شعار «تغيير» آمد و زير سايه اين شعار به كاخ سفيد راه يافت ولي با گذشت يك سال از حضور در كاخ سفيد مشخص شد كه اين شعار هم فقط به خاطر كسب آراي مردم آمريكا بود و وعده هاي او براي حل بحران ها درجهان جامه عمل نپوشيد: جنگ عراق همچنان قرباني مي گيرد، جنگ افغانستان وارد مرحله تازه اي شده، پاكستان در انتظار ناآرامي هاي جديد است، جنايات صهيونيست ها ادامه دارد، شيعيان صعده به قتل مي رسند و طالبان و القاعده مثل گذشته فعالند.
سياست ديگر قدرت هاي جهاني هم در حل بحران ها بهتر از آمريكا نيست. سال 2009 با تداوم بحران ها پايان يافت و اميدي نيست كه با وجود ساختارهاي سياسي كنوني درجهان سال 2010 بهتر از سال 2009 باشد.
سرويس خارجي

فلسطين در منطقه بحران خيز خاورميانه

در سالي كه گذشت مسئله فلسطين به ويژه اوضاع غزه همچنان در رأس مسائل خاورميانه قرار داشت و اين منطقه همچنان روزهاي بحراني را سپري مي كند.
مهمترين مسائل اين منطقه بحران خيز در طول يك سال گذشته، بررسي گزارش گلدستون در سازمان ملل و يك رسوايي ديگر جهاني براي رژيم صهيونيستي، اختلاف فتح و حماس و نرسيدن به تفاهم و آشتي ملي، كاهش محبوبيت محمود عباس در كرانه باختري و متقابلا افزايش قدرت و محبوبيت حماس، شكست مصري ها در برقراري آشتي ملي، تلاش هاي بي حاصل آمريكا براي رسيدن به صلح خاورميانه، استيصال و درماندگي رژيم صهيونيستي در مقابله با نيروهاي مقاومت فلسطيني و حمله به مسجدالاقصي است كه بقيه مسائل و تحولات را تحت الشعاع خود قرار داده است.
پس از شكست سختي كه ارتش رژيم صهيونيستي در جنگ 22 روزه عليه غزه متحمل شد اوضاع به كلي دگرگون شد و رژيم صهيونيستي كاملا دريافت كه ديگر نمي تواند مانند گذشته به زورگويي هاي خود ادامه دهد به خصوص آنكه در جريان تجاوز به لبنان نيز سيلي محكمي خورد و ناچار به عقب نشيني مفتضحانه شد به همين دليل شكست در نبرد غزه هم باعث شد كه نه تنها رژيم اشغالگر بلكه ساير دشمنان داخلي و خارجي فلسطين دريابند كه نمي توانند نيروهاي مقاومت فلسطيني را ناديده بگيرند.
ناظران سياسي منطقه بلافاصله به اين نتيجه رسيدند كه حل بحران خاورميانه بدون درنظر گرفتن حماس و ساير گروه هاي فلسطيني امكان پذير نيست و هرگونه تعامل در منطقه بايد با رعايت منافع و مصالح اين گروه هاي فلسطيني همراه باشد. پس از هولوكاست واقعي در غزه، نه تنها جامعه جهاني بلكه افكار عمومي در سرزمين هاي اشغالي نيز به مخالفت با سران رژيم صهيونيستي پرداختند و اعلام كردند كه اسرائيل جنايتكار است و بايد سران اين رژيم محاكمه شوند.
به عبارت ديگر پس از شكست اسرائيل از نيروهاي مقاومت طي دو جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه، نشانه هاي نابودي اين رژيم به وضوح به چشم مي خورد، درواقع به رغم حمايت هاي بي حد و حصر دولت آمريكا و ديگر كشورهاي اروپايي، اين رژيم دچار سير قهقرايي شد و رسوايي ناشي از گزارش ريچارد گلدستون قاضي آفريقاي جنوبي كه جنايات رژيم صهيونيستي در جنگ غزه را با اسناد و مدارك معتبر به تصوير كشيد عامل ديگري براي تشديد بحران ها در داخل رژيم صهيونيستي شد.
هر چند آمريكا به بهانه هاي مختلف مي كوشد مرهمي به زخم هاي اين رژيم اشغالگر بگذارد و صهيونيست ها را در مقابل كشورهاي عربي و جهاني نيرومند جلوه دهد ليكن امت اسلامي و حتي جهانيان مي دانند كه ملت فلسطين با ايستادگي، پايداري و مقاومت شكست صهيونيست ها را رقم زد، غزه به سرزمين سلحشوران واقعي تبديل شد و تصور حمله مجدد به اين سرزمين در اذهان دولتمردان اسرائيل از ميان رفت.
اين درحالي است كه مبارزان فلسطيني اعلام كردند كه دست از مقاومت نخواهند كشيد و انتقام جنگ غزه را تا نابودي كامل اين رژيم خواهند گرفت. از سوي ديگر، آمريكا و اسرائيل دست از فعاليت برنداشتند و با تطميع و تحريك نيروهاي امنيتي تشكيلات خودگردان و محمود عباس رئيس اين تشكيلات تلاش گسترده اي را براي سركوب حماس آغاز كردند.
به غير از تجاوزات مستقيم رژيم صهيونيستي به مردم بي گناه غزه كه همچنان ادامه دارد دستگيري نيروهاي مبارز فلسطيني به ويژه حماس از سوي تشكيلات خودگردان باعث شده كه اين تشكيلات تبديل به يك بازوي اجرايي مهمي براي تحقق خواسته هاي رژيم صهيونيستي و آمريكا شود.
در همين رابطه كنگره آمريكا براي سركوب حماس 209 ميليون دلار اختصاص داد. و فرانسه و ديگر كشورهاي غربي نيز كمك هاي خود را براي تقويت تشكيلات خودگردان روانه كرانه باختري كردند.
و همين مسئله تشكيلات خودگردان را براي مذاكره با رژيم صهيونيستي تشويق كرد. درحالي كه مبارزان فلسطيني معتقدند مسئله تشكيل دو كشور در سرزمين فلسطين سرابي بيش نيست و تفكيك قدس پايتخت ابدي فلسطين امكان پذير نيست و اين سرزمين بايد به ساكنان اصلي اش يعني فلسطيني ها بازگردد.
در همين رابطه و در راستاي يهودي سازي قدس شريف حملاتي هم از سوي صهيونيست هاي تندرو نسبت به مقدسات اسلامي و بالاخص مسجدالاقصي انجام شد كه به درگيري و زخمي شدن تعداد بي شماري از شهروندان فلسطيني منجر شد. علماي قدس و سران فلسطيني نسبت به اين هتك حرمت هشدار دادند و از امت اسلامي و عربي خواستند در مقابل اين تجاوز وحشيانه ساكت ننشينند.
ساكنان قدس نيز اعلام كردند كه ما تا پاي جان براي حمايت ا زمسجدالاقصي ايستادگي خواهيم كرد ولي حكومت هاي عربي بدانند كه انفعال و سكوت آنها مايه شرمساري است.
علاوه بر تظاهرات و اعتراضات گسترده مردمي عليه تجاوزات رژيم صهيونيستي تقريباً روزي نيست كه در سرزمين هاي اشغالي تجمعات اعتراض آميزي عليه ساخت ديوار نژادپرستانه حائل صورت نگيرد. همين مسئله باعث شده كه ناظران سياسي منطقه اين تحركات را نشانه انتفاضه سوم فلسطين قملداد و اعلام كنند كه اگر رژيم صهيونيستي دست از اقدامات غيرانساني خود در تداوم محاصره غزه و حملات وحشيانه برندارد روزهاي سختي را پيش رو خواهد داشت و امنيت و آرامش از شهرهاي آنها رخت خواهد بست.
يكي ديگر از مسائل مهم فلسطين در سالي كه گذشت افشاي يك روزنامه نگار سوئدي به نام «دونالد بوستروم» در روزنامه «آفتون بلادت» بود كه با ارائه اسناد و مدارك ثابت كرد كه رژيم صهيونيستي اعضاي بدن اسيران فلسطيني را به كشورهاي ديگر قاچاق مي كند.
بوستروم در توضيح افشاگري خود اظهار داشت كه براي دفاع از مردم فلسطين اين افشاگري را انجام داده است.
مسئله ديگر در سالي كه گذشت مسئله تبادل اسيران فلسطيني با گلعاد شاليت اسير اسرائيلي است كه همچنان لاينحل باقي مانده و جنبش حماس اعلام كرده كه به دليل كارشكني رژيم صهيونيستي اين تبادل هنوز انجام نشده است.
همچنين مسئله انتخابات پارلماني مسئله ديگري است كه فلسطيني ها را به خود مشغول داشته است، حماس برگزاري انتخابات پارلماني بدون مردم غزه را يك جنايت ملي مي داند و كشورهاي عربي هم به محمود عباس هشدار دادند كه برگزاري اين انتخابات بدون مردم غزه از درجه اعتبار ساقط است.
از سوي ديگر، به دليل استعفاي محمود عباس از رياست تشكيلات خودگردان هنوز مسئله نامزدي رياست تشكيلات و برگزاري انتخابات پارلماني همچون مسائل ديگر پشت پرده ابهام قرار گرفته و باعث شده كه خاورميانه همچنان منطقه بحران خيز اين كره خاكي باشد.

افغانستان، اولويت اوباما

سال جاري ميلادي كه با آغاز رياست جمهوري «باراك اوباما» در آمريكا همزمان شد، افغانستان روزهاي خونيني را پشت سر گذاشت؛ طي اين مدت علاوه بر حملاتي كه ميان افراد مسلح و نيروهاي اشغالگر وجود داشت و استان هاي جنوبي و جنوب شرقي معمولاً محل اين منازعات بود، آمريكايي ها و كشورهاي عضو ناتو مثل انگليس و ايتاليا نيز تلفات سنگيني را متحمل شده اند، به طوري كه رسانه ها، سال جاري ميلادي را خونين ترين سال براي آمريكايي ها طي هشت سال اشغال عراق ذكر كردند. تلفات امسال درو برابر سال گذشته بود .
همين مسئله باعث اعتراضات گسترده شهروندان آمريكايي و اروپايي عليه جنگ افغانستان شد.
علت اين داغ شدن آتش جنگ در افغانستان نيز چيزي به غير از اراده اوباما نبود؛ رئيس جمهور جديد آمريكا حتي پيش از آنكه وارد كاخ سفيد شود، اعلام كرده بود جنگ عراق از اولويت كاخ سفيد خارج خواهد شد و واشنگتن از اين پس توجه خود را معطوف به ريشه كني شبه نظاميان طالبان در افغانستان مي كند.
پس از روي كارآمدن اوباما، دقيقاً همين سياست پيگيري شد؛ يعني، حملات آمريكا در عراق بسيار كمتر شد و كاخ سفيد خود را درگير اجراي بندهاي قرارداد امنيتي بغداد-واشنگتن كرد، و همزمان با آن، نيروها در افغانستان تقويت شد و حملات آمريكا و ناتو عليه طالبان افزايش يافت. طبيعتاً، شبه نظاميان طالبان هم بيكار ننشستند و دست به حملات متقابل و انفجارهاي انتحاري زدند كه به نوبه خود، پرتلفات بود و حتي، تعدادي از هلي كوپترهاي اشغالگران نيز ساقط شد.
اما، تابستان گذشته ژنرال «استنلي مك كريستال»، فرمانده نيروهاي اشغالگر در افغانستان، اين ميزان اهتمام و توجه اوباما به افغانستان را كافي ندانست وحتي به كاخ سفيد هشدار داد اگر حداقل 40 هزار نيروي جديد و اضافي به افغانستان اعزام نشود، آمريكا بايد طعم شكست را بچشد. اين هشدار اوباما را در شرايط سختي قرار داد؛ از يك طرف، وي تحت فشار افكار عمومي مردم آمريكا قرار داشت كه مي خواستند جنگ هرچه سريعتر پايان يابد و از طرف ديگر، جمهوريخواهان او را به خاطر تعلل در قبال افغانستان سرزنش مي كردند و كلاً اليگارشي حاكم بر آمريكا انتظار پيروزي را داشت.
اوباما بالاخره جانب الزامات امپرياليستي را گرفت و با اعزام حدود 30 هزار نيروي بيشتر به افغانستان موافقت كرد، اما براي آنكه جلو اعتراضات فزاينده را نيز بگيرد، بلافاصله گفت، نظاميان آمريكايي پس از 18 ماه (تابستان 2011) افغانستان را ترك خواهند كرد.
اما، اين استراتژي جديد اوباما با انتقاد كارشناسان، خصوصاً «زيبگنيو برژينسكي» و «هنري كيسينجر» به ترتيب، مشاور امنيت ملي و وزير خارجه اسبق آمريكا مواجه شد. آنها مي گفتند اعزام تفنگدار، مشكل را در افغانستان حل نمي كند و برژينسكي حتي پيش بيني كرد كه يك ويتنام ديگر در انتظار واشنگتن است و آمريكا نيز مثل شوروي سابق در افغانستان شكست مي خورد.
مسئله عقب نشيني تا 18 ماه ديگر نيز مضحك به نظر مي رسد، چرا كه براي همه و حتي مردم عادي و غيركارشناس نيز اين سؤال ساده پيش مي آيد چطور آمريكا كه طي هشت سال نتوانست شبه نظاميان طالبان را شكست دهد، در مدت 18 ماه آينده مي تواند آنها را ريشه كن كند؟
انتخابات
مسئله ديگري كه طي سال جاري ميلادي از جمله تحولات مهم افغانستان بوده است، برگزاري انتخابات رياست جمهوري و نهايتاً تثبيت «حامد كرزاي» در اين پست است.
در اين انتخابات، ابتدا كرزاي و «عبدالله عبدالله» رقيب وي توانستند به دور دوم راه يابند. اما، قبل از برگزاري دور دوم، عبدالله با اشاره به اينكه در روند برگزاري انتخابات، به نفع كرزاي تقلب شده است، از وي خواست برخي از دست اندركاران كميسيون انتخابات را از كار بركنار كند، ولي كرزاي سرباز زد و همين باعث شد كه عبدالله عبدالله دهم آبان رسماً اعلام كند از نامزدي انتخابات انصراف داده است. حاصل اين انصراف نيز چيزي جز پيروزي كرزاي و باقي ماندن وي در پست رياست جمهوري براي دور جديد نبود. كرزاي پس پيروزي، وعده داد كه با پديده فساد در دولتش مبارزه كند.
در هر حال، براي آنكه بتوان تحولات آتي افغانستان را بهتر حدس زد، بايد همه متغيرهاي موافق و مخالف دخيل در اين ماجرا و قوت و ضعف آنها را برآورد كرد؛ از جمله متغيرهاي مهم مخالف و باز دارنده مي توان به توان شبه نظاميان طالبان، ميزان توانايي اين گروه در حفظ و تقويت اين توان، تاكتيك هاي اين گروه و چگونگي و ابعاد مخالفت افكار عمومي در آمريكا و اروپا با جنگ در افغانستان اشاره كرد.
اما، برگ برنده هاي اوباما نيز توان نظامي آمريكا و ناتو و تقويت احتمالي دولت مركزي افغانستان هستند.
كشور پاكستان نيز در اينجا، هم مي تواند نقش تقويت كننده را براي استراتژي رئيس جمهوري آمريكا در افغانستان داشته باشد و هم مي تواند اين استراتژي را به شكست بكشاند.

كودتاي آمريكايي هندوراس

«هندوراس » سال گذشته يكي از كشورهاي خبرساز دنيا بود كه اين خبرسازي همچنان نيز ادامه دارد. روز يكشنبه 28 ژوئن 2009 (هفتم تيرماه)، اين كشور آمريكاي مركزي با يك كودتاي نظامي سقوط كرد. كودتا توسط «رومئو واسكنر»، فرمانده بركنارشده ارتش و با هماهنگي دادگاه عالي، مجلس ملي و چندين حزب سياسي و با حمايت پنهاني آمريكا صورت گرفت. «مانوئل سلايا»، رئيس جمهور چپ گرا و قانوني هندوراس شب هنگام دستگير و بلافاصله در همان شب به كشور همسايه يعني كاستاريكا تبعيد شد. ساعاتي بعد «روبرتو ميشلتي» در مجلس سوگند رياست جمهوري ياد كرد و در پي آن اين كشور وارد يك بحران سياسي جدي شد.
بسياري از سازمان هاي بين المللي و كشورهاي جهان و منطقه وقوع كودتا را محكوم و خواستار بازگشت «سلايا» به كشورش شدند. اتحاديه اروپا، سازمان كشورهاي آمريكايي، سازمان ملل و حتي ايالات متحده آمريكا- به ظاهر هم كه شده- اين اقدام را محكوم كردند و فشارها به دولت كودتا كه مشغول سركوب اعتراضات مردمي به شديدترين وجه بود را افزايش دادند. از نكات قابل تأمل در اين واكنش ها، «عدم محكوميت صريح دولت كودتا» توسط آمريكا و انتشار خبرهايي مبني بر دست داشتن مستقيم اين كشور پرسابقه، در كودتا بود. حمايت هاي مالي آمريكا از گروه هاي مخالف رئيس جمهور قانوني هندوراس، روابط بسيار نزديك بين ارتش هندوراس و دولت آمريكا، استقرار نيروهاي واكنش سريع آمريكا در پايگاه هوايي هندوراس (50مايلي شمال غربي تگوسيگالپا، پايتخت هندوراس) در كنار منافع سرشار واشنگتن در اين كشور و منطقه ازجمله دلايلي بود كه بهانه كافي را به آمريكا براي نشان دادن چراغ سبز به كودتاچيان مي داد.
حدود 10 روز پس از كودتا، «سلايا» با اعلام قبلي به همراه برخي رهبران كشورهاي منطقه عزم ورود به كشورش را كرد اما نيروهاي نظامي مستقر در فرودگاه و جو امنيتي حاكم بر شهر هرگز اجازه فرود به هواپيماي حامل سلايا نداد. خلبان به سمت «نيكاراگوئه» بازگشت. در همان روز و در ادامه درگيري ها بين طرفداران سلايا و نيروهاي نظامي دولت كودتا 2نفر كشته و بيش از 30 تن زخمي شدند. ديدارهاي مستقيم با مقامات آمريكايي و سيا، اقدام بعدي «سلايا» بود كه دست خالي بازگشتن از اين ملاقات ها «سلايا» را مجاب كرد، بدون اجازه آمريكا، ارتش وابسته كشورش هرگز جرئت و اجازه كودتا را نداشت.
از اينجا به بعد بود كه «سلايا» رفته رفته در مصاحبه هاي خود مدام تكرار مي كرد كه «باراك اوباما» از وقوع كودتا مطلع بود، واكنش ها و اقدامات سياسي مبهم و غيرصريح آمريكا باعث وقوع اين كودتا و عدم بازگشت وضعيت عادي به كشور شد و...
ميانجيگري رهبران برخي كشورهاي منطقه، تحريم ها، فشارها، پيشنهاد تشكيل دولت ائتلافي هرگز نتوانست وضعيت را به اين كشور بحران زده بازگرداند. رهبران بسياري از كشورهاي مهم منطقه ازجمله برزيل، آرژانتين، ونزوئلا و كوبا نيز به دست داشتن آمريكا در اين كودتا اذعان كرده و اعلام كردند، هيچ گزينه اي جز بازگشت سلايا به قدرت مشروع خود را نخواهند پذيرفت.
اخراج ديپلمات هاي مقيم هندوراس به اتهام طرفداري از سلايا و تعطيلي بسياري از رسانه هاي اين كشور، پاسخ دولت كودتا به اظهارات و واكنش هاي كشورهاي منطقه بود. حدود يك ماه از كودتا گذشت. بسياري از كارشناسان اعلام كردند «كار سلايا تمام شده» وي هرگز قادر به بازگشت به كشورش نخواهد بود. تا اينكه خبر ورود مخفيانه سلايا به پايتخت كشورش و پناهنده شدن در سفارت برزيل، بارديگر تمام توجهات را به اين كشور معطوف كرد. واكنش آمريكا به اين خبر نيز قابل تأمل بود. واشنگتن اين اقدام سلايا را نادرست خواند ومدعي شد، اين كار باعث افزايش خشونت ها در كشور خواهد شد. درحالي كه اميدها به روي كارآمدن مجدد سلايا قوت گرفته و هزاران تن از طرفداران وي شب و روز در اطراف سفارتخانه و خيابان هاي اطراف تجمع مي كردند، سلايا طي مصاحبه اي از داخل سفارت، از تلاش سازمان هاي جاسوسي اسرائيل براي ترور وي خبر داد.
سرانجام قرار شد تصميم گيري درخصوص سرنوشت «سلايا» برعهده كنگره و دادگاه عالي اين كشور گذاشته شود. پس از مدتي اين دو ارگان كه در بركناري سلايا به طور مستقيم دست داشتند اعلام كردند، بايد انتخابات صورت بگيرد اما سلايا اجازه شركت در انتخابات را ندارد! بدين ترتيب با حمايت آمريكا، دولت كودتا بدون مشاركت سلايا انتخابات نمايشي برگزار، و «پوريفيو لوبر»، نامزد محافظه كار و رقيب سرسخت سلايا را پيروز انتخابات اعلام كرد.
سلايا نتيجه انتخابات را نپذيرفت ولي آمريكا انتخابات را پذيرفت و دولت روي كار آمده از آن را با وجود مخالفت بسياري از كشورهاي منطقه، به رسميت شناخت.
سلايا، درحال حاضر در سفارت برزيل ساكن بوده و به وي حتي اجازه پناهندگي در يكي از كشورهاي منطقه داده نمي شود. بدين ترتيب سلايا بركنار و يك دولت راستگراي طرفدار آمريكا در منطقه حساس آمريكاي لاتين كه معروف به حياط خلوت آمريكاست، روي كار آمد.

پاكستان، گرفتارانفجارهاي زنجيره اي

موقعيت سوق الجيشي پاكستان براي آمريكا و ناتو در افغانستان، به حدي است كه كارشناسان آمريكايي معتقدند سرنوشت نيروهاي اين كشور و ناتو در افغانستان، در خاك پاكستان رقم مي خورد.
همين اهميت ژئوپلتيك پاكستان بود كه «باراك اوباما»، رئيس جمهور آمريكا، پس از روي كار آمدن در سال جاري مجبور شد كه توجه ويژه اي به مسئله پاكستان بكند. اوباما و كنگره آمريكا متعهد شدند علاوه بر كمك هاي معمول، مبلغ حدود هفت ميليارد دلار را طي پنج سال به اسلام آباد كمك كند و البته، پاكستان نيز در قبال دريافت كمك هاي واشنگتن، متعهد مي شد كه عملا ارتش را عليه طالبان محلي در نوار قبايلي شمال غرب اين كشور به كار گيرد.
ولي، آغاز عمليات ارتش در مناطق شمال غرب، به ويژه در «دره سوات» و «وزيرستان جنوبي»، پيامدهاي وحشتناكي را براي سران اسلام آباد و مردم پاكستان به وجود آورد؛ نخست اينكه، همه گرفتار يك جنگ فرسايشي و بي سرانجام شدند و دوم، حملات متقابلي بود كه عناصر طالبان در شكل عمليات انتحاري عليه غيرنظاميان خصوصاً در شهر «پيشاور» دست زدند.
حملات متقابل طالبان و ارتش پاكستان با حملات پي درپي هواپيماهاي بدون سرنشين آمريكايي به مناطق نوار قبايلي نيز همراه شد و اين مسئله، فضا را در پاكستان انفجارآميزتر كرد.
مردم پاكستان طي ماه هاي اخير، اعتراضات خياباني زيادي را انجام دادند و جالب است بدانيم كه اين اعتراضات به تناوب، عليه هر سه طرف درگير (دولت اسلام آباد، تروريست هاي طالبان و مداخلات آمريكا) صورت مي گرفت و حتي در بسياري مواقع، مردم عليه هر سه طرف فوق شعار مي دادند.
اكنون مقامات و دولت پاكستان روزهاي بسيار سختي را پشت سر مي گذارند؛ مردم آنها را عامل و مجري سياست هاي آمريكا در داخل كشور و منطقه مي دانند. كاخ سفيد نيز كه همه اميدش در مورد موفقيت استراتژي اوباما در افغانستان، به پاكستان است، از سران اين كشور مي خواهد حملات عليه طالبان را شدت بخشند و حتي جنگ را به وزيرستان شمالي نيز بكشانند.
اين فشارهاي واشنگتن، حتي واكنش منفي سياستمداران و فرماندهان پاكستاني را نيز در پي داشت، به طوري كه اواسط آذر ماه گذشته، ژنرال«اشفق كياني»، فرمانده ارتش پاكستان به ژنرال «مايكل مولن» رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا در اسلام آباد گفت، ارتش پاكستان حملات عليه طالبان را گسترش نمي دهد. علاوه بر آن، «يوسف رضا گيلاني»، نخست وزير پاكستان، رسما با استراتژي جديد اوباما در افغانستان مخالفت كرد.
اكنون رئيس جمهور آمريكا در ارتباط با پاكستان، يك سري چالش هاي جدي دارد؛ اوباما از يك طرف به گذرگاه تداركاتي از بندر كراچي تا منطقه مرزي خيبر، نياز حياتي دارد، ولي دورادور فقط شاهد است كه كاميون هاي حامل تداركات هدف حمله قرار مي گيرند، موردي كه طي سال جاري ميلادي سال ها اتفاق افتاد و حتي واشنگتن را مجبور كرد در قبال اعطاي امتياز به مسكو، در فضاي روسيه يك دالان هوايي براي افغانستان ايجاد كند.
رئيس جمهوري آمريكا از طرف ديگر، نمي داند با طالبان محلي پاكستان كه روز به روز قدرتمندتر هم مي شود چه بكند و چگونه دسترسي عناصر طالبان به سلاح هاي هسته اي را مانع شود. مورد ديگر نيز اعتراضات در حال افزايش شهروندان پاكستاني عليه آمريكا است. با توجه به اين بحران هاي جدي، به نظر مي رسد حملات انتحاري و بي ثباتي در پاكستان، ابعاد تازه اي به خود بگيرد و اعتراضات و تظاهرات ضد آمريكايي نيز در شهرهاي پاكستان افزايش يابد.
منازعات سياسي داخلي
طي روزهاي آخر آذرماه دولت پاكستان با يك بحران سياسي روبه رو شد. علت اين بحران نيز لغو مصونيت «آصف علي زرداري»، رئيس جمهور و چند تن از اعضاي كابينه وي، به همراه شماري ديگر از مقامات توسط ديوان عالي اين كشور بود. اين نهاد قضايي علت لغو مصونيت را تحت تعقيب قرار گرفتن آنها به اتهام فساد اقتصادي اعلام كرد.
در پي اين لغو مصونيت، «رحمان مالك» وزير كشور پاكستان به دادگاه احضار شد و از سفر وزير دفاع به چين نيز ممانعت به عمل آمد، چون وي ممنوع الخروج شده بود.
زرداري براي رهايي دولتش از اين بحران به همراه اعضاي كميته اجرايي حزب خود (مردم) جلسه تشكيل داد و سران حزب مذكور نيز در آن جلسه، اعلام كردند زرداري همچنان داراي مصونيت بوده و دولت وي نيز به كار خود ادامه مي دهد.
بحران سياسي مذكور طي روزهاي اخير كمي افول كرده است و بايد ديد طي روزها و ماه هاي آينده چه شكل جديدي به خود مي گيرد.
در يك جمع بندي، پاكستان سال دشواري را پشت سر گذاشت و به نظر مي رسد سال دشوارتري را در پيش روي دارد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14