(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14



شنبه 26 دي 1388- شماره 19560
 

نامه دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس به رئيس دانشگاه درباره ميرحسين
آخرين اخبار از ترور استاد فيزيك دانشگاه تهران
هشدار دانشجويان درباره فعاليت شركت هاي هرمي در خوابگاه ها
سوداي دكتر شدن در ناكجا آباد!
باور كنيد دعوا سر اصل اسلام است!
فهرست حذفيات كتب منبع سوالات آزمون سراسري سال 1389



نامه دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس به رئيس دانشگاه درباره ميرحسين

پس از بركناري «ميرحسين موسوي»، از رياست فرهنگستان هنر و جايگزيني قصيده سراي مشهور و از نامي ترين خاقاني شناسان، «علي معلم دامغاني» براين منصب، موسوي تحركات جديدي را براي دوري از انزوا در دستور كار خود قرار داده است.
به گزارش «خبرنامه دانشجويان ايران»، موسوي كه پيش از انتخابات رياست جمهوري اخير با وجود داشتن مدرك فوق ليسانس معماري، در گروه علوم سياسي دانشگاه تربيت مدرس، دروس مسائل ايران و ريشه هاي انقلاب را تدريس مي كرد و حتي به راهنمايي پايان نامه هاي كارشناسي ارشد و رساله هاي دانشجويان به عنوان استاد راهنما مي پرداخت، قصد دارد بار ديگر به جايگاهي كه پيش از انتخابات و به صورت «غيرقانوني» در آن حضور داشت، بازگردد.
اين درحالي است كه اين اقدام وي، توسط قائم مقام وزارت علوم وقت «غيرقانوني» اعلام شد.اما پيرو اين اقدام غيرقانوني موسوي كه اينگونه اقدامات را رويه عادي خود ساخته است، موجب شد كه دانشجويان دانشگاههاي كشور، طي نامه هايي به مسئولان علمي كشور به آلوده كردن فضاهاي علمي با سياسي انديشي اعتراض كرده و خواهان پالايش فضاهاي علمي از شخصيت هايي كه به دلايل صرف سياسي وارد اين محيط هاي مقدس شده اند، شوند.
دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس در جديدترين اقدام خود، با اطلاع از احتمال بازگشت موسوي به جايگاه غيرقانوني سابق خود، طي نامه اي به رئيس دانشگاه، خواهان ممانعت وي از بروز چنين اتفاقي شده اند. اين دانشجويان در نامه خود موسوي را فاقد صلاحيت علمي براي حضور در اين مقام دانسته و صلاحيت سياسي وي را نيز پس از رويدادهاي اخير مردود توصيف كرده اند.اين دانشجويان همچنين موسوي را فاقد شأن علمي لازم براي حضور دراين دانشگاه دانستند.گفتني است موسوي، حتي با آن كه خود در فيلم هاي انتخاباتيش به دكتر نبودن و داشتن مدرك فوق ليسانس اذعان داشت، در سر در اتاق خود كه با اتاق علي رضا بهشتي، رئيس ستاد انتخاباتي مشترك بود، عنوان «دكترميرحسين موسوي»، را براي خود انتخاب كرده بود.

 



آخرين اخبار از ترور استاد فيزيك دانشگاه تهران

دكترمسعود علي محمدي استاد فيزيك دانشگاه تهران كه صبح سه شنبه توسط عوامل ضدانقلاب ترور شده است، از جمله اساتيدي بود كه به رغم فشار شديد حاميان موسوي نامه موهن خطاب به رهبري را امضا نكرده بود.
اين استاد فيزيك كه از دانشمندان هسته اي كشور بوده است به شدت به رفتار برخي گروههاي سياسي ساختارشكن در حوادث بعد از انتخابات انتقاد داشته است.
نامه چندتن از حاميان موسوي كه براي انتقام از 16آذر تاريخي 88 دانشجويان صادر شده بود قبل از انتشار در رسانه هاي داخلي در سايت ها و تلويزيون هاي خارج از كشور سردرآورد.
شهيد دكترعلي محمدي اين نامه را با وجود فشار زياد حاميان موسوي امضا نكرده است.هفته گذشته به دليل وقايع پس از انتخابات، وي از نمايندگان تشكل هاي دانشجويي درخواست تشكيل جلسه اي داد و اولين جمله وي دراين جلسه اين بود كه «ما به عنوان كساني كه به نظام و انقلاب معتقد هستيم، فعاليت مي كنيم و تلاش ما بايد برطرف كردن اختلافات باشد.»براساس برخي گزارش ها مسعود علي محمدي دانشمند ارشد هسته اي كه مقابل منزل خود ترورشد، درسال 64 مدرك كارشناسي خود را از دانشگاه شيراز دريافت كرد.
وي در دانشگاه شيراز از فعالان دانشجويي بود. پس از آن درسال 67 در مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه صنعتي شريف فارغ التحصيل شد. وي سپس درسال 71 مدرك دكتراي خود را با گرايش فيزيك ذرات بنيادي از همين دانشگاه دريافت كرد و با درجه استاد تمامي به تدريس در دانشگاه ها پرداخت. وي همزمان با دفاع مقدس در عرصه هاي علمي با سپاه پاسداران همكاري مي كرد. دكتر علي محمدي عضو هيئت علمي پرديس علوم دانشگاه تهران بود. وي سابقه رياست دانشكده فيزيك و معاون پژوهشي پرديس علوم دانشگاه تهران را نيز داشت.
به گفته دانشجويان وي بسيار سخت كوش و وقت شناس بود و كلاس هاي او جزو پرجمعيت ترين كلاسهاي دانشكده بود و علت آن سطح علمي بالاي اين استاد و رابطه خوب او با دانشجويان بود.

 



هشدار دانشجويان درباره فعاليت شركت هاي هرمي در خوابگاه ها

مجمع دانشجويان حزب الله در بيانيه اي به ورود شركت هاي هرمي به دانشگاه ها هشدار داده و خواستار رسيدگي مسئولان به اين مساله شدند.
متن اين بيانيه به شرح زير است: با وجود خروج ميلياردها تومان از سرمايه هاي مردم به خارج از كشور عضويت ميليوني هموطنانمان در اين شركت هاي هرمي كه هويت شان تنها با يك سايت اينترنتي و چند دفتر واقع در ساختمان هاي مسكوني شناخته مي شوند، اين سؤال از ذهن ها مي گذرد كه آيا هنوز اطلاعات و مدارك لازم جهت برخورداري با اين شركت ها به دست نيامده است؟ تا كي بايد شاهد عضويت نسل جوان بالاخص دانشجويان در اين شركت ها باشيم و خوابگاه هاي دانشجويي عرصه فعاليت و رفت و آمد سرشاخه هاي اين شركت ها باشد، در حاليكه از سوي مسئولان وزارت علوم هيچ برخوردي صورت نمي گيرد؟ و چگونه است در اين ساليان استاد سخنور دانشگاه تهران جلسات تبليغاتي خود را به صورت هفتگي و در سكوت كامل دستگاه هاي امنيتي برگزار كرده است؟
تا كي جوانان بايد از شهرستان ها به بهانه آشنايي با يك شغل و يا پروژه، بي اطلاع از همه جا به تهران بيايند و در باتلاق شركت هاي هرمي بيافتند؟ چرا تاكنون اطلاع رساني مناسب و موثري ازسوي صدا و سيما و نهادهاي امنيتي جهت هشدار به مردم صورت نگرفته است؟ چرا سر دسته هاي كلاهبرداري اين شركت در داخل كشور شناسايي و به مردم معرفي نمي شوند؟ چرا نهادهاي فرهنگي و پژوهشي كشور به اين مساله نپرداخته اند كه چرا مردم در دام طمع اين شركت ها مي افتند؟ و هيچ توجهي به سرنوشت اعضاي سابق نمي كنند و به عضويت در سيستم هاي گوناگون هرمي پافشاري مي كنند؟ آيا تا به حال كسي پرسيده است چرا در كشورهاي پيشرفته دنيا خبري از فعاليت در اين شركت ها نيست؟ و اينكه چرا محكوميت هاي سنگين و زندان هاي صدساله در انتظار متخلفان و كلاه برداران اين شركت هاي هرمي در قوانين اين كشورها در نظر گرفته شده است؟ آيا اين همه عضويت در كشور دليلي غير از بيمار بودن اقتصاد فعلي و نبود شرايط مناسب فعاليت هاي اقتصادي و شغلي و صندوق هاي سرمايه گذاري دارد؟ شايد اگر در چند سال گذشته قوانين مصوب مجلس شوراي اسلامي به خوبي اجرا شده بود و مسئولان قضايي و امنيتي از راه هاي گسترش اين شركت ها آگاه شده بودند امروز دوباره شاهد اوج گرفتن اين شركت ها نبوديم. شايد اگر وزارت بازرگاني ما به جاي تدوين آيين نامه هاي ناقص و غيركارشناسي به فعال نمودن بازارهاي سرمايه گذاري داخلي در بخش هايي چون صنعت و كشاورزي مي پرداخت امروز شاهد عطش فوق العاده عده اي از افراد ساده انديش جهت سرمايه گذاري در اين شركت هاي بي اعتبار و كلاهبردار خارجي نبوديم. اما نكته اي كه بايد به آن اشاره شود اقدام روزنامه ايران در روز سه شنبه 8 دي ماه است كه با تيتر سؤال برانگيزش به توجه به فعاليت هاي غيرقانوني و غيرشرعي شركت هاي هرمي پرداخت و اندك تلاش هاي صورت گرفته از سوي رسانه ها و تشكل هاي دلسوز جهت هشدار به مردم را كم رنگ نمود و زمينه سوءاستفاده اعضاي اين شركت هاي مبتني بر سالم بودن فعاليت هايشان را فراهم نمود در حاليكه تكذيبيه روز اطلاعات هم در هياهوي خبري كارآمد نبود.

 



سوداي دكتر شدن در ناكجا آباد!

زهره بال
فرزنداني از كشورمان تنها براي دكتر و پزشك شدن راهي دانشگاه هاي بسيار ضعيفي در برخي كشورهاي خارجي كه حتي از حداقل آموزش هاي علمي هم برخوردار نيستند مي شوند و در هنگام بازگشت حتي كالاي علمشان خريداري ندارد.
تحصيل در رشته هاي گروه پزشكي به دليل حساسيت فراوان فارغ التحصيلي در اين گروه و ارتباط مستقيم آن با سلامت مردم از اهميت بسياري برخوردار است. با اينكه ظرفيت شركت در رشته هاي گروه پزشكي در سالهاي اخير به طور قابل ملاحظه اي توسعه يافته است اما همچنان سوداي دكتر شدن باعث مي شود كه جوانان زيادي پاي در راهي بگذارند كه نه تنها سوداي آنها را رقم نمي زند بلكه پس از آزرده شدن بسيار وقتي باز مي گردند در وطن نيز كالاي علمشان را خريداري نيست.
كشورهاي جنوب شرقي آسيا در سال هاي اخير توانسته اند با جذب دانشجويان خارجي، دانشگاه هاي خود را از نظر كمي توسعه دهند اما كيفيت اين دانشگاه ها همچنان مورد ترديد بسياري از متخصصان آموزش عالي است. در حاليكه اين كشورها براي رشته هاي دانشگاهي خود با تبليغات هر روزه در مجله ها و روزنامه هاي ايراني توانسته اند جمع كثيري از دانشجويان ايراني را به خود جذب كنند از سوي ديگر اين دانشجويان پس ازورود به آن دانشگاه ها با تصويري متفاوت مواجه مي شوند.
نكته غم انگيز ديگر اين است كه دانشجويي كه در طي دوران تحصيل خود با موضوعاتي همچون خريد و فروش نمره و سؤال در دانشگاهي بي كيفيت در ديار غربت مواجه مي شود ناخواسته به وادي قدم مي گذارد كه با روح اخلاق پزشكي به عنوان يكي از اركان الزم براي يك پزشك و يا دندانپزشك منافات دارد.
اين موضوع كه ايران در سال هاي پيش ازانقلاب اسلامي با كمبود پزشك عمومي مواجه بود نكته اي است كه همه به آن اذعان دارند اما امروزه با تربيت هزاران پزشك عمومي و ارائه كليه تخصص ها و وجود رشته هاي فوق تخصصي و تحصيل سالانه بيش از 120 هزار دانشجو در رشته هاي علوم پزشكي، نهايت بي انصافي است كه جوان 18 ساله ايراني به دياري قدم بگذارد كه از اولين هاي آموزش پزشكي نيز بي بهره است.
در حالي كه جوان ايراني در فيليپين در دانشكده اي، پزشكي مي خواند كه حتي جسدي براي تشريح وجود ندارد و آموزش از سوي افرادي فاقد صلاحيت براي آموزش پزشكي كه رشته اي حساس و مهم محسوب مي شود، ارائه مي شود نبايد انتظار داشته باشد كه در زمان بازگشت به كشور بتواند در بهترين نقطه تهران به ارائه خدمات پزشكي بپردازد. اين وظيفه وزارت بهداشت است كه در ابتداي بازبيني مدارك اين گروه از فارغ التحصيلان حساسيت لازم را براي اطمينان از مهارت هاي علمي و عملي آنها به خرج دهد.
براساس آخرين مصوبات شوراي عالي ارزشيابي مدارك تحصيلي خارجي تنها افرادي كه در يكي از دانشگاه هاي معتبر از نظر وزارت بهداشت شروع به تحصيل كرده مي توانند جهت ارزشيابي مدارك خود اقدام كنند بنابراين مشخص است كه دانشگاه هاي غيرمعتبر چه وضعيتي خواهند داشت.
با وجود اطلاع رساني هاي متعدد رسانه ها و مسئولان، هنوز خانواده ها براي دكتر شدن بهاي گزافي مي پردازند و متاسفانه در اين راه از راهنمايي هاي متعدد و مراكز مشاور وزارتخانه هاي مسئول يعني وزارت بهداشت و علوم نيز كمتر بهره مي گيرند. در حالي كه فهرست دانشگاه هاي معتبر و غيرمعتبر از سوي دو وزارتخانه به طور سالانه و بعضاً در هر نيمسال تحصيلي منتشر مي شود اما خانواده هايي هستند كه در دام مؤسسات غيرمجاز اعزام دانشجو به خارج گرفتار آمده و بدون توجه به اعتبار دانشگاه مورد نظر فرزند خود را راهي ديار غربت مي كنند.
در حال حاضر 9 دانشگاه و دانشكده در كشور فيليپين در امر آموزش رشته هاي علوم پزشكي فعاليت دارند كه اين دانشگاه ها هر كدام ضوابط خاص خود را در پذيرش دارند اما واقعيت درون اين دانشگاه ها و خريد و فروش نمره در بعضي از اين مراكز آموزشي از نكات غم انگيزي است كه بسياري از دانشجويان ايراني در آن دانشگاه ها به آن اذعان دارند.
با بررسي سايت هاي اين دانشگاه نكته اي به چشم مي خورد كه بخش هاي اعضاي هيئت علمي يا فعال نيست و يا اطلاعات كاملي از آن ها وجود ندارد در حاليكه يكي از معيارهاي ارزشيابي نحوه درست اطلاع رساني در اين زمينه به مخاطبان دانشگاه است.
از سوي ديگر علاوه بر اطلاع رساني ضعيف، تصوير جذابي كه اين دانشگاه ها از خود ارائه مي دهند تا دانشجويان بيشتري در آنها جذب شوند. درحاليكه در اطلاعات اوليه اين دانشگاه نشان مي دهد اين دانشگاه در حوزه هاي غيرپزشكي از توانمندي هايي برخوردار هستند اما در حوزه پزشكي اطلاعات متعدد فارغ التحصيل حكايت از عدم كيفيت مناسب آنها براي تربيت پزشك مي دهد.
هزينه تحصيل در رشته هاي دندانپزشكي، پزشكي و داروسازي به نوع دانشگاه بستگي دارد و حداقل درهر نيمسال 850 تا 900 دلار و حداكثر درهر نيمسال 3 هزار دلار از دانشجويان اخذ مي شود. ارزان جلوه دادن زندگي در اين كشور و هزينه هاي تحصيلي نيز يكي ديگر از مشكلاتي است كه موسسات غيرمجاز اعزام دانشجو به خارج مشكلاتي را براي دانشجويان ايراني ايجاد مي كنند.
به گزارش مهر، طول دوره رشته پزشكي در مقطع دكتري در اين كشور 8 سال، ليسانس داروسازي چهار سال، دكتري داروسازي هفت سال و دكتري دندانپزشكي 6 سال است.
البته اين گزارش قصد ندارد كه كيفيت آموزش عالي را در كشوري چون فيليپين زير سؤال ببرد چرا كه آن كشور نيز همچون ساير كشورهاي جهان دانشمند، محقق، استاد توانمند و فعاليت علمي موثر دارد. از سوي ديگر قصد نداريم كه مشكلات فراوان آموزش عالي كشور عزيزمان ايران را نيز از ياد ببريم كه با وجود هوش و توانمندي دانشجويان و اساتيد كمبودهاي زيادي مانع از تحقق اهداف بلند علمي كشور مي شود. اما نكته اينجا است كه جوان ايراني با اصرارهاي فراوان مادران و پدراني كه به قصد فخرفروشي به فاميل، روياي دكتر شدن كه براي خودشان تحقق نيافته، تصور زندگي بهتر در دياري بيگانه، هزينه كمتر تحصيل در كشوري دوردست و هزاران دليل خودساخته پاي به جايي مي گذارد كه قرار نيست آينده درخشاني در انتظارش باشد.
فردي كه ناآگاهانه قدم به دانشگاهي مي گذارد كه در كشور خودش مدرك آن دانشگاه را نيز اهميتي نبخشند، آنچه از دست داده غرور و شخصيت و جواني است كه هرگز باز نمي گردد. به طور قطع تحصيل در دانشگاهي كه از استانداردهاي اوليه براي تحصيل در رشته مهمي چون پزشكي برخوردار نباشد هم دوران دانشجويي لذت بخشي به همراه ندارد هم در آينده پزشك مسئوليت پذير و دلسوز بيماران تربيت نمي شود.
منبع : مهر

 



باور كنيد دعوا سر اصل اسلام است!

محمد عبدالهي
امسال هم زمان با آغاز زمستان، رويدادهاي ناميموني در سپهر سياسي كشور رقم خورد كه در نوع خود كم نظير بود. دو مرحله قداست شكني اخير كه در فاز نخست با هتاكي به تمثال مبارك حضرت امام(ره) و در مرحله دوم با قداست شكني از روز عاشورا توسط حاميان جريان سبز رقم خورد، اگرچه بسيار دردناك، امام موضوع تازه اي نبود. تحليل دقيق وقوع اين رخدادها در شرايطي كه سران فتنه منافقانه و در تاكتيك فرار به جلو فرياد وا اسلاما سر داده اند در صورتي ميسر خواهد بود كه اولا فارغ از منازعات سياسي و ثانيا با تكيه بر سوابق تاريخي و فكري فتنه انگيزان صورت پذيرد. در اين شكل از تحليل نبايستي به بررسي ابعاد موضوع صرفا در روز عاشورا يا تجمع دانشجويي كه به عكس حضرت امام(ره) توهين شد بسنده كرد، بلكه لازم است به تحليل فرآيند چندين ساله اي كه در ساخت اين شرايط اصلي ترين نقش را به عهده داشته است پرداخته شود.
مناسب است نام اتفاقات قداست شكنانه اخير را «پروژه عبور از دين» بگذاريم، اين پروژه كه در روز عاشوراي امسال مجددا و در شكلي عملياتي تر رونمايي شد، مرحله نهايي «عبورهايي» است كه از سال هاي قبل و از دوران اصلاحات رقم خوردند. هتاكان سبزپوش روز عاشورا و حرمت شكنان حضرت امام(ره) پسماندهاي همان تفكري هستند كه روزگاري عبور از قانون اساسي و پس از مدت زمان كوتاهي گذر از نظام اسلامي را رقم زدند، ساختارشكني هايي كه هنوز از حافظه تاريخي ملت پاك نشده است. شايد مرور برخي از اين قداست شكني ها خصوصا براي كساني كه امروز در قاب نفاق، لباس ديانت به تن كرده و خدعه مي كنند، خالي از فايده نباشد.
در سال هاي ابتدايي دوران اصلاحات در محافل دانشگاهي و مطبوعات روندي آغاز شده بود كه به طور مشخص ذاتيات و مقومات دين را هدف گرفته بود. مقابله با نص قرآن كريم و تكيه بر استدلال هاي شخصي در نفي آيات قرآن از توطئه پشتوانه داري خبر مي داد كه با ادامه اين روند، همه اصول و مباني اعتقادي مسلمين زيرسؤال مي رفت! روزنامه صبح امروز در همان ايام نوشت: «از آن جا كه بعيد است يك شخص 950 سال عمر كند لذا نوح نه يك شخص كه يك قوم بوده واقعا بعيد است كه يك شخص 950 سال عمر كند.» (اشاره به آيه 14 سوره عنكبوت)
دو سال پس از دوم خرداد، روزنامه ايران نيز اين گونه نوشت: «آنچه از آيات متعدد قرآني پيرامون معاد، قيامت و كيفر اعمال آمده همگي تعبيري است از باطن همين زندگي دنيا و براساس همين مبنا مسئله وحي، نزول وحي هم امري نمادين تلقي مي شود.» نويسنده همچنين قرآن را تجربه معنوي و بصيرتي قلبي دانسته و به دنبال آن مسئله نبوت و عصمت پيامبر(ص) را زير سؤال برد.
چند ماه بعد، روزنامه خرداد به مدير مسئولي عبدالله نوري با درج مقاله اي احكام شريعت را غيرعقلاني خواند: «نمي توان يك آيين براي سبك زندگي ساخت كه در آن دسته اي از اعمال حرام، دسته اي ديگر واجب و دسته اي ديگر مباح و مستحب و مكروه باشد.»
اسائه ادب به امام حسين(ع)، وارد ساختن اتهام خشونت به اميرالمومنين(ع)، خشونت آميز خواندن زيارت وارث و تضعيف عزاداري شيعيان، همجمه هايي بود كه در طول چند سال روزنامه هاي اصلاح طلب در راستاي پروژه دين ستيزي دنبال نمودند.
جريان دين ستيز براي رسيدن به مقصود اصلي كه استحاله ديني و فروپاشي دروني نظام اسلامي بود، اصل ولايت فقيه را زائد و غيرضروري قلمداد كرد. در همان ايام، نشريه راه نو از قول محسن كديور نوشت:
«ولايت فقيه نه ضروري عقلي است و نه ضروري ديني، نه ضروري مذهب است، نه ضروري فقه اماميه، نه از اصول تشيع است نه از مسائل اقتصادي.»
در ماهنامه كيان نيز ولايت فقيه مورد هجمه قرار گرفت: «ولايت فقيه منحصر در شخص نبي اكرم(ص) است و با رفتن او ولايت فقيه نيز خاتمه مي يابد. او خاتم نبوت و خاتم ولايت بود ولايت پيامبر بعد از او به كسي منتقل نشده است.»
در همان سال ها بود كه آغاجري در جمع فرهنگيان همدان به مراجع تقليد و فقاهت شيعي سخيف ترين توهين ها را نمود و اندكي بعد اكبر گنجي كه پيش از اين در مقاله اي واقعه كربلا را نتيجه (نعوذبالله) خشونت طلبي پيامبر(ص) در جنگ بدر خوانده بود به ساحت مقدس حضرت حجت(عج) جسارت كرد.
موارد ذكر شده مشتي از خروارها استناد متقن است كه ثابت مي كند جريان «تجديدنظرطلب» فقط يك جريان تحول خواه سياسي نيست. واقعيت آن است كه دعوا اگر بر سر مناصب و كرسي قدرت بود دخلي به مقدسات و باورهاي ديني مردم نداشت. اگر اين گونه نيست پس اسناد بي شماري كه به يقين ذكر آن ها از حوصله اين نوشتار خارج است و اكنون كتاب ها در خصوص آن ها نگاشته شده است از چه چيز حكايت دارند؟ آيا صرفا حق آزادي بيان و عقيده مجال و توجيه اين گونه هتاكي ها را فراهم آورده است؟!
كدام عقل سليم مي پذيرد كه آزادي بيان به معناي هتاكي و جسارت به ارزش هاي ميليون ها انسان تعبير وتفسير شود، آن هم از سوي داعيه داران اصلاح و نوسازي و تجديدنظرطلبي!
با مرور برگ هاي تاريخ، هر عقل سليم و روح بي غشي مي پذيرد كه موضوع فراتر از اين حرف ها و توجيه هاي بي پايه است. واقعيت غيرقابل انكار آن است كه دعواي اصلي جبهه استكبار و دنباله هاي داخلي آن- كه امروزه نماد سبز به دست گرفته اند- بر سر اصل اسلام است، اسلامي كه ما آن را با قرائت يگانه و خالصانه خميني كبير ادراك كرده ايم نه اسلامي كه روزي نصوص آن را تحريف مي كنند و امروز بر اصل آن خنجر مي كشند. حال كه سخن از نام امام خميني(ره) به ميان آمد بد نيست حافظه غبار گرفته مدعيان دروغين پيروي از خط امام(ره) به رخدادي تاريخي متوجه گردد. حتما آقايان يادشان هست كه امام(ره) در مصاحبه اي كه در آن به مقام قدسي حضرت زهرا(سلام الله عليها) اندكي جسارت شده بود چه واكنشي نشان دادند؟! حتما فراموش نكرده اند كه واكنش امام(ره) قاطعانه، محكم و مبتني بر اصل اسلام بود و البته براساس نظرات استحاله شدگاني چون شما حتما در تضاد با دين رحماني!! چرا جسارت اين را نداريد كه شجاعانه و به صراحت بگوييد كه امام(ره) هم اشتباه كردند! شما كه در مقابل هتاكي هوادارانتان به عكس امام(ره) سكوت كرده ايد چرا آخرين پرده از افكارتان را به نمايش عمومي نمي گذاريد؟!
قداست شكني روز عاشورا بازيگراني داشت كه قولا و عملا تابع جريان اصلاح طلب بودند. به تعبير دقيق تر، اين صحنه زشت، آمران و كارگرداناني داشت كه قريب يك دهه بر پوچ گرايي، قداست زدايي و دين گريزي نسل جوان همت گماردند و ثمره آن را در قداست شكني هاي اخير چيدند!
قداست شكنان روز عاشورا همان درس آموختگان مكتب سروش، مجتهد شبستري، گنجي و بسياري روشنفكرنماياني هستند كه در سايه تفكر اصلاح طلبي و تساهل و تسامح ليبراليستي و بي ضابطه حاكم بر افكار سران اصلاحات مجال رشد و تربيت يافتند.
با اين حساب مقصران اصلي اگرچه هنوز چهره در نقاب كرده و در پشت ماجرا ايستاده اند اما در پيشگاه عدالت و حقيقت رسوا هستند. اما پروژه عبور از دين چرا و چگونه اتفاق افتاده است؟زمينه هاي آن در كدام بستر تاريخي مهيا شده و چه مؤلفه هايي در ساخت آن تأثيرگذار بوده اند؟ تاريخ گواه آن است كه روشنفكران غرب گرا تاب تحمل انقلاب اسلامي و گفتمان حكومت ديني را ندارند و به تكاپوي از ميدان به در كردن آن سال هاست كه رنج مي كشند. در سه دهه گذشته، دشمنان از تمام ابزارها و ظرفيت هاي بالقوه و بالفعل كمك گرفتند تا آسيب ها را كارآمد ساخته و نهال نورسته انقلاب اسلامي را زمين گير سازند. نتيجه آزمون و خطاهاي بسيار آنان يافتن نقطه اي حساس در پيكره انقلاب بود. اين نقطه همان «انديشه معنويت خواهي» و «روحيه تعبد نسبت به احكام شريعت» بود. دشمن به درستي دريافت كه اين انديشه همان نيرويي است كه سازنده كانون فكري توانمند تمام مبارزات انقلابيون طي قريب به نيم قرن اخير بوده است. همان تفكري كه حاضر است براي حراست و صيانت از مرزهاي اعتقادي خود گران بهاترين سرمايه ها، از جان گرفته تا مال و خاندان را فديه كنند. بنابر اين تا مادامي كه كانون تفكري سترگ مانند «خداخواهي» در اذهان مردم باشد، مسير برغربي شدن مسدود خواهد بود.
شروع پروژه خنثي سازي كانون تفكر معنويت خواهي بايد به دست كساني انجام مي گرفت كه دو قيد را با خود به يدك كشند؛ اول اينكه روشنفكر باشند و طراح ايده هايي جديد در مقابل گفتمان سنتي و منسوخ قديمي و دوم اينكه ادبيات ديني داشته باشند. چرا كه آزمون هاي قبل از انقلاب به اينان فهمانده بود كه هر جرياني با تظاهر رسمي به لائيسيته و دين گريزي، سرانجامي نظير كسروي ها را به دنبال خواهد داشت.
«تحقق و بسط مدرنيته» از همين زمان در كشورمان آغاز شد اما قبلاً نيز گفته شد كه مانع بزرگي به نام «دين مداري» بر سر راه آن بود، از اين رو روشنفكران مأموريت يافتند تا ناكارآمدي دين و مثله كردن آن را به عنوان اولين گام هاي پروسه دين زدايي به انجام رسانند. آنجا بود كه سيلي از مقالات و حجم انبوهي از سخنراني ها و همايش ها و ميزگردهاي به ظاهر علمي با عناوين جذابي نظير دين فراتر از ايدئولوژي، معرفت شناسي ديني، اصل مدارا در دين، دين منهاي شريعت، اسلام منهاي تفقه، اسلام بدون روحانيت و... به عنوان غذاي جديد فكري نسل جوان و اصحاب انديشه به بازار علوم و دانشگاه ها عرضه گرديد. پروسه اي كه آن را «مدرنيزاسيون» نام نهادند.
مدرنيزاسيون داراي دو وجه ايجابي و سلبي بود. وجه ايجابي آن تثبيت پايه هاي مدرنيته در همه ابعاد نظري و عملي هر نظام سياسي را در برمي گرفت و وجه سلبي آن دفع هر نوع مانعي براي بسط و گسترش مدرنيته را شامل مي شد. نسخه بومي غرب براي ايران، اسلام و مفاهيم مكتبي تشيع را در دستور كار سياست هاي سلبي مدرنيزاسيون قرارداد. در واقع وجه ايجابي راه بازگشت لائيك ها و تفكر غيرديني را باز مي كرد و بار آن به دوش سكولارهاي غيرمذهبي بود.
«در جامعه دين مدار يعني جامعه اي كه دين در گستره عمومي نقش مهم و تعيين كننده ايفا مي كند و براي مثال منبع مشروعيت، قانون گذاري و غيره است. روشنفكران به دليل اينكه روشنفكرند، لاجرم بايد به دين عطف نظر كنند، چرا كه رسالت روشنفكر «نقادي» است و روشنفكر لاجرم بايد ايده ها و ساختارهاي موضوع نقادي خويش را از جامعه خود و به تناسب اهميتي كه در حيات فكري و اجتماعي جامعه مربوطه دارند، برگيرند. بنابراين توجه روشنفكر به دين، توجيهي بالغرض و ناشي ازمقتضيات تاريخي جامعه اوست؛ يعني روشنفكر از آن حيث كه روشنفكر است به دين به منزله جزئي از اجزاي فرهنگ يا سنت مي نگرد و توجه او به دين در ذيل پروژه اصلي وي، يعني «تحقق و بسط مدرنيته» صورت مي گيرد... او سنت را مورد بازخواني و بازسازي قرار مي دهد تا يكي ازموانع تحقق پروژه مدرنيته را مرتفع كند...»
روشنفكران ديني به مثابه توليدكنندگان، نيازمند مصرف كنندگان و توزيع كنندگاني براي ايده هاي به ظاهر نوين خود در عرصه نظريه پردازي بودند و در اين ميان چه كساني بهتر از دانشگاهيان و نسل سوم انقلاب! چرا كه جوامع غالبا تابع نخبگان خود بوده اند و اين تبعيت هرگاه با هدايت گري نخبگان صالح همراه بوده است نويدبخش آزادمنشي حقيقي و سعادت مندي بشريت گرديده است.
تمركز بر تربيت نسلي نوانديش يا بهتر است بگوييم دگرانديش، كه اين بار دين را از منظري نو و با ديده ي «علم بشري» مي نگرد، مأموريتي بود كه روشنفكران در ميان نخبگان اين مرز و بوم بدان پرداختند.
دين ستيزان در اين پروسه جديد تلاش خود را به كار گرفتند تا «دين امروزي» را جايگزين «امروز ديني» نمايند و خروجي هاي اين چرخه توليد افرادي بودند كه بايستي منادي رنسانسي جديد در جامعه اسلامي باشند. افرادي كه تفكر انقلاب را با تمام مفاهيم ارزشي آن نظير استعمارستيزي، استقلال از بيگانگان، حكومت بر مبناي دين مداري و بالاخره اسلام سياسي، نوعي جزميت گرايي بيهوده بخوانند و درصدد تابوشكني از تمام امور تخيلي و ماورايي برآيند كه به زعم ايشان با نام دين در باورهاي مردم تزريق شده است.
آري اين حربه جديد استعمار بود كه از نسل سوم انقلاب، توابيني بسازد تا بر تارك پدرانشان مهر توبه زنند و با چرخشي آشكار از آن مباني اصيل و ارزشي راه را بر ورود مدرنيته مجدداً باز نمايند.
واقعيتي كه راهپيمايي ميليوني مردم در اعتراض به پروژه دين ستيزي و قداست شكني روز عاشورا به نمايش گذاشت نقش بر آب بودن سالها زحمت دين ستيزان بود. رفراندوم خداخواهي مردم نشان داد كه جريان دين ستيز موج كوچكي است از اقيانوس عظيم جوانان مسلمان و موج هاي كوچك را ياراي متلاطم ساختن اقيانوس نيست. گرچه بر پيشاني هاي سياه سران فتنه اخير و بانيان چندين ساله آن مهر «خودباختگي» خورده و «مرعوبيت» در كالبدشان رسوخ كرده است اما نورانيت احكام شريعت رخ جوانان اين مرز و بوم را همچون خورشيدي تابناك نموده است. بنابراين تلاش براي معنويت زدايي از جوانان تحت لواي نفاق و دورويي، آب در هاون كوبيدن است.
پي نوشت ها
1-روزنامه صبح امروز 19/10/78
2-مقصود فراست خواه، گزاره هاي اصلي دين اه زبان نمادين است، ايران، 26/1/78
3-رك حسين پدرام چوبين دره، پشت نقاب سكولارهاي اصلاح طلب
4-راه نو، محسن كديور، 10/5/77
5-كيهان، بهمن 1377
6-احمد نراقي «درباره روشنفكري ديني»، مجله راه نو- شماره 9

 



فهرست حذفيات كتب منبع سوالات آزمون سراسري سال 1389

حذفيات منابع سوالات آزمون سراسري سال 89 اعلام شد .
الف- دروس عمومي ،نام كتاب: قرآن و تعليمات ديني 2 (دين وزندگي 2)،كد كتاب 222، پايه تدريس سال دوم ، سال چاپ 86، حذفيات شامل :
- فعاليت ها : شامل نمونه يابي درصفحات 15 ، 23 و156 - ذكر نمونه ها درصفحه 141 - كشف عوامل درصفحه189 ،تفكر در صفحات63 و174- خودكاوي درصفحات 97 ، 100 ، 130 ، 131 و 141- مقايسه در صفحه 102- تطبيق در صفحات 132 ، 150 ، 159 ، 176 و181 - بررسي درصفحات 140 ، 148 ، 172 ، 185- پيام آيات درصفحه 161
- پيشنهادها : در صفحات 18 ، 29 تا 33 ، 43 ، 55 ، 66 ، 75 تا 77 ، 85 ، 92 ، 118 ، 133 ، 167 و 178
- ترجمه هايي كه درمقابل آيات دركتاب نوشته شده است.
- ياد آوري ها ومتون ادبي و انگيزشي ، مانند يادآوري در صفحات 9 ، 109 و121
- تركيب هاي شيميايي آب و دي اكسيد كربن در صفحات 13 و14
- متن صفحات 34 ، 36 ، 54 ، 194 و شعر صفحه 65
- پاورقي ها ي كتاب
ب- دروس عمومي ،نام كتاب: قرآن و تعليمات ديني 3 (دين وزندگي 3 )،كد كتاب 251،پايه تدريس سال سوم،سال چاپ 87، حذفيات شامل :
- كليه پيشنهادها ، يادآوري ها گام ها ، پاورقي ها و بخش هاي براي مطالعه
- فعاليت ها : شامل تكميل درصفحه ي 11 - نمونه يابي درصفحات193 و196 - بررسي در صفحات 21 ، 151 ،220 و235 - جستجو در صفحه ي 53 - تطبيق در صفحات 61 و 175 - خودكاوي در صفحات 140 و 195 - مقايسه در صفحه ي 148 - برنامه ريزي در صفحه ي 156 - انديشه در صفحه ي 169 - طبقه بندي در صفحات 215 و219 - راه حل در صفحه ي 223- شناسايي عوامل در صفحه ي 236 - ذكر نمونه 180
- اشعار: درصفحات 41 ، 44 و 48
- ترجمه هايي كه درمقابل آيات دركتاب نوشته شده است.
ج- دروس عمومي ،نام كتاب: معارف اسلامي( دين وزندگي )،كد كتاب 1/285،پايه تدريس پيش دانشگاهي،سال چاپ 88،حذفيات شامل :
- يادآوري : در صفحه 3 و متن صفحه 91
- فعاليت ها : استدلال در صفحه 17- حل مسأله درصفحه ي 18 و138- تفكر درآيات درصفحه ي 28 - بررسي در صفحات33 ، 52 ، 53 ، 72 و 177 - برنامه ريزي در صفحات 33 و45 - ذكرنمونه ها در صفحات 41 و 66- خود ارزيابي درصفحات 41 ، 49 و54 - خودكاوي در صفحه 42 - پيشنهاد در صفحه ي 56 - تطبيق در صفحات 71 ، 139 ، 155و 159 - مقايسه درصفحات 37 و 117- نمونه يابي درصفحه ي 175- هم انديشي درصفحه ي 172 و 180
- برداشت : درصفحات 121 تا128 ، 130 تا 133 و 161 تا 164
- ترجمه هايي كه درمقابل آيات دركتاب نوشته شده است.
- پاورقي ها و بخش هاي براي مطالعه
د- حذفيات دروس تخصصي گروه علوم رياضي
نام كتاب: آمار و مدلسازي، كد كتاب 3/234، پايه تدريس دوم، سال چاپ 86 ، حذفيات،فصل هشتم .
ج- دروس تخصصي گروه علوم تجربي
نام كتاب: آمار و مدلسازي، كد كتاب 5/258، پايه تدريس سوم، سال چاپ 87، حذفيات ، فصل هشتم .
د- دروس تخصصي گروه علوم انساني
نام كتاب : آمار و مدلسازي، كد كتاب: 3/234، پايه تدريس دوم، سال چاپ 86، حذفيات ، فصل هشتم ،
نام كتاب : اقتصاد ،كد كتاب : 1/240 ،پايه تدريس : دوم سال چاپ: 86 ،حذفيات شامل : كليه مطالب با عنوان « مطالعه ي آزاد» در صفحات 77 ، 85 ، 88 و 89 ، 97 تا 102 ، 121 تا 123 و 147 تا 151
نام كتاب : عربي (2) (علوم انساني) ،كد كتاب : 2/224،پايه تدريس :دوم،سال چاپ: 86 حذفيات شامل : دو درس 9 و 18
نام كتاب:جامعه شناسي (2)،كد كتاب : 1/281 ،پايه تدريس : سوم ،سال چاپ: 87 حذفيات شامل: تمام مطالب باعنوان « براي مطالعه ي بيشتر » ، تصاويرونمودارها
نام كتاب :علوم اجتماعي،كد كتاب: 1/300 ،پايه تدريس: پيش دانشگاهي،سال چاپ 88، حذفيات شامل : تصاوير ، نمودارها جداول ، نقشه ها و مطالب كادرهاي رنگي است .

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14