(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 4 بهمن 1388- شماره 19567
 

حيات و ممات باعزت
شيعه واقعي
عامل تزاحم و ناامني
شايعه؛ بمب ويرانگر
فضيلت و ارزش حريص بودن بر علم
تپش قلم



حيات و ممات باعزت

قال الحسين(ع): ليس الموت في سبيل العزه الاحياه خالده وليست الحياه مع الذل الا الموت الذي لاحياه معه.
امام حسين(ع) فرمود: مرگ در راه رسيدن به عزت، حيات جاويدان است و زندگي با ذلت چيزي جز مرگ بدون (آثار) حيات نيست.(1)

 



شيعه واقعي

محمدبن ابي عمير از پرورش يافتگان مكتب اهل بيت(ع) و از روات مورد وثوق و اعتماد است. او مدتي به شغل بزازي اشتغال داشت و داراي تمكن مالي بود ولي براثر پيش آمدهايي اموالش ازدست رفت و به فقر و بي چيزي مبتلا گرديد. از مردي ده هزار درهم طلب داشت، مديون براي آنكه بدهي خود را بپردازد خانه مسكوني خويش را به ده هزار درهم فروخت وبا پول آن روانه خانه ابن ابي عمير شد. در را كوبيد، ابن ابي عمير از منزل بيرون آمد، مديون پول ها را تسليم وي نمود و گفت اين مبلغي است كه از شما به ذمه من است. پرسيد اين پول را چگونه بدست آورده اي؟ آيا از كسي ارث برده اي؟ گفت: نه، آيا شخصي به تو بخشيده است؟ جواب داد نه، آيا متاعي داشتي كه فروخته اي؟ بازهم پاسخ منفي داد و گفت خانه مسكونيم را براي اداي دين خود فروخته ام و پولش را براي شما آورده ام. ابن ابي عمير گفت: ذريح محاربي از امام صادق(ع) روايت كرده كه فرموده است: مرد مديون به جهت اداي دين، از منزل مسكونيش رانده نمي شود. سپس گفت به خدا قسم با آنكه هم اكنون آنقدر در مضيقه مالي هستم كه حتي به يك درهم احتياج دارم اما اين پول را نمي گيرم.(1)

 



عامل تزاحم و ناامني

پرسش:
كساني كه مدعي سلوك در مسير صراط مستقيم بوده و هر روز اين معنا را در نمازهاي يوميه از خداي متعال طلب مي كنند چگونه است كه دچار تزاحم و ناامني در تعامل با يكديگر مي شوند؟
پاسخ:
صراط مستقيم برخلاف سبيل در منطق قرآن واحد است، نه كثير و دليل عمده كثرت ناپذيري صراط اين است كه از جانب خداي احد است و آنچه از طرف اوست و از خداست و به سوي خداست واحد است و اختلاف، تخلف و تناقض نمي پذيرد. اما چرا انسان هاي مدعي در صراط مستقيم دچار اختلاف، تضاد و يا تناقض در مناسبات و تعاملات خود با يكديگر مي شوند ريشه آن را بايد در پيروي از هواهاي نفساني و يا سبل غيرالهي جست وجو كرد كه علي(ع) در خطبه 5 نهج البلاغه مي فرمايد: انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع. جز اين نيست كه شروع وقوع فتنه ها پيروي كردن از هواهاي نفساني است. بنابراين جامعه امن و بي تزاحم با رهروان صراط مستقيم در صورتي كه مقصد و هدف غايي آنها يكي باشد و راه هاي فرعي آنها نيز در مسير قرب و سبل الهي باشد، در عمل محقق خواهد شد.
راه بي تزاحم
در آيه كريمه (اهدنا الصراط المستقيم) هدايت «همه انسانها» از خداي سبحان مسئلت مي شود. همان طور كه در آيه (اياك نعبد و اياك نستعين) نيز تنها سخن از عبادت و استعانت شخص متكلم نيست.
سر مسئلت هدايت عمومي اين است كه جامعه امن و بي تزاحم تنها با هدايت همگاني و حركت همه به يك سو، تامين مي شود؛ اما اگر هر گروه به سمتي حركت كنند، يا گروهي به سمتي روانه باشند، ولي برخي ديگر از آن سمت باز گردند، چنين جامعه اي گرفتار تزاحم و از امنيت مطلوب محروم است.
واحد بودن مقصد و نبودن مزاحم، شرط سالم به مقصد رسيدن است. راهيان صراط مستقيم با يكديگر «رفيق حسن» و هماهنگ هستند: (و من يطع الله و الرسول فأولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن أولئك رفيقا) (نساء- 69)؛ زيرا آنان مددكار يكديگرند، نه مزاحم و اين ويژگي صراط مستقيم است كه راهيان آن به تعليم و هدايت الهي، هدايت همگان را در پيمودن راه مسئلت مي كنند.
اگر رهرو تنها باشد و ديگران همراه و هم مسلك او نباشند، راه را با دشواري مي پيمايد؛ زيرا با مزاحم هاي فراواني روبروست، ولي اگر همه در يك مسير باشند نه تنها مزاحمتي نيست، بلكه همه يار يكديگرند و اين همان مدينه فاضله الهي است. لازم به ذكر است
گرچه امتثال احكام در مرحله طبيعت بر اثر محدود بودن امكانات مادي، مورد تزاحم قرار مي گيرد، ليكن دين چون صراط مستقيم است براي صورت تزاحم نيز حكم خاص دارد كه آن نيز در متن صراط جا دارد. از اين جهت طالب حق و ثواب در هيچ مرحله اي در تنگنا قرار نمي گيرد.

 



شايعه؛ بمب ويرانگر

سلمان اكبري
هنجارهاي اجتماعي، ارزش ها و ستون هاي اصلي يك جامعه است. تخريب و تضعيف هر يك از آن ها به معناي از ميان بردن يكي از ستون هاي جامعه است. از اين رو در موضوع جامعه پذيري، تاكيد اصلي بر آموزش و پرورش نسل ها بر اساس اين هنجارهاست. بسياري از مصاديق گسست نسلي و آثار زيانبار آن را مي توان در همين تخريب و تضعيف هنجارهاي اجتماعي جست وجو كرد. اين گونه است كه تضاد و گسست نسلي پديد مي آيد و جامعه برخلاف مسير درست انتخابي نخست خود، در مسير فروپاشي و گسست قرار مي گيرد و از درون مي پاشد.
علل و عوامل چندي در اين گسست ها وتغيير وتبديل هنجارها به ناهنجاري ها دخيل هستند كه يكي از اين ابزارها و عوامل شايعه است. شايعه همان گونه كه در از ميان رفتن اعتماد و اطمينان عمومي نقش منفي بازي مي كند، در ساختار شكني و از ميان بردن هنجارهاي اجتماعي هم نقش مخربي را ايفا مي كند. از اين رو در همه جوامع انساني از شايعه به عنوان ضدهنجار سخن گفته و با آن مبارزه مي شود.
قرآن نيز به عنوان راهنماي درست و كامل زندگي بشر كه بر اساس فطرت و عقل سالم و هماهنگ و سازگار با آن مي باشد، به اين مسئله توجه داشته و ابعاد ومسايل آن را تحليل و تبيين كرده است. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا از منظر قرآن به شايعه و آثار و كاركردهاي آن توجه كند كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
شايعه، اخبار با منابع ناشناس و غيرمطمئن
در هر جامعه اي چنددسته اخبار پخش مي شود. بعضي از اخبار، گزارش هاي صادقانه اي با منابع خبري مطمئن و مستندات و شواهد گوناگون است؛ اما برخي ديگر در برگيرنده تمامي ويژگي هاي يك خبر صادق و راست نيست، زيرا يا در محتوا و يا در منابع خبري و يا مستندات آن اشكالاتي وجود دارد. از جمله مي توان به اخباري اشاره كرد كه در بسياري از رسانه ها براي جلوگيري از متهم شدن به دروغگويي، آن را از منابع خبري بي نام و نشان، يا از منابع خبري ناشناس و مانند آن نقل مي كنند. عنوان «منابع مطلع» را شايد بسيار شنيده باشيد كه در بسياري از موارد كسي جز نويسنده خيال پرداز خبر نيست.
شايد در حوزه علوم ديني از علما و فقيهان و سخنوران بسيار شنيده ايد كه در خبر آمده است كه پيامبر(ص) يا معصوم(ع) چنين گفت و چنان كرد. اگر به اين منابع خبري مراجعه شود، نام يكايك كساني كه خبر را نقل كرده اند، آمده است و در منابع رجالي نيز تبيين شده است كه اين افراد تا چه اندازه مورد وثوق و اطمينان هستند كه بتوان به سخن و خبر ايشان اعتماد كرد. اين حساسيت در منابع خبري ديني از آن رو پديد آمد كه قرآن نسبت به اخبار و گزارش هاي خبري حساسيت فراواني نشان داد؛ زيرا اخبار با تمام تفاوت هاي ارزشي در مضمون و محتوا، مي تواند آثار مثبت و يا منفي درجامعه به جا گذارد و حتي مسير تحولات اجتماعي و سياسي جامعه را تغيير دهد.
قرآن گزارش مي كند كه در جنگ احد خبري از منابع ناشناس در ميان لشكر اسلام افتاد كه مضمون و محتواي آن كشته شدن فرمانده، رهبر جامعه اسلامي و پيامبر خدا(ص) بود. چنين خبري در ميدان جنگ، جز پريشاني نيروهاي اسلام و سردرگمي آنان و پراكنده شدن و در نتيجه شكست قطعي مسلمانان و دولت اسلامي نتيجه اي درپي نداشت.
در موردي ديگر قرآن گزارش مي كند كه شخصي حتي شناخته شده و با نام و نشان، خبري را مي دهد كه بيانگر تغيير در مواضع قبيله اي مي باشد كه مي تواند زمينه بروز جنگ و درگيري حتي داخلي را فراهم آورد. اين خبر همانند خبر پيشين به علل و عواملي كه گفته مي شود، از مصاديق شايعه است؛ زيرا اين خبر نيز با آن كه منبع آن شناخته و دانسته شده است، ولي به سبب آن كه داراي مشكلات جدي بود، به عنوان خبري نادرست از سوي قرآن ارزيابي مي شود و در رديف شايعه قرار مي گيرد.
بنابراين مي توان گفت كه شايعه، خبري است با منابع ناشناس و يا شناخته شده كه صدق و كذب آن معلوم نيست، ولي به سبب آن كه نفس خبر و محتواي آن، مورد توجه و اقبال مردم است به سرعت پخش مي شود و به تعبير قرآن اذاعه و شايعه مي شود. (نساء آيه 82 و نور آيه 19)
شايعه هر چند كه خبر است ولي از آن جايي كه پخش آن پيش از اثبات درستي محتوا و مضمون آن انجام مي شود، به عنوان شايعه شناخته و معرفي مي شود. بنابراين اگر خبري حتي با منابع ناشناس و يا شناخته شده غيرمطمئن، به اثبات برسد و درستي آن ثابت شود، پخش آن، شايعه به شمار نمي آيد.
به سخن ديگر، شايعه بر دو پايه و عنصر اصلي قرار گرفته است: عنصر نخست آن «خبر تأييد و اثبات نشده» و ديگري «پخش آن پيش از اثبات» است.
اهداف شايعه سازي و شايعه پراكني
اما چرا شايعه سازي صورت مي گيرد و اخبار تأييد نشده اي به سرعت ميان مردم پخش مي شود؟ قرآن در پاسخ به بخش نخست پرسش، اين گونه بيان مي كند كه اهداف چندي از سوي شايعه سازان مورد توجه مي باشد. از جمله اين كه روحيه مخاطب پيام (شايعه) را با اين گونه اخبار دروغين يا تأييد نشده، به هم بريزند و زمينه را براي تاثيرگذاري فراهم آورند. به عنوان نمونه در جنگ احد، كاربرد شايعه اين بود كه لشكر اسلام را از ادامه حمله و مقاومت در برابر دشمن بازدارند. لذا شايعه كشته شدن پيامبر(ص) مطرح مي شود. لشكر اسلام پس از شنيدن شايعه به سرعت پراكنده شدند و موجبات شكست آنان فراهم آمد و نزديك بود كه با كاهش قواي باقيمانده در ميدان جنگ، پيامبر گرامي(ص) شهيد شوند. (آل عمران، آيه 144)
خداوند از جمله اهداف شايعه سازي و آثار آن را ايجاد اضطراب و سلب آرامش و امنيت از شخص يا جامعه برمي شمارد. (نساءآيه 83) زيرا زماني كه شايعه اي ساخته مي شود و پخش مي شود، اگر از سوي دشمنان شخص يا جامعه باشد، همواره به قصد سلب امنيت و آرامش مي باشد. از اين رو از شايعه در جنگ نرم و جنگ رواني بهره گرفته مي شود. دشمنان مي كوشند تا با بهره گيري از عناصر سست عنصر جامعه يا بيماردلان و دوچهرگاني چون منافقان، با شايعه سازي و شايعه پراكني به مقاصد خود كه تضعيف روحيه افراد جامعه و سلب آرامش از آنان است برسند. در هنگامي كه جامعه دچار اضطراب مي شود و آرامش خويش را از دست مي دهد، در انتخاب راه و شيوه هاي عمل دچار ترديد مي شود و واكنش احساسي به دور از تدبير و بصيرت، جامعه را بيش از پيش دچار مشكل مي سازد.
به هر حال ايجاد اضطراب و تشويش و سرگردان كردن مردم و جامعه و ترديدافكني از اهداف شايعه سازان است كه در آياتي از جمله آيه پيش گفته و نيز آيه 60 سوره احزاب به آن اشاره شده است.
همين اضطراب افكني اگر در ميدان جنگ باشد، موجب پراكندگي و سردرگمي نيروهاي خودي شده و آنان را از هدف اصلي كه مقابله و مبارزه با دشمن است، باز مي دارد، در نتيجه دچار شكست در ميدان شده و دشمن به سادگي و آساني به اهداف خود مي رسد. (آل عمران آيه 144)
گاه در جامعه براي امور جزيي، شايعه سازي انجام مي گيرد. از جمله برخي براي اين كه شخصيت كسي را تباه سازند، يا براي خود شخصيت سازي دروغين انجام دهند، يا اين كه جريان و جناحي را تخريب كنند و يا جريان و جناحي را مظلوم نشان دهند و يا آن را خوب و مقبول بنمايانند، از شايعه سازي بهره مي گيرند. همچنين گاه براي فروش جنسي يا تغيير موقعيت اقتصادي و تخريب كالايي از شايعه بهره گرفته مي شود.
هر چند كه در قرآن از شايعه سازي اجتماعي به هدف تخريب و هتك آبروي اشخاص (نور آيه 19) سخن به ميان آمده است ولي مي توان گفت كه اين تنها نمونه و مصداقي از كاربردهاي منفي و مخرب شايعه سازي است كه با عرض و آبروي مردم سر و كار دارد. در حقيقت هرگونه شايعه سازي به قصد تخريب همانند تخريب و هتك آبرو مي باشد. بنابراين مي توان براي شايعه هدف تخريب را يكي از اهداف اصلي و مهم برشمرد كه از سوي شايعه سازان مورد توجه قرار مي گيرد.
اما در بيان اين كه چرا شايعه به سرعت پخش مي شود، بايد به اين نكته توجه داد كه در شايعه سازي به عناصر مهمي توجه مي شود كه مرتبط با اصول روان شناسي است. شايعه سازان با توجه به روحيه مخاطبان، اخبار را به گونه ساماندهي مي كنند كه از جاذبه هايي برخوردار باشد و مخاطب را به شنيدن و تكرار آن وادار سازد.
البته بايد توجه داشت كه اصولا شايعه نسبت به اموري صورت مي گيرد كه از حساسيت بالايي براي مخاطب برخوردار است. به عنوان نمونه مسايلي مطرح مي شود كه مرتبط با امنيت اقتصادي، غذايي، ملي، جاني و مالي فرد و جامعه مي باشد و يا اين كه آرامش و آسايش وي را تحت تأثير قرار مي دهد. بنابراين محتواي خبر و موضوعاتي كه در شايعات مورد توجه قرار مي گيرد، از امور و موضوعاتي است كه براي مخاطب مهم و ارزشي و اساسي است.
اگر اين محتوا با اصول و فنون تبليعات و تأثيرگذاري همراه شود، مي تواند حتي كساني را كه گرايش به پخش شايعه نداشته و از شايعه پراكني پرهيز دارند به سوي خود جذب كند. ازاين رو گاه از شعر و كاريكاتور و ديگر ابزارهاي تبليغي براي گسترش دامنه شايعه استفاده مي كنند.
بنابراين مي توان گفت كه شايعه ساز براي اين كه از شايعه پراكنان بي مزد و مواجب، بهره برد از شيوه هاي تأثيرگذار بر مخاطب استفاده مي كند و آنان را به خدمت مي گيرد كه از جمله آن ها مي توان به شعر و جوك و مانند آن اشاره كرد كه از طريق پيامك ها ارسال مي شود.
شايعه سازان
اما اين كه چه كساني شايعه سازي مي كنند قرآن در برابر اين پرسش، گروه هاي اجتماعي و افرادي را معرفي مي كند كه به سادگي مي توان با شناخت ايشان اهداف شايعه سازان را نيز به دست آورد. از نظر قرآن برخي از شايعه سازان و شايعه پراكنان، مردمان بيماردلي هستند كه به اين كار اقدام مي كنند. (احزاب آيه 60) گروه ديگر، جاسوسان هستند كه براي دشمن كار مي كنند و مي كوشند تا هنجارها و بنيادهاي اجتماع را تخريب كنند و روحيه خودي را كاهش دهند. (آل عمران آيه 173)
ساده لوحان و افراد بي بصيرت از ديگر افرادي هستند كه در دام شايعه سازان مي افتند و خواسته و ناخواسته به آن دامن مي زنند. (نساء آيه 83 و نور آيات 11 تا 15) اينان همانند شخصي مي مانند كه خود شايعه اي مي سازند و پس از شيوع آن، خودشان باورش مي كنند.
گروه ديگري كه به شايعه دامن مي زنند منافقان هستند كه مي توان از آنان به ستون پنجم دشمن ياد كرد. خداوند بارها و بارها از اين عمله بي مزد دشمنان دين و جامعه سخن گفته و آنان را بدتر از كافران دانسته است؛ زيرا آنان به عنوان شهروندان از مزاياي جامعه بهره مي برند و به جاي خدمت به مردم و جامعه به دشمنان آنان خدمت بي مزد مي كنند. (آل عمران آيه 173 و نساء آيه 83 و احزاب آيه 60)
اين ها نمونه ها و مصاديق برجسته شايعه سازان و شايعه پراكنان جامعه هستند كه در اين آيات معرفي شده اند. البته مي توان گروه ها و افراد ديگر جامعه را معرفي كرد كه در خدمت شايعه سازي و شايعه پراكني هستند كه از آن جمله مي توان به زنان اشاره كرد. (يوسف آيه 30 و 50) كه به خاطر حسادت زنانه و يا امور ديگر به شايعه سازي و شايعه پراكني مي پردازند.
شيوه هاي مقابله
شايعات از آن جايي كه بنيادهاي ارزشي و اخلاقي جامعه را از ميان مي برد و هنجارها را تهديد مي كند و پايه هاي اطمينان و اعتماد اجتماعي را سست يا نابود مي سازد، به عنوان ناهنجاري از سوي عقل و عقلا و گناه و جرم از سوي شريعت و قانون مورد توجه قرار گرفته است. از اين رو خداوند در قرآن هم آن را گناهي بزرگ برشمرده و هم براي شايعه سازي و شايعه پراكني، مجازاتي را در دنيا و آخرت درنظر گرفته است.
خداوند به صراحت دو دسته از شايعات را حرام دانسته است كه عبارتند از: شايعات مرتبط با اصول امنيتي جامعه (نساء آيه 83 و احزاب آيات 60 و 61) و شايعات ناموسي و جنسي (نور آيات 11 تا 19). از سوي ديگر براي پيشگيري از ارتكاب چنين جرم و گناهي، از مومنان خواسته شده كه شايعات مرتبط با امنيت اجتماعي جامعه چون اخبار جنگي را پس از شنيدن، در اختيار رهبران و مسئولان جامعه بگذارند و اجازه ندارند آن را در جايي پخش كنند مگر پس از اطلاع از صحت آن (نساء آيه 83). در مورد شايعاتي كه درباره مومنان نيز شنيده مي شود، مي بايست اين گونه عمل كرد و مومن بايد از شايعه پراكني نسبت به مومنان خودداري ورزد. (نور آيات 11 تا 17)
بنابراين پيشگيري و تهديد به مجازات و گناه شمردن از روش هايي است كه قرآن براي مقابله با شايعات در پيش گرفته است. خداوند در آيات سوره نور شايعه سازان و شايعه پراكنان را تهديد مي كند و در آيه 60و 61 سوره احزاب آنان را در صورت تداوم شايعه پراكني، به تبعيد و اعدام تهديد مي كند.
شايعاتي كه ازنظر قرآن جرم تلقي مي شود، مجازاتي چون تبعيد و اعدام دارد. اين، افزون بر مجازاتي است كه خداوند براي آنان در آخرت درنظر گرفته است. (نور آيات11تا19) همچنين عدم قبولي سخن شايعه سازان و شايعه پراكنان و عدم اعتماد اجتماعي و مقبوليت رفتار و كردار و در يك كلام طرد اجتماعي، از جمله مجازات هاي دنيوي براي آنان است.
خداوند در آياتي چون 144 و 173 سوره آل عمران، آيه 83 سوره نساء و آيات 11 تا 17 سوره نور از طرد اجتماعي شايعه سازان و شايعه پراكنان به عنوان يك شيوه مبارزه و مقابله با شايعات سخن مي گويد؛ زيرا عدم توجه به شايعه سازان و عدم توجه به محتواي آن پيش از تحقيق، و واكنش منفي نشان دادن به شايعه پراكنان مي تواند درصد شايعه را به شدت كاهش دهد، اما اگر مردم به شايعه توجه كنند و براساس آن واكنش نشان دهند، شايعه سازان تشويق مي شوند، چنان كه گوش دادن به شايعات و همراهي با شايعه پراكنان مي تواند شايعات را افزايش داده و شايعه سازان را گستاخ تر نمايد. اين گونه است كه شايعه همانند بهمني بر سر جامعه فرود مي آيد و جامعه را به شدت تخريب مي كند.
تكذيب شايعات پيش از اثبات محتوا و درستي آن و دروغگو جلوه دادن شايعه سازان مي تواند يك شيوه مقابله با شايعه سازان به شمار آيد. (نور آيات11تا17)
عدم زودباوري و واكنش منفي نشان دادن در برابر شايعات چون تعجب كردن و يا بي توجهي به اخبار بي منبع و سند و شاهد، عامل مهمي در مقابله با شايعه سازي و شايعه پراكني است كه آيات پيش گفته در مقاله بدان توجه داده است.
در سوره حجرات، اصلي وجود دارد مبني بر اينكه اگر فاسقي خبري به شما داد، اول تحقيق كنيد و سپس آن خبر را بپذيريد. (فتبينوا) بر اين اساس و باتوجه اينكه تمام حركات و سكنات ما در محضر خداي متعال ثبت و ضبط مي شود و ما به خاطر شنيده ها و گفته هاي خود نزد خداوند مورد بازخواست قرار خواهيم گرفت، لذا تكليف ما در قبال شايعه و هر خبري كه از صدق و كذب آن مطمئن نيستيم كاملاً روشن است و آن اينكه هر خبر و شايعه اي را زود نپذيريم و آن را دهان به دهان نقل نكنيم و بر خود بباورانيم مگر پس از تحقيق و اطمينان كامل از درست بودن آن كه با اين روش، شايعات هرچقدر هم قوي و حقيقت نما باشند، مجال گسترش نمي يابند و شايعه سازان نمي توانند به اهداف خود نائل آيند. بنابراين مي توان گفت ابزار قرآني (فتبينوا) قويترين ابزار براي دفع و رد هرگونه شايعه اي در جامعه است.
باشد با بهره گيري از شيوه هاي قرآني و مقابله با شايعات، اجازه ندهيم تا امنيت كلي و ملي جامعه درخطر قرار گيرد و آرامش و آسايش از آن سلب گردد و دشمنان و شايعه سازان به اهداف خويش دست يابند.


 



فضيلت و ارزش حريص بودن بر علم

امام علي (ع) در بيان اوصاف شيعيان مي فرمايد: من علامه أحدهم أن تري له حرصاً علي علم و فهماً في فقه و علماً في حلم؛ (نهج البلاغه/ خ193) يعني شيعيان حريص بر علم هستند. روشن است كه هر مؤمني، بلكه هر انسان عاقلي فطرتاً طالب علم است. پس اين چه ويژگي ممتازي است كه حضرت براي شيعيان عنوان فرموده اند؟
جايگاه علم و عالم
درباره فضيلت علم و تعليم و تعلم، علم مطلوب، علم مذموم، مقايسه علم با ساير امور دنيوي و اخروي، وظيفه عالم و... روايات فراواني در مجامع روايي نقل شده و گاهي چند جلد از يك كتاب به اين موضوع اختصاص داده شده است. ما در اين جا فقط به اين موضوع مي پردازيم كه چرا شيعيان حريص بر علم هستند.
در بحارالانوار روايتي از پيغمبر اكرم(ص) نقل شده كه خطاب به ابوذر فرمودند: يا اباذر الجلوس ساعه عند مذاكره العلم أحب الي الله تعالي من قراءه القرآن كله اثنا عشر ألف مره :(بحار/1/203) گمان نمي كنم در هيچ كتابي، هيچ عالم، حكيم يا فيلسوفي، در هيچ قومي و به هيچ زباني چنين تكريمي نسبت به علم وارد شده باشد. گاهي از تحصيل علم تعريف مي شود؛ همچنان كه روايات زيادي در اين خصوص نقل شده؛ مثل: طلب العلم فريضه علي كل مسلم؛ (كافي/1/03) يا اطلبوا العلم ولو بالصين؛ (بحار/1/771) يا رواياتي كه درباره فضيلت تعليم و فضيلت علما نقل شده؛ اما اين كه كسي بنشيند و بحث علمي چند دانشمند و عالم را تماشا كند و گوش فرادهد، اين كار چه مقدار فضيلت دارد؟ پيغمبر اكرم(ص) به ابوذر مي فرمايد اگر كساني مشغول مذاكره و بحث علمي باشند و كسي مدتي را پاي بحث و گفتگوي ايشان بنشيند، ثواب اين كار از 21 هزار ختم قرآن بيشتر است. روايات فراواني در اين باره نقل شده كه- حتي اگر در سند بعضي از آنها هم خدشه وارد شود- مجموع آنها مفيد تواتر اجمالي است، يعني هيچ شكي نيست كه اين مضامين از اهل بيت(ع) وارد شده است.
در روايت ديگري رسول اكرم(ص) مي فرمايد: كسي كه در راه تحصيل علم قدم بردارد، پرندگان هوا و ماهيان دريا براي او استغفار مي كنند و فرشتگان آسمان به عنوان احترام و اظهار خوشحالي از اين كار، بال هايشان را زيرپاي او پهن مي كنند. (كافي/1/43) نقل شده كه مرحوم شهيد ثاني- رضوان الله عليه- صاحب كتاب شريف شرح لمعه- كه از صدها سال پيش از اين يكي از كتاب هاي درسي تمام حوزه هاي علميه بوده است- در دوران طلبگي، مسير خانه تا مدرسه را با پاي برهنه طي مي كرد و با استناد به اين روايت مي گفت من نمي خواهم با كفش روي بال ملائكه راه بروم.
سنت هاي نيكو
كساني كه انبوه فضايل نقل شده در روايات براي علم و عالم و تعليم را باور دارند، جا دارد تمام لحظات عمر خود را- غير از زماني كه مشغول كارهاي واجب و ساير عبادات هستند- صرف تحصيل علم كنند. يكي از سنت هاي خوب حوزه هاي علميه، مخصوصا حوزه هاي نجف اين بوده كه در هر مجلسي كه چند نفر از علما و فضلا گردهم جمع مي شدند، مسئله اي علمي را مطرح كرده و درباره آن بحث و گفتگو مي كردند. اين اهتمام به علم از اين روست كه باور دارند در مجلس بحث علمي، فرشتگان براي حاضران استغفار مي كنند. لذا شيعيان و مومنين ممتاز بر تحصيل علم حريص هستند و هيچ گاه تحصيل علم را رها نمي كنند، حتي اگر شغل اصلي آنها كار ديگري باشد. پيش از اين در بسياري از شهرهاي مذهبي سنت بود كه اغلب افراد، به خصوص كسبه بازاري قبل از شروع كار روزانه خود، در جلسه درسي حاضر شده و به خصوص مسائل شرعي مربوط به كسب و كارشان را از استاد فرا مي گرفتند. متأسفانه امروزه اين سنت هاي خوب در جامعه ما ترك شده؛ كاش مي شد- مخصوصا با استفاده از وسايل جديد كمك آموزشي- اين سنت ها بار ديگر زنده مي شد و افراد مختلف جامعه در اوقات فراغت خود روزانه ساعتي را به تحصيل علم اختصاص مي دادند. فضيلت انسان بر ساير حيوانات اين است كه امكان تحصيل علم براي او فراهم است. البته اين فضيلت، براي رساندن انسان به كمال و سعادت، مستلزم رعايت شرايطي مثل اخلاص در تحصيل و همراهي آن با عمل است؛ اما اين شرايط، شرط كافي است؛ شرط لازم براي تكامل، تحصيل علم است و كسي بدون علم به جايي نمي رسد. كساني كه اين مسايل را باور كرده اند، سعي مي كنند هر چه بيشتر بر علمشان افزوده شود؛ هم چنان كه حريص هستند كه آموخته هاي خود را به ديگران هم ياد بدهند. دو نكته ديگر هم درباره علم در اين روايت ذكر شده: فهما في فقه و علما في حلم. اغلب كساني كه در پي آموختن مطالب علمي هستند به يادگيري سطحي اكتفا مي كنند؛ لذا آموخته هايشان عميق نيست. ولي بعضي ديگر- مانند مومنيني كه حضرت امير(ع) توصيف مي فرمايد- به فهم سطحي اكتفا نمي كنند و سعي مي كنند فهمشان عميق و موشكافانه باشد؛ مطلبي را كه از معلم مي شنوند، تا جايي دنبال مي كنند كه كاملا به عمق مطلب پي ببرند و برايشان هيچ ابهامي درباره آن باقي نماند؛ تا بتوانند سؤالات و شبهات را پاسخ دهند.
حلم، زينت علم
اگر كسي به صورت جدي در پي علم باشد، در مراحل مختلف با دشواري هاي زيادي روبرو مي شود و اگر بردبار نباشد، ممكن است زود از ميدان در برود، زود نتيجه گيري و قضاوت كند و در برابر مخالف تحمل نداشته باشد. چنين كسي كارش به نتيجه نمي رسد. هم چنان كه كسي كه مراتبي از تحصيل را گذرانده، اگر فقط به آموخته ها و فهم خودش اكتفا كند و پذيرش بحث و گفتگو با ديگران را نداشته باشد، چنين كسي غالبا يك سونگر بار مي آيد و حتي گاهي علمش جهت انحرافي پيدا مي كند و هرچه پيش مي رود، بيشتر از مسير حق جدا مي شود؛ درحالي كه خود او هم متوجه انحراف نيست. اما اگر بنا داشته باشد نظريات خود را با ديگران مطرح كند و حرف هاي آن ها را هم بشنود، و در صورت لزوم در آراء خود تجديدنظر كند،- تا شايد يكي از مصاديق آيه شريفه فبشر عبادالذين يستمعون القول فيتبعون احسنه(زمر/81) باشد- نيازمند سعه صدر است. چون اگر انسان در بحث و گفتگو با مخالف كم تحمل و بي حوصله باشد، بحث به نتيجه نمي رسد و همان كج روي ادامه پيدا مي كند.
براي اين كه عالم به اين آفت ها مبتلا نشود، بايد حوصله، تحمل و سعه صدر داشته باشد؛ نظر ديگران را جويا شود و خوب به آنها گوش بدهد. نمونه اي از اين شيوه پسنديده، جلسات شوراي استفتاء مراجع محترم تقليد است. مرجع تقليدي كه درباره مسئله اي تحقيق كرده و فتوا داده، در عين حال، فتواي خود را براي عده اي از علما مطرح مي كند و نظر ايشان را جويا مي شود، چه بسا آن ها اشكالاتي به اين فتوا داشته باشند كه در اين جلسه پيرامون آن بحث و گفتگو مي شود. پس عالم براي رفع اشكالات احتمالي نظراتش نيازمند حلم است.
هم چنين در مقام تعليم، وظيفه استاد اين است كه شاگرد را پرورش دهد تا او هم از لحاظ علمي رشد كند. اما اگر استاد حوصله نداشته باشد، پاسخ هاي سرسري به اشكالات و سؤالات شاگرد بدهد، يا اجازه بحث به او ندهد، شاگرد رشد نمي كند. بنابراين در مقام تعليم نيز استاد بايد حليم باشد.
نقل شده كه روزي كنيزي خدمت حضرت زهرا(س) رسيد و مسأله اي پرسيد و جواب گرفت. اما وقتي از محضر حضرت صديقه طاهره(س) خارج شد و مسأله را در ذهن خود مرور كرد، متوجه شد درست ياد نگرفته؛ لذا نزد آن حضرت برگشت و بار ديگر مسئله را از ايشان پرسيد. حضرت زهرا(س) مجددا سؤال او را با توضيحات بيشتري پاسخ دادند. آن كنيز هم كه تصور مي كرد جواب سؤالش را فرا گرفته، از منزل حضرت خارج شد؛ اما بار ديگر كه مسأله را مرور كرد، مجددا متوجه شد كه درست نفهميده؛ لذا باز نزد حضرت زهرا(س) برگشت. اين مسأله چندين بار تكرار شد؛ تا جايي كه خود آن كنيز سرافكنده و خجل شد. اما حضرت با خوشرويي جوابش را با توضيحات بيشتر فرمودند و پس از آن براي دلگرمي او افزودند: اگر كسي بار سنگيني را به تو بدهد كه به بام منزل ببري، و در برابر آن صدهزار درهم به تو بپردازد، آيا از حمل آن بار احساس خستگي مي كني؟ هر مسأله اي كه ما به شما بياموزيم، اجر و ثواب آن بيش از آن است كه فاصله زمين تا عرش را پر از لؤلؤ كنند. بنابراين هر چه هم سنگين باشد، تحمل آن سخت و دشوار نيست. (بحار/23)
اين دستورالعملي است براي معلم كه باور كند آموختن علم به ديگران مثل خريدن كيسه اي از جواهرات براي خود است كه خستگي ندارد و نبايد انسان از سختي هاي آن ناراحت و دلسرد شود.
بنابراين عالم هم در مقام نظريه پردازي و تحقيق، نيازمند حلم، بردباري، سعه صدر و تحمل كلام ديگران است، هم در مقام بحث با همتايان نبايد صبر و تحمل از كف بدهد و هم در مقام تعليم آموخته هاي خود به ديگران بايد حوصله داشته باشد و در برابر مشكلات خسته نشود.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
& آنگاه كه «وعده خدا» فرا رسد، يك حادثه كوچك هزاران حوادث بزرگ مي پرورد و سلسله حوادث، روزگار ظالمان را سياه مي سازد.
¤¤¤
& بهترين راه تحميق احمق خودسر، سكوتي است كه او را در حماقتش تأييد و زمينه زوالش را تسريع نمايد!
¤¤¤
& عارفاني كه عكس رخ «نگار نازنين» را در آينه آنچه مي بينند، ديده اند، از «ماومن» بريده اند.
¤¤¤
& در شهر رندان بي شعور، صورت انسانها «ميش نما» و سيرت آنها، «گرگ صفت» است!
¤¤¤
& اگر در جامعه ، مديران فاقد «عدالت فردي» باشند، سخن گفتن از «عدالت اجتماعي» شوخي با واژه ها است.
¤¤¤
& وقتي «اشتراك لفظي» منطبق بر «اشتراك محتوايي» نباشد همه از خوبي دم مي زنند اما خوبها بي ياورند!
¤¤¤
& فرزندان ما آنطور كه دوست داريم نمي شوند بلكه، آنطور كه هستيم و عمل مي كنيم پرورش مي يابند.
¤¤¤
& ظالم در خود شعله مي كشد، خودسوزي مي كند و نيز در «خود» نابود مي شود!
¤¤¤
& زيبارويان ظاهربين در دايره قسمت، ارث پدر زشت سيرتان ظاهر خوش نماي ، ظاهر پرستند.
¤¤¤
& آنگاه كه «آخرين لحظه» ما فرا رسد. دنيا به پايان رسيده است، قبل از پايان جهان، قدر لحظه هايمان را بدانيم.
¤¤¤
¤ اگر كارهاي بزرگ به آدم هاي كوچك سپرده شود، از حوادث كوچك، فجايع بزرگ سر در مي آورد!

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14