(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 9 اسفند 1388- شماره 19593
 

ارتجاع ، دشمن بزرگ انقلاب است
خوك بچه در آتش ادامه خاطره پانزدهم؛ جشن هنر شيراز - 28
روزهاي گمشده- خاطرات احمد اللهياري

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




ارتجاع ، دشمن بزرگ انقلاب است

بي تفاوتي و مسامحه زيان هاي جبران ناپذيري
در بر خواهد داشت 2/7/1370
بي تفاوتي و مسامحه در برابر اين تهاجم فرهنگي ، كه گاه با قلم عناصر مطرود و خودباخته داخلي صورت مي گيرد، زيانهاي جبران ناپذيري در بر خواهد داشت .
بي اعتنايي و نااميد كردن جوانان انقلابي و متخصص
در سطوح مديران مياني 21/5/1371
من بارها از اعماق جان، قلبم براي اين جوان هاي مؤمن و انقلابي، سوخته و گداخته است. بارها تأسف خورده ام كه چرا بايد به جوان هاي به اين خوبي، بي اعتنايي شود! اينها هيچ چيزشان از آن كساني كه در جاهايي به عنوان هنرمند معروف شده اند، كمتر نيست. در بسياري از امور، از آنها خيلي هم بهترند. اما به اينها بي اعتنايي مي شود. وقتي كه انسان مطلب را به درستي كاوش مي كند، مي بيند سر رشته مي رسد به اراده خباثت آميزي در نقطه اي! مسئولين هم متوجه نيستند. مسئولين فرهنگي، مردمان خوبي هستند. امّا در سطوح بالا، از كارهايي كه در سطوح متوسط انجام مي گيرد، بي خبرند. لذا، اين جوان، اين مجموعه جوان ها و اين جريان ها را نااميد مي كنند.
اگر نسبت به تهاجم فرهنگي بيدار نباشيد ديگر
قابل علاج نيست! 21/5/1371
من بارها گفته ام كه عده اي، وقتي در خيابان نگاه مي كنند و زناني را مي بينند كه حجابشان قدري ناجور است، دلشان خون مي شود. بله؛ اين، كار بدي ست. اما كار بد اصلي، اين نيست. كار بد اصلي آن است كه شما در كوچه و خيابان نمي بينيد! كسي به كسي گفت: «چه كار مي كني؟» گفت: «دارم دهل مي زنم.« گفت: «چرا صداي دهلت در نمي آيد؟» گفت: «فردا صداي دهل من درمي آيد!« صداي فروريختن ايمان و اعتقاد ناشي از تهاجم پنهاني و زيرزيركي دشمن - اگر شما ملت و عناصر فرهنگي بيدار نباشيد - خداي نخواسته، آن وقتي درمي آيد كه ديگر قابل علاج نيست!
ساده لوح ها قرباني فريب هاي دشمن مي شوند 21/5/1371
يك عده ساده لوح اند كه فريب مي خورند. خيلي ها هستند كه بدون غرض، در جريان ملايم با جريان دشمن قرار مي گيرند؛ بدون اينكه بفهمند كه چه مي گويند و چه مي كنند.
دو عامل اصلي انحرافات عمومي دورشدن از ذكر خدا و دنياطلبي است 22/4/1371
قرآن ... مي فرمايد: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاه واتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيّا.«دو عامل، عامل اصلي اين گمراهي و انحراف عمومي ست: يكي دورشدن از ذكر خدا؛ كه مظهر آن نماز است. فراموش كردن خدا و معنويت. حساب معنويت را از زندگي جدا كردن. توجه و ذكر و دعا و توسل و طلب از خداي متعال و توكل به خدا و محاسبات خدايي را از زندگي كنار گذاشتن. دوم «واتّبعوا الشهوات.« دنبال شهوترانيها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن؛ و در يك جمله: دنياطلبي. به فكر جمع آوري ثروت، جمع آوري مال و التذاذ به شهوات دنيا افتادن. اينها را اصل دانستن. آرمان ها را فراموش كردن. اين، درد اساسي و بزرگ است. ما هم ممكن است به اين درد دچار شويم.
اگر در جامعه اسلامي آن حالت آرمانخواهي از بين برود...
22/4/1371
اگر در جامعه اسلامي آن حالت آرمانخواهي از بين برود يا ضعيف شود؛ هر كس به فكر اين باشد كه كلاهش را از معركه در ببرد؛ از ديگران در دنياعقب نيفتد؛ «اينكه ديگري جمع كرده است، ما هم برويم جمع كنيم؛ و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجيح بدهيم»، معلوم است كه وضع به اينجا ]شهادت سيدالشهدا(ع)[ خواهد رسيد. نظام اسلامي با ايمان ها، با همت هاي بلند، با مطرح شدن آرمان ها، با اهميت دادن و زنده نگهداشتن شعارها به وجود مي آيد و حفظ ميشود و پيش مي رود. شعارها را كم رنگ كردن، اصول اسلام و انقلاب را مورد بي اعتنايي قراردادن و همه چيز را با محاسبات مادي مطرح كردن و فهميدن، جامعه را به آنجا خواهد برد كه به چنان وضعي برسد.
آنها به آن وضع دچار شدند. روزگاري براي مسلمين، پيشرفت اسلام مطرح بود؛ رضاي خدا مطرح بود؛ تعليم دين و معارف اسلامي مطرح بود؛ آشنايي با قرآن و معارف قرآن مطرح بود؛ دستگاه حكومت، دستگاه اداره كشور، دستگاه زهد و تقوا و بي اعتنايي به زخارف دنيا و شهوات شخصي بود؛ و نتيجه اش آن حركت عظيمي شد كه مردم به سمت خدا كردند. در چنين وضعيتي، شخصيّتي مثل علي بن ابيطالب(عليه السّلام) مي شود خليفه؛ كسي مثل حسين بن علي(عليه السّلام) مي شود شخصيت برجسته. معيارها در اينها، بيش از همه هست. وقتي معيار خدا باشد، تقوا باشد، بي اعتنايي به دنيا باشد، مجاهدت در راه خدا باشد، آدم هايي كه اين معيارها را دارند، در صحنه عمل مي آيند و سر رشته كارها را به دست مي گيرند و جامعه، جامعه اسلامي مي شود. اما وقتي كه معيارهاي خدايي عوض شود، هر كس كه دنيا طلب تر است، هر كس كه شهوتران تراست، هر كس كه براي به دست آوردن منافع شخصي زرنگ تر است، هر كس كه با صدق و راستي بيگانه تر است، سر كار مي آيد. آن وقت نتيجه اين مي شود كه امثال عمربن سعد و شمر و عبيداللّه بن زياد مي شوند رؤسا، و مثل حسين بن علي(عليه السّلام) مي رود به مذبح، و در كربلا به شهادت مي رسد! اين، يك حساب دو دو تا چهارتاست!
بعضي شبيخون فرهنگي را نمي فهمند! 15/2/1372
من يك وقت گفتم: «اينها دارند «شبيخون فرهنگي» مي زنند.« اين، راست است؛ و خدا مي داند كه راست است. بعضي نمي فهمند. يعني صحنه را نمي بينند. كسي كه صحنه را مي بيند، ملتفت است كه دشمن دارد چه كار مي كند؛ و مي فهمد كه «شبيخون» است، و چه شبيخوني هم هست.
غلبه دشمن در تهاجم فرهنگي موجب از دست رفتن ملت مي شود 12/5/1372
در زمينه هاي فرهنگي هم عرض كنم: اين ديگر مخصوص ما نيست. همه ملتهاي زنده دنيا، بر اين متفق اند كه، اگر ملتي اجازه داد فرهنگ ملي اش پايمال تهاجم فرهنگ هاي بيگانه شود، آن ملت، از دست رفته است. ملت غالب، ملتي است كه فرهنگش غالب است. غلبه فرهنگي است كه مي تواند غلبه اقتصادي و سياسي و امنيتي و نظامي و همه چيز را هم با خود به دنبال بياورد.
دشمن بزرگ انقلاب ميكروب ارتجاع است 15/10/1373
در قرآن كريم، حقيقت تلخي مطرح شده است، كه اگر بخواهيم اسمي برايش بگذاريم، مي توان اسم آن را «ارتجاع»، يعني رجعت به عقب، يا «ارتداد»، يعني برگشتن، عقبگرد، خسران و از دست دادن دستاوردها گذاشت. راجع به اين مقوله، در قرآن، حديث و تاريخ، صحبت شده است. اين مقوله، متأسفانه، به جوامع و ملتهايي مربوط است كه در بهترين حالات معنوي و الهي هستند. يعني به مردم دوران جاهليت مربوط نيست، بلكه به مردم دوران اسلام مربوط است. چون اينها هستند كه ممكن است اين ميكروب در مزاجشان اثر بگذارد. آن، يك بيماري است، كه مخصوص كشورها و ملت هايي است كه با حركتي عظيم، يك قدم به جلو برداشته اند، و به تعبير امروز، انقلاب كرده، به جايي رسيده و خود را به خدا نزديك كرده اند. به تعبير ديگر، آن بيماري، مخصوص كساني است كه خداي متعال به آنان انعام كرده است.
... حالا به مناسبت بحث «ارتجاع» يا «ارتداد» يا «رجعت»، مي خواهم عرض كنم كه، در همين جريان ]قيام كربلا و عاشورا[، زينب كبري
(عليها السلام) اسم قضيه «ارتجاع» را آورد، يعني به همين بيماري اشاره كرد؛ و در كوفه فرمود: «انما مثلكم كمثل التي نقضت غزلها من بعد قوه انكاثا» «شما مثل كساني هستيد كه پشمي يا پنبه اي را با زحمت به نخ تبديل مي كنند، و بعد، باز مي نشينند با زحمت زياد، اين نخها را باز مي كنند و به پنبه يا پشم تبديل مي كنند.« اين، يعني ارتجاع و برگشت. و زينب كبري، به اين معنا اشاره كرد. يعني در امت پيغمبر خاتم(صلّي اللّه عليه واله وسلّم) همان اندازه اين خطر وجود دارد، كه در امت موسي. بعد از گذشت زمان پيغمبر - با آن نفس گرم پيغمبر - اين حوادث، شوخي نيست! در زمان پيغمبر - اين انساني كه به وحي الهي متصل بود - درباره تمام حوادث ريز و درشتي كه اتفاق مي افتاد، آيه قرآن نازل مي شد؛ و وحي الهي، صريح و روشن و بي ابهام، نازل مي گرديد، حالا بعد از آن سازندگي كه پيغمبر داشت، آن چنان رجعت فجيع، دردآور و فراموش نشدني، در تاريخ اتفاق مي افتد! پس اين ميكروب، ميكروب «رجعت» يا «ارتجاع» يا «ارتداد» است...
... من مي خواهم اين را عرض كنم كه، آقايان! دشمن بزرگ انقلاب در درون انقلاب، همين ميكروب ارتجاع است؛ اين ميكروبي كه در جوامع انقلابي رشد مي كند، تكثير مي شود، نفوذ مي كند، بيماري مي آورد، و بيماري اش هم واگيردار است. از روز اول، امريكا و بلوك شرق آن روز و ديگر دشمنان و مرتجعين منطقه، فكر كردند كه با دخالت نظامي، تحريك همسايه، محاصره اقتصادي و غيره، خواهند توانست اين نهال را ريشه كن كنند. اما هر چه كلف زدند، اره ماليدند و كارهاي ديگر كردند، اين نهال، روزبه روز تناورتر و ريشه دارتر شد. واقعاً مصداق اين آيه شريفه «الم تر كيف ضرب اللّه مثلاً كلمه طيبه كشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها في السماء» شد. ريشه ها محكم و شاخه ها در آسمان بود.
دشمن دروني نظام اسلامي 28/12/1377
خطر دروني كه دشمن قديمي امت اسلامي است همان كج فهمي و جمود و تحجّر، يا خودباختگي و التقاط، يا نوميدي و ضعف نفس، يا ترديد و وسوسه فكري، و يا مجموعه يي از اينها و امثال آن است. ملت رشيد و پيشرو ايران به رهبري امام خميني عظيم راحل، دشمن دروني را شكست داد و بر آن فائق آمد تا توانست در جبهه هاي سياسي و نظامي پيروز شود و نظام جمهوري اسلامي را در كشور خود مستقر و در مدت بيست سال در راه آن مجاهدت كند ولي تا دشمن بيروني در مقابله با اسلام و جمهوري اسلامي فعال است، خطر سر برآوردن آن دشمن دروني نيز همواره هست و مسؤولان نظام اسلامي در ايران، اين را خطري بالقوه بزرگ و جدّي مي شمارند. آنچه ما آن را تهاجم فرهنگي دشمن مي ناميم و پيوسته مردم هوشيار خود و بيش از همه جوانان را به مجاهدت در برابر آن فرا مي خوانيم، همانا كوشش همه جانبه دشمنان ما با استفاده از همه ابزارهاي تبليغي و خبري و سياسي و امنيتي براي برانگيختن همين دشمن دروني است.
عوامل دروني فروپاشي شوروي 19/4/1379
وقتي مي گوييم طرح امريكايي ] فروپاشي شوروي[، معنايش اين نيست كه ما عوامل داخلي فروپاشي شوروي را نديده مي گيريم؛ نخير، عوامل فروپاشي در درون نظام شوروي وجود داشت و از آن عوامل دشمنشان بهترين استفاده را كرد. آن عوامل داخلي چه بود؟ فقر شديد اقتصادي، فشار بر مردم، اختناق شديد، فساد اداري و بوروكراسي؛ البته انگيزه هاي قومي و ملي هم در گوشه و كنار وجود داشت.

 



خوك بچه در آتش ادامه خاطره پانزدهم؛ جشن هنر شيراز - 28
روزهاي گمشده- خاطرات احمد اللهياري

فرداي آن روز كارگردان اين نمايش به هنگام مصاحبه مطبوعاتي، به اين دليل كه از آزادي كافي براي اجراي اثرش برخوردار نيست، اعتراض كرد و مسئوليت اجراي با لباس شب گذشته را از خود سلب كرد و اين را محصول حضور فناتيسم و جمود فكري در ايران دانست و زبان به انتقاد از ايران گشود.
خوب به خاطر دارم كه يكي از خبرنگاران از خانم اسكوبار پرسيد آيا شما حاضر هستيد كه در كشور خودتان به صورت عريان به صحنه برويد؟ و ايشان در جواب گفت:
من در كشورم به عنوان يك شخصيت فرهنگي مطرح هستم و عريان شدن من در برابر هموطنانم كار مناسبي نيست.
اين پاسخ مرا به ياد ضرب المثل مرگ خوب است، براي همسايه انداخت. تكمله(1)
يكي ديگر از اين نمايش هاي منحرف، نمايش «خوك بچه در آتش» بود كه در آخرين دوره جشن هنر شيراز اجرا شد و ضمن آن در پياده روهاي شهر شيراز زن و مردي در ملأعام به انجام اعمال قبيح پرداختند. البته نمايش به گونه اي طراحي شده بود كه اين حركات تجاوز به عنف به نظر آيد. اجراي اين نمايش با اعتراض گسترده روحانيت مبارز روبرو شد. از جمله مرحوم شهيد سيدعبدالحسين دستغيب در تاريخ 10/6/1356 در مسجد جامع شيراز در اين باره اظهار فرمود:
«يك چيزي شنيدم «جشن خوك». جشن خوك عجب رسمي دارد، آنها كه به اينجا مي روند، نر و ماده با هم از خوك پست ترند. اي لعنت بر آنها، مؤسس آن هم خوك است (اشاره به فرح پهلوي)، لعنت بر آنها باد. تا كي اين مملكت و اين جوان ها را مي خواهيد گمراه كنيد و به دست استعمار بدهيد و منحرف كنيد، اين اولياء چكار مي خواهند بكنند. ماه مبارك رمضان و اين رقاصه ها آنها كه مي روند، خرند. شيراز از اهل علم بود، حال كرده اندش رقاص خانه، نمي گذارند دهن ما بسته باشد. »(2)
از سوي ديگر بازتاب منفي اين عمل شنيع در ميان مردم به اندازه اي بود كه اربابان شاه هم صدايشان بلند شد. تا جايي كه آنتوني پارسونز سفير پيشين انگليس در ايران در كتاب «غرور و سقوط»، جشن هنر سال 1356 را به عنوان يكي از جرقه هاي انقلاب اسلامي توصيف كرد و نوشت:
«جشن هنر سال 1356 شيراز از نظر كثرت صحنه هاي اهانت آميز به ارزش هاي اخلاقي ايرانيان از جشن هاي پيشين فراتر رفته بود.
به عنوان مثال يك شاهد عيني صحنه هايي از نمايشي را كه ترتيب داده بودند، يك باب مغازه را در يكي از خيابان هاي پر رفت وآمد شيراز اجاره كرده و ظاهراً خواستند برنامه خود را كاملاً طبيعي در كنار خيابان اجرا كنند. صحنه نمايشي نيمي داخل مغازه و نيمي در پياده رو مقابل آن بود ]در[ يكي از صحنه ها كه در پياده رو اجرا مي شد، تجاوز به عنف بود كه به طور كامل (نه به طور نمايشي) به وسيله يك مرد كاملاً عريان يا بدون شلوار درست به خاطر ندارم با يك زن كه پيراهنش را به وسيله مرد متجاوز چاك داده مي شد در مقابل چشم همه صورت مي گرفت. ولي موضوع به شيراز محدود نشد و توفان اعتراضي كه عليه اين نمايش برخاست، به مطبوعات و تلويزيون هم رسيد، من به اين خاطر موضوع ]را[ با شاه در ميان گذاشته و به او گفتم اگر چنين نمايشي به طور مثال در شهر منچستر انگليس اجرا مي شد كارگردان و هنرپيشگان آن جان سالم به در نمي بردند. شاه مدتي خنديد و چيزي نگفت. »(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- دست اجل فرصت نداد و مرحوم احمد اللهياري فرصت نيافت در بازنگري و تقويت برخي از دست نوشته هايش اقدام نمايد. لذا بخش تكمله توسط همكاران وي در دفتر پژوهش هاي مؤسسه به آن اضافه شده است.
2- جشن هنر شيراز به روايت اسناد ساواك، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، چاپ اول، ص .391
3- جشن هنر شيراز به روايت اسناد ساواك، ص .375

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14