(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 29 فروردين 1389- شماره 19622
 

منطق جريان فتنه توهين مي كنم پس هستم!
مهاجراني ، شاگرد مكتب ماكياولي پيش به سوي فتنه



منطق جريان فتنه توهين مي كنم پس هستم!

مصطفي نمازيان
اخيرا شاهد نشر خبري درمورد هتك حرمت مقبره مرحوم آيت الله خاتمي از نيروهاي مومن و انقلابي استان يزد مي باشيم. اين عمل مشكوك از جانب هر فرد و گروهي سر زده باشد بي شك محكوم بوده و جاي هيچ عذر و بهانه اي ندارد اما آنچه براي آگاهان سياسي و مردم فهيم و انقلابي ما جاي سوال دارد اين است كه آقايان شكست خورده و منزوي جريان دوم خرداد چه برداشتي از توهين و هتك حرمت دارند؟ در قاموس اين آقايان كلمه «توهين» چه معنايي دارد؟
پس از گذشت حدود چهار ماه يك هتك حرمت ديگر اما با «دو تفاوت مهم» رخ داد. بعد از اهانت به «شخص امام»، اينبار اهانت به «مقبره نماينده امام (ره)» و توسط فرد يا افرادي «ناشناس». اگر دوستان عزيز به خاطر داشته باشند. رئيس جمهور محترم دكتر احمدي نژاد درسفر استاني (احتمالا سفراول) به شهرستان يزد، ازشخصيت سياسي- علمي و اخلاقي ايشان به نيكي ياد نمود. تمجيد ايشان از اين شخصيت نشان دهنده عمق ارادت رئيس جمهور به ياران واقعي خط امام دارد و همين حركت ايشان راه را براي هرگونه سوء استفاده كج انديشان كوته بين بسته است. هدف نگارنده از اين نوشتار، بررسي واكنش مدعيان دروغين خط امام در توهين و هتك حرمت به دو فرد هم نام و هم فكر با نامهاي «روح الله خاتمي (ره)» و «روح الله خميني (ره)» مي باشد. زيرا عمق ارادت ايشان به امام راحل و انقلاب باعث شد كه اين جمله را بكار ببرم.
بي شك اگر آيت الله خاتمي در قيد حيات بودند، اينك به جديت درمقابل قانون شكنيها و دروغ پردازيهاي بي سابقه موسوي- خاتمي و كروبي مقابله مي كردند، پيگيري جدي درمورد بيانات مقام معظم رهبري بعد از انتخابات داشتند- در قبال توهين به ساحت امام خميني و نيز هتك حرمت عاشوراي حسيني موضع گيري مي كردند و از همه مهمتر با توهين هاي بي سابقه و محكوم نشده به ساحت انبياء و ائمه و حتي خداوند!! مقابله مي كردند. اگر ايشان زنده بودند هيچگاه از حرمت شكنان عاشورا با نام «امت خداجو» ياد نمي كرد. راهپيمايي 22 بهمن را صحنه سازي نمي خواند و هيچگاه از كسي پول يا رشوه اي نمي پذيرفت و درهر مجلس و محفلي كه دون شان روحانيت است شركت نمي كرد علي الخصوص درجمع دختركان نيمه عريان غربي، پس امثال محمد خاتمي سعي نكنند از اين فضاي پيش آمده درمدت اخير براي كسب وجهه از دست رفته خود استفاده كنند و تشابه فاميلي را دليلي براي مطرح شدن دوباره در صحنه از دست داده سياسي قلمداد كنند كه امثال دروغگويان قانون شكني چون وي بايد تنها حسرت فرصتهاي از دست رفته خود را بخورد و پس.
اما آقايان سينه چاك آيت الله روح الله خاتمي، در مقابل توهين به اسوه اخلاقي -سياسي ايشان يعني آيت الله روح الله خميني چه موضعي گرفتيد؟ اگرواقعا آقاي خاتمي خود را فرزند خلف آيت الله خاتمي از يكسو و از سويي يار امام مي داند. چرا خود و اعوان و انصارش در مقابل توهين هاي بي سابقه به امام خميني اينگونه بي تفاوت نشسته و حتي در مواقعي نيزسكوت هاي تاييد آميز داشته است؟
ناظران سياسي علت واكنش اصلاح طلبان به هتك حرمت مقبره آيت الله خاتمي را ناشي از نسبت فاميلي رئيس بنياد باران با ايشان و حتي حاصل يك سناريو جهت احياء دوباره فردي شكست خورده و رانده شده از نظام و انقلاب مي دانند. محمد خاتمي كه نمايندگي طيفي از شكست خوردگان سياسي از اراده مردم همچون كروبي و موسوي را برعهده دارد، اين روزها و به خصوص بعد از اعلام عدم صلاحيت حضور در بدنه نظام از سوي مقام معظم رهبري، سعي زيادي در مطرح نمودن خود دارد تا به اصطلاح خود بتواند چهره اي منطقي (منطق ايشان در تأييد نظرات قوميتي زهرا رهنورد بسيار جالب است- منطق ايشان در ايجاد و حمايت از آشوب در برخي خيابان هاي تهران جالب توجه است) و معتدل!!! از خود نشان دهد.
نكته قابل تأمل اينكه هتك حرمت مقبره نماينده امام در استان يزد در شرايطي رخ داده است كه به گفته فرماندار اردكان، چندي پيش هم حركات مشابهي در مورد عكس امام و رهبري انجام شده بود. همچنين برخي مسئولان محلي اعلام كردند كه اخيرا نيز در گلزار شهداي اردكان همين اقدام با همين شيوه (رنگ پاشي) نسبت به عكس حضرت امام و برخي شهداي اردكان انجام شده بود.
اما اينان كه اينگونه در هتك حرمت ناجوانمردانه و ناشايست مقبره آيت الله روح الله خاتمي موضع گيري نموده اند، موضع گيري آنها در قبال هتك حرمت روح الله خميني(ره) جالب توجه است. اين نشان دهنده نگاه ابزاري اين گروه به آيت الله خاتمي و خط امام مي باشد. هدف وسيله را توجيه مي كند.
- همان گونه كه در نامه قائم مقام موسسه نشر و تنظيم آثار امام خميني(ره) (معتمد و امين قديمي امام راحل) مطرح شده است: «آنچه از گزارش هاي مختلف افرادي كه در صحنه هاي تلخ روز دانشجو در دانشگاه هاي مختلف حضور داشته اند، استفاده مي شود آن است كه موضوع بدان گونه كه در برنامه تلويزيون نشر يافته، نبوده و علي رغم آنكه در اين روز بعضا شعارهاي ساختارشكنانه ديگري، با كمال تأسف مطرح شده، اما هتك حرمتي نسبت به ساحت امام خميني(ره) گزارش نشده است و بر فرض آنكه آنچه كه در تصاوير تنظيم شده و نامرتبط نشان داده شده است در گوشه اي از تجمعات آن روز توسط فردي مجهول و مغرض انجام يافته باشد، توسعه آن به گونه اي كه گويي جو غالب چنان بوده است دروغ بين و مسلم مي باشد. حرمت شكني بي سابقه صدا و سيما در تنظيم تصاوير پخش شده جدا باعث تأسف، تعجب و اعتراض جدي دوستداران امام راحل است. تنها كافي است تصور كنيد كه اين عكس در يكي از روزنامه ها يا نشريه هاي ديگر منتشر شده بود، آيا مي توان عكس العمل علاقه مندان به اصول انقلاب را ترسيم كرد؟ نكته حائزاهميت آن است كه هيچ يك از شبكه هاي خارجي و رسانه هاي ديداري و نوشتاري- علي مانقل- چنين مطلبي را انعكاس نداده اند و اين اشتباه تنها مخصوص صدا و سيماي جمهوري اسلامي است.» (روزنامه مردمسالاري 22/9/88).
واكنش سران و محافل سياسي- رسانه اي اصلاح طلب البته، بسيار متفاوت از آن بود كه در برابر هتك حرمت امام خميني(ره) انجام دادند.
سيدمحمد خاتمي، رئيس بنياد باران كه هرگز هتك حرمت ساحت امام خميني(ره) را محكوم نكرد و حتي منكر چنين جسارتي شد، به هتك حرمت مقبره پدرش واكنش نشان داد و خواست كه خانواده اش افراد هتاك را به خدا واگذار كنند.
مهدي كروبي، شيخ اصلاحات هم كه در جريان اهانت به امام(ره)، به جاي محكوم كردن اقدام آشوبگران، مدعي شد فيلم هتك حرمت ايشان «مونتاژ» و «ساختگي» است، در ديدار چند تن از اعضاي اقليت مجلس، رنگ پاشي افراد ناشناس به مقبره آيت الله خاتمي را شديدا محكوم كرد.
طيفي از اعضاي افراطي فراكسيون اصلاح طلبان مجلس هم كه در جريان توهين به امام راحل سكوت پيشه كردند و عليه رسانه ملي موضع گرفتند، بلافاصله پس از هتك حرمت مقبره نماينده امام، اقدام به موضع گيري صريح كردند.
حتي محمدرضا تابش، نماينده مجلس، در اظهارنظري گفته است كه «هر مسئولي كه توانايي شناسايي عوامل اين اقدام را ندارد از مقام خود استعفا دهد.»
اين رويه در روزنامه هاي اصلاح طلب هم جلوه بارزي داشت. براي نمونه، روزنامه هاي مردمسالاري، آرمان روابط عمومي و آفتاب يزد بر خلاف «سكوت» خود در جريان اهانت به امام، خبر هتك حرمت مقبره آيت الله خاتمي را بر پيشاني خود نشاندند.
توهين به امام خميني و ائمه توسط اصلاح طلبان
به اين موارد توجه كنيد؛
¤ هنگام پخش تصاوير مربوط به خبر اعلام ارتحال ملكوتي حضرت امام خميني توسط مجري خبر، جوانان حاضر در سالن با شنيدن صداي حياتي، گوينده خبر كه گفت: «روح بلند پيشواي مسلمانان و رهبر آزادگان جهان، حضرت امام خميني به ملكوت اعلا پيوست» يك صدا شروع به سوت و كف زدن كرده و به شادي و پايكوبي پرداختند. (همايش جوانان حامي موسوي در سالن برج ميلاد).
¤ شبستري در سخنراني در اصفهان و در پاسخ به سؤالي درخصوص عصمت پيامبر گفت: پيامبر وظيفه شان فقط دعوت مردم به سمت خدا بوده و در همين وظيفه خود عصمت داشته اند و هيچگاه از اين وظيفه غافل نشده اند. اما از نظر انجام گناهان با توجه به روايات معتبر و سخنانشان نمي توان عصمت برايشان درنظر گرفت. وي بدون اشاره به آيات محكماتي كه تصريح بر عصمت اهل بيت عليهم السلام دارد. به بيان جملاتي از پيامبر اكرم و اميرالمؤمنين پيرامون استغفار ادامه داد: در توصيف پيامبر و ائمه آمده كه شبانه مناجات هاي طولاني و نمازهاي بسيار داشته اند مويد آن است كه در خود نقص و نيازي احساس مي كردند و در پي رفع آن به نماز و مناجات مي ايستادند وگرنه چگونه ممكن است كسي نقص و گناهي نداشته باشد و از شدت طالب بودن و مشتاق بودن به خود بپيچد. شبستري در ادامه اهانت به مقدسات ديني ادعا كرد: البته حالت ديگري را مي توان فرض كرد كه اين عبادات، دروغين و براي متمايل كردن افكار عمومي به خود بوده است.( باز هم سكوت و لبخند رضايت آميز ياران امام و دلسوزان انقلاب).
¤ در پي سخنان توهين آميز هاشم آغاجري عليه روحانيت و مراجع (امام خميني هم روحاني بود و هم مرجع)، دكتر علي مطهري با دريافت متن سخنراني آغاجري بار ديگر قلم به دست گرفت و در روزنامه كيهان مقاله اي را به رشته تحرير درآورد. در اين مقاله آمده بود: «يك سال و اندي پيش زماني كه آقاي هاشم آغاجري در يك سخنراني گفته بود: «دين نه تنها افيون توده ها بلكه افيون حكومت ها نيز هست.» اينجانب در مقاله اي اعلام خطر كردم و گفتم: «وقتي متن سخنراني آقاي آغاجري را خواندم احساس كردم كه به بيست و دو سال پيش بازگشته ام و در حال مطالعه جزوه گروه فرقان هستم.» و با توجه به دفاع يكي از اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي از اين سخنان هم گروه خود براي آن سازمان نيز اعلام خطر نمودم و گفتم: «اگر مطالب آقاي آغاجري در سخنراني مذكور مورد تاييد آن سازمان است بايد قبول كنيم كه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي به شدت از صراط مستقيم منحرف شده است.» امروز پس از شنيدن سخنراني اخير آقاي آغاجري در اين عقيده خودم راسخ تر شدم و بار ديگر اعلام خطر مي كنم.»
(روزنامه كيهان 9/4/81)
اما سينه چاكان اجباري امروز ارزشهاي انقلاب و نظام!!- مدعيان مبارزه با انحراف در اسلام- دلسوزان كشور و... آنروزها چه موضعي در قبال توهين به ساحت روحانيت و مرجعيت گرفتند؟ نمي دانم از ديد آقايان فرق امام خميني با امثال صانعي- منتظري و... چيست و در قاموس آنها «مرجعيت» چه ويژگيها و تعاريفي دارد؟
محمد خاتمي گفت: «اين حكم نبايد صادر مي شد. در مسائل نظري و اعتقادي نمي توان به اين سادگي درباره افراد حكم كرد. آن هم درباره كسي كه سوابق روشني دارد.»
(خبرگزاري ايسنا 22/8/81)
¤ عبدالكريم سروش كه سال هاست در خارج از كشور مباحثي را عليه انقلاب و مقدسات ديني و قرآن مطرح مي كند، اخيرا در مصاحبه اي با اهانت به امام خميني(ره) اعلام كرد: تئوري ولايت فقيه آيت الله خميني از همان آغاز يك تئوري غيراخلاقي بود!
سروش در اهانتي آشكار به حضرت امام خميني(ره)، مدعي شده است: در انقلاب بهمن ما به جاي ديكتاتوري پادشاهي، يك ديكتاتوري مذهبي به پا كرديم. وي كه در مكتوبات خود اصرار دارد تا ناسازگاري دين اسلام با دموكراسي را به اثبات برساند، ادعا كرد: «هيچ كس نمي تواند ذيل تئوري ولايت فقيه عدالت بورزد.» جالب توجه در اينجا نيز سكوت محض و شرم آور مدعيان خط امام در توهين به آرمانهاي مشترك حضرت روح الله خميني و روح الله خاتمي بود. سروش نيز بعدها يكي از حاميان جدي يكي از ياران مدعي خط امام!! به نام مهدي كروبي مي شود كه آنرا براي خود افتخار برمي شمرد!!
آقايان نان به نرخ روزخور، آقايان فرصت طلب و قدرت طلب، آقاياني كه به همه چيز نگاه ابزاري داريد، لازم است بدانيد هنگامي كه در دوران شما از سوي تئوريسينهاي جريانتان به آرمانهاي روح الله خميني توهين مي شد و يا خودتان توهين مي كرديد، روح «روح الله خاتمي» را آزرده مي كرديد. اگر اين بار به مقبره ايشان هتك حركت شد، در زمان شما و با اعمالتان روح ايشان هتك حرمت شده كه هيچگاه از سوي شما محكوم نشد. توهين به خط امام- انديشه هاي امام- آرمانهاي امام و... همواره رنجش خاطر ياران واقعي امام فارغ از گروه و جناح و مسائل حزبي را در پي دارد. شما در زمانه بعد از انتخابات به خوبي نشان داديد كه براي خط امام و فرمايشات ايشان پشيزي ارزش قائل نيستيد و نام امام تنها براي پر كردن صفحه جرايد خود و مصاحبه هايتان براي اثبات مخالفت دولت دهم با خط امام!!! مي باشد. اگر روح الله خاتمي زنده بود اينك سرباز ولايت فقيه بود و هيچ حمايتي از آشوبگريها- دروغ پردازيها و قانون شكنيهاي فرزندش نمي كرد. اگر روح الله خاتمي زنده بود، به خوبي ملاك خط امامي و يار امامي بودن را به شما مي آموخت. ياران امام و خط امام تنها به فرزندان يا بيت ايشان خلاصه نمي شود بلكه هر كسي كه علم افكار خميني را در جهان برپا دارد، فرزند امام- يار امام و از بيت امام است و بس. همانند نقش سلمان فارسي براي پيامبر(ص).
فرض كنيم پيروزي در انتخابات آنقدر مهم است كه آنها نمي توانند به خاطر مصالح جناحي، شكست خود را باور كنند، اما آيا امام خميني و ارزش هاي انقلاب اسلامي هم جزو مسائل سياسي و جناحي و گروهي است كه به راحتي از كنار اين توهين ها مي گذرند؟ چشم ها را بستن و حقيقت ماجرا را نديدن و همه تقصيرها را گردن ديگران انداختن، چه مشكلي را حل مي كند؟ اصلا فرض كنيد همه اهانت هاي صورت گرفته توسط اصلاح طلبان از گذشته تا حال، از طرف ما بوده، آيا مدعيان خط امام حاضرند آنرا محكوم كنند؟ اگر واقعا حاضرند، ما همه اين اتهامات را به گردن مي گيريم! عمر فريب كاري و دغلبازي در عرصه سياست كوتاه است و خط امام واقعي همواره از آسيب كوته بينان متحجر و فاشيست مسلك در امان است. هتك حرمت كنندگان به مقبره آيت الله خاتمي از جنس هتك حرمت كنندگان آيت الله العظمي خميني هستند كه اين بار در پي شكست اخلاقي- مالي- سياسي در انتخابات اخير، به عقده گشايي و انتقام گيري از خط امام واقعي و مردم آزادانديش و آگاه ايران اسلامي مي پردازند.

 



مهاجراني ، شاگرد مكتب ماكياولي پيش به سوي فتنه

قسمت سوم- روح الله امين آبادي
دستگيري مهاجراني به علت عدم پرداخت نفقه:
مرداد ماه سال 83 خبري در رسانه ها منتشر شد كه اين بار وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي سابق را از منظري ديگر سوژه قرار داده بود.
رسانه ها از دستگيري مهاجراني به دليل شكايت زني به نام مهسا يوسفي خبر دادند. اين زن مدعي شده بود كه زن مهاجراني بوده و نفقه وي توسط شوهرش تا به حال پرداخت نشده است.
علي رغم انكارهاي اوليه توسط مهاجراني و جميله كديور همسر اول وي و اعلام اين كه بازداشت مهاجراني به دلايل سياسي بوده موضوع به زودي آشكارتر شد.
مهسا يوسفي در نامه مورخ 10/5/83 كه در روزنامه شرق به چاپ رسيده است خطاب به خانم جميله كديور نوشته بود كه آقاي مهاجراني را همسر خود دانسته و به هيچ وجه قصد اذيت و آزار وي را ندارد بلكه از اين كه ناچارا به شكايت وي آقاي مهاجراني بازداشت شده اند ناراحت و معذب شده است.
اين زن جوان به بازپرس رسيدگي كننده گلايه كرده بود كه قرار يكصدميليون توماني، قرار كافي نبوده چرا كه مهريه ايشان تقريبا يك ميليارد تومان ارزش گذاري مي گردد.
با اين حال بعدا مشخص شد كه مهاجراني سال قبل از دستگيري با زن ديگري به نام ولي زاده نيز ازدواج كرده بود.
با رو شدن حضور زن سوم مهاجراني و اين كه وي نيز طالب نفقه است و فراتر از آن انتشار خبري مبني بر اين كه مهاجراني تاكنون 6 زن را به عقد خود درآورده است وزير ارشاد سابق رفتن به انگليس و يا به عبارتي دقيق تر فرار را بر قرار ترجيح داده و به انگليس عزيمت كرد.
نيك آهنگ كوثر كاريكاتوريست اصلاح طلب و ضدانقلاب فراري در وصف مهاجراني مي نويسد:
«خيانت شاخ و دم ندارد. مهاجراني بارها به كسان خود خيانت كرده است. اينكه خواسته در راس هرم بماند، و به هر قيمتي، نكته مثبتي نيست كه بخواهيم از آن دفاع كنيم. خيانت، خيانت است. خيانت به زن، فرزند، دوست، اطرافيان و زيردستان ظاهرا امر نكوهيده اي است! به اعتقاد من، كسي كه به كسان خود خيانت مي كند، ملت را بي بهره نمي گذارد. كسي كه به همسر خود بدقولي مي كند و دوست خود را سركار مي گذارد، با مردمي كه نمي شناسد چه خواهد كرد؟»
انتخابات رياست جمهوري و حمايت از كروبي:
مهاجراني در انتخابات رياست جمهوري در زمره حاميان كروبي قرار داشت. حلقه اي كه در آن اشخاصي مانند سروش، عبدي، ابطحي، كرباسچي و بسياري از روشنفكران، بازرگانان و صوفي مشربان ريز و درشت جاگرفته بودند.
مهدي كروبي طي حكمي مهاجراني را به عنوان مشاور خود در امور مسائل و مشكلات ايرانيان خارج از كشور منصوب كرده بود.
با پايان انتخابات و قرار گرفتن كانديداي مورد حمايت اين حلقه در رتبه پنجم و بعد از آراي باطله مهاجراني كه احساس حقارت مي كرد در رسانه هاي خارجي از جمله بي بي سي فارسي بر طبل تقلب در انتخابات كوبيد. مهاجراني در مدت اقامتش در انگليس براي رسانه هاي ضدايراني همچون «الشرق الوسط» نيز مطلب مي نويسد و برخي عقايد ضد ديني اش را كه در ايران اجازه شكوفايي پيدا نكرده، در اين رسانه ها مطرح مي كند.
مهاجراني كه اينك نه دلي خوش در غربت و نه رويي در وطن دارد دوستاني به سان خود خائن به وطن گرد خود جمع كرده است كه شايد روزگاري تصور هم نمي شد اين اشخاص و گروه ها با هم و در زير يك چتر جمع شوند.
عطاءالله مهاجراني در كنار تعدادي از ضدانقلابيون نظير نوشابه اميري، مهرانگيز كار، فرخ نگهدار شهريورماه امسال هزارمين روز تأسيس سايت ضدانقلابي روز آنلاين را گرامي داشته بود.
وزير ارشاد دولت خاتمي در تجليل از سايت ضدانقلابي روز آنلاين نوشته است:
«روز» هم در اين زمان عسرت كوشيده است تا چراغ خبر و آگاهي را فروزان نگاهدارد. بديهي است كه ناسزا هم بسيار شنيده است. اما شماره هزارم مي گويد «روز» در كنار ملت ايران در برابر استبداد و بربريت ايستاده است.»
مهاجراني در شرايطي زبان به تحسين و تجليل سايت روز آنلاين مي گشايد كه پيش از اين سايت خبري بي بي سي در مورد منبع مالي وب سايت ضدانقلابي «روز آنلاين» تأكيد كرده بود: وب سايت «روز آنلاين» با حمايت مالي برخي مؤسسات هلندي اداره مي شود.
به نوشته بي بي سي روز آنلاين را عده اي از روزنامه نگاران ايراني مقيم خارج از ايران اداره مي كنند.
گفتني است دختر ديك چني معاون جرج بوش از سال 2006 به نمايندگي از سازمان اطلاعات و امنيت آمريكا - CIA - مركزي را براي هماهنگي ضد انقلابيون فراري در هلند داير كرده است. بودجه اين مركز به اعتراف راديو فردا از سوي سازمان CIA تامين مي شود.
در حال حاضر نيز هوشنگ اسدي، جاسوس نفوذي ساواك درحزب توده كه پس از انقلاب به جرم جاسوسي براي ساواك و همكاري با «حزب توده ايران» دستگير شد. به همراه همسرش «نوشابه اميري» عضو شوراي سردبيري سايت «روز آنلاين» بوده و از همكاران انجمن امنيتي «گويا» هستند. اسدي پيش از فرار به خارج كشور با نام مستعار «بهار ايراني» سردبيري ماهنامه توقيف شده «گزارش فيلم» را برعهده داشت. هوشنگ اسدي در شرايطي عضو شوراي سردبيري روزآنلاين است كه سوابق همكاري هاي چند جاذبه با سرويس هاي امنيتي خارجي چون «ك - گ -ب»، MI5 و ساواك را درپرونده خود به ثبت رسانده است.
مهاجراني در جريان اهانت به تصوير امام خميني (ره) در روز 16 آذر با درج مقاله اي با عنوان «عكس امام خميني» در وبلاگ شخصي خود ادعاي عجيبي را مطرح كرد.
مهاجراني در اين نوشته مدعي شده بود كه در 20 سال گذشته سران معترضين از قدرت كنار گذاشته شده اند.
وي به صورت مشخص از هاشمي رفسنجاني، كروبي و ميرحسين موسوي نام برده بود.
«در اين سال ها به روشني شاهد بوده ايم كه مهمترين ميراث امام خميني يعني جمهوري اسلامي تبديل به يك نظام حكومتي يكه سالار استبدادي شده است... ياران امام در اين دو دهه اخير از صحنه مديريت كشور حذف شده اند. ميرحسين موسوي و كروبي و خاتمي و هاشمي رفسنجاني نسبت نزديكتري با امام داشتند تا اين نو رسيدگاني كه به رويش هاي بي ريشه انقلاب معروفند.»
وي نمي گويد اكثر كساني كه به عنوان حذف شدگان از صحنه مديريت جامعه در دو دهه گذشته مطرح شده اند كساني هستند كه در مصادر كليدي نظام بوده و مسئوليت داشتند.
مهدي كروبي نزديك هشت سال رئيس مجلس شوراي اسلامي بود، هاشمي رفسنجاني مصادري چون رياست جمهوري به مدت 8 سال و همزمان با رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام اكنون رياست مجلس خبرگان رهبري را برعهده دارند و ميرحسين موسوي نيز به مدت 20 سال احساس وظيفه اي نكرده بودند كه وارد عرصه شوند. خود مهاجراني در اين 20 سال كليدي ترين مناصب حكومتي را برعهده داشته است. از معاون پارلماني رئيس جمهور تا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و زماني كه طعم شير دراز گوش برمذاق ظريف وي تندي كرد عالم سياست را مدتي و آن هم بالاجبار رها كرد تا امروز و بعد از آني كه نفسي در پناه استعمار پير انگليس تازه كرده است وارد عرصه شود و آن كند كه ديگران نكردند!
در شرايطي كه معترضان به نتيجه انتخابات از هر تلاشي مضايقه نمي كردند تا از نام و ياد امام خميني براي پيشبرد اهداف شوم خودبهره جويند زيرپرچم آنان شعار «مرگ بر اصل ولايت فقيه» سر داده شد و به تصوير امام خميني اهانت روا داشته شد و درروز عاشورا ساحت مقدس امام حسين (ع) نيز ورد اهانت قرار گرفته و قرآن در آتش كينه فتنه گران سوخت.
عادي سازي نوكري آمريكا
مهاجراني كه در اوايل دهه 60 طرح مذاكره مستقيم با آمريكا را مطرح كرده بود در جريانات بعد انتخابات و به همراه محسن كديور سايتي با نام جرس را راه اندازي كرد تا از طريق اين سايت بتواند جنبش به اصطلاح سبز را از خارج رهبري كند.
اين شبكه علناً از وابستگي مدعيان آزاديخواهي و اصلاح طلبي به قدرت هاي غربي و ارتزاق از سوي آنها حمايت كرد.
«جرس» كه توسط شبكه اي شامل مهاجراني، كديور، عبدالعلي بازرگان، برادران صدر و چند روزنامه نگار زنجيره اي راه اندازي شده، درباره «رابطه اپوزيسيون با دولت هاي غربي و آمريكا» نوشته بود: يكي از بحث انگيزترين مسائل، رابطه فعالان سياسي با دولت هاي غربي به ويژه آمريكاست. پس از ديدار فعالان سياسي با مقامات كشورهاي غربي، موج اعتراضات و شماتت ها برمي خيزد اما به دليل واقعيت هاي سياسي، اين ديدارها ادامه يافته و اتهامات نيز مانع رشد اين روابط نشده است.
اين سايت بارها مقالاتي معطوف به «عادي سازي نوكري آمريكا» را منتشر كرده است.
در اين سايت آمده است: فعالان سياسي خارج از كشور دو طيف هستند. طيف اول جماعتي آرمانگرا هستند بي آنكه به قدرت عملي و سياست واقعي براي جانشيني حكومت بيانديشند. در نگاه آنها هرگونه تماس با دولت هاي خارجي مطرود بود. اين جو چنان حاكم بود كه سلطنت طلب ها و بازماندگان حكومت پيشين را يكسره نوكر دول بيگانه مي خواندند. طيف دوم دو دسته اند، يكي دولتمردان و وابستگان به حكومت پهلوي كه از همان روزهاي اول انقلاب از كشور خارج شدند ديگري، اصلاح طلباني كه اواخر دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي ترك وطن كردند و بيشتر در آمريكا سكني گزيدند. طيف دوم برخلاف طيف اول عملگرا و واقع بين بودند لذا به جاي قهر با قدرت هاي بيگانه به دنبال رابطه با آنها هستند و صد البته اين لزوماً به معناي خودفروشي نيست... اين طيف نه تنها مراوده با دولت ها را راه سياست عملي مي داند بلكه مي خواهد از اين طريق زندگي اش را هم تامين كند]![ لذا اينان با آمدن به خارج، در صداي آمريكا يا تينك تانك ها (مخازن فكري) مشغول كار شدند يا براي طرحي بودجه اي مي گيرند و بعد هم چون مي خواهند به كنفرانس هاي مختلف بروند، مخارج سفرهايشان بايد تامين شود. در اين مقاله همچنين آمده بود:درجه تمايل و همكاري با دول غربي نيز متفاوت است. برخي همه تكيه عملشان اين روابط است و به شدت به دنبال برقراري رابطه با مقامات غربي به ويژه دولتمردان آمريكا هستند و از آنجا كه همه اميدشان به امكاناتي است كه اين دولتمردان در اختيارشان مي گذارند، لذا هر دري را مي كوبند و معمولا بهترين رابطه را با نومحافظه كاران و اسرائيلي ها دارند. اين افراد ميزان موفقيت خود را با درجه نزديك شدن به دولت غربي و مورد توجه و مشاوره قرار گرفتن آنان مي سنجند، اما برخي از افراد طيف دوم با احتياط و با حفظ استقلال نسبي ممكن با اين مقامات رابطه برقرار مي كنند و مي كوشند كه كارگزار دول غربي نشوند و چون نمي خواهند انگ همكاري با دول غربي، به ويژه آمريكا را بخورند، تا حد ممكن از افشاي اين ديدارها پرهيز مي كنند.]![ بيشتر افراد طيف دوم بر آن هستند كه در عصر جهاني شدن روابط تعريف شناخته شده پيشين از استقلال سنتي، ناكارا و غيرواقعي است!
گفتني است طيفي از مدعيان اصلاح طلبي پس از در پيش گرفتن انواع افراط گري ها و بازي در پروژه هاي دشمن به خارج از كشور رفته اند و در كشورهاي آمريكا و انگليس و... اقامت گزيدند و علناً تحت حمايت دولت هاي استكباري قرار گرفتند كه عناصري نظير مهاجراني، كديور، موسوي خوئيني، حقيقت جو، افشاري، نبوي، گنجي، مخملباف و... از آن جمله اند.
سايت جرس فراتر از اين همه مرزهاي بي وطني را در نورديده و در مقاله اي جنگ رواني سعودي-صهيونيستي عليه جمهوري اسلامي در قالب ايران هراسي و شيعه هراسي را مورد حمايت قرار داده و نسبت به نفوذ كشورمان در منطقه ابراز نگراني كرده بود!
اين شبكه در حوادث بعد از انتخابات به صورتي رياكارانه اين گونه وانمود مي كند كه گويا نگران است كه «جمهوري اسلامي به كجا مي رود؟»
مهاجراني دراين سايت تلاش مي كند كه هاشمي را به نفع جريان سبز اموي وارد منازعات كرده و از نمد آن كلاهي براي خويش ببافد.
اظهار نگراني سايت وابسته به عطاء الله مهاجراني درباره مشروعيت نظام و تلاش براي خرج كردن آقاي هاشمي به نفع فتنه سبز درحالي است كه شخص مهاجراني- هم آن هنگام كه به مديحه و تملق گويي هاشمي مي پرداخت و هم آن زمان كه هاشمي مورد ترور شخصيت افراطيون دوم خرداد قرار گرفت و او از هاشمي دفاع نكرد- ثابت كرده نه اعتقادي به هاشمي دارد و نه باوري به جمهوريت و راي مردم و اخلاق و انصاف.
روزگاري در همين كشور، آقاي مهاجراني خيزبلندي براي تغيير قانون اساسي و تعطيلي انتخابات رياست جمهوري- به بهانه ادامه خدمات آقاي هاشمي و در واقع براي ماندگاري شخص خود در دولت و قدرت- برداشت بي آن كه بگويد تكليف جمهوريت و مشروعيت برآمده از آراي عمومي چه مي شود. در واقع اگر تيم مهاجراني براي تعطيلي جمهوريت موفق مي شدند معلوم نبود جمهوري اسلامي از كجا سردر مي آورد. پس از آن هم وي به شيوه منافقانه و مزورانه معاويه عمل كرد و زماني كه آقاي هاشمي در اوج ترور شخصيت ناجوانمردانه افراطيون مدعي دوم خرداد، نياز به حمايت داشت همين آقاي مهاجراني (وزير ارشاد دولت خاتمي) نه حاضر شد جلوي تروريست هاي مطبوعاتي را بگيرد و نه لااقل به رسم مروت و انصاف چند كلمه در روزنامه اطلاعات بنويسد و از هاشمي حمايت كند.
او پس از آن از كشور خارج شد و آنجا كه بايد - لندن- اقامت گزيد و تبديل به مستخدم نيمه رسمي شبكه رسانه اي كشوري شد كه علي الدوام در خدمت ديكتاتوري قرار داشته و 57 سال ديكتاتوري پهلوي را به واسطه كودتا به ملت ايران تحميل كرده است.مهاجراني كه به مناسبت هاي مختلف در رسانه هاي خارجي از جمله بي بي سي فارسي حاضر شده و شور مي گيرد چندي پيش به مراجع انتقاد كرده بود كه چرا از جنبش سبز حمايت نمي كنند.عطاء الله مهاجراني در بي بي سي گفته بود:
«من گله دارم از علماي شيعه، اكنون جز آيت الله صانعي و آيت الله منتظري علماي ديگري نداريم كه از جنبش سبز حمايت كند.»
داريوش سجادي يكي از عناصر اپوزيسيون مقيم آمريكا در پاسخ به مهاجراني مي گويد:«بنده از فرصت استفاده مي كنم و از ايشان مي پرسم آيا علما اين قدر گيج هستند؟ ميرزاي شيرازي با يك خط فتوا قرارداد رژي را كان لم يكن كرد اما چه اتفاقي افتاده كه با فتواي آن دو آقا آب از آب تكان نمي خورد؟ چون كه بدنه معترض اهل فتوا نيستند كه خود را معطل فتوا كرده باشند تا تكليف خود را با حكومت روشن كنند. اينها نه نماز خوانده اند، نه وجوهات شرعي داده اند. روحانيت شيعه مگر ديوانه است كه نفوذ كلام خود در اقشار مذهبي را پاي كسي هزينه كند كه هنوز به قدرت نرسيده مي گويد (استقلال آزادي جمهوري ايراني) و از الان زيرآب اسلام را مي زند.»


 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14