(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 29 فروردين 1389- شماره 19622
 

روز ارتش جمهوري اسلامي ايران مبارك باد
امير سرتيپ محمد حسن باقري معاون هماهنگ كننده نيروي زميني ارتش ما مردمي ، مكتبي و ولايي است
سفر به بهشت وقتي جنگ به خانه آمد -قسمت دوم



روز ارتش جمهوري اسلامي ايران مبارك باد
امير سرتيپ محمد حسن باقري معاون هماهنگ كننده نيروي زميني ارتش ما مردمي ، مكتبي و ولايي است

مجيد مغازه اي
29 فروردين ماه به فرمان امام خميني (ره) به نام ارتش جمهوري اسلامي نامگذاري شده است، ارتشي كه سرافرازانه نه تنها در برابر رژيم بعث عراق در كنار برادران سپاه ايستاد بلكه امروز هم با گذشت حدود 22 سال از قبول قطع نامه 598 و آتش بس در مقابل عراق هنوز محكم و استوار در مرزها و مناطق عملياتي حضور دارند و به حفاظت از اين خاك و بوم مي پردازند.امير سرتيپ محمد حسن باقري معاون هماهنگ كننده نيروي زمين ارتش جمهوري اسلامي ميزبان ما در اين ايام بود تا كمي از خود و رشادت هاي ارتش جمهوري اسلامي بگويد. او با سمت فرمانده گروهاني پس از دانشگاه افسري وارد جنگ شده است و در عمليات هاي بدر و قادر مجروح شد. در سال 63 و پس از پايان دوران دانشجويي ازدواج كرده است و وقتي از اين موضوع از او پرسيدم لبخند شيريني به شيريني تمام اين 26 سال زندگي زد و گفت همسرم هميشه همراهم بوده است و به نوعي كوله پشتي اش روي دوشش بوده و مرا همراهي كرده است. شهادت آبشناسان كه فرمانده لشكرش بوده تلخ ترين خاطره دوران دفاع مقدس و رحلت امام تلخ ترين خاطره بعد از دفاع مقدسش است كه هيچگاه اين تلخي برايش كم نشده است. گفتگوي ما گرچه به طول انجاميد اما بسيار صميمي بود و شاهد سخناني نو در موضوعات مختلفي از زبان اين فرمانده دلاور بوديم .
¤ در بيان تاريخ جنگ كم كاري نشده ولي حق مطلب هم ادا نشده است.
تاكيد مقام معظم رهبري بر بحث زنده نگهداشتن دفاع مقدس يك تكليفي را براي تمام آحاد كساني كه در حوزه فرهنگ و رسانه فعاليت مي كنند و به نوعي نقش آفريني مي كنند، ايجاد كرد و اين تكليف وظيفه ما را هم سنگين تر كرد تا اگر كاستي هايي هم بوده است از اين به بعد كاستي ها را نداشته باشيم و به همين دليل هم ما به عنوان يكي از سازمانهاي نيروي مسلح كه بطور مستقيم در اين جنگ حاضر بوديم و هم شما به عنوان رسانه و هم بسياري از سازمانها و نهادهايي كه توان اين كار را دارند وظيفه دارند تا اين تاريخ را به خوبي به نسل هاي بعد منتقل كنند.
البته در اين زمينه كم كار نشده اگرچه حق مطلب به خوبي ادا نشده است زيرا كار، كار بزرگي است.
دفاع مقدس يك تاريخ است؛ 8 سال يك عمر؛ 8 سال در 1300 كيلومتر خط مرز و همه عقبه كشور! چراكه اين طور نبود كه تمام جنگ مثلا در پيشاني جبهه مثل منطقه فكه باشد بلكه فردي هم كه در خراسان جنوبي در شرقي ترين نقطه كشور در پشتيباني جنگ نقش داشته است هم در اين جنگ سهم داشت.
در جنگ ما همه آحاد مردم نقش داشتند، در واقع نيروهاي مسلح به معناي واقعي يك نيروهاي مردمي بودند و با همه توان به صحنه آمده بودند در نتيجه اين كار آنقدر بزرگ است كه هرچه بگوييم باز كم گفتيم.
نبايد فكر كنيم در اين جور كارها فقط يك دستگاهي متولي كار است يعني نبايد تصور شود كه فقط ارتش يا سپاه كه مستقيما در جنگ بودند وظيفه دارند، تاريخ جنگ رابيان كنند و به آيندگان منتقل كنند بلكه دستگاهي مانند آموزش و پرورش هم اين وظيفه را دارد كه در نوشته ها و كتاب هايش اين تاريخ را زنده نگه دارد و يا دانشگاه ها در قالب موضوعات پژوهش و تحقيق بايد دانشجويان را به اين كار وادارد؛ رسانه هم اين نقش را دارد چون اگر اين مطالبه فقط از ارتش يا سپاه باشد قطعا نمي توان حق مطلب را ادا كرد .
¤ جنگ تحميلي سنگ محكي براي كارآمدي
ارزش هاي ماست
اكنون در كتاب هاي تاريخ، تاريخ چند صد سال گذشته را داريم و چه اشكالي دارد كه ما تاريخ جنگ 8 ساله را كه افتخار ما در تاريخ چند صد ساله است را هم بياوريم چراكه همه ارزشهايي كه ما مدعي آن هستيم در يك صحنه كاركردش را نشان داد.
ما معتقديم كه آموزه هاي نظام اسلامي قادر است كه بهترين حكومت و نظام سياسي را تشكيل دهد چراكه سنگ محك نظام سياسي در بحران هاست و
سخت ترين بحران جنگ است آن هم در زماني كه تازه انقلاب پيروز شده بود اما نظام سياسي ما بر مبناي ارزشهاي اسلامي توانست با بسيج مردم با دشمن مقابله
مي كند لذا معتقدم كه همه دستگاههاي كشور بايد با مشاركت هم عملكرد كل كشور در 8 سال دفاع مقدس را به تصوير بكشند.
¤ بايد فرزند زمانه خويش باشيم
بخوبي بياد دارم بعضي از سربازان من كه در آن زمان فرمانده يگان بودم دانشجو بودند دانشگاه را رها كرده بودند و آمده بودند به عنوان سرباز اسلحه به دست گرفته بودند. الان عزيزي كه پشت ميز دانشگاه مي نشيند بايد بداند يك زماني كشور نياز پيدا كرد و دانشجو قلم را زمين گذاشت و اسلحه برداشت و بعد از پايان جنگ هم اسلحه اش را زمين گذاشت و دوباره به دانشگاه برگشت و بسياري از سازندگي ها به دست همين افراد انجام شد.
زماني زدن پل بر روي
رودخانه اي مانند اروند از همين افرادي پديد آمد كه سنگر خود را بخوبي تشخيص داده بودند و امروز هم
سد ها و بسياري از سازندگي ها را انجام مي دهند.
زماني در جنگ آخرين دستاورد هاي نظامي دنيا در اختيار دشمن ما قرار گرفته بود
به طوري كه سامانه هاي
ضد هوايي هاگ ما كه ساخت آمريكا بود ديگر جواب مدلهاي جديد هواپيما را نمي داد و اگر روشن مي شد خودش بعنوان هدف شناسايي و منهدم مي شد لذا مغز ها بكار افتاد تا اين اشكالات مرتفع شوند و همين ها مبنايي شد كه سامانه هاي ما امروز بهينه شده است و با آنچه كه آمريكا به ما واگذار كرده بود كاملا متفاوت است .
¤ نيروي زميني در حوزه مستند كردن تاريخ جنگ اقدامات موثري انجام داده است
جنگ ما سالها حرف براي گفتن دارد، از جنگ جهاني دوم هم اكنون حدود 60 سال
مي گذرد و هنوز هم اروپا و آمريكا برايش فيلم مي سازد و شايد به هزاران ساعت فيلم برسد كه البته در آنها بيشتر پيروزي متفقين را نشان مي دهد درحالي كه متفقين تنها در دو سه سال آخر پيروز بودند و در سه چهار سال اول متفقين همواره شكست خوردند ولي تنها شكست آلمان را نشان مي دهند.
همچنين در تمام كشورها و در تمام شهرهاي درگير جنگ جهاني دوم مقبره سربازان گمنام وجود دارد و يكي از بزرگترين يادمانهايي كه رؤساي كشور ها رابراي نثار گل به آنجا مي برند همين مقبره سربازان گمنام است لذا بايد گفت كه جنگ براي همه كشورها و همه ملت ها يك تاريخ است و براي ما يك امر ويژه است زيرا زمان تحميل و شرايط تحميل و ديگر عوامل آن را ويژه كرده است از جمله اينكه بنابر اسناد مي توان گفت كه اين جنگ يك جنگ جهاني بود ما از حدود 22 كشور اسير داشتيم، در اواخر جنگ هم كه آمريكايي ها به طور مستقيم وارد جنگ شدند در حالي كه ما با عراق رو در رو بوديم.
من و هم سن و سالان من نسل جنگيم و اكنون به سنين ميانسالي رسيده ايم، نسل سه و چهار و
نسل هاي آينده كه اين جنگ را نديده اند از ابعاد آن مطلع نيستند بايد از اين تاريخ بهره مند بشوند زيرا در همين يكي دو سال اخير بود كه اعلام كردند آخرين فرد حاضر در جنگ جهاني دوم فوت كرده است حالا كم كم نسل سربازان جنگ هم همين روند را طي خواهند كرد و گفته مي شود كه آخرين سرباز جنگ تحميلي ما نيز فوت كرد و آن زمان است كه ديگر فرصت توليد تاريخ گويا تمام مي شود و تبديل به تاريخ مستند مي شود و اين همان كاري است كه مي ماند .
البته كارهاي قلمي زيادي انجام شده به خصوص در بخش داستان ولي با رويكرد مستند نيروي زميني كار خوبي كرده است كه در بخش معارف جنگ مستند دفاع مقدس را كه با كمك مركز اسناد ملي و اسناد جمهوري اسلامي در حال انتشار است كه واقعيت هاي جنگ را به روايت اسناد عرضه مي كند و تاكنون حدود 20 جلد آن منتشر شده و پيش بيني مي شود كه به بيش از 50 جلد برسد البته آرشيو ارتش در هيئت معارف جنگ آرشيو كامل و غني دفاع مقدس است و براي كساني كه در اين حوزه به دنبال تحقيق هستند، استفاده از آن با هماهنگي آزاد است.
¤ دشمن براي جنگ از سال 57 زمينه سازي كرد
نبايد ناديده بگيريم كه جنگ وقتي شروع مي شود كه از قبل از آن خود دشمن و عناصر وابسته به دشمن زمينه سازي آن را انجام داده بودند و اينطور نيست كه
في البداهه در شهريور 59 جنگ شروع شده باشد خيلي از
زمينه هايي كه لازمه شروع جنگ بود و به زعم دشمن زمينه ساز موفقيت دشمن بود از قبل پياده شده بود.
طرح يكساله كردن سربازي كه طي آن حدود 200 هزار نفر از بدنه ارتش جدا شدند يكي از اين زمينه سازي ها بود در حالي كه هنوز جنگ شروع نشده نبود. وزير دفاع دولت موقت، آقاي مدني فكر كنم در زاهدان پس از بازديدي كه داشت سربازي را يكساله اعلام كرد .خب ارتش در كشور ما قاطبه اش نيروي وظيفه است و نيروي زميني كه بايد از مرزهاي پاسداري كند با دو اتفاق مهم روبرو شد يكي اينكه سربازان با تجربه از بدنه ارتش جداشدند و دوم اينكه 50 درصد سربازان كم مي شوند و سربازان نيروي زميني از 400 هزار نفر به 200 هزار نفر رسيد كه نمي توان آن را يك امر تصادفي دانست.
همچنين لغو قراردادهاي نظامي و تسليحاتي در دولت موقت در اول انقلاب كه با توجه به وابستگي ارتش از لحاظ تسليحات به خارج خسارات زيادي به بدنه نيروهاي نظامي وارد كرد و يا طراحي كودتاي نوژه كه دشمن اميدي به پيروزي نداشت اما در بي اعتمادي مردم نسبت به ارتش تاثيرگذار بود و يا راه اندازي جنگ داخلي كه دست به دست هم داد تا ارتش را تضعيف كند و به همين دليل است كه مرحوم ظهيرنژاد(فرمانده سابق ارتش) در مورد جنگ مي گويد كه يگان هاي ارتش با تمام توان در صحنه حاضر مي شوند اما نفراتي براي چيدن در مقابل دشمن وجود ندارد.
من به عنوان يك محقق و نه به عنوان يك مسئول به روايت اسناد مي گويم كه اگر از شهريور 59 تا دو سه ماه اول جنگ عملكرد يكان هاي قليل نيروي زميني را در جنوب كه بررسي كنيم با احترام به نقش نيروهاي مردمي كه در همه دوران هاي جنگ قابل ستايش است مي بينيم كه با 4 گردان در خرمشهر نقش بي بديل داشتند اما متاسفانه كمتر از اين نقش سخن گفته
مي شود .
در خرمشهر 2 گردان فقط دانشجويان دانشگاه افسري حاضر بودند و اين گردان ها شهيد و اسير دادند و خرمشهر وقتي سقوط
مي كند كه دانشجوي دانشگاه افسري امام علي(ع) فعلي در خرمشهر اسير مي شود يا گردان تفنگداران دريايي خرمشهر حضور دارد.
¤ روايت افراد از جنگ نمي تواند همه واقعيت را نشان دهد
روايت جنگ يك روايت چند وجهي است من در اين كوچه و در اين محل حضور دارم روايت خودم را بيان مي كنم چون آنجا را
ديده ام دو كيلومتر بالاتر و
پايين تر را نديده ام كه بگويم اما وقتي به روايت اسناد از فرماندهي جنگ در روزهاي اول جنگ
مي گوييم مي تواند نگاهي جامع باشد.
شكي نيست كه بني صدر يك عنصر خائن بود كه بعدا هم نقشش مشخص شد اما اينطور نبود كه قاطبه كاركنان ارتش در صحنه تجاوز دشمن حضور داشته باشند و مردانگي از خود نشان ندهند. شما مي بينيد كه يك لشكر عراق در منطقه چنانه در مقابل تنها يك گردان از گروه 37 نيروي زميني بيش از 10 روز زمين گير شده است كه اين در هيچ معيار نظامي نمي گنجد. آن سرباز گردان گروه رزمي 37
بني صدر را نمي شناسد و در مرز با تمام فداكاري مي جنگد.
بني صدر به عنوان فرماندهي كل قوا در يك صحنه كلي حضور دارد و مي خواهد مانع از اتحاد ارتش و سپاه شود يعني اجازه
نمي دهد كه اين اتحاد رخ بدهد و نيروهاي مردمي كه خيلي مي توانند از نظر روحي و پشتيباني نقش ايفا كنند زياد نزديك بيايند چون اعتقادي به نيروهاي مردمي نداشت. اين اعتقادش هم به دليل روحيه خيانتكاري اش بود اما قاطبه رزمندگان نيروي زمين و ارتش كه در صحنه نبرد بودند نقش خود را به عنوان يك رزمنده ايفا كردند و البته اين را هم بايد گفت كه قطعا اگر در آن مقطع بني صدر نبود، موفقيت هاي ما بيشتر و زودتر بروز مي كرد.
واقعيت اين است كه با توجه زمينه سازي هايي كه انجام شده بود نيرويي نبود و پادگانها خالي شده بود و نيروي زميني با توجه به خاطرات و اسناد، تمام توان خود را آورد ولي توانش بيشتر از اين نبود.
¤ بسايري از يگانهاي ارتش هنوز از مناطق عملياتي خارج نشده اند
اگر كارنامه ارتش را در اين 31 سال ورقي بزنيم و اولين برگ آن را اعلام همبستگي ارتش در سال 57 بگذاريم هر ورقي كه
مي زنيم ارتش ارتقا پيدا كرده و اين ارتقا در همه حوزه هاست. اولين ارتقاي ارتش خودباوري ارتش پس از پيروزي انقلاب است زيرا همانگونه كه مي دانيد قبل از پيروزي انقلاب مستشاران خارجي در همه اركان نظام از جمله ارتش حضور داشتند و
نقش هاي كليدي را مستشاران خارجي برعهده داشتند اما بلافاصله پس از پيروزي انقلاب كه همه آنها از كشور خارج مي شوند اداره ارتش با همه توان و
داشته ها و مشكلات اوايل انقلاب برعهده بچه هاي دلسوز ارتش گذاشته مي شود و چون بدنه ارتش بدنه مردمي بود و روحانيت را قبول داشت و با فرمان امام جابجا شد به خود باوري رسيده بود و تمام تلاش خود را در اين زمينه گذاشت.
به گونه اي كه در فني ترين حوزه يعني در نيروي هوايي شاهد هستيم كه در اولين روزي كه عراق ايران را بمباران مي كند ، پاسخي كه دريافت مي كند آنست كه 140 فروند هواپيماي جمهوري اسلامي ايران پرواز مي كنند و همه فرودگاههاي عراق را متقابلا بمباران مي كنند و اين چيزي بود كه عراق و حاميان او فكرش را هم نمي كردند.
بنابر اين در طول اين 31 سال پس از پيروزي انقلاب ارتش از لحاظ روحي ظرفيت هاي خودباوري و خود اتكايي و از نظر آموزش ها كاملا خودكفا شده است به طوري كه امروز بيشتر آموزش هايي كه در پيش از انقلاب در كشور هايي مانند انگليس، ايتاليا و آمريكا برگزار مي شد، امروز در داخل انجام مي شود.
ارتش امروز 100 درصد توانمند تر، آماده تر و مهياتر از ارتش سال 57 كه صد درصد وابسته به خارج بود، است ضمن اينكه در طول اين سه دهه نيروهاي مسلح در كوره كار و تجربه پخته شدند ما جنگ داخلي را تجربه كرديم بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب شرارت هاي ضد انقلاب با تحريك بيگانگان را در داخل كشور داشتيم و ارتش و به خصوص نيروي زميني قبل از تجاوز عراق در مناطق شمال غرب و كردستان درگير جنگ با ضد انقلاب بود؛ با شروع جنگ هم همه يكان هاي ارتش با همه ساز و برگ در همه 8 سال جنگ حضور دارند و بعد از پايان جنگ هم هنوز برخي از يگانهاي ما در مرز هستند بنابراين ارتش ارتشي است پخته شده و تجربه به دست آورده است.
¤ از آقا به يك اشاره از ما به سر دويدن
فرماندهان ارتش و سپاه، فرماندهاني هستند كه در كوران عمليات ها رشد كرده اند و فرمانده شدند جنگ را تجربه كردند، عمليات ها و بمباران ها را ديدند و با دشمن نبرد كردند كه اين تجربه در هيچ آكادمي و دانشگاه نظامي دنيا آموزش داده نمي شود بنابراين ارتش امروز هم از بابت تجربي و هم از بابت تجهيزات و از همه اينها مهمتر بنابر تعريفي كه قانون اساسي از ارتش دارد و آن را ارتشي مكتبي و مردمي معرفي مي كند امروز به تمام معنا ارتشي مردمي مكتبي و ولايي است كاركنان ما در ارتش و به ويژه نيروي زميني در هر لحظه كه نياز باشد از آقا به يك اشاره از ما به سر دويدن. عمق اين آمادگي در دل و رگ و پوست همه نيروهاي نظامي نهفته است چراكه ما در زمان جنگ هم بسياري از كاستي خود را با نيروي ايمان جبران كرديم الان هم در برابر دشمنان آنچه كه ما را يك سر و گردن بالاتر نگه مي دارد همين برتري روحي و رواني و انگيزه اي است لذا خوشحالم عرض كنم ارتش امروز مهيا پا در ركاب و آموزش ديده و محك خورده است و قابل مقايسه با ارتش اول انقلاب نيست و قطعا نگاه ما در آينده هم رو به تعالي است.
¤ همه سربازان تجاوز عراق را تجاوز به حريم خصوصي خود مي دانستند
در همه سالهاي جنگ كه سرماي منفي 30 درجه و گرماي بالاي 50 درجه و جابجايي ها و مشكلات ديگر را شاهد بوديم، به ياد ندارم كه با آن شرايط رزمندگان از كمبودها شكوه كنند كه غذا به ما نرسيد يا سردمان است يا گرممان است چون همه خود را در اين ماجرا صاحب نقش و صاحبخانه
مي دانستند و كسي از خودش گلايه نمي كند مثل اينكه 5 تا برادر غذايي را تهيه كنند و غذا كم باشد ديگر كسي از خودش گلايه نمي كند . كساني هم كه در بستان، سوسنگرد و يا در مرز مي ايستادند انگار كه به خانواده خود و ناموسشان تجاوز مي شود، ايستادگي
مي كردند.
اين روحيات حاصل نسيم انقلاب بود كه در ايران دميد و مردم را متحول كرد و عقده هاي چند صد ساله مردم را پاسخ داد كه ما مي توانيم كشور را اداره كنيم چون در آن سالها ما پذيرفته بوديم كه نمي توانيم كشور را اداره كنيم و در هر جنگي شكست خورده بوديم و اين موضوع را در از نقشه جغرافيايي ايران در مي يابيم كه چگونه در شمال شرق و يا شمال غرب و يا در مرز عراق يا در شرق گوشه هايي از ايران جدا شده بود و يا حتي در جنگ هاي جهاني اول و دوم با اينكه بي طرف بوديم اشغال شديم و ارتش را تعطيل كردند اما انقلاب آمد و اين نگرش را عوض كرد و مردم بسيج شدند كه ما مي توانيم در نتيجه فضاي خاصي به وجود آمده بود .
¤ وقتي سربازي مي بيند كه نماينده امام در كنارش است ديگر سر از پا نمي شناسد
شايد يكي از مواردي كه در جنگ كمتر گفته شده باشد نقش مقام معظم رهبري در جنگ است در حالي كه در اولين روزهاي جنگ در صحنه هاي جنگ در كنار رزمندگان حضور داشت نه فقط به عنوان فرمانده و در بعضي جاها شركت مي كند به عنوان رزمنده. در منطقه نبرد فولاد خوزستان ايشان پيشروي
مي كنند، خب رزمنده اي كه مي بيند يكي از مسئولان ارشد نظام و روحانيت در كنار اوست ديگر سر از پا نمي شناسد يعني اين حركت هم حركت آفرين بود براي رزمندگان در حضور و نقش آنها و ماندگاري در جبهه .
¤ همزمان با شروع جنگ در دانشگاه افسري قبول شدم
تاريخ استخدام ما با تاريخ شروع جنگ همزمان است يعني من مهرماه 59 استخدام شدم به اين صورت كه قرار بود اواخر شهريور اسامي پذيرفته شدگان دانشگاه افسري را اعلام كنند كه مصادف شد با بمباران فرودگاهها، روزنامه ها نرسيد و همين باعث شد كه با كمي تاخير خودم را به دانشگاه افسري معرفي كردم يعني شروع پوشيدن نظامي براي ما يادآور شروع جنگ است
در همان سال اول ورود به دانشگاه افسري طبق روال اين دانشگاه و با توجه به شروع جنگ آموزشهاي تئوري و عملي در كنار هم انجام مي شد لذا در جبهه ها حضور پيدا مي كرديم و البته زمان دقيقتر آن در عمليات ثامن الائمه كه عمليات گسترده شكستن حصر آبادان بود كه هيچ وقت شعف رزمندگان در آن مقطع را فراموش نخواهم كرد.
در همان زمان ها بود كه رژيم بعث عراق خرمشهر را گرفته بود و آبادان هم در حال محاصره كامل بود كه راديو آبادان به مردم آموزش مي داد كه اگر تانك ها آمدند چطور آنها را از كار بياندازند يعني در خورشيدي آن ميله آهني بگذارند و اين موضوع براي ما كه تازه وارد بود جالب بود .
¤ سخن آخر
نكته اي كه به درد امروز
مي خورد اين است كه يكي از رمز هاي ماندگاري ما و نابودي دشمنان اين بود كه پيروزي و شكست براي رزمندگان مهم نبود و فقط اداي تكليف بود و نگران از تجهيزات گسترده دشمن نبود و نه تنها نگران نبودند بلكه همه هم و غمشان اين بود كه به تكليفشان عمل كنند ؛ بسيار بياد دارم كه در شبهاي عمليات كساني بايد عقب بمانند و خطر كمتري برايشان بود داوطلبان بسيار كمتري داشت و كسي حاضر نبود عقب بماند و اين نشان از اعتقاد رزمندگان بود، دشمن اين نقطه قوت ما را شناخته و اگر امروز مي بينيد با همه توان در حوزه رسانه و فرهنگ آمده تا اين نقاط قوت را ريشه كن كند ما بايد مواظب باشيم.

 



سفر به بهشت وقتي جنگ به خانه آمد -قسمت دوم

جابر عظيمي
مقاومت هاي خونين پل نو
همراه با تيم خبري در فاصله چندمتري با پل نو قرار مي گيريم. روايت گر حماسه ها مي گويد: اينجا نهر عرايض است. نهر عرايض، شاخه اي از رود كارون و تدبيري براي آبياري منطقه است. پل پيش رو، پل نو است. اين پل در گذشته پلي چوبي بود كه بعد از ترميم پل نو نام گرفت. پل نو معبر اصلي نيروهاي بعثي به سوي خرمشهر بود كه سعي داشتند از طريق آن وارد خرمشهر شوند. دشمن كه طرح اشغال سه روزه خرمشهر را طراحي كرده بود، اكنون در باتلاق مقاومت اين منطقه افتاده است. دشمن تا پل نو پيش روي كرد و دفاع بر روي پل نو شكل گرفت و به توقف دشمن منجر شد. نيروي هوايي در دشت شلمچه به طرز بي سابقه اي وارد عمل شده و بمباران شديدي را به انجام رساند كه به انهدام هفتاد دستگاه تانك و نفربر دشمن ختم شد. اين حركت و تدبير، يك حركت ابتكاري بي نظير- در متن درگيري هاي زميني- در تاريخ جنگ بود. در هفته اول جنگ نيروي هوايي 72 شهيد داد. از هر پنج پرواز دو پرواز سقوط مي كرد. تكاوران نيروي دريايي نيز در كنار نيروهاي مردمي همه با هم در پل نو درگير بودند. درگيري ها سنگين بود و دشمن سعي داشت به زور زره و پياده، هرطور شده از پل عبور كند و راه ورود به خرمشهر را بگشايد. درنهايت براي بستن راه ورود عراق به شهر تصميم بر انهدام پل شد. نيروهاي مهندسي ارتش و يكي از معاونين شهيد جهان آرا به نام دستگردي براي انهدام پل وارد عمل شدند، كه در اين انفجار معاون شهيد جهان آرا نيز به شهادت رسيد. دشمن در شرايط پيش آمده و مقاومت هاي بي امان نتوانست از پل عبور كند و در نهايت مجبور شد تا پشت مرزهاي خود عقب بنشيند. نيروهاي تكاور دريايي و هوايي ارتش و نيروهاي مردمي دست در دست هم دشمن را تعقيب مي كردند. در اين تعقيب بود كه تكاور «ده بزرگي» وارد خاك عراق و اسير شد. يك متأسفانه بزرگ اين كه بعضي از افراد خودفروخته روستاي مؤمني كه وابسته به نيروهاي عراق و يا جبهه خلق عرب بودند و نقش جاسوس را داشتند، در امتداد نهر عرايض نقاطي را به دشمن عقب نشسته گرا دادند و او را هدايت كردند. دشمن از فرصت حاصله سود جست و در آن نقاط هدايت شده سه پل زد و نيروهاي زرهي خود را از آن عبور داد و وارد شهر شد و خود را به پشت پادگان دژ رساند. دريغ و تأسف از عنصر جاسوسي؛ كه بسيار قوي و ناجوانمردانه عمل مي كرد. خلق عرب را داشتيم. مخالفين نيروهاي انقلاب و دشمني با سپاه خرمشهر و كميته و... را داشتيم. بسياري از مخالفين در سكونت گاهشان بي سيم داشتند. بسياري سقف خانه هايشان را شكافته و دشمن را با آيينه و چراغ هدايت مي كردند. اين جاسوسي ها نفس رزمندگان را گرفته بود. به گفته صفر قمري فرمانده يكي از گروهان هاي دژ، 90 درصد انرژي نيروهاي رزمنده صرف مقابله با عقبه هاي جاسوس بود و 10 درصد صرف درگيري با عراق. نيروهاي دژ و نيروهاي مردمي در خرمشهر خيلي سريع جمع و تركيب شدند. دانشگاه افسري 734 نيرو و ده فروند هواپيما وارد اهواز كرد. هوانيروز نيز دو گروه داوطلب 200 و 170نفري فرستاد. نيروي دريايي فراتر از همه اين نيروها ظاهر شد. 31 شهريور، بعد از بمباران پادگان دژ، 400نفر تكاور آموزش ديده، شبانه، باوجود اين همه ستون پنجم، طوري وارد خرمشهر شدند كه هيچ جاسوسي متوجه حضور آنها نشد و مي توان از اين حركت به عنوان يك حركت شاهكار نظامي ياد كرد. به نظر من بيشتر از همه يگان ها در مقاومت خونين شهري، تكاوران نيروي دريايي نقش آفرين بودند. اين چنين مقاومت هاي غرورآفرين مي گرفت و مي شكست و دشمن به زور زره و پياده و تجهيزات و جاسوسان از ميان خون شهداي مقاومت، راه را به پيش مي گشود تا كه مردم شهر، جنگ را در خانه هاي مسكوني خود يافتند.
جنگ تن به تن در خانه هاي گمرك
خودروهاي گروه خبري، به دستور جناب سرهنگ وافي در منطقه گمرك يا صد دستگاه، 4 كيلومتري خرمشهر متوقف شد. اين راوي نيك مقاومت 34 روزه، پيرامون پيكار با دشمن در اين منطقه مسكوني گفت: از زماني كه نيروهاي بعثي از روستاي مؤمني وارد شدند، اندك اندك پاي جنگ به شهر باز شد. اولين درگيري هاي تن به تن در خانه هاي صددستگاه اتفاق افتاد. يعني همين منطقه اي كه اكنون در آن متوقف هستيم. اين منطقه شاهد صحنه هاي خونين نبرد خانه به خانه بوده است. همه اين خانه ها محل درگيري و جنگ بود. دشمن در برابر مقاومت باورنكردني مردم و هم نيروهاي نظامي مستقر در اين منطقه مستأصل شده بود. مردمي كه تا ديروز در امور زندگي و كار و كسب خود بودند، امروز روي در روي تانك ها ايستاده و مقابله تن و تانك را رقم زده و با كوكتل مولوتوف، 8تانك دشمن را به آتش كشيده و آنچه بنام شجاعت و غيرت است، در ميدان نبرد تن به تن و بي فاصله با دشمن به نمايش گذاردند. در درگيرهاي تن به تن اين منطقه، نيروهاي دشمن و خودي خانه به خانه عوض مي شدند. تداركات قوت و غذا از سوي مسجد جامع صورت مي گرفت. توزيع غذا خانه به خانه انجام مي شد. خاطره اي از حاج سامعي پدر شهردار خرمشهر داريم كه كوبه در خانه اي را مي كوبد كه از بد حادثه عراقي ها در آن سنگر گرفته بودند و او نمي دانست و ما هم فرصت اطلاع رساني را نيافتيم. آقاي سامعي تعريف كرد كه وقتي عراقي ها در را خانه را گشودند وي متوجه اين موضوع شد. گفت: با آنكه هر آن احتمال كشته شدن از سرم مي گذشت، اما خود را نباخته و غذا را دادم و برگشتم. جنگ تن به تن تكاوران نيروي دريايي و دانشجويان دانشكده افسري نيز در اين منطقه جريان داشت. سه دانشجو، از دانشجويان دانشكده افسري در درگيرهاي اين منطقه به شهادت رسيدند و چهارتن نيز در پادگاه دژ و تعدادي هم در جنگ داخل شهر- در 40 متري- به شهادت رسيدند كه دو تن از آنها فرمانده بودند. دانشجوياني كه درجه ستوان دومي را بر دوش هاي خود داشتند. ستوان تهمتن يكي از آن فرماندهان بود كه توسط بالگرد عراقي مورد هدف واقع شد و ديگري با گلوله مستقيم شهيد شد. يكي از دانشجويان فريبرز بولورد نام داشت كه بسيار شجاع بود و بي پروا به دل عراقي ها مي زد و اين چنين به استقبال شهادت رفت. در درگيري هاي تن به تن صد دستگاه، دشمن، شب ها با ادوات زرهي و آتش بي امان، مقاومت را مي شكست و راه را به پيش مي گشود.
حماسه هاي زنان در درگيري ها
خنياگر عشق و حماسه هاي خونين شهر، نقش زنان را در مقاومت 34 روزه روايت مي كند. مي گويد: خانم ها حضور فعال و شجاعانه در بيمارستان ها داشتند. بيمارستان نيروي دريايي و بيمارستان هاي داخل شهر و آبادان. بخشي از زنان در مسجد جامع وظيفه تداركات مبارزات را به عهده داشتند.
عده اي خشاب رزمندگان را پر كرده و مي رساندند. عده اي كارهاي بهداشتي و پزشكي مجروحان را برعهده داشتند. آقاي سامعي پدر شهردار خرمشهر مسئول كندن- روزانه- 150 قبر بود تا شهدا كفن و دفن شوند. تعدادي از خانم ها براي كندن قبر و كمك به كفن و دفن شهدا داوطلب شده بودند. در قبرستان هم مي خوابيدند و در مواقعي تا صبح عمل كفن و دفن را به انجام مي رساندند. در اين ميان، سگ ها هم هار شده و به جنازه ها حمله مي كردند. بعضي وقت ها مردي براي دفاع نبود و خود خانم ها دفاع مي كردند. بسياري از خانم ها كارشان به جنگ و درگيري مستقيم با دشمن كشيد. مردانه مي جنگيدند. دفاع از خرمشهر، زن و مرد نمي شناخت. خانمي است به نام الماسيان. ايشان در جنگ تن به تن با عراقي ها مجروح و كشته شد. بچه ها در فلكه عشاير نگذاشتند جنازه اش لگدمال سم ها شود. يا به خانمي كه در بيمارستاني داخل شهر به مجروحان مدد مي رساند، گفتند، بيمارستان را ترك كند كه دشمن رسيده است. او مجروحان را تنها نگذاشت و در درگيري با عراقي ها زخمي شد، طوري كه خون از پاهايش مي چكيد و اين زن در جنگ و گريز با دژخيمان اشغالگر شهر، هنگام عبور از پل خروجي خرمشهر، خود را از روي پل در آب افكند و اين چنين نقطه پاياني شرافتمندانه بر دفتر حيات خود نهاد. خانم زهرا حسيني كه كتاب« دا» را نوشته در درگيريهاي خرمشهر حضور داشته و مي جنگيده است. يك زن مسن ديگر، در پادگان دژ، مقابل صدام مي ايستد و مي گويد: فكر مي كني گام زدن بر ويرانه ها چقدر مي تواند ارزش داشته باشد. شاهدان مي گويند، صدام با شنيدن اين حرف سر به زير افكنده و پاسخي نمي دهد. در شلمچه عراقي ها از زني نان مي خواهند. اين زن در خمير نان مرگ موش مي افزايد. عراقي ها براي اطمينان درخواست مي كنند ابتدا خود از دست پختش بخورد و او مي خورد و درپي آن دشمن از اين نان مي خورد و اين چنين تعدادي از دشمنان به هلاكت مي رسند. آن زن هنوز زنده است و ايام عيد در اينجا حاضر مي شود و راهيان نور را ميهمان روايت حماسه هاي شهدا مي كند. حماسه هاي زنان در درگيرهاي خرمشهر به اين گونه در تاريخ جنگ و دفاع اين بوم و بر ثبت است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14