(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 30 فروردين 1389- شماره 19623
 

تحولات قرقيزستان از عسگر آقايف تا رزا اتونبايوا سرنگوني دولت لاله در سرزمين 40 قبيله



تحولات قرقيزستان از عسگر آقايف تا رزا اتونبايوا سرنگوني دولت لاله در سرزمين 40 قبيله

سبحان محقق
همه چيز طي دو روز اتفاق افتاد؛ درگيري ميان مخالفان و نيروهاي امنيتي، روز سه شنبه (17 فروردين) در شهر شمالي «تالاس» آغاز شد؛ مردم به افزايش تعرفه ها توسط دولت «قربان بيك بافي اف»، رئيس جمهور قرقيزستان اعتراض داشتند.
در جريان اين درگيري، زد و خورد شديدي ميان معترضان و پليس رخ داد و چندين ساختمان دولتي، از جمله استانداري و شهرداري مورد حمله مخالفان دولت قرار گرفت. روز بعد اين درگيري به پايتخت و چندين شهر شمالي كشيده شد.
صبح روز چهارشنبه چند هزار نفر مقابل كاخ رياست جمهوري در بيشكك تجمع كردند و خواستار استعفاي رئيس جمهور شدند.
نيروهاي امنيتي و پليس مقاومت چنداني از خود نشان ندادند و از محل گريختند. تظاهركنندگان تجهيزات نظامي را به غنيمت گرفتند و از آن پس، شليك گلوله در بيشكك قطع نشد.
در همان روز مخالفان به كاخ رياست جمهوري يورش بردند، اما نيروهاي پليس و گارد ملي از ورود آنان جلوگيري كردند و از پنجره هاي ساختمان مردم را هدف قرار دادند.
هر چند تظاهركنندگان نتوانستند كاخ رياست جمهوري را بگيرند، ولي ساختمان هاي وزارت كشور و وزارت دفاع و دادستاني كل به دست آنها افتاد. تعداد تلفات و زخمي هاي اين روز را خبرگزاري ها، 81 كشته و حدود 1600 زخمي اعلام كرده اند.
در پي تشديد اعتراضات عمومي، رئيس جمهور همان روز از پايتخت گريخت و به زادگاهش شهر«اوش» در جنوب رفت.
روز بعد(پنجشنبه) خانم «رزا اتونبايوا» وزير خارجه سابق در دولت باقي اف و از مخالفان وي، وارد كاخ رياست جمهوري شد و در ديدار با «دينيار اوسنوف»، نخست وزير قرقيزستان، عزل دولت فعلي و تشكيل يك دولت موقت را اعلام كرد.
شب هنگام غارت اموال عمومي آغاز شد، مغازه ها در آتش مي سوخت و خيلي ها مشغول غارت اموال مردم بودند.
در خارج از پايتخت، به استثناي مناطق جنوبي، پيروزي آسان بود؛ چهار استان شمالي تحت كنترل مخالفان درآمد. در هرج و مرج شهر شمالي تالاس، افزون بر تاراج اموال عمومي، برخي مقامات دولتي به دست مخالفان مضروب و تعدادي نيز كشته شدند. تنها در استان جلال آباد، زادگاه باقي اف، وضعيت تا حدودي آرام بود، هر چند در برخي از مناطق اين استان هم به مراكز دولتي حمله شد.
طي اين مدت، «ماكسيم» پسر باقي اف كه به عنوان مرد شماره دو و جانشين پدر در نظر گرفته شده بود، براي انجام ملاقات هايي در واشنگتن به سر مي برد.
علل ناآرامي
«آندري گرازين»، كارشناس مسايل آسياي مركزي در انستيتوي كشورهاي همسود، به دنبال عامل اقتصادي است و سياست هاي اقتصادي اشتباه باقي اف در اين عرصه را موجب تحريك مخالفان ذكر مي كند. علاوه بر اين، در ابتداي سال جاري ميلادي (دي ماه) دولت اعلام كرده بود قصد افزايش بهاي خدمات عمومي از پنج تا 10 برابر را دارد كه اين نيز موجب افزايش نارضايتي عمومي شده بود.
«دانيل كيسلوف»، سردبير روزنامه اينترنتي «فرغانه رو» نيز در اين مورد خاطرنشان مي كند كه روز 17 مارس (27 اسفند) مخالفان طي نشستي، با مقامات دولتي در مورد مشكلات موجود اتمام حجت كرده بودند. اما مقامات فكر مي كردند اين مخالفت ها در همان سطح لفظي محدود خواهد ماند.
علاوه بر آن، طي ماه هاي اخير دولت باقي اف مخالفان را شديدا تحت فشار قرار داده و به شكنجه و سركوب آنها روي آورده بود.
برخي ديگر معتقدند با توجه به سرعت تحولات، كه طي كمتر سه روز به واژگوني دولت انجاميد، دست هاي خارجي در سرنگوني رئيس جمهور دخالت داشته اند، و با توجه به گرايشات غربي و آمريكايي باقي اف و وجود پايگاه «ماناس» در قرقيزستان، انگشت اتهام نوعا به سمت روسيه نشانه مي رود، اما روس ها شديداً اين موضوع را تكذيب كرده اند: «ولاديمير پوتين»، نخست وزير روسيه طي يك كنفرانس مطبوعاتي در لهستان، به صراحت اظهار داشت كه مقامات روس هيچگونه ارتباطي با تحولات جاري قرقيزستان ندارند.
در برخي تحليل ها نيز جنوب در مقابل شمال قرار مي گيرد و گفته مي شود، باقي اف در سال 2005 در جنوب كشور دست به شورش زد و دولت را تغيير داد و حالا شمال كشور طغيان كرده و رئيس جمهور جنوبي را سرنگون كرده است.
جالب است بدانيم كه مطالبات مخالفان باقي اف، همان هايي است كه وي در سال 2005 در مقابل «عسگر آقايف»، رئيس جمهور وقت، مطرح مي كرد.
«ماسااوف»، كارشناس علوم سياسي و از طرفداران باقي اف، مديريت هاي اشتباه، بهره گيري از خشونت عليه مخالفان و اصلاحات انجام شده از سوي رئيس جمهور كه به ضرر طبقات پايين جامعه بود را از جمله علت هاي اصلي تحولات خشونت بار اخير كه به فرار رئيس جمهور منجر شده است، مي داند.
با توجه به مشكلات معيشتي و فقر عمومي، لااقل ايالات متحده مي توانست قرقيزستان را در فهرست دريافت كمك هاي مالي قراردهد، مثل كشورهايي چون مصر و پاكستان و افغانستان، قرقيزستان نيز به خاطر مشاركت در جنگ كذايي عليه تروريسم، بي نصيب نگذارد. اما اين كار را نكرد و فقط سالانه 47 ميليون دلار به اين كشور مي داد.
عسگر آقايف (رئيس جمهور اسبق قرقيزستان) در اين مورد، اظهارات جالبي دارد كه به تازگي بيان شده است؛ وي در مصاحبه با پايگاه اينترنتي «لينته رو» كه خبرگزاري فارس گزارش كرده است، گفت: پايگاه ماناس براي حمل و نقل كالا و محموله هاي مورد نياز آمريكا در جنگ افغانستان، فوق العاده مهم است. ولي واشنگتن تا حدي كه بقاي كشور قرقيزستان ايجاب مي كند، به اين كشور كمك مي كند. وي همچنين تصريح كرده است: واشنگتن تنها جمع اندكي از مقامات و تصميم گيري كشور را تغذيه مالي كرده و به اهداف خود مي رسد.
سخنان آقايف و اظهارات مشابه ديگر، نشان مي دهد كه مردم و رهبران انقلاب رنگي، گول وعده هاي آمريكا و غرب را خورده اند، چرا كه متوجه شده اند نه دموكراسي واقعي در كشور برقرار شده است و نه از دلارهاي آمريكا و كمك هاي غرب خبري هست! در عمل آنها فقط شاهد افزايش ترانزيت هوايي از پايگاه ماناس به افغانستان و برعكس بودند و لذا، قهقهه نظاميان آمريكايي در خيابان هاي بيشكك را در واقع، پوزخند به خود تعبير مي كردند.
آقايف كه خود به مدت 16 سال و تامارس (اسفند) سال 2005 رئيس جمهور قرقيزستان بود و با يك انقلاب رنگي بركنار شد، دوران رياست جمهوري باقي اف را دوران استقرار ديكتاتوري خودكامه و محور آزادي بيان توصيف مي كند.
حمايت آمريكا از باقي اف، در شرايطي كه تنها به افزايش قدرت شخصي خود مي انديشيد، به شدت رهبران و مردم قرقيز را نسبت به آمريكا، آزرده خاطر ساخت و زمينه قيام آنها عليه رئيس جمهور را فراهم كرد. آقايف به رهبران دولت موقف نيز پند مي دهد و مي گويد: اگر دولت موقت اندكي خرد سياسي داشته باشد، به تقويت روابط با روسيه، كشورهاي همسايه و اعضاي سازمان همكاري اقتصادي «اوراسيا» توجه مي كند.
موضوع قرارگرفتن شمالي ها در مقابل جنوبي ها را حتي «ديميتري مدودف»، رئيس جمهور روسيه نيز مطرح كرد و حتي از احتمال بروز يك جنگ داخلي ميان اين دو جبهه شمالي و جنوبي سخن گفت، اما بايد توجه داشت خانم آتونبايوا (رهبر فعلي مخالفان) خود متولد يك شهر جنوبي (شهر «اوش»- زادگاه باقي اف) است و اين نشان مي دهد كه ناآرامي كنوني منشاء قوميتي ندارد.
هر چند همه عوامل ياد شده فوق به نوعي در قيام عمومي نقش داشته اند، ولي به نظر مي رسد كه فشار معيشتي و خودكامگي باقي اف، دو عامل اصلي شورش مردمي بوده اند. ناآرامي در تالاس، با اعتراض به افزايش تعرفه ها آغاز شد و شعارهاي معترضان نيز عليه خودكامگي و فاميل بازي باقي اف داده مي شد.
واكنش هاي جهاني
در روزهاي نخست تحولات، كشورها و سازمان هاي بين المللي مثل روسيه و اتحاديه اروپا و سازمان ملل، با اعلام بي طرفي، طرفين را به پرهيز از خشونت دعوت مي كردند. پس از فرار رئيس جمهور و شكل گيري دولت موقت در قرقيزستان، روسيه اولين كشوري بود كه آن را به رسميت شناخت.
پوتين و ساير مقامات روس هم انتقاداتي را متوجه باقي اف كرده اند. پوتين در اين رابطه گفت، درست همان شعارهايي را كه باقي اف در سال 2005 عليه عسگر آقايف به خاطر انتصاب اقوام خود مي داد، عليه وي نيز به كار گرفته شد.
مقامات آمريكايي طي روزهاي نخست فرار باقي اف به جنوب، موضع مشخصي در مورد تحولات قرقيزستان نداشتند و اين نشان مي داد كه اين تحولات براي كاخ سفيد غافلگيركننده و در عين حال نگران كننده بود. «هيلاري كلينتون»، وزير خارجه و ديگر فرستادگان آمريكايي به قرقيزستان، ابتدا بناي مذاكره با سران مخالف و خصوصاً خانم آتونبايوا را گذاشتند و پس از آنكه در مورد بقاي پايگاه ماناس و حفظ منافع خود مطمئن شدند، باقي اف را در جنوب (جلال آباد) به حال خود رها كردند و دولت موقت را به رسميت شناختند.
سازمان ملل و اتحاديه اروپا نيز به دنبال آمريكا، همين رويه را در پيش گرفتند. نگاه به واكنش كارشناسان، اصحاب قلم و محافل رسانه اي نيز به تحولات قرقيزستان، جالب است؛ تقريباً قريب به اتفاق آنها روي موقعيت ژئواستراتژيك كشور كوچك و فقير قرقيزستان انگشت گذاشتند و بحث موازنه و يا اصطكاك منافع آمريكا و روسيه را پيش كشيدند و عموماً، از اين منظر تحولات مذكور را تحليل كردند. هرچند در اين ميان، به چين (همسايه شرقي قرقيزستان) هم اشاراتي شده است.
پايگاه هوايي ماناس
«ماناس» نام يك شخصيت اسطوره اي در تاريخ قرقيزستان است كه توانست قرقيز (به معني 40 قبيله) را در مقابل خانات «ختن» حفظ كند و كشوري را كه امروز «قرقيزستان» مي خوانيم، به وجود آورد.
اما اكنون ماناس نام پايگاهي هوايي است كه در نزديكي بيشكك قرار دارد. اين پايگاه را دولت قرقيزستان از اكتبر سال 2001 (همزمان با اشغال افغانستان) به آمريكا اجاره داده است. روسيه نيز در قرقيزستان يك پايگاه نظامي متعلق به خود دارد و از اين منظر، نوعي موازنه قدرت ميان مسكو و واشنگتن در قرقيزستان به وجود آمده است.
روزنامه «نيويورك تايمز» طي تحليلي در مورد آينده پايگاه ماناس نوشت: ميان رهبران مخالف (مخالفان باقي اف) طي هفته هاي اخير بر سر ادامه استفاده آمريكا از پايگاه هوايي ماناس اختلاف افتاده است. براساس گزارش اين روزنامه، مخالفان آمريكا را متهم به اتخاذ سياست دوگانه در مورد دموكراسي مي كنند و مي گويند كه واشنگتن در همه جا شعار دموكراسي مي دهد و خود را حامي دولت ها و ارزش هاي دمكراتيك مي داند، اما در قرقيزستان از فرد مستبدي مثل باقي اف حمايت مي كند، كسي كه مخالفان را شكنجه و سركوب كرده و يك حكومت خانوادگي در كشور راه انداخته است.
البته، نياز به توضيح ندارد كه هدف اصلي آمريكا، حفظ منافع خود در جهان است و اين منافع را ممكن است از طريق شعارهاي حمايت از دموكراسي و يا همپيماني با مستبداني چون باقي اف و يا «حسني مبارك» در مصر، حفظ كند. موردي كه تحولات دهه هاي اخير و حمايت واشنگتن از ديكتاتورهاي مخوفي چون «موبوتو سه سه سكو» در زئير سابق و «پينوشه» در شيلي آن را ثابت مي كند.
بهار گذشته زماني كه باقي اف با ادامه بهره برداري آمريكا از پايگاه هوايي ماناس موافقت كرد، مقامات كاخ سفيد از وي تجليل كردند و حتي «باراك اوباما» رئيس جمهور آمريكا، نامه تشكر آميزي براي باقي اف فرستاد و از او تعريف كرد. امري كه براي رهبران مخالف بسيار گران آمد و آنها را رنجيده خاطر ساخت.
پايگاه ماناس در اصل، نقش لجستيكي را براي آمريكا و ناتو در جنگ افغانستان دارد و ماهانه حدود 35هزار نظامي آمريكايي از افغانستان به اين پايگاه و برعكس، رفت و آمد دارند.
در فوريه سال 2009 دولت قرقيزستان اعلام كرد كه قصد دارد نيروهاي نظامي آمريكايي و ناتو را از خاك كشورش بيرون كند و احتمال پايان حضور نيروهاي آمريكايي در اين كشور زياد است، اما در ژوئن همان سال، با پيشنهاد افزايش 60ميليون دلاري دولت آمريكا مواجه و از تصميمش منصرف شد.
آينده پايگاه
«باكيت بشيموف»، يكي از رهبران مخالف باقي اف، كه تابستان گذشته از ترس جانش اين كشور را ترك كرد، مدعي است: رفتار سياسي ايالات متحده وضعيتي را به وجود آورده كه مقامات جديد (پس از فرار باقي اف) ممكن است بيشتر به روسيه نظر داشته باشند تا آمريكا، و همين تقويت روابط سياسي با مسكو، مانعي براي ايالات متحده خواهد بود.
اما اين نظريه چندان درست نيست، چراكه خاستگاه فكري رهبران مخالفي چون خانم «آتو نبايوا» كه تا شش ماه رهبري دولت موقت را به دست گرفته است، آمريكايي و غربي است و فراموش نكنيم كه همين خانم در انقلاب رنگي سال 2005 عليه عسگرآقايف متحد نزديك باقي اف بوده است.
در تاريخ چهار آوريل سال 2005 (14 فروردين 1384)، نشريه «اشپيگل» گزارشي را منتشر كرد كه اين گزارش راز محرك هاي اصلي حوادث پشت پرده انقلاب گل لاله در اين سال در قرقيزستان را فاش كرده بود.
در فوريه همان سال (بهمن 1383) آتونبايوا كه از مخالفان دولت آقايف بود، به همراه گروه كوچكي از متحدان انقلابي قرقيزستان با حاميان آمريكايي شان كه از اعضاي «خانه آزادي» بودند پيمان وفاداري بستند و اعضاي اين سازمان آمريكايي يك ماشين چاپ را در بيشكك به مخالفان دولت اهدا كردند.
براي دستيابي به دموكراسي و ايجاد حكومتي مردم سالارانه در قرقيزستان، آمريكايي ها در حدود 12ميليون دلار كمك مالي كردند. حتي وزارت خارجه آمريكا يك ايستگاه تلويزيوني با تجهيزات كامل در اختيار مخالفان دولت قرار داد. علاوه بر دولت آمريكا، سازمان هاي غيردولتي آمريكايي چون خانه آزادي، سازمان ملي دموكراسي و سازمان جمهوري خواه بين المللي نيز براي ايجاد دموكراسي و تغيير حكومت در كشورهاي حوزه بالكان و جمهوري هاي استقلال يافته شوروي سابق و خاورميانه دست به كار شدند. يك هفته پس از آنكه انقلاب رنگي در قرقيزستان قدرت را به دست گرفت، «مايك استون» رئيس خانه آزادي، نقش سازمانش را اين طور خلاصه كرد: مأموريت انجام شد. او در مصاحبه با يك روزنامه انگليسي افزود: نقش آمريكا در كشور كوچك و كوهستاني قرقيزستان به مراتب بيشتر از دخالت آمريكا در انقلاب هاي رنگي در گرجستان و اوكراين بود.
علاوه براين، آقايف (رئيس جمهور بركنار شده قرقيزستان) در دوم آوريل (12 فروردين) با اطمينان خاطر اظهار داشت: سازمان هاي بين المللي از انقلاب رنگي در قرقيزستان حمايت كردند. او در ادامه افزود: يك هفته قبل از كودتا، نامه اي ازطريق اينترنت دريافت كردم كه به امضاي سفير آمريكا در قرقيزستان رسيده بود و شامل يك برنامه تاكتيكي با جزئيات كامل در رابطه با انقلاب مخالفان عليه دولت قانوني بود.
انقلاب رنگي در قرقيزستان هزاران كشته و زخمي برجاي گذاشت. بسياري از مخالفان در شهرهاي جنوبي «اوش» و «جلال آباد» و ميدان اصلي بيشكك، در درگيري با نيروهاي امنيتي كشته شدند. آمار تلفات در انقلاب گل لاله، در مقايسه با انقلاب هاي رنگي ديگر در گرجستان و اوكراين، به مراتب سنگين تر بود و در اين ميان، خانم آتونبايوا نقش محوري را (مثل باقي اف) براي آمريكا بازي مي كرد!
مهمتر از اين موارد، نياز رهبران جديد به حمايت هاي مالي غرب و آمريكاست و مقامات از راه رسيده و جديد بيشكك به خوبي مي دانند اگر نتوانند از پس مطالبات معيشتي مردم طي ماه هاي آتي بربيايند، بايد خطر تظاهرات خياباني عليه خود را (مثل باقي اف) به جان بخرند.
به خاطر همين دلايل، رئيس دولت موقت پس از به قدرت رسيدن و در همان 48 ساعت نخست، خيال همه را بابت پايگاه هوايي ماناس راحت كرد؛ اتونبايوا طي گفت وگوي تلفني با «هيلاري كلينتون»، به وي قول داد كه دولت جديد قرقيزستان به توافقنامه هاي پيشين با واشنگتن درخصوص پايگاه هوايي ماناس متعهد مي ماند.
پس از اين تماس و وعده هاي مشابه آتونبايوا بود كه كاخ سفيد و سپس ا تحاديه اروپا نيز از دولت موقت قرقيزستان حمايت كردند. چند روز بعد «رابرت بريك»، معاون وزير خارجه آمريكا در مسائل آسياي مركزي و جنوبي گفت كه در ديدار با آتونبايوا، اخبار خوبي دريافت كرده است و به نظر مي رسد دولت جديد به تعهدات قرقيزستان درزمينه پايگاه نظامي ماناس، پايبند خواهد بود. وي افزود كه حاضر است درباره جزئيات اين مسئله با خانم اتو نبايوا و يا ساير اعضاي دولت مذاكره كند.
اما، اين بخشي از ماجرا است و دولت جديد بايد واقع گراتر باشد، يعني جانب روسيه را نيز بگيرد؛ چرا كه دولت بيشكك هم اكنون به سوخت و كمك هاي مالي روسيه نياز دارد. و اين جداي از پشتيباني سياسي روس ها است كه مخالفان تازه به قدرت رسيده به آن نياز دارند.
نيويورك تايمز مي نويسد: از لحاظ دموكراسي، هرچه كه اتفاق بيفتد، يك دولت جديد تصميم خواهد گرفت كه چطور ميان منافع آمريكا و روسيه، كه هر دو پايگاه نظامي در قرقيزستان دارند و مي خواهند حضورشان را درمنطقه، حفظ كنند، موازنه ايجاد كند.
مسئله ديگر، جنگ داخلي است كه برخي به آن اشاره مي كنند و مي گويند باقي اف در زادگاهش (جلال آباد) هواداران زيادي دارد و بسياري از آنها نيز طي روزهاي اخير مسلحانه ظاهر شده اند و در تظاهرات و گردهمايي ها، با سلاح حضور مي يابند.
دولت موقت بيشكك نيز در مقابل، براي باقي اف ضر ب الاجل تعيين و اعلام كرد كه اگر وي خود را تسليم نكند، نيروهاي دولتي عليه وي عمليات ويژه انجام مي دهند.
با توجه به اين رويدادها، برخي از هم اكنون جنگ شمال و جنوب را در قرقيزستان پيش بيني مي كنند و دورنماي يك جنگ داخلي در اين كشور را مي بينند. اما، واقعيت اين است كه سايه دو دولت آمريكا و روسيه بر فقيرترين كشور آسياي مركزي (قرقيزستان) سنگيني مي كند و جنگ داخلي خواسته هيچ كدام از آنها نيست؛ بيشترين واهمه مسكو و واشنگتن از اين جنگ داخلي، بي ثبات شدن و از كنترل خارج شدن كل منطقه آسياي مركزي است. آنها از حضور جنگجويان طالبان در منطقه مي ترسند، امري كه به احتمال زياد، شرايط را براي روسيه درقفقاز شمالي (چچن و داغستان) و براي آمريكا درافغانستان سخت خواهد كرد.
به همين خاطراست كه طي هفته اخير، دولت هاي روسيه، آمريكا، اتحاديه اروپا، و سازمان ملل، حمايت خود را از دولت موقت قرقيزستان، اعلام و باقي اف را تقريباً به حال خود رها كرده اند. در واشنگتن نيز كاخ سفيد حاضر نشده ماكسيم» (فرزند رئيس جمهوري فراري قرقيزستان) را براي مذاكره بپذيرد و وي مجبور شد آمريكا را ترك كند و به «لتوني» برود.
ويژگي هاي طبيعي و اجتماعي
قرقيزستان كشوري كوهستاني با جلوه هاي طبيعي بسيار زيبا است. ارتفاع 94درصد از خاك اين كشور، كه 199 هزار و 951 كيلومتر مربع وسعت دارد، 1000 متر بالاتر از سطح دريا بوده و ميانگين ارتفاع آن نيز 2750 متر است. تنها يك سوم از جمعيت پنج ميليون و 200هزارنفري اين كشور شهرنشين هستند و هنوز بسياري از سنت هاي قبيله اي درآن جريان دارد. 80درصد جمعيت قرقيزستان مسلمان هستند.
طول مرزهاي اين كشور با همسايگان به اين ترتيب است: چين (شرق) 858 كيلومتر، قزاقستان (شمال) 1224 كيلومتر، تاجيكستان (جنوب) 870 كيلومتر، ازبكستان (غرب) 1099 كيلومتر.
مسلماً، عواملي چون محصور بودن در خشكي و دسترسي نداشتن به دريا و كوهستاني بودن، در عقب ماندگي اين كشور، كه آن را فقيرترين كشور آسياي مركزي مي دانند، موثر بوده است، اما چيزي كه بدشانسي اين ملت را مضاعف كرده است، قرار داشتن در مسير توسعه ارضي تزارهاي روس و سپس كمونيست هاي شوروي بوده است و در حال حاضر نيز چيزي كه تحولات كشوري كوچك و گمنام مثل قرقيزستان را وجه بين المللي مي دهد، موقعيت ژئوپلتيك آن و توجه آمريكا، روسيه و حتي چين به اين كشور است.
به هر حال، قرقيزستان بايد نان موقعيت ژئواستراتژيك خود را در شرايط كنوني بخورد، ولي به نظر مي سد كه اين موقعيت براي اين كشور، بيشتر مايه رنج و نقمت است و از حاتم بخشي بزرگان (مسكو و واشنگتن) چندان خبري نيست!
وضعيت اقتصادي
اقتصاد كشاورزي سنتي و از قبل موجود، همچنان بر كشور كوهستاني قرقيزستان حاكم است. كتان، تنباكو، پشم و گوشت مهمترين توليدات كشاورزي قرقيزستان بوده و دو محصول نخست (كتان و تنباكو) در ميزان پايين، به خارج صادر مي شود، از جمله صادرات صنعتي اين كشور نيز مي توان به طلا، جيوه، اورانيوم، گاز طبيعي و برق اشاره كرد.
قرقيزستان نخستين كشور در ميان كشورهاي مشترك المنافع است كه (با حمايت هاي سياسي غرب) در سازمان تجارت جهاني پذيرفته شد.
سقوط توليدات اين كشور در زمان فروپاشي شوروي در سال 1991 بسيار شديد بود، اما تا ميانه سال 1995 توليدات ترميم شد و صادرات افزايش يافت.
اقتصاد قرقيزستان به صادرات طلا متكي است و كاهش توليد آن در معدن مهم و اصلي «كومتور» در سال 2005 (سال انقلاب گل لاله)، توليد ناخالص داخلي اين كشور را تا شش درصد پايين آورد.
هرچند دولت بيشكك در سال 2006 گام هايي را براي كاهش شكاف ميان درآمدها و هزينه ها برداشته بود، ولي طي سال هاي 2007 و 2008، هزينه ها بيش از 20 درصد افزايش يافت.
توليد ناخالص داخلي در سال هاي مذكور بيش از شش درصد رشد داشته، كه تا حدود زيادي به خاطر بالارفتن قيمت جهاني طلا بوده است.
براساس گزارشات جديد، در سال هاي آخر دولت باقي اف، ميانگين بيكاري به 40 درصد و گرسنگي نيز به سطح غيرقابل تحمل رسيده بود و در مقابل قيمت هاي سوخت افزايش مي يافت.
هرچند آمريكا پول اجاره پايگاه ماناس را سه برابر (180 ميليون دلار در سال) كرده بود، ولي بخش اعظم اين وجوه، به جيب خانواده و نزديكان باقي اف مي رفت. وي سوخت رساني براي هواپيماهاي آمريكايي در پايگاه ماناس را به يكي از افراد خانواده اش سپرده بود.
حل مشكلات اقتصادي و راضي نگه داشتن مردم از لحاظ معيشتي، از اهداف محوري دولت جديد قرقيزستان خواهد بود و همين عامل به تنهايي، بيشكك را در مقابل دو قدرت آمريكا و روسيه محافظه كارتر مي كند و باعث مي شود كه دولت، حفظ موازنه اين دو قدرت را در رأس دستگاه ديپلماسي خود قرار دهد.
سابقه سياسي
بخش اعظم قرقيزستان در سال 1876 به روسيه منضم شد. اين كشور نيز مثل ساير كشورهاي آسياي مركزي و قفقاز سابقه طولاني مبارزه با روس ها را دارد. هر چند قبل از روسيه، قرقيزستان درگيري زيادي با خانات چين و مغولستان را داشته است و حتي در گذشته به اشغال چنگيزخان مغول نيز درآمده بود.
در سال 1916 مردم قرقيز عليه تزار، امپراتور روس، قيام كردند. اما اين قيام شكست خورد و بهاي آن، قتل عام يك ششم جمعيت قرقيز به دست سربازان امپراتور بود.
قرقيزستان در سال 1936 به يكي از جمهوري هاي شوروي سابق تبديل شد و در سال 1991 نيز پس از فروپاشي شوروي، به استقلال رسيد.
«عسگر آقايف» كه از سال 1990 بر قرقيزستان حكومت مي كرد، در سال 2005 با انقلاب رنگي آمريكايي تحت رهبري «قربان بيك باقي اف» مواجه و بركنار شد. باقي اف كه نخست وزير بود، تظاهرات گسترده مردمي را تحت نام «انقلاب گل لاله» رهبري مي كرد، وي پس از بركناري آقايف، در انتخابات ژوئيه (تير) 2005 با اكثريت آراء به رياست جمهوري رسيد.
به گفته بسياري از كارشناسان، همه اتهام هايي را كه باقي اف متوجه عسگرآقايف مي كرد (مثل خودكامگي، فساد اقتصادي و فاميل بازي) درنهايت متوجه خود وي شد.
باقي اف در طول رياست جمهوري خود از سال 2005 تا 18 فروردين، با احياي قانون اساسي سال 2003، كليه اصلاحات انجام شده پس از سال 2005 را از بين برد و قدرت خود را تحكيم بخشيد. او مجلس را منحل كرد، خواستار انتخابات زودهنگام شد و با حزب خلق الساعه خود، كنترل پارلمان جديد را در دست گرفت. در يك كلام، باقي اف تغييراتي را در ساختار دولت مهندسي كرد كه به تحكيم بيشتر قدرتش انجاميد. او حتي مي خواست قدرت را در قرقيزستان موروثي و پس از خود، به فرزندش «ماكسيم» منتقل كند!
خانم اتونبايوا كه در انقلاب گل لاله، باقي اف را رهبري مي كرد و جزو رهبران اين انقلاب محسوب مي شد، پس از پيروزي انقلاب، وزير خارجه دولت باقي اف شد. ولي بعدا بين اين دو اختلاف افتاد و او از دولت خارج شد و به مخالفان پيوست و تا سال 2009 در مجلس به عنوان اپوزيسيون حضور داشت.
سوابق رهبر جديد
خانم «رزا آتونبايوا» در 23 اوت 1950 (سوم شهريور 1339) در شهر «اوش» قرقيزستان به دنيا آمد و در سال 1972 (1351) در رشته فلسفه از دانشگاه مسكو فارغ التحصيل شد و پس از آن به عنوان استاد و رئيس دپارتمان فلسفه در دانشگاه ملي قرقيزستان، به مدت شش سال به تدريس پرداخت.
وي از سال 1981 (قبل از فروپاشي شوروي) زندگي سياسي خود را در حزب كمونيست آغاز كرد و سپس، به عنوان رئيس هيئت نمايندگان شوروي در يونسكو منصوب شد.
در سال هاي آخر اتحاد جماهير شوروي، وي به عنوان سفير شوروي در مالزي فعاليت كرد. پس از استقلال قرقيزستان از شوروي سابق در سال 1991 و در دوره رياست جمهوري «عسگر آقايف»، خانم اتونبايوا همزمان وزير خارجه و معاون نخست وزير شد و اين سمت ها را تا زماني كه سفير قرقيزستان در آمريكا و كانادا شود، حفظ كرد.
اتونبايوا بار ديگر در سال 1994به مدت يك سال ديگر، به عنوان وزير خارجه فعاليت كرد. از سال 1998 تا 2001 به عنوان نخستين سفير قرقيزستان در انگليس منصوب شد. از سال 2002 تا 2004 به عنوان معاون رئيس گروه ويژه سازمان ملل در گرجستان منصوب شد.
اتونبايوا اواخر سال 2004 ميلادي به قرقيزستان بازگشت و در عرصه سياسي فعال شد. در دسامبر سال 2004 وي و سه نفر از اپوزيسيون هاي پارلمان قرقيزستان حزب «آتا- جرت» ]ميهن[ را تاسيس و خود را براي انتخابات پارلماني فوريه سال 2005 در قرقيزستان آماده كردند.
اتونبايوا به زبان انگليسي مسلط بوده و يكي از عناصر اصلي در موفقيت انقلاب رنگي موسوم به «گل لاله» در سال 2005 بوده است كه به سرنگوني «آقايف» منجر شد. وي پس از انقلاب رنگي به مدت چند ماه به عنوان وزير خارجه در دولت موقت و سپس دولت «قربان بيك باقي اف» كه در آن زمان نخست وزير بود فعاليت كرد.
پس از آنكه باقي اف به عنوان رئيس جمهور انتخاب و «فيلكس كولوف» نخست وزير شد، آتونبايوا نتوانست راي لازم را از مجلس براي تصدي پست وزارت خارجه كسب كند.
وي سپس، در انتخابات مجلس اين كشور هم به قدر كافي راي به دست نياورد.
سرانجام در سال 2007 آتونبايوا در انتخابات پارلماني اين كشور و در ليست حزب سوسيال دموكرات وارد پارلمان قرقيزستان شد و تا اكتبر سال 2009 به عنوان رهبر مخالفان در پارلمان اين كشور فعاليت كرد.
آتونبايوا اكنون از روز چهارشنبه (18 فروردين) و پس از سرنگوني دولت باقي اف، اداره دولت موقت قرقيزستان را برعهده دارد.
جمع بندي
از كل بررسي حاضر، چند نكته قابل استنتاج است:
1) جنگ داخلي در قرقيزستان منتفي است، زيرا چنين رويدادي منافع روسيه و آمريكا را در اين كشور به خطر مي اندازد و هر دو كشور در اين منافع، مشترك هستند.
2) شورش خود خواسته: چيزي كه طي روزهاي سه شنبه و چهارشنبه (17 و 18 فروردين) در قرقيزستان رخ داده است، خواه با تحريك روسيه صورت گرفته باشد و خواه خودانگيخته و از دل خيابان ها شكل گرفته باشد، نمي توان كتمان كرد كه فاقد برنامه ريزي مشخص بوده است و هيچ مبناي ايدئولوژيك و حتي رهبري نداشته و كاملا يكباره رخ داده است. در اين قيام حتي خواسته مردم هم مشخص نيست و معلوم نشد كه آنها چه مي خواهند! اگر با آمريكا مخالفت داشتند، چرا چهره اي مثل اتونبايوا را به رهبري پذيرفتند؟
با اين تفاصيل، به نظر مي رسد كه توده هاي قرقيزي دچار خشم يكباره شده اند و اين خشم ممكن است كه بار ديگر هم تكرار شود.
3)ضربه مهلك به انقلاب هاي رنگي: تحولات جاري قرقيزستان، خوش باوري آنهايي كه به كاخ سفيد و غرب چشم دوخته بودند، را به يأس و بدبيني مبدل كرد.
رهبران قرقيز مي خواستند پس از انقلاب رنگي (گل لاله) در سال 2005، هم از مساعدت هاي كلان آمريكا و اروپا در ايجاد يك اقتصاد مدرن و پررونق بهره ببرند و هم با حمايت واشنگتن، يك نظام دموكراتيك و مردمي را پايه ريزي و تقويت كنند.
اما، آنچه در عمل اتفاق افتاد، عكس اين انتظارات بود؛ واشنگتن ثابت كرد كه با كسي دوست نيست و به دولت قرقيزستان تنها آنقدر كمك كرد كه سرپا بايستد. علاوه بر آن، منافعش ايجاب مي كرد كه جانب فردي خودكامه مثل باقي اف را بگيرد و به رهبران طرفدار دموكراسي پشت كند.
باتوجه به پشت كردن مردم قرقيزستان به انقلاب رنگي (پس از اوكراين)، بي اقبالي ساير جوامع به ترفند انقلاب هاي رنگي جدي است. حال اين پرسش مهم پيش مي آيد كه باتوجه به شكست طرح توسعه منافع با ترفند انقلاب هاي رنگي و رو شدن دست افرادي مثل «جين شارپ» و «جرج سوروس» آمريكايي، آيا ايالات متحده، اين شيوه را براي حفظ منافع خود همچنان حفظ مي كند؟ در صورتي كه جواب اين سؤال منفي باشد، شيوه جايگزيني را كه مي توان از هم اكنون حدس زد، اجراي «كودتاهاي مخملي» است. كودتاهايي كه با خشونت و خونريزي همراه نيست و عوامل پشت پرده آن هم نامشخص هستند.
سال گذشته كشور «هندوراس» در آمريكاي لاتين، چنين كودتايي را تجربه كرده است و احتمالا اين رويداد، به رويه ثابتي براي آمريكا طي دهه 2010 تبديل بشود.
در هر حال، اينكه باز هم انقلاب هاي رنگي اتفاق مي افتد يا نه و يا اينكه، كودتاهاي مخملي در دستور كار اربابان قرار خواهد گرفت، چيزي است كه تحولات بعدي آن را روشن مي كنند. اما، وقايع خونين قرقيزستان يكبار ديگر ثابت كرد كه ايالات متحده آمريكا نه صلاحيت آن را دارد كه پيشتاز و حامي دموكراسي باشد و نه حامي صلح است.
آخرين تحولات
همانطور كه انتظار مي رفت و در متن فوق نيز پيش بيني شده بود، باقي اف ضمن استعفا از مقام رياست جمهوري، از قرقيزستان خارج شد و به قزاقستان رفت. با اين اقدام باقي اف، جنگ داخلي در قرقيزستان عملا منتفي شد. در پي استعفاي باقي اف، يك هواپيماي كوچك نظامي قزاقستان به جنوب غربي قرقيزستان رفته و او را به شهر «تراز» در غرب قزاقستان منتقل كرده است.
نحوه خروج رئيس جمهور از كشورش، به خوبي نشان مي دهد كه اين اقدام با هماهنگي رهبران دولت موقت در بيشكك انجام شده است.
سازمان امنيت و همكاري اروپا از اقدام باقي اف استقبال كرده و آن را اقدامي مهم خوانده است.
علت اقدام رئيس جمهور به استعفا و فرار، سلب حمايت مسكو، واشنگتن و كشورهاي اروپايي از وي با هدف جلوگيري از بروز جنگ داخلي بود. جنگي كه اگر رخ مي داد، به منافع واشنگتن و مسكو لطمه مي زد. علاوه بر آن، باقي اف در زادگاهش (استان جلال آباد) مخالفاني نيز داشت كه تعدادي از آنها مسلح بودند و حتي پنجشنبه سخنراني رئيس جمهور بر كنار شده در شهر «اوش» و در جمع حدود 2000 تن از هوادارانش را با تيراندازي هوايي، بر هم زده بودند.
منابع:
- خبرگزاري هاي جمهوري اسلامي، فارس و ايسنا
- المحيط (عربي)
-Wikipedia
- nytimes.com
- time.com

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14