(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 30 فروردين 1389- شماره 19623
 

گفتگو با خانم ا ميمه محسن عليق، داستان نويس لبناني كودك از خيال تا حقيقت
تو مثل ستاره
نعل درست
شعر 68
كتاب كودك با رنگ و بوي بزرگسالي



گفتگو با خانم ا ميمه محسن عليق، داستان نويس لبناني كودك از خيال تا حقيقت

شايسته نوبهار
دكتر اميمه و همسرش محمدمحسن عليق، زوجي لبناني اند كه به جاي كشور آلمان، ايران را به خاطر غناي فرهنگي و بافت شيعي اش براي تحصيل انتخاب كرده اند، به مدت 8 سال است كه در كشور ما اقامت دارند.
خانم اميمه كارشناس روانشناسي و تربيت ديني و فارغ التحصيل دكتراي روانشناسي از لبنان است و رشته روانشناسي و تربيت ديني را به عنوان شاخصه تخصصي در ايران ادامه داده است.
- تعليم و تربيت در لبنان به چه صورتي است؟
¤ شما مي دانيد در قانون لبنان كه طي ده سال گذشته به تصويب رسيده تعاليم ديني براي مدارس الزامي نيست ولي با اين فرقه هاي متفاوتي كه هست، هر كسي مدارس خاص خودش را دارد، مدارس دولتي ضعيف هستند و هر كس فرزندش را در مدارس خاص خودشان مي گذارند، مثلا ما شيعيان مدارس المهدي(عج الله تعالي فرجه الشريف)، المصطفي (صلي الله عليه و آله)... داريم در مدارس شيعيان تعليم ديني الزامي است ولي در مدارس ديگر چنين نيست. مثلا در مدارس اهل تسنن يا مسيحي مسائل خاص خودشان را تعليم مي دهند با اهدافي كه خود دارند. در مدارس المهدي(عج الله تعالي فرجه الشريف) كه متعلق به حزب الله است حتي قرآن و تربيت ديني يا همان معارف وجود دارد و در هر مناسبتي، مراسم خاص خود را دارند.
- از نوع تربيت فرزندان در لبنان بگوييد؟
¤ در لبنان حتي اگر خانواده متعهد باشد و دانش آموز در مدرسه ديني هم تحصيل كند فرهنگ هاي مختلف وجود دارد. مثل پوسترهايي كه اصلا ربطي به دين ندارد و از طرفي چون حجاب در لبنان الزامي نيست حتي در مناطق شيعي آنقدر لباس هاي متفاوت در مغازه ها وجود دارد كه من براي فرزندانم نگران مي شوم، همه برنامه ها در تلويزيون هاي ما قابل نمايشند و از اين بابت كار خانواده ها خيلي سخت است، خيلي سخت تر از ايران.
در ايران مراكز فرهنگي، مدرسه، تلويزيون، براي ما كه فرزندانمان را به آن جا مي سپاريم بسيار قابل اطمينان است. به خاطر همين مردم لبنان كه به فكر اسلام و تربيت بچه هاي، خود هستند خيلي نگرانند و مدام پيگيري مي كنند كه بچه ها چه بايد بپوشند، چه بايد بخرند، با چه اسباب بازي بازي كنند و با دقت زيادي زندگي مي كنند.
يك چنين فرهنگي در جامعه لبنان وجود دارد كه باعث نگراني است و از يك طرف هم شايد يك حسني دارد كه هر كس اگر هر عقيده اي دارد، خودش انتخاب كرده، ولي من مي گويم اي كاش حجاب در لبنان الزامي باشد و مطمئن هستم الزامي بودن حجاب خيلي بهتر از اين است كه آنها بخواهند خودشان انتخاب كنند. آسيب هاي الزامي نبودن حجاب خيلي بيشتر است. به نظر من حتي با اين حجابي كه بعضي در اينجا دارند آسيب هايش خيلي كمتر از بي حجابي است.
- وضعيت جوان هاي لبناني چگونه است؟
¤ شما وقتي در ايران هم نگاه مي كنيد نمي توانيد بگوييد همه جوانان ايراني چنين يا چنان هستند. خيلي متنوع هستند در لبنان هم چنين است كساني كه خيلي آگاهند يا كساني كه خيلي غرب زده هستند اما بچه هاي حزب الله يا شيعه، بيشتر احساس خطر مي كنند مثلا در مجله اي كه من در آن مي نويسم يك سؤال از بچه ها كرده بودند كه الگوي شما كيست؟ از هر ده نفر بچه زير شش سال 6 نفر گفتند امام خميني(ره).
در مصاحبه اي در يكي از مجله هاي ايران از پسرم پرسيده بودند درباره امام خميني(ره) چه مي داني؟ گفته بود من امام خميني(ره) را الگوي خودم مي دانم. من در مورد زندگيشان مطالعه كردم. امام خميني(ره) يك آدم متعهد و نمازخوان بود، شجاع بود، در مقابل شاه ايستاد و گفت كه مي خواهم همه مستضعفان نجات پيدا كنند. در لبنان چنين بچه هايي زياد هستند كه الگوي خود را امام خميني(ره) يا رهبر معظم ]مقام معظم رهبري[ يا سيدحسن نصرالله مي دانند. خيلي كم پيدا مي شود كه الگوي آنها شخص ديگر يا يك بازيگر باشد. اين بچه ها، تهاجم فرهنگي را خيلي حس مي كنند.
- آيا اين تهاجم بيشتر از طرف صهيونيست هاست؟
¤ نه فقط صهيونيست ها بلكه از طرف آمريكا و غرب هم هست. مثلا دختر من كه الان 5 سالش است اگر يك عروسك باربي ببيند اصلا نمي خرد چون به او ياد داده ام كه اينها ساخت آمريكاست و آمريكايي ها مي خواهند ما اين عروسك ها را بخريم و عروسك ديگري مي خرد.
- پس تربيت خيلي نقش دارد، مسلما شما روي فرزندان خود كار كرده ايد؟
¤ بله حتما در همه جاي دنيا حتي كسي كه داخل اسرائيل يا آمريكا زندگي مي كند اگر خانواده مراقبش باشند خوب و متعهد تربيت مي شود. جوانان لبناني از لحاظ سياسي خيلي آگاهي دارند، هر اتفاقي در جهان مي افتد، به خاطر كوچك بودن لبنان زودآگاه مي شوند و تحليل مي كنند كه اگر اين كشور با آمريكاست پس بد است و اگر با آمريكا رابطه ندارد يعني خوب است. اخبار را پيگيري مي كنند به طوري كه ما مي گوييم سياست زده هستند به خاطر شرايط خاص سياسي كه لبنان دارد بچه ها يك چنين كششي را نسبت به سياست پيدا كرده اند. يكي ديگر از علت هايش هم اين است كه ما مي دانيم در يك عصر استثنايي زندگي مي كنيم و با خود فكر مي كنيم كه آينده چه خواهد شد؟ چه بر سر شيعيان مي آيد؟ در ايران چه اتفاقي مي افتد؟ و مدام اين سؤال ها در ذهن ماست.
- در رابطه با زنان و دختران لبناني بگوييد.
¤ حتما مي دانيد كه در تمام كشورهاي عربي زنان لبناني از اولين زناني بودند كه به بيرون از خانه رفتند و فعاليت كردند و حق انتخاب داشتند و توانستند به دانشگاه بروند. زنان لبناني خيلي صبورند. مثلا يكي از دوستانم كه يك زن 35 ساله است و 5 بچه دارد، هم دانشگاه مي رود و هم معلم است و خانه داري اش هم فوق العاده است، ولي هيچ فكر نمي كند كه كار فوق العاده اي انجام مي دهد و برايش خيلي عادي است. زنان لبناني اكثرا چنين هستند. فكر مي كنند اصلا هيچ كاري نمي كنند و عقيده دارند كه اين زندگي معمولي ماست و بايد كار كنيم، بايد تلاش كنيم و بچه هاي خوبي تربيت كنيم؛ چون نگاهشان به آينده لبنان است و دشمني چون اسرائيل را در مقابل خود دارند خيلي به خودشان فكر نمي كنند. وقتي دوره كارشناسي ارشد را مي گذراندم دخترم نورفاطمه به دنيا آمد. اين مسئله آنقدر براي دوستان ايراني ام عجيب بود كه مي گفتند در اين شرايط و در غربت چطور بچه دومت را هم به دنيا آوردي؟ فكر مي كردند كه من كار خيلي بزرگي انجام داده ام در صورتي كه من يك پسر داشتم و اين دومين فرزندم بود ولي من اصلا هيچ احساسي نداشتم با اينكه از صبح تا بعدازظهر در حال رفت وآمدم و دو بچه هم دارم و كارهايي هم در رابطه با لبنان انجام مي دهم ولي اصلا سختي در آن احساس نمي كنم. فكر مي كنم اگر اين كار را نكنم پس بايد چه كار كنم؟ در لبنان اين حس و حال غالب زنان است. هم در بيرون و هم در خانه كار مي كنند با اينكه متأهل هستند و بچه هم دارند. دختران معمولا در آنجا 20 ساله ازدواج مي كنند بچه هم دارند و سر كار هم مي روند. مثلا اگر از يك دختر 17 ساله سؤال كني كه دوست داري صاحب چند فرزند شوي بلافاصله مي گويد 4 فرزند نمي گويد يك يا دو و اكثرا از سه تا به بالا بچه دارند. يك چيز جالب كه در لبنان است اينكه شما كلمه «تكليف» را زياد مي شنويد. همه مي گويند تكليف ما چيست؟ حتي بچه ها قبل وبعد از دانشگاه مي روند با مسئولان فرهنگي حزب الله صحبت مي كنند كه تكليف ما چيست؟ ما چه بخوانيم كه به دردكشورمان بخورد؟ لبنان الان به چه تخصص هايي احتياج دارد؟ نمي گويند ما دلمان مي خواهد اين رشته را بخوانيم، همه به دنبال تكليف خود هستند.
- حتما رابطه شان با رهبري خيلي قوي است؟
¤ درلبنان نمي گويند سيد حسن نصرالله رهبر ماست بلكه مي گويند آقاي خامنه اي رهبر ماست، حتي ما مي گوييم الان رهبر ما آقاي خامنه اي است. ما تابع ولايت فقيه هستيم. حتي خود لبناني ها معتقدند كه اين تكليف، تكليف آقاي خامنه اي است و نه سيدحسن نصرالله. خود سيدحسن نصرالله مي گويند من سرباز رهبر ايران هستم.
- فكر مي كنيد دليل اين گرايش چيست؟
¤ من فكر مي كنم اين برمي گردد به تبليغ فرهنگ حزب الله بعد از جنگ 33 روزه خيلي از زنان با حجاب شدند حتي كساني كه با چادر مخالف بودند چادر به سركردند. اگر از آنها مي پرسيديد چرا؟ مي گفتند به خاطر حزب الله و به خاطر اينكه آمريكا را به خشم آوريم و چون آمريكا بدش مي آيد حتي بسياري بعد از جنگ 33 روزه مسلمان و شيعه شدند و حس كردند كه حزب الله خيلي صداقت دارد و خوب كار مي كند.
در دانشگاه ها هرسال آخر سال يك جشني برپا مي كنند براي دختراني كه بي حجاب بودند و بعد با حجاب شدند وهمه اينها به خاطر دوستي با بچه هاي حزب الله و تبليغات آنها صورت گرفته است. با اين تبليغات نشان مي دهند كه حزب الله و اسلام چقدر خوب است. شما مي دانيد كه اسلام خيلي زيباست و ما اگر خوب تبليغ كنيم به نتيجه مي رسيم. حزب الله يك عقيده دارد و آن اينكه فرهنگ حزب الله بايد جهاني شود.
مثل انقلاب اسلامي، من مي گويم انقلاب اسلامي ايران بايد جهاني شود و مشتري آن زياد است. ما اگر در لبنان فقط عكس امام خميني (ره) را دردست خود بگيريم يا بگوييم امام اين حرف را زده اند، همه به دنبالمان مي آيند...
درلبنان خارجي زياد است و خيلي از آنها هم مسلمان شدند و بسيار هم متعصب هستند مثل فرانسوي ها، آمريكاي لاتين، آلماني، سوئيسي كه شيعه شدند و حجاب چادر را هم انتخاب كردند.
وقتي از آنها مي پرسي چرا مسلمان شديد؟ مي گويند به خاطر انقلاب اسلامي، مي گويند مگر انقلاب نور نبود! يك پرتوي از آن به ما رسيده و ما با حجاب شديم و اكثراً مي گويند كه شخصيت امام خميني (ره) روي اينها تاثيرگذاشته است.
شخصيتي مثل امام خميني (ره) و مثل رهبر معظم انقلاب ايران داريم اگر شخصيت اينها و شخصيت سيدحسن نصرالله تبليغ بشود خيلي ها جذب مي شوند ولي متأسفانه اين كار را نمي كنيم. متاسفانه طرف مقابل مدام حمله مي كند و ما فقط دفاع مي كنيم و آنها را محكوم مي كنيم و اين نتيجه نمي دهد.
- در رابطه با رشته تان كه روانشناسي كودك است در رابطه با نقش و تاثير داستان هاي ديني دركودكان توضيح دهيد.
¤ من برمي گردم به يك جمله از آقاي خامنه اي كه مي فرمايد: هر عقيده اي اگر به شكل هنر تجلي پيدا كند از بين نمي رود وجاودانه مي ماند. درهمه جهان مثلاً انقلاب فرانسه كه در ذهن همه جاودان شده به خاطر رمان هاي
و يكتورهوگوست. در روسيه به خاطر ماكسيم گوركي است. الان ما هر عقيده اي داريم اگر بخواهيم تاثيرگذار باشد بايد به هنر متوسل شويم. هنر اعم از فيلم، موسيقي و قصه، مثلاً بچه هاي ما كه فيلم «خورشيد مصر» كه درباره حضرت يوسف (عليه السلام) است را ديده اند، هميشه در ذهنشان باقي مي ماند. به جاي اينكه بگوييم پيامبري آمد و چنين اتفاقاتي افتاد وقتي در قالب فيلم بيان مي شود خيلي جذاب تر است.
- شما چه كارهايي انجام داده ايد؟
¤ در رابطه با قصه هاي ديني كه من كار كردم، قصه هاي خود قرآن نبود. من فكر كردم روي قصه هاي قرآني بايد خيلي كار كنيم تا مناسب بچه ها شود؛ چون قصه هاي قرآني خاص كودكان است. من روي قصه هاي خيالي و درعين حال ديني كار كردم. يك كار تجربي كردم بعضي از قصه ها را خودم براي بچه ها مي گفتم و بعضي را از يك نويسنده فرانسوي به نام «كلرژوبر» كه مسلمان شده و در ايران زندگي مي كند نقل كردم.
خودش نويسنده و نقاش كودكان است وقصه هاي خيلي زيبايي از لحاظ نقاشي و متن دارد و بسيار عميق كار كرده در بيشتر قصه هاي ايشان، قهرمان داستان، حيوانات هستند كه يك مشكل را پيگيري مي كنند تا برسد به خدايا به يكي از ويژگي هاي خداوند، به عدل خداوند، بخشش و قدرت خداوند.
پرسش يكي از مفاهيم انتقال مفاهيم به كودكان است و قصه ها مي توانند اين پرسش را در بچه ها تحريك كنند. مثلا وقتي برايشان يك قصه مي گويم آنقدر سؤال مي كنند و منتظر پاسخ شان هستند. من فكر مي كنم هرچيزي حتي درباره نماز، خدا،حجاب روزه... اگر درقالب قصه كار كنيم بهتر اثر دارد.
قصه بايد شاد باشد و يك پايان خوب داشته باشد و يك گره اي را براي باز بچه باز كند. مثلا درمورد حجاب نبايد به همان چيزي كه در ذهن بچه است بپردازيم، بلكه مي توانيم از كانال هاي ديگري وارد شويم و به نتيجه دلخواه برسيم. ممكن است همان را كمي دور كنيم ولي در آخر به مقصد مي رسيم، براي بچه بايد قهرمان هاي جذابي خلق كنيم. مثلاً درقصه ما يك سنجاب يك فيل، يك مارمولك، ويك روباه هم بود كه مي خواست از خدا تشكر كند كه نويسنده اش همين خانم «كلرژوبر» است و اين داستان بسيار زيبا نوشته شده. اين داستان به فارسي و فرانسه هم موجود است.
بچه ها وقتي اينها را مي شنيدند، مي خنديدند و لذت مي بردند و در آخر به يك نتيجه مي رسيدند كه خدا همه جا هست و ما نمي توانيم كاري انجام دهيم و خدا ما را نبيند.من فكر مي كنم حتي قصه هاي ديني بايد خيالي باشد؛ چون بچه ها با خيال بهتر رابطه برقرار مي كنند. قهرمانان بايد هم سن و سال بچه ها باشند؛ چون بچه ها هر روز همين سؤال هايي كه حيوانات مي كردند از خود مي پرسند...
براي نقل مفاهيم ديني، فلسفي، ... بايد از قصه استفاده كرد. الان در زمينه مساله فلسفه كودكان كه در جهان مطرح شده، اولين چيزي كه از آن استفاده كرده اند قصه است.
مثلا در كشورهاي غربي، بعضي قصه ها بسيار زيبا و انساني نوشته شده و پيام هاي اخلاقي دارند. ما تا نتوانيم چنين قصه هايي بنويسم، آن طور كه بايد رشد فرهنگي نمي كنيم و بچه هاي ما به دنبال قصه هاي غربي مي روند.
باز برمي گردم به حرف رهبر معظم كه اگر ما در مورد افكار و عقايد خود تبليغ نكنيم، ديگران با تبليغات سوء و نوشتارها و فيلم، مستندهاي بد كه با عقايد ما مخالف است در ما نفوذ مي كنند. ما بايد تصميم بگيريم كه بچه هايمان را خودمان تربيت كنيم نه فيلم ها، قصه ها و فرهنگ خارجي.
- وضع كتابخواني در آنجا چگونه است؟
¤ فكر مي كنم اينجا امكانات خيلي بيشتر است. در لبنان همه نوع مجله؛ اعم از عربي، انگليسي و فرانسه وارد مي شود و چون زبان دوم بچه ها يكي از اين دو زبان است از كودكي مي توانند اين مجلات را بخوانند و خطرناك است؛ چون اين مجلات فرهنگ خودشان را تبليغ مي كنند و كار خانواده و مدارس را سخت مي كنند. به خصوص كه مجلات خارجي از لحاظ رنگ و چاپ و موضوعات خيلي جذابند. البته كشورهاي عربي هم، چنين چاپ هايي دارند. بچه ها اين مجلات را خيلي دوست دارند. كتاب خانه هم در آنجا هست ولي به اندازه اين جا نيست... به خاطر رقابت زياد بين اين مجلات و كتاب ها، هر كدام جذاب تر باشد بچه ها به طرف آن مي روند.
- بعضي بچه ها علاقه به كتاب دارند و بعضي علاقه به كامپيوتر و تلويزيون، در لبنان چگونه است؟
¤ در همه جهان گرايش به كتاب كمتر از وسايل تصويري است. اين بستگي به خانواده ها دارد كه تا چه حد به كتاب خواني اهميت مي دهند در مدارس نيز چنين است.
- از اعتقادات مردم در رابطه با امام زمان(عج الله تعالي فرجه الشريف) بگوييد.
¤ منتظرش هستند و همه شان اعتقاد دارند كه انتظار كافي نيست. در واقع خود حضرت هم منتظر است تا ما آمادگي پيدا كنيم تا ايشان ظهور كنند. مي گويند بايد كار و تلاش و مقاومت كنيم و خودمان را آماده كنيم.
يكي از دوستانم معلم زبان فرانسوي است. اتفاقي افتاد كه بايد از مدرسه اي به مدرسه ديگر منتقل مي شد، دوستانش به او گفتند، چطور مي تواني به مدرسه ديگر بروي و چطور قبول كردي كه به آنجا بروي؟ او گفت اگر امام زمان بيايد و به من بگويد برو چين من چه بايد بكنم؟ بايد اطاعت كنم، بايد خودم را آماده كنم.
درست است هنگام ظهور عقل ها رشد پيدا مي كنند ولي ما بايد خودمان را آماده كنيم كه هر مسئوليتي را كه به عهده ما مي گذارند انجام دهيم. من الان به پسرم مي گويم كه اگر فردا امام زمان بيايد و به تو بگويد بايد منطقه آسيا را خودت اداره كني چه مي كني؟
بايد اين مهارت ها را در خود پرورش دهيم از لحاظ سياسي، فرهنگي، رزمي بايد مؤمن و قوي باشيم تا سرباز حضرت باشيم.
ما تلاش مي كنيم در لبنان اين فرهنگ را پخش كنيم كه علم بدون ايمان و ايمان بدون علم اهميت ندارد و به خاطر آگاهي سياسي در لبنان بايد از همه چيز اين جهان آگاه و نسبت به مسائل سياسي هوشيار باشيم. در جنگ 33 روزه امداد ائمه (عليهم السلام) را به چشم ديديم. حزب الله كه همه جهان در مقابلش بودند، پيروز شد و خود آنها نفهميدند چطور اين اتفاق افتاد. يكي از علما در ايران گفته بود، حزب الله مثل حضرت يوسف(عليه السلام) است كه برادران، او را در چاه انداختند ولي خداوند مي خواست او پادشاه باشد، نجات پيدا كرد. اتفاق هاي زيادي در جنگ 33 روزه افتاد. وقتي صهيونيست ها برمي گشتند مي گفتند قويترين افرادشان آنهايي بودند كه لباس سفيد پوشيده بودند در صورتي كه حزب الله همه لباس رزم به تن داشتند.
- تصميم تان در مورد ماندن در ايران يا رفتن به لبنان چيست؟
¤ انشاءالله ما سال آينده به لبنان برمي گرديم. چون درس همسرم تا چند ماه ديگر تمام مي شود. ما آمديم كه برگرديم و فكر مي كنيم هرچه در اين جا ياد گرفتيم حزب الله حتماً به آن احتياج دارد. ايران مثل يك درياست خيلي بزرگ و قشنگ است ولي ايراني ها آن را نشان نمي دهند و هر كس خودش بايد بيايد و از اين گنج بهره بگيرد.
- كلام آخر
¤ بايد بگويم زنان ايران بعد از انقلاب رهبر و الگوي زنان جهان شدند. قبل از انقلاب هيچ تفاوتي با زنان ديگر نداشتند و بايد باور داشته باشند تا بتوانند تجربه ايران و انقلاب را به ديگران منتقل كنند.

 



تو مثل ستاره

سلمان هراتي
تو مثل ستاره
پر از تازگي بودي و نور
و در دستت انگشتري بود از عشق
و پاكيزه مثل درختي
كه از جنگل ابر برگشته باشد
¤¤¤
سرآغاز تو
مثل يك غنچه سرشار پاكي
زمين روشني تو را حدس مي زد
تو بودي ،هوا روشني پخش مي كرد
¤¤¤
و من
هر گلي را كه مي ديدم از
دستهاي تو آغاز مي شد
و آبي كه از بيشه اي دور مي آمد آرام
بوي تو را داشت
¤¤¤
من از ابتداي تو فهميده بودم
كه يك روز خورشيد را خواهي آورد
دريغا تو رفتي!
هراسي ندارم
مهم نيست اي دوست
خدا دستهاي تو را
منتشر كرد...

 



نعل درست

ناصر سيفي
اگر هنر را به مثابه يك بيماري بپذيريم كه بهتر است بپذيريم بسياري از هياهوها و تنازعات پراكنده و مجتمع، ديگر ياوه تر از آن به نظر مي رسند كه به آنها بها بدهيم و سر خود را درد بي دوا؛ واقعيت اين است كه در جهان پرمشغله امروز كه بشر با معضلات و گرفتاري هاي فراوان نان و مسكن و موقعيت و تهديدهاي صوتي تصويري و اكراه و اخراج و امتناع ديگران و بلاياي طبيعي زمين لرزه و صاعقه و سيل و آتشفشان و غيرطبيعي بمباران و حمله نظامي و ترور و تخريب همنوعان خويش روبروست آيا هنر مي تواند محلي از اعراب داشته باشد و متعلقين به اين عالم آيا حرفي براي گفتن و برگي براي شكفتن دارند؟ هنر امروزه امري ذهني، شخصي و ماليخوليايي است و مرتكبين به فنون ظريفه و ضخيمه، اين بيماري را كه جوامع رو به توسعه به شدت از آن پرهيز دارند و مي گريزند مي خواهند به صورت يك شغل، شأن و موقعيت به متصديان امور تحميل كنند اما مديران اينگونه جوامع خصوصا ارباب فرهنگ با تعريف و تحليل سزاواري كه از اين مقوله دارند، زيرك تر از آن هستند كه به دام اين مرغان سطح انديش و حجم گفتار گرفتار آيند. تعريف امروزين فرهنگ جامع، سياست، اقتصاد، علم، فن آوري و تضعيف همه اقشار در ميدان مخرب آينده نگرانه است. هنر در شعاع اين ميدان قرار نمي گيرد و به فرض ورود، تابع نمي گردد زيرا متظاهر به كمال طلبي است و زيبايي را از منظر خود تأويل و تصوير مي كند و اين موضع يعني برهم زدن توازن و تعامل سياسي كه به هيچ روي قابل اعتنا و تأمل نيست و بايد كه از ميان برود و يا اينكه بيماري خويش را بپذيرد و بستري گردد.اگر دقت كنيم مي بينيم در ميان متصديان فرهنگي جوامع فوق، فرآيند دكترين رشد خوبي داشته و اغلب ارباب فوق داراي دكتري و تخصص هاي ويژه در امور مورد نياز تخصص خود هستند. هنرمند اگر رفتار عاقلانه و آينده نگرانه داشته باشد با معرفي خود به موسسات و نهادهاي درماني و فرهنگي، دست از لجاجت و خودمحوري برمي دارد و خويشتن را به اتمام وجود به دست باتدبير افراد متخصص و متشخص مي سپارد. آنها هم با دلسوزي و تسلط بر گذشته و حال اين عارضه او را درمان و در مسير ورود به عرصه در حال توسعه قرار مي دهند يكي از دلايلي كه هنر در جامعه ما هنوز مزاحم و مراقب رفتارهاي علمي و فرهنگي متصديان اين عرصه است، صبوري و سعه صدر متوليان فرهنگ، نسبت به فرافكني هاي پراكنده و اصرار اين قوم بر يك پا داشتن مرغ است كه گاهي حتي سيمرغ را هم با همين پاي فرد مي بينند و ارايه مي دهند و ديگر اينكه به خاطر سرايت اين بيماري به افراد مختلف و سنين و جنسيت هاي متنوع سعي مي كنند با رفتار كج دار و مريز، حرارت سيخ و كباب را كنترل كنند تا شايد گشايشي بشود و مرتكبين به اشاعه بيماري هنر كه تعريف و تحليلي واقع گرايانه از بيماري خويش ندارند در گوشه رينگ محدوديت هاي شغلي و مالي و اداري و موقعيت هاي محكوم به شكست در برابر حريف گردن كلفت و مجرب توسعه دست از پرتاب قلم و كلمات و رنگ تصوير و تحليل و تجريد بردارند و تسليم شوند. به هر حال ما كه به اندازه هر هنرمند بيمار يك متصدي و مدير فرهنگي كه دكتري داشته باشد نداريم حتي براي هر ده هنرمند نداريم و چه بسا براي صد و حتي هزار هنرمند بيمار يك دكتر كارشناس فرهنگ شايد وجود نداشته باشد و اين معضل، گرفتاري و پيچيدگي كار ارباب فوق را بيشتر و بيشتر مي كند اما جاي نگراني نيست با روند رو به رشد استقبال از رشته مديريت فرهنگي و اخذ كارشناسي ارشد و تصاعد دكترين فراگير درنهايت اين معضل هم حل خواهد گرديد. لابيرنت بوروكراسي هم بدون ملاحظه و تبعيض در تحليل و تعويض رنگ ها و استحاله نگرش ها كار خود را به خوبي ادامه مي دهد به گونه اي كه با همين روال و آمدن مديران تازه نفس كوشا در اخذ مدارك و مدارج تخصصي زبان درازي ها و فرافكني هاي مبتلايان ماليخوليا به شكل قابل توجهي درمان و هموار خواهد گرديد. در آن روز رشته هاي مختلف اين بيماري، پنبه مي شود و بودجه هاي فراوان كه براي به وجود آوردن تابلوهاي دور از واقعيت و غيرعلمي، فيلم هاي عجيب و غريب و غالبا انحرافي، اشعار موهوم و پرت از دنياي جديد، داستان هاي شلوغ و پر از دروغ و بسياري خزعبلات ديگر صرف مي شود در مسير توسعه صحيح جوامع در حال نمونه شدن قرار مي گيرد و سلامت و بهداشت جسم و تن و بدن و روح به آغوش بهبوديافتگان بازگردد ديگر كسي جرأت نخواهد كرد كه نعل وارونه بزند.

 



شعر 68

شصت و هشتمين شماره فصلنامه تخصصي شعر توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.
به گزارش انتشارات سوره مهر، شصت و هشتمين شماره فصل نامه تخصصي شعر با عنوان ويژه نامه انجمن هاي ادبي (2) با آثار و گفتاري از مشفق كاشاني درباره «انجمن هاي ادبي و نقش آنها»، احمدرضا نادري درباره «انجمن هاي ادبي فارسي در مغرب زمين»، جواد محقق درباره «فراز و فرودهاي انجمن ادبي ميلاد همدان»، محمد كاظم كاظمي با مطلبي با عنوان «در دري و ديگر انجمن هاي ادبي مهاجران افغانستان در ايران» و «امكان و ضرورت تاسيس انجمن هاي ادبي زنان» از فريبا يوسفي منتشر شد.
بر همين اساس در اين شماره به بررسي انجمن هاي ادبي هند در دوران تيموري، انجمن هاي ادبي در دارالادب ايران؛ مروري بر وضعيت مهم ترين انجمن هاي ادبي شيراز، نگاهي به فعاليت يازده انجمن ادبي كرمانشاه با عنوان «مختصري از بسيارهاي ديارم» از فرشيد يوسفي، انجمن ادبي صبا كاشان و مطالب ديگري درباره انجمن هاي ادبي كشور پرداخته شده است.
همچنين عباس محمدي، محمدرضا وحيدزاده درباره مجموعه شعري فاضل نظري مطالبي نوشته اند و رضا سيد حسيني، علي موسوي گرمارودي، مشفق كاشاني و يوسف علي ميرشكاك در مطلبي با عنوان «چهار چهره، چهار نظر» به بيان نظرات خود درباره كارنامه شعري نظري پرداخته اند.
گفتني است شصت وهشتمين شماره فصل نامه تخصصي شعر در 120 صفحه و به قيمت يك هزار 200 تومان از سوي انتشارات سوره مهر منتشر شد.

 



كتاب كودك با رنگ و بوي بزرگسالي

علي خوشه چرخ آراني
كلمه «ادبيات» به تنهايي به معناي دانش هاي متعلق به ادب، علوم ادبي و آثار ادبي است و «ادبيات» مجموعه آثار ادبي يك ملت و يك كشور و يا يك دوره است كه شامل ادبيات شفاهي، داستان ها، سروده ها، روايات مربوط به سنن و آداب، مختصات ادبي، مشاغل ادبي، گروه هاي ادبي يك كشور يا يك دوره است.
اگرچه تعريف كلي ادبيات، با ادبيات كودكان تفاوت چنداني ندارد،اما اضافه كردن واژه كودكان به ادبيات بيانگر ويژگي خاص آن است زيرا در ادبيات كودكان افراد كم تجربه مخاطب قرار مي گيرند و عوامل چندي ممكن است در آسيب پذيري و حساسيت موضوع دخيل باشند كه از آن جمله مي توان به محدوديت هاي زماني و تجربي و عدم توانايي در دريافت رويدادهاي متعدد در يك زمان و ... اشاره كرد بنابراين با توجه به نيازها و محدوديت هاي كودك در سنين مختلف، ادبيات كودك نيز بايد سازنده تر و از كيفيت ويژه اي برخوردار باشد، زيرا كودكان افراد يگانه اي هستند كه بايد آنان را مستقل شناخت و پذيرفت، آنان الگوهاي كوچك بزرگسالان نيستند بلكه افرادي هستند كه نيازها و اميال و استعدادهاي معين و منحصر به فردي دارند.
با وجود تعاريف گوناگوني كه از ادبيات كودكان ارائه شده و با توجه به اين گروهي ادبيات كودكان را شامل مطالب تهيه شده براي كودكان و بزرگسالان دانسته كه نوع مطالبش براي كودكان جذابيت خاص و بيشتري دارد و گروهي آن را كتابهاي نوشته شده تنها براي كودكان تعريف كرده اند، اما آن چه مسلم است اين كه آن گاه مي توان تعريف جامع و مانعي از ادبيات كودكان بيان كرد كه توجه خاص نسبت به تفاوت هاي فردي كودكان در مقايسه با بزرگسالان مبذول داشته و از هدف اصلي ارضاي نيازهاي رواني - اجتماعي كودكان غافل نبود و طبيعي است كه اگر هدف اصلي ادبيات را ارضاي نيازهاي خاص گروه هاي خاص بدانيم اهداف متعالي ادبيات كودكان شامل شناساندن ذات حق، شكوفايي استعدادهاي نهفته در كودكان، پرورش ارزشهاي انساني، دعوت و عادت به مطالعه، ايجاد حس تعاون و اعتماد به نفس، تقويت نيروي تشخيص، فراهم نمودن زمينه هاي لذت، خويشتن سازي كودكان، ارضاي نيروي كنجكاوي، شناخت دقيق و صحيح از محيط، آشنايي با زبان و فرهنگ ديني و ملي، برآورده سازي احتياجات سني، سهيم كردن كودكان در سرنوشت، تقويت روحيه انديشه و تعقل و آينده نگري و... از موضوعاتي است كه نبايد از آنها غافل بود.
ادبيات كودكان مي تواند فرصتهايي براي كسب تجارب و اطلاعات گوناگون براي كودك فراهم سازد، كودكان را در همه شئون زندگي پرورش دهد و قدرت تخيل آنان را تقويت نموده و تجربه هاي متعددي در اختيار آنها نهاده و قدرت خلاقيت آنان را برانگيخته و پرورش دهد.
ادبيات كودكان مي تواند موجب رشد اميال كودكان شود و اثر عميقي در فكر و روحيه كودكان به جا گذارد. بنابراين نبايد تصور كرد كه با پائين آوردن سطح ادبيات معمولي مي توان ادبيات كودكان خلق كرد، بلكه اين نوع از ادبيات نيازمند هنر و مهارت ويژه است و به همين جهت امروز موضوع ادبيات كودكان يكي از موضوعات تخصصي حوزه ادبيات است و نبايد ادبيات كودكان را قسمت كوچكي از ادبيات دانست و دراين نگاه، تنها اثري مي تواند به عنوان يك اثر ادبي براي كودكان و نوجوانان شناخته شود كه هنرمندانه تنظيم شود و از زبان و بيان گويا و گيرا و دل نشين و رسا و مناسبي برخوردار باشد.
اگر چه قرن هفدهم را قرن آغاز رسمي تأليف كتابهاي كودك دانسته اند، اما نگارنده معتقد است كه با مروري بر تاريخ پيشينيان مي توان نخستين زمزمه هاي مادران براي كودك را به عنوان شكلي از ادبيات شفاهي كودكان به حساب آورد و قصه ها و افسانه ها، نقل و حكايات، ذكر وقايع و حوادث، داستان سرايي ها، لالايي هاي مادران در گوش فرزندان و... از قديمي ترين مصاديق ادبيات غيرمكتوب كودكان است.
نكته قابل توجه اين است كه ايرانيان از ديرباز به ادبيات كودكان عنايت خاصي داشته و كوشيده اند در قالب هاي گوناگون اعم از داستان، ذكر حوادث تاريخي و ... و به تاسي از كلام پيامبر اعظم(ص) كه فرموده اند: «علم در ذهن كودك همانند نقاشي بر روي سنگ است» آيين زمامداري، كشورداري، حكومت و مردم داري و... را از ابتداي كودكي به اميرزادگان و شاهزادگان تعليم دهند كه در آثار منظوم و منثور گران سنگي همچون قابوس نامه، سياست نامه، بوستان و گلستان و مثنوي و... مي توان رد پايي از تعليم و سفارش و تربيت كودكان مشاهده نمود، اما ادبيات كودك به مفهوم نوين نزديك يك قرن است كه در ايران به وجود آمده است و شايد اين حركت نخستين بار با جمع آوري همان ادبيات عاميانه و شفاهي به صورت مجموعه هايي شروع كه افرادي هم چون «صبحي مهتدي» به گردآوري ادبيات كودكان پرداخته و در ادامه اين حركت افرادي هم چون «باغچه بان» شروع به نگارش كتاب براي كودكان نموده و منجر به خلق به خلق آثار ادبي كودكان در دوره هاي بعدي به وسيله حاج ميرزا يحيي دولت آبادي، نيما، بهار، ملك الشعراي صبا و طالبوف و... گرديد.
در دوره معاصر دو جريان تاريخي مرتبط با يكديگر شامل پيروزي انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي تاثير فراواني بر ادبيات كودكان نهاد. پيروزي انقلاب اسلامي، نگرش و شيوه اي نو و تازه در ادبيات ايران و متعاقب آن در ادبيات كودك پديد آورد زيرا پس از پيروزي انقلاب اسلامي تحقيقات گسترده اي در زمينه هاي علمي، اجتماعي، فرهنگي و هنري انجام و كتاب هاي فراواني در زمينه قصه و داستان و شعر كودك منتشر و موسسات گوناگوني دست به دست هم دادند كه مجموعه اين عومل راه گشاي سير تحول در ادبيات كودك گرديد و در نتيجه زمينه افزايش هوشياري و رشد ذهني كودكان اين مرز و بوم فراهم گرديد.
جنگ تحميلي نيز روند تازه اي در ادبيات كودك به وجود آورد. خلق آثار منظوم و منثور در اين زمينه و ظهور چهره هايي تازه در عرصه ادبيات جنگ، بابي نو و صفحه اي جديد در تاريخ حماسي ايران گشود، حماسه اي كه بخشي از قهرمانانش را كودكان و نوجوانان تشكيل مي دادند، كودكاني كه ديگر جنگ را به روايت ديگران نخواندند، بلكه خود راويان به حق جنگ بودند، كودكاني كه به ايستادگي و مقاومت شان فرشته نجات شان بوده و خون عزيزان و پدران آب حيات و بقاي آنها.
در ادبيات جنگ ذهن كودكان ديگر هوشيارانه با وقايع آشنا شد و كتاب هاي كودكان رنگ و بو و روي بزرگسالانه گرفت. بوي حقيقت، گذشت، ايثار به همه رنگ ها مزين شد و حماسه جنگ پيش از آن كه به قلم نوشته شود با زبان و حس كودكانه روايت شد و بعد روايات خونين آنان جمع شد و در اوراق زمان گردآوري و ثبت شد. كتاب هاي داستاني كودكان نظير «دامي براي گل ميخك» اثر محمدرضا محمدي و «مهمان ملايك» اثر اميرحسين فردي و نمونه هايي از آثار كودكان در زمينه جنگ است.
كلام را با گرامي داشت ياد و خاطره زنده ياد مهدي آذريزدي مولف كتاب «قصه هاي خوب براي بچه هاي خوب» كه مهم ترين ويژگي داستان هايش دل انگيزي، انديشه سازي، آموزندگي، شادي بخشي و محرك حس كنجكاوي كودكان و حاوي نكات اخلاقي و اجتماعي فراوان است به پايان مي برم.
اميد آن كه ديگر نويسندگان ادبيات كودك خلأ بزرگ اين عزيز را با آثار گران قدر خود برطرف نمايند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14