(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 7 ارديبهشت 1389- شماره 19630
 

خشم شديد پادوهاي استكباراز حضور دانشجويان در كنفرانس بوليوي
«عرفان حلقه » دامي براي دانشجويان و فارغ التحصيلان
جان باختن يك دانشجو و جنجال خبري سبزهاي ورشكسته
گزارش تحليلي كيهان از وضعيت حاكم بر كانون هاي فتنه گر دانشگاهي
وزير علوم: براي برخورد با اساتيد سكولار برنامه داريم
شوراي اسلامي شدن دانشگاه ها تشكيل مي شود
خبر ويژه درخواست دانشجويان «مدرسه عالي شهيد مطهري» از مقام معظم رهبري
روايت يك دانشجو از وضعيت نابهنجار دانشگاه شهيد چمران اهواز



خشم شديد پادوهاي استكباراز حضور دانشجويان در كنفرانس بوليوي

حضور عده اي از دانشجويان در قالب «هيئت اعزامي جنبش عدالت خواه دانشجويي» به كشوربوليوي كه در حاشيه اجلاس آب و هوا صورت گرفته است ، با واكنش منفي گروه هاي ضد انقلاب و حاميان استكبار جهاني مواجه شد.
پايگاه هايي نظير بالاترين، پيك ايران، تويتر،فيس بوك، دانشجو نيوز، اتحاد براي ايران و... با نوشتن تحليل هايي از حضور فعال دانشجويان عدالتخواه در اجلاس بوليوي و طرح ديدگا ههاي اسلام در مورد عدالت، توسعه انساني و
محيط زيست به خشم آمده و به انحاي مختلف سعي درتمسخر و تقبيح اين حركت نمودند.
اما بنابر گزارش سايت جنبش عدالت خواه دانشجويي ، هيئت اعزامي جنبش عدالتخواه با حضور فعال در كنفرانس، از همان آغاز به بمب خبري حاشيه اجلاس تبديل شد. حضور يك خواهر از اعضاي شوراي مركزي جنبش و يك طلبه از شوراي طلاب جنبش بر اهميت آن افزود و از همان ساعت آغازين ده ها مصاحبه خبري، ديدار با
هيئت هاي مختلف و حضور در برنامه هاي متعدد زنده راديو و تلويزيوني بوليوي از برنامه هاي اين گروه بوده است. طرح مسئله فلسطين و نقش اسراييل در تخريب محيط زيست و وضعيت اسفناك انساني و زيست محيطي غزه از ساير نكات طرح شده به وسيله هيئت ارسالي جنبش بود.
در چند ماه بعد از فتنه، گروه هاي ضد انقلاب فضاي يك طرفه اي را در خارج كشور عليه جمهوري اسلامي و مردم ايران فراهم كردند ، ارسال اين هيئت، شكستن تبليغات رسانه اي عليه
جمهوري اسلامي، طرح ديدگاه هاي ايجابي اسلام در مورد عدالت و محيط زيست و ايجاد اجماع نسبي عليه اسراييل در اجلاس از دستاوردهاي اين سفر بوده است.

 



«عرفان حلقه » دامي براي دانشجويان و فارغ التحصيلان

خبرگزاري فارس در گزارشي به بررسي
فعاليت هاي مخرب فرقه اي موسوم به
«عرفان حلقه»پرداخت. بنابر گزارش فارس،رئيس فرقه انحرافي عرفان حلقه كه خود را مهندس
مي خواند، ازطريق ارتباط با يك جن گير با فريب دانشجويان و فارغ التحصيلان مدعي است كه به خداوند اتصال دارد!
رهبر اين فرقه از سال 1376 با راه اندازي كلاس هايي جهت ترويج افكار و عقايدش
عرفان حلقه را راه اندازي و رسماً اعلام موجوديت كرده است. اين گروه ابتدا براي اينكه وجهه قانوني نيز داشته باشند، با سلسله رايزني هايي مجوزي از سازمان ملي جوانان دريافت كرد كه پس از تشكيل چند دوره از كلاسها اين مجوز توسط سازمان ملي جوانان تمديد نشد.
رهبر اين فرقه ادعا دارد كه مي تواند افراد را به شعور كيهاني يا شعور الهي متصل كند و سپس آن شعور الهي بدن افراد را اسكن مي كند و بدينوسيله بيماري هاي آنان را شناسايي و شفا
مي دهد.اعضاي اين فرقه همچنين ادعا مي كنند اين بيماري ها شايد بيماري هايي باشد كه شخص از وجود آنان مطلع نباشد. اين گروه مدعي هستنند كه در صدد رسانيدن انسانها به كمال هستند و عرفان را به دو دسته عرفان كمال و عرفان قدرت تقسيم مي كنند،آن ها مي گويند: ما قسمت عرفان كمال هستيم و عرفان هايي كه مي آيند از اين موضوع استفاده شخصي مي كنند به عرفان قدرت مربوط هستند كه در دسته عرفان هاي شيطاني قرار دارند و ما آمده ايم كه با گسترش شبكه شعور شيطاني مقابله كنيم.
كلاس هايي كه توسط اين فرقه برگزار مي شود بدين صورت است كه هر دوره اين كلاسها 6 جلسه است كه هر هفته يكبار برگزار مي شود. مسئولان براي اين 6 جلسه مبلغي در حدود 50 هزار تومان از مخاطب اخذ مي كنند و اين فرد پس از گذراندن اين مورد به مقام استادي نايل مي شود! اين پول تماماً به جيب فرد رئيس فرقه مي رود .
فرقه حلقه از نظر اعتقادي مخلوطي از فرقه هاي مختلف است. يعني آدم هايي كه در اطراف طاهري قرار گرفته اند، هركس به اندازه سطح مطالعاتش به رهبر فرقه كمك مي كند. هر كس به نوعي، آموزشي به وي مي دهد و سپس اطلاعات مختلف جمع آوري شده، توسط وي در كلاس ها طرح
مي شود. شيوه كار ورود اين فرد بدون شك
كپي برداري از مسيحيت است .يكي از خصوصيات اين فرقه كه آنها را با برخي از فرقه ها متمايز
مي كند،نشانه گرفتن خواص (به ويژه دانشجويان) مي باشد ؛چرا كه جذب شدگان توسط اين فرقه، معمولاً كساني هستند كه تحصيلات بالايي دارند و از قدرت ارتباط گيري با بسياري از مراكز علمي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي و ... برخواردارند.

 



جان باختن يك دانشجو و جنجال خبري سبزهاي ورشكسته

جريان ناكام موسوم به جنبش سبز در راستاي موج سواري و استفاده ابزاري از دانشگاهيان، در نظر دارد از هر واقعه اي دردانشگاه، در راستاي اهداف شوم سياسي خود بهره ببرد؛حتي اگر اين عمل منجر به جريحه دار شدن احساسات
خانواده هاي داغدار باشد.جنجال تبليغاتي به دنبال « جان باختن يك دانشجو » در دانشگاه ايرانشهر از اين جمله است.كيوان گودرزي، دانشجوي ورودي 1385 رشته رياضي اهل گيلانغرب (از توابع استان كرمانشاه) دانشگاه ايرانشهر امروز، دوشنبه 29 فروردين 1389، به صورت مبهم جان باخت .جسد اين دانشجو در كنار دكل مخابراتي پشت آشپزخانه دانشگاه پيدا شده بود.
رسانه هاي جريان فتنه ادعا مي كنند چون اين دانشجو از فعالان ستاد انتخاباتي يكي از سران فتنه در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري بوده،پس وي به قتل ر سيده است!.اين جوسازي در حالي است كه هنوز علت مرگ دانشجوي مزبور روشن نيست و حتي حدس و گمانه هايي در مورد احتمال خودكشي هم مطرح شده است. جريان فتنه مدعي اند همه دانشگاهيان طرفدار جريان سبز هستند، حال اين سوال مطرح است اگر اين فرض درست است، آيا از اين پس اگر اتفاقي براي هر فرد دانشگاهي بيفتد،بايد به پاي راي او در انتخابات نوشت؟ با اين حساب تكليف انبوهي از دانشگاهيان مخالف
فتنه گران در برابر حوادث احتمالي چه خواهد بود. بنابر تئوري روان پريشانه فوق آن ها توسط چه كساني صدمه ديده اند؟!

 



گزارش تحليلي كيهان از وضعيت حاكم بر كانون هاي فتنه گر دانشگاهي

پيش از ورود به مراحل واكاوي شرايط موجود جريان هاي انحرافي در دانشگاه ها مناسب است نيم نگاه آسيب شناسانه اي به معضل فراگيرفراموشي توليد علم به عنوان رسالت اصلي دانشگاه بيندازيم .اين مهم در ميان هياهوهاي سياسي و جانبي سال گذشته به حاشيه رانده شد.
جاي خالي مطالبات علمي
در دغدغه هاي دانشجويي
آموزش زير بناي توسعه است و هر كشوري كه بخواهد وارد روند توسعه گردد لا جرم بايدپيش از هر چيز بستر هاي آموزشي
گسترده اي را مهيا سازد. امري كه ا كنون در اغلب كشورهاي در حال توسعه مورد توجه قرار گرفته است و به لحاظ كمي توانسته است
دستاوردهايي هم داشته باشد. اما در حوزه ي كيفيت آموزش و دست يابي به اهداف اصلي آن چون و چراهاي زيادي را مي توان مطرح كرد.
اين چالش در ايران نيز اساسي است . چرا كه درتوسعه فضاهاي آموزشي و علمي در كشور غالب اوقات اهداف زير بنايي و بلند مدت فداي اقدامات سطحي و كمي و شعاري شده است.
با وجود اين كه بودجه دانشگاه ها ي كشور در حد نا چيزي است ، به لحاظ اساتيد مجرب اكثر دانشگاه هاي كشور در سطح متوسط به پايين قرار دارند علاوه بر آن فضاها و امكانات آموزشي دانشگاه ها در سطحي پايين قرار دارند.نمود اين مساله را مي توان از رتبه دانشگاه هاي كشور در ميان دانشگاه هاي دنيا مشاهده نمود . اگر چه با توجه به مسائل عديده موجود در كشور و توسعه سريع دانشگاه ها
و ... اين شرايط تا حدي قابل توجيه است. با اين وجود درگير شدن غير معمول قشر دانشجو در مطالب سياسي و بي توجهي به نيازهاي حقيقي دانشگاه ها، مساله اي نيست كه بتوان به سادگي از كنار آن گذشت ، انتظار است قشر دانشگاهي همه همت و توان خود را صرف جذب و تامين نيازهاي علمي-پژوهشي كنند و خواسته هاي منطقي خود را با پافشاري و اصرار بر كرسي بنشانند. اما آنچه اكنون در فضاي دانشگاه ها حاكم است، رخوت علمي است. صرف نظر از جريان كوچكي از دانشجويان كه اغلب تحت عنوان نخبگان دانشگاهي مطرح هستند. گرفتار شدن در انتظارات روزمره در ميان اكثريت دانشجويان به امر شايعي تبديل شده است. با نگاهي به بخش مهمي از وبلاگ هاي دانشجويي ، اين فضا را به خوبي مي توان مشاهده نمود.
وبلاگ هايي كه متعلق به طيفي از دانشجويان مدعي است اين دسته كه سعي دارند خود را نگران آينده ملت و كشور نشان دهند تنها به طرح يكسويه برخي شعارهاي سياسي مي پردازند كه عمدتا واگويه همان مطالب تكراري سايت ها و شبكه هاي
ماهواره اي مخالف است . آنچه از نگراني هاي آنها بر داشت مي شود چيزي جز فراموشي رسالت اصلي دانشگاهيان نيست.
جريان هاي چپ و ليبرال دانشجويي از انفعال تا هتاكي
جريان هاي چپ و ماركسيستي از ابتداي انقلاب مواضع تند و هتا كانه اي را در مقابل جمهوري اسلامي در پيش گرفتند و در ادمه ي همين مواضع بود كه رويارويي مستقيم و مسلحانه را به عنوان تنها گزينه برگزيدند و حوادث اوايل دهه 60 را سبب شدند و اتفاقا عامل شكست و سركوبي و در نهايت انزواي اين جريان هم ، در همين خط مشي و شيوه نهفته است. با وجود اين سبقه نا موفق در برخورد با جمهوري اسلامي دنباله هاي ماركسيستي آنها در دانشگاه ها نيز همچنان بر چنين شيوه اي اصرار دارند. اين در حالي است كه اين طيف در مقايسه با طيف هاي ليبرال، فعاليت مشهوري در صحنه دانشگاه ها ندارند؛ بنابراين به نظر مي رسد اين رويكرد در اين طيف ناشي از چند واقعيت باشد:
1-به دليل نگرش منفي و آميخته با تنفري كه افكار عمومي نسبت به اين جريان دارند ،آنها از امكان همه گير شدن خواسته هاي خود و جذب اعضا و هوادار نا اميدند ، بنابراين خط قرمز و محدوديتي براي خود قائل نيستند؛ چرا كه خود واقف هستند كه ميدان رسانه اي و مجازي ،تنها فرصت براي آنان است ازين رو تنها مجال ممكن همين كانال است كه به بركت مجازي بودن آن مي توانند حداكثر توان و ظرفيت خود را براي مقابله با نظام به كار گيرند.
2-اين نوع مواضع افراطي مي تواند زمينه برخورد و مقابله با اين جريان را فراهم آورد ، در اين صورت بهترين فرصت را براي عرض اندام و مظلوم نمايي خواهند داشت، تا بخشهايي از افكار عمومي را با خود همراه سازند. پس بايد زبان دشنام گو و قلم هتاك را براي ايجاد عصبانيت و خشم در طرف مقابل خود بكار گيرند.
3- احتمال ديگر اين است جريان چپ مطمئن است كه به آخر خط رسيده و در ميان هيچ جمع و مجموعه اي كسي به اين جريان و مطالبات آنها وقعي نمي نهد پس اين همه خشم و غضب از نظام اسلامي ناشي از همين انزوايي است كه در آن گرفتارند. نشانه هاي اين شرايط هم به خوبي نمايان است . در اكثر اعتراضات و تنش هاي گذشته دانشگاه ها ، جريان چپ نه حرفي براي گفتن و نه نيرويي براي اعتراض داشته است و از همين رو است كه معمولا تلاش دارند از اعتراضات و فعاليت هاي صنفي
قشر هايي مانند كارگران و معلمان و.... با پروپاگانداي رسانه اي در جهت اهداف سياسي خود بهره گيرند . به عبارتي اينها تلاش دارند حوادث و اتفاقاتي را كه رخ مي دهد پشتيباني به اصطلاح تئوريك كنند چرا كه خود مدت هاست كه توان سازماندهي اقدامات حركت آفرين را ندارند.
روي آوردن مجدد اين جريان به سمت مباحث نئوريك كه اغلب در وبلاگ هاي دانشجويي آنها انعكاس دارد نيز بر همين مبنا است.
اين شيوه بر خلاف رويكرد غير شفاف و مبهم جريان هاي ليبرالي است. جريان هاي ليبرالي گرچه در اهداف اصلي يعني بر اندازي نظام چه بسا راديكالي تر از جريان هاي چپ هستند و با پشتيباني هايي كه از جانب دنياي ليبرال سرمايه داري دريافت مي كنند با اميدواري بيشتري قدم در عرصه مقابله با نظام مي گذارند. با اين وجود براي حفظ موقعيت اجتماعي، جذب نيرو هاي جوان دانشگاهي، به دست آوردن موقعيت هاي مبارزه آشكار و در عين حال گسترده، سعي مي كنند اهداف اصلي خود را پنهان سازند و با ادعاهايي مانند مبارزه در چهار چوب قانون ، اصلاح روند امور كشور ، مبارزه با اقدامات دولت و... فعاليت
مي كنند. كه البته اين موضوع ناشي از روحيه محافظه كاري اين جريان است كه نمي خواهند با بر ملا شدن نيت اصليشان به همان بلايي كه سر جريان هاي چپ آمده، آنهارا هم گرفتار سازد.
طراحي جديد سناريو سازان
حوادث و رويداد هاي سال گذشته ، باعث ايجاد يك محيط آكنده از كنش هاي عاطفي و احساسي در دانشگاه ها گرديده بود. بخش مهمي از اين حوادث در سطح دانشگاه ها طبيعي بود. چرا كه در فاصله زماني خرداد ماه (ايام امتحانات) و آغاز سال تحصيلي جديد، فشار هاي رواني سنگيني از سوي احزاب سياسي و جريان فتنه وارد دانشگاه ها شد و دانشجويان به عنوان قشري جوان و احساسي به راحتي نمي توانستند در مقابل اين شرايط احساس مقاومت كنند . لذا در طول ترم اول سال89-88 شاهد برخي تنش هاي سياسي بوديم . اما به تدريج عقلانيت و تفكر مجددا بر سطح دانشگاه ها حاكم شد به گونه اي كه پروژه تحريم امتحانات كه از سوي فتنه سبز براي فلج ساختن برنامه هاي آموزشي طراحي شده بود با شكست مواجه گشت.
با اين حال اماتئوري« فشار دانشگاه بر نظام» به سهولت از دستور كار فتنه گران خارج نخواهد شد. بنابراين شيوه هاي جديدي براي به صحنه كشاندن دانشگاه در حال اجراست:
1-تلاش براي القاي شرايط بحراني از كشور ؛ تجربه چند ماه گذشته نشان داده است كه نگراني ها و التهاب هاي اجتماعي در به تحرك واداشتن دانشگاه ها و دانشجويان جدي است. بنابراين راه خارج ساختن دانشجويان از وضعيت آرام فعلي، بحراني جلوه دادن شرايط كشور است تا با تهييج اين قشر، براي واكنش در مقابل شرايط مذكور دور جديدي از التهابات سياسي كليد بخورد.
2-راهبرد بر اندازان، تقويت و تحكيم
شبكه هاي اجتماعي و نفوذ درلايه بندي هاي فرهنگي-قومي همچنان دراولويت است.اين اقدامات با القائات جديدي در خصوص
بي توجهي به مناطق قوميت نشين، مباحث صنفي و...دنبال مي شود. در اين بين، دانشجو به عنوان يك قشر موثر در تحولات فرهنگي جامعه نمي تواند ناديده گرفته شود. چرا كه ضمن توانايي براي فعال شدن در مواقع حساس و حياتي كشور، ظرفيت هدايت و رهبري ساير اقشار را داردو اكنون شاهد تحركاتي هستيم كه به دنبال تعريف نقش هاي ويژه اي براي دانشجويان در اين نوع
حركت هاست.

 



وزير علوم: براي برخورد با اساتيد سكولار برنامه داريم

وزيرعلوم با بيان اينكه رعايت حجاب مطالبه جدي دانشجويان است، وضع فعلي حجاب در دانشگاه ها را نامطلوب دانست و گفت: براي بهبود وضع حجاب در دانشگاه ها برنامه هايي داريم.
به گزارش فارس، كامران دانشجو در ديدار اعضاي شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت افزود: مساله بهبود حجاب خواسته دانشجويان بوده و پيگير آن خواهيم بود.
وزير علوم 4 اصل اسلام، نظام و انقلاب، امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري را براي اجرا در محيط هاي دانشگاهي لازم عنوان كرد و افزود: اين
4 اصل محور فعاليت وزارت علوم است و خط قرمز ما به شمار مي رود.
وي درخصوص وضعيت انجمن اسلامي دانشگاه شريف و تهران نيز گفت: براي كسي حاشيه امن قائل نيستيم و آئين نامه تشكل هاي اسلامي طبق مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه به رياست آقاي خاتمي به تصويب رسيده بود، اجرايي مي شود.
وي اضافه كرد: البته بعضي از انجمن ها زيربار نمي روند ولي آنها بايد تابع قانون باشند.
وزير علوم تصريح كرد: به مسئولان دانشگاه ها اعلام شده است كه حتي يك ريال به تشكل هاي دانشجويي كه برخلاف نظام حركت مي كنند، نبايد بودجه اي داده شود.
دانشجو در ادامه سخنان خود در خصوص علوم انساني گفت: هم اكنون به 20 هزار نفر هيئت علمي براي بخش علوم انساني نياز داريم و براي پذيرش اين افراد مواردي را رعايت خواهيم كرد تا اساتيدي شايسته براي تدريس در حوزه علوم انساني داشته باشيم.
وي همچنين تاكيد كرد براي برخورد با اساتيد سكولار برنامه داريم و در حال برنامه ريزي براي اجراي آنها هستيم.

 



شوراي اسلامي شدن دانشگاه ها تشكيل مي شود

معاون فرهنگي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها درمورد برنامه هاي نهاد براي اسلامي كردن دانشگاه ها با توجه به تاكيدات وزيرعلوم، گفت: نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري اين موضوع را به صورت حقوقي و قانوني از طريق شوراي اسلامي شدن دانشگاه ها، پيگيري مي كند.
حجت الاسلام و المسلمين رنجبران در گفت وگو باايسنا، با اشاره به تنوع برنامه هاي موجود در زمينه اسلامي كردن دانشگاه ها، گفت: از جمله اين موارد مي توان به بحث ارتقا حوزه معرفت و دانشجويان اشاره كرد كه اين بعد شامل برنامه هاي گسترده اي است.
حجت الاسلام و المسلمين رنجبران درادامه از برگزاري برنامه آموزشي با عنوان ضيافت انديشه براي دانشجويان در فصل تابستان خبرداد و گفت: برگزاري كرسي هاي آزاد انديشي نيز از اصلي ترين برنامه هايي است كه اگر اجازه داده شود كه دردانشگاه ها همه اساتيد و دانشجويان در يك فضاي صميمي به گفت وگو بپردازند، قطعا اثرات مثبتي در شفاف سازي فضا دارد و به اسلامي شدن دانشگاه ها نيز از اين بعد كه هيچ ابهامي در اين زمينه باقي نخواهد ماند، كمك مي كند.
وي همچنين به بررسي و تنظيم سرفصل ها ودروس متناسب با نياز دانشجويان اشاره كرد و گفت: فعاليت هاي علمي و فرهنگي از برنامه هايي است كه با يك بار انجام دادن و در يك زمان كوتاه به نتيجه نمي رسد و نيازمند زمان است و اميدواريم كه نتايج عملياتي خود را در طول زمان داشته باشيم، بنابراين بايد يك حركت علمي متناسب با نياز جامعه پيگيري و اجرا شود.

 



خبر ويژه درخواست دانشجويان «مدرسه عالي شهيد مطهري» از مقام معظم رهبري

جمعي از دانشجويان و فارغ التحصيلان «مدرسه عالي شهيد مطهري» در پي تصميم مسئولان اين مدرسه و تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي در خصوص تبديل اين مجموعه به «دانشگاه شهيد مطهري»، با تقديم نامه اي خدمت رهبر فرزانه انقلاب، به بيان مسأله و استمداد درباره موضوع مورد نظر پرداختند. در اين نامه آمده است:
«احتراما همان گونه كه مستحضر هستيد شوراي عالي انقلاب فرهنگي در جلسه سه شنبه 24/1/1389 خود مصوب كرده است كه «مدرسه عالي شهيد مطهري» به دانشگاه ارتقاء يافته و از اين پس تحت عنوان «دانشگاه شهيد مطهري» به فعاليت خود ادامه دهد. اين در حالي است كه از منظر قاطبه طلاب و دانشجويان مدرسه عالي، چنين تصميمي را نمي توان حقيقتا «ارتقاء» ناميد؛ بلكه اين مصوبه اساسا نوعي واپس گرايي و عقب نشيني از آرماني است كه امام راحل عظيم الشأن (رضوان الله عليه) و حضرتعالي براي اين مدرسه عالي ترسيم نموده ايد.
ما طلاب و دانشجويان و دانش آموختگان مدرسه عالي شهيد مطهري بر اين باور بوده و هستيم كه بر مبناي فرمايش متين حضرتعالي كه تصريح فرموديد:
«اينجا يك محلي است كه بايد روحانيوني تربيت كند كه براي گسترش فكر متعالي اسلامي و همان تبيين بالحكمه و الموعظه الحسنه بسيار بسيار مفيد باشند و تبيين حكيمانه دين و نه تبيين عاميانه دين كنند. من فكر مي كنم امروز ما به اين احتياج داريم. شايد- ان شاءالله- مدرسه شما الگويي شود كه نظير آن حتي در حوزه ها و جاهاي ديگر ساخته بشود و يك تراز خاصي از روحاني را در اينجا پرورش بدهد. يعني، شما بر روحاني بودن و معمم بودن به خصوص پافشاري بفرماييد»، مسئولان مدرسه و طلاب و دانشجويان آن بايد در اين سال ها وجهه همت خود را دست يابي به اين آرمان مقدس و تحقق نمونه عيني «وحدت حوزه و دانشگاه» قرار مي دادند.
اما اگر چه بنا به علل مختلفي كه قطعا حضرتعالي نسبت به آنها اشراف داريد، تاكنون چنين هدفي محقق نشده است، لكن به اعتقاد ما راه حل اين مشكل، تبديل «مدرسه عالي» به «دانشگاه» نيست.
نويسندگان اين نامه در پايان ضمن استمداد از مقام معظم رهبري براي توصيه به شوراي عالي انقلاب فرهنگي جهت تجديد نظر در مصوبه اخير خود، آورده اند:
«فرصت را غنيمت شمرده و با حضرتعالي به عنوان ولي امر مسلمين و نائب بر حق امام عصر(ارواحنافداه) تجديد بيعت مي كنيم و از درگاه خداي متعال، طول عمر باعزت و سلامت براي حضرتعالي و دوام توفيقات نظام مقدس جمهوري اسلامي را مسئلت مي نماييم.»

 



روايت يك دانشجو از وضعيت نابهنجار دانشگاه شهيد چمران اهواز

محمدجواد فاطمي
چه كسي مسئول حفظ امنيت فكري جوانان ماست؟!
يك سال پيش بود كه مطلع شدم يكي از اساتيد گروه علوم سياسي دانشگاه علوم و تحقيقات خوزستان، دانشجويي ارزشي را از كلاس بيرون كرده و حذف درس وي را ازمسئولين آموزشي خواستار شده بود. ماجرا از اين قرار بود كه دانشجوي مذكور به نحوه انتخاب منابع درسي استاد انتقاد- و نه تازه اعتراض- نموده و از وي خواسته بود تا اگر مثلا ده كتاب با محتواي ضدارزشي به عنوان منبع درسي معرفي مي نمايد: براي رعايت انصاف هم كه شده يك كتاب به قول خودمان اين طرفي نيز معرفي كند تا دانشجويان، خود، نظريات برتر و بهتر را برگزينند. هر چند دانشجوي مورد اشاره در مقطع كارشناسي ارشد تحصيل مي نمود و چنين برخوردي با يك دانشجوي ارشد اگر نگوييم بي سابقه، حداقل اتفاقي نادر به حساب مي آمد ولي در آن زمان برخوردي از طرف مسئولين دانشگاه با استاد خاطي كه نشد هيچ؛ همان استاد در دانشگاه آزاد اهواز مسئوليت هم گرفت. از همه بدتر اينكه اين اتفاق در دوره رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد رخ داده بود.
زماني كه من از ماجرا مطلع شدم به شدت متأثر گشتم. اندوه و عصبانيت تمام وجودم را فرا گرفت. تصميم گرفتم كاري كنم و به گونه اي اين غم و غصه همراه با انزجار از همه شعارهاي مردم فريبانه اين قشر به اصطلاح نخبه و فرهيخته را فرياد بزنم تا شايد يخ بي خيالي مسئولين دانشگاه فوق الذكر شكسته شود و بخاري از غيرت سردشان بلند گردد، ليكن كمي كه سردتر شدم با خود گفتم؛ حالا آمديم و دادي هم زديم، كه چه! اين قوم به خواب رفته را با اين فريادها نمي توان بيدار كرد و سخن گفتن با آنها را زباني ديگر بايد. تلاش هايي كه ديگران جهت برطرف نمودن مشكلاتي از اين دست انجام داده بودند و نتيجه هاي كه معمولا نگرفتند، موجب مي شد تا وجدان خود را با تحليل فوق الاشاره تسكين دهم و از زير بار مسئوليت، مانند همه كسان ديگري كه ازماجرا خبر داشتند و كاري نكردند شانه خالي كنم.
البته نبايد از نظر دور داشت كه مشكلات اينچنيني دانشگاه هاي ما ريشه هاي سترگي در اعماق سيستم آموزش عاليمان دارند و به مثابه بيماري هاي صعب العلاجي هستند كه نظام آموزشي كشور علي الخصوص در حوزه علوم انساني جهت درمان آنها نيازمند جراحي هاي عمده و اساسي خواهد بود. جراحي هايي كه مطمئناً بدون برنامه ريزي ميان و بلند مدت و آن هم از مبادي كلان و رئوس حاكميتي محقق نخواهند گشت. ولي به هر حال همه اين مشكلات مبنايي نافي اعمال اصلاحات مقطعي در كوتاه مدت نمي باشد و نوشته حاضر هم معطوف به اين بعد ماجراست. بعدي كه در دوره اول دولت آقاي احمدي نژاد حداقل در استان ما خوزستان كاملا به فراموشي سپرده شد ولي اميدواريم پس از انتخابات دهم و با تغيير وزير علوم، خصوصاً پس از اظهارات اخير ايشان در خصوص تذكر به اساتيدي كه التزام عملي به اسلام ندارند مورد توجه قرار گيرد.
اين نوشته در واقع به بهانه سخنان اخير آقاي وزير علوم نوشته شده است. سخناني كه زماني، مشابه آنها را از زبان آقاي زاهدي نيز شنيده بوديم و اصلاح خاصي نيز نديديم. ولي از باب رفع تكليف هم كه شده نگارنده به بهانه همين سخنان، مصمم است تا برخي از ناهنجاري هاي سياسي و اعتقادي اساتيد دانشگاه هاي استان را كه از آنها مطلع است به رشته تحرير درآورد. شايد واقعا روسا و مسئولين حراست دانشگاه ها از اين مسائل بي اطلاع باشند!!!
در ميان اخباري كه از اين دست به گوش مي رسد آنچه مشهود است انحرافات فكري و اعتقادي و در بهترين حالت ذلت و فقر شخصيتي برخي اساتيد در مقابل نظريه هاي غرب محور و نظريه پردازان غرب باور است. مشخصا اين معضل در رشته هاي علوم انساني نمود خاص دارد. البته شايد برخي از اين بندگان خدا چندان هم تقصيري نداشته باشند و اين گونه قصورها را در مورد بعضي از آنان بتوان با توجه به مبادي و مباني شك گرايانه، ملحدانه و در بهترين حالت سكولار رشته ها و منابع درسي تدريسي شان توجيه نمود. ولي آيا مي توان چنين اعوجاجهايي را در مورد علوم ديني و اسلامي نيز توجيه كرد. آري! عجيب است ولي از اين نوعش را هم داريم!! متاسفانه در همين دانشگاه چمران خودمان و متاسفانه تر در دانشكده الهيات!! وقايعي رخ داده است كه زبان از گفتنش عاجز است. هر آنچه در باب تبليغ نظريات و تئوري هاي غربي در قالب كتب مرجع درسي رشته هاي علوم انساني در دانشگاه ها شنيده ايد را فراموش كنيد. فاجعه اينجا از همه جا بدتر است. به قول معروف «واي به روزي كه بگندد نمك». كار به جايي رسيده كه حتي در اين رشته ها نيز يافتن اساتيدي كه بتوان با خيال راحت ذهن و روح فرزندانمان را به دستشان بسپاريم، بسيار دشوار شده است. متاسفانه برخي اساتيد رشته هاي مختلف اين دانشكده از قبيل علوم قرآن و حديث، فقه و حقوق اسلامي و... از نظر مسائل اعتقادي و سياسي به شدت التقاطي مي انديشند!
به عنوان مثال، از دانشجويان همين دانشكده به كرات شنيده ام كه اساتيدشان (و نه فقط يك استاد) بارها (و نه فقط يك بار) از نظريات نظريه پرداز غرب گرا و منحرف، عبدالكريم سروش دفاع كرده و آنها را تبليغ نموده و از همه بدتر اينكه كتب وي را به عنوان منبع درسي به دانشجويان معرفي نموده اند. كتب همان كسي را كه منكر عصمت معصومين(ع)، انزال وحي به پيامبراكرم(ص) حقانيت اسلام، اعجاز قرآن كريم و بسياري ديگر از اعتقادات مقوم مذهب شيعه و دين مبين اسلام گشته است. يكي از دانشجويان همين دانشكده مي گفت؛ فلان استاد بارها و بارها كتاب صراطهاي مستقيم سروش را سركلاس معرفي و دانشجويان را به مطالعه آن توصيه نموده و تاسف آورتر اينكه عنوان نموده؛ من خود پلوراليزم ديني را با تقرير سروش قبول دارم و شما هم به انتقاداتي كه به وي مي شود اعتنا نكنيد! توجه نماييد؛ منظور نگارنده اين نيست كه استاد مذكور در انتخاب طرز فكر دلخواه خويش آزاد نيست! بلكه من با تبليغ اين طرز فكر منحرف مخالفم.
كاش مسئله به همين جا ختم مي شد! در همين دانشكده، استادي ادعا نموده كه قرآن تحريف شده است! ديگري مدعي شده شهادت حضرت زهرا(س) ساخته و پرداخته روحانيون بوده، آن يكي در مسئله حجاب تشكيك كرده، استاد ديگري سمينار برگزار كرده و فرهنگ عاشورايي اسلام را موصوف به صفت جنگ طلبي و خشونت طلبي نموده است. اين مواردي كه من به سرعت مي شمرم و از كنارشان مي گذرم هر كدام در اندازه خود، آن هم در دانشكده الهيات فاجعه اي به حساب مي آيند. حال در چنين دانشكده اي كه برخي اساتيد از تكثرگرايي ديني دم مي زنند و برخي ديگر، دانشجويان را دعوت به مطالعه كتب نويسندگان منحرفي مانند سروش و آغاجري مرتد مي نمايند، آيا مي توان اميد به پرورش مدافعاني براي حراست از مرزهاي اعتقادي اسلام داشت؟!
باز فاجعه به اينجا نيز ختم نمي گردد! استادان به اصطلاح متأله دانشكده فوق الذكر در زمينه سياست هم براي دانشجويان خود كم نگذاشته اند! چنانكه بر سر كلاسهاي همين دانشكده و زير لواي پرچم جمهوري اسلامي كه خونها برايش ريخته شده، برخي از همين اساتيد، بنيان هاي سياسي انقلاب اسلامي را زيرسؤال برده و در اين وانفساي جنگ نرم و تهاجم فرهنگي و سياسي كه دشمن براي ربودن عزت نفس جوانان ما و اعتمادشان به اصل حاكميت اسلام، ميلياردها دلار خرج مي كند. رسما و علنا؛ دم از سكولاريزم و جدايي دين از سياست مي زنند. آن هم در دانشكده اي كه بايد محل نشر معارف ناب اسلامي باشد. در همين كلاسها، استادي همصدا با منافقين، دخالت روحانيت را در سياست موجب خدشه به تقدس آن خوانده است. استاد ديگري حكم امام خميني(ره) را در مورد سلمان رشدي مرتد موجب تضعيف ايران در سازمان هاي بين المللي عنوان نموده است.
كلا دانشكده قشنگيست اين دانشكده الهيات دانشگاه شهيد چمران!! جاي چمران خالي! يكي بر سر كلاس مباني اعتقادي دانشجويان مبتدي را به چالش مي كشد و آن ديگري ريشه شبهات سياسي را در ذهنشان مي دواناند. رئيس دانشكده هم اصولا انگار از اين وضعيت بدش كه نمي آيد. هيچ! خودش هم در جذب و حمايت از چنين اساتيدي نقشي جدي برعهده دارد و اميدوارم رئيس دانشگاه حداقل از موضوع بي اطلاع باشد كه اگر مطلع باشد و منفعل كه كارش از قصور گذشته و تقصيري بزرگ و نابخشودني برگردنش خواهدبود. آري همه اينها در دانشگاه شهيدچمران اتفاق افتاده و آن هم در دانشكده الهيات و تازه همه ماجرا نيست بلكه مواردي است كه نگارنده از آنها مطلع شده است. حال سؤال جدي كه در اين مورد خاص و ديگر موارد از اين دست مطرح است اينكه چه كسي مسئول حراست از مرزهاي اعتقادي و فكري جوانان ماست؟! آيا دانشگاهي كه با پول بيت المال تغذيه مي شود و بايد محل تعليم تفكرات الهي و انساني اسلام باشد، سزاست كه چنين به بيراهه طي طريق نمايد؟! سزاست كه كلاسهاي درس دانشگاه هاي ما چونان كارگاههاي شبهه پراكني، ذهن و فكر دانشجوياني كه مي بايست اميد فرداي كشور ما باشند را به فساد كشانند؟! كسي با آزادي بيان مخالف نيست و اين طيف فكري هم كه خدا را شكر هرچه دلشان مي خواهد از داخل و خارج از كشور با پولهاي دولتي يا دلارهاي آمريكايي مي نويسند و مي گويند. حتي غرض جلوگيري از طرح اينگونه مباحث به طور كلي هم نيست كه مباحث و نظريات با رنگ و لعاب غربي را اتفاقا بايد خوب شناخت. البته اين شناخت قاعدتا نمي تواند براي دانشجوي صفر كيلومتري كه هنوز مباني اعتقادي اش بسته نشده صورت پذيرد بلكه اينگونه علوم مي بايست در مقاطع علمي بالاتر محل تعليم و تعلم قرار گيرند، نه در مقطعي مانند كارشناسي و در راستاي تحميل نظرات يك سري افراد غرب زده و حقير به دانشجويان صفركيلومتر و از لحاظ علمي فقير! غرض اصلي نگارنده دراين سؤال نهفته است كه آيا شكار افكار و اذهان نوخاسته دانشجويان مبتدي ما با سلاح هاي پيشرفته و مدرن نظريات منحرف و الحادي غربي، آن هم بر سر كلاسهاي درسي كه اساتيدش از پول ماليات ما ايرانيان مسلمان تغذيه مي شوند، دردناك نيست؟ آيا نبايد وزارت علوم فكري به حال اين كمدي تراژيك نمايد؟! خوب به خاطر دارم كه درهشت ساله دولت اصلاحات همين طيف فكري غرب گرا تا توانستند دانشجويان فعال سياسي و بعضا بي بنيه علمي خود را در داخل و خارج از كشور بورس نمودند و همان دانشجويان بورسيه اي، امروز برخي از همين اساتيدي هستند كه برخلاف همه شعارهاي دهان پركن و متمدنانه شان درخصوص آزادي بيان و انديشه و... مانند استاد مورد اشاره در بدو مقاله، به ديكتاتورهاي علمي بدل شده اند. اصلاً وزارت علوم هم به كنار، آيا حوزه هاي علميه از اين فجايع بي اطلاعند؟! مسئولين علمي و آموزشي استان خودمان، استان شهادت و مقاومت كجايند؟! آيا اين وظيفه حراست دانشگاه ها نيست كه اگر نمي توانند چنين اساتيدي را از دانشگاه بيرون كنند حداقل چارچوبي منطقي برايشان تعيين نمايند تا كمتر آسيبشان به دانشجويان بي گناه برسد؟!
علي الظاهر پس از انتخابات دهم جسارت امثال اين آقايان نيز در چارچوب تز مشهور فشار از پايين، چانه زني از بالا، بيشتر هم شده است. بگذريم كه ارگان هاي امنيتي خصوصاً در استان پرتنش ما، هميشه به جاي پيشگيري به فكر مداوا بوده اند و اصولاً به اينگونه ناهنجاري هاي علمي و اعتقادي تا زماني كه به يك موقعيت مثلاً بمب گذاري بدل نشده باشد بي اهميتي كرده اند. ولي حقيقت همان است كه حجاريان در اعترافاتش عنوان نمود؛ هميشه همين اعوجاج هاي علمي و اعتقادي ريشه و سرمنشأ بسياري از مشكلات و منازعات سياسي و حتي اقتصادي بوده اند. آيا وقت آن نيست كه اين ارگان ها دكترين امنيتي خود را تغيير داده و برنامه ريزي هاي راهبردي خود را از مناقشات سطحي سياسي به عمق برده و در دانشگاه ها به دنبال پيشگيري از ناهنجاري هاي بحران ساز سياسي باشند! البته نبايد خدمات اين قبيل ارگان ها را ناديده گرفت ولي بيان اينگونه انتقادات جدي و سرنوشت ساز ازباب النصيحه لأئمه المسلمين بر همه كساني كه دغدغه مندانه عرصه را رصد مي نمايند فرضي است حتمي. وقايعي كه در اين يادداشت، نقلشان به صورت تيتروار گذشت اخطاري جدي هستند به همه كساني كه در برابر اين وضعيت مسئوليتي برعهده داشته اند؛ از من دانشجو گرفته تا وزارت علوم، رؤساي تمام دانشگاه ها و دانشكده ها، مسئولين حراست دانشگاه ها، بسيج اساتيد، بسيج دانشجويي، ارگان هاي امنيتي و...

 

(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14