(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 29 ارديبهشت 1389- شماره 19648

آرت روز
نگاهي به نمايشگاه بين المللي كتاب بيست وسه از ترافيك خيابان تا ترافيك كتاب
اميد
نكته هايي درباره كتاب و كتاب خواني
ويژگي هاي شعر دفاع مقدس اميد و حركت



آرت روز

ناصر سيفي
رفته رفته كلينيك دارد شلوغ مي شود. امراض مختلف هنري، مصدومان زيادي توليد مي كند و اين صدمه ديده هاي مدعي، همين طور در ادارات و نهادهاي رسمي و غيررسمي، در همايش ها و نمايش ها، پوستر موستر، موسيقي پوسيقي، سينما مينما، كاريكاتور ماريكاتور، تصوير مصوير، نقاشي پقاشي، گرافيك مرافيك، شعر معر، داستان ماستان، مجسمه پجسمه، خطاطي مطاطي و الخ ورود پيدا مي كنند سرسام مي گيرند و ما را هم دچار سرسام مي كنند. مي گوييد نه؟ لطفا قرينه هاي اشتغال اين افراد را ملاحظه كنيد؛ ممايش، موستر، پوسيقي، مي نما، ماريكاتور، مصويرسازي، پقاشي، مرافيك، معر، ماستان، پجسمه، مطاطي، صداي آدم تودماغي مي شود. ياد مارلون براندو به خير يا به شر. چه مي دانم. اين آرتيست مارتيست ها، آدم هاي عجيبي هستند يادتان هست در بارانداز چقدر كتك كاري كرد چه كتك سيري خورد. پدرش را درآوردند تا توانست بعدها در فيلم پدرخوانده پدر بقيه را دربياورد. سر اسب يارو را فرستاد برايش كه يعني اگه توكله خري، من كله اسبم، بدترم. به هر حال خوردن كله پاچه اسب مثل كله پاچه خرس خيلي مقوي و بسيار با خاصيت است منتهي نه اسب گران قيمت سواري. به هر حال از حرف اسب مسب و خرس مرس خارج شويم. صحبت از عوارض موارض اين آرتيست مارتيست ها بود. همين سال گذشته تعدادي از اين كلينيكي ها قاطي كردند بيانيه دادند، اعتراض كردند تحريم و تهديد و غوغا. اما خوب، پول هم گرفتند از آن طرف تحريم محريم كردند از اين طرف بودجه مودجه را بيشتر هم گرفتند. اصلا هم حركت آنها سياسي نبود. دنباله تعهد هنري خودشان را گرفتند. يك مرتبه در كنار كاندوليزا رايس سبز شدند. عكس يادگاري با رايس مايس كه اشكال مشكالي نداره. يه روز با رايس يه روز با رايش يه روزم با اونكه مي خوايش يا نمي خوايش بالاخره بايد اعتراض معتراض كرد. خارجي ها هم كه حمايت ممايت مي كنن. جايزه مايزه هم كه مي دن هم از داخل مي گيريم هم از خارج اصلا هنر بين المللي يعني همين ديگه. انجمن منجمن هاي صنفي منفي بايد كاربرد خودشونو نشون بده. مردم هم اگه با ما همراهي ممراهي كردن مي گيم درود بر مردم فهيم و هنرشناس اگه هم با جريان مريان ما راه نيومدن مي گيم از ما نيستن. چه معني داره ما داريم واسه ملت پلت راه وا مي كنيم، مردم از ما حمايت پمايت نكنن؟ يعني رئيس فلان نهاد هنري عقلش نرسيد چند صدميليون به ما داد ما هم يه فيلم اساسي عليه نظام ساختيم. اسم فيلم رو هم گذاشتيم «زردانبوه» يعني آره. رئيس اتفاقاً عين خر كيف مي كرد چرا مردم نسبت به اكران مكران فيلم حساسيت نشون نمي دن انگار از كيف كردن بدشون مي ياد. بابا قصه نمك و نمكدون مال چند قرن پيش از اينه. الان بايد نمك رو خورد، نمكدونو روي سر مردم خرد كرد و شكست. تا بيدار بشن. ببينيد خارجي ها چقدر بيدار هستن همه كانالهاي تلويزيوني و برنامه هاي ماهواره هاشون دارن خرج مي كنن كه مردم ما بيدار بشن. اما مردم يه تكون دو تكون به خودشون نمي دن. بعدش هم نوبت زردآلوها مي رسه بعدش سبزآلوها بعدش هم خارجي ها مي يان با يه سيستم رنگارنگ. فيلم ما هم از دست شيخ بيرون مي ياد. اكران مكران مي گيره. امان از دست اين شيخ با دست پس مي زنه با پا پيش مي كشه يا بالعكس. هم با ماست هم با اونا. ما هم جلوي مردم ازش انتقاد مي كنيم و بدمي گيم. اما تو خلوت مي گيم چرا خموشي بزن روشن شي.

 



نگاهي به نمايشگاه بين المللي كتاب بيست وسه از ترافيك خيابان تا ترافيك كتاب

طه راستين
وقتي مي روي و نمي رسي
مصلاي تهران در هفته گذشته در زير آفتاب بهاري شبيه به تابستان ايام پرترافيكي را سپري كرد تا آنجا كه بايد براي رسيدن به آن در فاصله حداقل 200 تا 500 متري به دنبال محلي براي پارك خودرو مي بودي و يا با وسايل عمومي يك سفر درون شهري را به قصد بازديد از نمايشگاه كتاب در دستور كار قرار مي دادي كه اين راه هم با توجه به وضعيت ترافيك انساني در خطوط مترو چندان تعريفي ندارد.
اما با اين حال سهل الوصول تر از پيدا كردن محلي براي پارك خودروهايي است كه هرگز چاره اي براي آنها تدارك ديده نشد و حتي پاركينگ آنسوي بزرگراه رسالت هم براي درمان اين درد افاقه نكرد.مشكلات ترافيكي در ايام نمايشگاه كتاب به هيچ وجه قابل رد كردن نيست ، چرا كه همه شاهد ترافيك سنگيني هستند كه در اطراف نمايشگاه كتاب ايجا د شده و حتي خيابان هاي اطراف را تحت تاثير قرار داده بود ،اگر به خاطر آوريم كه چند سالي است كه نمايشگاه از محل قبلي خود ( محل دائمي نمايشگاه هاي
بين المللي تهران ) به مصلاي امام خميني ( ره ) منتقل شده تا به جهت در دسترس بودن محل جديد و امكان استفاده از مترو ، كمي از بار ترافيكي آن كاسته شود، باز هم نمي شود ترافيك ايجاد شده را نديده گرفت.
از ترافيك كه مي گذشتي و به مصلي وارد مي شدي اولين مشكل پيش رو طي مسافت طولاني ورودي تا محل شبستان بود كه اگر ورود از در خيابان شهيد بهشتي انجام شده بود با كمي صبر و تحمل اين مشكل قابل رفع بود، چرا كه از اين مسير مي شد از تاكسي هاي درنظر گرفته شده استفاده كرد.اما تاكسي ها فقط در همين مسير تردد مي كردند و چنانچه از درهاي ديگر مصلي وارد مي شدي هرگز از تاكسي هاي سبز رنگ خبري نبود و به بايد مسير را پياده طي
مي كردي.
نمايشگاه كتاب يا سالن مد
اما در همين مسير كه به سمت مصلي مي رفتي يكي از بديهي ترين مسائلي كه بيش از كتب، ذهن را با خود درگير مي كرد پوشش گروهي از مردانان و زنان در اين نمايشگاه بود. كفش هاي پاشنه بلند و مانتوهاي مجلسي و در مقابل لباس هاي اسپورت آكبند مردانه، نمايشگاه كتاب را به سالن مد شبيه كرده بود. حال آنكه حتي با كفش هاي راحتي نيز طي مسير طولاني غرفه ها كار راحتي نبود و خستگي باعث مي شد بسياري از مردم در نيمه هاي نمايشگاه، از نفس افتاده و كف حياط مصلي به استراحت بپردازند.
جايي براي استراحت نيست
اما حرف استراحت آمد؛ وقتي تازه وارد محوطه نمايشگاه مي شدي، سرحال و قبراق بودي، بنرها و پوسترهاي تبليغي متنوع و رنگارنگ، اغذيه فروشي ها و بستني فروشي هاي گوناگون و... ، امّا هنوز نياز به آن را احساس نكرده بودي. وارد سالن ها و غرفه ها كه مي شدي ، عمومي يا دانشگاهي ، كودك و نوجوان يا آموزشي فرقي نمي كند، در ميان باغ كتاب ها گشت وگذاري كه مي زدي كم كم خسته مي شدي. اينجاست كه تازه مي فهميدي يك چيزي كم است ؛ مكاني براي استراحتي كوتاه و نفسي تازه كردن. دور و برت را هم كه خوب نگاه مي كردي تعداد كمي نيمكت در حياط مي ديدي كه جاي خالي نداشتند. كمي بيشتر كه دقت
مي كردي متوجه مي شدي كه تو تنها نيستي، افراد زيادي خسته و كوفته روي زمين نشسته يا به پله ها پناه برده بودند. نه از صندلي ونيمكتي خبري بود، نه از موكت يا زيراندازي ! تازه اين اول راه بود.از خير صندلي و موكت
مي گذشتي و بر زمين مي نشستي، احساس تشنگي مي كردي ، نگاهت شير آب را جست وجو مي كرد امّا باز هم خبري نبود! فقط اگر جيب هايت پرپول بود مي توانستي آب معدني، دوغ يا نوشابه اي بخري، امّا از آب خبري نبود. پيش خودت مي گفتي شايد در چندروز باقي مانده فكري
به حال بازديدكنندگان خسته و تشنه بشود.اما تا آخرين روز نمايشگاه هم هيچ فكري نشد.پيش خودت مي گويي شايد سال آينده فكري شود.
گروهي ديگر از مردم نمايشگاه كتاب را با يك پيك نيك يا مركز توريسم كشور اشتباه گرفته بودند و به كرات خانواده هايي كه چندين طفل از شيرخوار تا 5 ساله را در سالن هاي نمايشگاه كتاب با خود آورده بودند مشاهده مي شدند و عده اي از ايشان حتي زحمت يك بار عبور از ورودي سالن ها را نيز به خود نمي دادند و پس از ورود به محوطه بيرون نمايشگاه،
بر روي چمن هاي اطراف مستقر شده و به تماشاي مردمي مي پرداختند كه در حال رفت و آمد بودند.
به طور كل ظرفيت هاي رفاهي همچون تغذيه، سرويس هاي بهداشتي و استراحتگاه براي خيل عظيم جمعيت مراجعه كننده، حكم تلاش براي
جا دادن يك پارچ آب در يك فنجان قهوه را داشت كه نه تنها عقلاً نيز قابل توجيه نيست، بلكه هزينه سرريز شدن حجم افزون بر ظرفيت در نظر گرفته شده را دارد؛ اتفاقي كه در پيك كاري سه بخش فوق الاشاره مشهود بود و در مقابل هركدام از اين بخش ها،
صف هاي طويل ميزبان بازديدكنندگاني بود كه براي حداقل سرويس ها، مجبور به هدر دادن وقت مفيدشان بودند.
در بحث استراحتگاه نيز بسياري از مردم زير آفتاب سوزان و روي پله هاي نمايشگاه به صرف ناهاري كه پس از يك صف طولاني نصيب شان شده بود، پرداختند و به دليل استراحتگاه محدود در نظرگرفته شده براي مراجعين، مردم با تحمل گرماي شديد گلايه مند به بازديد از ساير غرفه ها پس از صرف ناهار با اين وضعت پرداختند؛ ناهاري كه با توجه به هزينه دريافتي از مشتريان، داراي كيفيت متناسبي نبود...
كتب من كجاست؟
اما از همه اينها كه مي گذشتي ، نكته ديگري برات جا لب بود. امسال تعداد اغذيه فروشي ها و فروشندگان نوشيدني و آب معدني آنقدر زياد شده بود كه اين ذهنيت قديمي را تائيد
مي كرد كه درآمد آنها از هر ناشري بيشتر است. اما اين هم به كنار. فرض را بر اين بگير كه از ترافيك گذشتي ومسافت ورودي تا شبستان يا سالن هاي ناشران دانشگاهي و كودك و نوجوان را هم پيمودي ، استراحت هم كردي و تشنگي ات هم رفع شد، حال مي خواستي كه كتابي را كه
مي خواهي پيدا كني. اينجا بود كه باجه هاي اطلاع رساني كه حدود 200 نفر در آن مشغول جستجوي اطلاعات كتاب هاي موجود در نمايشگاه بودند را بهتر مي ديدي و اهميت آنها را درك مي كردي.. مي رفتي كه اطلاعات بگيري ، بعد از ايستادن در صفي كه هيچ نظمي نداشت خانمي خوشرو !!! بعد از ( و يا شايد قبل از ) جستجوي كتاب يا ناشر مورد نظر ، آن را يافت نمي كرد. البته نه براي همه كه براي تو ، چون از بچگي كم شانس بوده اي. اين اتفاق جمله معرف مشترك مورد نظر در دسترس نيست را تداعي مي كرد، با اين تفاوت كه در مخابرات تلفن در دسترس نيست و در نمايشگاه كتاب كتاب و ناشر.اين در حالي بود كه كاركنان غرفه هاي اطلاع رساني زحمت زيادي مي كشيدند، اما با همه زحمتي كه كاركنان غرفه هاي اطلاع رساني
مي كشيدند اما هنوز بسياري از بازديدكنندگان سرگردان بودند.
سرگرداني باعث شده بود تا آرزوي ما اين باشد كه كتاب مورد علاقه را پيدا كنيم حالا به هر قيمتي كه شده، حتي اگر شده از تمام آدم هاي راهروي
غرفه ها تك تك سؤال كنيم.
برخي بازديدكنندگان كه براي بار نخست به وادي نمايشگاه قدم
مي گذاشتند، شايد نام كتاب درخواستي خود را هم نمي دانستند.از آنها كه مي گذشتي خيلي از افراد نام كتاب و ناشر را مي دانستند اما مكان غرفه را نه.آشنايي با نقاط مختلف نمايشگاه تنها به ايستگاه هاي
اطلاع رساني محدود نمي شد و نقشه نمايشگاه نيز ابزاري براي آشنايي بيشتر بود. اما اين نقشه آن قدر نامشخص بود كه علائم راهنماي نقشه نيز به مخاطب كمكي نمي كرد.لاجرم بعد از چندين دقيقه وارسي به اين نكته مي رسيدي كه با همان چراغ تاريك (نقشه نمايشگاه) گرد شهر را بگردي.
اما با اين حال هرگز نبايد از انصاف دور مي شدي و فراموش مي كردي كه 177 نفر در ايستگاه هاي
اطلاع رساني، تمام وقت خود را صرف اطلاع رساني بيشتر افراد مي كردند. اما تعداد اين نيروها چندان با تعداد بازديد كننده گان از نمايشگاه نسبت مناسبي نداشت ، چه كه تعداد آنها براساس پيش بيني هاي قبل از آغاز نمايشگاه تعيين شده بود و خب حالا كه روز به روز بر تعداد بازديدكنندگان اضافه
مي شد اين تعداد اطلاع رسان به نظر كافي نمي رسيد ، حال آنكه بازديدكنندگاني كه براي اولين بار در وادي نمايشگاه قدم مي گذاشتند و حتي آنها كه مخاطب دائمي نمايشگاه كتاب هستند سوال داشتند كه : كتابم را از كجا بگيرم؟
صف كيلومتري دانشجويان براي بن هاي تخفيف
بيست و سومين نمايشگاه
بين المللي كتاب تهران اما براي دانشجوياني كه از راههاي دور و نزديك و فقط به خاطر تهيه منابع درسي شان به مصلي آمده بودند خاطره خوبي بجا نگذاشت.
از روزهاي آغازين نمايشگاه دانشجويان كه گروه وسيعي از بازديدكنندگان را تشكيل مي دهند و اصلي ترين مخاطبان كتابهاي عرضه شده اند از شهرهاي دور و نزديك خود را به تهران رساندند تا شايد سهمي از اين به گفته مسئولان «جشن فرهنگي» ببرند.
مسئولان البته براي «رفاه حال دانشجويان» اهداي كارت خريد يارانه اي تدارك ديده بودند. با اين حال روز 21 ارديبهشت رئيس نمايشگاه به طور تلويحي ناكارآمد بودن تفاهمنامه امضاء شده ميان وزارتخانه هاي علوم و ارشاد را در اين زمينه پذيرفت و گفت:هيچكدام از وزارتخانه هاي ارشاد و علوم سهم 50 درصدي خود را در اين طرح پرداخت نكردند.
البته محسن پرويز گفت: ما سال گذشته ادارات كل ارشاد را موظف كرديم كه با دانشگاههاي محل خودشان تفاهمنامه امضاء كنند تا از اين راه كارتهاي الكترونيك خريد كتاب سريعتر به همه دانشجويان داده شود.
اين سخنان در حالي ايراد مي شد كه ساعاتي پيش از آغاز نمايشگاه ، معاون فرهنگي وزير ارشاد به خبرنگاران گفته بود: با نظر رئيس جمهور تعدادي كارت خريد كتاب براي دانشجويان مراجعه كننده به مصلي در نظر گرفته شده و ثبت نام براي اين كارتها به صورت غيرحضوري و از طريق مراجعه به آدرس اينترنتي wwwtibfnet صورت مي گيرد.
به گفته وي دانشجويان با پرداخت 10 يا 20 هزار تومان مي توانستند اين كارتهاي خريد كتاب را كه 20 يا 40 هزار تومان اعتبار دارد تهيه كنند.
از سوي ديگر مدير كل فرهنگي وزارت علوم چند روز پيش از نمايشگاه گفته بود: تلاش مي كنيم با كمك رياست جمهوري كارتهاي الكترونيك دانشجويان را براي خريد كتاب شارژ كنيم.
مسئولان برگزاري نمايشگاه كتاب اما با پيش بيني عدم تحقق سهم 50 درصدي هر كدام از اين دو وزارتخانه در طرح اهداي كارت خريد يارانه اي به دانشجويان پشت بام شبستان را براي تشكيل صفهاي طولاني دانشجويان در نظر گرفتند. صف دانشجويان پسر با پيچ هاي زياد كه فاصله آن را گاه به چند كيلومتر
مي رساند از همان روزهاي اول در اين بخش از مصلي تشكيل شد و تقريباً هر روز صبح و از زمان باز شدن درهاي نمايشگاه به روي بازديدكندگان شاهد تشكيل اين صف ها بوديم.
وضعيت اين به قول معروف تسهيلات رفاهي براي دختران دانشجو اسفناكتر و مثال قضيه بد و بدتر بود، البته با اين تفاوت كه انتخاب هم با آنها نبود! صف فشرده دانشجويان دختر نه بر پشت بام مصلي و در فضاي آزاد بلكه چهارطبقه پايين تر از اين مكان تشكيل شده بود.
نمايشگاه يا فروشگاه،
مسئله اين است؟
شلوغي كه از آن به عنوان استقبال زياد ياد شد، استقبالي كه باعث شد تا نمايشگاه كتاب امسال ، ركورد بازديد در دوره هاي گذشته را بشكند. تا آنجا كه حتي گروهي نمايشگاه كتاب تهران را پربازديد كننده ترين نمايشگاه كتاب تهران دانستند. اين بازديد اما از آن جهت تا اين اندازه زياد است كه نمايشگاه كتاب تهران تنها محلي براي عرضه كتاب و محلي براي تبادل فكر و انديشه و برقراي ارتباط ميان نويسنده و مخاطب نيست كه فروشگاه هم هست. اين در حالي است كه در بسياري از نمايشگاه هاي معتبر كتاب همچون فرانكفورت ، بولونيا و پاريس فروش كتاب انجام نمي شود و يا در صورت انجام ، در شكل محدود است. در اين باره حتي در ميان نويسندگان مختلف كشورمان هم اختلاف نظر است. گروهي آن را مناسب و بي اشكال مي دانند و گروهي هم معتقدند كه مخاطب تخصصي نمايشگاه بايد از افرادي كه براي تفريح و يا گشت و گذار فرهنگي به نمايشگاه مي آيند جدا شوند. آنها پيشنهادهايي همچون اختصاص چند روز آخر نمايشگاه به فروش را راه حل مناسبي براي اين تفكيك مي دانند ، چه اينكه اين راه حل پيش از اين توسط نمايشگاههاي ديگر كتاب در ساير كشورها آزمايش شده و نتيجه آن مثبت بوده است.اما آيا مسئله نمايشگاه كتاب تهران فروش يا عدم فروش كتاب در آن است؟
شبكه توزيع ايجاد مي شود
با اين حال بايد گفت كه در واقع نمايشگاه كتاب تهران يك فروشگاه بزرگ كتاب است. فروشگاهي كه هر ساله برپا مي شود تا مرهمي باشد بر نقص شبكه توزيع كتاب كشور. همان نقصي كه باعث شد تا رئيس جمهور هم در مراسم اختتاميه نمايشگاه به آن اشاره كرده و قول مساعد براي حمايت دولت جهت ايجاد شبكه توزيع كتاب و تقويت آن را بدهد.آنجا كه گفت : با يارانه و وام قرض الحسنه به شما ناشران كمك مي كنيم تا شبكه توزيع كتاب را درست كنيد و شما نيز با كار خود كمك كنيد و اگر ايده اي در اين عرصه داريد عرضه كنيد.
احمدي نژاد حتي حمايت دولت از حوزه كتاب و نشر را از اين هم فراتر برد و با بيان اينكه « دولت وجه اصلي كار خود را فرهنگ اعلام كرده است ، گفت : در همه استان ها براي چاپ و نشر كتاب بودجه مي گذارد بنابراين شما تلاش كنيد ما هم از شما حمايت خواهيم كرد. رئيس جمهور يادآور شد: هر كارخانه دولتي كه در فهرست كارخانه هاي قابل واگذاري باشد به صورت قسطي، بدون سود و با اقساط بلند مدت 20، 30 ويا 50 سال به تشكل ها و تعاوني هاي ناشران واگذار مي كنيم. رئيس جمهور حتي موافقت كرد در جلسه اي با ناشران به همراه وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي حرف ها و نظرات آنها را بشنود.به هر حال حالا بيست و سومين نمايشگاه كتاب تهران هم تمام شده و همه آنچه كه گفته شد حرف هايي است كه پيش از اين هم گفته شده است و فقط مانده همت مسئولان براي رفع مشكلات در دوره هاي آينده....

 



اميد

اميد يك پرنده است
كه بر روح مي نشيند!
و آواز مي خواند بدون كلامي
و هيچ وقت آوازش را به پايان نمي برد!
شيرين ترين آواست كه در تند باد شنيده مي شود
وتنها وقتي كه زخم توفان بر تن باشد
اوست كه مي تواند پرنده كوچك اميد را برآشفته كند!
او كه پناهگاهي براي همه بود
من آن آواز را در سردترين سرزمين ها شنيده ام!
وهمچنين در غريب ترين دريا ها !
انا هرگز در سختي ها آن را در ضعف ها نديده ام
كه كوچك ترين چيزي را طلب كند
شعر از :اميلي ديكنسون
مترجم:توفيق وحيدي آذر

 



نكته هايي درباره كتاب و كتاب خواني

جواد نعيمي
¤ چرا رسانه هاي ما، اهتمام كافي و وافي نسبت به تبليغ و معرفي كتاب ندارند؟!
متأسفانه رسانه ها آن گونه كه بايد به ترويج كتاب و كتاب خواني نمي پردازند. تلاش هاي آن ها در اين زمينه، محدود، اندك، مقطعي و گذراست. به نظر مي رسد نكته هايي چند، سبب مي شود كه چنين مسئله مهمي كم تر مورد توجه قرار گيرد. عدم نهادينه شدن فرهنگ عمومي كتاب خواني از يك سو، و عدم مطالبه عمومي و اقبال عامه به كتاب را مي توان در اين زمينه موثر دانست. هم چنان كه نبود نقد و بررسي آثار انتشار يافته نيز از ديگر عوامل اين غفلت به شمار مي رود. بديهي است كه نوعي نگاه مادي به مسائل فرهنگي و رويكرد مصرف گرايانه، ترويج تجمل پرستي و ايجاد نيازهاي كاذب، براي همگان مشغوليت ها و ذهنيت هايي را پديد مي آورد كه از عنصر با اهميت كتاب غافل مي شوند و آن را ناديده مي انگارند. در همين زمينه، كم توجهي و ناآشنايي برخي كارگزاران دستگاه هاي دولتي نسبت به مقوله فرهنگ و كتاب نيز قابل بررسي است. بنابراين بايد نخست يك آگاهي عمومي و سپس حركتي جهادي در اين زمينه پديد آيد و پي گرفته شود.
¤ آيا كتاب و كتاب خواني ويژه گروه خاصي از جامعه است؟!
كتاب و كتاب خواني في نفسه ويژه طبقه خاصي نيست. يعني هر كسي مي تواند و بايد به ميزان توان و نياز خويش از كتاب بهره ببرد. روشن است كه هر چه ميزان آگاهي اوليه و دل بستگي انسان به معنويت افزايش يابد و باور او نسبت به ضرورت آموختن و انديشه ورزي و درك و دريافت عميق مسائل، گسترش پيدا كند، اين احساس نياز فزوني خواهد يافت. ميان روشنفكران راستين جامعه و عامه مردم در اين راستا نه تنها نبايد شكافي وجود داشته باشد، بلكه تعامل و تفاهم كارساز و حركت زايي بايد در جريان باشد. بديهي است كه حساب روشنفكران بيمار و غرب زده يا وابسته از اين مقوله مستثني است. به نظر مي رسد در ميان عامه مردم روشنفكران واقعي يافت مي شوند. منتهي اين دو قشر جامعه بايد بكوشند ضمن همگامي و همكاري با يكديگر در زمينه هاي فكري، به تقويت هرچه بيش تر مباني فرهنگي، از جمله كتاب خواني بپردازند و دادوستدي عميق تر و دقيق تر با هم داشته باشند تا برآيند آن، به حركت هاي جهش آفرين به طور اعم و تقويت فرهنگ كتاب و كتاب خواني به طور اخص منجر شود.
¤ كاهش و يا عدم افزايش سواد عمومي و عدم گرايش به كتاب خواني چه مشكلاتي را پديد مي آورد؟!
افت و كاهش سطح دانش عمومي، پديدآورنده واپس ماندگي، قانون ستيزي، ظلم و فساد و تبعيض، بي عدالتي و بي تقوايي، عدم توسعه و پيشرفت و به طور كلي سبب رفتارهاي ناهنجار و منفي گرايانه فردي و اجتماعي مي شود.
در واقع مي توان ريشه هاي بسياري از مفاسد اخلاقي و اجتماعي و نارسايي هاي رنج آور را در بي دانشي و به تعبيري در «بي كتابي!» ارزيابي كرد.
پندارگرايي و توجه به كميت به جاي كيفيت نيز در همين راستا قابل تبيين است. ضمناً از آن جا كه بخش عمده اي از سواد به معناي اعم كلمه را آشنايي با مفاهيم ايماني و مذهبي شكل مي دهد و نيز باتوجه به غناي قرآن كريم و اهميت اين كلام الهي، بايد خاطرنشان ساخت كه يكي از راه هاي رهايي از تبعات و مشكلات كاهش سطح فرهنگ و سواد، روي كرد عالمانه به مباني و مفاهيم قرآن مجيد و صدالبته پيروي از دستورات آن به شمار مي رود. توجه بدين نكته كه معجزه جاودانه آخرين پيامبر الهي، يك كتاب است؛ نشانه و بيان گر اهميت كتاب و پيام و محتواي كلام است.
¤ فراموش كردن فرهنگ مكتوب و گرايش به فرهنگ تصويري، چه آفاتي را درپي خواهد داشت؟
گريز از فرهنگ مكتوب و روي آوردن به فرهنگ غيرمكتوب از جمله فرهنگ تصويري، ذهن آدمي را از خلاقيت و تفكر بازمي دارد و روح آدم را تنبل مي كند! زيرا با مشاهده آثار غيرمكتوب مثل تصاوير، فيلم ها، بازي هاي رايانه اي و ساير جلوه هايي اين گونه، كم تر تعامل دوجانبه اي ميان انسان و آن اثر به وجود مي آيد. حال آن كه تمركز آدمي، برروي نوشته و كتاب، زمينه ساز تفكر و بروز خلاقيت است.
فيلم ها، تصاوير و ساير پديده ها به سرعت از برابر ديده آدمي مي گذرند و فرصت كافي براي انديشيدن را از وي مي ربايند. درصورتي كه در مطالعه، جاي تأمل، انديشه، بازنگري و بازبيني و نيز درك و دريافت هرچه بيش تر مفاهيم، گسترش مي يابد. حال اگر عناد فرهنگي و تخريب و تهاجم فرهنگ بيگانه را هم درنظر بگيريم، مي توانيم به تأثيرهاي منفي و نامطلوب كوتاه مدت، ميان مدت و دراز مدت فرهنگ تصويري و غيرمكتوب- به ويژه از نوع غربي آن- پي ببريم.
¤ چه گونه مي شود كتاب خواني را به صورت يك فرهنگ عمومي شاهد بود؟!
براي اين كه كتاب خواني به شكل يك فرهنگ ماندگار درآيد، لازم است كه پدران و مادران، آشناسازي كودكان خود با كتاب را از خانه آغاز كنند. در مرحله بعد، مدارس و جامعه به طور كلي مي بايد به تقويت انگيزه هاي فردي در اين زمينه بپردازند. كاستي هاي مربوط به تبليغات مثبت و مؤثر كتاب خواني بايد برطرف شوند و در زمينه ترويج فرهنگ مطالعه ضمن پرهيز از حركت هاي مقطعي و نمايشي، به كارها و فعاليت هاي مستمر و مداوم انديشيده شود. به نويسندگان و محققان، بهاي لازم داده شود. جايگاه كتابخانه ها و كتابداران تقويت شود و فرهنگ وقف كتاب و كتابخانه و فعاليت هاي مربوط به كتاب خواني در جامعه نهادينه و پايدار گردد.
در همين جا بايد اشاره كرد كه يكي از راه هاي تشويق و ترغيب مردم به خواندن كتاب، پديد آوردن و انتشار آثار مفيد، مطلوب و مؤثر است. به بياني ديگر، يكي از عوامل عدم روي آوري به كتاب و مطالعه را بايد در نازل بودن كيفيت پاره اي از آثار و كتاب هاي ارائه شده جست وجو كرد.
نكته آخر هم اين كه علي رغم همه تأكيدهايي كه براي اقبال و استقبال از كتاب داريم، همواره بايد به همگان خاطرنشان سازيم كه از خواندن آثار سطحي، بي مايه يا كم مايه و بي محتوا پرهيز كنند. چراكه زيان چنين آثاري، هرگاه از سود آن ها بيش تر نباشد، كم تر نيست. زيرا اين گونه آثار ذائقه و سليقه خواننده را پايين نگه داشته، وقت آنان را تلف مي كنند و چيزي به آن ها نمي آموزند. در حقيقت بايد همراه و هم زمان با تشويق همگان به كتاب خواني، آنان را به گزينش آثار برتر و خوب و مطلوب ترغيب و راهنمايي كرد و به همه آموخت كه هماره با ديدي ژرف نگرانه و انتقادي به آن چه مي خوانند بنگرند و در واقع قدرت انديشه، تجزيه و تحليل و نقد و بررسي آثار و كتاب ها را پيوسته مدنظر داشته باشند.

 



ويژگي هاي شعر دفاع مقدس اميد و حركت

اكرم جهانگيريان
شعر دفاع مقدس، هدفدار و سازنده، پرشور، تپنده است، شعري است كه شميم طراوت و سرزندگي از واژه، واژه هاي آن، به مشام مي رسد و از يأس و سرخوردگي، احساسات سطحي، و آرزوها، اميال حقير بشري در آن اثري نيست. شعر اميد و حركت و آرمان هاي مقدس و اهداف والاست.
دفاع مقدس در يك برهه خاصي از زمان به دليل تجاوز كشور عراق به سرزمين ايران به وجود آمد. بروز اين پديده سبب شد تا زمينه مناسبي فراهم آيد تا انسان هاي پاك و بي آلايش به آن درجه از درك و شعور عرفاني دست پيدا كنند كه با حضور در جبهه هاي نبرد و تحمل شرايط مشقت آور و مصيب بار آن، تنها به يك چيز بينديشند و براي رسيدن به آن، لحظه ها را ثانيه شماري كنند و خود را به ديدار حق نزديك گردانند.
در اين برهه زماني شعراي بسياري كه تعدادشان از شمار بيرون است؛ پديد آمدند. شاعران در اين دوره به لحاظ عشق و علاقه فراوان شهداء به حضرت ابا عبدالله الحسين در شعرشان تكيه بر فرهنگ عاشورا دارند. حضور شاعران پيشكسوتي چون طاهره صفارزاده، استاد شهريار، موسوي گرمارودي، حميد سبزواري در كنار شاعراني چون مرحوم سلمان هراتي، سيدحسن حسيني، قيصر امين پور، نشانگر عمق اهميت مسئله دفاع مقدس در اين دوره مي باشد.
توجه شاعران اين دوره به موضوع شهادت و اينكه از چه تصاوير و مفاهيمي براي بيان مقاصد هنري خود بهره جسته اند از اهميت ويژه اي برخوردار است ولي به دليل شتاب زده بودن رويدادها فرصت انديشيدن و مخيل ساختن تصاوير عيني و واقعي در كارگاه خيال شاعر از وي سلب كرده است.و به تعبير امام خميني: «اين جنگ علاوه بر مصائبش بركاتي هم داشت و آن تأليف قلوبي بود كه بر ذهن و زبان مردم ايران را در اقصي نقاط كشور نهاد و دل ها را به هم نزديك كرد.»
(اوستا، 1373، ص 64)
در جريان جنگ تحميلي هشت سال دفاع مقدس، هسته مركزي كار شاعران مرگ و شهادت بود. شهادت در شعر شاعران اين دوره، پرواز دادن مرغ روح از قفس تنگ و تاريك تن است.شاعر، جبهه هاي نبرد را پر از پرندگاني سبكبال مي بيند كه در آن مكان مقدس خود را آماده پرواز به سوي معبود ازلي مي نمايند.
براي مثال ابياتي از مرحوم سلمان هراتي و حميد سبزواري بيان مي كنم.
اسير خاكم و پرواز سرنوشتم بود
فرو پريدن در خاك بودنم ننگ است
پرندگان مهاجر سبك عنان رفتند
به بال عشق از اين تيره خاكدان رفتند
دستيابي به اكسير حيات ابدي گزينه ديگري است كه در شعر شاعران اين زمان يافت مي شود.از اين رو سپيده كاشاني، آرزوي چنين مرگي را در سر مي پروراند:
اي خوش آن مرگي كه عمر جاودان دارد زپي
اي خوش آن آغاز و آن شور آفرين فرجام تو
شاعري چون عزيزي بيعت مجدد با سيدالشهداء را اين گونه در شعرش بيان مي كند:
دما به دامان تو هجرت مي كنيم
بار ديگر با تو بيعت مي كنيم
تحقير سوگ و ماتم مرگ در شعر شاعران اين دوره به وفور يافت مي شود.شاعر رزمنده را درحالي توصيف مي كند كه مشتاق و منتظر زيارت مرگ است و به استقبال آن مي رود، و او را گرم در آغوش مي گيرد، پس براي چنين ملاقاتي نبايد سوگ وار بود.
عمري به اسارت تو بودم اي مرگ
لرزان ز اشارت تو بودم اي مرگ
ما دشمن آه و آوخ و افسوسيم
با شوق لبان مرگ را مي بوسيم
شاعر اين دوره حركت شهيدان را ستوده و آن ها را بيقراران ديدار معبود ازلي و ابدي مي نامند و رسيدن به مرتبه لقاءالله كه غايت نهايي آنهاست را اين گونه در اشعارش مي آورد.
با مكر دشمنان/ به دوست رسيدي/ عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد.
جان فروشنده به جانان و سبكبال رسند
در حريم حرم يار به ديدارگر
شاعر اين دوره شهادت را نوعي معامله با حق مي داند.در اين باره استاد شهريار اذعان مي دارد شهيد وارد تجارتي مي شود كه هرگز زيان نخواهد ديد:
حسيني كن جهاد دين كه بنيادي است جنگ كفر
به سوداي شهادت هيچ كس مغبون نخواهد شد
با بررسي و مطالعات انجام شده مي توان گفت:
¤ شاعران دفاع مقدس رويكرد نويني به قالب هاي كلاسيك از جمله غزل و قصيده و رباعي از لحاظ محتوايي داشتند.
¤ شاعران دفاع مقدس نشان دادند كه بدون آرايش هاي لفظي و معنوي پيچيده هم مي توان اشعاري جذاب و محكم سرود.
¤ تكراري بودن بعضي از مفاهيم و مضامين و سبك هاي شعري، حالت يكنواختي براي شعر اين دوره ايجاد نمي كند.
¤ توجه فراوان به اعتقادات و باورهاي ديني و مذهبي و ملي در اشعار شاعران اين دوره با به كارگيري تلميحات، تاريخي و اشارات قرآني بسامد بالايي دارد.
¤ شاعر اين دوره وجدان عصر خويش، تاريخ بشر است.
(امين پور، 1384، ص 296)
سپيده كاشاني در مورد شعر دفاع مقدس اين گونه مي گويد:
«شكوهمندترين دراي عشق و شهادت و پايداري براي استقرار عدل و مساوات در جهان در شعر اين دوره به صدا درآمد، درايي كه حرمت خون بي گناهان را پاس داشت، درايي كه طنينش عظمت عدالت و باور مساوات و برابري را در جاي جاي سرزمين هاي سوخته و رنج ديده اسلامي و غيراسلامي فريادگر بود، درايي كه در سپيده ترنم آزادي، قيام منظومه عشق بود، قيام شقايق هاي عاشق بود، بالندگي شجره طيبه معرفت، عقيده، پايداري بود كه در خون بهترين گل هاي اين سرزمين ريشه بست.»
(كاشاني، 1373، ص408)
دوبيتي: اين قالب مردمي، صميمي ترين و ساده ترين احساسات و عواطف انساني را با آهنگ دلنشين، طنين مضمون نشسته در آخرين مصراع و لطافت موسيقيايي خود را به تصوير كشيد.قالب نيمايي و نو: اين قالب نيز در اين دوره با استقبال شاعران مواجه مي شود. و شاعران در اين عرصه طبع آزمايي و هنرنمايي كردند، اشعاري كه در اين قالب سروده شدند با زباني روايي و نسبتاً بلند، تصويري از رشادت ها و ايثار و جانفشاني مردم را به تصوير كشيدند.
(يا حقي، 1378، ص206)
در شعر دفاع مقدس نوعي عرفان حماسي موج مي زند كه منظور از آن صوفي گري، يأس آلود يا انتظار طاقت فرساي بي عمل نوميدانه قرون پيش نيست.
ويژگي هاي لفظي شعر اين دوره عبارتند از 1- نهضت تركيب سازي 2- جسارت زباني 3- تعابير تصاوير خاص جنگ 4- گستره واژگان كه شامل (اسم خاص- اسم مكان- اسم اشخاص، نام عمليات است. واژه ها، اصطلاحات نظامي- تركيب هاي بسيط، با استفاده از اصطلاحات جنگ- اصطلاحات واژه هاي جديد جنگ، واژه ها و اصطلاحات انقلابي و مذهبي.(كافي، 1381، صص33و 34)شعر دفاع مقدس ويژگي سبكي خاص دارد.از نظر زباني: سادگي و رواني، صميمت و صراحت، پرهيز از تعقيدات پيچيدگي هاي لفظي و معنوي، پرهيز از تمثيل و نمادگرايي.
از نظرادبي: كم توجهي به كار برد آرايه هاي ادبي متنوع، وجود آرايه هاي بديع و لفظي چون جناس و واج آوايي و آرايه هاي معنوي، ابهام تشبيه استعاره، تشخيص و كنايه بي آنكه شعر را به تصنع و تكلف بگشايد. استفاده از رديف هاي بلند، رويكردي به اوزان عروضي رايج سبك هندي به كارگيري ايجاد، پرهيز از اطناب هاي بي مورد، كاربرد تركيبات واژگاني كه تا پيش از اين موجود يا كم كاربرد بودند.
(شهيد- شهادت، ايمان، دفاع، جهاد، مبارزه و...)
از نظر فكري: وجود مضامين و تصاوير مشترك و گاه تكراري به جهت فضاها و رويدادهاي واحد كه نشانگر اتحاد ذهني و احساسات واحد شاعرانه و عمق تأثير مسائل پيرامون جنگ است مضامين چون، بيداري، ايستادگي، پرواز مرغ جان، مرگ سرخ، شهيد و شهادت. «شاعر مي كوشد تا از خوان خون گذشتن سواران صبح ظفر را به عنوان بهترين نمونه هاي حماسه، مقاومت و پايداري ملتي مظلوم در برابر كفر و استكبار جهاني نشان دهد و شرح شكوه عظمت روح انساني الهي را رقم زند و جاوداني سازد و يا شهيد بزرگواري را كه براي حاكميت توحيد و استقرار نظام عدل الهي و پايداري از آئين خداوند و ميراث انبياء الهي، جان را در كف گرفت و آرام گرفت از خاطر رهروان طريق توحيد و بازماندگان عرصه زندگي و حيات فراموش نشود.»
(يا حقي، 1378، ص208)
در اين دوره قالب هاي شعري به كار گرفته شد كه در اين مقال به آن مي پردازيم:
1- غزل- وسيع ترين و پركار بردترين قالب شعري اين دوره غزل است.
2- غزل حماسي: تا پيش از انقلاب غزل هاي حماسي پراكنده اي وجود داشت ولي بعد از انقلاب و به ويژه در دوران جنگ تحميلي شرايط خاصي به وجود آمد كه موجب شد غزل حماسي به عنوان يك جريان نيرومند و جدي در شعر مطرح شد.
3- غزل قصيده: از ديگر قابليت هاي قالب غزل كه در دوره مزبور، آميزش آن با قصيده است. عمده غزل هايي كه در آن ها وصف شهيد و شهادت، ايثار و پاكبازي مردم، صبوري مادران و خانواده هاي عزيز از دست داده و... است، در حقيقت نوعي قصيده به شمار مي روند؛ چرا كه شاعر از همان آغاز قصد توصيف ستايش دارد، اما به جهت سيطره روح غزل به شعر، آن را ميان غزل و قصيده قرار مي دهد.
(سنگري، 1380، ص120)
4- غزل مثنوي: آوردن يك غزل در ميانه مثنوي يك مثنوي بلند در اين دوره گاهي به ضرورت محتوا به غزل تغيير مي يابد و دوباره به مثنوي بازمي گردد.
(كافي، 1381، ص34)
5- غزل نو: اين نوع از غزل معاصر را بايد تركيبي از غزل سبك هاي خراساني و عراقي و هندي دانست. به اين معنا كه از لحاظ استواري و فخامت زباني نه از نظر ظرافت به سبك هاي خراساني و عراقي نزديك مي شود و در ظرافت ها و نازك خيالي هاي تصويري به سبك هندي نزديك و گاهي شبيه بود.
(رستگار، 1373، ص256)
6- قصيده: اين قالب در دوره دفاع مقدس رو به افول نهاد، زير از قالب هايي بود كه به دليل مغايرت زيبايي شناسي آن به روح شتابناك دنياي امروز و ذهنيت هنري مخاطبان نوگرايي اين روزگار رواج و رونقي نيافت روح قصيده و جهت گيري آغازين آن ستايش بزرگان و قدرتمندان است.
(روزبه، 1386، ص310)
7- مثنوي: در حوزه كلاسيك شعري، هيچ قالبي به اندازه مثنوي از تنوع و تعدد موضوعي و آزادي قافيه و آوردن رديف هاي متنوع برخوردار نيست.
(باقري، 1372، ص133)
8- قطعه: اين قالب هرگز نتوانست در شعر اين دوره مجال بروز يابد.
9- چهارپاره: اين قالب را مي توان برزخ شعر كلاسيك و معاصر ناميد، پل عبور به قسمت تحول در ساختاري شعري و تا حدي مضمون و درون مايه شعر نيمايي.
(سنگري، 1380، ص140)
10- رباعي: «اين قالب از قالب هاي مهم شعري احياء شده در اين دوره است از ويژگي هاي عمده اين قالب. طربناكي، آهنگ دلنشين، كوتاهي و ايجاز و تأثيرگذاري بلافاصله آن، ضرباهنگ تكان دهنده مصراع چهارم، بهره گيري از عنصر انعطاف پذيري، وزن و هماهنگ كردن نوسان وزني با پيام و درون مايه آن... مي باشند. در عادت شكني گوهر اصلي پايداري هنر است.»

 

(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14