(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 6 خرداد 1389- شماره 19655

درد دل هاي اين پيشكسوت را جدي بگيريم!
نظر دو كارشناس درباره جشنواره كن تبليغ روي فرش قرمز
مظلوميت سينماي مقاومت درسالگرد فتح خرمشهر!
ما و همايش سياسي و اقتصادي كن!
تاثير رسانه ها بر عفاف و حجاب-1 سوءاستفاده از غرايز؛ توطئه جديد رسانه هاي غربي
شورجه و ساخت فيلم شهيد بروجردي
پايان جشنواره فيلم هاي يك دقيقه اي اصلاح الگوي مصرف



درد دل هاي اين پيشكسوت را جدي بگيريم!

سعيد سجادي
هنگامي كه تيتر گفت وگوي «محمدعلي كشاورز» پيشكسوت بازيگري در يك برنامه تلويزيوني، اين آب و خاك را مي بينم براي لحظاتي بهت زده، روي آن مكث مي كنم:
«كشاورز با اشاره به وضع اسفناك سينما مي گويد: از اين كه بازيگر شدم خيلي پشيمانم».(1)
به گذشته بازمي گردم، زماني كه فيلم «كاروان ها» با حضور كارگردان و فيلمبردار و گروهي از بازيگران خارجي به همراه تعدادي اندك از بازيگران ايراني، در حال تهيه است. (2)
در اين فيلم ابتدا قدرت بازيگري «محمدعلي كشاورز» باعث مي شود تا «آنتوني كوئين» كه خاطره بازي هاي درخشانش در فيلم هاي «الرساله»- يا همان محمد رسول الله-، عمر مختار، و... ده ها فيلم ديگر كه از ياد نرفتني است- به هنگام بازي در مقابل استاد كشاورز به قول معروف كم بياورد و بعد با عصبانيت فيلمبرداري را قطع كند و فرياد بزند: آقاي كارگردان شما مرا فريب داديد! قرار نبود من روبروي يك بازيگر كهنه كار تئاتر بازي كنم. (3)
بعد از خود مي پرسم بر استاد و پيشكسوت سينماي ايران چه رفته است كه اينگونه دلزده از حرفه سينما سخن مي گويد؟!
كشاورز در اين گفت وگوي افشاگرانه مي گويد:
«برخي آدم ها و تهيه كنندگان..... باند تشكيل داده اند و فعاليت مي كنند. آنها معلوم نيست از كجا آمده اند. پول دارند و مي آيند...فيلم مي سازند. باندها و رابطه بازي در سينما بايد از بين برود... عشق در فيلم ها، عشق الكي است. اين فيلم ها كدام مسئله اجتماعي را مطرح كرده اند؟!...اينجا فقط بازيگران را ببرند صورت هايشان را عمل كنند، يا گونه بگذارند يا چشم هايشان را عمل كنند، برخي رسانه ها هم متاسفانه پول مي گيرند، عكس آنها را چاپ مي كنند. جوانان خيال مي كنند بازيگري شغل آبرومندي است نه عزيز من! شغل آبرومندي نيست برويد دنبال شغل ديگري... اين آموزشگاه ها]بازيگري[ از بچه هاي مردم پول زيادي مي گيرند و بعد مي گويند عكس بگذاريد تا معرفي بشويد ضمن اين كه آنها هم باند هستند».
اين پيشكسوت بازيگري در بخش ديگري از سخنان خود توصيه مي كند:
«براي دست اندركاران سينما بايد اخلاق، دانش، انديشه و تعقل و ادبيات و جغرافياي ايران در اولويت باشد. فيلمنامه نويسان بهتر است مولانا و عطار را بخوانند و ببينند چقدر داستان در ادبيات ايران نهفته است... برخي فيلم ها همچون مادرزن سلام و پدرزن سلام را مي سازند و مردم را گول مي زنند نتيجه اش اين مي شود كه كسي نمي رود فيلم ببيند».(4)
با خود مي انديشم؛ اين اعتراض نتيجه چند سال سياستگذاري هاي خطا در ساحت سينما است؟! به گذشته بازمي گردم به اواخر دهه 1360؛ سينماي ايران پس از يك دوره انتقالي، به دنبال تهديدهاي همين جناب محسن مخملباف- كه امروز خود را سخنگوي فتنه سبز مي خواند و شناسنامه فرانسوي گرفته است- كه به اتفاق دوستانش مي خواستند سينماهاي نمايش دهنده فيلم برزخي ها را يكي يكي آتش بزنند تا ديگر نام و نشاني از سينماگران طاغوتي وجود نداشته باشد. به دست كساني افتاد كه خود را ديكتاتورهاي دلسوز لقب داده بودند. اين تيم كه سخت تحت تاثير سينماي پاراجانوف، تاركوفسكي و به طور كلي اروپاي شرقي بودند به ضرب و زور، باوري بسيار سطحي از عرفان را با تصاويري متاثر از الگوهايي كه از اتحاد جماهير شوروي هديه گرفته بودند، آميخته مي خواستند. بدين خاطر سينماگران ايراني، حداقل براي گذراندن امور معيشتي خود مجبور شدند خود را در چهارچوب افراط لجام گسيخته مسئولان در نمايش عرفان سطحي و آبكي و تصاويري كه كپي فيلم هاي تاركوفسكي و پاراجانوف بود، به هر ترتيب جا بدهند.
بدين سان يك دوره طولاني سينماي ايران، تبديل به سينمايي پاستوريزه شد. البته پاستوريزه نه به معناي سلامت نفس كه بيشتر مترادف تصاويري از اين دست بود: «مرشدي پريشان موي و بلند ريش با سه تاري به دست در باران، تصوير كلاف هاي رنگي. تصوير انار و سيب در آب. دانه هاي انار، پرواز كبوتر و.....»
البته در سال هاي پاياني دفاع مقدس سينماي خنثي و ستروني به نام سينماي كودك و نوجوان هم بازارش داغ بود. سينمايي كه به جاي آگاهي بخشي به كودكان و نوجوانان از دل آن شعارهاي: آهاي ننه، ننه، من گشنمه... بيرون مي آمد. رسانه هاي ضد انقلابي هم تفسير مي كردند كه كارگردان پيام گرسنگي و فقر مردم را از زبان شخصيتي به نام «گنجو» فرياد مي كند. در آن سال ها هر غيرممكني براي آقايان ممكن مي شد. مثل بازيگر دختر فيلمي پرفروش كه تازه بعد از پايان فيلمبرداري فهميدند اين خانم 11-10 ساله است و نمايش بي حجاب آن ممكن نيست اما به دليل رابطه همسر يكي از شركا با معاونت سينمايي و رابطه نزديك خويشاوندي آنها با مديرعامل فارابي فيلم مجوز نمايش گرفت.
پيام مديران آن روزگار به مخاطبان كودك و نوجوان اين بود كه به مانند فيلم «شهر موش ها» به محض حمله گربه(دشمن) يا فرار كنيد يا به خدمت او درآئيد!!
براي بزرگسالان هم شخصيت شلخته و بي در و پيكري همچون «حميد هامون» الگو مي شد. در آن دوران ديكتاتورهاي دلسوز، به سراغ برخي از سينماگران شبه روشنفكر حتي منتسب به فرقه ضاله بهائيت مي رفتند كه نگذاريد جشنواره فجر از نام پرافتخار شما خالي بماند! بدين سبب فيلم هايي همچون «ناخدا خورشيد»، «اي ايران»، «مسافران»، «عروس» و... ساخته شد كه سيمرغ هاي زيادي به كف آوردند؛ سيمرغ هايي كه هريك از آنها الگوساز چهره هايي بود كه بعضا هيچ نسبتي با اسلام و نظام نداشتند.
بالاخره پس از يك دوره انتقالي ديگر سينماي ايران پس از خرداد ماه سال 1376 وارد مرحله تازه اي شد.
در اين دوره مسئله تصويب فيلم نامه به صورت عام منتفي شد. بدين ترتيب كارگردان با مسئوليت تهيه كننده فيلمش را جلوي دوربين مي برد، بدين ترتيب سينماي ما دچار بيراهه اي ديگر شد. سينمايي كه حاضر بود براي فروش بيشتر، دست به هر كاري بزند، تمسخر افراد مذهبي و اصولگرا(ازدواج به سبك ايراني) معرفي آنها به عنوان انسان هايي زن باره و حتي دفاع از عناصر طرد شده رژيم شاهنشاهي(دنيا) و... به اين ترتيب سينماي ايران تبديل شد به سينمايي ضد مرد(واكنش پنجم) مدافع گروهك هاي غائله آفرين و الحادي(دو زن، نيمه پنهان و...). دست آخر هم كارش به بوي گرل فرند بازي و موتورسواري، گيتار، ور زدن هاي مفت در فست فودها و الخ.
بدين سان سينماي ايران از اصالت ها و بازيگران اصيل روز به روز تهي تر شد و در عوض جولانگاه پسران زير ابرو برداشته و كرم پودر ماليده شد. تهيه كننده ها به نام مشاركت مالي از دختران و پسراني كه در عطش شهرت مي سوختند و دست به هر كاري مي زدند پول ستانده و مي ستانند و نقش اول، فروخته و مي فروشند تا كساني مثلا ستاره بشوند كه نه ريشه اي دارند و نه انديشه اي. و حال كار به آنجا رسيده كه همين عروسك هاي بزك كرده تعيين تكليف مي كنند بايد دستمزد ما بالاي 100 ميليون باشد، براي نقش مقابل ما بايد با فلاني قرارداد ببنديد. هركسي هم براي خودش باندي درست كرده است. متاسفانه دست اندركاران امور سينمايي نيز برخي از تهيه كنندگان سوداگر را به حال خود وانهاده تا فيلم هاي بي ارزشي از قماش «نيش زنبور»، «پوپك و مش ماشاالله»، «حلقه هاي ازدواج»، «دو خواهر» و الخ توليد كنند، تازه برخي از همين تهيه كنندگان علاوه بر در اختيار گرفتن بهترين لوازم براي فيلمسازي از مشاركت مالي دولتي هم منتفع مي شوند. به طور مثال در فيلم «دو خواهر» جناب گلزار كه در فيلم شياد است، ابتدا به عنوان دزد وارد خانه اي مي شود. خواهر كوچك كه دو بار ازدواج كرده به او دل مي بندد اما او خواهر بزرگتر را پسند كرده است! براستي اين داستان در كجاي جهان مابه ازاي خارجي واقعيت دارد؟
سخنان دردآور محمدعلي كشاورز استاد مسلم سينما به مثابه آب در خوابگه مورچگان خواب بسياري از عناصر را برآشفته است. اما يقين بدانيد در سينماي گيتار، پيتزا، موتور و داستان هاي آبكي جايي براي بازي بزرگاني چون كشاورزها نيست. بازي آقاي انتظامي را هم در فيلم بي سر و ته «رئيس» به ياد داريم كه به ضايع شدن بازي ايشان منجر شده بود. آن هم با آن گريم بد و ديالوگ هاي بدتر.
اميدوارم مسئولين امور سينمايي در جهت مقابله موج فيلم هاي كمدي بي سر و ته و مبتذل آستين ها را بالا بزند.
از ياد نبرده ام كه همين آقاي كشاورز در سال 1380 چگونه عليه وضعيت ناهنجار سينما موضع گرفت و فرياد زد:
«سينماي ما در اين هفت- هشت ساله اخير نه تنها رشد نكرده بلكه به سوي سينماي تجاري عجيب و غريبي رفته است... احترام بزرگي و كوچكي و پيشكسوتي از ميان رفته است... تقصير اين جوانها نيست، آنهايي كه به قصد پول ندادن و خرج نكردن از بازيگران حرفه اي استفاده نمي كنند و اين جوان ها را جذب مي كنند مقصر هستند. اين جوان ها آيا پشتوانه علمي درباره بازيگري دارند يا خير؟!...]حتي[ از اين جوان ها پول هم مي گيرند تا در فيلم يا سريال بازي شان دهند...»(روزنامه سياست روز، مورخه
28/6/1380)
اين پيشكسوت، 9 سال پيش در اوج دوراني كه با يك تاييد شفاهي، بعضي ها شامل امتيازات فراواني شدند، مي توانست امتياز بگيرد، اما امروز نيز حرف هاي 9 سال پيش خود را تكرار مي كند. سينماي ايران پس از انقلاب از دوران ديكتاتورهاي دلسوز تا امروز؛ فراز و فرودهاي بسياري پيموده است و بدون ترديد اين ديوار كج به دليل همان خشت هايي است كه در دوران آقايان محمد بهشتي و انوار و مهاجراني كج نهاده شده است. پس بياييد به جاي موضع گيري هاي تلخ و تند، مشكلات را از زبان يك پيشكسوت كه در دوران ماضي هم ساكت نبوده است ، بشنويد كه سخن پيشكسوتان كيمياست. فراموش نكنيم كه در ساحت موسيقي هم «عليرضا افتخاري» به عنوان يكي از پيشكسوتان اين حرفه، چندي پيش دردهاي خود را باز گفت و اين كه در هفته نامه «همشهري جوان» شهر در دست بچه ها افتاده، از آهنگسازي مي گويد كه آهنگش را به خانم «ح» در لس آنجلس فروخته است و بعد همان آهنگ را به يك جوان تازه كار داده و پول ستانده است. پس چه بهتر كه به جاي عصبانيت در برابر چنين انتقاداتي، برويم دنبال اصلاح كارنامه كاري خويش تا در فرداي تاريخ نام شمايان به نيكي در تاريخ هنر اين سرزمين ثبت شود. انشاءالله
پي نوشت ها:
1- روزنامه وطن امروز، مورخ 18/2/1389، ص 11 و چند نشريه ديگر. هر يك اين گفت وگو را بازتاب دادند.
2- در سال 1355 اداره فرهنگ و هنر ايران با يكي از استوديوهاي هاليوودي قراردادي بست كه به قرارداد «تركمانچاي» معروف شد. بدين ترتيب كه ايران كليه هزينه هاي مربوطه و حتي لوكيشن را در اختيار گروه قرار بدهد و آنگاه سود حاصله نصف شود. اين فيلم در سال 1979 به نمايش عمومي در دنيا درآمد اما فروش چنداني نداشت اما چون نام تهيه كننده در عموم اسناد فيلم بوشهري شوهر اشرف ذكر شده بود همان پول هم به حساب وي واريز شد.
در كاروان ها جنيفر اونيل، مايكل سارازين، محمدعلي كشاورز، آنتوني كوئين، بهروز وثوقي طفل شيرين اشرف بازي داشتند تا سينماي ايران جهاني شود و طفل شيرين اشرف در فيلم هاي هاليوودي خود نشان بدهد. در آن سال ها مطبوعات وابسته به خبرهاي مربوط به عشق سوزان جنيفر اونيل و يك ثروتمند اصفهاني به نام هلاكو دامن مي زدند.
3- اين واقعه در جرايد آن روزگار كمتر بازتاب پيدا كرد، اما پس از انقلاب اسلامي اين خاطره به چاپ رسيد. ضمن آن كه در سال 1368 نيز استاد در مصاحبه با نگارنده كه در نشريه پهلوان به چاپ رسيد آن را تاييد نمود.
4- روزنامه وطن امروز مورخ 18/2/.1389

 



نظر دو كارشناس درباره جشنواره كن تبليغ روي فرش قرمز

آنچه مي خوانيد، نظرات دو كارشناس درباره شصت وسومين جشنواره فيلم كن است:
كمبود آثار خوب
محمدرضا شرف الدين، رئيس انجمن سينماي انقلاب و دفاع مقدس كه در اين دوره از جشنواره فيلم كن حضور يافت درباره آن گفت: بسياري از فيلم ها اشكالات ساختاري داشتند و ظاهراً خود مسئولين جشنواره هم نگاه تكنيكي زيادي در انتخاب آثار نداشتند، چرا كه اگر مي خواستند سخت گيري بيشتري داشته باشند تعداد آثار بسيار كم مي شد.
وي افزود: فيلم ها ازنظر مضامين بسيار متفاوت بودند و در مجموع كمتر از 5فيلم خوب در جشنواره شاهد بودم.
وي درباره بازار فيلم جشنواره كن نيز اظهار داشت: بازار بسيار پرجنب و جوش بود، اما انتظاري كه براي كشورمان درا ين بازار مي رفت برآورده نشد و بايد در فعاليت و شيوه مان تجديدنظر كنيم و باتوجه به رويكرد سينماي نجيبمان نبايد انتظاري جز اين داشته باشيم.
شرف الدين به ايسنا گفت: ما براي ورود به جشنواره ها سياست مدوني نداريم و بعد از ساخته شدن يك فيلم حضورش را در جشنواره هاي خارجي ارزيابي مي كنيم، درحالي كه بايد قبل از ساخت يك فيلم براي حضور موفق در جشنواره ها برنامه داشته باشيم.
مبلغ سينماي آمريكا
سعيد مستغاثي، رئيس انجمن منتقدان نيز با اشاره به اين كه جشنواره كن سال هاست رو به افول است، گفت: امروز اين جشنواره با همه جاگير شدن سينماي هاليوود، حدود يكي دو دهه است كه به مبلغ سينماي هاليوود تبديل شده است.
وي در اين باره توضيح داد: باتوجه به بنيان سينماي هاليوود بر منافع اقتصادي و چرخش سرمايه، جشنواره كن هم براي بقاي خود نيازمند همسو شدن با اين جريان است. بنابراين تأكيد بر نازل ترين وجوه سينمايي يعني وجه تبليغي و جذب كالاهاي جانبي، به خط مشي اصلي اين جشنواره تبديل شده است.
مستغاثي موجوديت امروزي جشنواره كن را در گرو اسپانسرهاي مالي و پروپاگانداي تبليغاتي دانست و ادامه داد: حتي خود مسئولين جشنواره هم به اين مسئله اذعان دارند. فكر مي كنم «ژيل ژاكوب» گفته بود، كه اگر سينماي آمريكا نباشد كن اصلاً برگزار نمي شود. اين ها هم به حساب بازيگران و فيلم هاي آمريكايي آنجا هستند و مي آيند.
اين منتقد با بيان اينكه جشنواره كن بر خلاف ادعاهاي موجود داراي «دو وجه نمايش مد و تبليغ فيلم هاي آمريكايي است»، نمايش فيلم هاي مليت هاي مختلف در اين جشنواره را صرفاً در حكم خالي نبودن عريضه دانست.
او اظهار داشت: خودشان هم مي گويند هميشه گل سرسبدشان فيلم هاي آمريكايي است و امسال هم مي بينيم كه فيلم افتتاحيه «رابين هود» ريدلي اسكات بود. به طور كلي فيلم هاي پروپاگاندا در كن جلوه مي كنند. فرض كنيد در يك دوره اي «جنگ هاي ستاره اي» را مي آورند، در يك دوره اي «شرك».
رئيس انجمن منتقدان سينماي ايران باعنوان اينكه مسئولان برگزاري كن براي جولان دادن فيلم هاي هاليوودي حتي از نقض قوانين جشنواره هم ابايي ندارند، اضافه كرد: حتي برخلاف مقرراتشان فيلم هايي كه اكران شده را به نمايش درمي آورند. بسيار پيش آمده كه فيلم هاي اكران شده سينماي آمريكا را در بخش مسابقه شركت داده اند.
مستغاثي همچنين درباره جوايز جشنواره كن توضيح داد: اهداي جوايز اساس جشنواره را تشكيل نمي دهد. يعني اهداي جوايز برخلاف تبليغاتشان جنبي ترين بخش مسئله است. آن ها روي همان پروپاگانداي يازده روزه اي كه روي فرش قرمز اتفاق مي افتد سرمايه گذاري مي كنند.
اين منتقد درباره نحوه انعكاس اين رويداد توسط رسانه ها نيز گفت: مي بينيم كه خيلي از خبرگزاري ها و خبرنگاران، حتي به سالن هاي اصلي نمي روند. بيشتر مجله ها و خبرها روي مدل لباس فلان خانم بازيگر يا مدل موي فلان آقا و روي لوازم آرايشي كه آن جا هست مانور مي دهند تا اصل سينما. اصل سينما به يكي دو تا مجله محدود مي شود. اينكه جايزه را به كدام فيلم بدهند مطرح نيست.
مستغاثي توجه اين جشنواره به سينماي كشورهاي جهان سوم را فاقد عمق و استمرار دانسته و آن را ناشي از سبك شدن كفه سينماي اروپا ارزيابي كرد و در اين باره به شبكه ايران توضيح داد: غالباً هم سعي مي كنند يكي دو تا فيلم خيلي مهجور پيدا كنند كه عنوان كنند ما هنوز درصدد كشف هستيم. درحالي كه مي بينيم در كار فيلمسازاني كه در چند سال اخير به آن ها جايزه داده اند هيچ تداوم و استمراري پيدا نكرده است. برخلاف دهه شصت و هفتاد كه استمراري داشت و بعد ايجاد مي كرد، در سال هاي اخير خيلي پراكنده و خيلي باري به هر جهت بوده است.
وي درباره هيئت داوران جشنواره كن نيز بيان داشت: در سال هاي اخير اغلب هنرپيشه هاي آمريكايي، هنرپيشه هايي در سطح درجه دو و سه هستند و حتي در سينماي آمريكا هم هنرپيشه تراز اول هاليوود نيستند در هيئت داوران حضور داشته اند. حتي از بازيگران مؤلف استفاده نمي شود. بازيگراني كه بعضاً فقط در يكي دو فيلم تجاري بازي كرده اند. يعني باز هم بيشتر آن وجه تجاري قضيه است كه برايشان مهمتر است. اينكه هيئت داوران بيايند، روي فرش قرمز راه بروند و عكس بگيرند.

 



مظلوميت سينماي مقاومت درسالگرد فتح خرمشهر!

حسين رضايي
«كودك و فرشته»؛ فيلم ارزشمندي كه قرباني فيلم هاي سخيف شد
فيلم «كودك وفرشته» به كارگرداني مسعود نقاش زاده از معدود فيلم هاي ارزشمندي است كه درسال هاي اخير درسينماي كشورمان اكران شده است.
اين فيلم روايتي ملتهب و جذاب از مقاومت مردم خرمشهر درمقابل تجاوز دشمن بعثي است.
نكته قابل توجه اين است كه اين اثر، اولين تجربه سينمايي كارگردان آن است. نقاش زاده پيش از اين درباره انگيزه اش از توجه به دفاع مقدس دراولين فيلمش درگفت وگو با كيهان گفته بود:«دفاع مقدس سرشار از رويدادها و داستان هايي است كه واجد ارزش هاي ويژه انساني هستند. به جز ارزش هايي كه در دفاع مقدس تجلي يافتند و انسان هايي كه درآن ظهور كردند، آن قدر ماجراهاي گفتني و شنيدني درآن 8 سال وجود دارد كه ما هنوز گوشه اي از آن را هم نگفته ايم. با اين كه ساخت فيلم جنگي بسيار دشوار است و دوستان هم به من توصيه مي كردند كه براي كار اولم يك موضوع سبك تر شهري را انتخاب كنم، اما به دلايل فوق، تصميم گرفتم كه با اين داستان شروع كنم.» وانصاف حكم مي كند كه «كودك و فرشته» را تجربه اي موفق و سربلند در سينمايمان بدانيم. اين فيلم مصداق بارز سينماي ملي است و ضمن بازتاب نمودن واقعيات و ارزش هاي دفاع مقدس، داراي ساختاري استوار و قابل توجه است.
اما به رغم جايگاه والايي كه اين فيلم دارد و ويژگي هاي غير قابل انكار هنري اش، قرباني ساختار بيمار و ناعادلانه اكران سينما ها شده است. به طوري كه اين روزها،اكثر سالن هاي سينما در انحصار فيلم هاي سخيف قرارگرفته و فيلمي چون «كودك و فرشته» در نهايت توانسته به صورت تك سانس، آن هم فقط درچند سينما به نمايش در بيايد، نكته جالب اين است كه اين فيلم داراي موضوع خرمشهر است و در شرايط عادلانه بايد بيشتر مورد توجه قرار مي گرفت.
كارگردان فيلم «كودك و فرشته» دراين باره به فارس گفت: فيلم تنها با 8 تك سانس در هشت سالن سينما روي پرده رفت و اكران شد كه اگر سانس ها را جمع كنيم مي توانيم بگوييم تنها يك سالن به نمايش اين فيلم اختصاص يافته است! با اين تفاوت كه قدرت انتخاب سانس مناسب از مخاطب سلب شده است. بنابراين نمي توان اين فيلم را با يك سالن، به لحاظ فروش و فرصت نمايش با ديگر فيلم هاي روي پرده مقايسه كرد. زيرا فيلم هاي ديگر، 20 تا 30 سالن دراختيار دارند و طبعاً فرصت هاي نمايش بسيار بيشتري دارند. بنابر اين جدول فروش فيلم ها كه اين روزها در روزنامه ها درج مي شود، حداقل درباره اين فيلم غلط است. زيرا تعداد سالن هاي نمايش دهنده فيلم را 8 سالن محاسبه مي كنند، درحالي كه عملا ظرفيت نمايش يك سالن دراختيار آن است. متأسفانه اين آمارها با غفلت ارايه مي شود.
وي توضيح داد: متاسفم كه بايد بگويم زماني كه سخن از سينماي دفاع مقدس به ميان مي آيد هركس در هر مقامي و درهرجايي، در باب حمايت از اين گونه سينمايي سخن مي گويد، اما نمي دانم اين حمايت ها كجاست و چه فيلم هايي حمايت مي شوند كه ما اثري از آن نمي بينيم. حمايت تنها در امر توليد خلاصه نمي شود، درحوزه نمايش و فرصت هاي مناسب براي اكران، اين فيلم ها بيشتر نياز به حمايت دارند. تا زماني كه سياست ما پر كردن سالن ها به هر قيمتي باشد، سينماي ما به قهقرا خواهد رفت و حاصل اين سياست ها گسترش ساخت و نمايش فيلم هاي پيش پا افتاده و سطحي و مبتذل خواهد بود. به اين ترتيب، سينماي سالم و شريف به تدريج از چرخه توليد و نمايش خارج مي شود و با اين سياست ما رأي به توسعه سينماي سطحي و سخيف داده ايم.
نقاش زاده همچنين در مصاحبه اي ديگر دراين باره گفت: گناه اين فيلم اين است كه به گوشه اي از درياي بيكران تجربيات دفاع از اين سرزمين مي پردازد؛ اما با اين حال به گونه اي است كه اگر تماشاگر به تماشاي آن بنشيند تا پايان فيلم را تماشا مي كند.
اين كارگردان ادامه داد: بدون اين كه بخواهم كسي را متهم كنم بايد بگويم كه اكنون براي تمام فيلم هايي كه به نوعي مقابل فيلم هاي سخيف و كمدي روز هستند، مشكلات متعددي در اكران پيش مي آيد و ناگزير و پـيشاپيش، اين فيلم ها قرباني مي شوند. البته «كودك و فرشته» جزو فيلم هاي كم مخاطب يا فرهنگي به معناي خاص نيست. گناه اين فيلم اين است كه به گوشه اي از درياي بيكران تجربيات دفاع از اين سرزمين مي پردازد؛ اما به اين حال به گونه اي است كه اگر تماشاگر به تماشاي آن بنشيند تا پايان فيلم را تماشا مي كند.
كارگردان «كودك و فرشته» در بخش ديگري ازاين گفت وگو، درباره نقد برنامه «هفت» و اشاره آن به نظرات مخالف اين فيلم، اظهار كرد:آن چه مشخص است اين كه نمي توان تنها براساس اظهارنظر دو يا سه مخاطب كه ممكن است از سينماي دفاع مقدس هم خوششان نيايد نمونه آماري مناسبي ارايه كرد. البته من هم انتظار نداشتم كه دوستان آن برنامه اين گونه عمل كنند و نظر دو يا سه نفر را به نظر كل مردم يا تماشاچيان فيلم تعميم دهند. به هرحال اين گزارش نمونه خوب و درست و منصفانه اي از يك گزارش مردمي نبود. و هركسي كه ذره اي با كار رسانه اي آشنايي داشته باشد خوب مي داند كه اين شيوه براي تهيه گزارش درست نيست.
البته فكر مي كنم كه آب از سر «كودك و فرشته» گذشته است.

 



ما و همايش سياسي و اقتصادي كن!

آرش فهيم
جشنواره فيلم كن، شصت و سومين دوره خودش را نيز با هياهوي رسانه ها پشت سر گذاشت. اين جشنواره امسال نيز روندي مشابه سال هاي گذشته خود را پس گرفت. به طوري كه همچون دوره هاي اخيرش، دو شاخصه را مي توان در آن مشاهده كرد: اول رويكرد پررنگ سياسي و دوم ضعف و ابتذال.
شاخصه اول، طبيعي و قابل انتظار است؛ به هر حال كن، فستيوالي وابسته به دولت فرانسه است. دولتي كه حتي به هنرمندان كشورش نيز اجازه ساخت اثر در انتقاد از استعمار را نمي دهد. مصداق آن هم هنرمندي به نام «ديودونه» است كه نه امكان توليد فيلم مورد نظرش درباره استعمار را يافته و هم اين كه به دليل تقدير از يك دانشمند منكر هولوكاست در يكي از آثارش مورد پيگرد قانوني قرار گرفته است! چنين جشنواره اي، حتي آنجا كه فيلمي انقلابي و روشنفكرانه را نيز مي پذيرد و نمايش مي دهد، بدون هدف و غرض نيست. مثل همين دوره كه از يك طرف يك فيلم انتقادآميز نسبت به استعمار به نمايش درآوردند و از آن طرف، عليه آن تظاهرات راه انداختند. آن ها دو انگيزه از اين كار داشتند.هم خواستند باز هم ژست روشنفكرانه بگيرند و هم با برگزاري تظاهرات عليه يك فيلم (!) بگويند مردم كشورشان چقدر به استعمار دلبسته اند كه حتي انتقاد از آن را هم برنمي تابند!
امسال نيز جشنواره فيلم كن، رويكرد ضد ايراني خودش را نشان داد. نشان داد كه برخلاف آنچه غربي ها مي گويند، هنر نزد آنان چقدر سياسي است. حتي در كن، كه ادعاي مستقل و روشنفكر بودن دارد. عمق سياسي بودن كن تا آنجاست كه سال گذشته به اعطاي جايزه به فيلم سطحي و سخيف «گربه هاي ايراني» تن داد و امسال، كار به دخالت در امور داخلي كشورمان كشاند.
البته بازهم تاكيد مي كنم؛ از جشنواره اي متصل به دولتي جنگ طلب و زورگو انتظاري جز اين نبايد داشت. اما از مسئولان سينمايي مان مي توانيم انتظار داشته باشيم كه قدري فعالانه تر با اين جشنواره ها برخورد كنند. ديدار و مذاكره با دبير جشنواره اي رودررو با انقلاب اسلامي، با سينماي عزت مند در تضاد است. هرچند امسال نامه اي اعتراض آميز نوشته شد. اما جا داشت كه از شكوه و قدرت سينماي مان استفاده مي كرديم و با بايكوت و ترك نمودن جشنواره كن، نشان مي داديم كه دخالت بيگانگان در امور كشورمان را تحمل نمي كنيم.
شاخصه دوم جشنواره كن، تداوم افول و سقوط آن است. اين جشنواره هر سال، رو به عقب حركت مي كند و اين هم از عواقب غلبه سياست و اقتصاد بر فرهنگ است. در جشنواره كن هم مثل اسكار، ونيز و...، فرهنگ و هنر پس از سياست و اقتصاد قرار دارد. در واقع، سينما و جاذبه و قدرتش، ابزاري است براي نيل به اهداف سياسي و تجاري در دست غرب. همين كه محصولات خلق شده توسط سرمايه داران صهيونيست آمريكا، حجم زيادي از برنامه كن را پر مي كند، گوياي اين مسئله است. آيا سندي مهم تر از اين مي خواهيد كه فيلم ساخته شده توسط ريدلي اسكات- كارگردان مبلغ تفكر و سياست آمريكا- جشنواره كن را افتتاح كرد.
متأسفانه جشنواره كن، باعث مردود شدن برخي از رسانه هاي ما مي شود. چطور مي توان باور كرد رسانه هايي كه براي اين نمايش سياسي و اقتصادي تبليغ مي كنند، مستقل و آزاده هستند؟ بايد ديد، آيا داستان ما و همايش سياسي و اقتصادي كن، در سال هاي آينده نيز به همين منوال تكرار مي شود يا مسئولان تدبيري ديگر مي انديشند؟

 



تاثير رسانه ها بر عفاف و حجاب-1 سوءاستفاده از غرايز؛ توطئه جديد رسانه هاي غربي

رضا فرخي
پيوند عميق با دين و اخلاق يكي از شاخصه هاي اساسي هويت جامعه ماست. بدون شك، يكي از اهداف هرجامعه سالم، رشد، شكوفايي و كمال انسان ها است و جامعه ايران، سعي كرده تا بر اساس احكام الهي و برنامه هاي دين آسماني اسلام، حريم ها و اخلاقيات انساني را ايجاد كند.
اما در اين بين هميشه تهاجم فرهنگي بسيار قوي از سوي غرب به عنوان عاملي منفي تلاش داشته جامعه مارا از اين مسير صحيح منحرف كرده و آن را دچار آلودگي هاي فكري و رفتاري كند. براي نيل به اين هدف، غرب همه ابزارهاي خود رابسيج كرده است. يكي از اين ابزارها كه نقش مهمي را در اين زمينه ايفا مي كند رسانه ها هستند. به خصوص رسانه هاي تصويري كه تاثير بيشتر و سريع تري بر مخاطب خود دارند.
گستره تهاجم رسانه هاي غربي همه حوزه هاي فرهنگي ما را در برمي گيرد. كافي است كمي به مسائل روز و درگيري هاي روزمره جامعه نگاه كنيم. در بحث اخير بدحجابي كه در جامعه ما مطرح است و مسئولان در حال برنامه ريزي براي مبارزه با آن هستند يكي از نكاتي كه بايد به آن بسيار توجه داشت بحث وجود رسانه هاي بيگانه و هجمه هاي بسيار وسيع آنها براي ترويج چنين معضلاتي است. به خصوص رسانه هايي چون ماهواره و سينما كه امروزه به آساني در جامعه ما قابل دسترس هستند. اين رسانه ها آنچنان بي قيدي اخلاقي را در فيلم ها و تصاوير خود تكرار مي كنند تا اين موضوع را در ذهن بيننده خود القا كنند و به نوعي بيننده را به تقليدي كوركورانه وادار مي نمايند، به خصوص شبكه هاي ماهواره اي كه از همه جهات اين موضوع را حتي در كوچكترين موضوعات نشان مي دهند. نمونه اين مسائل را مي توان در سري شبكه هايي كه به عنوان نمايش مد فعاليت مي كنند ديد. در تمام اين شبكه ها به صورت غيرقابل باوري بي بند و باري اخلاقي در قالب مدهاي جديد لباس و آرايش ترويج مي شود. شبكه هايي هم كه به طور خاص به پخش كليپ ها و نماهنگ هاي مبتذل مشغولند نيز در دامن زدن به مشكلات اخلاقي نقش مهمي دارند. به طوري كه حتي بسياري از خانواده ها در غرب كودكان خود را از ديدن اين شبكه ها منع مي كنند. اين موضوع تنها شامل شبكه هاي خارجي نمي شود بلكه بسياري از شبكه هاي ايراني خارج نشين هم در اين راستا عمل مي كنند. اكثر اين شبكه ها تمام وقت برنامه هاي خود را به پخش موزيك ويدئو هايي اختصاص مي دهند كه نه تنها از لحاظ محتوايي و شعري بي مايه هستند بلكه برهنگي نيز در آن ها غالب است. و يا شبكه ديگري مانند «فارسي وان» در تمام سريال هايي كه به نمايش مي گذارد سعي در ترويج رابطه آزاد بين پسران و دختران دارد كه در آينده بيشتر در مورد آن صحبت خواهيم كرد.
طبق آماري كه سال 1380 منتشر شد حدود 33 درصد جوانان ما به ماهواره ها گرايش داشتند. حال بايد به اين نكته توجه كرد كه جوانان مخاطب اين گونه برنامه ها و شبكه ها، با توجه به اين كه در سن اثرپذيري به سر مي برند، در صورت عدم اطلاع رساني صحيح الگوهاي اخلاقي و رفتاري نامناسبي را دريافت مي كنند. به واقع فرزندي كه آموزه هاي موردنظر اين شبكه ها را بپذيرد، دچار تضاد هويتي شده و سراسر شاكله شخصيتي او آسيب مي بيند. يكي از نتايج اين جريان، بدحجابي است.
اين يك موضوع كاملاً طبيعي و فطري است كه جوان به دنبال موضوعات نوع و جذاب است براي همين بايد شرايط شكوفايي و آموزش صحيح را در بستر جامعه اسلامي از همان سنين آغازين براي او فراهم كرد. نه اينكه خلأهاي خود رابا كالاهاي تصويري فاسد غربي پر كنند. هنگامي كه شبكه هاي ماهواره اي به صورت شبانه روزي يك فرهنگ بي بند و بار اخلاقي خاص را ترويج مي كنند قطعاً بايد براي مبارزه با آن سرمايه گذاري هاي مادي و معنوي فراواني انجام داد.
آلوين تافلر، نويسنده و منتقد اجتماعي مي نويسد: «تكنولوژي ماهواره و ديگر رسانه هاي جديد، فرهنگ هاي ملي را از هم مي پاشاند و اين ارتباط متقاطع، به هر حال تهديدي است براي هويت ملي. مخصوصاً در كشوري مانند ما كه به ارزش هاي اخلاقي پايبند هستيم اين موضوع مي تواند يك تهديد محسوب شود.
اين موضوع در بسياري از مفاسد اخلاقي اجتماعي ديگر ما علاوه بر بدحجابي هم صدق مي كند. به عنوان مثال در بحث روابط آزاد و اختلاط بين زن و مرد رسانه هاي تصويري غربي امروزه براي انحراف جامعه ما سنگ تمام گذاشته اند. اين موضوع به حدي در آستانه انفجار است كه طبق آمارهاي سازمان جوانان نحوه نشان دادن اين روابط پوچ و دروغين در رسانه ها حتي بر زندگي زناشويي زوج هاي جامعه ما تاثير گذاشته است. و يا در جاي ديگري سازمان جوانان اعلام كرده است كه آمار بالايي از جست و جو هاي اينترنتي جوانان ما را مسائل جنسي شامل مي شوند. براي درك بهتر اين تاثير كافي است نگاهي به نتايج تحقيقات اجتماعي موسسه social reaserch در خود جامعه آمريكا بياندازيم. اين مطالعه نشان داد كه تماشاي اين گونه برنامه ها مي تواند زمينه ساز روي آوردن جوانان به رفتارهاي جنسي نابهنجار گردد. از جمله اين كه 75 درصد جوانان آمريكايي پاسخ دهنده در اين تحقيق معتقدند كه برنامه هاي تلويزيوني و فيلم ها، داشتن روابط جنسي را براي آن ها به امري طبيعي تبديل كرده است و اين خود دليلي براي روي آوردن آن ها به انحرافات اخلاقي است.
63 درصد كارشناسان هم پاسخ دادند كه تصاوير مستهجن در تلويزيون، عاملي براي روي آوردن جوانان به روابط نامشروع است. اين آمارها نشان مي دهد كه صاحبان قطب هاي رسانه اي براي سودپرستي و رسيدن به اهداف خود حتي در خود جامعه آمريكا نيز از چنين جنايتي چشم پوشي نكرده اند. در عين حال حقيقت تلخ اين است كه فيلم ها و تصاوير پرنو امروزه به آساني در جامعه ما در دسترس است. به واقع هنگامي كه بسياري از شبكه هاي ماهواره اي به صورت شبانه روزي فيلم هاي مستهجن پخش مي كنند و گردانندگان آنها آمريكايي و صهيونيستها هستند و تعداد آنها روز به روز در حال گسترش است به طور حتم در صورتي كه فكر اساسي براي مقابله با آنها نشود بايد منتظر به بار آمدن نتايج فاجعه باري باشيم. به واقع سوءاستفاده از غريزه جوانان ما امروزه در دستور كار اصلي رسانه ها و كمپاني هاي توليد فحشا در جوامع غربي قرار گرفته است. به نحوي كه سالانه بودجه آنها از سوي دولت هاي غربي افزايش يافته و ميدان عمل گسترده اي به آنها واگذار مي شود. نمونه آن را مي توان در كمپاني والت ديزني ديد كه علاوه بر توليد فيلم هاي كودكان نقش مهمي در توليد سينماي مستهجن دارد و جالب اينجاست كه صاحبان اين شركت صهيونيست ها هستند كه علاوه بر جلوه هاي تصويري مبتذل در توزيع مجلات مستهجن هم نقش موثري در سطح جهان دارند. با همه اين شرايط ما بايد خود را آماده يك نبرد واقعي فرهنگي كنيم؛ چه در بعد سياستگذاري هاي كلان و چه در بعد درون خانواده و چه در بعد رسانه هاي جمعي و بايد به اين نكته توجه كرد كه بايد «آسيب ها و نقاط ضعف» را پيدا كرد و راهكاري براي آنها انديشيد.
ادامه دارد

 



شورجه و ساخت فيلم شهيد بروجردي

جمال شورجه، فيلم زندگي شهيد بروجردي را مي سازد.
اين كارگردان سينماي ايران گفت كه فيلمبرداري اين پروژه را در نيمه دوم سال آغاز خواهدكرد.
شورجه به ايرنا افزود: محمود غلامي هم اكنون درحال نگارش فيلمنامه اين پروژه به سفارش گروه حماسه و دفاع شبكه يك سيما و تهيه كنندگي حسن صابري است.
وي همچنين به ساخت فيلم سينمايي «ياس هاي پنهان» يا «طوبي» اشاره كرد و افزود: سيدناصر هاشم زاده درحال بازنويسي فيلمنامه اين اثر سينمايي است كه به محض پايان بازنويسي پيش توليد آن را آغاز خواهم كرد.
اين نويسنده و كارگردان، فيلم هاي نفوذي، وعده ديدار، باشگاه سري، خلبان، دايره سرخ، عبور از خط سرخ، حماسه مجنون، لبه تيغ، عمليات كركوك، شب دهم و روزنه را در كارنامه دارد. شورجه مشاور كارگردان سريال «يوسف پيامبر(ع)» نيز بوده است.

 



پايان جشنواره فيلم هاي يك دقيقه اي اصلاح الگوي مصرف

اختتاميه جشنواره فيلم هاي يك دقيقه اي اصلاح الگوي مصرف با حضور وزير ارشاد و تقدير از پيشكسوتان سينما و برگزيدگان اين جشنواره برگزار شد.
ابراهيم داروغه زاده دبير اين جشنواره درباره آن گفت: مؤسسه رسانه هاي تصويري به عنوان يك نهاد وظيفه خود ديد كه در اين جريان وارد شود. حدود 400 اثر (با اينكه ساخت فيلم يك دقيقه اي سخت است) به دبيرخانه جشنواره رسيد و از اين ميان 110 اثر انتخاب شد كه اين آثار از طريق شبكه نمايش خانگي عرضه مي شود و با شبكه هاي تلويزيوني نيز مذاكراتي درباره پخش آنها شده است.
در اين مراسم ، علاوه بر برگزيدگان از پيشكسوتان سينما ، شاپور قريب ، داريوش اسدزاده و خسرو خسروشاهي نيز تجليل شد.

 

(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14