(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 6 خرداد 1389- شماره 19655

بلا و نعمت
صدقه رفع بلا
آثار محبوبيت
تپش قلم
عوامل و موانع غفلت از خدا
خورشيد از نگاه خورشيد تأسيس حكومت اسلامي



بلا و نعمت

قال الامام العسكري(ع): ما من بليه الاولله فيها نعمه تحيط بها.
امام حسن عسكري(ع) فرمود: هيچ بلايي نيست مگر اين كه خداوند در آن بلا نعمتي قرار داده كه آن را فرا مي گيرد. 1
ـــــــــــــــــــــــــــ
1- ميزان الحكمه، ح 1923

 



صدقه رفع بلا

روزي حضرت عيسي(ع) به جمعي گذشت كه شادي مي كردند. علت شادي آنها را پرسيد؟ عرض كردند: يا روح الله! عروسي فلاني است. حضرت فرمود: «امروز شادي مي كنند ولي فردا گريان خواهند بود». پرسيدند چرا؟
فرمود: «زيرا عروس آنها امشب خواهد مرد». اما روز كه شد، عروس را سالم يافتند، از اين رو نزد حضرت رفتند و گفتند: يا روح الله! عروسي را كه ديروز گفتيد خواهد مرد، زنده است. حضرت فرمود: «خدا هرچه بخواهد مي كند. اكنون مرا به نزد وي ببريد». حضرت را به خانه او بردند و پس از كسب اجازه وارد شدند. حضرت به او فرمود: «ديشب چه كار خيري كردي؟»
پاسخ داد: سائلي به در خانه آمد و صدا زد، چون اهل خانه سرگرم كار بودند، متوجه نشدند، من برخاستم و به او كمك كردم.
حضرت عيسي(ع) فرمود: از جاي خود برخيز!»
وقتي آن زن برخاست، ماري بزرگ در زير جايگاه او بود.
حضرت فرمود: به دليل صدقه اي كه انفاق كردي، خداوند اين بلا را از تو دور گردانيد. 1
ــــــــــــــــــــــــــــ
بحارالانوار، ج 4، ص 486

 



آثار محبوبيت

پرسش:
وقتي كه انسان توانست نظر ديگران را جلب و محبوب آنان واقع شود، چه آثار و بركاتي بر رفتار او مترتب مي شود؟
پاسخ:
محبوبيت به عنوان يك ارزش والاي انساني كه ناشي از لطف و عنايت پروردگار است، آثار و بركاتي بر آن مترتب مي شود كه شخص را در مسير رشد و تعالي قرار داده و روند حركت فردي و اجتماعي او را دائماً رو به رشد، بالنده و تكامل بخش مي نمايد. به طور كلي مهم ترين آثار رفتاري يك فرد محبوب به نحو اجمال به شرح زير مي باشد:
1. عزت نفس
يكي از نتايج محبوبيت، عزت نفس است. به هر اندازه كه انسان بيشتر مورد محبت قرار گيرد، از عزت نفس بالاتري برخوردار مي گردد. برعكس، اگرنياز به برخورداري از محبت و تمايل محبوبيت خواهي، تأمين نشود، خود كم بيني و تشويش و اضطراب براي وي پديد خواهد آمد.
2. اعتماد به نفس
در روان شناسي و تربيت كودكان و نوجوانان چنين آمده است:
زماني كه نياز به احترام به خود ارضا شود، انسان احساس خوش آيندي از اعتماد به نفس، خود ارزش مندي، توانايي، قابليت، لياقت و كفايت پيدا مي كند و وجود خود را در زندگي، مفيد، مأثر و مولد مي يابد. بالطبع در اين شرايط، انگيزه هاي حياتي او تقويت شده، از بي تفاوتي ها، گوشه گيري ها، اضطراب و افسردگي مصون مي ماند (غلامعلي افروز، ص 22).
.3 شادي
كسي كه احساس كند محبوب ديگران واقع شده است، شادمان مي شود. خانم «اليزابت هارلوك»، روان شناس معاصر، سه ميم را عوامل اصلي شادي مي داند: محبوبيت، مقبوليت و موفقيت. محبوبيت، يعني ديگران را دوست داشته باشيم و دوستمان داشته باشند. مقبوليت يعني مورد پذيرش ديگران بودن و موفقيت، يعني موفق بودن در كارها.
(ابراهام مزلو، روان شناسي شخصيت سالم، ترجمه شيدا رويگريان، ص 93)
.4 سلامت روان
اطمينان هر انساني از موقعيتي كه نزد ديگران دارد، سلامت روحي و شادابي او را فراهم مي نمايد. وقتي كسي فكر كند آدم دوست داشتني است، با ديگران ارتباط برقرار مي كند و به افسردگي يا گوشه گيري مبتلا نمي شود.
.5 غلبه برخودشيفتگي
غالب افراد به ويژه جوانان به لحاظ شرايط سني، مجذوب خويش هستند و چه بسا از دگر دوستي غفلت مي ورزند؛ اما مقبوليت اجتماعي باعث مي شود بر اين احساس غلبه كنند و به ديگران بينديشند.
.6 مثبت نگري
رويكرد انسان ها به ويژه جوانان به زندگي و آينده، برآيند تجربيات و خاطرات گذشته آنهاست. احساس مقبوليت اجتماعي، دريچه مطمئني را برمثبت نگري اين نسل خواهد گشود. هر نوع رفتار مثبت، مبتني بر پذيرش عاطفي نسل جوان است. ابتدا آنها بايد احساس كنند كه از مقبوليت لازم برخوردارند؛ تا بر اساس آن بتوانند رفتار مثبت ديگران را به خوبي تفسير نمايند.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
هنرمند مسئول، «پيام بري» است كه آيات الهي را هنرمندانه آنچنان كه زيباست، به مردم مي نماياند.
¤¤¤

وقتي سنگين ترين بارها بر دوش ضعيف ترين انسانها نهاده مي شود و هيچ وجداني احساس خستگي نمي كند، مرگ، شيرين تر از عسل است!
¤¤¤

اگر كارگزاران جامعه اي ريل ها را به سوي مشرق بگذارند و مردم را به سمت مغرب بخوانند تعارض موجود، عوام را از وراي «ريل ها و خواسته ها» به سمت هواي نفسشان مي دوانند!
¤¤¤
هر كجا «يك بام و دو هوا» رايج شود، مطمئن باشيد كه يك بام و هزار هوا نيز در حال ساماندهي است!
¤¤¤
در عرصه غفلت سياست بازان تك ساحتي، راد مردان حقگو گام به گام از مصادر امور نازل و ظاهر سازان دغلباز تدريجاً بر مناصب ناجور ظاهر مي شوند!
¤¤¤
وقتي همه چيز را سياه سياه و سفيد سفيد مي بيني، احتمال بده كه در كوره راه گروه نشسته اي و در حال چرت وجدان، خيالات خام را عين واقعيت مي بيني!
¤¤¤
آنگاه كه «دير رسيدن» تنها راه نجات است هرگامي كه به تندي برداشته شود، يك نفس به سوي مرگ است!
¤¤¤
انسان مسئوليت ناپذير، مصداق عيني «ليفجر امامه»اي است كه در آخر صف حيوانات براي جايگاه «بل هم اضل» نوبت دارد!
¤¤¤
هر كجا «احساسيون» غالب شوند، «منطقيون» غالب تهي مي كنند و غزالان در طويله خران، بسيار لگد مي خورند!
¤¤¤
تحريك دشمن آن روي سكه ضعف در برابر اوست، از افراط به تفريط و از تفريط به افراط، راه مستقيم و نزديك است!

 



عوامل و موانع غفلت از خدا

عليرضا درخشان
غفلت يكي از مهم ترين عوامل حسرت در روز قيامت است؛ زيرا در آن روز كه پرده ها كنار مي رود، آدمي در مي يابد كه چه فرصت هاي بزرگ و بي مانندي را از دست داده است؛ چرا كه زندگي دنيوي ديگر تكرار شدني نيست و هرگز فرصتي دوباره به كسي داده نمي شود تا به دنيا بازگردد و از گوهرهاي بسيار افتاده بر زمين گرد آورد و در روز قيامت به بهاي بسيار بفروشد.
تاثير بسزاي غفلت در زندگي دنيوي و اخروي انسان چنان است كه آيات بسياري از قرآن به اين مهم اختصاص يافته است؛ زيرا سختي ها، گرفتاري ها و تنگي هاي زندگي دنيوي ريشه در غفلت آدمي دارد و خداوند از بشر مي خواهد تا براي دست يابي به زندگي خوب در دنيا از غفلت رهايي يافته و ياد و ذكر او را در دل و جان داشته باشند.
نويسنده با توجه به اهميت اين مسئله در زندگي دنيوي و اخروي آدمي، با مراجعه به آيات قرآني تلاش كرده است تا عوامل و موانع غفلت را شناسايي و دراين نوشتار تقديم خوانندگان نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
غفلت و سختي و حسرت
غفلت دو كاركرد اساسي و پيامد اصلي در زندگي دنيوي و اخروي دارد. هرچند كه آثار و پيامدهاي غفلت از خدا و نشانه هاي الهي و يا قيامت و رستاخيز، بسيار متنوع و متعدد است ولي بي گمان هسته مركزي و اصلي آن را مي بايست در سختي ها و حسرت هاي آن در دنيا و آخرت جست؛ زيرا هركسي از خدا غافل شود، خداوند او را در سختي معيشت قرار مي دهد و زندگي را بر او دشوار مي گيرد (طه آيه 124) لذا با وجود همه دارايي ها و توانايي ها، در چنان سختي و تنگنايي قرار مي گيرد كه گويي جهان با همه گشادگي اش بر او تنگ آمده است.
از آن جايي كه شخص غافل، نسبت به خداوند و نشانه هايش كه در همه جا حضور مستقيم و پررنگ دارد، اعتنا و توجهي نمي كند كه گويي اين امور و چيزها اصولا وجود ندارد و ديده نمي شود، خداوند بازتاب اين عمل را در آخرت با نابينايي و كوري نشان مي دهد و در قيامت كور و نابينا محشور مي گرداند تا اين گونه بازتاب و پاداش رفتار و اعمال خويش را ببيند و بچشد. (طه آيه 124)
خداوند در آيات 37 و 39 سوره مريم و نيز 97 سوره انبياء با اشاره به غفلت مردم در دنيا نسبت به اهداف آفرينش و فلسفه آن، مي فرمايد در روز قيامت كه پرده هاي غفلت از جلوي چشمان ايشان برداشته مي شود، حسرت و اندوه و پشيماني به سراغشان مي آيد و از اين كه فرصت ها و ظرفيت هاي بسياري از دست داده اند، بر خويشتن خويش، ملامت و سرزنش مي فرستند مرگ را براي خود آرزو مي كنند كه خداوند مي فرمايد نه تنها يك مرگ بلكه در اين روز رستاخيز، بي پايان مرگ در انتظار ايشان است؛ زيرا چنان در دوزخ جلال الهي شكنجه و عذاب مي شوند كه مي ميرند و دوباره جان مي گيرند و دوباره مرگ و زندگي براي ايشان تكرار مي شود.
غفلت انسان نسبت به خدا و آخرت به معناي بي اعتنايي به وحي و دين و بازيچه قرار دادن آن (انبياء آيات 1 و 2) و ترك ايمان به قيامت و خداست (مريم آيات 37 و 39) از اينرو به سادگي به تكذيب رسولان و پيامبران (انبياء آيات 1 تا 3) مي پردازد و دين و دينداري را دروغ مي شمارد. (همان)
عوامل غفلت از خدا و ياد او
اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه چرا و چگونه انسان دچار غفلت از خدا و يا غفلت از ياد او مي شود و درنتيجه از آخرت و رستاخيز غافل شده و در دام تكذيب دين و مانند آن مي افتد؟
قرآن به اين پرسش در آيات چندي پاسخ داده كه در اين جا به برخي از علل و عواملي كه موجب مي شود تا انسان از خدا و يا از ياد او غافل شود اشاره مي شود.
عواملي را كه باعث غفلت انسان از ياد خدا مي شود به دسته اصلي عوامل ايجادي و عوامل زمينه ساز تقسيم كرد؛ زيرا برخي از عوامل خود به طور مستقيم موجب مي شوند تا انسان گرفتار غفلت از خدا شود و برخي ديگر زمينه ها و بسترهايي را فراهم مي آورد تا آدمي گرفتار غفلت شود.
بي گمان اموري چون هواهاي نفساني (كهف آيه 28) و دلبستگي به دنيا و دنياطلبي (همان) در كنار شيطان و وسوسه هاي آن (مائده آيه 90 و 91) مهم ترين عوامل غفلت در انسان است.
خواسته هاي نفساني و هواهاي بي پايان آن، مي تواند انسان را چنان سرگرم خود كند كه ديگر اصل و فلسفه آفرينش و زندگي فراموش شود. از اين رو خداوند رفاه و آسايش (اعراف آيه 95 و 134 تا 136 و يونس آيه 12 و هود آيه 10) را به عنوان زمينه ساز غفلت آدمي برمي شمارد؛ زيرا رفاه زدگي و آسايش زيادي موجب مي شود كه آدمي سرگرم پاسخ گويي به هواهاي نفساني شود و از مسير كمالي و فلسفه آفرينش دور و غافل گردد.
دلبستگي هاي آدمي به فرزندان (منافقون آيه 9) مال و ثروت و دلبستگي به آن (ص آيات 31 و 32) دلبستگي به دنيا و زينت هاي آن (كهف آيه 28) سرگرم شدن به تجارت و داد و ستد (نور آيه 37)، گردآوري ثروت (تكاثر آيه 1 و 2)، تلاش براي افزايش ثروت و قدرت جهت برتري يافتن بر ديگران (همان) موجب مي شود انسان چنان غرق در دنيا و لذت هاي آن شود كه از خداوند غافل گردد.
البته تفاخر به ثروت و قدرت و شمار ياران وخويشان (تكاثر آيات 1 و 2)، تكبر و خودبزرگ بيني) (اعراف آيات 205 و 206 و فصلت آيه 15)، گرفتار شدن در امور باطل و نابهنجاري هاي رفتاري چون شراب خواري (مائده آيات 90 و 91) قماربازي (همان) اسراف گري و تبذير و ريخت و پاش (يونس آيه 12)، افراط در سور و شادماني (غافر آيات 73 و 75) موجب عمده غفلت آدمي و زمينه ساز گرفتاري در اين بلاي بزرگ است كه همه فرصت ها را مي برد و ظرفيت ها را مي سوزاند.
برخي نشانه هاي غفلت از خدا
براي اين كه انسان هاي غافل از خدا را بشناسيم و يا خود را با معياري بسنجيم تا بدانيم آيا از جمله اين دسته از انسان ها هستيم يا نه مي توان به نشانه هايي كه خداوند در قرآن بيان داشته مراجعه كنيم.
خداوند درباره كساني كه گرفتار غفلت از خداوند هستند نشانه هايي را بيان داشته كه در اين جا به شماري از آنها اشاره گذرا مي شود.
ازجمله نشانه هاي غفلت از خدا مي توان به پيشگيري از كارهاي نيك اشاره كرد. كساني كه از خداوند غافل هستند نه خود به كارهاي خير و نيك اقدام مي كنند و نه اجازه مي دهند تا ديگران اين گونه باشند. (توبه آيه 67) آنان به سبب اين كه خداوند را فراموش كرده و از وي غافل گشته اند، اصولا با كار نيك و خير ميانه اي ندارند و هرگونه كار نيك را بي خردي مي شمارند.
تحقير فقيران و بينوايان و ناديده انگاشتن شخصيت انساني تهيدستان و به خود بستن امتيازات موهوم، همه از نشانه هاي غفلت از خداوند است كه در آيه 28 سوره كهف به آن اشاره شده است.
چنان كه گفته شد انسان هاي غافل از خداوند به كار خير و نيك گرايشي ندارند، از اين رو انفاق را دوست ندارند و به كسي كمك مالي نمي كنند (توبه آيه 67) و دست هايشان نسبت به اين امور بسته است و هيچ دست بازي نسبت به كمك و انفاق به ديگري ندارند.
اينان نه تنها به خوبي ها و نيكي ها گرايش ندارند بلكه به زشتي ها گرايش داشته و به ترويج و اشاعه آن مي پردازند و ناهنجاري ها و رذالت ها را تشويق و ترغيب مي كنند (توبه آيه 67) چرا كه در دام هواهاي نفساني و خواسته هاي شيطاني هستند و خدايشان را هواهاي نفساني قرار داده اند و تنها براي رضا و خشنودي آن عمل مي كنند.(كهف آيه 28)
اين گونه است كه انحطاط اخلاقي (اعراف آيه 179)، تكبر و تفاخر (اعتراف آيه 205 و 206)، فسق و فجور و گناه پيشگي (حشر آيه 19) زيبا جلوه دادن اعمال زشت (يونس آيه 12) و گسترش و اشاعه آن (همان) در انسان هاي غافل از خداوند مشاهده مي شود.
از جمله عواملي كه مي تواند موجب غفلت انسانها و خصوصاً انسانهاي مومن شود. مي توان به اسراف و تبذير (يونس آيه 12 و آيات ديگر)، رفاه زدگي (زمر آيه 8 و 49 و فصلت آيه 50 و 51) مشغول شدن به تجارت (نور آيه 37) دنياگرايي (كهف آيه 28) هواهاي نفساني و پيروي از آن (همان) اشاره كرد.
بسيار ديده شده كه اهل ايمان به سبب سرگرم شدن به اين دسته از امور و مسائل، از ياد خداوند باز مانده و دچار تنگناها و فشارهاي زندگي شده اند.
موانع غفلت و عوامل غفلت زدا
راه رهايي انسان از غفلت و آثار و پيامدهاي زيانبار آن، بهره گيري از عقل و تفكر در هستي در كنار تزكيه نفس مي باشد. به اين معنا كه تعليم و تزكيه به عنوان دو عامل مهم در رهايي از غفلت بسيار مهم است؛ زيرا غفلت زماني پديد مي آيد كه انسان نسبت به هستي و فلسفه آفرينش غافل شود و با سرگرم شدن در امور مادي و دنيوي و پاسخ گويي به نيازهاي طبيعي و غريزي، خدا و اهدافش را فراموش كند.
از آن جايي كه انسان ها به طور طبيعي گرفتار دنيا هستند و مظاهر و زينت هاي آن موجبات غفلت و فراموشي را نسبت به خدا و اهداف آفرينش فراهم مي آورد، لازم است كه هر از گاهي به وي گوشزد شود. از اينرو بعثت پيامبران و رسولان الهي راهي براي بازداشتن مردم و جنيان از غفلت قرار داده شده است (انعام آيه 130 و 131) چنان كه تبيين آيات خدا براي مردم، مايه تذكر و زدودن غفلت از آنان مي شود (بقره آيه 221) و پيامبران براي ايفاي اين نقش فرستاده شده اند.
انذار و بيم دهي، مايه زدايش غفلت و بي خبري مردم از اهداف خلقت و بازگشت به مسير درست كمالي است كه در آيات 130 و 131 سوره انعام و 39 سوره مريم و 36 سوره قصص و 3 و 6 سوره يس به آن توجه داده شده است. براين اساس كساني كه در عرصه آموزش و تربيت افراد جامعه فعاليت مي كنند، لازم است كه از انذار و بيم دهي به عنوان يك عامل غفلت زدا بهره گيرند.
بصيرت و بينايي نسبت به حقايق آخرتي، مانع جدي در برابر غفلت و بي خبري از آن است؛ چنان كه انديشيدن در حقيقت دنيا و آخرت (انعام آيات 31 و 32 و روم آيه 7 و 8) و هم چنين نگرش عميق در حقيقت دنيا و آخرت (همان) نقش بسيار مهمي در غفلت زدايي ايفا مي كند بلكه حتي اجازه نمي دهد تا آدمي خود را مشغول به امور دنيوي و سرگرم آن كند و از خدا و اهداف آفرينش غافل شود.
مقايسه دنياي گذرا با حقيقت زندگي آخرتي (نحل آيات 107 و 108 و عنكبوت آيه 64 و قيامت آيه 20 و 21) مي تواند مانع جدي در برابر غفلت باشد، چنان كه مشاهده قدرت خداوند در آفرينش نخستين و تفكر درباره آن نيز از ديگر موانع غفلت است كه در آيات 61 و 62 سوره واقعه به آن اشاره شده است.
خداوند گاه براي بيدار كردن آدمي، از علل و عواملي چون سختي ها و مجازات و گرفتاري ها بهره مي گيرد. از اين رو برخي از فشارها و تنگناها به عنوان عوامل غفلت زدا مورد توجه است. آيات بسياري به اين مهم توجه داده است كه از آن جمله مي توان به آيه 12 سوره يونس و آيه 67 سوره اسراء و 33 سوره روم و 8 سوره زمر اشاره كرد.
خواندن قرآن و توجه به تذكرات قرآن (انبياء آيه 1 و 2 و نور آيه 1 و قصص آيه 51 و مانند آن) و ياد خداوند در صبح و عصر، زداينده غفلت انسان از خداست. (اعراف آيه 205)
اين ها نمونه هايي از موانع غفلت و عوامل غفلت زدا است كه در آيات قرآني به آن توجه داده است. بنابراين انسان مي بايست همواره به اين نكته توجه كند كه عوامل غفلت در درون و بيرون آدمي چنان قوي است كه اگر اندكي غافل شود و هوشيار و بيدار نباشد، ممكن است در دام بزرگ غفلت گرفتار آيد و دنيا و آخرت خويش را تباه كند و انگشت حسرت و ندامت بگزد.
كساني كه خود را در دنيا هوشيار و بيدار نكنند، بايد اين انتظار را داشته باشند كه عذاب قهر الهي، نقطه اي بر پايان غفلت زدگي و بي خبري ايشان باشد (مؤمنون آيات 63 و 64) به اين معنا كه اگر كسي خود را بيدار نكند روزي مي رسد كه عذاب الهي او را از خواب غفلت بيدار خواهد كرد ولي آن زمان بسيار دير است و ديگر راه بازگشت و اصلاح و تصحيح باقي نمي ماند و ندامت و افسوس نيز سودي به حالش نخواهد داشت؛ زيرا عذاب الهي او را دربرگرفته و هيچ شفاعت و معامله اي با وي نمي شود.

 



خورشيد از نگاه خورشيد تأسيس حكومت اسلامي

گردآورنده: احمد محسن زاده
در قسمت اول مقاله «خورشيد از نگاه خورشيد» جايگاه و شخصيت امام خميني «ره» از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامي مورد بررسي قرار گرفت.
اينك دومين و آخرين بخش اين مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:
همه پيامبران الهي مبعوث شدند تا حكومت خدا را در روي زمين ايجاد كنند و يا آن را ادامه دهند و همه را در زير پرچم واحد ديني و اسلامي تربيت نمايند و آخرين آنان آخرين حكومت اسلامي را تأسيس و تبليغ نمودند و همه امامان معصوم(ع) و فقهاي اسلام آنرا ادامه مي دهند. امام(ره) در اين زمينه فرمودند:
«حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است كه انبياي عظام از آدم(ع) تا خاتم النبيين(ص) در راه آن كوشيدند و فداكاري جان فرسا نموده اند و هيچ مانعي آنان را از اين فريضه بزرگ باز نداشته و همچنين پس از آنان اصحاب متعهد و ائمه اسلام عليهم السلام با كوشش هاي توان فرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن كوشيده اند و امروز بر ملت ايران خصوصاً و بر جميع مسلمانان عموماً واجب است اين امانت الهي را كه در ايران به طور رسمي اعلام شده و در مدتي كوتاه نتايج عظيمي به بار آورده با تمام توان حفظ نموده و در راه ايجاد مقتضيات بقاي آن و رفع موانع و مشكلات آن كوشش نمايند.»22
همچنين خداوند متعال در اين زمينه مي فرمايند: و ما ارسلناك الا كافه للناس بشيراً و نذيراً (سبأ- آيه 28) اما در طول زمان حاكمان فاسدي بنام اسلام حكومت اسلامي و برنامه هاي آن را منحرف نموده و با خواسته هواي نفس خود و يا اربابان فاسد مسلط بر آنان نگاه مي دارند به تعبير امام راحل و عزيز اسلام آمريكايي كه حكومت امويان قاجاريان و پهلويان از اين قرار بود. امام خميني(ره) براي براندازي حكومت پهلوي انقلاب كرده و بعد از شكست آن حكومت اسلامي ناب محمدي بوجود آوردند. مقام معظم رهبري حفظه الله در بيان شخصيت و كارهاي امام راحل«ره» به اين مورد اشاره نموده و فرمودند:
«از ميان بردن يكي از مرتجع ترين، پليدترين و وابسته ترين رژيمهاي منطقه و جهان... كار بزرگ امام(راحل) بود... كار پنجم او، ايجاد حكومتي بر مبناي اسلام بود... كار ششم او ايجاد نهضت اسلامي در عالم بود.»23
لذا بر همگان لازم و ضروري و واجب است اين حكومت الهي را حفظ نمايند كه امام خميني(ره) فرمودند: «اين اعجاز بزرگ قرن و اين پيروزي بي نظير و اين جمهوري اسلامي محتاج به حفظ و نگهداري است... بر ملت عظيم الشأن ايران است كه در تحقق محتواي آن به جميع ابعاد و حفظ و حراست آن بكوشند كه حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است.»24
شجاعت و دليري
شهامت و شجاعت از صفات بارز مردان الهي اعم از انبياء و امامان معصوم و اولياء الهي است. ايستادگي و مقاومت و مبارزه با شيطانهاي دروني (نفس اماره) و شيطانهاي بيروني (ظالمان و مستكبران) شيوه و توصيه انسانهاي نبوي و علوي است. امام اول، مجسمه شهامت و شجاعت، فرزندان و جامعه را اينگونه سفارش فرمودند: «كونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً» دشمن ستمگران و كمك ستمديده ها باشيد.
امام خميني(ره) نيز اين چنين بوده و اين صفت را از اجداد پاكش به ارث داشته است. وي با تمام كفر شرقي و غربي، طاغوت داخلي (دودمان پهلوي، منافقين كوردل) و خارجي (انگليس، آمريكا و اسرائيل و شوروي) با شعار نه شرقي و نه غربي مبارزه كرد. خلف صالح اش شجاع مرد استكبارستيز، امام المسلمين رهبر فرزانه انقلاب اسلامي در اين مورد فرمودند:
«از ديگر خصوصيات او (امام راحل) شجاعت و دليري وجان نثاري او بود، آماده بود كه در آنجايي كه او حق مي گويد و دنيا باطل مي گويد، با آن دنيا مواجه شود. اين كه در يكي از بيانيه هاي خود فرمود: «اگر استكبار جهاني، دين ما را تهديد كند، ما هم همه دنياي او را تهديد خواهيم كرد». راست مي گفت، مي توانست در مقابل دنيايي بايستد، همچنان كه آن روزي كه اين فرياد را در سال 1341 در قم بلند كرد، اول كار، كسي با او نبود... امام بزرگوار مردي هوشيار، با شهامت، با تدبير، با ابتكار و دريادل بود، امواج سهمگين در مقابل او، چيز كم اهميتي محسوب مي شدند. هيچ حادثه سنگيني نبود كه بتواند او را شكست بدهد، او را به خضوع در مقابل آن حادثه وادار كند همه حوادث تلخ و سختي كه در زمان ده ساله رهبري آن بزرگوار پيش آمد- كه خيلي زياد هم بود- امام از همه آنها بزرگ تر بود.»
روح خدا با سخنان كوبنده و دشمن شكن به حاكميت استبداد درايران خاتمه داده و روشني اسلام را برصفحه قلب امت مستضعفان تاباند كه فرمودند:
«نهضت مقدس اسلامي ما عمر چپاولگري ها و ديكتاتوري ها را درايران به سر آورده است.»
درمورد شجاعت و شهامتش در دوران اول شروع نهضت اسلامي، خود فرمودند:
«اگر من يك وقتي ديدم كه مصلحت اسلام اقتضا مي كند كه يك حرفي بزنم، مي زنم و دنبال اش راه مي افتم و از هيچ چيزي نمي ترسم. بحمدالله تعالي- والله تا حالا نترسيده ام.- آن روز هم كه مي بردندم، آنها مي ترسيدند، من آنها را تسليت مي دادم كه نترسيد.»
و نيز فرمودند:«والله من به عمرم نترسيدم»
امام عزيز راحل از آغاز انقلاب 1341 تا پيروزي آن 22 بهمن 1357 چه شجاعانه و با شهامت تا سرنگوني طاغوت و برپايي نظام قدرتمند اسلام، لحظه اي آرام و قرار نگرفت و مدت ده سال اين كشتي نجات را از طوفان هاي جنگ هشت ساله، حمله آمريكا توطئه هاي كودتا، ترورهاي ناجوانمردانه عجيب و غريب، محاصره اقتصادي و نظامي و... نجات داده و در وصيت نامه الهي و سياسي اش نيز فرمود:
«با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و بسوي جايگاه ابدي سفر مي كنم.» 25
امام راحل «ره» حكيم و نوآور
حكيم به كسي مي گويند كه سخن نو و مفيد مي گويد و نظريات مستقل و تازه اي را به جامعه تحويل دهد. امام امت(ره) اين چنين بود و هيچ وقت به گفتار گذشتگان و ديگران در موضوعي بسنده نمي كرد بلكه آن را نقد نموده و در آن موضوع حرف تازه اي و مطلب نويي به جامعه تحويل مي داد. مقام معظم رهبري در اين راستا فرمودند:
«از جمله خصوصيات امام خميني(ره) كه من در طول 37 سال آشنايي با او شناختم خردمندي و دانايي بود. لذا در هرجايي كه از وجود او چيزي بروز كرد نشانه اين دانايي و خردمندي در آن ديده شد. او روشن بين و روشنفكر و نوآور درمباحث ديني بود... او مظهر نوآوري علمي و تبحر در فقه و اصول بود. او متدين و متعبد، اما درعين حال روشن بين و آگاه و بكارگيرنده خرد با آفاق عظيم درمسائل اعتقادي و عملي بود.»26
حكيم فرزانه
مقام معظم رهبري «دامت بركاته» امام راحل«ره» را حكيم به معناي واقعي دانسته و چنين فرمودند:
«امام يك حكيم به معناي واقعي بود، يعني واقعا پشت ديوار و پشت حجاب را مي ديد، كه ماها قادر نبوديم آن را ببينيم. ايشان چيزهاي خيلي ريزتري از آنچه در حد ديد ما بود و هست، مي ديد.» ...27
...«حركت امام نه تنها موج جديد بازگشت به اسلام را كه درميان اقشار تحصيلكرده و دانشجويي پا گرفته بود، در ابعاد گسترده اي تقويت نمود، بلكه در رابطه مذهب و سياست مذهب و حكومت داران تغييرات تاريخي پديد آورد... (ايشان) در ظرف دو دهه توانستند چهره نويني از اسلام بسازند چهره اي مترقي، انقلابي، مبارز، چهره اي كه از خود هم حكومت و سياست داشت، و هم اقتصاد و آيين كشورداري اسلامي كه به خفقان، ديكتاتوري و استبداد پايان مي داد و به جاي آن آزادي، حرمت انديشه و تامين حقوق اجتماعي انسانها را جايگزين مي ساخت. اسلامي كه با نفوذ ابرقدرتها در ايران پايان مي داد و به جاي آن ايراني مستقل و متكي به خود مي ساخت.»
لزوم تبري از دشمنان امام خميني(ره)
عده اي از فريب خوردگان دشمنان اسلام و بشريت وتفاله هاي آمريكا و انگليس در روز مقدس و دوست داشتني 16آذر كه روز دانشجو نامگذاري شده است از حضور با صفاي دانشجويان عزيز ايران اسلامي استفاده كرده بر عليه مقدسات شعار دادند و عكس امام راحل«ره» را پاره و آتش زدند كه دشمني اينان و اربابانشان را جز دشمني با اسلام و معصومان(ع) چيزي نمي توان نامگذاري كرد زيرا امام عزيز انقلابي را بنيانگذاري فرمود كه از فرامين خداوند متعال و جانشينان معصومش نشأت گرفته و از شاخصه هاي مهم آن استكبارستيزي است.
رهبر فرزانه انقلاب درضرورت تبري مؤمنين و دوستان امام و انقلاب اسلامي فرمودند:
«اين عقلانيت است كه دشمنان اين ملت و دشمنان اين كشور و دشمنان اسلام و دشمنان انقلاب، شما را از خود بدانند و براي شما كف و سوت بزنند، شما هم همين طور خوشتان بيايد، دل خوش كنيد، اين عقلانيت است؟! اين نقطه مقابل عقل است. عقل اين است كه به مجردي كه ديديد برخلاف آن مباني اي كه شما ادعايش را مي كنيد، چيزي ظاهر شد، فورا خودتان را بكشيد كنار، بگوييد نه نه نه، ما نيستيم. به مجردي كه ديديد به عكس امام خميني(ره) اهانت شده به جاي اينكه اصل قضيه را انكار كنيد، كار را محكوم كنيد... در اين قضاياي اهانت به امام راحل رضوان الله تعالي عليه، مردم ما عصباني شدند خشمگين شدند، حق هم دارند، اعلام برائت كردند، جا هم داشت، خوب هم بود.» 28
شخصيت كم نظير
درتاريخ زندگي انسانها، در هر قوم و زماني، افرادي بلندآوا و شخصيت بنام و سرآمد زمان پيدا مي شود كه همه را تحت الشعاع شخصيت خود قرار دهد. در بين انبياء پيامبرخاتم(ص) سيدالانبياء بودند و دربين اوصياء اميرمؤمنان علي(ع) سيدالاوصياء هستند، و در بين شهدا نيز امام حسين(ع) سيدالشهدا مي باشند؛ بعد از انبيا و اوصياء كسي كه جامع اضداد بوده و در تمام ابعاد مختلف و متعدد، سرآمد زمان باشد و در جامعه تاثيرگذار بوده و عصر را از آن خود قرار دهد، امام خميني(ره) هستند كه اين عصر را عصر خميني قرار دادند. شخصيتهاي نام آور جهان نيز به اين مسئله اذعان داشته و اقرار نموده اند: سكاندار حكيم انقلاب اسلامي دراين مورد فرمودند:
«امام خميني(ره) آن چنان بزرگ بود كه درميان بزرگان و رهبران جهان و تاريخ، به جز انبياء و اولياي معصومين(ع) به دشواري مي توان كسي را با اين ابعاد و با اين خصوصيات تصور كرد... آن بزرگوار، قدرت ايمان را با عمل صالح، اراده پولادين را با همت بلند، شجاعت اخلاقي را با حزم و حكمت، صراحت لهجه و بيان را با صدق و متانت، ابهت و صلابت رهبري را با رقت و عطوفت و خلاصه بسي خصال نفيس و كمياب را كه مجموعه آن در قرن ها و قرن ها به ندرت ممكن است در انسان بزرگي جمع شود همه و همه را با هم داشت... الحق شخصيت آن عزيز يگانه، شخصيت دست نيافتني و جايگاه والاي انساني او جايگاهي دور از تصور و اساطير گونه بود... امام خميني (ره) پدر مهربان، معلم دلسوز، مرشد حكيم، ديدبان جهان هميشه بيدار، طبيب درد و درمان شناس، سروش رحمت خدا برامت، يادگار انبيا، و اوليا در زمين بود... امام خميني (ره) يك حقيقت هميشه زنده است. راه او، راه ما، هدف او، هدف ما و رهنمود او، مشعل فروزنده ماست.» 29
ولي امر مسلمين، درجاي ديگر فرمودند:
«او (امام خميني «ره») الگوي كامل يك مسلمان و نمونه بارز يك رهبر اسلامي بود. او به اسلام عزت بخشيد و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز در آورد و ملت ايران را از اسارت بيگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصيت و خودباوري بخشيد و او صداي استقلال آزادگي را در سراسر جهان سر داد و اميد را در دلهاي ملل تحت ستم جهان زنده كرد.» 30
خلف صالح امام راحل «ره» در رحلت امام خميني (ره) فرمودند:
«مصيبت فقدان امام، همان به بزرگي امام بود و جز خدا و اوليائش كيست حد و مرز اين عظمت را بشناسند؟ آن جا كه دلهاي بزرگ بي تاب مي شوند، آن جا كه انسانهاي بزرگ دست و پا گم مي كنند، آنجا كه صحنه از بيقراري ميليونها و ميليونها انسان پر است، كدام زبان و قلم است كه بتواند نمايشگر و صحنه پرداز گردد. پس از عمري مبارك كه در راه اعتلاي اسلام سير شده بود، دنيا را وداع كرد.» 31
تكريم امام از مردم
امام علي (ع) فرمودند: من تفضل خدم؛ هر كس بزرگوار باشد، به ديگران خدمت مي كند. 32
يكي از صفات برجسته رهبران ديني، تكريم و تربيت انسانهاست. فلسفه ارسال پيامبران هم بر اين مبناست؛ خداوند متعال مي فرمايند:
«هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه وان كانوا من قبل لفي ضلال مبين.» 33
رسول اكرم (ص) از انسانهاي جاهل و بي فرهنگ عصر جاهليت، انسانهايي برجسته و لايق تربيت كرد و در تمام قاره هاي جهان مسلمان را سرلوحه اخلاق و فرهنگ قرارداده است؛ امامان معصوم (ع) نيز راه پيامبر خوبان را ادامه دادند و مردم را تكريم نموده و به آنان ارزش دادند حتي در حق برخي از آنان فرمودند: «بهشت مشتاق آنان است» امام راحل «ره» هم در همين راستا با تعليم و تربيت خود حتي مردم زمان امام طوري تكامل يافتند كه از مردم زمان رسول خدا (ص) پيشي گرفتند؛ بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي ايران در اين راستا فرمودند:
«من با جرأت مدعي هستم كه ملت ايران و توده ميليوني آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز در عهد رسول خدا (ص) و كوفه و عراق در عهد اميرالمومنين و حسين بن علي (ع) مي باشند.» 34
امام بزرگوار هميشه از مردم تكريم نموده و خود را خدمت گزار آنان دا نست و مردم را ولي نعمت مسئولان معرفي مي كردند؛ ايشان همواره مسئولان را به خدمت به مردم توصيه مي فرمودند: معظم له به مردم ايران روحيه خودباوري مي دادند؛ رهبر فهيم انقلاب در اين مورد فرمودند:
«كار مهم او، احياي روحيه خود باوري در ملت بود.»35
امام خميني (ره) در مورد احترام، قانون را محور مردم دانسته و فرمودند:
«قانوني كه مال همه ملت است و براي تهذيب همه ملت است و براي آرامش همه ملت است و براي مصالح همه ملت است، بايد محترم شمرده شود.» 36
مقام معظم رهبري همچنين فرمودند:
«او دانشمندي پارسا و خردمندي پارسا و خرمندي پرهيزگار و حكيمي سياستمدار و مومني نوانديش و عارفي شجاع و هوشمند و فرمانرواي عادل و مجاهدي فداكار بود. اسلامي كه فساد مالي و حكومتي رژيم را از بين مي برد و به جاي آن نظامي امن و مردمي با كارگزاراني صديق و مومن برپا نمود.» 37
از آن جا كه بين امام راحل «ره» و مردم هيچ فاصله اي نبود، او در دل مردم جاي داشت و مردم او را دوست داشتند؛ اين امر مورد تاييد و تاكيد فرهنگ اهل بيت «ع» نيز مي باشد. در روايت آمده است: «من اصلح فيما بينه و بين الله اصلح الله فيما بينه و بين الناس.» 38 هر كس بين خود و خدا را درست و اصلاح كند، خداوند متعال بين او و مردم را درست و اصلاح خواهد كرد.
(پاورقي ها در دفتر روزنامه موجود است)

 

(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14