(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه اول تير  1389- شماره 19676

شركاي ظالم
نشانه صدق امامت
عوامل كسب محبوبيت
اينطور دعا كن!
به مناسبت دهم رجب سالروز خجسته ميلاد امام نهم هدايت
راه هاي كسب رضوان الهي از ديدگاه امام جواد(ع)
رابطه حيا، حجاب و عفاف



شركاي ظالم

قال الامام الجواد(ع): العامل بالظلم والمعين له و الراضي به شركاء
امام جواد(ع) فرمود: ظالم و ياري كننده او و كسي كه به كار ظالم راضي است، هر سه شريكند1.

1-كشف الغمه، ج3، ص 194

 



نشانه صدق امامت

محمدبن ابي العلاء نقل كرده است: با يحيي ابن اكثم ملاقات كردم، به اوگفتم از علوم علويان اگر چيزي داري برايم بگو. گفت: «يك مطلب را به تو خبر مي دهم مشروط بر اينكه تا زنده ام به كسي نگويي»، من به او قول دادم كه به كسي نگويم.
او گفت: «به مدينه رفتم، ديدم فرزند امام رضا(ع)، امام جواد(ع) كنار قبر پيامبر(ص) است. با او پيرامون مسايل مختلف مناظره كردم، همه را پاسخ داد، در دلم مطلبي مانده بود، گفتم مي خواهم آن را آشكار نمايم، امام جواد(ع) به من فرمود: من به تو خبر مي دهم كه آن مطلب چيست؟ تو مي خواهي بپرسي در اين زمان امام كيست؟ گفتم: سوگند به خدا مي خواستم همين سوال را بپرسم. حضرت فرمود: امام اين زمان من هستم، گفتم: نشانه صدق مي خواهم در اين زمان عصايي كه در دست حضرت بود، به اذن خدا به سخن درآمد و گفت: «مولاي من امام اين زمان است و او است حجت خدا بر مردم»1

1-مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص393

 



عوامل كسب محبوبيت

پرسش:
با توجه به متفاوت بودن فرهنگ ها و ملت ها، چه عواملي موجب مي شود انسان بتواند محبوبيت و مقبوليت اجتماعي موردنياز خود را به دست آورد؟
پاسخ: به عنوان مقدمه نبايد از ياد برد كه همه خيرها و خوبي ها و از جمله محبوبيت، از جانب خداست. انسان بايد بداند كه جلب نظر ديگران در مرحله اول، ناشي از لطف و عنايت پروردگار است و اوست كه مي تواند محبت و دوستي را جايگزين دشمني و جدايي سازد. قرآن مجيد در اين باره خطاب به پيامبر اعظم(ص) مي فرمايد: «خداوند است كه دل هاي مؤمنين را به هم مهربان نمود. اگر تو تمام آنچه را كه در زمين است انفاق مي كردي، نمي توانستي پيوند دوستي در دل ها ايجاد كني، اما خداوند با ارايه خود دل هايشان را به يكديگر مهربان ساخت» (انفال-63)
شيبه بن عثمان مي گويد: «در روز حنين، پشت سر پيامبر اعظم(ص) مي رفتم و مي خواستم آن حضرت را به قتل برسانم. خداوند پيامبرش را از فكر من آگاه نمود. حضرت متوجه من شد. دست به سينه من زد و نام خدا را برد و براي حفظ من دعا كرد. در همان لحظه بر خود لرزيدم، او را نگاه كردم و ديدم كه او از گوش و چشم نزد من محبوب تر است. پس به نبوتش شهادت دادم. (سفينه البحار، ج1، ص22)
طبيعي است عوامل محبوبيت با عنايت به فرهنگ ها، مليت ها و نژادها، مختلف است اما آنچه مسلم است اينكه براي كسب محبوبيت و مقبوليت اجتماعي ضرورت دارد گام هاي عملي برداشته شود كه در اينجا به اهم آنها اشاره مي كنيم:
1- ايمان به خدا و عمل صالح
قرآن مجيد سرچشمه محبوبيت را ايمان به خدا و عمل صالح مي داند و مي فرمايد:
«ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا» (مريم-69)
كساني كه ايمان آورده و عمل شايسته انجام دادند، خداوند رحمان محبت آنان را در دل ها مي افكند.
فطرت هاي پاك و خدايي، كساني را كه موحد و خداجويند، بيش از ديگران مورد اعتماد مي دانند؛ هر چند خود به دلايل آن آگاه نباشند. شايد دليلش اين باشد كه ايمان به خدا، پندار، گفتار و كردار انسان را تحت تأثير خود قرار مي دهد و به صورت اخلاق عالي انساني مانند تقوا، درستي، امانت، شجاعت و گذشت، تجلي مي كند كه هر يك از آنها بسان نيروي عظيم مغناطيس، دل هاي ديگران را به سوي خود مي كشاند. در روايتي امام صادق(ع) مي فرمايد:
هيچ بنده اي در حال نماز و دعاي خود به خداوند توجه نمي كند، مگر آن كه خداوند دل هاي مؤمنان را به سوي او متوجه مي سازد و وي را از بهشت برخوردار خواهد ساخت. (من لايحضره الفقيه، ج1، باب03)

 



اينطور دعا كن!

عباسعلي كامرانيان
نزديك اذان مغرب بود و گروهي در مسجد درحال قرائت قرآن، اقامه نماز و دعا بودند. در اين ميان، فردي دستها را به سوي خدا بلند كرده بود و بلندبلند دعا مي كرد و...
يكي از نمازگزاران كه پيرمردي بيمار بود نزديك او رفت و گفت:
برادر! اگر ممكن است، آرامتر دعا كنيد! وقتي شما بلندبلند دعا مي كنيد من نمي توانم تمركز داشته باشم و نمازم را درست و صحيح بجا آورم.
فرد دعاكننده نگاهي به او كرد و گفت: آقا دارم دعا مي كنم، كار خلافي كه انجام نمي دهم! مگر دعا هم حواس كسي را پرت مي كند برادر؟!
پيرمرد گفت: مي دانم، خدا قبول كند فقط مي گويم: آرام دعا كن همين!
دعا كننده ديگر سخني نگفت و به كار خود ادامه داد.
پيرمرد بيمار نيز به آن سوي مسجد رفت و به اقامه نماز پرداخت. از قضاي روزگار، عارفي وارد مسجد شد و چون جاي پيرمرد خالي بود، در همانجا در كنار فرد دعاكننده نشست و مشغول عبادت شد. پس از مدتي رو به فردي كه بلندبلند دعا مي كرد كرد و گفت:
انشاءالله الرحمن خداوند اجابت فرمايد، اما چرا بلندبلند دعا مي كني؟ مگر نمي داني كه با اينكار شما، ممكن است ديگران حواسشان پرت شود و نمازشان يا دعايشان مختل گردد؟
علاوه بر آن، مگر فكر مي كني اگر آرام دعا كني، العياذ بالله خداوند سبحان دعايت را نمي شنود؟!
دعا كننده گفت: اولاً اينطور بهتر به دلم مي نشيند و ثانياً عادت كرده ام!!
عارف گفت: مگر نمي خواهي خداوند سبحان دعايت را اجابت كند؟
مرد گفت: چرا.
عارف افزود: پس همانطوري كه حضرت حق تعالي دستور داده دعا كن!
مرد گفت: خداوند در اين باره چه دستوري داده است كه ما نمي دانيم.
عارف گفت: خداوند سبحان در آيات متعدد، شيوه دعا كردن را بيان فرموده است. مثلاً در آيه 205 سوره اعراف در اين خصوص فرموده اند: و اذكر ربك في نفسك تضرعاً و خيفه و دون الجهر من القول بالغدو والاصال و لا تكن من الغافلين
پروردگارت را در دل خود، از روي تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، ياد كن؛ و از غافلان نباش!
مرد دعاكننده گفت: چشم حاج آقا و آرام و زيرلب دعاي خويش را ادامه داد.
عارف نيز زير لب ناليد: ...
دستها را چون برآريد از نياز
در ميان دست ما گردند باز!
پيش از اين كز سينه آهي بركشيد
آه ما را از درون خواهيد شنيد!
من كه جز «آدم» ندارم جانشين
پس چرا قهر مي كني اي نازنين؟!...(1)

1- مثنوي هفتصد بيتي گل روي خدا- ص90

 



به مناسبت دهم رجب سالروز خجسته ميلاد امام نهم هدايت
راه هاي كسب رضوان الهي از ديدگاه امام جواد(ع)

رضا شريفي
زندگي پيامبران و امامان(ع) كه در كتاب و سنت آمده است، سرشار از آموزه هايي براي رسيدن به رضوان الهي است. از اين رو قول و فعل و تقرير ايشان به عنوان حجت و سرمشق هاي زندگي بشر قرار گرفته و بر همگان واجب شده تا براي رسيدن به رضوان الهي از آنان پيروي كنند. خداوند در آيه 31 سوره آل عمران مي فرمايد: قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله؛ بگو اگر خداوند را دوست مي داريد، از من پيروي كنيد تا خداوند شما را دوست بدارد. اين بدان معناست كه محبت الهي تنها در سايه سار اطاعت از معصومان(ع) به دست مي آيد؛ چنان كه محبت بي اطاعت و پيروي، ادعاي دروغيني است كه برخي بيان مي كنند. بنابراين دست يابي به خشنودي، رضايت و محبت الهي به آن است كه از پيامبر(ص) و خلفاي به حق او(ع) اطاعت و پيروي كنيم و سنت و سيره ايشان را سرمشق زندگي خويش قرار دهيم. يكي از اين معصومان(ع) حضرت امام جواد(ع) است. آن بزرگوار همانند ديگر انوار آسمان امامت و ولايت، همه زندگي اش سرشار از هدايت و حقيقت است. به آن چه مي گفت عمل مي كرد و سخن و كارش بازتابي از آموزه هاي قرآني و تجسم آيات وحياني بود. نويسنده به بهانه سالروز ولادت آن حضرت به بررسي برخي از آموزه هاي اخلاقي آن حضرت پرداخته و راه رسيدن به خشنودي خدا را تبيين كرده كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
امام جواد(ع) مظهر حقيقت كل
خداوند خود را به حقيقت محض مي ستايد؛ (قصص، آيه 53 و آيات ديگر) چرا كه جز او حقي نيست و حقانيت هر چيزي به اوست. پيامبر(ص) مظهر كامل و تمام چنين حقيقتي است و به حكم آيه مباهله، اميرمؤمنان علي(ع) و ديگر انوار معصومان نيز مظهر همين حقيقت كل هستند. بر اين اساس، امام جواد نيز مظهريت كامل و تمام اين حقيقت كل را دارا مي باشد.
نتيجه چنين تصويري از امام جواد(ع) اين خواهد بود كه همه زندگي آن حضرت(ع) مسبوق به رضايت الهي است و چيزي جز آن چه را خدا خواسته انجام نمي دهد و در حقيقت مجراي خواسته هاي الهي است. البته براساس آيه 30 سوره دهر همه انسان ها اين گونه هستند و همواره مشيت الهي و خواست كلي او مقدم برخواست انسان هاست، چنان كه به صراحت مي فرمايد: «ما تشاوون الا ان يشاءالله»؛ هر آن چه را خدا اراده كرد شما مي خواهيد. امام تفاوت معصوم(ع) با ديگران در اين است كه سبقت مشيت الهي در آنان هم در مشيت تشريعي و تكويني الهي است. به اين معنا كه آنان به اراده و اختيار، مشيت الهي را انجام مي دهند و در همان مسير گام برمي دارند و بر آن رضايت دارند. اين گونه است كه حتي در صحراي كربلا جز جميل و زيبايي نمي بينند؛ چرا كه خداوند خواسته بود كه اهل بيت(ع) شهيد و اسير ببيند و ايشان خشنود و راضي به رضايت الهي بودند. سخن آنان همواره اين است: يكي درد و يكي درمان پسندد/ يكي وصل و يكي هجران پسندد/ من از درمان و درد و وصل و هجران/ پسندم آن چه را جانان پسندد.
چنان كه امام باقر(ع) در ديدار جابر بن عبدالله انصاري از بينش و نگرش اهل بيت(ع) و رضايت مندي ايشان به مشيت الهي اين گونه سخن مي گويد كه در حكايت پيش رو آمده است: جابربن عبدالله انصاري، صحابي رسول خدا(ص) در بستر بيماري افتاده و آخرين لحظات زندگاني خود را مي گذراند. امام باقر(ع) به عيادت او رفت و با مهرباني كنارش نشست و فرمود: اي جابر، حالت چطور است؟ جابر، پيرمردي كه عمري را در ركاب پيشوايان معصوم عليهم السلام گذرانيده بود، عرض كرد: حال پيرمردي را دارم كه پيري را بر جواني مي پسندد و مرگ را نسبت به زندگاني بيشتر دوست دارد و به بيماري نسبت به تندرستي علاقه بيشتري دارد. او مي خواست اين گونه بر ناملايمات شكرگزارد و بگويد كه از هيچ يك از آن ها نابردباري نمي كند.
اما امام باقر(ع) سخني فراتر از آن گفت و فرمود: «اما من آنچه را خدا بخواهد دوست دارم. اگر جواني را بخواهد به آن علاقه مندم و اگر بيماري را بر تندرستي من بپسندد، من هم همان را مي خواهم و اگر زندگي را بر مرگ در مورد من ترجيح دهد، همان را برمي گزينم.»
روزي شخصي خدمت پيامبر اكرم(ص) رسيد و پرسيد: معناي رضا چيست؟ آن را براي من شرح دهيد. پيامبر اكرم با لبخند شيريني بر لب، پاسخ فرمود: «جبرئيل امين از سوي خدا، جايگاه وارسته رضا را برايم اين چنين بيان كرد: فرد خشنود به خواست پروردگار، كسي است كه از خداي خود ناخرسند نشود؛ خواه دنياي خوبي داشته باشد و خواه دنياي خوبي نداشته باشد و ديگر اينكه به نيكي اندك خود در برابر خواست خدا راضي و مغرور نشود».
امام جواد(ع) نيز همانند ديگر معصومان(ع) كه مظاهر حقيقت كل هستند، در قول و عمل اين رضايت مندي به مشيت الهي را بارها نشان داد. آن حضرت(ع) بزرگ ترين آرمان بشريت را دست يابي به اين امر مي داند و بر اساس آموزه هاي قرآني بر اين باور تأكيد مي كند كه «رضوان من الله اكبر؛ رضوان الهي بزرگ تر از هر چيزي است» (سوره توبه، آيه72)
در اين آيه خداوند رضوان خود را برتر و بزرگ تر از هر چيزي بر مي شمارد و در حقيقت صفت اكبر راكه صفت خاص خداوند است به رضوان خود نيز مي بخشد. به اين معنا كه اگر در هستي بزرگ تر از خدا معنا و مفهومي ندارد، در ميان خواسته ها و آرمان هاي هستي نيز چيزي جز رضوان و خشنودي الهي بزرگ تر نيست. (نگاه كنيد، تفسير الميزان، ج18، ص238)
مرحوم علامه طباطبايي بر اين باور است كه معرفت انسان نمي تواند رضوان الهي و حدود آن را درك كند، چون رضوان خدا محدود و مقدر نيست تا وهم بشر بدان دست يابد و شايد براي فهماندن اين نكته بود كه كمترين درجه رضوان خدا هر چقدر هم كه كم باشد، از اين بهشتها بزرگتر است؛ يعني بزرگترين سعادت و رستگاري براي فرد عاشق و دوستدار خداوند اين است كه رضايت معشوق خود را جلب كند، بدون اين كه در صدد ارضاي نفس خويش باشد. بنابراين مي بينيم كه رضوان الهي نقطه مقابل رضاي شخصي و فردي قرار مي گيرد. قابل ذكر است كه در ادامه آيه مورد اشاره آمده است كه: رضوان الهي حقيقت هر رستگاري بزرگي است.
امام جواد(ع) بر اين اساس از مردم مي خواهد تا رضوان الهي را مقصد غايي خود قرار دهند و براي دست يابي به اين هدف راه و روش آساني را نشان مي دهد. آن حضرت مي فرمايد: «ثلاث يبلغن بالعبد رضوان الله تعالي: كثره الاستغفار، ولين الجانب، و كثره الصدقه و ثلاث من كن فيه لم يندم: ترك العجله و المشوره و التوكل علي الله عند العزم.»
سه چيز است كه رضوان خداوند متعال را به بنده مي رساند: 1- زيادي استغفار، 2- نرم خو بودن، 3- و زيادي صدقه. و سه چيز است كه هر كس آن را مراعات كند، پشيمان نشود: 1- ترك نمودن عجله، 2- مشورت كردن، 3- و به هنگام تصميم توكل بر خدا نمودن. (مسند الامام الجواد، ص742)
با نگاهي گذرا به زندگي آن حضرت(ع) مي توان دريافت كه ايشان راهي را به مردم نشان مي دهد كه خود آن راه، سيره زندگي آن حضرت بوده است. وي انساني است كه زندگي اش را به عبادت مي گذراند و شبانه روز خويش را وقف بندگي خدا مي كند و هرگز از استغفار جدا نمي شود. با مردمان نرم خويي داشت و همواره با فروتني و تواضع با مردم مواجه مي شد و اهل جود و انفاق و ايثار بود، به گونه اي كه وي را جواد (بخشنده) ناميده اند. بنابراين، آن حضرت(ع) براي دستيابي به رضوان الهي راهي را به مردم نشان مي دهد كه خود را پيموده و در زندگي تجربه كرده است.
دراين جا نگاهي گذرا به راههاي سه گانه آن حضرت براي دستيابي به رضوان الهي ما را با اين مفاهيم بيشتر آشنا مي كند.
استغفار
يكي از نعمت هاي الهي به بندگان خود، استغفار و توبه است. بي گمان اگر درهاي توبه و استغفار بر روي بندگان بسته مي شد، انسان ها در نوميدي محض قرار مي گرفتند و بر اثر خطا و گناهي، مي بايست دست از رسيدن به كمالات از جمله رضوان الهي مي شستند. اما استغفار نعمت بزرگ الهي به انسانها است تا اين گونه خود را پاك و پاكيزه سازند، گويي كه هرگز گناه و خطايي مرتكب نشده اند.
استغفار به معناي درخواست پوشش و گذشت و آمرزش است. (مفردات راغب) به اين معنا كه انسان از خدا مي خواهد كه وي را ببخشد و در حق وي گذشت نمايد و او را با رحمت خود پوشش دهد. اين واژه در اصطلاح قرآني به معناي درخواست زباني يا عملي آمرزش و پوشش گناه از خداوند به هدف مصونيت از آثار بد گناه و عذاب است. (كشف الاسرار ج2ص64 و نيز التحرير و التنوير ج4 ص29).
استغفار با توبه اين تفاوت را دارد كه استغفار آمرزش خواهي از گناهان براي پيراستن روح است و توبه اقدام براي آراستن روح به صفات پسنديده اي چون توحيد است (الميزان ج01ص 041) و يا استغفار درخواست آمرزش از گناهان پيشين و توبه پشيماني و بازگشت به خدا درباره گناهاني است كه امكان دارد درمقام عمل انجام دهد. (تفسير كبير فخر رازي ج71 ص181)
آيات بسياري در قرآن به مسئله استغفار پرداخته و ارزش و جايگاه و اهميت آن را نشان داده است. اين واژه در قرآن 86 بار تكرارشده كه بيانگر اهميت آن است. خداوند در آياتي از قرآن به پيامبر(ص) با آن كه وي خود از اهل عصمت و طهارت است، دستور استغفار مي دهد و مي فرمايد: به سوي خداوندت استغفار كن. (نصر، آيه3)
خداوند همچنين در آياتي ديگر به مؤمنان دستور مي دهد كه استغفاركنند (بقره، آيه 991 و نيز آل عمران، آيه 3 و آيات ديگر) و يا اين كه اهل استغفار در سحرگاهان باشند. (ذاريات، آيه81) خداوند پس از بيان اهميت و ارزش استغفار، به بيان اين راهكار براي برون رفت از مشكلات و معضلات فردي و جمعي اشاره كرده و مي فرمايد: دو عامل اصلي و كلي است كه حتي عذاب هاي طبيعي و غيرطبيعي چون سيل و زلزله و جنگ و عذاب استيصالي ريشه كن را از انسان دور مي سازد. يكي وجود پيامبر(ص) است و ديگري استغفار (انفال آيه33)
حضرت اميرمؤمنان (ع) دراين باره مي فرمايد: در روي زمين دو وسيله و ابزار امنيت از عذاب الهي وجود داشت: يكي از آن دو وجود پيامبر(ص) بود كه با رحلت آن حضرت برداشته شد و انسان ها از آن محروم شدند ولي ديگري كه استغفار است همواره براي همگان تا قيامت وجود دارد. پس بدان تمسك جوييد و چنگ زنيد و آن گاه آيه 33 سوره انفال را خواند. (نهج البلاغه حكمت 88)
استغفار تا آن اندازه مهم و ارزشمند است كه حتي عذاب يعني كيفر اعمالي كه در دنيا انسان به جهت تكوين و يا تشريعي بدان مبتلا و گرفتار مي گردد، از وي و يا جامعه برداشته مي شود. انسان با استغفار مي تواند از اين دسته عذاب هاي دنيوي و اخروي كه به خاطر بازتاب و واكنش طبيعي اعمال، گريبانگير او مي شود، رهايي يابد.
آثار استغفار
از مهم ترين آثار استغفار كه در آيات قرآن بدان اشاره شده مي توان به پيشگيري از عذاب الهي (انفال آيه 33)، آمرزش گناهان (نوح آيه 01) افزايش روزي (نوح آيه 11)، ازدياد فرزندان (نوح آيه 21) و رفاه و عمر طولاني (هود آيه 3) نام برد. قرآن بيان مي دارد كه بهترين زمان استغفار سحرگاهان است (ذاريات آيه 81، آل عمران آيه 71 و نيز يوسف آيه 89) زيرا حالات و موقعيت هاي مختلف زماني و مكاني از نقش اقتداري (مزمل آيه 6) و ويژه اي برخوردار است چنان كه درباره ليله القدر گفته شده است (قدر آيه 1).
كثير در آيات قرآن به معناي بيش از هفتاد آمده است. در تفسيري از علي بن محمد الهادي(ع) درباره معناي كثير آمده است كه قرآن به پيامبر(ص) فرموده كه خداوند تو را در«مواطن كثير» (توبه آيه 52) ياري داده است و آن حضرت بيان مي دارد كه شمار غزوات و سراياي آن حضرت بيش از هفتاد تا هشتاد بوده است؛ بنابراين «كثير» به معناي بيش از هفتاد است. از اين رو كسي كه مي خواهد استغفار نمايد، مي بايست در سحرگاهان و بيش از هفتاد بار به طور استمراري استغفار كند تا مصداق اهل استغفار شود. اما پيش از اين كه به اين روايات تفسير تمسك شود قرآن خود به صراحت به عدد هفتاد اشاره كرده است: استغفر لهم او لاتستغفر لهم ان تستغفرلهم سبعين مره فلن يغفرالله لهم (توبه آيه 08) چه برايشان آمرزش بخواهي و يا نخواهي يكسان است حتي اگر برايشان 07 بار آمرزش بخواهي خدا آنان را نمي آمرزد. در اين آيه به صراحت از عدد 07 ياد شده است كه مي رساند 07، عدد مطلوبي است كه مؤمن مي تواند با آن خود را در شمار مستغفران قرار دهد و از گناهان و مشكلات دنيوي و اخروي و نيز مادي و معنوي برهاند. پس براساس آنچه امام جواد مي فرمايد استغفار بنده بايد زياد باشد تا جزو مستغفران قرار گيرد و لذا تأكيد مي كند: كثره الاستغفار.
به هرحال، استغفار نعمتي است كه انسان ها مي توانند با آن براي دفع عذاب، رفع عذاب و جلب منفعت بهره گيرند. از اين رو حضرت امام جواد(ع) يكي از راه هاي رسيدن به رضوان الهي را كثرت استغفار مي داند و برآن تأكيد مي ورزد.
نرم خويي و فروتني
از ديگر راهكارهايي كه امام جواد(ع) براي رسيدن به رضوان الهي بيان مي كند، نرم خويي و فروتني است. اگر در بخش نخست راهكار امام(ع) بازسازي رفتار با خداوند و چگونگي ارتباط با او تبيين شده در بخش دوم و سوم به ارتباط با مردم توجه مي دهد. به اين معنا كه راه رسيدن به خداوند از درون خلق مي گذرد و خدمت به خلق به قصد وجه الله، بزرگ ترين عبادت است. اين ارتباط با انسان ها مي بايست به دور از هرگونه تكبر و غرور و استكبارورزي باشد. از ا ين رو به حوزه اخلاق پيش از حوزه عمل اجتماعي توجه مي دهد، چراكه انسان هاي بسياري هستند كه اهل خدمت به خلق هستند ولي اهل فروتني و تواضع نمي باشند. به اين معنا كه انفاق و احسان مالي مي كنند ولي رفتارشان سرشار از منت و تكبر و غرور است.
بنابراين پيش از اين كه به حوزه عمل اجتماعي و خدمات اجتماعي كه همان احسان و انفاق و نيكوكاري باشد تأكيد كند بر بازسازي منش اخلاقي توجه مي دهد؛ چراكه خوي خوش بهتر از هر چيزي در زندگي بشر است.
سعدي در گلستان داستاني را آورده كه اين معنا را به خوبي بيان مي كند. وي مي نويسد كه يكي از پارسايان به شدت نيازمند و تهيدست شد، شخصي به او گفت: فلان كس ثروت بي اندازه دارد، اگر او به نيازمندي تو آگاه شود، بي درنگ در رفع آن بكوشد.
پارسا گفت: مرا نزد او ببر، آن شخص گفت: با كمال منت و خشنودي تو را نزد او مي برم. سپس دست پارسا را گرفت و با هم نزد آن ثروتمند رفتند، هنگامي كه پارسا به مجلس ثروتمند و ارد شد، ديد او لب فرو آويخته و چهره درهم كشيده و ترشروي نشسته است، همانجا بازگشت و بي آنكه سخني بگويد، آن مجلس را ترك كرد، شخصي از پارسا پرسيد: چه كردي؟ پارسا گفت: عطايش را به لقايش بخشيدم. (يعني با ديدار چهره خشم آلود و درهم كشيده او، ازبخشش او گذشتم و از عطاي او چشم پوشيدم.)
مبر حاجت به نزد ترشروي/ كه از خوي بدش فرسوده گردي/ اگر گويي غم دل با كسي گوي/ كه از رويش به نقد آسوده گردي
فروتني زماني معنا مي يابد كه شخص داراي امتياز و منصب و قدرت و ثروتي باشد وگرنه فروتني معنا و مفهوم نمي يابد.
بر اين اساس فروتني در روايات از دسته فضايل اخلاقي و هنجارهاي اجتماعي دانسته شده كه كسي بر آن حسادت نمي ورزد.
به سخن ديگر فروتني تنها در حوزه قدرت و ثروت معنا و مفهوم مي يابد و اگر كسي با همه ثروت و قدرت خويش در برابر ديگراني كه از آن امتياز و ثروت و قدرت برخوردار نباشند، تواضع و فروتني كند، كاري عظيم و بزرگ انجام داده است و اين خود بيانگر روح بزرگي است كه در اين تن فروتن وجود دارد كه براي قدرت و ثروت، پشيزي ارزش معنوي قايل نشده و آن را معيار سنجش و داوري خويش براي انسانيت نشمرده است.
از اين رو امام جواد(ع) تواضع در برابر مردم و خوش خويي را دروازه اي به سوي رضوان الهي مي داند، چرا كه فروتني و خوشخويي و نرم خويي، انسان را از تكبر و استكبار دور مي سازد كه عامل سقوط ابليس و شياطين بوده است و انسان هر بدبختي كه در دنيا و آخرت مي كشد به سبب همين تكبر و خودبزرگ بيني و در نتيجه استكبار و ستم به ديگران است.
احسان و انفاق
سومين دستور امام جواد(ع) براي رسيدن به رضوان الهي انفاق و احسان است كه خود آن حضرت(ع) نماد اين فضيلت انساني بود و وي را بر اين پايه جوادالائمه خوانده اند.
انفاق و صدقه به ديگران كه عمل اجتماعي است همواره در قرآن در كنار عبادت محض خدا يعني نماز گذاشته شده است. اين بدان معنا است كه بندگي دو بال اصلي دارد كه عبارت از ارتباط درست و خاضعانه در برابر خدا و ارتباط درست و متواضعانه در برابر مردم است كه با انفاق و صدقه كمال مي يابد.
دل هاي پاك و قصد خير و نيك به همه اعمال و رفتار ما معناي درست مي بخشد و تقرب به رضوان الهي را سرعت مي بخشد. از اين رو آن حضرت در جايي ديگر مي فرمايد: «القصد الي الله تعالي بالقلوب أبلغ من اثعاب الجوارح بالاعمال.»؛ با دلها به سوي خداوند متعال قصد و آهنگ نمودن، رساتر از به زحمت انداختن اعضا و جوارح با اعمال است.
با اين همه عمل نيك و خير يعني قصد وجه الله است كه كلمات ايمان را عروج مي دهد و بالا مي برد. (فاطر، آيه01) انفاق و احسان در همه اشكال به خصوص در انفاقات مالي و صدقات يكي از كارهائي است كه نقش بالا برنده را ايفا مي كند و آدمي را به سوي رضوان الهي سوق مي دهد.
بي گمان، يكي از نيكوترين راه ها براي صرف مال و بهره جاودانه بردن از آن، صدقه دادن مال در راه خداست. البته صدقات دو دسته اند: «واجب و مستحب.» صدقه واجب عبارت است از بخشي از اموال شخصي كه با شرايطي خاص به افرادي مخصوص داده مي شود، از جمله زكات، خمس و فطريه. ولي صدقه مستحب اندازه خاصي ندارد و انسان مي تواند هر مقدار از مالش را كه بخواهد در راه خدا به فقرا و نيازمندان ببخشد. البته بخشش اموال بايد در حد اعتدال باشد و اگر درحدي باشد كه براي خود شخص ايجاد تنگدستي كند، مذموم شمرده شده است.
بهترين نوع صدقات همان صدقات مستحب است، چرا كه انسان در اين جا با اختيار خود از هر آن چه دارد در راه خدا بخشش و احسان و جود مي كند. چنين شخصي ديگران را در اموال خود صاحب حق و شريك مي داند و مي كوشد تا با از ميان بردن هر نوع دلبستگي و وابستگي، تنها رضوان الهي را بجويد.
آثار انفاق
درباره آثار صدقات در زندگي دنيوي روايت بسياري آمده است كه از جمله آن ها مي توان به موارد زير اشاره كرد.
پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: به وسيله صدقه، رزق و روزي را براي خود نازل كنيد. هم چنين امام صادق(ع) فرموده: «صدقه، دين را ادا مي كند و بركت را براي انسان به دنبال دارد.»
امام علي(ع) درباره نقش صدقه در زندگي دنيا مي فرمايد: «هرگاه بي چيز شديد بوسيله صدقه با خدا تجارت كنيد.»
همچنين پيامبر اسلام فرمود: «صدقه بدهيد، همانا صدقه مال را زياد مي كند، پس صدقه بدهيد خداوند شما را مورد رحمت خويش قرار دهد.»
امام باقر(ع) مي فرمايد: «صدقه هفتاد بلا را از انسان دور مي كند و نيز مرگ سوء را از او دور مي نمايد چرا كه صاحب صدقه هرگز با مرگ سوء از دنيا نمي رود.»
پيامبراكرم(ص) مي فرمايد: «صدقه و صله رحم شهرها را آباد مي كند و بر عمرها مي افزايد.» از پيامبراكرم(ص) امام صادق، امام كاظم و اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده است: «بيماران خود را به وسيله صدقه درمان كنيد.»
امام باقر(ع) فرمود: «نيكي و صدقه، فقر را دور مي كند.» (الميزان، ج2، ص420و ص334.)

 



رابطه حيا، حجاب و عفاف

اعظم حاج-ميرزا عطار
سدير صيرفي از امام صادق(ع) از پدران بزرگوارش از رسول خدا(ص) روايت كرده است كه فرمودند: «خلق نور فاطمه(س) قبل ان تخلق الارض والسماء» نور فاطمه پيش از خلقت آسمان و زمين آفريده شد.
خداوند در روي زمين بر انسانها نعمت را كامل كرده است همانگونه كه پيامبر(ص) مي فرمايد: من دو چيز گرانبها را در نزد شما به امانت مي گذارم اول قرآن و دوم عترت و خاندان من است. آن حضرت راه صلاح و رستگاري انسان را در تمسك به اين دو چيز مي داند.
يكي از مواردي كه بايد به آنها تمسك جست رعايت حجاب و عفاف و حيا در رفتار است كه البته الگوي ما در اين باب، ائمه اطهار(ع) به ويژه حضرت زهراي مرضيه(س) مي باشد.
پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمودند: حيا زيباست، اما در زنان زيباتر است.
دشمن قسم خورده انسان ابليس، هر لحظه در كمين است تا انسان را از مسير خشنودي خداوند بيرون براند. يكي از كارسازترين سلاح هاي او دوري از حيا و عفاف و حجاب مي باشد.
حيا، ديباي دلنشيني است كه بر هر قامتي زيباست ولي آن هنگام كه اين جامه بر قامت زنان پوشانده شود، زيبايي اش چند برابر و حسن آن افزون تر و تماشايي تر مي شود.
در هر جامعه اي كه حيا پوشش رفتار مردم آن جامعه باشد سلامت اخلاقي، سلامت رفتاري و سلامت فكري بر آن جامعه حاكم خواهد شد. همچنانكه اگر بي حيايي دامنگير جامعه اي گردد، فساد اخلاقي و رفتاري و افكار باطل در آن جامعه جريان مي يابد و روشن است اگر سلامت فكر و اخلاق و رفتار از جامعه رخت بر بندد نه تنها آينده اي روشن و متعالي و جامعه مترقي نخواهيم داشت بلكه انحطاط و افول را نيز در جامعه شاهد خواهيم بود و انسانيت از جامعه خواهد رفت و آرامش رواني و اجتماعي جاي خود را به ناآرامي و اضطراب مي بخشد.
از سوي ديگر زنان، مؤثرترين و پرنفوذترين قشري هستند كه مي توانند با حفظ ملكه حيا، جامعه را در مسير سلامت رواني و فكري پيش ببرند و شكوه زيبايي را در جامعه حاكم كنند.
حجاب محدوديت نيست، مصونيت است
يكي از شبهاتي كه نسبت به حجاب مطرح مي شود، اين است كه حجاب محدوديت است! پاسخ اين است كه اتفاقاً حجاب نه تنها محدوديت نيست بلكه ابزاري بازدارنده براي مزاحمان است كه فرصت حضور زن در عرصه هاي گوناگون را افزون مي كند. دليل آسيب پذيري زن، ظاهر جذاب اوست. از اين رو زن براي ايفاي نقش اجتماعي خود بايد به گونه اي در جامعه ظاهر شود كه دچار اضطراب دروني نشود. چنانچه قرآن كريم در سوره احزاب آيه59 مي فرمايد: «اي پيغمبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را به چادر فرو پوشند كه اين كار براي اينكه آنها شناخته شوند تا از تعرض و جسارت آزار نكشند بر آنان بسيار بهتر است.»
خداوند پوشش زن را مايه ايمني او از آزار مردان هوس باز دانسته است. برهنگي و خودنمايي در قالب پوشش، يكي از مسائل عصر حاضر است. از دارندگان چنين پوششي به «كاسيات عاريات» يعني پوشيدگان برهنه تعبير شده است. برهنگي لباس يا به سبب جنس پارچه آن است كه نازك و بدن نما باشد و يا بخاطر نوع دوخت آن كه به بدن بچسبد و حجم بدن را به نمايش گذارد.
«بر شما باد كه لباسهاي ضخيم بپوشيد كه هركس لباس نازك بپوشد دينش هم نازك و ناتوان خواهد شد. مبادا، هيچ كدام از شما با لباس بدن نما در برابر خداوند متعال بايستد.» (وسائل الشيعه ج5، ص29)
پوشيدن چنين لباسهايي در حقيقت احياي برهنگي و برخاسته از بي حيايي است. اين امر در سيره پيامبر چنان اهميتي داشته است كه وقتي ايشان پارچه نازكي مي ديدند، به پوشيدن لباس ديگري در زير آن توصيه مي كردند.
«امام علي(ع) فرموده است: هرگاه مردي برهنه شود شيطان به او نگاه انداخته و در او طمع مي كند.»
مسأله پوشش و حجاب و حيا تنها مخصوص زنان نيست و مردان نيز بايد آن را رعايت كنند تا امنيت و ارتباط هاي اجتماعي زن و مرد هرچه بيشتر شود. گذشته از اين كه توجه به اين نكات بر وقار و ابهت مرد نيز مي افزايد.
مرد يا زني كه از نظر حجاب و حيا دچار مشكل هستند براي جنس مخالف خود ايجاد جذابيت و يا دست كم جلب توجه مي كند كه هر پوشش و آرايشي كه به خودنمايي و جلب توجه بيانجامد، نشانه بي حيايي و مروج ارتباط ناسالم و بنابراين ناپسند است.
تشابه لباس
امام صادق(ع) مي فرمايد: درباره مردي كه لباسش بر زمين كشيده مي شد فرمود: در نظر ما شباهت مردان به زنان، پسنديده نيست.
(وسائل الشيعه، ج5، ص42)
در اجتماع، هر يك از زن و مرد با ويژگيهاي ظاهري خاص خود شناخته مي شوند. اين ويژگيها برآيند حركات و رفتار و نيز پوشش ظاهري آنهاست. جابجايي اين ويژگي نه تنها در شرع كه در عرف نيز پسنديده نيست و رفتاري خلاف عفت و حيا برشمرده مي شود.
جايگاه لباس حيا
حيا حقيقتي والاست كه تنها ويژه جسم انسان نيست. روح انسان نيز به پوشش شرم نياز دارد و بلكه حياي برون، برخاسته از حياي درون است. بنابراين گستره حيا بسي بي كرانه است و همه آفاق وجود انسان را در برمي گيرد از مجموع گفتار، رفتار و حركات انساني، تصويري در ذهن برجاي مي ماند كه به او شايستگي عنوان باحيا مي بخشد. به ديگر بيان حيا ماهيتي معنوي دارد كه حتي يكي از شيوه هاي كنترل و مديريت در جامعه ياري جستن از حيا و عفاف زن و مرد است.
حيا و حجاب يكي از اركان حفظ خانواده
امام صادق(ع) فرموده است: وقتي آيه ششم سوره تحريم نازل شد كه خداوند در آن مي فرمايد: «اي كسانيكه ايمان آورده ايد، خودتان و خانواده خود را از آتش حفظ كنيد. مردي از مسلمانان شروع به گريستن كرد و گفت: من درحالي كه از خويشتن عاجز و ناتوانم، تكليف خويشاوندانم نيز بر عهده ام نهاده شد. پيامبر(ص) فرمودند: براي تو همين اندازه بس است كه هرچه خود مي طلبي، از آنان نيز بطلبي و از آنچه خود را بازمي داري، بازشان داري.» (وسائل الشيعه ج16، ص147)
از اين دستور پيامبر(ص) مي توان فهميد كه مرد در خانواده به عنوان پشتوانه و استوانه در برابر رشد و انحطاط انساني اعضاي خانواده مسئول است.
مهم اينست كه مرد و زن نسبت به حياي ديني خانواده دغدغه داشته باشند و تنها تأمين نيازهاي مادي، مسئوليت را تمام شده نپندارد. بديهي است رفتار شايسته و كردار بايسته همراه با حيا و عفاف مرد و زن در خانواده، بهترين الگو و تأثيرگذارترين پيام راستي و درستي است و بايد نتيجه را به خداوند واگذاريم.
امام صادق(ع) در اين باره فرمودند: «حيا از ايمان است و ايمان در بهشت.) (كافي ج2، ص106)

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14