(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 6 تير 1389- شماره 19679

آزمون تبوك ريزش آسايش طلبان



آزمون تبوك ريزش آسايش طلبان

& عبدالكريم رضايي
جنگ ها و غزوه هايي كه براي مسلمانان پيش آمد و پيش خواهد آمد، هر يك آزمون هاي سخت و دشواري است كه تنها مؤمنان واقعي مي توانند از آن سربلند بيرون آيند و در كوره سوزان فتنه ها، زر وجود خويش را به نمايش گذارند. «تبوك» يكي از اين آزمون هاي سخت بود كه رويش ها و ريزش هاي بسيار داشت.
قرآن به ابعاد مختلف اين آزمون و تأثير آن در زندگي مسلمانان عصر نخست پرداخته است تا ديگران در تكرار اين آزمون ها، از آن درس بگيرند و سربلند از فتنه ها و آزمون هاي سخت بيرون آيند. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا گزارشي از اين رخدادها و آثار آن در زندگي كنوني مسلمانان به دست دهد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
سنت آزمون، سنتي دايمي
انسان در بينش و نگرش قرآني، موجودي استثنايي و قابل تكريم است. از اين رو خداوند پس از «آفرينش انسان» برخود، آفرين و درود فرستاد؛ ولي كرامت واقعي انسان زماني تحقق مي يابد كه از مسير تقواي عقلاني و فطري و با بهره گيري از آموزه هاي وحياني و عقلاني از راه عبوديت و اطاعت به تقواي مطلق برسد و خود را متاله و خدايي سازد و با رباني شدن در مقام خلافت الهي نشيند.
اما اين راه بس سخت و دشوار كه در قرآن از آن به كبد تعبير شده، پر از فتنه ها، آشوب ها، بلاها و ابتلائات است و سنت الهي رسيدن انسان به مقام مظهريت ربوي و خلافت الهي، چنين قرار گرفته است كه انسان از درون فتنه ها و دوزخ بلاها و آزمون ها به اين مقام برسد؛ چرا كه فعليت يابي اسماي سرشته در ذات انسان تنها از اين طريق شدني و امكان پذير است.
همين كه انسان پا در راه نهاد، انواع و اقسام بلاها بر سر او فرو مي ريزد، چرا كه مدعي مقام عظماي ولايتي است كه در ملا اعلي براي دست يابي به آن، جنگ و جدالي در گرفت و مدعي قوي چون ابليس حتي از فرمان الهي سر برتافت و دشمني خود را با انسان به طور رسمي اعلام كرد. بنابراين هر كسي به اين مقام نزديك تر شد، درجه آزمون و سطح آن نيز سخت تر شد. از اين رو گفته اند «هر كه در اين بزم مقرب تر است، جام بلا بيش ترش مي دهند» و اين كه «البلاء للولاء» است و مقام ولايت جز بلاءهاي سخت و آزمون هاي دشوار چيز ديگري را بر نمي تابد. داستان اين سخت گيري ها و افزايش چند و چون اين آزمون همانند افزايش سخت گيري ها در ورزش هاست.
به هر حال سنت آزمون و ابتلا، داستان هميشگي بشر است. از همان روز آغازين آفرينش بشر داستان زندگي او با انواع آزمون ها چون نخوردن از درخت ممنوع و خواسته نفس و وسوسه ابليس تا هبوط به زمين و مسئوليت خلافت در زمين كه تنها از طريق آزمون امكان پذير است شروع مي شود. بنابراين مي بايست بلاء و آزمون هاي گوناگون را جزو ملازمات و لوازم بشر در طول مدت عمر وي در زمين دانست.
خداوند در آيه2 سوره عنكبوت به صراحت مي فرمايد: أحسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون؛ آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها مي شوند و مورد آزمايش قرار نمي گيرند؟ اين در حالي است كه همگان از مؤمن و غير مؤمن بارها و بارها آزمايش مي شوند. اين آزمون گاهي براي سنجش ميزان صداقت مردم در ادعايشان است و گاهي ديگر براي آشكار شدن و فعليت يابي توانايي ها و گاه سوم براي هشدار و انذار است تا از مسير نادرست بازگردند و به تفكر و انديشه فرو رفته و راه خويش را تصحيح و اصلاح كنند. از اين رو خداوند از آزمون هايي خبر مي دهد تا مردم را بيدار كرده و به تفكر و تدبر اندازد: اولا يرون انهم يفتنون في كل عام مره او مرتين ثم لايتوبون و لا هم يدكرون؛ آيا نمي بينند كه آنان در هر سال، يك يا دو بار آزموده مي شوند، باز هم توبه نمي كنند و عبرت نمي گيرند؟ (توبه، آيه 126)
چنان كه گفته شد آزمون هاي الهي به اشكال گوناگون، امري همگاني است و حتي براي پيامبران آزمون هاي دشوارتري است كه از آن سربلند بيرون آيند. خداوند در آيه 73 سوره اسراء از آزمون و فتنه اي خبر مي دهد كه به وسيله دشمنان پيامبر(ص) انجام گرفت.
آزمون هاي الهي در هر زمان و به اشكال مختلف انجام مي گيرد. بي گمان جنگ ها يكي از مهم ترين آزمون هايي است كه بشر با آن مواجه مي شود؛ چرا كه در جنگ ها كه مال و جان و عرض در خطر مي افتد، انسان توانايي و ظرفيت و باورهاي خويش را به نمايش مي گذارد. خداوند بارها مومنان را در طول بيست وسه ساله تنزيل قرآن با جنگ هاي زيادي آزموده است.. از جمله اين آزمون هاي الهي جنگ «تبوك» است كه بخشي از آيات قرآني به آن اختصاص يافته است. بازخواني اين جنگ و تحليل خداوند از آن مي تواند چشم انداز روشني نسبت به واكنش هاي احتمالي در هر عصري از سوي مومنان دهد و عبرت ها و درس هاي بيشماري به آدمي بياموزد. از اين رو در اين جا به بررسي اين رخداد پرداخته مي شود تا تحليل قرآن و عبرت هاي آموختني از آن شناخته شود.
تبوك، جداكننده صف مومن از منافق
زماني كه گروه هاي فكري و نژادي در ضعف و سستي باشد، كم تر كسي حاضر است كه خود را بدان منتسب كند. اين در حالي است كه قدرت يابي و افزايش توانمندي احزاب و گروه ها و جوامع موجب مي شود تا حتي بيگانگان خود را به گونه اي به آن منسوب كنند.
جامعه مدني كه در مدينه النبي به عنوان دولت شهر قرآني تشكيل شده بود، در آغاز اين گونه بود، ولي با قدرت يافتن پيامبر(ص) و جامعه مدني و دولت شهر پيامبر(ص) گروه هائي دريافتند كه انتساب به اين جامعه براي آنان سود و بهره اي بيش تر دارد، لذا گروهي در جامعه مدينه شكل گرفتند كه قرآن از آنها به عنوان «منافقان» ياد مي كند.
ويژگي منافقان اين بود كه به ظاهر از امت اسلام و شهروندان دولت شهر مدينه به شمار مي آمدند، اما كفر خود را نهان مي ساختند و به دروغ اظهار ايمان مي كردند. چنين رفتاري موجب مي شد تا بتوانند بر باورهاي خويش باقي بمانند و از امكانات دولت شهر مدينه بهره برند؛ به اين معنا كه با كم ترين هزينه بيش ترين سود را ببرند؛ چرا كه برخلاف مومنان واقعي، كم تر اهل ايثار و گذشت و انفاق مالي بودند ولي از امنيت و قدرت اقتصادي دولت شهر سود مي بردند و بر قدرت و ثروت خود مي افزودند و در شرايط سختي نه تنها به افراد جامعه ايماني سودي نمي رساندند، بلكه با احتمال تضعيف آن، حركاتي را انجام مي دادند تا دولت اسلامي در موضع ضعف قرار گيرد.
جامعه مدني با رفتارهاي منافقانه افرادي از اين دست، بسيار ضربه مي خورد و حضور دشمن در ميان صفوف دوستان موجب مي شد تا جامعه بتواند در مسير قرآني حركت كند و اهداف آن را جامه عمل بپوشاند. اين جاست كه برخي از رخدادها و آزمون هاي الهي موجب مي شود تا اين افراد براي توده هاي امت شناخته و معرفي شوند و ريزش هايي در سطوح مختلف جامعه صورت گيرد و امكان نفوذ آنان در سطوح مديريتي جامعه كاهش يابد و يا از ميان برود.
تحليل قرآن از جنگ تبوك آن است كه برخي از افراد در اين جنگ براي امت شناخته شدند و صفوف مومنان از منافقان جدا شد.
تبوك، جنگ با دولت ها
پيش از جنگ تبوك تمام جنگ ها از غزوه ها و سريه ها يعني چه آن هايي كه خود پيامبر (ص) درجنگ حضور داشته و فرماندهي را در دست داشتند و چه پيامبر(ص) حضور نداشتند، جنگ داخلي با مشركاني بود كه دولتي نداشتند و به شكل احزاب تجمع يافته و با اسلام و مسلمانان مي جنگيدند. اما جنگ تبوك آغاز جنگ با دولت ها بود. اين بدان معنا بود كه روش ها و اهداف جنگ تغيير راهبردي يافته و سازوكارهاي تازه اي مي طلبيد.
تبوك نام جايي ميان وادي القري و شام است كه پيامبر (ص) براي جنگ با روميان تا آن جا پيش رفتند. (لغت نامه، دهخدا، ج 4، ص 5602) پيامبر درسال نهم هجري كه از جنگ طائف به مدينه بازگشت، بيش تر اقوام حجاز و نجد را پيرو دولت اسلامي مدينه كرده بود. دراين دوره پيامبر (ص) مي كوشد تا دامنه نفوذ اسلام را به خارج سرزمين عربستان بكشاند و زمينه روحي و فكري براي جهاني شدن دين اسلام را در ميان امت ايجاد كند. از اين رو ايشان از مردم خواست تا آماده پيكار با روميان شوند كه حركت هايي ايذايي را در منطقه مرزي انجام مي دادند.
چرايي اولويت جنگ با روميان
پيامبر(ص) برخلاف جنگ هاي درون سرزميني كه مقاصد جنگي و هدف نهايي خود را پيش از آغاز جنگ روشن نمي ساخت، روش ديگري را درپيش گرفت و به صراحت اعلام كرد كه مردم، خود را براي جنگ با روميان آماده كنند، زيرا درجنگ، پيامبر(ص) به نبرد گروه ها و احزاب و اقوام نمي رفت، بلكه به جنگ دولتي مي رفت كه داراي سازماندهي نظامي بود و در طول سده ها با كشور ايران و ديگر كشورهاي منطقه آسيايي و اروپايي جنگيده بود و از قدرت و تجربيات خوبي بهره مند بود.
پرشمار بودن دشمنان و نيز دشواري سفر به مرزهاي روم خود نيازمند آن بود كه همه گونه ساز و برگ نظامي و جنگ فراهم آيد و اين جز با بسيج عمومي و اعلان قبلي شدني نبود. (مجمع البيان، ج 5 و 6 ، ص 47) از آيه 90 سوره توبه بر مي آيد كه پيامبر (ص) براي شركت در جنگ با روميان، همه مسلمانان را بسيج كرد. اين بسيج عمومي و جهاد همگاني را مي توان اين گونه اثبات كرد كه برخي از باديه نشينان كه داراي عذرموجه براي عدم حضور درجبهات بودند به نزد آن حضرت آمدند و پيامبر (ص) به آنان اجازه داد تا درجهاد به سبب عذر موجهي كه دارند شركت نكنند. بنابراين بسيج همگاني موجب شد تا همگان خود را براي نبردي تاريخي با روميان آماده كنند. درجهان آن روز دو دولت بزرگ به عنوان ابر قدرت حضور داشتند كه ايران و روم بود. اكنون پيامبر (ص) خود را آماده ساخته بود تا به يكي از اين دو ابر قدرت يورش برد. (الميزان، ج 9، ص 361)
جنگ تبوك نشان مي دهد كه از نظر پيامبر(ص) آزادسازي مناطق تحت اشغال روميان در اولويت قرار دارد، چرا كه قبله اول مسلمانان يعني قدس در اين منطقه قرار دارد و مسلمانان از نظر تاريخي نوعي وابستگي به اين مناطق را درخود حس مي كردند. افزون بر اين كه اين مناطق همواره جزو مناطق اديان ابراهيمي بود و آزادسازي آن بايد در اولويت نخست كاري براي جهاني سازي اسلام قرار مي گرفت.
مساله ديگر اين بود كه تعرضاتي از سوي روميان به مناطق مسلمان نشين صورت مي گرفت و هم پيماني برخي از اعراب با روميان موجب اختلال درحركت هاي اقتصادي و بازرگاني دولت اسلامي حجاز و نجد مي شد.بنابراين براي حفظ امنيت اقتصادي و تحكيم قدرت سياسي و نظامي، لازم بود تا اين مزاحمان رشد و شكوفايي تمدن اسلامي، از سر راه برداشته شوند.
با همه حضور مؤمنان واقعي در عرصه تهيه تداركات و ساز و برگ نظامي، پـيامبر(ص) با محدوديت هاي جدي درتامين ساز و برگ نظامي گروه هاي داوطلب درجهاد مواجه مي شود (توبه، آيه 92) دربرخي از روايات است كه ابوذر يكي از كساني بود كه ناتوان از تأمين ادوات نظامي بود و به سختي و تنهايي خود را به جهادگران رسانيد كه مورد ستايش و تمجيد پيامبر(ص) قرار گرفت.
سختي جنگ تبوك و دوري راه، شرايطي دشوار و پرمشقت را براي جهادگران رقم مي زد (توبه، آيات 42 و 117 و نيز مجمع البيان، ج5 و 6، ص50) شدت گرما و تنگناهاي ديگر موجب مي شود تا برخي از مسلمانان سست ايمان از رفتن طفره روند (همان و نيز آيه 38) چرا كه دلخوشي ايشان به دنيا و ترجيح آن بر آخرت، آنان را از حضور در جبهه جنگ باز مي داشت و گامهايشان را براي رفتن به جهاد سست مي كرد (همان) و در اين ميان دورنماي مشقت آميز جنگ تبوك، موجب امتناع منافقان از همراهي با پيامبر(ص) مي شد. (توبه، آيات 42 و 43)
خداوند در آياتي چون 42 و 45 سوره توبه در بيان عوامل تخلف از غزوه تبوك به بي ايماني برخي از متخلفان به خدا و آخرت و سرگرداني و گرفتاري در شك و ترديد گروهي ديگر از اين متخلفان اشاره مي كند و درباره علت تخلف گروهي ديگر، به دورنماي مشقت آميز اين سفر و جنگ توجه مي دهد.
در حقيقت عواملي چون بي ايماني، سست ايماني، شك و ترديد درباره آخرت، سختي و مشقت راه از جهت دوري، گرما و مانند آن، از عوامل تخلف از جهاد تبوك است كه در اين آيات بيان شده است.
البته برخي از مسلمانان داراي عذرهاي موجهي بودند ولي برخي ديگر عذرتراشاني بودند كه مي خواستند از جنگ و جهاد دور باشند و در حقيقت از فوايد شهروندي استفاده كنند ولي هيچ هزينه اي در برابر اين سود نپردازند. اين ها همان منافقاني بودند كه البته حضورشان در جنگ نيز مورد رضايت خداوندي نبود (توبه، آيه 92) چرا كه با حضور خويش در جبهه براي دشمنان جاسوسي مي كردند و يا به تضعيف روحيه مسلمانان مي پرداختند و در نقش ستون پنجم دشمن در جنگ نرم شركت مي كردند (توبه، آيه 47) بنابراين تخلف آنها موجب شد تا هم جهادگران در امنيت قرار گيرند و هم چهره نفاق ايشان آشكار شود و ميان توده هاي مسلمان رسوا شوند.
لزوم جدايي صف خودي از غيرخودي
در ميان متخلفان، افراد آسايش طلب نيز وجود داشتند. اينان كساني بودند كه در ايمان خويش سست بودند و مشقت جنگ و دوري از خانه و سرزمين را برنمي تافتند. اينان نيز همانند منافقان به عذرتراشي تمسك جستند كه سه نفر آنها معروف و مشهور هستند. كعب و مراره بن ربيع و هلال بن اميه سه نفري هستند كه از غزوه تبوك تخلف ورزيدند (توبه، آيه 118 و نيز تفسير عياشي، ج2، ص 115 و 151 و بحارالانوار، ج21، ص 237)
از آيه 42 سوره توبه برمي آيد كه آنان انسان هاي آسايش طلب با روحيه مادي بودند و با عذرتراشي خود در حقيقت به تمسخر آيات الهي و خدا و پيامبر(ص) اقدام كردند (توبه، آيات 62 و 65) اين سه تن با توسل به سوگند دروغين مدعي شدند كه قدرت بر حضور در جهاد را ندارند (توبه، آيات 42 و 43) ولي خداوند ايشان را پس از بازگشت مجاهدان رسوا مي كند (توبه، آيه 92) و روشن مي سازد كه اين متخلفان برخوردار از امكانات لازم براي شركت در جهاد بودند (توبه، آيات 85 و 86 و 93).
پس از اين كه خداوند آنها را رسوا مي سازد، آنان خود به خبر الهي اقرار و اعتراف كرده و خواهان توبه خداوند مي شوند (توبه، آيه 102)
در ميان متخلفان كساني بودند كه آمادگي براي انفاق مال به جاي رفتن به جبهه را داشتند (توبه، آيه 53) اين عده نيز به سبب اين كه دنيا را بر آخرت ترجيح دادند مورد نكوهش خداوند به عنوان سست ايمان ها قرار مي گيرند.
از مهم ترين متخلفان مي بايست به منافقان اشاره كرد كه همواره تلاش مي كردند تا خطوط جهادي را تضعيف كنند و پشت جبهه را به گونه اي درآورند كه مجاهدان در خطوط مقدم همواره دلواپس پشت جبهه باشند. فسادانگيزي منافقان در ميان امت و ايجاد اختلاف در ميان مردم و تضعيف بسيج همگاني پيامبر(ص) از مهم ترين شيوه هايي بود كه آنان در پيش گرفته بودند؛ از اين رو خداوند پيامبرش را مأمور مي كند تا به افشاي چهره منافقان و اعلام عدم حضور قطعي آنان در هيچ جنگي پس از جنگ تبوك بپردازد (توبه، آيه 83) چرا كه پس از آشكار شدن چهرأ منافقان و جدايي خط نفاق از ايمان، لازم است تا با كنار گذاشتن آنان، هرگونه خطري را از مجاهدان و امت دور نگه داشت. حضور آنان در جبهه، جز تضعيف روحيه مجاهدان و جاسوسي ثمره اي نداشت. بنابراين ايجاد جدايي ميان خودي و غيرخودي مي توانست امنيت كاملي را براي مجاهدان در جبهه و پشت جبهه به وجود آورد.
از آن جايي كه احتمال مي رفت كه منافقان خود را اهل توبه قرار دهند و هر كسي با اين ابزار دوباره به ميان خودي ها و مؤمنان درآيد، شرايط پذيرش توبه بسيار سخت مي شود و به سادگي كسي را نمي پذيرند. سخت گيري ها براي پذيرش توبه موجب شد تا تنها سست ايمان ها و كساني كه بهانه جو بودند بتوانند دوباره به جرگه خودي ها بازگردند ولي منافقان هم چنان از جامعه ايماني جدا باشند و مرزهاي خودي و غيرخودي حفظ شود. منافقان هر چند كه از شهروندان امت اسلام به شمار مي رفتند ولي از حضور در اماكن حساس نظامي و سياسي و فرهنگي منع شدند. (توبه، آيه 83)
بي گمان جنگ تبوك شرايط مناسبي براي جامعه و امت اسلام فراهم آورد تا مرزهاي خودي از غيرخودي بازشناخته شود و در اين فتنه تنها مؤمنان واقعي سربلند بيرون آيند و منافقان و سست ايمان ها نيز شناخته و معرفي گردند و جامعه از خطر منافقان در امنيت قرار گيرد. البته نفاق همواره مي كوشد تا به شكل خزنده اي در درون جامعه ايماني نفوذ كند و همان راه پيشين خويش را در پيش گيرد ولي همواره نيز فتنه هاي الهي موجب مي شود ريزش ها و رويش هاي دايمي صورت گيرد و امت اسلام تصفيه شود به شرط آن كه بصيرت كامل داشته و بهره گيري از درس هاي فتنه هايي چون جنگ تبوك را از ياد نبرد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14