كابوهاي وحشي ! (يادداشت روز)

حادثه تروريستي مسجد جامع شهرستان زاهدان كه پنج شنبه شب گذشته رخ داد و حمله ناجوانمردانه و بزدلانه به مردم بي گناه و بي سلاح، قبل از هر چيز نشانه عجز و ناتواني آمريكا و متحدانش و خشم مشترك آنها از مردم و نظام جمهوري اسلامي است كه بخصوص در هفده، هجده ماه گذشته هر چه نقشه كشيدند نقش بر آب شد و در تمامي بزنگاه ها علي رغم به صحنه آوردن همه پتانسيل خود و به كار بستن انواع دسيسه ها و لطايف الحيل ناكام مانده بودند.
بعد از اين حادثه خونين كه منجر به شهادت 27 تن و مجروح شدن بيش از 300 نفر از هموطنانمان شد گروهك تروريستي موسوم به جندالله - جندالشيطان- مسئوليت اين حمله تروريستي را پذيرفت اما درباره علت اين اقدام و پشت پرده آن گفتني هايي هست كه با واكاوي و رصد اتفاقات گذشته در ماه هاي پيش بهتر قابل درك خواهد بود.
1- گروهك تروريستي جندالشيطان از سال 82 جنايات متعددي را در كارنامه خود به ثبت رسانده است و بارها با اقدامات تروريستي و سبعانه مردم بي گناه و برخي از مسئولان نظام را به شهادت رسانده است اما اسفند ماه سال گذشته سركرده اين گروهك تروريستي - عبدالمالك ريگي- توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) در آسمان ايران شكار شد و اين مسئله ضربه سهمگيني براي تروريست ها بود.
عبدالمالك ريگي در اسفند ماه سال 88 طي اعترافاتي حاميان اصلي و پشت پرده «تروريسم» را فاش نمود.
اگر خاطرتان باشد، ريگي در بخشي از اعترافات خود با اشاره به ملاقاتش با مقامات آمريكايي در دوبي خاطرنشان مي كند كه يكي از عوامل بلندپايه سيا -CIA- به وي گفته است حمله نظامي به ايران مشكل است و سيا روي عمليات تروريستي گروهك ريگي حساب باز كرده اند و آماده اند هر نوع كمكي به آنها بكنند!
سركرده گروهك تروريستي جندالشيطان علاوه بر اعتراف به اين كه سيا حامي مالي اين گروهك تروريستي بوده اضافه مي كند كه سيا آموزش هاي نظامي و امنيتي از جمله آموزش شنود تلفني، رايانه و روش هاي چگونگي به كارگيري ابزار و فن آوري لازم در سطوح وسيع را به گروهك جندالله تعليم مي داده است.
از سوي ديگر؛ پس از اعدام عبدالمالك ريگي در ماه گذشته كه 79 اقدام جنايتكارانه او احراز گشت يك آرامش تاريخي در منطقه شرق كشور ايجاد شد و موجي از خرسندي و شادي در ميان مردم سيستان و بلوچستان بوجود آمد.
بنابراين توان اطلاعاتي نظام جمهوري اسلامي در دستگيري عبدالمالك ريگي، اعترافات بي پرده، مستند و غيرقابل انكار وي درباره حاميان اصلي اقدامات تروريستي در منطقه و همچنين نقش مستقيم واشنگتن در ساماندهي فعاليت هاي گروهك جندالله(!) بيانگر اين مطلب است كه هر چند ته مانده هاي گروهك از هم پاشيده شده ريگي حادثه تروريستي اخير را پذيرفته اند اما مسببان و عوامل اصلي اين حادثه اربابان آمريكايي آنها هستند.
طرح اين مسئله كه علت اين حادثه تروريستي انتقام از جمهوري اسلامي ايران بخاطر به دارآويختن عبدالمالك ريگي بوده است تنها مي تواند بيان يكي از علت ها باشد اما علت العلل اصلي را بايد در ناكامي ائتلاف دشمنان نشان دار نظام دانست كه در فتنه سال گذشته از مردم سيلي و تودهني محكمي دريافت كردند.
جالب اينجاست كه تلويزيون بي بي سي كه نقش فعالي در فتنه پس از انتخابات در سال گذشته داشت اين بار مأموريت يافته بود تا خبر انفجارهاي تروريستي زاهدان را بصورتي ويژه درصدر اخبار خود بازتاب دهد و به مخاطب اينگونه القاء نمايد كه اين اقدام تنها بخاطر اعدام ريگي بوده است.
2- البته علت ديگري كه باعث شده تا آمريكايي ها و دشمنان تابلودار نظام از طريق ته مانده هاي گروهك تروريستي ريگي اين اقدام ددمنشانه را ساماندهي كنند شكاف در اتحاد و همبستگي مردم مسلمان كشورمان است چرا كه در تمامي ماه هاي گذشته آنچه كه بيش از همه گزينه ها مورد توجه دشمنان بود رخنه در وحدت و همدلي آحاد ملت ايران بود. بنابراين از 22 خرداد 88 به انواع شگردها و شيوه ها براي تضعيف ساختار نظام و شكستن وحدت مردم روي آوردند اما نتيجه خروجي معكوس داشت و باعث شد كه در 9 دي و 22 بهمن 88 مردم منسجم تر از گذشته و فارغ از هرگونه سلايق سياسي اتحاد بي نظير خودشان را در حمايت از نظام جمهوري اسلامي و رهبري آن به نمايش بگذارند و مديريت بيروني فتنه كه اميد زيادي به ائتلاف سلطنت طلب ها، سكولارها، بهايي ها، گروهكي ها، تروريست ها و... بسته بود از هيچيك از اقدامات خود طرفي نبست.
البته اين كه آمريكايي ها و معاندين نظام جمهوري اسلامي از گذشته درس عبرت نمي گيرند جاي تعجب و شگفتي نيست، زيرا اين عبرت نگرفتن ها در تمامي سه دهه قبل و بخصوص حوادث و وقايع سال پيش با خوي زياده خواهي و افزون طلبي و طينت قلدرمآبانه آنها ارتباطي تنگاتنگ و درهم تنيده دارد و ترور و غارت و تخريب، خروجي طبيعي ماهيت استكباري آنهاست.
3- آمريكايي ها با ساماندهي اين اقدام تروريستي نشان دادند كه مشي آنها به مانند گذشته وادار كردن عوامل تروريست به عملياتي است كه عليه مردم عادي برنامه ريزي شده است. اين بدان معناست كه آنها مي خواهند به طور مستقيم از عموم مردم انتقام بگيرند آن هم با يك عمليات انتحاري و نه عمليات اطلاعاتي. هرچند آنها دريافته اند كه قدرت اصلي جمهوري اسلامي ايران عقبه مردمي و حمايت همه جانبه افكار عمومي از نظام خودشان است و از همين روي مستقيما مردم بي گناه و بي سلاح را نشانه رفته اند اما به نظر مي رسد نمي خواهند بفهمند كه اينگونه اقدامات رذيلانه عزم مردم را در حمايت از حكومت شان جدي تر و مصمم تر مي نمايد.
نگاهي گذرا به 30 سال گذشته تاريخ انقلاب اسلامي گواهي است بر اين كه هر بار آمريكايي ها و جريان استكبار به اقدامات عجزآلود تروريستي روي آوردند ايمان و عزم آحاد ملت ايران در ادامه دادن راه خود چند برابر گشته است.
طرفه آن كه پس از حادثه تروريستي اخير در مسجد جامع زاهدان مقامات آمريكايي و از جمله هيلاري كلينتون وزير امور خارجه اين كشور اقدام تروريست ها را محكوم كردند تا به خيال خودشان هرگونه تصوري در دخالت داشتن خودشان را پيشاپيش از ميان برده باشند اما هر ذهن سياسي كه وقايع چند ماه گذشته را دنبال و پيگيري كرده باشد رد پاي كابوها را آشكارا و به عيان مي بيند. آمريكايي ها و يكي دو كشور غربي ديگر پس از انتخابات سال گذشته ايران سعي داشتند به جهت زير سؤال بردن مشروعيت نظام، «حقيقت انتخابات» را ترور نمايند اما در نهايت چشمان حقيقت بين آحاد ملت پرسوتر از گذشته فريب سيماي بزك كرده آنها را نخورد و اكنون به ترور فيزيكي مردم حقيقت بين و بابصيرت روي آورده اند!
4- دشمنان نظام جمهوري اسلامي در ماه هاي گذشته چند بار طعم «شكست اطلاعاتي» را چشيدند كه نمونه اخير آن بازگشت شهرام اميري پژوهشگر دانشگاه مالك اشتر به ايران اسلامي است كه 14 ماه پيش آمريكايي ها او را ربوده بودند ولي سرانجام پس از يك رسوايي اطلاعاتي نتوانستند از اين ربايش بهره مند شوند و امروز آنچنان كه رسانه هاي غربي تأكيد دارند مسئله شهرام اميري به دردسر تازه اي براي سازمان جاسوسي و اطلاعاتي آمريكا تبديل شده است.
5- بالاخره بايد گفت آنچه مشخص است اين است كه آمريكايي ها و جريان استكبار در مواجهه با جمهوري اسلامي ايران در كارزارهاي مختلف سياسي، اقتصادي، هسته اي، فرهنگي، ديپلماسي و حقوق بشر مستأصل و سردرگم شده اند.
در ساحت سياست توانمندي و اقتدار ايران بيش از گذشته افزايش يافته است تا جايي كه منابع رسانه اي غربي و صهيونيستي به اين مسئله اعتراف دارند و تصريح مي كنند كه ايران قدرت برتر در منطقه است.
از ميان حجم انبوهي از كدها و نمونه ها در اين باره، سخنان بنيامين نتانياهو در شوراي روابط خارجي آمريكا كه در منابع مختلف بازنشر يافت قابل تأمل است. اين مقام صهيونيستي با نگراني از اينكه ايران در همه جا صاحب نفوذ است ايران را قدرت بزرگ منطقه ياد كرد.
يا در ساحت اقتصادي علي رغم صدور قطعنامه تحريمي 1929 و به دنبال آن اعمال تحريم هاي به اصطلاح شديد بر ضد ايران از سوي آمريكا و اتحاديه اروپا، همين چهار روز پيش بود كه روزنامه فايننشال تايمز طي مطلبي تحليلي و براساس نمودارهاي مختلف آماري تأكيد كرد كه تحريم ها هيچ صدمه اي به اقتصاد ايران نزده و نمي زند.
در عرصه ديپلماسي و هسته اي نيز آنچه كه امروز ترجيع بند همه تحليل هاي رسانه هاي غربي است اعتراف به اين واقعيت است كه طرح منزوي شدن ايران امكان ندارد. ضمن آنكه بيانيه سه جانبه تهران و حمايت 120 كشور غير متعهد از برنامه هسته اي كشورمان باعث شده تا افكار عمومي دنيا ذره اي ترديد نداشته باشد كه پرونده سازي عليه فعاليت هسته اي ايران سياسي است و مشكل فني و حقوقي در اين زمينه وجود ندارد. چرا كه شوراي امنيت در برابر تعامل ايران، گزينه تقابل را برگزيد و بدون هيچ مبناي حقوقي قطعنامه 1929 را صادر كرد.
خلاصه آنكه اين اقدام تروريستي آمريكايي ها تنها عجز و ناتواني آنها را در برابر مردم ايران به اثبات رساند و اين در حالي است كه همانطور كه رهبر بصير و خبير انقلاب هفته گذشته در ديدار فرماندهان سپاه تأكيد داشتند، پختگي سياسي و مجرب شدن مردم از واقعيات ايران است و در اين حادثه هم دشمنان نمي توانند فتنه تفرقه مذهبي را شعله ور نمايند.
حسام الدين برومند

شهرام اميري در تهران فاش كرد
پيشنهاد 10 ميليون دلاري براي مصاحبه 10 دقيقه اي با سي ان ان

سرويس سياسي-
پژوهشگر ايراني آزاد شده از دست سرويس هاي اطلاعاتي غرب، در بدو ورود به كشور جزئياتي از نحوه ربايش و پيشنهاداتي كه از سوي مقامات آمريكايي براي همكاري با اين كشور به وي داده شده بود را فاش كرد.
شهرام اميري كه چهارده ماه پيش در عربستان سعودي توسط نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي عربستان و آمريكا ربوده شده بود بامداد پنج شنبه به ميهن اسلامي بازگشت.
در مراسم استقبال از وي كه در فرودگاه امام خميني(ره) تهران برگزار شد، حسن قشقاوي- معاون حقوقي و امور مجلس وزارت امور خارجه- و ملاباشي- معاون پژوهشي وزير علوم تحقيقات و فن آوري- حضور داشتند.
اين مراسم استقبال كه با حضور خانواده شهرام اميري برگزار شد وي در يك كنفرانس خبري به تشريح بحث هاي مربوط به ربايش خود پرداخت و به سؤالات خبرنگاران نيز پاسخ گفت.
پيشنهاداتي براي همكاري
اميري بار ديگر با تاكيد بر اين كه هدف اصلي از اين ربايش ايجاد جنگ رواني و اثبات دروغ هاي آمريكا به ساير كشورها بود خاطرنشان كرد: از روز اول امتيازات و تطميعاتي را برايم مطرح كردند، به گونه اي كه براي مصاحبه اي 10دقيقه اي با سي ان ان 10ميليون دلار پيشنهاد دادند كه در اين مصاحبه اعلام كنم من به آمريكا پناهنده شده و به خواست خود آمدم.
اميري اضافه كرد: تا آخرين لحظه اي كه مي خواستم خاك آمريكا را ترك كنم يك تلفن در اختيار من قرار داده بودند و گفته بودند كه اگر از رفتن به ايران صرفنظر كنيد 50ميليون دلار در اختيار شما قرار مي دهيم و به هر كشور اروپايي كه خواستيد برويد و خانواده شما را نيز از ايران خارج مي كنيم، ضمن اين كه تحت حمايت مالي قرار مي گيريد.
نحوه ربايش
اميري با اشاره به اين كه وي در شهر مدينه در برابر هتلش توسط عوامل سازمان هاي جاسوسي آمريكا و عربستان ربوده شده و به جايي نامعلوم در عربستان منتقل و پس از تزريق آمپول بيهوشي توسط هواپيمايي نظامي از خاك عربستان به آمريكا منتقل شده است، اضافه كرد: در دو ماه اول ربايش تحت شديدترين شكنجه هاي روحي و بازجويي هاي شديد قرار داشتم كه توسط ماموران سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) اعمال مي شد كه هدف از آن راه اندازي بازي جديد عليه كشورمان بود و از من مي خواستند در رسانه هاي آمريكا اعلام كنم به خواست خود به آمريكا پناهنده شدم و برخي اسناد و مدارك را نيز به همراه دارم ضمن اين كه لپ تابي را به آمريكا منتقل كردم كه حاوي مسائل محرمانه اي از برنامه هسته اي ايران است.
اين شهروند ايراني با تاكيد بر اين كه با اين سناريو مي خواستند فشارهاي سياسي و خواسته هاي سياسي خصمانه خود را عليه كشورمان بكار گرفته و عملي كنند، اضافه كرد: به خواست خداوند من در برابر آنها مقاومت كردم و معتقدم هر ايراني ديگري هم جاي من بود حاضر نمي شد شرافت خود را فداي خواسته هاي مالي كند و كشور خود را بفروشد.
تهديد به انتقال به تل آويو
اميري در ادامه اين كنفرانس تصريح كرد كه مقامات امنيتي آمريكا فشار ديگري را به من وارد مي كردند مبني بر اين كه اگر خواست آنها را اجرايي نكنم مرا به رژيم صهيونيستي تحويل مي دهند كه در زندان هاي مخفي آنها اثري از من باقي نماند.
به گفته اميري خواست ماموران اطلاعاتي آمريكا بر اين مساله استوار بود كه وي ادعاهاي آنها را تاييد كند چرا كه در غير اين صورت وي به زندان هاي رژيم صهيونيستي منتقل خواهد شد و آنها هر ادعايي داشته باشند مي توانند از قول وي مطرح كنند.
اين پژوهشگر ايراني همچنين بحث حضور بازجوياني از رژيم صهيونيستي را در جلسات بازجويي خود مطرح كرد و افزود: مشخص بود كه آنها برنامه هايي براي انتقال من به اسرائيل داشتند كه اتفاقاتي روي داد كه اين امر ميسر نشد، اما در فرصت هاي آتي در اين خصوص و مسائل مربوط به فرارم جزييات بيشتري را مطرح مي كنم.
دانشمند هسته اي نيستم
خبرنگاري در مورد بحث اطلاعات وي از سايت هاي فردو و نطنز پرسيد كه وي با يادآوري اين نكته يك پژوهشگر دانشگاهي است و اطلاعات افراد عادي در مورد نطنز بسيار بيشتر از وي است،گفت: من در بحث هاي هسته اي كار نكردم و پروژه ها و كارهاي من مشخص است. من ارتباطي با نطنز و فردو نداشتم و اينها ادعاهاي بي پايه اي از طرف دولت و رسانه هاي آمريكا براي فشار به كشور بود.
رد هرگونه همكاري با آمريكا
خبرنگار ديگري در مورد بحث ادعاهاي آمريكايي ها مبني بر همكاري اطلاعاتي وي با دولت آمريكا پرسيد كه وي در پاسخ خاطرنشان كرد: اين موضوع قبل از طرح در رسانه ها به عنوان يك تهديد براي من مطرح مي شد و مي خواستند مرا مجبور به همكاري كنند و مي گفتند كه اگر همكاري نكنيد ما سناريوهايي را در اين خصوص عملي مي كنيم.
وي افزود: من اگر مشكلي داشتم هيچ گاه به ايران بازنمي گشتم. آنها حتي بحث تهديد خانواده ام را مطرح كردند و از من خواستند كه در يك نوار ويديوئي اظهارات نوار اول ويديوئي پخش شده در صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران را تكذيب كنم كه من زير بار نرفتم و لذا شبكه اي بي سي نيوز اين حربه سوخته را مطرح كرد.
اميري تاكيد كرد: در اين حربه آنها اين مسئله را مورد تاكيد قرار داده بودند كه وي تنها به خاطر فشار به خانواده اش به ايران بازگشته در حالي كه خانواده وي آزاد بودند و شرايط ايجاد شده برايشان خيلي بهتر از قبل بوده و از لحاظ مادي احتياجات آنها برطرف شده بود.
وي در پايان گفت: من هرگونه همكاري اطلاعاتي با آمريكايي ها را كاملاً رد مي كنم و اين تنها سناريويي بوده كه از طرف آنها مطرح شده است.
قشقاوي: تبادلي در كار
نبوده است
معاون پارلماني وزير امور خارجه هرگونه ارتباط مسئله رهايي شهرام اميري با تبادل سه كوهنورد بازداشت شده آمريكايي در ايران را رد كرد.
حسن قشقاوي در مراسم استقبال شهرام اميري در پاسخ به پرسشي در مورد ارتباط رهايي شهرام اميري و مبادله سه كوهنورد آمريكايي بازداشت شده در ايران گفت: نه طرف آمريكايي اين چنين ادعايي كرده و نه چنين چيزي واقعيت دارد، همه اينها سناريوهايي تبليغاتي است كه همواره مطرح مي شود و كاملاً بي پايه و اساس است.
وي با تكذيب مجدد اين مسئله گفت: آينده نشان خواهد داد كه چنين چيزي صحت ندارد.
قشقاوي همچنين با تاكيد بر اين كه حقوق اميري توسط دولت و براساس تمامي موازين شناخته شده حقوق بين الملل مورد پيگيري قرار مي گيرد، گفت: ما تمام تلاش خود را در مورد حقوق تضييع شده و خسارات وارده معنوي و روحي ايشان انجام مي دهيم و طبيعي است با توجه به آمادگي نهادهاي ذيربط از اين پس با حضور ايشان اين آمادگي وجود دارد كه پيگيري حقوق ايشان مورد پيگيري كامل قرار گيرد.
در همين رابطه «فرانكلين لمبا» وكيل دعاوي بين المللي در گفت وگو با پرس تي وي تاكيد كرد كه پرونده ربوده شدن شهرام اميري قابليت طرح در دادگاه بين المللي جنايي و حتي سازمان ملل را داراست.
به هنگام سفر بايد پاسپورت به همراه داشت و مشخصات مسافران ثبت مي شود. با وجود فقدان هرگونه مدركي مبني بر سفر شهرام اميري به آمريكا، چگونه واشنگتن مدعي است كه او ربوده نشده و با اختيار خود به اين كشور سفر كرده است؟ در واقع همين نكته موضوع تامل برانگيز پرونده شهرام اميري است. تا آن جايي كه مي دانيم، نشانه هايي از آدم ربايي ديده مي شود. با توجه به رفتارهاي ناخوشايند دولت عربستان سعودي با شيعيان در موسم حج، پيش فرض نخست معتبر بودن سخنان اميري در جامعه جهاني است و مي توان در اين باره پرسش هاي بسيار جدي را مطرح كرد. من به شخصه در حالات بدني يا لحن صداي هيلاري كلينتون صداقتي نديدم با اين حال اجازه دهيد درباره درخواست رواديد سخن بگوييم. اجازه بدهيد درباره ضبط مصاحبه اي كه هنگام درخواست صدور رواديد انجام مي شود بپرسيم و يا بليطي كه با آن به آمريكا سفر كرده است. او در كدام فرودگاه پياده شده است و فرم مهاجرت و يا ورود به آمريكاي او كجاست؟ آيا گواهي مبني بر اين كه او دارويي را مصرف كرده باشد وجود دارد؟ آيا در مدت اقامت در آمريكا هيچ گونه مراجعه پزشكي داشته است؟ گزارش هاي پليس چطور؟ آمريكايي ها پرسش هاي زيادي را مطرح مي كنند و فكر مي كنم جامعه جهاني نيز چنين سؤال هايي را در ذهن دارند كه بر مبناي آن ها خانواده اميري و دولت ايران مي توانند موضوع را از راه قانوني پيگيري كنند.
واكنش ناشيانه آمريكا
پس از رسوايي
به دنبال افشاگري هاي شهرام اميري، دستگاه هاي اطلاعاتي آمريكا پس از ماه ها سكوت و انكار دست داشتن در ربايش وي، مدعي شدند كه اميري در ازاي دريافت مبلغي با آنها همكاري كرده است.
روزنامه واشنگتن پست به نقل از يك مقام اطلاعاتي آمريكا مدعي شد: شهرام اميري با دريافت بيش از 5 ميليون دلار،اطلاعات مفيدي را در اختيار سازمان اطلاعات مركزي آمريكا، سيا، قرار داده است!
اين روزنامه در عين حال به نقل از اين مقام اطلاعاتي آمريكا نوشت: به دليل تحريم هاي مالي اي كه عليه ايران اعمال شده است، آقاي اميري امكان دسترسي به اين پول را نخواهد داشت! در گزارش روزنامه واشنگتن پست در مورد بازگشت شهرام اميري به ايران، نيز چنين آمده است: «او مصر بود خانواده اش را ببيند و متاسفانه راه احمقانه اي را انتخاب كرد»!

گاف (گفت و شنود)

گفت: سايت جرس اتاق فكر سران فتنه در لندن نامه اي از خاتمي خطاب به يكي از بازداشت شدگان فتنه 88 را منتشر كرده است.
گفتم: خب! كه چي؟
گفت: تاريخ اين نامه 17 مرداد 89 است يعني حدود 23 روز ديگر.
گفتم: اي بابا! اينكه چيزي نيست، مگر در حالي كه دبيركل و اعضاي شوراي مركزي و مسئول دفتر سياسي حزب مشاركت در بازداشت بودند، به نام اين حزب بيانيه صادر نمي شد؟!
گفت: چه عرض كنم؟! شايد اين نامه هم از سوي جرج سوروس صهيونيست در يكي از ملاقات هايش با خاتمي به وي ديكته شده و او زودتر از موعد منتشرش كرده است؟!
گفتم: از شخصي پرسيدند؛ شما كي وارد تهران شديد؟ جواب داد پس فردا! به او گفتند، هنوز كه پس فردا نشده! و يارو گفت؛ آره! مي دونم! ولي چون خيلي عجله داشتم زودتر اومدم!!

در اعتراض به نقض حقوق بشر كاردار كانادا به وزارت امور خارجه احضار شد

در اعتراض به نقض حقوق بشر هنگام برخورد با تظاهركنندگان عليه اجلاس گروه 20، كاردار موقت كانادا در كشورمان به وزارت خارجه احضار شد.
به گزارش اداره كل اطلاعات وزارت خارجه، با احضار كاردار موقت كانادا در كشورمان به اداره حقوق بشر وزارت امور خارجه، نسبت به نقض حقوق بشر توسط پليس ضد شورش كانادا در برخورد با تظاهركنندگان منتقد اجلاس جي بيست و نيز وضعيت دستگيرشدگان به نماينده كانادا اعتراض شد.
نماينده كشورمان ضمن تسليم يادداشت رسمي اعتراض جمهوري اسلامي ايران به كاردار موقت كانادا، از برخورد خشن و غيرانساني پليس تورنتو با تظاهركنندگان و نيز بازداشت گسترده آنان انتقاد نمود.
وي همچنين تعهدات بين المللي كانادا را در خصوص رعايت حقوق افراد در برگزاري اجتماعات مسالمت آميز و نيز ساير حقوق شهروندي يادآور گرديده و تأكيد كرد جمهوري اسلامي ايران ضمن ابراز نگراني نسبت به سرنوشت نامعلوم دستگيرشدگان در تجمعات ياد شده خواستار اطلاع رساني دولت كانادا در اين خصوص در اسرع وقت گرديده و نيز بر رعايت حقوق بازداشت شدگان و برخورد قانوني با نيروهاي متخلف پليس تأكيد نمود.
كاردار موقت كانادا در تهران نيز اذعان نمود كه نگراني هاي جمهوري اسلامي ايران و مطالب مطروحه در اين ديدار را به اطلاع اتاوا خواهد رساند.

روسيه لغو قرارداد اس-300 را تكذيب كرد

يك مقام ارشد ارتش روسيه گفت كه تحويل سامانه دفاعي اس -300 به ايران منتفي نشده است و به محض دستور رئيس جمهور روسيه، به ايران تحويل داده خواهد شد.
سرگئي چمزوف، رئيس شركت صادرات تسليحاتي روسيه گفت: قرارداد تحويل سامانه دفاعي اس-300 به ايران فسخ نشده است.
به گزارش نووستي، وي افزود: تصميم گيري نهايي در مورد تحويل يا فسخ قرارداد برعهده رئيس جمهور (ديميتري مدودف) است.
روسيه در سال 2005 در قراردادي متعهد شد كه سامانه دفاعي اس-300 را به ايران تحويل دهد، اما اين تحويل تا به حال به بهانه هاي متفاوت به تعويق افتاده و اين مسئله همواره با نارضايتي ايران همراه بوده است. پس از صدور دور جديد قطعنامه هاي شوراي امنيت عليه ايران نيز مسكو به بهانه اين كه اين مسئله مغاير با دور جديد قطعنامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل عليه ايران است اعلام كرد كه تحويل اين سامانه به ايران را به تعويق خواهد انداخت. سرتيپ احمد وحيدي- وزير دفاع ايران- نيز اعلام كرد كه تهران با جديت مسئله را از راه هاي ممكن پيگيري خواهدكرد. بنا بر نظر متخصصان علوم نظامي موشك هاي اس-300، از پيشرفته ترين موشك هاي ضدهوايي شناخته شده است و مي تواند از فاصله 120 كيلومتري 100 هواپيما را مورد هدف قرار دهد.

سايت موسوي: سبز باش دين نداشتي ، نداشته باش! (خبر ويژه)

سايت كلمه ماهيت ضد دين فتنه سبز را آشكار كرد.
اين سايت كه مواضع رسمي ميرحسين موسوي را منعكس مي كند، با انتشار مقاله اي با عنوان «جايگاه دين در جنبش سبز» به قلم فرزاد كمانگير و بهزاد راد به تخطئه باورهاي ديني پرداخت و به صراحت نوشت كه بدنه جريان سبز به چنين اموري باور ندارد.
در اين مقاله آمده است: «طرح منشور چارچوبي است جهت يافتن حداقل هاي مشترك تمام كساني كه براي «نيل به آزادي، عدالت اجتماعي، استقرار موازين حقوق بشر و تحقق حاكميت ملي» مبارزه مي كنند. تنها حول محور اين اصول اساسي است كه گروه هاي مختلف مي توانند اتفاق نظر داشته باشند. مهم التزام نظري و عملي به چنين اصولي است. اينكه جريان هاي مختلف درون جنبش اين اصول اساسي يك نظام دموكراتيك را از چه متوني استخراج مي كنند و چگونه توجيه مي كنند اهميت چنداني ندارد. شايد آقاي موسوي از متون ديني به اين استخراج برسد و ديگر گروه ها از ساير متون، از جمله «منشور بين المللي حقوق بشر». مهم اين است كه جريانهاي مختلف درون جنبش بر سر اين اصول اساسي به عنوان يك مخرج مشترك به توافق برسند».
اين مقاله ادامه مي دهد: «خواسته جدايي دين از سياست در سطح كلان در برگيرنده استقلال متقابل نهادهاي ديني و روحاني از حكومت است و نه به معني عدم حضور دين در جامعه».
نويسنده در بخش ديگري از مقاله اش به صراحت اسلام سياسي را زير سؤال برده و مي نويسد: «با در نظر گرفتن تكثر گرايي جنبش سبز نمي توان از «اسلام سياسي جنبش سبز» سخن گفت چرا كه اين تنها اعتقاد بخشي از جنبش است، هر چند كه اين بخش بزرگ باشد. اين بخش مي تواند در نهايت عملاً در «حوزه عمومي» با تشكيل احزاب دموكراتيك اسلامي شركت كند و مبلغ چنين اسلام سياسي اي باشد. ولي به هيچ وجه خواسته هاي اين بخش نمي توانند جزء حداقل هاي مورد توافق تمام اعضاي جنبش سبز قرار گيرند».
كلمه به دلايلي كه حدس زدن آن سخت نيست، نگفته است كه موضع موسوي در مقابل چنين ايده هايي چيست؟!
گفتني است كه ائتلاف اپوزيسيون روي يك نقطه، پيشنهاد «ريچارد هاس» مسئول شوراي روابط خارجي آمريكا به سران فتنه و ساير گروههاي ضد انقلاب بوده است. ريچارد هاس از اين طرح خود با عنوان «ائتلاف سفيد» ياد مي كرد و معتقد بود نقطه ائتلاف بايد براندازي جمهوري اسلامي ايران باشد تا همه گروههاي مخالف جمهوري اسلامي ايران بتوانند در آن حضور داشته باشند. اين طرح پيشنهاد جرج سوروس نيز بوده است كه با موافقت سران فتنه و گروههاي مدعي اصلاحات روبرو شد و در پي آن ائتلاف مدعيان اصلاحات با منافقين و بهايي ها و سلطنت طلبان و نيز همراهي و دنباله روي جريان فتنه از مديريت بيروني شكل گرفت.

سه گمانه عوامل فتنه درباره محمدرضا خاتمي (خبر ويژه)

يك عضو حزب مشاركت سعي كرد نشان دهد غيب گويي هم به ديگر هنرهاي جريان فتنه اضافه شده است.
محمدرضا خاتمي كه با روزنامه شرق گفت وگو مي كرد با اطمينان تاكيد كرد كه 95 درصد مردم ايران مخالف و معترض هستند ولي جرأت بيان اعتراض خود را ندارند. برادر همكار جرج سوروس در ايران بي آن كه توجه كند در حال توهين به هواداران ادعايي خود است، گفت: «به جرأت مي توان گفت 95 درصد جريان محافظه كار(!!) ناراضي است و پنج درصد هستند كه گرفتاري ها را براي مملكت ايجاد مي كنند اما آن 95 درصد قدرت و شهامت آنكه آن پنج درصد را مهار كنند ندارند و همه امور مملكت در دست آن پنج درصد افتاده است».
خاتمي در اين باره چيزي نگفت كه اولا چگونه چنين برآوردي را به دست آورده و آيا شيوه محاسبه ايشان به شيوه نبوغ آميز پيرزن اصلاحات در استدلال براي پيروزي همسرش در انتخابات ربطي دارد يا نه و ثانيا چگونه امكان دارد كه يك جمع 95 درصدي قادر به غلبه بر حريفان 5 درصدي خود نباشند؟!
گفتني است كه محمدرضا خاتمي و تاجزاده در ميان گروه هاي اصلاح طلب به «گنده گو» شهرت دارند و بارها برخي از عوامل فتنه از آنها خواسته اند در مصاحبه ها و اظهارنظرهاي خود حرفي نزنند كه به سوژه اي براي تمسخر اصلاح طلبان تبديل شود.
اظهارات كودكانه و مضحك محمدرضا خاتمي به احتمال زياد با برخورد شديد برخي از عوامل فتنه روبرو خواهد شد. مخصوصا آن كه در ميان گروه هاي مدعي اصلاحات، خودداري نظام از بازداشت محمدرضا خاتمي به يك معماي سؤال برانگيز تبديل شده است. برخي با كنايه هاي گزنده معتقدند كه وي براي نظام ارزش دستگيري و بازداشت نداشته است و استدلال مي كنند كه چگونه افراد ديگري كه در حزب مشاركت جايگاه بسيار پايين تر و كم اهميت تري از محمدرضا خاتمي داشته اند در جريان فتنه بازداشت شده اند ولي محمدرضا خاتمي كه از ابتداي تشكيل اين حزب براي چند سال متوالي دبيركل آن بوده است بازداشت نشده است؟! شماري از مدعيان اصلاحات نيز در اين توهم به سر مي برند كه محمدرضا خاتمي با دستگاه هاي اطلاعاتي جمهوري اسلامي ايران همكاري پنهان دارد و اينگونه اظهارات وي با اشاره وزارت اطلاعات و براي بدنام كردن(!!) حزب مشاركت صورت مي پذيرد! در ميان مدعيان اصلاحات يك نظر ديگر نيز درباره وي وجود دارد و آن، اين كه مراكز اطلاعاتي نظام با آگاهي از بي تجربگي و خام بودن محمدرضا خاتمي در امور سياسي، عمداً وي را آزاد گذاشته اند تا از طريق او به لايه هاي پنهان و روابط پشت پرده اصلاح طلبان با كانون هاي بيروني پي ببرند!
اين گمانه ها در حالي است كه گفته مي شود محمدرضا خاتمي به علت گنده گويي هاي رسواكننده اساسا در چرخه پنهان حزب مشاركت چندان به كار گرفته نمي شد كه عضو بااهميتي تلقي شود.

گاف مشترك خاتمي و بهاءالله مهاجراني (خبر ويژه)

گاف يكي از سران فتنه در ارسال نامه براي يكي از بازداشت شدگان آشوب هاي خياباني سال گذشته، روند صدورنامه و بيانيه در ميان اين طيف را مشخص كرد.
سايت جرس- حلقه ماسوني لندن- نامه اي از خاتمي خطاب به يكي از بازداشت شدگان آشوب هاي سال گذشته را منتشر كرد كه تاريخ آن مربوط به ماه آينده است!
اين نامه در حالي ديروز منتشر شده كه تاريخ امضا شده توسط محمد خاتمي روز 17 مرداد امسال را نشان مي دهد.
اين نامه كه نمونه هاي مشابه ديگري نيز داشته است، تأكيد چند باره اي بر اين نكته است كه بسياري از نامه ها و بيانيه هاي منتسب به سران فتنه، پيشاپيش از سوي محافل ديگري تهيه و به آنان ديكته مي شود.
چند ماه قبل سردبير سابق روزنامه آفتاب يزد كه به انگليس پناهنده شده و با بي بي سي همكاري مي كند، پيش نويس يك بيانيه را كه براي مهدي كروبي تهيه كرده بود اشتباهاً به آدرس ديگري ايميل زد كه انتشار خبر آن، رسوايي گسترده اي را در پي داشت.
و يا شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» دو روز قبل از روز قدس از سوي سايت وزارت خارجه اسرائيل طراحي و به فتنه گران تجويز شده بود.
گفتني است رسواترين نمونه ها از اين دست، بيانيه هاي حزب مشاركت بود. اين بيانيه ها در حالي با نام حزب مشاركت منتشر مي شد كه دبير كل، مسئول دفتر سياسي و تقريباً تمامي اعضاي شوراي مركزي حزب در بازداشت به سر مي بردند!!

سيانيوز: اگر مي خواهيد آمريكا حمله نكند حكومت را به سبزها بدهيد! (خبر ويژه)

سيانيوز تنها راه جلوگيري از حمله نظامي آمريكا به ايران را واگذاري دولت به اصلاح طلبان دانست!
پايگاه اينترنتي گويا (سيا) نيوز در مقاله اي به قلم فردي با هويت مستعار «ش-فردا» نوشت: «مشكل اصلي كه عموماً از آن غافل مانده اند و يا كمتر به آن پرداخته اند، نه اثرات تحريم ها بر اقتصاد ايران بلكه جنبه تهاجمي و روح ستيزه جويانه در اين تحريم هاست كه بي شك هدف از آن زمينه سازي براي حمله نظامي است».
نويسنده در ادامه طي تحليلي نبوغ آميز! مي نويسد؛ قبول دارد در صورت حمله به ايران مردم ايران جلوي آمريكا خواهند ايستاد ولي تأكيد مي كند آمريكايي ها مشكل مقاومت مردمي را حل كرده اند: «درباره ايران تحليل استراتژيست هاي نظامي عموماً بر اين اساس است كه به علت احتمال بسيار بالاي مقاومت مردمي و نيز مسايل و مشكلات ديگر همچون وضعيت سياسي منطقه و شرايط جغرافيايي ايران و نيز مسأله حساس نفت و تأثير يك جنگ دامنه دار بر قيمت جهاني آن، چنين عملياتي هرگز نمي بايست با هدف اشغال نظامي صورت گيرد. واضح است كه بمباران مراكز نظامي و هسته اي و سايت هاي موشكي هدف حملات هوايي و موشك هايي خواهد بود كه توسط ناوگان آمريكا و از فواصل بعيد شليك خواهند شد. پس مي توان گفت مقاومت مردم از ديد طرفداران سناريوي حمله نظامي به ايران از ابتدا بر اساس چنين مدل و برنامه جنگي حل شده است». در مقاله ارگان فارسي سيا چيزي در اين باره نيامده كه تكليف آمريكا با توان پاسخ دهي سهمگين ايران و خشمي كه پس از هر نوع دست درازي سراسر جهان اسلام را فراخواهد گرفت، چيست؟ و آمريكايي ها كه در همين حوالي در دسترس و تيررس ايران اسلامي هستند چه فكري براي آن روز كرده اند و يا رژيم صهيونيستي كه به آساني مي تواند كانون آتشباري رزمندگان اسلام باشد چه خاكي بر سر خود خواهد ريخت؟! و...
جالب ترين نكته اما اين است كه نويسنده راه علاج همه اين مشكلات (بخوانيد خيالات) را در اين مي داند كه جريان فتنه داخل ايران كار را به دست بگيرد. وي مي نويسد: «چنانچه جنبش دموكراسي خواهي در فرآيند دستيابي به اهداف خود موفق شود تا قبل از اجرايي شدن طرح حمله نظامي فتح سنگر اول را كه همان خلع يد از دولت احمدي نژاد است محقق سازد، آنگاه اميد است كه دولت ميانه روي جايگزين آن امكان يابد تا مذاكرات با 1+5 را از بن بست خارج نموده و مانع از اين فاجعه شود». در اين مقاله پاسخي به اين سؤال داده نشده كه مگر در سبزها چه خصلتي هست كه آمريكا با وجود آنها ديگر نيازي نمي بيند به خود زحمت بدهد و به ايران حمله كند؟!
گفتني است برخي از خبرها و شواهد موثق حكايت از آن دارد كه اينگونه تحليل ها و تفسيرها را عوامل داخلي فتنه براي ابراز وجود! و يا به خيال خود، مرعوب كردن جمهوري اسلامي ايران تهيه كرده و در سايت هاي اختصاصي سازمان سيا- نظير گويانيوز كه وابستگي خود به سازمان سيا را نفي نمي كند- انتشار مي دهند!