(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 14 مرداد 1389- شماره 19709

سامان دادن دنيا و آمادگي براي آخرت
آداب غذاخوردن
ادله قرآني ضرورت حكومت
تپش قلم
فرهنگ عفاف و پاكدامني در آموزه هاي ديني
همت بلند و علو همت



سامان دادن دنيا و آمادگي براي آخرت

قال النبي(ص): اصلحوا دنياكم و كونوا لاخرتكم كانكم تموتون غدا
پيامبر اعظم(ص) فرمود: دنياي خويش را سامان دهيد و براي آخرت خويش چنان باشيد كه گويي فردا مي ميريد.(1)

1- نهج الفصاحه، ح 319

 



آداب غذاخوردن

نجيح خاطره اي را از امام حسن(ع) نقل كرده است... همين كه به نزد امام مجتبي(ع) رسيدم، ديدم آن حضرت دارد غذا مي خورد. در اين موقع، سگي آمد و در پيش روي آن حضرت ايستاد. خوب كه نگاه كردم ديدم امام حسن(ع) يك لقمه غذا كه مي خورد، يك لقمه هم به آن سگ مي دهد. با تعجب گفتم: يابن رسول الله اين چه كاري است كه مي كنيد؟ اجازه بدهيد اين سگ را از اينجا دور كنم. اما امام اجازه اين عمل را به من ندادند و فرمودند: نه! اين كار را نكن! چون دوست ندارم در حالي كه دارم غذا مي خورم، جانداري به من بنگرد و چيزي به او ندهم. بگذار باشد، وقتي كه سير شد خودش مي رود!(1)

1- زندگاني چهارده معصوم، ص 535

 



ادله قرآني ضرورت حكومت

پرسش:
در قرآن كريم چه دلايل و اهميتي براي تشكيل حكومت ارائه شده است؟
پاسخ:
در بخش قبلي پاسخ به اين سؤال به دلايلي همچون: اهداف بعثت انبيا- قبح آشفتگي و شرايط هرج و مرج در جامعه و جلوگيري از گسترش فساد اشاره كرديم، اينك در ادامه دنباله مطلب را پي مي گيريم:
4- ذكر حكومت به عنوان نعمت
از آيات متعددي از قرآن كريم برمي آيد كه حكومت الهي يكي از نعمت هاي بزرگ خداست و اين به خاطر نقش مهمي است كه در نظم جامعه انساني و جلوگيري از مظالم و ستم ها و فراهم ساختن شرايط تكامل انسان ها دارد.
الف) در آيه79 سوره انبيا درباره حضرت داود و فرزندش سليمان آمده است: «وكلا اتيناه حكما و علما» به هر يك از آنها حكومت و علم داديم. دادن مقام حكمفرمايي و دانش به داود و سليمان حاكي از نعمتي است كه خداوند در راستاي تشكيل حكومت به آنها عطا نموده است.
ب) در آيه20 سوره مائده ضمن برشمردن نعمت هاي الهي بر بني اسراييل مي فرمايد: واذقال موسي لقومه يا قوم اذكر وانعمت الله عليكم اذجعل فيكم انبياء و جعلكم ملوكاً و اتاكم مالم يوت احداً من العالمين. البته همه بني اسراييل حاكم و سلطان نبودند، ولي هنگامي كه از ميان آنان حاكماني برمي گزيند، درباره آنها به عنوان يك قوم و ملت چنين خطاب مي كند كه خداوند شما را حاكمان و پادشاهان قرار داد. بنابراين يكي از نعمت هايي را كه در جهت هدايت و اتمام نعمت براي انسان ها ضروري مي داند، همان تشكيل حكومت و در رأس آن زمامدار عادل است.
ج) در آيه35 سوره ص از زبان حضرت سليمان مي فرمايد: «قال رب اغفرلي وهب لي ملكا لاينبغي لاحد من بعدي انك انت الوهاب» در اين آيه حضرت سليمان از خداوند درخواست نوعي از حكومت را مي كند، خداوند نيز دعاي او را مستجاب كرده حكومتي عظيم و مواهبي بي نظير به او بخشيد.
د) در آيه54 سوره نساء آمده است: «ام يحسدون الناس علي ما اتاهم الله من فضله فقد اتينا ال ابراهيم الكتاب و الحكمه و اتيناهم ملكا عظيما» اين مسئله تا اندازه اي از اهميت برخوردار است كه بخشيدن حاكميت هم رديف عزت و بازپس گرفتن آن، قرين ذلت شمرده شده است. كه به قول مرحوم علامه طباطبايي(ره) مراد از ملك معنايي اعم از ملك مادي بوده و شامل ملك معنوي، يعني نبوت و ولايت حقيقي بر هدايت خلق و ارشاد آنان نيز مي شود.
5-لزوم عبور از مواقع بحراني
آيات43 تا 56 سوره يوسف(ع) كه به خواب پادشاه مصر و تعبير آن توسط حضرت يوسف(ع) اشاره دارد، ضرورت وجود حكومت و حاكم مدير و مدبر و آگاه را براي جوامع انساني در مواقع بحراني آشكار مي سازد.
6- دعوت به تشكيل حكومت
قرآن كريم تشكيل حكومت را به عنوان يك ضرورت تلقي كرده است كه از برخي از آيات اين معنا را مي توان استنباط كرد:
الف) در آيه105 سوره نساء داوري و حكومت بين مردم در امور اختلافي ديني و اجتماعي را غايت و هدف از انزال كتاب قرار داده است؛ اختلاف و منازعاتي كه بدون وجود يك حاكم عادل و حكومت حل نخواهد شد.
ب) در آيه23 سوره آل عمران نيز دعوت به تشكيل حكومت اسلامي را شاهديم. مي فرمايد: پس آنها (اهل كتاب) كه نصيبي از كتاب به آنها داده شده است. بايد حاكميت و حكومت قرآن را ميان خود بپذيرند. از اين رو دعوت به حكم الهي شده اند ولي آنها روي گردانند. در حالي كه اجراي احكام و اهداف قرآن، جز با تشكيل حكومت ميسر نمي باشد.
ج) در آيه49 و 50سوره مائده خداوند به پيامبر خود تأكيد مي كند كه در ميان اهل كتاب برطبق حكم الهي داوري كن، زيرا اجراي احكام و حكم كردن برطبق قرآن از امور اجتماعي است كه با تشكيل حكومت امكان پذير است.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
qوقتي ادعاهاي دينداري فقط در عرصه «حرف» تبلور يابد و صداقت و صراحت و سلامت منكوب شقاوت و لئامت و رذالت گردد بركت از ديار «خسرالدنيا والاخره»ها مي گريزد!
¤¤¤
q همه چيز آفرينش به شدت با هم ارتباط دارند اما به دليل اينكه شهود در برابر غيب، قطره اي در كنار درياست احساس ما نيز در همين حد، امكان دريافت اين حقيقت را دارد.
¤¤¤
qآنچه هست در نهايت زيبايي ممكن است و زشتي ها حاصل اشتباه حواس يا سوء استفاده ما از آزادي خدادادي است!
¤¤¤
q «حواس انسان» ابزار دريافت روح اويند بنابراين روح به نسبتي كه مايل است از اين ابزار بهره مي برد يا آنها را تعطيل مي نمايد.!
¤¤¤
q اگر راننده اتومبيلي فرسوده باشيم و در منزلي دوست مهرباني پيشنهاد تعويض اين وسيله با وسيله فوق العاده بهتري را بدهد و ما با آن به حركت ادامه دهيم از جا گذاشتن ماشين فرسوده ناراحت نمي شويم، در عرصه مرگ نيز مركب روح تعويض مي شود، چرا ناراحت باشيم؟!
¤¤¤
q اگر كسي را بهتر از خود بداني و در مقام خويش بماني بدنامي و اگر كسي را بهتر از خود نداني گرفتار عجب و حيراني، آه از غفلت مضاعف كساني كه دنبال مقامات دنيوي، مي دوند!
¤¤¤
q وسايل نامشروع انسان را به مقصد مشروع نمي رسانند و استفاده از اين وسايل، نشانه نامشروع بودن شخصيت و مقصد، استفاده كننده آنها است.

 



فرهنگ عفاف و پاكدامني در آموزه هاي ديني

احمد محسن زاده
بدون ترديد فرهنگ عفاف و پاكدامني يكي از ضروري ترين نيازهاي سلامت يك جامعه و يا به تعبيري شاخص اندازه گيري سلامت،رشد و بالندگي آن به حساب مي آيد. نگارنده در اين نوشتار بحث عفاف را از حيث فردي و اجتماعي در ابعاد گوناگون مورد بررسي و واكاوي قرارداده است كه اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
جايگاه عفاف و پاكدامني
در آموزه هاي ديني عفاف يكي از ارزش و فضيلت هاي مطلوب و زيربناي قرار گرفته و ستوده شده است زيرا عفاف يك مسئله فطري است.
و فطرت همه انسان ها پاك است مگر اينكه بعدا آلوده شود كه رسول خدا(ص) در اين راستا فرمودند: هيچ نوزادي نيست جز آن كه بر فطرت پاك توحيد به وجود مي آيد، اين پدر و مادرانند كه او را منحرف و آلوده نموده يهودي و نصراني و مجوسي بار مي آورند.»1 و فطرت انسان ها هميشه آنان را زيبا، پاك، نوراني و با معنويت پيش مي برد. عفاف در لغت خويشتن داري از كشش هاي نفساني است، عفاف به بزرگي بشريت است. به عبارت ديگر عفاف يك مكتب خاص نيست بلكه يك فضيلت انساني است- كه در درون انسان ها قرار گرفته و در رفتار و كردارها آشكار مي شود، عفاف به بلنداي عزت و اقتدار انسان هاست، عفاف يك برنامه عقلي است، عفاف مديريت عقل بر نفس و حاكميت عقل بر او در چارچوب هاي پذيرفته شده فطري است. فرهيخته گان فرهنگ و ادب و صاحبان لغت اين چنين بيان نموده اند: راغب اصفهاني در مورد واژه عفاف مي گويد: «هرگاه نفس انساني به درجه اي برسد كه شهوات نفساني و تمايلات حيواني و غيرشايسته بر او چيره نشود چنين نفس را عفاف گويند و صاحب آن را اهل عفت مي نامند. پس عفت دروني هميشه خود را به صورت شرم و حياء منطقي و مثبت در بيرون نشان مي دهد. نيز عفيف يعني: پاكدامني، پارسايي، نجيب، رفتار عاري (از هرزگي، عاري از دريدگي) پاكيزگي نيز عف: كف و امتنع عما لا يحل اولا يجمل فهو عفيف2
و از طرف ديگر عفاف يك مسئله اخلاقي است ملااحمد نراقي در جلد دوم، صفحه 17 كتاب جامع السعادات آن را چنين بيان مي كند: عفت فضيلتي است كه انسان مؤمن بايد آن را به دست آورد و آن را در وجود خود ايجاد و تقويت كند زيرا فطرت و عقل سالم او را مي طلبد و خود را با آن مزين مي كند و مي خواهد جان و وجود انسان را در فرمان او قرار دهد و غرائز ديگر را با او مهار و مديريت صحيح نمايد.
شهيد علامه مرتضي مطهري(ره) عفاف را ضامن امنيت انسان ها دانسته و چنين مي گويد: «وقتي زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامني را رعايت كند افراد فاسد و مزاحم جرأت نمي كنند متعرض او شوند.» كه خداوند باري تعالي در قرآن مي فرمايند: «و ان يستعففن خير لهن والله عليم حكيم.»3 كه استاد شهيد مي گويد: از اين آيه مي توان يك قانون كلي را استنباط نمود و آن اين است كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و ستر را مراعات كند پسنديده تر است و رخصت هاي تسهيلي و ارفاقي كه به حكم ضرورت درباره وجه و كفين و غيره داده شده است. اين اصل كلي اخلاقي را نبايد از ياد برد.» در نتيجه مي توان گفت اين خصلت انساني يكي از دلايل اصلي پوشش انسان هاست. لازم به ذكر است براي نهادينه كردن عفاف بايد همه دستگاه هاي اداري، اجتماعي، فرهنگي، خانواده، متوليان، مربيان، معلمان، مبلغان و صاحبان جرايد سمعي و بصري و صاحبان قلم و تريبون مشاركت داشته و به طور جدي به صورت مستمر و هدفمند توجه جدي داشته باشند و در دو عرصه سنتي و مدرن فرهنگ عفاف را نهادينه كنند و عمق بخشند.
مقام معظم رهبري در اين مورد مي فرمايند: اسلام به مسئله عفاف زن اهميت مي دهد. البته عفاف مرد هم مهم است»4 معظم له دليل بي بندوباري هاي زن در جامعه غرب را نبودن همين عفاف دانسته و فرمودند: در غرب به خاطر اين كه مسئله عفت زنان، مورد اهتمام قرار نگرفت، كار به اين بي بندوباري ها كشيد. نبايد بگذارند عفت زن- كه مهمترين عنصر براي شخصيت زن است- مورد بي اعتنايي قرار بگيرد.»5 داشتن عفاف انسان ها را از كارهاي پست و بد و ناهنجاري جامعه حفظ مي كند كه امير سخن و مجسمه خوبي ها علي(ع) فرمودند: «العفاف يصون النفس و ينزهها عن الدنايا.- عفاف بازدارنده نفس ها و پاك كننده از پليدي ها و پستي هاست.»6
بهترين خصلت
انسان هاي با شرافت و با ديانت هميشه در افق هاي بلند زندگي مي كنند هم شجاعت و هم شهامت و كارهاي عقلاني انجام داده و از كارهاي پست دامن شان را دور نگاه مي دارند و به بهترين خصلت ها آراسته مي شوند مرد عمل صالح امير موحدان در اين مورد فرمودند: «عليك بالعفاف فانه افضل شيم الاشراف- بر تو باد عفاف و پاكدامني كه همانا از بهترين و برترين خصلت انسان هاي شريف است.» نيز فرمودند: «العفاف افضل شيمه- عفاف بهترين فضيلت است.»7 كه مقام معظم رهبري در اين مورد فرمودند: «نبايد بگذارند عفت- كه بهترين عنصر براي شخصيت زن است مورد بي اعتنايي قرار گيرد»8 امام چهارم(ع) عفت را ستوده و فرمودند: «اي الاجتهاد افضل من عفه بطن و فرج- كدام سعي و تلاش برتر از پاكي شكم و شرمگاه انسان است.»9
بهترين عبادت
عفاف به خاطر قداست و معنوي بودنش انسان را به خدا نزديك مي كند و هر انساني و زني كه عفاف داشته باشد و به خدا نزديك باشد ارزشش زياد مي شود كه فرزند عزيز زهراي اطهر مقام معظم رهبري فرمودند: «ارزش حضرت فاطمه زهرا(س) به عبوديت و بندگي خداست.»
امام عابدان علي(ع) عفاف را از برترين عبادت ها دانسته و فرمودند: «افضل العباده العفاف- برترين عبادت عفاف است»10 و شكافنده علم و دانش باقرالعلوم(ع) در اين مورد فرمودند: «ما عبدالله بشيئ افضل من عفه بطن و فرج- خداوند عبادت نشده است به چيز برتر از عفت شكم و شرمگاه» 11 پيامبر اكرم (ص) انسان عفيف را عابد ناميده و فرمودند:«من عف عن محارم الله كان عابداً- هركس از محرمات خدا دوري نمايد عابد است.» 12
رأس همه خوبيها
برخي از كارها به اندازه اي مهم است كه ريشه و اول و منشأ ساير كارهاي بد يا خوب مي باشد مانند حب دنيا كه رأس همه بديهاست و يا دروغ كه رأس همه خطاها و انحرافات است درخوبي نيز اين برنامه وجود دارد همانند: تقوي، راستي و... رأس خوبيهاست يكي از اينها عفاف است كه درآموزه هاي ديني رأس هر كار خير قرار گرفته كه صديق اكبر علي (ع) دراين راستا فرمودند:«العفه رأس كل خير- عفت رأس همه كارهاي خوب است» 13 اين مسأله به اندازه اي اهميت دارد كه هرگاه باري تعالي خواست به كسي خير دهد او را عفيف مي كند.
امام علي (ع) دراين مورد فرمودند:«اذا آرادالله بعبد خيرا عف بطنه و فرجه عن الحرام - هنگامي كه خداوند متعال خواست به بنده اي خير رساند شكم و شرمگاه او را از حرام پاك نگاه مي دارد.» 14 كه درتاريخ براي انسانهاي عفيف نمره هاي خوبي ثبت شده است. از آنان مي توان حضرت يوسف و ابن سيرين را نام برد كه از مصداقهاي بارز اين مساله هستند كه عفيف ترين شخصيت جهان بشريت سيدالانبياء- محمد مصطفي (ص) عفت را يكي از برترين و زيباترين زينت انسانها دانسته و فرمودند:«ما زان الله العباد بزينه افضل من زهاده في الدنيا و عفاف في بطنه و فرجه - خداوند زينت نداده بنده اي را به زينتي برتر از تقوي در دنيا و از عفاف درشكم و شرمگاه» 15
عفت در زنان
عفاف در همه اوصاف گفتاري و كرداري و به همه مردان و زنان جامعه ضروري است و نقش مهمي در فرهنگ جامعه دارد. اگر يك قشر و يا يك جنس از جامعه آن را رعايت و ديگري رعايت نكند تعادل جامعه به هم مي خورد و آنطوري كه بايد جامعه مطلوب باشد نخواهد بود. اما در اين مساله عفاف زن بيشتر سفارش شده است زيرا با سلامتي و متانت بيشتر مناسب مي باشد.
رهبر انقلاب دراين راستا فرموده اند: عفت زن مايه احترام به شخصيت اوست. اين مساله حجاب و محرم و نامحرم و نگاه كردن و نگاه نكردن، همه به خاطر اين است كه قضيه عفاف دراين بين سالم نگاه داشته شود. اسلام به مساله عفاف زن اهميت مي دهد. البته عفاف مرد هم مهم است عفاف مخصوص زنان نيست مردان هم بايد عفيف باشند. منتهي چون درجامعه مرد به خاطر قدرت جسماني و برتري جسماني مي تواند به زن ظلم كند و برخلاف تمايل زن رفتار نمايد روي عفت زن بيشتر تكيه و احتياط شده است. 16
نبي مكرم اسلام دراين راستا فرمودند: «العفاف زينه النساء-عفاف زينت زن است.» 17 يكي از دانشمندان بنام «ژرژهربرت» در مورد تفاهم زن و مرد درخانواده گويد:«براي شوهر دانش لازم است و براي زن نجابت.» 18
زن كه پشتوانه خوبي براي منزل و شوهر و جامعه است زني است كه با نجابت و نيك سيرت باشد كه دراين راستا يكي از دانشمندان «دوتركوپل» مي گويد: مرد در زندگي خود تكيه گاه و پشتيباني بهتر از زوجه نيك سيرت و با اخلاق نمي تواند به دست آورد. در تمام گفتارها و كردارها بايد بانوان از اسوه عفاف و عصمت دختر گرامي پيامبر اسلام و كوثر قرآن حضرت فاطمه زهرا (س) الگوگيري كنند كه سرور همه بانوان دوجهان است كه امام راحل (ره) دراين راستا فرمودند: اگر شما زنها هم و زنهاي ما همه، كشور ما همه پذيرفتند كه امروز روز زن است؛ يعني روز تولد حضرت زهرا كه آن كمال و آن وضعيت را دارد، پذيرفتيد كه روز زن است بر عهده شما مسائل بزرگي ]خواهد آمد[؛ از قبيل مجاهدت كه حضرت مجاهده داشته است، حضرت به اندازه خودش كه دراين ظرف كوتاه مجاهده داشته است، مخاطبه داشته است با حكومت هاي وقت، محاكمه مي كرده است حكومت هاي وقت را، شما بايد اقتدا به او كنيد تا پذيرفته باشيد كه اين روز، روز زن است؛ يعني روز تولد اين حضرت روز زن است.
زهد و تقوا و همه چيزهايي كه داشته است و عفافي كه او داشته است و همه چيز، شما بايد اگر پذيرا شديد، آنها را تبعيت كنيد و اگر تبعيت نكرديد، بدانيد كه شما داخل در روز زن نيستيد، هركس نپذيرفت، اين در روز زن وارد نشده است و در اين شرافت وارده نشده است19.
نقش عفاف در رشد جامعه
جامعه را افراد تشكيل مي دهند فرهنگ تك تك افراد جامعه در آداب و رسوم و مسلك و روش هرچه باشد فرهنگ عمومي جامعه را رقم مي زند. دومين پايه جامعه خانواده ها مي باشند كه به آن جامعه كوچكتر نيز گفته مي شود. در آموزه هاي ديني به اين پايه ها توجه خاصي مي شد و براي آنان دستورات و احكام و برنامه هاي گفته شده است خداوند متعال درمورد قيام و حركت به سوي خود را از فرد و گروه شروع مي كنند كه فرمودند: «انما اعظكم بواحده ان تقوموالله مثني و فرادي ثم تتفكروا- شما را به يك چيز اندرز مي دهم و آن آنكه دو نفر يا يك نفر براي خدا قيام كنيد، سپس بيانديشيد»20 خداشناسي را و تعليم و تربيت و پاكي و عفت را در خانواده بايد نهادينه كرد كه نقش پدر و مادر در اين مورد بسي مهم و اثرگذار است، زيرا خانواده نخستين مدرسه اي است كه كودكان اخلاق و ادب و پاكي و پاكيزگي و عفاف را در كلاس رفتاري پدر و مادر مي آموزد. خداي مهربان به مؤمنين دستور مي دهد خود و اهل خانواده شان از بدي گناه كه آنان را به آتش مي كشد برحذر كنند. در اين زمينه فرمودند «يا ايهاالذين امنوا قواانفسكم و اهليكم نارا و قودها الناس و الحجاره عليها ملائكه غلاظ شداد لا يعصون الله ما امرهم و يفعلون مايومرون»
علامه مجلسي(ره) در تفسير اين آيه مباركه مي فرمايد: معني آيه مباركه قواانفسكم و اهليكم نارا، يعني 1- بدعائهم الي طاعه الله- اهل خانواده را به اطاعت از خدا و انبياء و اوصيا دعوت كنند. 2- و تعليمهم الفرائض- واجبات دين را بر آنان بياموزند. 3- و نهيهم عن القبائح- آنان را از ارتكاب به گناهان نهي كنند. 4- و حبهم علي افعال الخير- آنان را به اعمال خير و كارهاي پسنديده تشويق و راهنمايي و وادار كنند. پدر و مادر كه سرپرست و متوليان خانواده هستند اگر خود با عمل و گفتارشان اين وظيفه مهم را انجام دهند كه از سوي خدا به آن مأمورند. عفاف و نجابت و پاكي و پاكيزگي اخلاقي در جامعه تبلور پيدا مي كند كه امام ششم(ع) شيعيان جهان را در اين مورد فرمودند: «اذا امرتموهن و نهيتموهن فقد قضيتم ما عليكم- وقتي كه پدر و مادر فرزندان را به آنچه كه عملش امر شده است امر كنند و از آنچه كه از طرف خدا نهي شده است نهي كنند به وظيفه خود عمل نموده اند و چون عفاف و حجاب با فطرت و شاكله مادران و بانوان بيشتر مناسب است و تربيت فرزندان بويژه دختران كه عفاف در حفظ شخصيت آنان بسيار مؤثر است وظيفه خطيري متوجه آنان است زيرا مادران هستند كه بذر محبت و عفاف را در دل فرزندان مي كارند و با خون دل آبياري اش كرده و با حرارت و شوق پرورش داده و با نسيم مهرباني مي شكوفاند.
امام خميني(ره) در اين مورد فرمودند: نقش زن در يك جامعه بالاتر از مرد است، براي اينكه زنان علاوه بر اين كه خودشان يك قشر فعال در همه ابعاد هستند قشرهاي فعال را در دامن خودشان تربيت مي كنند» هماهنگي و همسوئي در چارچوب قانون اساسي در بين اعضاء محترم خانواده كه پدر و مادر نقش اساسي را ايفاد مي كنند ضروري است زيرا سعادت و خوشبختي خانواده ها زماني تأمين مي شود كه از هر نظر ميان اعضاء آن خانواده تفاهم و دوستي برقرار باشد و به همين طريق در جامعه عمومي اين روش بايد نهادينه شود كه هر مسئول فرهنگي، اجتماعي و... بايد نقش خود را ايفا كنند.
جامعه اي كه عفاف در آن باشد كه نمودش در گفتار و كردار بويژه با حجاب و آن هم حجاب برتر (چادر، لباس بلند) نمود پيدا مي كند جامعه رشد يافته و پويا خواهد بود. مربي و جامعه شناس معصوم علي ابن ابيطالب(ع) فرمودند: «بالعفاف تزكوالاعمال- بوسيله عفاف و نجابت كارها پاكيزه شده و رشد پيدا مي كند21. جامعه با عفت و پاكيزگي خسارت ندارد و غني ترين جامعه خواهد بود زيرا با بركت مي باشد. اميرمؤمنان علي(ع) فرمودند: «لا فاقه مع العفاف- با پاكدامني و عفاف تنگدستي نيست» 22 نيز فرمودند: «وعليكم بلزوم العفه و الامانه فانهما اشرف ما اسررتم و احسن ما اعلمتم و افضل ما ادخرتم- بر شما باد ملازم پاكدامني و امانتداري، چون آن دو شريف ترين كارهاي پنهاني شما و بهترين اعمال آشكارتان و برترين پس اندازها و ذخيره هايتان مي باشد.» 23
كه امام همام عفاف را بهترين زيربناي بذرهاي نهاني دانسته اند كه با سبز شدن در جامعه به آن نشاط مي دهد و با بركت ترين پس انداز حساب كرده كه پشتوانه خوب و تقويت دهنده جامعه دانسته و بهترين ذخيره جامعه معرفي فرمودند كه جامعه را مستقل نگه داشته و به خوداتكائي و خودباوري بشارت مي دهد.
مقام عفيف:
در سنجش و ارزش كالاهاي خوب و صفات برجسته با ايمان كامل و مقام شهدا و... ارزش گذاري مي شود مثلا كسي كه محب اهل بيت طهارت و عصمت باشند شهيد از دنيا مي رود و اگر كسي فلان كار را انجام دهد ثواب مجاهد في سبيل الله را دارد همانند خوب همسرداري بانوان اسلامي و يا تربيت سه دختر مادران را بهشتي مي كند. در مورد انسان عفيف كه مي تواند گناه كند و زمينه گناه بر او آماده است همانند انتقام گرفتن، چشم چراني كردن، حقي را ضايع كردن و... اما خود را كنترل كرده و نجابت بخرج داده و گناه را مرتكب نمي شود و يا مي توانست انتقام بگيرد اما اقدام نكرد و در مقابل اينها صبر و استقامت نمود از شيريني و لذت آن چشم پوشي كرد و يا به تلخي آنها صبر نموده و به اجر و پاداش رزمنده و شهيد راه اسلام مي رسد كه اميرالمومنين علي(ع) دراين راستا مي فرمايند: «ما المجاهد الشهيد في سبيل الله باعظم ممن قدر فعف لكاد العفيف ان يكون ملكا من الملائكه- پاداش مجاهد شهيد در راه خدا، بزرگتر از پاداش عفيف پاكدامني نيست، كه قدرت برگناه دارد و آلوده نمي گردد، همانا عفيف پاكدامن، فرشته اي از فرشته هاست.» 24
چون انسان عفيف ايثار و گذشت دارد مطابق شخصيت و نجابت و متانت خود با افراد جامعه برخورد مي كند و با اين روش رضايت خداوند متعال را به دست مي آورد و آن را به رضايت خود مقدم مي دارد. نيز امام خيبرشكن فرمودند: «من عف خف وزره و عظم عندالله قدره- هركس نجيب باشد گناهش سبك و قدر و منزلت اش در پيشگاه خداوند خوبان بزرگ شود» 25 كه در اين سخن گهربار عفاف سبب ارتقاء قدر و منزلت انسانها شمرده شده است.
عفت براي صاحب اش عزت و ارجمندي مي آورد كه امام خوبان علي(ع) فرمودند: «من اتحف العفه حالفه الغز - به هركسي عفت داده شد عزت و ارجمندي به او داده مي شود.» 26
خواسته پيامبر اسلام(ص)
هر اندازه انسان دانش و آگاهي بيشتر داشته باشد خواسته هايش از خداوند متعال عميق و منطقي و پرمحتوا خواهد بود به عبارت ديگر انسان فرهيخته و حكيم خواسته هاي حكيمانه مي كند چه كسي از پيامبر اسلام(ص) كه عقل كل بوده و تجلي اوصاف خداوندي است و به قول باري تعالي: و ما ينطق عن الهوي ان هو الا و حي يوحي 27
كه همه گفتارش معصومانه است با عصمت و طهارت خدايي سخن مي گويد زيرا خداوند متعال فرمودند: انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا 28
آن سيدالانبياء و اشرف كائنات در دعاها و خواسته هايش از خداوند متعال عفاف راخواستار شده و به درگاه ايزدمنان چنين عرض مي نمايد: اللهم اني اسئلك الهدي و التقي و العفاف و الغني. اي خداي همانا از تو مسئلت دارم هدايت، پرهيزگاري، عفاف و بي نيازي را چون هركسي وجودش عفيف باشد همه اوصاف اش و اخلاقش خوب خواهد شد وجودش ذي وجود و مفيد و معطر به معنويت خواهد بود كه ولي خدا علي بن ابيطالب(ع) در اين باره فرمودند: من عفت اطرافه حسنت اوصافه. هركس اطراف وجودش عفيف باشد اوصاف اخلاقي اش بهتر خواهد بود. 29
(پي نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است)

 



همت بلند و علو همت

علي رحيم زاده
سالي را كه در حال گذران آن هستيم به نام همت مضاعف و كار مضاعف توسط رهبر معظم انقلاب نام گذاري شده است. اينكه معنا و مفهوم همت چيست؟ و در چه محلي از شاكله انسان قرار دارد؟ و چگونه مي توان همت بلند را محقق نمود؟ از جمله مباحثي است كه نگارنده در مقام تبيين آن در اين مكتوب برآمده است. اينك با هم آنرا از نظر مي گذرانيم:
مفهوم همت
همت عالي و بلند يكي از نيازهاي شخصي است كه مي كوشد تا به مقاصد عالي و بلند دست يابد؛ زيرا همواره دست يابي به مقاصد عالي دشوار و سخت و همراه با مشكلات و موانع بسيار است. از اين روست كه درباره وجود انگيزه قوي و عزم جدي در شخص، از واژه همت بهره گرفته مي شود؛ زيرا همت، حالتي نفساني و دروني در انسان است كه آدمي را به سوي انجام عملي وادار و مجبور مي سازد كه در آن موانع جدي و مقاومت هاي اساسي در راستاي تحقق آن وجود دارد.
راغب اصفهاني در بيان واژه همت و معنا و مفهوم قرآني آن مي نويسد: الهم، الحزن الذي يذيب الانسان؛ همت، غم و اندوهي است كه آدمي را ذوب مي سازد. (مفردات الفاظ القرآن الكريم، راغب اصفهاني، ذيل واژه هم) بنابراين، مي بايست آن را دغدغه ذهني و فكري دانست كه آدمي را چنان به خود مشغول مي سازد كه ناتوان از گريز از آن مي باشد.
البته برخي از مفسران قرآني با توجه به كاربردهاي قرآني آن، بر اين باورند كه اين واژه تنها در مواردي به كار مي رود كه انجام كاري همراه و مقرون به مانعي باشد. (نگاه كنيد: تفسير الميزان ذيل آيه 24 سوره يوسف) بنابراين، زماني كه انسان دغدغه امري را دارد كه انجام آن همراه با مشكلات و موانع جدي است، نيازمند همت مي باشد. بر اين اساس، همت را مي بايست در جايي به كار برد كه شخص در دست يابي به مقصد و منظور خويش با موانع جدي روبه رو مي باشد و به سادگي نمي تواند كاري را انجام داده و به مطلوب برسد از اين روست كه در آيات قرآني اين واژه در جاهايي به كار رفته است كه دست يابي به مقصد و مقصود دور از دسترس بوده و مقاومت جدي وجود داشته است. از آن جمله در آيه 24 سوره يوسف است كه خواسته زليخا براي زناشويي با مقاومت جدي حضرت يوسف(ع) مواجه شد و خواسته حضرت يوسف (ع) نيز با مانع جدي برهان و سلطنت خداوندي بر قلب او همراه گرديد.
در آياتي از جمله 74 سوره توبه و نيز 122 سوره آل عمران نيز همين معنا به چشم مي خورد، زيرا همت افراد به امري تعلق گرفته است كه دست نيافتني مي باشد و نمي توانند آن را انجام داده و به مقصد و مقصود برسند. از جمله خواسته اين افراد دست يابي به حضرت پيامبر(ص) و شكست آن بزرگوار بوده است كه خداوند در اين آيات، دست يابي به اين مقاصد را بيرون از همت و خواسته ايشان برمي شمارد.
از تعاريفي كه براي همت بيان شد اين معنا به دست مي آيد كه همت همان باعث و انگيزه قوي بر انجام كار و فعلي است كه همواره با مانع مواجه مي شود. انساني كه داراي انگيزه قوي براي انجام كاري است، با مقاومت هايي روبه رو مي شود و تحقق خواسته جز با همت برداشتن اين موانع و مقاومت ها شدني نمي باشد.
البته همه همت ها و انگيزه هاي انساني در يك حد و اندازه نمي باشد بلكه داراي درجات و سطوح متفاوت و گوناگوني است. از اين روست كه همت را به همت هاي بلند و پست يا عالي و داني توصيف كرده اند.
در اهميت و ارزش همت گفته اند كه همت بلند دار و آن را خوب پاس دار كه همت مقدمه هر چيزي است و كسي كه همت وي درست و راست آمد به همه چيز دست مي يابد و هر مانعي از برابر او برداشته مي شود و همه مقاومت ها در هم شكسته مي شود.
محل همت
همت چنان كه گفته شد، در حوزه انگيزه ها و بواعث قرار مي گيرد، از اين روست كه محل آن را قلب و نفس انساني دانسته اند و گفته اند كه همت عمل قلبي مي باشد.
انديشمندان بر اين باورند كه انسان به دو بال همت و عمل پرواز مي كند، چنان كه پرندگان اين گونه هستند. بنابراين هر مردي با همت خويش پرواز مي كند و آسمان عمل و كار موفقيت را براي خود رقم مي زند و از بند مشكلات و سختي ها و موانع مي رهد. همت همانند شعله اي فروزان در قلب آدمي است كه آدمي را در كارخانه سوزان خود مي گدازد و مي سازد و جز بلندي و نور براي صاحب خويش نمي خواهد.
برخي گفته اند كه همت مؤمن كامل تر از عملش است، چنان كه نيت و قصد مؤمن كامل تر از عملش مي باشد، زيرا انسان در دل چيزهاي بزرگ را قصد مي كند ولي شرايط و مقتضيات بيروني و دروني اجازه نمي دهد تا به همه خواسته هاي بلند خويش دست يابد. با اين همه جز به بزرگي قصد نمي كند و آن چه را انجام مي دهد و يا به دست مي آورد، دست كم بخشي از خواسته هاي بزرگ اوست. از اين روست كه براي مؤمني كه قصد نماز شب دارد ولي به هر علتي خواب بر او چيره شود خداوند براي او پاداش نماز شب را مي نويسد؛ زيرا همتي بلند داشت هر چند كه شرايط و موانع به وي اجازه نداد تا آن را تحقق بخشد يا به طور كامل انجام دهد.
نقش كار در تحقق همت ها
انسان به قدر تلاش و سختي هايي كه با آن مواجه مي شود و مقاومت هايي كه مي كند به مقصد و آرمان بلند خويش مي رسد. بنابراين لازم است كه بلند همت بود و براي دست يابي به مقصد عالي و بلند خويش نيز تلاش و كوشش بسيار و مجاهدت زياد كرد؛ زيرا هر كسي به مقدار تلاش و كار و كوشش خود بهره مي برد. به هر حال مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد.
بنابراين بلندي همت متوقف بر علم و دانشي كامل نسبت به اهداف بلند و مقاصد عالي است، هم چنين نيازمند اموري چون آگاهي و علم از راهكارها، شرايط، موانع و بصيرت كامل نسبت به آن است؛ زيرا مي توان بدون تدبير و تفكر و ناسنجيده به دامن كار و عمل آويخت؛ زيرا هر كرامت و بزرگي منوط به مشكلات و سختي هاست كه مي بايست از پيش رو برداشت. مقاصد عالي و كمالات جز به سختي و مشقت به دست نمي آيد و عبور از اين راه جز به تلاش و كار توانفرسا شدني نيست.
علم و آگاهي نسبت به موقعيت خود و مقصد مي تواند اطمينان و قدرتي را براي انجام ايجاد كند كه از راه هاي ديگر شدني نيست. انسان آگاه و دانا با توكل مي تواند در درون فتنه ها و سختي ها درآيد و سربلند از آن سو بيرون رود. از اين روست كه خداوند مي فرمايد: فاذا عزمت فتوكل علي الله؛ هنگامي كه بر كاري و مقصدي عزم كردي بر خداوند توكل نما.
هرگونه سستي و وهني موجب مي شود تا شخص نتواند به مقاصد عالي و بلند خويش دست يابد. از اين روست كه در آيات و روايات بر دوري از سستي، تنبلي، فتور، غفلت، امروز و فردا كردن و به تأخير انداختن كارها تأكيد شده و آن را مانع جدي در سر راه همت بلند انساني دانسته است.
صاحب همت بلند كسي است كه عشقي قوي در جانش شكل گرفته است و جز به دست يافتن به مقصد و مقصود از پا نمي نشيند و اين شعف دروني است كه او را چون شعله اي فروزان نگه داشته و به سوي مقصد پيش مي راند و همه موانع و مقاومت ها را در هم مي شكند. البته از آن جايي كه همت همواره با بصيرت و بينايي و عقل و علم همراه است، موجبات تباهي شخص نمي شود و اين گونه نيست كه موانع را نبيند و نسنجد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14