سه شنبه 19 مرداد 1389-
شماره 19713
نگاهي به تجمل گرايي و توقعات بيكران در دنياي مدرن ويترين رنگي تجملات پيش روي افزون طلبان- بخش پاياني
|
|
|
نگاهي به تجمل گرايي و توقعات بيكران در دنياي مدرن ويترين رنگي تجملات پيش روي افزون طلبان- بخش پاياني
حسن آقايي آسودگي لذت بخش در زندگي فرد از قناعت فكري، خلوص سرشت و اراده شگرف حاصل مي شود. چنين حضور و وجودي با پشتوانه فهم درخشان هرگز روان خويشتن را به گرو افراط گري توقعات رؤيايي و دريغ آور نمي برد يا سلامت آرامش را به حراج رقابت با ديگران نمي گذارد. خود مسئول و مدير تصميم گيري خواست و انتخاب هر آنچه احساس مي كند بايد داشت، مي باشد. ... ليكن انسان عضوي از كل جامعه است و در فضاي اجتماعي سهم و به نوعي مشاركت دارد. در اين فضا، نيازهاي زندگي فصل ديگري است. نظم و سرعت عمل حمل و نقل شهري، نرخ هاي فروشگاه ها، مسافرخانه و هتل ها، اطمينان غذايي كه با چه مواد و تركيبات پخت و در بشقاب ميز ناهارخوري گذارده مي شود، بهداشت عمومي، جاي سهل الوصول پارك خودرو و ... و... اين ها بخش هاي كلان زندگي هستند. دستگاه هاي ذيربط وظيفه دارند برنامه ريزي را جوري به سر منزل مقصود و منظور همه اقشار جامعه برسانند كه روان و ذهن در سرگشتگي ناآرامي قرار نگيرد و حق شهروندان بيشتر عينيت يابد. اما... آيا؟ وجدان كاري مسئولان و مشكلات كلان جامعه شهروند بازنشسته «شريفي» زمينه توقعات بدون فرآيند نگري برخي مردم به اين پديده را در دو عامل، يكي ناشي از شرايط جامعه و ديگري به علت خوش نبودن فرد به دارندگي هاي زندگي خود در اثر انتظارات دست نيافتني شان اگرچه محق آن هستند ذكر مي كند كه قبلا خوانديم. در اين قسمت از صحبت او، اين سؤال را مطرح مي كنم: براي تحقق توقعات معقولانه اقشار متوقع چه بايد باشد يا چكار بايد كرد؟ پاسخ او اين است: «اولا همه مسئولان ذيربط در حيطه وظيفه خود وجدان كاري داشته باشند. پيشترها («آقا» فرموده است اگر وجدان كاري باشد كارها پيش مي رود ما مشكلي نداريم.) البته وجدان كاري بايد در همه جا باشد. اگر وجدان كاري مديريت ها و زيرمجموعه شان باشد اين مشكلات برطرف خواهد شد. الان نيز مشكل جوان ها سر زبان ها است اگر چه بيش از سي سال مطرح است. چرا تاكنون اين مشكل رفع نشده است؟ اين مسأله در دهه اول و دوم مي بايد حل مي شد. مشكل، در دهه اول كم بود. حالا حاد شده است.» مسأله ديگر، مشكلات ترافيك و افزايش چشمگير خودرو است. اگر از هر هفتاد ميليون نفر پرسيده شود ماشين مي خواهيد مي گويند: بله! اما ماشين كجا راه برود؟ زمينه سوخت، مسأله اخلاق و فرهنگ رانندگي، ترافيك، حمل و نقل، جمعيت و شلوغي شهر و ... چطور بايد تأمين و ساماندهي شود؟ اين مشكلات نگران كننده براي جامعه است. بخشي از اين موارد برمي گردد به خودروسازان. اگر در مجموعه موارد مذكور هيچ عامليتي يا حتي مردم مايل به چنين وضعيت نيستند، ولي بنا به عرف و شرع و قانون، امكانات، بهره بردن و آرامش خاطر همه مردم با يكديگر مي بايست يكسان باشد و عدالت شامل هر فرد شود. لذا بايد برنامه ريزي كنيم و مشكلات را در جهت خواست هاي متعادل- نسبي- و آرامش بخش در نظر بگيريم. يك معلم، پيشتر در خصوص تأثيرات منفي انتظارات فرادست يا فراتر از حد مناسب نظر شخص، ديدگاه خود را مطرح كرد. در ادامه، پيرامون مسايل كلان مردمي پرسش مي كنم. جواب «عباسعلي مزيناني» چنين است: «گره مشكلات كلان دست مسئولان است مردم قشر متوسط صاحبان انقلاب هستند و مسئولان بايد به امور خرد و كلان جامعه كمك و رسيدگي كنند و عزت مردم حفظ شود.» يك ماجرا از جنس مسايل اجتماعي «محمدي» مغازه دار محور صحبتش نبود پاركينگ متناسب با انبوه خودرو، طرح ترافيك و ارايه تسهيلات است. او مي گويد: «اتفاق مي افتد بيماري در شرايط اضطراري به بيمارستاني واقع در محدوده طرح ترافيك منتقل شود. راننده عضو خانواده بيمار، سراسيمه بيمار را به سمت مقصد منتقل مي كند بدون آن كه حواسش به طرح محدوده ترافيك باشد، پيش از رسيدن، جايي نزديك بيمارستان دنبال جاي پارك است كه نيست. ناچار در يك محل توقف ممنوع پارك مي كند و سريع با كمك همراه، بيمار را به داخل بيمارستان مي برد و شتابان برمي گردد مي بيند قبض جريمه زير برف پاك كن گذاشته شده است. خلقش در آن شرايط اضطراري بيشتر به هم ريخته مي شود. كسي مي رسد مي گويد: شانس آوردي جرثقيل ماشين را به پاركينگ نبرده است. او مي افزايد: اين اوضاع در شرايطي است كه بسياري از افراد كه بعضاً چند تا ماشين خانوادگي و مجوز ورود به طرح ترافيك هم دارند هر روز در همين محدوده طرح رانندگي مي كنند و در مقصد، ماشين خود را در پاركينگ هفتگي و يا روزانه مي گذارند. اصولا شخص ماشين خريده كه بتواند هر موقع در سفر يا در وضعيت اورژانسي از آن استفاده كند اما در ساعات پس از طرح هم هر خيابان و كوچه مملو از پارك خودرو است. لااقل براي رعايت آسودگي مردم پاركينگ متناسب با افزايش ماشين احداث شود تا مردم سرگردان پيدا كردن يك پاركينگ نباشند. خيلي از مردم حتي در زمان هاي عادي هم از ماشين شخصي استفاده نمي كنند چون نگران رانندگي يك عده راننده سهل انگار نيز هستند و هم مسأله پاركينگ در ميان است.» كمبود 000/400/1 پاركينگ در تهران چرخه كمبود بس شديد پاركينگ به ويژه در تهران همواره روي اعصاب انبوه رانندگان حركت مي كند و اغلب با سوخت قبوض جريمه، جريان دارد. بر اساس گفته هاي چندي قبل شهردار تهران با كمبود يك ميليون و 400 هزار واحد پاركينگ روبرو است. يك مديركل از اين گفته است كه روزانه حدود 1200 و سالانه چيزي بالغ بر 400 هزار دستگاه خودروي سواري جديد شماره گذاري شده به آمار خودروهاي موجود تهران افزوده مي شود. طبعاً بار پرسنگين اين آمارها بر روان و سرگيجي شهروندان جاي هيچ آرامش و آسايش نمي گذارد. ظاهراً ساخت پاساژ و برج حتي در كوچه هاي كم عرض بر ارايه تسهيلات عمومي مردم، ارجحيت دارد. از سوي ديگر درحالي كه قفل تردد ماشين در سطوح بسياري از خيابان هاي اصلي و فرعي غالباً ديده مي شود، ليكن كليدهاي يدك براي ورود متقاضيان خريد مجوزهاي يك روزه تا يكساله به محدوده طرح، وجود دارد. اما يك جامعه شناس، نكات ظريف تري را از عمق فضاي خاكستري توقعات بي حساب و كتاب يا فراتر از توان اقتصادي افراد و خانواده، برمي تاباند. «صنوبر محمدي» همچنين پيش گفت خود را در خصوص ارايه تسهيلات مسئولان و برنامه ريزان كلان كشور در جهت برخورداري قشركم درآمد جامعه معطوف به ايجاد تورهاي ارزان قيمت خانوادگي، ارايه كمپ و چادرها با امكانات مناسب و غذاي ارزان بها، ايجاد تفريحگاه هاي كوچك در محله هاي گوناگون با هدف اين كه خانواده متحمل هزينه زيادي نشوند و به آساني، اين مكان ها براي شان قابل دسترسي باشد، مي كند. وي در ادامه با بيان ضرب المثل «هركس بامش بيش، برفش بيشتر» كه از گذشتگان براي ما به يادگار مانده است، مي افزايد: «امروزه در جامعه شاهد اين هستيم كه افرادي با وجود امكانات رفاهي زندگي، باز هم خلأهايي را در زندگي شان احساس مي كنند و همه كاري مي كنند به آن آرامش و خرسندي دروني كه بشر هميشه خواستار رسيدن به آن است برسند اما ، دست نمي يابند. اين نوع افراد همچنين هر روز با استرس از خواب بيدار مي شوند، در همه حال در حال حساب و كتاب هستند. موقع استراحت در خانه به اين فكر مي كنند كه بايد اين ماه بيشتر اضافه كاري كند تا قسط يخچال سايدباي سايد را كه خريده است بپردازد. در حالي كه هنوز از اقساط فرش هاي ابريشمي چند تايي باقي مانده است و... از ديگر سو، گاهي مي شنويم افرادي گلايه مي كنند: زماني كه ما از حداقل امكانات زندگي برخوردار بوديم و حتي زماني كه در دو اتاق كوچك اجاره اي زندگي مي كرديم دلخوشي مان بيشتر بود اما امروزه همان خانواده ها با داشتن خانه شخصي 100 متر به بالا و بعضاً با داشتن دو اتومبيل، خانه ويلايي در خارج از شهر براي استراحت آخر هفته، آرامش و آسايش گذشته را ندارند. اين حالات و موقعيت ها برمي گردد به همين مسأله كه ما نمي دانيم از زندگي چه مي خواهيم و راه رسيدن به آرامش دروني در چيست. تنها فكر مي كنيم با اضافه كردن وسايل زندگي به آرامش مي رسيم درحالي كه اين خود نيز دغدغه هايي را براي مان ايجاد مي كند. در صورتي كه اگر در زندگي حد اعتدال و ميانه روي را پيش بگيريم و توقعي را كه از زندگي داريم، كم كنيم، شب هنگام سرآسوده روي بالش مي گذاريم و در بيداري نيز از زندگي به معناي واقعي لذت مي بريم.» حديث توقعات يك خانواده مرفه وي در ادامه ، حديث يك زندگي تزييناتي رامي گويد: «يك آقايي كه از يك زندگي مرفه و نسبتاً بالايي برخوردار است مي گفت همسرم با وجودي كه من، هر آنچه كه اراده كند برايش خريداري مي كنم، فقط كافي است در يك ميهماني، همسر يكي از دوستانم بهتر از او لباس بپوشد، يا جواهراتي كه استفاده كرده است بهتر از جواهرات همسرم باشد و يا وسايل و دكوراسيون منزل شان را عوض كرده باشد، به محض برگشت به خانه با حالتي عصبي و پرخاشگرانه از من مي خواهد كه ظرف دو يا سه روز، تمام وسايل زندگي مان را عوض كنم. به خاطر همين چشم هم چشمي است كه سعي مي كنم بسياري از دعوت ميهماني ها را حذف كنم و با كسي رفت و آمد نكنم. حال طوري شده كه من بايد حسرت خانواده اي را بخورم كه صبح يك روز تعطيل با كمترين هزينه و فلاكس چاي و يك ناهار ساده روز تعطيل شان در يك پارك تا شب سپري مي كنند و شب خوش و خندان به منزل شان برمي گردند. اما همسر من وقتي بحث سفر پيش مي آيد مي گويد: بايد سفر حتما به يك كشور اروپايي باشد وگرنه سفر ديگر، سفر نيست!...» «محمدي» در بخش ديگري از ديدگاه جامعه شناسي خود، اظهار مي دارد: «خروج از دايره ساده زيستي و رويكرد به تشريفات و... توقعات بي جا، يك بازتابش اين خواهد شد كه دختر در چنين خانواده هنگام ازدواج و زندگي مشترك توقعش به مراتب بالاتر مي رود و قانع به يك زندگي ساده نيست.» «دكتر رحمت الله نيكنام» اقتصاددان، پيشتر در تبيين ديدگاه هاي خود با اشاره به گستردگي توقعات در جامعه كه از طريق مشاهدات شخص و سپس مقايسه كردن امكانات خود با مثلا فلان فردي كه خودروي گران قيمت نو خريده است، چنين نگاهي را رفتار تقليدگونه مي خواند كه برآمده از روش تعليم و تربيت است و تأكيد دارد به مردم آموزش داده شود كه تصميمات شان به اندازه توان اقتصادي شان باشد نه از روي چشم هم چشمي. گرفتاري هاي ثروت بدون حساب و كتاب ضرورت الگوي مصرف درازمدت وي در دنباله همين بخش نظرات خود نخست از اين مي گويد كه جمع آوري ثروت از راه زحمت كشيدن ممكن مي شود، بعد مي افزايد: «اگر اين حالت وجود نداشته باشد، مردم بدون حساب و كتاب خرج مي كنند و به فكر بازتاب اين عمل خود در آينده نخواهند بود.» وي دلالت اين گفته خود را تعداد چك هاي برگشت خورده در سيستم بانكي مي خواند كه به زعم ايشان سر به اعداد ميليوني مي زند. اما نشاط و شادابي كه در كوتاه مدت از رفتارهاي اين چناني حاصل مي شود، در درازمدت باعث دردسر، گرفتاري، قرض و مشكلات زندگاني خانوادگي خواهد شد. بنابراين به نظر من مردم بايد در مصرف خود به يك الگوي درازمدت توجه داشته باشند تا رفتارهاي كوتاه مدت. اين اقتصاددان، در پايان گفت وگو ي مان، چنين نكته اي را توصيه مي كند: «ثروتمند بودن به هيچ وجه نشانه شاداب بودن نيست. در مواردي مديريت ثروت به مراتب مشكل تر از به دست آوردن آن ثروت است.» فرهنگ خوب زندگي كردن و توازن تسهيلاتي در نياز عمومي يك روان شناس مي گويد: «غير از اتفاقات طبيعي، بخش اعظمي از آنچه كه به عنوان مشكلات و لذت نبردن از زندگي و مال و اموال اسم برده مي شود را خود انسان ها به وجود مي آورند ولي هر آنچه ديگر كه جنبه عمومي و مورد استفاده همگاني است، به مديران دستگاه هاي اجرايي و برنامه ريز ربط دارد. وي در بخش اول گفته خود به مسئوليت خود انسان در برنامه ريزي و الگو داشتن تأكيد مي كند. «بختياري» معتقد است: «انسان سليم و سالم در هر وضعيت بايد حضوري سازنده اميدوار و حتي انعطاف پذيري داشته باشد. چنين افراد بسيار كم گلايه مي كنند آن هم به لحاظ مسايل عاطفي و رنج ديگران اما دستخوش افراط در هيچ مقوله اي نمي شوند. كلا بحث چشم و هم چشمي را مي توان و بايد غفلت زدگي از دارايي خود و رنج سنجش هاي مادي نسبت به ديگران دانست اما در پرسش راجع به تداركات مورد استفاده عمومي، پرواضح است كه مديريت هاي جامعه و كشور سكاندارهاي تأمين و توازن نيازهاي كلان و منطبق با جمعيت و شرايط زماني هستند. طبعا رسايي يا نارسايي در هر بخش تداركاتي كلان مثل توسعه اقتصادي، صنعتي، عمران و مهندسي جاده اي، شهري و... بخش سلامت، تسهيلات گردشگري ارزان قيمت براي طيف كم درآمد، توازن مايحتاج مصرفي روزانه عمومي، ايمني، حمل و نقل شهري- جاده اي و... روي روان، بهره وري و رفتاري جامعه اثر خواهد گذاشت. با اين اوصاف، فرهنگ خوب زندگي كردن و نه تجمل گرايي را بايد در سطوح جامعه نهادينه كرد.» «محمدي» جامعه شناس، در پايان ديدگاه هاي خود، با اشاره به ورود تكنولوژي و آسان شدن فعل و انفعالات در زندگي، از پدري كارمند مي گويد كه صبح تا عصر كار مي كند. در برگشت به خانه با خودروي قسطي اش مسافركشي مي كند. بعد زمان استراحتش در خانه به كارهاي اداره كه آورده است رسيدگي مي كند تا درآمد مضاعفي به دست آورد. او در اين شرايط فرصتي براي لذت بردن از امكانات زندگيش ندارد. نقدي براظهارات دبير اتحاديه بار فروشان تهران درپـي چاپ سه شماره گزارش روز كيهان تحت عنوان «واكاوي دلايل نابساماني درچرخه قيمت ميوه در فصل تابستان» درتاريخ هاي 27، 28 و 29 تيرماه، اتحاديه صنف فروشندگان ميوه و سبزي تهران نقدهايي را به اظهارات دبير اتحاديه صنف بارفروشان تهران وارد نموده كه مي خوانيد: احتراما اتحاديه صنف فروشندگان ميوه و سبزي تهران باستحضار ميرساند، مطالبي را كه از طرف دبير اتحاديه صنف بار فروشان تهران درج شده، دروغ محض بوده و قيمت هايي را كه درج نموده ايد قيمت ميوه هاي درجه 3 مي باشد. اين اتحاديه جهت اثبات ادعاي كذب دبيراتحاديه صنف بار فروشان اندكي از كپي فاكتورهاي صادره با قيمت واقعي در همان تاريخ هاي ذكر شده از طرف بارفروشان به پيوست ارسال تا به حقيقت ماجرا بيشتر پي برده شود. بايد آن مديريت بداند كه در ميدان مركزي ميوه و تره بار دروغ گفتن آنها دركنار كارهاي ديگر آنان قابل مقايسه نمي باشد. اگر واقعاً دبير اتحاديه صنف بارفروش، دلش براي مصرف كننده مي سوزد به صنف بار فروشان تهران چند پيشنهاد خداپسندانه داده مي شود كه اگر عملي شود، خير همه در آن خواهد بود. 1- بارفروش وجه بار را براساس وزن خالص دريافت نمايد. 2-حقوق كارگران خود را كه شب و روز براي آنها بار تخليه مي نمايند، بارفروش بدهد نه اينكه ده برابر حقوق يك كارگر را به زور از خرده فروشان دريافت كنند. 3-كشاورزان از نحوه عملكرد بارفروشان بسيار ناراضي مي باشند كه اگر اصل فروش بار مستقيم به دست كشاورز برسد هم كشاورز توان كاشت بيشتري را پيدا كرده هم ميوه به قيمت واقعي رسيده و هم ميوه فروشان كمتر به بارفروش بدهكار مي شوند و نهايتا اينكه بارفروشان ديرتر ميلياردر مي شوند! رئيس اتحاديه صنف فروشندگان ميوه و سبزي تهران حسين مهاجران
|
|
|