(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 25 مرداد 1389- شماره 19718

با شب زنده داران تا مقام شفاعت
نيت و عمل
بررسي اركان و مراتب يقين راه هاي ارتقاي ايمان به يقين



با شب زنده داران تا مقام شفاعت

حامد سرمدي
يكي از راه هاي كوتاه و آسان اسلام براي رسيدن به درجات و مقامات والا، شب زنده داري و تهجد است. تهجد به نوعي خاص از احيا و بيداري شب گفته مي شود كه در آن شخص براي ذكر الهي بيدار مي ماند و با خواندن قرآن و نماز به عنوان دو مصداق كامل ذكر، خود را براي پرواز و سلوكي عاشقانه و عارفانه آماده مي سازد.
طبق گزارش قرآن شب زنده داران، اين پروازهاي شبانه و عارفانه و عاشقانه خود را تا زماني ادامه مي دهند كه به مرتبه يقين برسند كه نوعي مرگ و فناي اختياري است. در اين زمان است كه به حكم قرب فرايض و نوافل، ديگر ميان بنده و معبود فاصله اي جز عبوديت و الوهيت نمي ماند و سخن بنده و عملش عين سخن خدا و عمل اوست و غضب و رحمت خدا در بنده و غضب و رحمت بنده در غضب و رحمت خداوند ظهور مي يابد. بدين ترتيب با اشاره به مقام فناي خود مي گويند: «نزلونا عن الربوبيه و قولوافينا ما شئتم».
دراين مقام است كه شفاعت در آن حد، از آن ايشان است به طوري كه رضايت خدا و ايشان يگانه مي شود و رحمت الهي بر غضب وي پيشي مي گيرد و بسياري از انسانها به سبب حساب آسان و الهي به عنوان اصحاب يمين وارد بهشت مي شوند و از مردان اعراف كه در مقام شفاعت نشسته ا ند بهره مند مي گردند.
نويسنده در مطلب حاضر با بررسي آموزه ها و آيات قرآني بر آن است تا مقام شب زنده داران و اهل تهجد و ذكر شبانه را بنماياند و همگان را تشويق به حضور در اين بزم عاشقانه و عارفانه شبانه الهي نمايد. باهم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
پرواز شبانه تا مقام فنا و محو
شب در آموزه هاي قرآني، زمان اقتدار انساني و پروازهاي بلند به سوي آسمان معنويت و عرفان است. اگر انسان در روز، گرفتار سبح طويل و غرق در نيازها و خواسته هاي مادي و دنيايي است و به حكم طبيعت مادي و غرايزش، نياز دارد تا در جست وجوي اموري از جمله خوراكي ها و آشاميدني ها باشد و بخشي از ماموريت و تكليف الهي را به عنوان آبادسازي زمين انجام دهد، ولي شب، زمان آرامش تن و پرواز جان آدمي است.
انسان در شب در سكوتي سهمگين و به دور از هرگونه هياهو و رنگ هاي فريبنده دنيوي و آرايه ها و زينت هاي آن، فرصتي مي يابد تا جز آسمان بلند معنويت را نبيند. اين گونه است كه به انوار ستارگان آسماني مي آويزد و به همراه ريسمان آويخته ميان زمين و آسمان يعني قرآن و ذكر الهي و با توسل به اهل بيت معصوم(ع)، به سوي آسمان اوج مي گيرد و در رقص نور و نورانيت به مقام فنا و محو مي رسد و در مقام قدس به رقص ميان عبوديت و ربوبيت مي پردازد. او آميخته بر ريسمان نوراني حق، همه مراحل و مراتب حضرات پنج گانه را سير مي كند و گاه چنان در مقام نزول رحماني است كه با انسانها برخاك مي نشيند و ابوترابش خوانند و گاه چنان در مقام قدس مي پرد كه مقام علي اعلي را مي گذراند و جبرئيل را فرو مي نهد و در قاب قوسين او ادني (نجم آيه 9) جا مي گيرد و فرياد «سلوني قبل ان تفقدوني» سر مي دهد تا جايي كه اگر ترس از گرفتاري كفر ترسائيان نبود، در فضيلت اين انسان كامل و تمام چنان مي گفتند كه بيرون از دايره وهم و خيال بود.
بنابراين كسي كه در اين مسير، پرواز اختصاصي را به دست آورده است، در مقام و منزلتي مي نشيند كه ديگر تفاوتي ميان خدا و بنده جز عبوديت و الوهيت باقي نمي ماند و همه صفات الهي حتي اسماي برگزيده نيز در وي تجلي و ظهور مي يابد و شماري به دام مي افتند و دعوي الوهيت براي او مي كنند چنان كه براي حضرت عيسي بن مريم(ع) كردند.
از كساني كه دراين پروازهاي اختصاصي بر بال انوار الهي سوار شده اند و به مقام محو و فنا رسيده اند، مي توان از پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) به حكم يكتايي و يگانگي در مقام نوري و نفسي اشاره كرد. روايات بسياري درباره اين مقام ايشان وارد شده است كه از جمله مي توان به رواياتي چون روايات ذيل اشاره كرد: اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «لاتتجاوزوا بنا العبوديه، ثم قولو فينا ما شئتم و لن تبلغوا، و اياكم و الغلو كغلو النصاري فاني بريء من الغالين (الاحتجاج ج 2/32) از امام صادق(ع): اجعلونا عبيدا مخلوقين و قولوا فينا ماشئتم)
(الثاقب في المناقب/ 402، الخرائج ج 2/735).
آن چه در اين روايات به سالكان طريق حقيقت و فنا نشان داده شده بخشي از هزاران است كه در آيات و روايات بيان شده است. اما همين اشارات صريح و كوتاه براي كساني كه مي خواهند با پيروي از اين اسوه هاي كامل بدان برسند كفايت مي كند.
پروازهاي شبانه با ما چه مي كند؟
شايد پاسخ به اين پرسش از همين مطالب كوتاه پيشين به خوبي به دست آمده باشد، ولي براي روشن شدن بهتر مطلب، نگاهي گذرا به مقام اقتداري تهجد و شب زنده داري هاي سالكان طريق حق و حقيقت افكنده مي شود كه در آيات قرآني بيان شده است.
كساني كه پس از كسب روزي حلال و سبح طويل و شنا در زندگي روزانه، به ساحل شب رسيده اند، مي توانند با طلوع نخستين انوار ستارگان، خود را براي پروازهاي خاص و شبانه به آسمان وحدت و يكتايي و يگانگي آماده كنند. هرچه از شب مي گذرد و سياهي آن قوي تر و آرايه ها و زينت هاي دنيوي در پس تاريكي محو مي شود، دل هاي آدمي به انوار رحماني روشن تر و روشن ترمي شود.
كساني كه بتوانند احياي شبانه داشته باشند و تنها دمي اندك در بستر شب بخوابند و بقيه را بيدار باشند، در يك فرايندي متاثر از امواج نورانيت شب قرار گرفته و دل ها و بال هاي پرواز همانند پروانه از دل كرم تن بيرون مي زند و آماده پرواز در گرد خورشيد حق و تن زدن به آن مي شود.
دراين تهجدهاي شبانه مي توان اندك اندك فارغ از هياهوي رنگ و نام و نشان، تغيير شكل و ماهيت داد و پوست انداخت و حقيقت وجود نوراني خويش را آشكار كرد. نخستين اثر اين پوست اندازي، دوري از ماده و ماديات و دغدغه هاي آن است كه آرامش را از دل و جان سلب مي كند. بطوري كه خداوند از آن به عنوان نخستين اثر براي پروازهاي شبانه ياد مي كند و در آيه 130 سوره طه به آرامش و رضايت اشاره مي كند كه از راه تهجد و شب زنده داري به دست مي آيد.
البته همان گونه كه براي ايمان مراتب بسياري است، براي رضايت نيز مراتب فراواني است كه آرامش جان و روح، كف اين مراتب است و چنان كه پس از اين بيان مي شود شفاعت نسبت به ديگران و ورود به جنت ذات و رضوان الهي از مراتب عالي آن مي باشد.
شب زنده داري اگر در تمام شب اتفاق افتد، مي تواند آثار بسيار بزرگ و شگفت انگيزي به جا گذارد؛ زيرا انسان اين گونه مي تواند از تمام ظرفيت شب بهره گيرد و افزون بر تكليف عبادت بيست و چهار ساعته، خود را براي متاله (خدايي) شدن آماده سازد؛ زيرا خداوند كسي است كه هرگز خواب و چرت، وي را فرا نمي گيرد و همواره بيدار و هوشيار است و بي آنكه اصرار و پافشاري آفريده ها او را خسته سازد و يا مشغول دارد به ربوبيت همه هستي و پروردگاري آن ها مي پردازد.
انساني كه متاله شود نيز اين گونه است؛ زيرا اگر كنه و باطن عبوديت، همان مقام ربوبيت و خلافت الهي باشد، مي بايست شخص از اين طريق به همه صفات الهي از جمله «لاتاخذه سنه و لانوم» دست يابد.
از پيامبر(ص) روايت شده است كه هرگز دل و حتي هر دو چشم وي به خواب نمي رفت و بيدار و هشيار بوده است، زيرا آن حضرت انسان كامل و تمامي بود كه مي توان از وي به عنوان مظهر كامل و تمام صفات الله بلكه عبده ياد كرد. بنابراين عبدالله و يا عبده بودن پيامبر(ص) به معناي متاله شدن وي است كه از جمله رهايي از هرگونه خواب و چرت است. از اين رو پيامبر(ص) در تمام عمر مباركش نخوابيد و چرت نزد (هر چند خواب ظاهري را داشته است)؛ زيرا در هنگام خواب ظاهري، چشمي از وي بيدار بود و ذكر به دوام داشت. در همين راستا، امير مؤمنان علي(ع) به حكم يكتايي با آن حضرت(ص) در نفس، براساس آيه مباهله، و ديگر معصومان به حكم وحدت در نورانيت، چنين بودند و هرگز خواب كامل و مطلق بلكه چرت بر آنان غلبه نمي كرد و چشم هايشان به تبع دل هايشان، بيدار و هوشيار به ذكر الهي بود.
خداوند در آياتي چند از مؤمنان مي خواهد تا از روش آسان پروازي پيامبر(ص) استفاده كنند و شب ها را به قيام ذكر الهي مشغول شوند و با سجده بندگي به مقام ربوبيت و خلافت عبوديتي دست يابند و با متاله شدن، خود را به جايگاه هاي خاص برسانند كه مخصوص خليفه الهي است. (آل عمران آيه113 و زمر آيه9)
اين كه شب زنده داري و تهجد شبانه و احياي آن اين اندازه در آموزه هاي قرآني و اسلامي از ارزش و اعتبار خاص برخوردار مي باشد از آن روست كه فرصت متاله (خدايي) شدن و پرواز به سوي آن بيش از پيش در اين زمان فراهم است. (همان)
آثار تهجد
انسان با تهجد و پروازهاي شبانه اش مي تواند به اصلاح اموري بپردازد كه غفلت رنگ هاي روز و سبح طويل آن سبب مي شود. از اين رو خداوند تهجد و قيام شب را به عنوان عمل صالح برمي شمارد كه زمينه براي اصلاح خود و ديگري را فراهم مي آورد و آدمي را به جرگه صالحان وارد مي سازد. (آل عمران آيات 113 و 114)
مقام محسنان
دست يابي به مقام محسنان نيز از طريق تهجد در آيات16 و 17 سوره ذاريات بيان شده است. اين مقام همانند مقام صالحان، از مقامات بلندي است كه در پرواز شبانه به دست مي آيد و سالكان را به حقايق و مراتبي از انسانيت مي رساند كه به دور از انديشه و خيال انسان هاي غرق در ماديات و زندگي روزانه است.
آيات بسياري به مقام صالحان و محسنان اشاره داشته و به تفصيل درباره رفتارها و انديشه ها و بركات و آثار آن سخن به ميان آورده است كه تبيين و تشريح آن در اين مجال نمي گنجد. كوتاه سخن آن كه كساني كه خداوند در سوره نخست فاتحه الكتاب از آنان به نعمت داده شدگان ياد كرده كه در صراط مستقيم بوده و از غضب و ضلالت دور هستند، همين افراد مي باشند.
حضور قلب
حضور در شب با بيداري و ذكر آن، همان گونه كه غفلت را از دل و جان آدمي مي زدايد، موجب حضور قلب مي شود. اين گونه است كه شخص، خود را در محضر الهي مي يابد كه به طور مستقيم از هدايت و ربوبيت وي بهره مند مي شود و به سبب نگاه ناظر محترم از هرگونه خطا و اشتباه خود را مصون مي دارد.
حضور قلبي كه در سايه شب زنده داري به دست مي آيد (مزمل آيه 6) حضور در محضر خداوند است، به گونه اي كه خداوند را ناظر بر خود و خود را ناظر بر خداوند مي يابد و چشم دلش به جمال و جلال الهي روشن مي شود. بطوري كه دلش ميان خوف و رجا به حركت درمي آيد. گاه عظمت و جلال الهي، وي را مي گيرد و از هرگونه خطا و اشتباه خرد و كلان مي هراسد و خشيت، جانش را مي فشارد و گاه ديگر، چشم به جمال الهي مي افكند و سرور و شادي، جانش را سرشار و لبريز مي كند. سنگيني شب به سبب سنگيني حضور در محضر خداوند براي وي تحقق مي يابد و در پيشگاه با عظمت الهي، با قلبي خاشع و خاضع، به همان عصمتي دست مي يابد كه هرگونه خطا و اشتباه را نيز از وي سلب مي كند، زيرا اين حضور است كه هرگونه غفلتي را برنمي تابد.
بدين ترتيب همه وجودش، حق و حقيقت مي شود و از باطل در آن خبري نيست. كساني كه اين مسير را طي مي كنند پيامبر(ص) را در نهايت آن مي بينند.
مقام آمادگي دريافت وحي
كسي كه از مسير پيامبري مي رود در نهايت در محضر خداوند با جان محمدي(ص) پيوند مي خورد و نفس و اهل بيت وي مي شود «سلمان منا اهل البيت»، از همان چيزهايي اطلاع مي يابد كه نفس پيامبر(ص) از آن آگاه است و هنگام نزول جبرئيل وي را مي بيند و سخنان و وحي را درك مي كند و مي شنود. بنابراين شنيدن وحي كه قول ثقيل (مزمل آيات 2 و 5) است براي وي امري طبيعي است.
البته از آن جايي كه مأمور به ابلاغ نيست، از آن چه به سبب يكتايي و يگانگي بانفس يا مقام اتصال با اهل بيت(ع) به دست مي آورد، سخني نمي گويد. بنابراين مي توان گفت كه هر كسي كه از راه تهجد و مسير پيامبر(ص) به اين مقامات رسيد و متاله شد، آمادگي دريافت وحي را دارد هر چند كه پيامبر نباشد؛ زيرا پيامبر برگزيده الهي از ميان اين افراد به اراده و مشيت الهي مي باشد: الله اعلم حيث يجعل رسالته.
در روايات وقتي از مقام لقمان و يا خضر سخن به ميان آمده اين معنا مورد تأكيد بوده كه آنان انسان هاي كاملي هستند كه قابليت پيامبري را دارا بودند ولي به هر علتي نخواسته اند به آن وارد شوند و يا خداوند از ايشان چنين مأموريتي را نخواسته است. اين بدان معناست كه انسان هاي كامل مي توانند پيامبر باشند و مي توانند به اين مسئوليت و مأموريت نرسند و يا خداوند نفرستد.
با اين همه اين معنا از آيات قرآني به دست مي آيد كه انسان ها مي توانند با تهجد و پيروي از صراط مستقيم الهي به مقام آمادگي دريافت وحي و حتي قول ثقيلي چون قرآن برسند. (مزمل آيات 2 و 5)
هر مقامي از مقامات انساني كاركردهاي چندگانه اي دارد. به اين معنا كه هم در ذات شخص تأثيرگذار مي باشد و هم در مقام ربوبيت و خلافت در ديگران، آثار و پيامدهاي آن آشكار مي شود. كساني كه به هر مقامي از مقامات مي رسند و اسمي از اسماي الهي را در خود كامل و تمام مي كنند، در همان مقام و اسم، مأموريت ربوبيت و پروردگاري مي يابند. از اين رو در آيات قرآني از جمله سوره عصر سخن از توصيه به صبر و دستگيري ديگران پس از رسيدن به حق و عمل صالح است. اين دستگيري و دعوت و توصيه به ديگران يا ولايت عمومي و امر به معروف و نهي از منكر و ديگر اشكال آن، در حقيقت بازتاب همان مقام ربوبيتي است كه پس از هر تاله و خداگونه شدن و رنگ خدايي يافتن تحقق مي يابد.
مقام شفاعت
يكي ازمقامات ربوبي و پروردگاري انسان كاملي كه از راه تهجد و يا هر راه ديگر مشروع به آن رسيده است، دست يابي به مقام شفاعت است كه در آيه 79 سوره اسراء از آن به مقام محمود (مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 671) و در آيه 130 طه از آن به مقام رضا ياد شده است. (مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 58)
در روايات است كه خداوند در روز رستاخيز تا آن اندازه به حضرت ختمي مرتبت اذن مي دهد كه هر كسي را شفاعت كند تا وي خشنود و راضي شود. اين گونه است كه همه كساني كه محب اهل بيت(ع) هستند به مردان اعراف يعني چهارده معصوم(ع) نگاه مي كنند و منتظرند تا گوشه نگاهي به ايشان كنند و ايشان را از دوزخ برهانند و به بهشت برسانند. كساني كه به حبل متين و آويخته ميان آسمان و زمين يعني قرآن منزل با رسول و انفسنا (اهل بيت) تمسك و توسل جسته اند و يا حب و دوستي ايشان را در دل هاي خويش زنده نگه داشته اند، اميد رهايي در اعراف را دارند.
به هر حال دست يابي به اين مقامات عالي چون شفاعت براي هر كسي شدني است به شرط آن كه به پيروي و تمسك و توسل به آموزه هاي وحياني و ريسمان اهل بيت عصمت و طهارت(ع) در مسيري گام بردارد كه ايشان برداشتند و از جمله آن، راه شب است.
سخن در اين باره بسيار است و مثنوي هفتاد من كاغذ مي شود؛ زيرا سخن از وحي است كه بي نهايت است و اگر همه درخت ها قلم و همه درياها جوهر شوند نمي توان بخشي از آن را نوشت. بنابراين در اين جا به همين مقدار بسنده مي شود.پرواز شبانه تا مقام فنا و محو
شب در آموزه هاي قرآني، زمان اقتدار انساني و پروازهاي بلند به سوي آسمان معنويت و عرفان است. اگر انسان در روز، گرفتار سبح طويل و غرق در نيازها و خواسته هاي مادي و دنيايي است و به حكم طبيعت مادي و غرايزش، نياز دارد تا در جست وجوي اموري از جمله خوراكي ها و آشاميدني ها باشد و بخشي از ماموريت و تكليف الهي را به عنوان آبادسازي زمين انجام دهد، ولي شب، زمان آرامش تن و پرواز جان آدمي است.
انسان در شب در سكوتي سهمگين و به دور از هرگونه هياهو و رنگ هاي فريبنده دنيوي و آرايه ها و زينت هاي آن، فرصتي مي يابد تا جز آسمان بلند معنويت را نبيند. اين گونه است كه به انوار ستارگان آسماني مي آويزد و به همراه ريسمان آويخته ميان زمين و آسمان يعني قرآن و ذكر الهي و با توسل به اهل بيت معصوم(ع)، به سوي آسمان اوج مي گيرد و در رقص نور و نورانيت به مقام فنا و محو مي رسد و در مقام قدس به رقص ميان عبوديت و ربوبيت مي پردازد. او آميخته بر ريسمان نوراني حق، همه مراحل و مراتب حضرات پنج گانه را سير مي كند و گاه چنان در مقام نزول رحماني است كه با انسانها برخاك مي نشيند و ابوترابش خوانند و گاه چنان در مقام قدس مي پرد كه مقام علي اعلي را مي گذراند و جبرئيل را فرو مي نهد و در قاب قوسين او ادني (نجم آيه 9) جا مي گيرد و فرياد «سلوني قبل ان تفقدوني» سر مي دهد تا جايي كه اگر ترس از گرفتاري كفر ترسائيان نبود، در فضيلت اين انسان كامل و تمام چنان مي گفتند كه بيرون از دايره وهم و خيال بود.
بنابراين كسي كه در اين مسير، پرواز اختصاصي را به دست آورده است، در مقام و منزلتي مي نشيند كه ديگر تفاوتي ميان خدا و بنده جز عبوديت و الوهيت باقي نمي ماند و همه صفات الهي حتي اسماي برگزيده نيز در وي تجلي و ظهور مي يابد و شماري به دام مي افتند و دعوي الوهيت براي او مي كنند چنان كه براي حضرت عيسي بن مريم(ع) كردند.
از كساني كه دراين پروازهاي اختصاصي بر بال انوار الهي سوار شده اند و به مقام محو و فنا رسيده اند، مي توان از پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) به حكم يكتايي و يگانگي در مقام نوري و نفسي اشاره كرد. روايات بسياري درباره اين مقام ايشان وارد شده است كه از جمله مي توان به رواياتي چون روايات ذيل اشاره كرد: اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «لاتتجاوزوا بنا العبوديه، ثم قولو فينا ما شئتم و لن تبلغوا، و اياكم و الغلو كغلو النصاري فاني بريء من الغالين (الاحتجاج ج 2/32) از امام صادق(ع): اجعلونا عبيدا مخلوقين و قولوا فينا ماشئتم)
(الثاقب في المناقب/ 402، الخرائج ج 2/735).
آن چه در اين روايات به سالكان طريق حقيقت و فنا نشان داده شده بخشي از هزاران است كه در آيات و روايات بيان شده است. اما همين اشارات صريح و كوتاه براي كساني كه مي خواهند با پيروي از اين اسوه هاي كامل بدان برسند كفايت مي كند.
پروازهاي شبانه با ما چه مي كند؟
شايد پاسخ به اين پرسش از همين مطالب كوتاه پيشين به خوبي به دست آمده باشد، ولي براي روشن شدن بهتر مطلب، نگاهي گذرا به مقام اقتداري تهجد و شب زنده داري هاي سالكان طريق حق و حقيقت افكنده مي شود كه در آيات قرآني بيان شده است.
كساني كه پس از كسب روزي حلال و سبح طويل و شنا در زندگي روزانه، به ساحل شب رسيده اند، مي توانند با طلوع نخستين انوار ستارگان، خود را براي پروازهاي خاص و شبانه به آسمان وحدت و يكتايي و يگانگي آماده كنند. هرچه از شب مي گذرد و سياهي آن قوي تر و آرايه ها و زينت هاي دنيوي در پس تاريكي محو مي شود، دل هاي آدمي به انوار رحماني روشن تر و روشن ترمي شود.
كساني كه بتوانند احياي شبانه داشته باشند و تنها دمي اندك در بستر شب بخوابند و بقيه را بيدار باشند، در يك فرايندي متاثر از امواج نورانيت شب قرار گرفته و دل ها و بال هاي پرواز همانند پروانه از دل كرم تن بيرون مي زند و آماده پرواز در گرد خورشيد حق و تن زدن به آن مي شود.
دراين تهجدهاي شبانه مي توان اندك اندك فارغ از هياهوي رنگ و نام و نشان، تغيير شكل و ماهيت داد و پوست انداخت و حقيقت وجود نوراني خويش را آشكار كرد. نخستين اثر اين پوست اندازي، دوري از ماده و ماديات و دغدغه هاي آن است كه آرامش را از دل و جان سلب مي كند. بطوري كه خداوند از آن به عنوان نخستين اثر براي پروازهاي شبانه ياد مي كند و در آيه 130 سوره طه به آرامش و رضايت اشاره مي كند كه از راه تهجد و شب زنده داري به دست مي آيد.
البته همان گونه كه براي ايمان مراتب بسياري است، براي رضايت نيز مراتب فراواني است كه آرامش جان و روح، كف اين مراتب است و چنان كه پس از اين بيان مي شود شفاعت نسبت به ديگران و ورود به جنت ذات و رضوان الهي از مراتب عالي آن مي باشد.
شب زنده داري اگر در تمام شب اتفاق افتد، مي تواند آثار بسيار بزرگ و شگفت انگيزي به جا گذارد؛ زيرا انسان اين گونه مي تواند از تمام ظرفيت شب بهره گيرد و افزون بر تكليف عبادت بيست و چهار ساعته، خود را براي متاله (خدايي) شدن آماده سازد؛ زيرا خداوند كسي است كه هرگز خواب و چرت، وي را فرا نمي گيرد و همواره بيدار و هوشيار است و بي آنكه اصرار و پافشاري آفريده ها او را خسته سازد و يا مشغول دارد به ربوبيت همه هستي و پروردگاري آن ها مي پردازد.
انساني كه متاله شود نيز اين گونه است؛ زيرا اگر كنه و باطن عبوديت، همان مقام ربوبيت و خلافت الهي باشد، مي بايست شخص از اين طريق به همه صفات الهي از جمله «لاتاخذه سنه و لانوم» دست يابد.
از پيامبر(ص) روايت شده است كه هرگز دل و حتي هر دو چشم وي به خواب نمي رفت و بيدار و هشيار بوده است، زيرا آن حضرت انسان كامل و تمامي بود كه مي توان از وي به عنوان مظهر كامل و تمام صفات الله بلكه عبده ياد كرد. بنابراين عبدالله و يا عبده بودن پيامبر(ص) به معناي متاله شدن وي است كه از جمله رهايي از هرگونه خواب و چرت است. از اين رو پيامبر(ص) در تمام عمر مباركش نخوابيد و چرت نزد (هر چند خواب ظاهري را داشته است)؛ زيرا در هنگام خواب ظاهري، چشمي از وي بيدار بود و ذكر به دوام داشت. در همين راستا، امير مؤمنان علي(ع) به حكم يكتايي با آن حضرت(ص) در نفس، براساس آيه مباهله، و ديگر معصومان به حكم وحدت در نورانيت، چنين بودند و هرگز خواب كامل و مطلق بلكه چرت بر آنان غلبه نمي كرد و چشم هايشان به تبع دل هايشان، بيدار و هوشيار به ذكر الهي بود.
خداوند در آياتي چند از مؤمنان مي خواهد تا از روش آسان پروازي پيامبر(ص) استفاده كنند و شب ها را به قيام ذكر الهي مشغول شوند و با سجده بندگي به مقام ربوبيت و خلافت عبوديتي دست يابند و با متاله شدن، خود را به جايگاه هاي خاص برسانند كه مخصوص خليفه الهي است. (آل عمران آيه113 و زمر آيه9)
اين كه شب زنده داري و تهجد شبانه و احياي آن اين اندازه در آموزه هاي قرآني و اسلامي از ارزش و اعتبار خاص برخوردار مي باشد از آن روست كه فرصت متاله (خدايي) شدن و پرواز به سوي آن بيش از پيش در اين زمان فراهم است. (همان)
آثار تهجد
انسان با تهجد و پروازهاي شبانه اش مي تواند به اصلاح اموري بپردازد كه غفلت رنگ هاي روز و سبح طويل آن سبب مي شود. از اين رو خداوند تهجد و قيام شب را به عنوان عمل صالح برمي شمارد كه زمينه براي اصلاح خود و ديگري را فراهم مي آورد و آدمي را به جرگه صالحان وارد مي سازد. (آل عمران آيات 113 و 114)
مقام محسنان
دست يابي به مقام محسنان نيز از طريق تهجد در آيات16 و 17 سوره ذاريات بيان شده است. اين مقام همانند مقام صالحان، از مقامات بلندي است كه در پرواز شبانه به دست مي آيد و سالكان را به حقايق و مراتبي از انسانيت مي رساند كه به دور از انديشه و خيال انسان هاي غرق در ماديات و زندگي روزانه است.
آيات بسياري به مقام صالحان و محسنان اشاره داشته و به تفصيل درباره رفتارها و انديشه ها و بركات و آثار آن سخن به ميان آورده است كه تبيين و تشريح آن در اين مجال نمي گنجد. كوتاه سخن آن كه كساني كه خداوند در سوره نخست فاتحه الكتاب از آنان به نعمت داده شدگان ياد كرده كه در صراط مستقيم بوده و از غضب و ضلالت دور هستند، همين افراد مي باشند.
حضور قلب
حضور در شب با بيداري و ذكر آن، همان گونه كه غفلت را از دل و جان آدمي مي زدايد، موجب حضور قلب مي شود. اين گونه است كه شخص، خود را در محضر الهي مي يابد كه به طور مستقيم از هدايت و ربوبيت وي بهره مند مي شود و به سبب نگاه ناظر محترم از هرگونه خطا و اشتباه خود را مصون مي دارد.
حضور قلبي كه در سايه شب زنده داري به دست مي آيد (مزمل آيه 6) حضور در محضر خداوند است، به گونه اي كه خداوند را ناظر بر خود و خود را ناظر بر خداوند مي يابد و چشم دلش به جمال و جلال الهي روشن مي شود. بطوري كه دلش ميان خوف و رجا به حركت درمي آيد. گاه عظمت و جلال الهي، وي را مي گيرد و از هرگونه خطا و اشتباه خرد و كلان مي هراسد و خشيت، جانش را مي فشارد و گاه ديگر، چشم به جمال الهي مي افكند و سرور و شادي، جانش را سرشار و لبريز مي كند. سنگيني شب به سبب سنگيني حضور در محضر خداوند براي وي تحقق مي يابد و در پيشگاه با عظمت الهي، با قلبي خاشع و خاضع، به همان عصمتي دست مي يابد كه هرگونه خطا و اشتباه را نيز از وي سلب مي كند، زيرا اين حضور است كه هرگونه غفلتي را برنمي تابد.
بدين ترتيب همه وجودش، حق و حقيقت مي شود و از باطل در آن خبري نيست. كساني كه اين مسير را طي مي كنند پيامبر(ص) را در نهايت آن مي بينند.
مقام آمادگي دريافت وحي
كسي كه از مسير پيامبري مي رود در نهايت در محضر خداوند با جان محمدي(ص) پيوند مي خورد و نفس و اهل بيت وي مي شود «سلمان منا اهل البيت»، از همان چيزهايي اطلاع مي يابد كه نفس پيامبر(ص) از آن آگاه است و هنگام نزول جبرئيل وي را مي بيند و سخنان و وحي را درك مي كند و مي شنود. بنابراين شنيدن وحي كه قول ثقيل (مزمل آيات 2 و 5) است براي وي امري طبيعي است.
البته از آن جايي كه مأمور به ابلاغ نيست، از آن چه به سبب يكتايي و يگانگي بانفس يا مقام اتصال با اهل بيت(ع) به دست مي آورد، سخني نمي گويد. بنابراين مي توان گفت كه هر كسي كه از راه تهجد و مسير پيامبر(ص) به اين مقامات رسيد و متاله شد، آمادگي دريافت وحي را دارد هر چند كه پيامبر نباشد؛ زيرا پيامبر برگزيده الهي از ميان اين افراد به اراده و مشيت الهي مي باشد: الله اعلم حيث يجعل رسالته.
در روايات وقتي از مقام لقمان و يا خضر سخن به ميان آمده اين معنا مورد تأكيد بوده كه آنان انسان هاي كاملي هستند كه قابليت پيامبري را دارا بودند ولي به هر علتي نخواسته اند به آن وارد شوند و يا خداوند از ايشان چنين مأموريتي را نخواسته است. اين بدان معناست كه انسان هاي كامل مي توانند پيامبر باشند و مي توانند به اين مسئوليت و مأموريت نرسند و يا خداوند نفرستد.
با اين همه اين معنا از آيات قرآني به دست مي آيد كه انسان ها مي توانند با تهجد و پيروي از صراط مستقيم الهي به مقام آمادگي دريافت وحي و حتي قول ثقيلي چون قرآن برسند. (مزمل آيات 2 و 5)
هر مقامي از مقامات انساني كاركردهاي چندگانه اي دارد. به اين معنا كه هم در ذات شخص تأثيرگذار مي باشد و هم در مقام ربوبيت و خلافت در ديگران، آثار و پيامدهاي آن آشكار مي شود. كساني كه به هر مقامي از مقامات مي رسند و اسمي از اسماي الهي را در خود كامل و تمام مي كنند، در همان مقام و اسم، مأموريت ربوبيت و پروردگاري مي يابند. از اين رو در آيات قرآني از جمله سوره عصر سخن از توصيه به صبر و دستگيري ديگران پس از رسيدن به حق و عمل صالح است. اين دستگيري و دعوت و توصيه به ديگران يا ولايت عمومي و امر به معروف و نهي از منكر و ديگر اشكال آن، در حقيقت بازتاب همان مقام ربوبيتي است كه پس از هر تاله و خداگونه شدن و رنگ خدايي يافتن تحقق مي يابد.
مقام شفاعت
يكي ازمقامات ربوبي و پروردگاري انسان كاملي كه از راه تهجد و يا هر راه ديگر مشروع به آن رسيده است، دست يابي به مقام شفاعت است كه در آيه 97 سوره اسراء از آن به مقام محمود (مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 167) و در آيه 130 طه از آن به مقام رضا ياد شده است. (مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 85)
در روايات است كه خداوند در روز رستاخيز تا آن اندازه به حضرت ختمي مرتبت اذن مي دهد كه هر كسي را شفاعت كند تا وي خشنود و راضي شود. اين گونه است كه همه كساني كه محب اهل بيت(ع) هستند به مردان اعراف يعني چهارده معصوم(ع) نگاه مي كنند و منتظرند تا گوشه نگاهي به ايشان كنند و ايشان را از دوزخ برهانند و به بهشت برسانند. كساني كه به حبل متين و آويخته ميان آسمان و زمين يعني قرآن منزل با رسول و انفسنا (اهل بيت) تمسك و توسل جسته اند و يا حب و دوستي ايشان را در دل هاي خويش زنده نگه داشته اند، اميد رهايي در اعراف را دارند.
به هر حال دست يابي به اين مقامات عالي چون شفاعت براي هر كسي شدني است به شرط آن كه به پيروي و تمسك و توسل به آموزه هاي وحياني و ريسمان اهل بيت عصمت و طهارت(ع) در مسيري گام بردارد كه ايشان برداشتند و از جمله آن، راه شب است.
سخن در اين باره بسيار است و مثنوي هفتاد من كاغذ مي شود؛ زيرا سخن از وحي است كه بي نهايت است و اگر همه درخت ها قلم و همه درياها جوهر شوند نمي توان بخشي از آن را نوشت. بنابراين در اين جا به همين مقدار بسنده مي شود.

 



نيت و عمل

محمد مهدي رشادتي
معاني نيت
پيامبر اكرم(ص) فرمودند:
«نيه المؤمن خير من عمله و نيه الكافر شر من عمله» نيت مومن بهتر از عمل اوست و نيت كافر بدتر از عمل اوست. (منتخب ميزان الحكم، ج2، ص 1030)
آيت اله مشكيني درباره معناي نيت در حديث فوق چند احتمال را مطرح مي كنند:
الف- نيت به معناي عقيده و ايمان است كه بهتر از عمل خارجي است. چنان كه كفر قلبي بدتر از فسق عملي است.
ب- نيت عمل خير مؤمن اگر بر آن عمل قدرت نداشته باشد بهتر است از خود عمل اگر بر آن قدرت يابد. زيرا نيت، خالص براي خداست اما عمل، ممكن است رياكارانه باشد و كافر نيز نيت بدش بالاتر از اعمال زشتي است كه انجام مي دهد، زيرا ممكن است نيت هاي بدي بكند كه قدرت بر انجام آنها را ندارد والا انجام مي داد.
ج- نيت، امري قلبي است و بسياري اوقات بااغراض نفساني و دنيوي آميخته است و اخلاص و تصفيه و پاكيزه كردن آن به طوريكه به هيچ غرض جز رضاي خدا آميخته نباشد، كاري سخت و دشوار است و جز يگانه مردان روزگار به آن دست نمي يابند و با اين حال در نزد آنان نيز مراتبي بسيار دارد.
بنابراين با توجه به اين كه حسن و كمال عمل از حسن و كمال نيت سرچشمه مي گيرد، دانسته مي شود كه طبيعت و جوهره نيت با طبيعت عمل تفاوت دارد و نيت ذاتا و اصالتا خوب است و عمل به تبع آن خوب است. و از همين بيان، بد بودن نيت كافر نسبت به عمل او نيز معلوم مي شود.
¤ پيامبر(ص) مي فرمايند: نيت مؤمن، رساننده تر از عمل اوست و همين طور فاجر.
از امام باقر(ع) نقل است كه: نيت مؤمن برتر از عمل اوست. چون گاه نيت كارهاي خير مي كند اما موفق به انجام آنها نمي شود و نيت كافر بدتر از عمل اوست زيرا كافر نيت بد درسر مي پروراند و به انجام بديهايي اميد مي بندد ولي امكان بكار بستن آنها را نمي يابد.
علت برتري نيت مومن بر عمل او
¤ امام صادق(ع) در پاسخ به سؤال از علت برتري نيت مؤمن بر عمل او فرمودند: چون عمل، گاه ممكن است براي ريا و خودنمايي به مخلوقين صورت گيرد. اما نيت به طور خالص از آن پروردگار جهانيان است. لذا خداوند براي نيت، آن عطا مي كند كه براي عمل عطا نمي كند.
امام صادق(ع) مي فرمايند: آدمي بايد در تمام حركات و سكنات خود نيت خالص داشته باشد، زيرا اگر اين معنا در كار نباشد، در شمار غافلان است.
علي(ع) فرمودند: نيت خوب، خود، يك نوع عمل است.
همچنين فرموده اند: النيه اساس العمل: نيت، پايه و اساس كار است.
از امام چهارم(ع) نقل است كه: لاعمل الابنيه . هيچ عملي نيست مگر آن كه در آن نيتي هست. (منتخب ميزان الحكمه، ج 2، ص 8201 تا 1301)

 



بررسي اركان و مراتب يقين راه هاي ارتقاي ايمان به يقين

آيت الله مصباح يزدي
درمطلب حاضر استاد مصباح يزدي به بيان ويژگي هاي ايمان و يقين و مراتب آنها و نيز راههاي افزايش هريك از آن دو پرداخته است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
يكي از اوصافي كه علي (ع) درحديث نوف بكالي در توصيف متقيان و شيعيان واقعي مي فرمايد اين است كه:... و «ايماناً في يقين» (نهج البلاغه/ خ 193)
روشن است كه اصل ايمان براي همه مؤمنين مفروض است. آنچه دراين فراز به عنوان ويژگي خاص مؤمنين ممتاز بيان شده اين است كه ايمان ايشان توأم با يقين است.
دراينجا بحث هايي درباره حقيقت ايمان، حقيقت يقين، ارتباط بين آنها، علائم يقين، عرصه هاي ظهور يقين و عوامل پيدايش، تقويت و يا تضعيف يقين قابل بررسي است. اما توضيحاتي اجمالي درباره آنها عرض مي كنيم.
ايمان، برتر از اسلام
در روايات فراواني، ايمان به عنوان فضيلتي بالاتر از اسلام معرفي شده، هم چنان كه اين مسأله از قرآن نيز استفاده مي شود:«قالت الاعراب امنا قل لم تومنوا ولكن قولوا أسلمنا و لما يدخل الايمان في قلوبكم (حجرات-14) اين آيه درپاسخ به گروهي از اعراب باديه نشين نازل شد كه خدمت پيغمبر اكرم (ص) عرض كردند ما هم ايمان آورديم. آيه مي فرمايد ايمان شما يعني فقط دعوت اسلام را پذيرفته ايد و با پيامبر (ص) مخالفتي نداريد. اما ايمان كه نورانيتي است هنوز در دل شما وارد نشده است. كسي كه واقعاً مسلمان شد- نه مثل منافقان، كه فقط درظاهر مدعي مسلماني هستند- بايد مرحله ديگري را طي كند تا به ايمان برسد.علاوه بر اين كه ايمان هم بر اساس آنچه از قرآن كريم و روايات استفاده مي شود- حقيقتي است كه مراتب مختلفي دارد. ابوبصير در روايتي مي گويد امام صادق(ع) به من فرمودند:اسلام اين است كه دعوت پيغمبر(ص) را قبول بكني و ايمان اين است كه اسلام را قلباً باور و تصديق كني؛ پس ايمان بالاتراز اسلام است. (كافي/2/38) در روايت ديگري نيز حضرت به ابوبصير فرمودند: ايمان مرتبه اي بالاتر از اسلام و تقوا بالاتر از ايمان و يقين بالاتر از تقوا است و چيزي در ميان مردم كمتر از يقين تقسيم نشده است.(همان/ص 52) يعني همه مسلمانان، مؤمن نيستند و همه مؤمنين متقي نيستند و همه متقين هم اهل يقين نيستند. پس يقين بالاترين و كامل ترين مرتبه ايمان است.
مراتب يقين
آيا يقين هم مراتبي دارد؟ از بعضي آيات و روايات استفاده مي شود كه يقين هم مراتبي دارد. خداوند در سوره تكاثر ابتدا مي فرمايد:كلالو تعلمون علم اليقين: درادامه نيز مي فرمايد: ثم لترونها عين اليقين. (تكاثر/5و 7) درسوره واقعه هم تعبير حق اليقين (واقعه 95) به كار رفته است. بعضي با استفاده از اين آيات گفته اند يقين سه مرتبه دارد: علم اليقين و عين اليقين و حق اليقين. براي درك بهتر اين تقسيم بندي تشبيه جالبي را هم مطرح كرده اند. گاهي شما مي دانيد آتش مي سوزاند؛ اين علم اليقين است. گاهي هم دست شما تماس مختصري با آتش پيدا مي كند و حرارت آتش را لمس مي كند؛ اين عين اليقين است.اما گاهي دست كسي در آتش گداخته مي شود؛ اين حق اليقين است. (بحار / 66/ 159/ باب 32)
همچنين فرمايش اميرالمؤمنين(ع) كه لو كشف الغطاء ما از ددت يقينا حاكي از اين است كه يقين ممكن است كم يا زياد شود.
(بحار/ 84/304/ باب 12)
معناي لغوي «يقين» روشن است؛ يعني مطلبي را بدون هيچ شك و شبهه اي دانستن، به گونه اي كه هيچ احتمال خلاف در آن نباشد. اما «يقين» كاربردهاي اصطلاحي مختلفي دارد.
يكي از اين كاربردها در منطق است؛ يعني دلايلي كه بر مطلبي اقامه مي شود به گونه اي باشد كه جاي هيچ شك و شبهه در نتيجه آن باقي نماند؛ مثل قياس شكل اول. اما ملازمه اي نيست كه هر كس اين استدلال را ياد گرفت، يقين قلبي و رواني برايش حاصل شود. اصطلاح دقيق تر اين است كه نه تنها بايد مقتضاي استدلال آن باشد كه احتمال خلافي درباره نتيجه نباشد، بلكه اصلاً امكان احتمال خلاف هم وجود نداشته باشد. اصطلاح ديگر براي «يقين» كه روان شناختي است اين است كه شخص هيچ شك و شبهه اي درباره مطلبي نداشته باشد؛ صرف نظر از اين كه دليل آن چيست و از كجا پيدا شده؛ حتي ممكن است انساني به واسطه دليلي سست و غيرمنطقي نسبت به مطلبي يقين پيدا كند.
در بحث از «يقين» و «ايمان» منظور از يقين مرتبه قوي تري از ايمان عام است. بنا بر اين ممكن است انسان با وجود ظن نسبت به امري، به آن ايمان داشته باشد؛ چون ايمان عملي اختياري است كه قوامش به اين است كه انسان ملتزم به لوازم اعتقاد خود و عمل به آن باشد؛ حتي اگر دليل قطعي منطقي نداشته باشد. لذا در بعضي از آيات كريمه قرآن به جاي «ايمان»، تعبير «ظن» به كار رفته است: مثل الذين يظنون انهم ملاقو ربهم.(بقره/ 46) بنابر اين ممكن است انسان واقعاً نورانيتي در دلش باشد كه براساس آن اعتقاداتش را تصديق، و مؤمنانه رفتار كند؛ اما هنوز به مرحله يقين نرسيده و در برابر وساوس و شبهه هايي شيطاني شك و ترديد در درونش ايجاد شود. چنين كساني كم نيستند كه واقعاً دين را باور دارند و مطابق باور خود عمل مي كنند؛ اما ايمانشان پايه محكمي ندارد و اگر دچار وسوسه ها و تشكيكات شوند، ايمانشان ضعيف مي شود؛ و يا با قرار گرفتن در شرايطي، از عمل به مقتضاي ايمان خود عصيان مي كنند و اگر بر گناه مداومت كنند و توبه نكنند خوف اين است كه ايمانشان سلب شود: ثم كان عاقبه الذين اساؤوا السواي ان كذبوا بآيات الله (روم/01)
راههاي افزايش ايمان
در برابر دو عاملي كه موجب تضعيف ايمان مي شود، عواملي باعث افزايش و تقويت دو ركن «علم» و «عمل» در ايمان مي شود. اگر انسان در پي دلائل محكم براي تقويت پايه هاي فكري ايمان خود و پاسخ به شبهات و تشكيكات باشد، تدريجاً ايمانش به واسطه تقويت بنيه علمي ريشه دارتر مي شود. هم چنان كه هر چه شخص بيشتر مطابق ايمان خود عمل كند، ايمانش قوي تر مي شود. اين دو راه ازدياد ايمان است. قرآن هم در وصف مؤمنين مي فرمايد: انما المؤمنون الذين اذا ذكرالله وجلت قلوبهم واذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا (انفال/2) مؤمنين حقيقي در راستاي عمل بر طبق ايمانشان، به آيات قرآن سرسري نگاه نمي كنند، يا فقط به لحن و تجويد آيات توجه نمي كنند؛ بلكه معناي آنها را نيز در نظر گرفته و سعي مي كنند با روح معاني آيات آشنا شوند. وقتي آيات قرآن بر چنين مردمي خوانده مي شود با چنين حالي برايمانشان افزوده مي شود. با افزايش ايمان مؤمن به حدي مي رسد كه نامش يقين است و شبهات و القائات در او اثر نمي كند و چون لازمه ايمان، عمل مداوم مطابق ايمان است، اگر گناه صغيره اي هم از او سر زد، فورا توبه مي كند و اجازه نمي دهد. انباشته شدن گناهان باعث تضعيف ايمانش شود.
متعلقات ايمان و يقين
متعلقات ايمان و يقين چيست و به چه چيزهايي بايد يقين داشته باشيم؟ براساس آيات و روايات، محور اصلي ايمان در فرهنگ اسلامي، ايمان بالله است. اما علاوه بر ايمان به خدا و وجود او، ايمان به وحدانيتش، ايمان به صفات ثبوتيه، كماليه و جماليه اش و ايمان به افعال الهي فروع و شعب ايمان به خداست. هم چنان كه ايمان به افعال الهي نيز بر اساس هر يك از افعال، به فرعي تقسيم مي شود: خداوند پيغمبراني را فرستاده، از ايمان به اين فعل الهي ايمان به نبوت سرچشمه مي گيرد. يكي ديگر از افعال الهي اين است كه بندگان را در روز قيامت احياء مي كند و پاداش و كيفر هر يك را مي دهد. ايمان به اين امر منتهي به ايمان به معاد است. به يك معنا همه اين ها ايمان بالله است. پس مي توانيم بگوييم متعلق ايمان، ذات، صفات و افعال «الله» است. محور هم ايمان به خداست. هم چنين مي توان گفت متعلق ايمان، ضروريات دين است.
گفتيم يقين مرتبه كامل ايمان است. پس متعلق يقين هم همان متعلقات ايمان است. بسياري از ما ايمان به الله تبارك و تعالي و صفات ثبوتيه و سلبيه اش داريم؛ اما هنوز به مرتبه يقين نرسيده ايم. مثلاً ايمان داريم كه خدا همه جا حاضر است؛ اما حضور خدا را باور نداريم. چون اين ايمان در رفتار ما مشهود نيست و همانند فردي بي ايمان گناه مي كنيم. اين امر ناشي از ضعف ايمان است. چنين كسي مؤمن است اما شيعه نيست؛ شيعه اي كه اميرالمؤمنين(ع) فرمود.
اگر مرتبه ايمان و باور انسان به حدي رسيد كه حضور خدا را باور كرد، حداقل به اندازه درك حضور انساني ديگر، در اعمال خود از گناه پرهيز خواهد كرد. اگر مؤمن باور كرد كه: والله يرزق من يشاء بغير حساب (بقره/212)، هو الرزاق ذوالقوه المتين، (ذاريات/ 85)، براي تأمين زندگي اش به هر دري نمي زند. كسي كه براي رزق و روزي به هر وسيله اي از حلال و حرام متوسل مي شود، حق ندارد بگويد من شيعه هستم. شيعه بايد ايمانش توأم با يقين باشد. اگر كسي معتقد است كه عالم حساب و كتابي دارد و تدبيرات عالم به دست خداي متعال است، و اوست كه يدبر الامر(سجده/5)، جا دارد درهر زمينه اي كه در طول زندگي تلاش مي كند، بر خدا توكل داشته باشد؛ و علي الله فتوكلوا ان كنتم مؤمنين (مائده/32). شخصي كه يقين دارد، حتماً اهل توكل خواهد بود. يعني يقين دارد كه هر جا نيروي محدود او- كه خدا به او داده- براي انجام كاري كفايت نكند، خدا مي تواند كمبود او را جبران كند. البته انسان بايد درحد توان به وظيفه خود عمل كند.
عرصه ديگر، ايمان به ربوبيت تشريعي خدا و پذيرفتن دستورات و احكام الهي است. ما بايد به وظايفي كه خدا براي ما تعيين كرده، عمل كنيم. اما گاهي مي گوييم خدا به ما عقل داده و ما را آزاد گذاشته تا براساس فهم خود عمل كنيم. اما حد و مرز آزادي كجاست؟ آيا من مي توانم نماز نخوانم؟ مسلمانان خوبي را مي توان ديد كه مقيد به بسياري از واجبات و مستحبات هستند، اما يكي از احكام را كه نمي پسندند، يا مزاحم منافعشان است، نمي پذيرند. غافل از اين كه با اين كار در ربوبيت تشريعي اشكال پيدا مي شود. اگر من حكمت حكمي را نمي فهمم نبايد بگويم آن حكم را قبول ندارم. اين كار به ايمان لطمه مي زند. هرچه خدا فرموده درست است. اين يكي ديگر از عرصه هاي آزمون ايمان است.
عرصه ديگر صبر و تحمل در برابر مشكلات، مصائب و بلاياي گوناگوني است كه انسان به آنها مبتلا مي شود. چون در اينجا هم دستي در كار است كه همه اين امور را اداره مي كند. خدا هر چه كند مقتضاي حكمت است و بر خلاف حكمت كاري انجام نمي دهد. اين در واقع ايمان به قضا و قدر و تدبيرات حكيمانه الهي است:ما اصاب من مصيبه في الارض و لا في انفسكم الا في كتاب من قبل ان نبرأها ان ذلك علي الله يسير، لكيلا تأسوا علي ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم(حديد/22)؛ هر سختي و مشكلي كه به آن مبتلا مي شويد، تقدير و تدبير الهي است كه پيش از اين در كتاب نوشته شده است، تا شما بي جهت غصه نخوريد و بدانيد هر چه را از دست داديد، حكمتي داشته است. اگر شما كار خود را به خدا واگذار كرده ايد، نگران نباشيد.
روايتي در اصول كافي نقل شده كه مي فرمايد: لا يجد احدكم طعم الايمان حتي يعلم ان ما أصابه لم يكن ليخطئه و ما أخطأه لم يكن ليصيبه(كافي/2/85)؛ انسان شيريني ايمان را درك نمي كند مگر اين كه علم يقيني داشته باشد كه گرفتاري و مصيبتي كه برايش پيش آمده، تدبير الهي بوده و خدا پاداشي بهتر از آن به او خواهد داد؛ و آنچه انتظارش را داشته و به آن نرسيده، مقدر او نبوده است. اگر انسان چنين بود شيريني ايمان را مي فهمد.
اركان يقين
در روايتي چهار ركن براي يقين ذكر شده: 1) توكل بر خدا (يعني انسان براي رسيدن به نيازهايش بايد اعتماد به خدا داشته باشد)، 2) صبر بر مصيبت، و يقين به تقدير و تدبير الهي (اگر چيزي از دستش رفت يا به خواسته اي نرسيد، نگران نباشد)، 3) نترسيدن از چيزي و كسي غير از خدا (لذا آنچه وظيفه اش اقتضا مي كند، انجام مي دهد و از كسي باك ندارد)، و 4) سپردن همه كارها به خدا. چنين كسي دائماً سر و كارش با خدا است؛ نه وسائط و اسباب. اگر چنين حالتي براي كسي پيدا شود، او اهل يقين است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14