(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 7 شهريور  1389- شماره 19729

نگاهي به فيلم «پسر آدم ، دختر حوا» به كارگرداني رامبد جوان در جست و جوي طنز فاخر
بررسي ابعاد مختلف حضور سينما در ناتوي فرهنگي سينماي استراتژيك در جنگ نرم
تاملاتي در نشانه شناسي سينما و قرآن هستي شناسي زيبايي شناختي
رسانه هاي برون مرزي ايران و چالش هاي نه چندان نو -2
محدوديت آفريني غرب براي رسانه صداي متفاوت
استقبال از فيلم هاي ايراني در تاجيكستان
روش جديد در قاچاق فيلم هاي سينماي ايران
بازي رايانه اي «ملك سليمان» ساخته مي شود



نگاهي به فيلم «پسر آدم ، دختر حوا» به كارگرداني رامبد جوان در جست و جوي طنز فاخر

آرش فهيم
يك اثر هنري را با دو معيار مي توان سنجيد . نخست اين كه آن را در مقايسه با آثار مشابه و به عبارتي وضعيت موجود رتبه بندي كرد و دوم اين كه آن را با شاخص هاي هنر آرماني و برتر مورد سنجش قرار داد. چه بسا اثري كه در كنار آثار همسان رتبه خوبي را به دست مي آورد ، با ويژگي هاي يك مخلوق هنري بزرگ فرسنگ ها فاصله داشته باشد.
اين وضعيتي است كه براي يكي از فيلم هاي در حال اكران رخ داده است. «پسر آدم ، دختر حوا» جديدترين فيلم رامبد جوان به حق بهترين فيلم طنز آميز سينماي ايران در يكي دو سال اخير است. اما اين برتري به معناي قرار گرفتن آن در رده يك شاهكار بي نظير و فاقد ضعف و نشيب نيست . انصاف اين است كه اين فيلم را هم از نظر محتوايي و هم ساختاري بالاتر از ساير طنزهاي جاري در سينماي كشورمان به حساب آوريم ، اما اغراق در تحسين اين فيلم -آنچنانكه اين روزها توسط اغلب رسانه ها و نقدها در مورد اين فيلم انجام مي شود- گمراه كننده است و احتمال دارد استمرار موفقيت كارگردان جوان آن را مسدود كند. به اين معني كه تمجيدهاي فاقد پشتوانه براي يك هنرمند كه از قضا در ابتداي راه است و براي پختگي و فتح قله هاي بلندتر راهي بس طولاني را در پيش دارد احتمالا به اشباع و قناعت او به همين حد خواهد انجاميد. اين در حالي است كه «پسر آدم ، دختر حوا» نمي تواند سقف موفقيت يك فيلمساز محسوب شود. چه اين كه اين اثر با وجود مترقي بودن نسبت به طنزها ي مالوف و معمول وضع موجود ، از طنز فاخر و برتر دور است.
فيلمي است متوسط كه با گردهم آوردن عناصر بارها امتحان شده و تكراري خلق شده است.
حاكم بودن تم لج و لجبازي بر اين فيلم ، باعث شده كه نتوانيم «پسر آدم ، دختر حوا» را يك فيلم متفاوت و بديع بدانيم. البته پرداختن به موضوعات تكراري به خودي خود يك ضعف محسوب نمي شود ؛ مي توان موضوعات بارها تكرار شده را با پرداختي جديد و نگاهي نو عرضه كرد. اما در اين فيلم نگاه تازه اي جريان ندارد و حداقل اين كه پند و اندرزها و انتقادات به ميان آمده در اين فيلم را در بسياري از سريال هاي سيما شاهد بوده ايم. اين مسئله درباره پرداخت فيلم هم صادق است. تمام اتفاقات ، شخصيت پردازي آدم هاي فيلم ، فضاسازي ها ، حتي نوع نقش آفريني بازيگران و ساير ابعاد ساختاري و محتوايي اين فيلم مشابه ده ها اثر طنز مشابه است. بنا بر اين يكي از الزامات رامبد جوان براي حركت رو به جلو در آينده ، تلاش براي آشنا زدايي و ابداع در ترسيم شاخص هاي فرمي و محتوايي است.
به رغم حاكم بودن رويكرد آسيب شناختي بر اين فيلم ، فرايند آسيب شناسي در آن ابتر مانده است. به عبارتي مفاهيم تنيده شده در تار و پود اين اثر سينمايي ، ناقض مضمون فيلم است. اين فيلم هم به چالش هاي موجود در زندگي زوج هاي جوان مي پردازد و نگاهي دلسوزانه به خانواده ايراني دارد ، اما از طرفي ، خودش دچار بازتوليد همان مشكلات است. گسست در نهاد خانواده و كشمكش هاي زناشويي ، يكي از عواقب هجوم فرهنگ مدرن ، شهر زده و مصرف گرا در زندگي طبقه متوسط تهران نشين است. اما اين فيلم هيچ مراجعه اي به علل اصلي نمي كند و در معلول ها مانده و درجا مي زند. در اين فيلم هم شاهد بازنمود مناسبات سرمايه محور، زندگي آپارتمان نشيني ، اخلاق شهري ، فرهنگ رفاه زده و شبه مدرن غرب زده هستيم و فرهنگ بومي ايراني در آن بسيار كمرنگ است. براي دفاع از فرهنگ ناب انساني و از جمله نهاد خانواده سالم ، چاره اي جز تخريب فرهنگ غرب زده و برآمده از سرمايه داري زياده خواه و سلطه گر وجود ندارد.
با وجود جريان داشتن طنز سالم در فيلم «پسر آدم ، دختر حوا» -كه خود غنيمتي است- باز هم خلاء طنز ناب و ايراني در آن محسوس است. ايجاد موقعيت هايي كه طي آن مخاطب هم دچار شگفتي شود و به طور عميق لذت ببرد ، يكي از حلقه هاي مفقوده فيلم هاي خنده آفرين سينماي ما هستند كه كار رامبد هم به آن دچار است.
اما بزرگترين نقطه ضعف «پسر آدم ، دختر حوا» رويكرد تبليغاتي آن است. محور داستان فيلم درباره رقابت دو وكيل جوان بر سر رسيدگي به پرونده اختلاف يك زن و شوهر است كه درباره اين كه كدام يك از آن ها حق بر عهده داشتن سرپرستي فرزندشان را دارند دچار كشمكش شده اند. در همين احوال در خبرها منتشر مي شود كه مجلس شوراي اسلامي لايحه اي را براي حمايت از زن به عنوان سرپرست بر فرزند منتشر مي شود. اما اين قانون در شوراي نگهبان تاييد نمي شود. در شرايطي كه گروهي از زنان در حال انجام يك تظاهرات اعتراض آميز به اين اتفاق هستند كه ناگهان اخبار سيما اعلام مي كند كه مجمع تشخيص مصلحت نظام ، آن لايحه مدافع مادران را تاييد كرده است و در همان حال تصوير بزرگي از رئيس مجمع تشخيص نمايش داده مي شود. نماياندن يك موضوع به اين شكل گل درشت و شعاري به اعتبار اين فيلم لطمه وارد كرده است. اي كاش توليدكنندگان فيلم كمي از روش هاي دراماتيك استفاده مي كردند و منظور خود را در لفافه به مخاطب منتقل مي نمودند تا شخصيت هنري و اجتماعي فيلم آسيب نمي ديد.
ضمن اين كه يك سوم پاياني فيلم دچار كسالت مي شود و آن حس و حال قبراق و با نشاط خود را از دست مي دهد. بهتر بود فيلم كمي كوتاه تر مي بود و زودتر تمام مي شد.
كارگردان جوان و هوشمند «پسر آدم ، دختر حوا» گرچه برازنده ستايش و تحسين است ، اما با عبور از اين تمجيدها و در نظر گرفتن انتقادات دلسوزانه ، مي تواند ظرفيت هاي وجودي خود را بيش از پيش پرورش داده و به افقي بالنده تر از اكنون دست يابد.

 



بررسي ابعاد مختلف حضور سينما در ناتوي فرهنگي سينماي استراتژيك در جنگ نرم

رضا فرخي
يكي از كارهاي موثري كه مسئولين و دست اندكاران در حوزه جنگ نرم بايد هميشه دقت داشته باشند بحث استفاده از ابزارهاي فرهنگي است كه در تمام دنيا به خصوص در كشورهاي غربي براي تهاجم و هجوم نرم به فرهنگ هاي ديگر مورد استفاده است.
يكي از اين ابزارها سينما است. سينما در دنياي امروز به اندازه اي مهم شده كه مي توان از آن به عنوان يكي از ابزارهاي انتقال فرهنگ استفاده كرد. اما آيا سينما در كشور ما در چنين جايگاهي قرار دارد؟ آيا سينماي ملي ما يك ابزار براي جنگ نرم است؟ به نظر مي رسد كه پاسخ اين سؤال ها در حال حاضر منفي است. چرا كه سينمايي كه از نظر مردم قابل پذيرش نيست و مردم با محصولات سينمايي همزاد پنداري نمي كنند و آن را به فرهنگ و ريشه هاي فكري خود نزديك نمي دانند قطعا نمي تواند به عنوان ابزاري قدرتمند براي دفاع نرم استفاده شود. به عنوان مثال در كشوري مانند آمريكا سينما انعكاس سياست هاي كشور و متأثر از انديشه ها و فرهنگ اين كشور است. اگر شاهد افزايش توليد فيلم هاي اكشن و به نوعي قهرمان سازي به شيوه غربي در هاليوود بوده ايم اين موضوع قطعا با منافع ملي و سياسي آنها هماهنگ است.
به واقع بايد به اين نكته توجه كرد كه كشوري كه داعيه قدرت در جهان را دارد و هميشه مدعي اين موضوع است كه هر لحظه آماده نبرد با دشمنان خود است قطعا بايد سعي كند در قالب فيلم هاي سينمايي به مردم و شهروندان خود اين قدرت را القا كند. در همين زمينه فيلم هاي بسيار زيادي در آمريكا توليد شده است كه در جديدترين آنها مرد «آهني2» تنها يكي از اين نمونه ها بوده است كه در آن آمريكا يك قدرت سياسي تكنولوژيكي تمام عيار نشان داده مي شود. به واقع بحث بر اين است كه آمريكا چگونه با اين فيلم ها در درجه اول شهروندان خود را با سياست هاي فرهنگي و اجتماعي كشور همراه مي كند و در درجه دوم چگونه با اين فيلم ها در حوزه تهاجم نرم ديگران را تحت تأثير قرار مي دهد. اما متأسفانه سينماي امروز ما چنين نيست، چرا كه سينمايي كه در آن به جاي طرح مسائل فكري و ريشه اي و هماهنگ با فرهنگ كشور و منافع ملي، به مكاني براي نمايش فيلم هاي غالبا بي مايه و پوچ تبديل شده است كه نه تنها كوچكترين تأثيري در فرهنگ سازي و انتقال مفاهيم فرهنگي به خارج از كشور نخواهد داشت، بلكه در داخل هم در بين شهروندان جايگاهي قابل اعتنا ندارد.
بايد به اين سؤال پاسخ داد كه مبارزه نرم در مقابل تهاجم فرهنگي كه اين روزها از دغدغه هاي تمام مسئولين فرهنگي كشور است چگونه انجام خواهد شد؟ به خصوص در مورد سينما كه ابزار مهمي براي تنوير افكار عمومي به ويژه نسل جوان است اين راهبردها چگونه بايد عملياتي شود؟
در همين رابطه بايد به اين موضوع توجه داشته باشيم كه به طور قطع نشان دادن ماشين هاي مدال بالا و خانه ها و وسايل آن چناني كه اين روزها جزء لاينفك اكثر فيلم هاي سينمايي كشور است نمي تواند كاري در بحث مبارزه فرهنگي انجام دهد. چرا كه اين مسائل و موضوعات نمي تواند تاثير مثبتي بر اذهان جواناني بگذارد كه ذهن آنها به صورت شبانه روزي چه از طريق ماهواره ها و چه از طريق سي دي مورد هجوم فيلم هاي هاليوودي است كه در آن ايدئولوژي آمريكايي موج مي زند. تجمل گرايي بي هدف و سينماي پوپوليستي تنها بخشي از عيب هاي سينماي امروز ايران است كه قرار بوده ابزاري براي مبارزه با جنگ نرم باشد.اما نبايد به واسطه اين عيب ها از همه چيز نااميد شد و سينما را كه مي تواند بهترين بهره برداري را در راستاي فرهنگ سازي از آن كرد به حال خود رها كرد تا در گرداب ابتذال و پوچ گرايي و سطحي نگري قرارگيرد. بلكه بايد با تعيين استراتژي هاي مشخص و برنامه ريزي هاي طولاني مدت خود را براي يك مبارزه مستقيم سينمايي آماده كرد. براي روشن شدن ابعاد اين مبارزه مستقيم بايد جنگ و هدف هاي دشمن را شناخت. با كمي دقت در فعاليت چند ساله هاليوود و سينماي غرب به ويژه در چند سال اخير به اين اهداف و سرتيترهاي آن واقف مي شويم. برخي از هدف هاي مهم آنها به اين ترتيب است:
1- در درجه اول ترويج سكولاريسم و بي اعتقادي و كم رنگ كردن دين اسلام در جهان. بايد اذعان كرد كه آنها در اين راه از هيچ كاري دريغ نكرده اند و با نشان دادن فيلم هاي مستند و سينمايي تا جايي كه توانسته اند چهره اسلام و ايران را تخريب كرده اند. فيلم هايي همچون «فتنه» ساخته گيرت والدرز، «پادشاهي»، «مجموعه دروغ ها» و... حال بايد براي مقابله با اين جريان استراتژي مخصوص آن را به كار گرفت. كارشناسان رسانه بر اين نظرند كه هنگامي كه دشمن بي پروا و بدون درنظر گرفتن هيچ معيار اخلاقي برشما مي تازد - مثل موارد بالا- تنها راه مقابله استراتژي حمله متقابل (POLAR FIGHT) است. يعني اگر دين شما و كشور شما را تخريب كنند شما با نشان دادن جنايت هاي آنها دست به اقدام متقابل بزنيد. به واقع در اين مورد، آمريكا و غربي ها جنايات بسياري را در جاي جاي دنيا انجام داده اند. حتي اگر نمي توانيم به ديگر قسمتهاي دنيا بپردازيم، نمايش بلاها و جنايت هاي آنها در مورد ايران كافي است تا ذهن هر جوان ايراني را آگاه كند، تنها لازم است كه اين جنايات در قالب يك فيلم جذاب به نمايش درآيد.
به عنوان مثال فيلم «ميم مثل مادر» به كارگرداني مرحوم رسول ملاقلي پور در حين اينكه داستان مهر مادري خاص ايراني را به تصوير كشيد اما جنايت سردشت را آن چنان تاثيرگذار به نمايش درآورد كه ذهن بيننده را از بمباران شيميايي كه با حمايت آمريكا و غرب عليه هموطنانش انجام شده بود به خشم آورد و تا حد زيادي توانسته بود چهره آنها را در ذهن بيننده آشكار كند. اما اين كافي نيست. چرا كه سوژه هايي از اين دست كم نيستند، حمله به هواپيماي مسافربري ايران توسط آمريكا در سال 67، كشتار جوانان بي گناه و به شهادت رساندن آنها در جنگ تحميلي به وسيله سلاح هاي آمريكايي و سرنوشت رزمندگان پس از جنگ و يا حتي اعتياد و قاچاق مواد مخدر به داخل كشور توسط كشورهاي غربي، اينها همه از سوژه هايي است كه مي تواند چهره واقعي غرب را در ذهن جوان ايراني به تصوير بكشد و در مقابل تخريب آنها بسيار راهگشاست.
2- تخريب غرايز جوانان به وسيله فيلم هاي پورنو و صحنه هاي فوق العاده مستهجن و همچنين فيلم هاي خشونت آميز جنسي كه سبك جديد هرزه گرايي در سينماي غرب است. مقابله با اين هدف استراتژي بسيار قدرتمندي را مي طلبد تا بتوان در برابر اين هجوم بي وقفه از فرهنگ و اجتماع به وسيله ابزاري مانند سينما دفاع كرد. به نظر مي رسد بهترين راه مبارزه در اين مسئله استفاده از استراتژي «رسانه و هماهنگي اجتماعي» (SOCIETY ACCORD MEDIA) باشد. اين استراتژي تشريح كننده مسائل اجتماعي با رسانه است و به اين نظر معتقد است كه مي توان راه حل هاي اجتماعي را از طريق رسانه واشكافي و بررسي كرد. براي درك بهتر اين موضوع مي توان در همين مسئله به اين نكته اشاره داشت كه راه حل مبارزه با فساد و تحريك غرايز به خصوص با امواج غربي تشكيل خانواده و ازدواجي است كه در آن جامعه سالم نهادينه مي شود. در همين راستا رسانه دو موضوع را بايد پي گيري كنند:
الف- تشريح ضررها و آسيب هاي اجتماعي فردي و شخصي طغيان غرايز و آزادي روابط در جامعه
ب- تشويق جوانان به ازدواج و تقويت بنيان خانواده در جامعه اسلامي. براي مورد اول بايد به اين نكته اشاره كنيم كه بحث هاي آزاد اجتماعي در تلويزيون و استفاده از نظر كارشناسان مي تواند اذهان را به مضرات و مشكلات اين مسئله آگاه كند. اما در مورد دوم رسانه نقش مهمتري دارد، چرا كه نمايش خانواده و ازدواج در رسانه هايي مانند سينما نقش مهمي در گرايش يا عدم گرايش جوانان به سمت اين راه حل اجتماعي و آسماني دارد.
اما بايد دقت كرد كه نشان دادن تجملات فوق العاده زياد و وسايل آنچناني و زندگي هايي كه دوطرف در آن از وضعيت بالايي برخوردار هستند در فيلم هاي سينمايي كه بسيار باب شده است نه تنها تصوير درستي از جامعه نيست بلكه باعث گريز جوانان از مسائلي همچون ازدواج و تشكيل خانواده مي شود. به اين ترتيب سينما كه مي تواند به عنوان ابزاري براي تشويق جوانان باشد با فرهنگ سازي معكوس به معضلات جامعه مي افزايد.
3- سومين هدف رسانه هاي غربي تبليغ تجملات و به نوعي همان دنياي سرمايه داري و ايجاد بازار كاذب است. متاسفانه در اين زمينه سينماي ما آنقدر در فيلم هاي مختلف به آن دامن زده است كه نياز به توضيح زيادي نيست. بايد دقت كنيم كه اگر سينماي ما هم قرار باشد به بهانه مدگرايي به سمت سينماي سرمايه داري گام بردارد و موضوعات فيلم ها بيش از آنكه بومي باشد و زندگي يك فرد مسلمان ايراني را به نمايش بگذارد غربي باشد، نمي توان از نسل جوان جامعه انتظار تاثيرپذيري منفي نداشت. همچنين فيلم هاي مبتذلي كه از سال ها قبل توليد شده اند و موج آنها در حال غرق كردن سينماي ايران است باعث شده كه جامعه نسبت به سينماي داخلي بي اعتماد و بي ميل شده و به سمت سينماي خارجي و محصولات بيگانه گام بردارد. اين يعني فراهم شدن بهترين موقعيت براي دشمن در جنگ نرم، چرا كه اين بار آنها بدون هيچ زحمتي و تنها به دليل كم كاري ما مشتري جذب مي كنند.
4- تبليغ خرافات و افزايش سكولاريسم پنهان در لواي مسائلي مانند جادو براي دين زدايي در جامعه. براي مبارزه با اين مسئله حتما بايد به بحث ارائه تعريف صحيح از اسلام و دين اجتماعي در پرده نقره اي توجه كرد تا بتوان با جذب جامعه به سمت مسائل توحيدي جامعه را از نظر اعتقادي واكسينه كرد و جوانان را به اين باور رساند كه دين آسماني اسلام هدفي جز ايجاد يك جامعه سالم و شرايط آن در جامعه ندارد.
به هر صورت گمان مي شود كه با ادامه اين روند و ساختن اين همه فيلمهاي سطحي و بي محتوا نمي توان در حوزه جنگ نرمي حرفي براي گفتن داشت، چرا كه خانواده هاي ايراني نه ابتذال مي خواهند و نه آثار بي محتوا و پوچي كه در سينماي ما ديده مي شود. همين مسائل باعث شده كه آنان سال هاست از سينما استقبالي نداشته اند. به هر ترتيب بايد به اين وضعيت رسيدگي شود و برطبق استراتژي هاي روز دنيا در عرصه رسانه و به خصوص سينما براي فعاليت در حوزه دفاع در مقابل تهاجم فرهنگي چاره و برنامه ريزي شود تا بتوان در اين زمينه حرفي براي گفتن داشت.


 



تاملاتي در نشانه شناسي سينما و قرآن هستي شناسي زيبايي شناختي

شيوا شريفي
در نگاه اول، چه از جهت ساختار و چه نوع پردازش و محتوا، سينما و قرآن در دو وادي كاملا منفك و مجزا و حتي متنافر و متناقض قرار دارند.
سينما، ساحت «غفلت» مدرن و خلاقيت فريبنده تصوير و قرآن، كلام وحي و جايگاه عروج انسان و نقطه تعالي و منزه از هرگونه تشبه به انواع شرك و تجسم و سراسر وحدانيت و توحيد.
سينما، ساحت «دروغ بزرگ» و بازتاب روح منتزع از شبه هنر معجوني هفتم كه تلفيقي از ساير هنرهاست، چگونه مي تواند محل بازگويي و بازسازي و ديگرگونگي قرآن خاصه در عرصه داستاني اش باشد؟
تفاخر قدمي حاصل از تلفيق داستان قرآني و سينما هم از منظر وحياني بودن تجربه امر قدسي قرآن و هم از جهت ساختار و ساخت فرمي سينما، محل انفكاك اولي است. تا مگر در مراحل بعدي به لطايف الحيل يا دقايق فكري و عملياتي، پيوندهايي از جنس متن يا حاشيه بين آن دو برقرار شود.
اين از سويي و در عين حال از سوي ديگر، قرآن محل ظهور و بروز عميق ترين و انساني ترين و «هنرورزانه ترين» هنرآفريني هاي بياني و- نيز- داستاني است؛ آن سان كه مثلا شكل داستان ورزانه و سينماگرانه «فلاش بك»، اول بار در داستان هاي قرآني يافت مي شود. از اين منظر و با اين نگاه، تجلي قرآن در سينما، خاصه در وادي داستان، امري «سهل» و «ممتنع» مي شود.
از طرف ديگر بايد ديد در بعد «زيبايي شناسي» و نيز «هستي شناسي» سينمايي كه رابطه اي زمينه اي و متداخل و پيوندي تنگاتنگ با يكديگر دارند، جايگاه و تعريف مقولاتي همچون «جذابيت»، «روايت» و «بيان» چگونه و از چه جنسي و با چه حد و رسم و فصلي است و آبشخورش آيا در حوزه كلام است يا فلسفه يا از سر منشا وحي نشأت مي گيرد؟
بنابراين بحث در چند حوزه تقسيم بندي مي شود:
1-ساختار داستان هاي قرآني چگونه است و هستي شناسي و زيبايي شناسي آن چيست؟
2-ساختار سينما در حوزه داستان گويي در مصادفت با ساير شاخصه هاي خويش، بر چه اساس است؟
3-تلاقي داستان هاي قرآني با ساخت و ساختار سينمايي چه نقاط اشتراك و متناقض و متنافري- احياناً- دارد؟
4-امر «سهل» و «ممتنع» در اين حوزه چگونه شكل مي گيرد و زمينه هاي فلسفي و هستي شناسي زيبايي شناسي آن كجاست و چگونه؟
5-نوع تداخل و تلاقي اين دو ساحت، به لحاظ عموميت و خصوصيت، چگونه شكل مي گيرد و سينما و قرآن- مخلص ساختار سينمايي و داستان هاي قرآني با تمام عقبه و سبقه و ويژگي هاي ذاتي و ماهوي و عرضي شان- چه ارتباطي با هم برقرار مي كنند؟

 



رسانه هاي برون مرزي ايران و چالش هاي نه چندان نو -2
محدوديت آفريني غرب براي رسانه صداي متفاوت

شيدا اسلامي
اما جالب توجه تر از همه اين موارد مطلبي است كه روزنامه صهيونيستي جونيش ديلي چاپ واشنگتن در پنجم مي (15خرداد) امسال منتشر كرد.¤
وقتي جوئيش ديلي هم اعتراف مي كند
ناتان گوتمن نويسنده مقاله جونيش ديلي مي گويد:«اين اخباري است كه آمريكايي ها به ندرت به آن برمي خورند: خبري مهم و كوتاه درمورد يكي از سروان هاي ارتش ايالات متحده كه به سرقت درعراق محكوم شده؛ مطالعه اي كه نشان مي دهد موارد سوء استفاده از كودكان در آمريكا افزايش يافته و پيشنهاد منتشر نشده ايران حاكي از كمك به ايالات متحده جهت جلوگيري از نشت نفت در خليج مكزيك. شبكه پخش كننده اين اخبار پرس تي وي است؛ يك شبكه خبري انگليسي زبان دولتي كه هدف خود را اين گونه اظهار كرده: توجه به گفته هايي كه اغلب مورد غفلت قرارمي گيرند و تامين چشم اندازي از بخش عظيمي از جهان. اين شبكه كه از طريق ماهواره، كابل، و اينترنت قابل دسترسي است، مفتخر است كه به عنوان اولين شبكه خبري بين المللي ايراني، درجهت پخش اخبار به صورت شبانه روزي قدمي انقلابي برداشته.»
نويسنده مقاله «پخش همه اخبار مهم ايران از پرس تي وي» معتقد است گزارش هاي پرس تي وي از آمريكا و درون آمريكا مانند دوران جنگ سرد يا تبليغ هاي سوء و يا كليپ هايي نيستند كه از شبكه هاي ناشناخته شرق ميانه پخش شده و گاه به مخاطبان آمريكايي مي رسند. آنها به صورت حرفه اي توسط كارمندان و مديريتي تهيه شده اند كه به وضوح ديده مي شوند و تنها نگراني ايشان بازار گرمي نبوده، بلكه داشتن اعتبار و استقلال نيز از ديدگاه آنها مهم است.
موفقيت قابل توجه؛ چهره هاي مطرح جهاني
گوتمن به يك نكته اساسي به عنوان برگ برنده پرس تي وي اشاره مي كند و آن را اين چنين بيان مي كند:«روزنامه ها و شبكه هاي تلويزيوني درسراسر جهان به طور عادي از گزارش هاي تهيه شده درپرس تي وي استفاده مي كنند. اما موفقيت قابل توجه اين شبكه ايراني، ميزباني از چهره هاي شناخته شده آمريكا در استوديوهاي آن است.
فهرست اين افراد شامل روزنامه نگاران برجسته و تحليلگران علاوه بر مقامات سابق و فعلي مانند مشاور سابق امنيت ملي زبيگنف برژينسكي و كنت كتزمن، متخصص بخش دقيق كنگره در خصوص شرق ميانه بوده است.»
جوئيش ديلي در مطلب منتشره خودش ضمن اشاره به راه اندازي پرس تي وي از سال2007 اعتراف مي كند كه عامل موفقيت اين شبكه ارائه ديدگاهي نو وواقعيت گرايانه از رويدادهاست، هر چند كه درخلال همين تمجيد و تحسين پرس تي وي هم خيال ندارد بي بي سي را از اوج برج عاجي كه برايش ساخته پايين بياورد گوتمن مي نويسد:
«شكل گيري پرس تي وي بخشي از روند رو به رشد سازمان هاي خبري جهاني است و مشتاقانه به سوي تبديل شدن به سرويس جهاني بي بي سي بعدي است تا افرادي كه تمايلي به ديدن اخبار دست كاري شده غرب را ندارند از آن بهره مند گردند:«گوتمن هوشمندانه تلاش كرده بي بي سي را يك رسانه معتبر و واقع گرا جلوه بدهد و لي درعين حال نمي تواند پيشرفت پرشتاب نفوذ روز افزون پرس تي وي را هم انكار كند.
در ادامه اين نوشته گوتمن حتي از اعتراف مهم ديگري هم ناگريز است و با يادآوري حضور رقيباني مثل الجزيره،العربيه و شين هوا دركنار بي بي سي اذعان مي كند:«بي ترديد درگزارشات پرس تي وي درايران، يك سايه ضد آمريكايي و پايبندي به پخش اخبار دراين رابطه ديده مي شود... درابتدا اين شبكه خود را متمايز و اعتبارش را تثبيت كرد كه اين كار را با طرح ديدگاه هاي متنوع به انجام رساند.»
سكوي پرش پرس تي وي
«ميزگردي كه درتاريخ 26 ژوئن 2009 برگزار شد، و به بحث و گفتگو در رابطه با نتايج انتخابات اخير پرداخت، تغييرات را به صورت گرافيكي نشان داد. مباحثه كنندگان برنامه به طور پي درپي علي انصاري، از اعضا چاتهم هاس بريتانيا را كه مطالعه اي مبني بر تقلب در انتخابات به چاپ رسانده بود مورد انتقاد قرار دادند. انصاري در نهايت ميكروفن را انداخته و از استوديو خارج شد. ويدئوي اين برنامه، كه ديگر در وب سايت پرس تي وي موجود نمي باشد، هنوز هم در يوتيوب مشهور و محبوب است.»
اين بخش ديگري از مقاله جوئيش ديلي است كه عليرغم گرايش كاملا محرز صهيونيستي، بازهم راهي جز اعتراف به توفيق پرس تي وي در دستيابي به جايگاه حرفه اي اش ندارد. نويسنده «پخش همه اخبار مهم ايران از پرس تي وي» هرچند از اظهار نظر مارك لوين مجري سابق برنامه «The American Dream (روياي آمريكايي)» پرس تي وي در مورد اين شبكه ياد مي كند كه پرس تي وي را به اصطلاح يك جانبه گرايي متهم مي نمايد اما در نهايت تنها مورد مشخص آنچه گوتمن تلاش مي كند تا آن را به هر نحو ممكن به عنوان مستندي براي اين ادعا بياورد در اين جملات بيان شده: «حداقل يك محدوديت ديگر بر خبرنگاران پرس تي وي اعمال مي شود. با توجه به گفته هاي يك خودي با اطلاعات دست اول، خبرنگاران پرس تي وي مجاز به استفاده از اصطلاح «كشور اسرائيل» نمي باشند و به آنها گفته شده از «اسرائيل» و يا «نهاد صهيونيست» استفاده كنند.»
به اين ترتيب تنها دست آويز جوئيش ديلي براي اينكه ادعا كند پرس تي وي يكجانبه گرايي مي كند هم همين مورد است؛ موضوعي كه ردپاي آن در شكايت آفكام و شواهد و قراين ديگر اينگونه موضع گيري ها هم ديده مي شود.
شكست آشكار
گوتمن حتي وقتي از لوين به عنوان نمونه گسست نيروها از پرس تي وي صحبت مي كند ناچار است از مكس كايزر مجري برنامه «On the Edge With Max » هم نقل قول كند: «اما يك مفسر آمريكايي ديگر مايل بود سياست پرس تي وي در آزادي مطالب را تاييد كند. ماكس كايزر، يك كارشناس مالي فتنه انگيز كه هم اكنون در پاريس مستقر است، مجري يك برنامه روتين در پرس تي وي به نام On the Edge (روي لبه) است، كه در آن نسبت به انفجار سيستم هاي مالي غرب و سقوط موسسات اقتصادي هشدار مي دهد.
كايزر، كه برنامه اش از طريق آسوشيتدپرس به پرس تي وي داده مي شود گفت: «ما در حال رساندن موضوع به مخاطبان بين المللي هستيم زيرا آمريكايي ها نمي خواهند در مورد رسوايي سيستم بانكي خود چيزي بشنوند.»
به گفته گوتمن، «كايزر» اظهار داشته است هيچگاه از طرف پرس تي وي جهت ايجاد تغييرات در برنامه و يا انتخاب برخي موضوع ها و ناديده گرفتن برخي ديگر تحت فشار قرار نگرفته. كايزر در ادامه گفته، تنها انتقادي كه دريافت كرده در رابطه با لغات تندي بوده كه در برنامه به كار برده. و حتي گوتمن هم نمي تواند انكار كند كه پرس تي وي در بيان مطالب نهايت انصاف و دقت در مولفه هاي رسانه اي را بكار مي بندد.
البته حتي در مورد لوين هم گوتمن فراموش كرده كه اعتراض مارك لوين صرفا بر به اصطلاح تلاش شبكه براي «سانسور كردن» وي متمركز بوده، آنهم در شرايطي كه اين اتفاق حتي در بي بي سي، رسانه محبوب گوتمن هم مي افتد و در دنياي امروز، هيچ رسانه اي مدعي و مبلغ چيزي خلاف آن نيست؛ موضوعي كه به قول نادر شهپرراد مدير برنامه هاي زنده پرس تي وي، هم اكنون بسياري از شبكه هاي معروف، براساس آن، مواردي را كه به نظرشان مناسب نمي آيد به اسم سياست هاي اديتوريال صريحاً سانسور مي كنند.
چه كسي زنگها را به صدا درمي آورد؟
نبايد ازنظر دور داشت كه هرچند حتي رسانه هاي حامي و متمايل ديدگاههاي غرب و صهيونيسم هم از اذعان به تلاش موفق پرس تي وي درعرصه خبررساني و نفوذ آشكار درميان بينندگان تلويزيون درهمه جهان ناگزيرند ولي تلاش اين رسانه ها و نهادهاي مرتبط امر كه عموما تحت تاثير لابي هاي صهيونيستي اند از بكاربستن تمهيداتي براي حذف و يا محدودكردن تاثير پرس تي وي باز نخواهدماند؛ اتفاقي كه با قطع پخش العالم از عرب ست و نايل است و ارائه طرح قراردادن نام العالم در ليست حاميان تروريسم دركنگره آمريكا كليد خورده است و پيش از اين نيز با قطع پخش شبكه سحر 1 از هات برد درسال 84 عينيت پيدا كرده بود.
حالا كوشش اين نهادها به اين سو معطوف شده كه پرس تي وي هم با شكايت افكام به چالشي نو كشانده شود. چنانچه مارك دوبوويتز، مدير اجرايي بنياد دفاع از دموكراسي، كه درعين حال مدير گروه پروژه رسانه هاي تروريستي است هم عليرغم اينكه تلاش كنگره در سال 2008 براي ممنوعيت فعاليت پرس تي وي در ايالات متحده تصويب نشد، گفته است: «دولت آمريكا بايد به فعاليت پرس تي وي در آمريكا دقت كند. بودجه و اداره اين شبكه توسط دولتي است كه در ليست كشورهاي حامي ترور قرار گرفته و گفتار آن تحريك كننده نفرت و خشونت است. »اينها فقط نمونه هايي است از آنچه در فضاي رسانه اي غرب پيرامون ايران و رسانه هاي آن شكل مي گيرد و به مثابه سلسله اي از اقدامات فراگير نهادهاي غربي براي تخطئه نظرگاههاي ديگر انديشانه رسانه هاي ايراني به ويژه آنها كه در حوزه خاص مخاطبان برون مرزي فعاليت كرده و ويترين خارجي انقلاب اسلامي ايران را درمنظر جهانيان مي آرايند، عمل مي كنند.
درنهايت اين سؤال مطرح است كه در شرايطي كه مسئولين سياسي و فرهنگي كشور بر اهميت حضور فعالانه و تاثيرگذار رسانه هاي برون مرزي تاكيد داشته و حتي براساس آنچه روزهاي اخير در هجدهمين نشست افق رسانه ملي از جانب رئيس جمهور ابراز شده موافقت و حمايت نهادهاي تصميم گيرنده در اين حوزه، زمينه ساز تاسيس شبكه هاي مختلف احتمالي توسط معاونت برون مرزي صدا و سيماست، آيازمان آن نرسيده كه تهديدات عليه رسانه هاي برون مرزي ايران به شكل ريشه اي مورد واكاوي و ارائه راهبردهاي سريع، موثر و بازدارنده قرارگيرند؟ مباحثي نظير ماهواره مستقل ايراني كه بي گمان يكي از راهبردهاي تاثيرگذار دراين حوزه خواهدبود و نياز به تسريع جدي در عملياتي ساختن آن به شدت احساس مي شود.

در بخش قبلي اين گزارش به مرور واكنش غربي ها به مواضع شبكه «پرس تي وي» در قبال حمله رژيم صهيونيستي به كشتي آزادي پرداخته شد. آنچه درپي مي آيد ادامه همان بحث و متمركز بر تلاش غربي ها براي محدوديت آفريني براي اين شبكه جمهوري اسلامي ايران است.
¤ براي تنظيم بخش هايي از مقاله كه مربوط به اين روزنامه صهيونيستي است، از ترجمه هومن عابدي استفاده شده است.

 



استقبال از فيلم هاي ايراني در تاجيكستان

مدير يك شبكه تلويزيوني تاجيكستان با اعلام كرد اينكه ميزان رجوع به فيلم هاي ايراني در ماه مبارك رمضان به مراتب افزايش يافته است، تأكيد كرد كه با توجه به شرايط تاجيكستان، كمتر كشوري مي تواند در زمينه عرضه فيلم هاي ارزشي و معنوي با ايران به رقابت بپردازد.
زينت الله اسماعيل اف مدير شبكه تلويزيوني سيماي مستقل تاجيكستان در گفت وگو با فارس در دوشنبه، با استثنايي خواندن جايگاه فيلم ايران در تاجيكستان تصريح كرد: فيلم هاي ايراني در تاجيكستان همواره مشتري فراواني دارند ولي در ماه مبارك رمضان معمولا مراجعه به سريال هاي ايراني به مراتب افزايش مي يابد كه به اين دليل شبكه تلويزيوني سيماي مستقل تاجيكستان نيز هر شب ماه مبارك اقدام به پخش 2 قسمت از سريال حضرت يوسف (ع) مي كند كه مورد استقبال گرم و صميمي بينندگان بي شمار آن قرار گرفته است.
وي پيام معنويت، عاطفه و حق طلبي را از مهمترين ويژگي هاي فيلم ايراني برشمرد و خاطرنشان كرد: بيننده تاجيك در فيلم هاي ايراني خود را كشف و با گرفتاري ها و مشكلات جامعه خود آشنا مي شود در حالي كه با بيشتر فيلم هاي خارجي و به خصوص روسي و اروپايي هيچ ارتباط مستقيم فرهنگي و اخلاقي برقرار نمي كنند.

 



روش جديد در قاچاق فيلم هاي سينماي ايران

در حالي كه اقتصاد سينماي ايران دوران بيماري خود را طي مي كند، سوداگران از اين وضعيت سينما سوءاستفاده كرده و به شيوه اي جديد سعي در تاراج سينماي ايران دارند.
به گزارش جهان ، مدتي است اين سوداگران تعداد زيادي از فيلم هايي را كه به تازگي وارد شبكه ويديويي مي شوند را بدون توجه به حقوق مادي و معنوي آن، در قالب يك DVD و به قيمت بسيار پاييني(1000تومان) و با تعداد انبوه تكثير و روانه بازار كرده اند تا علاوه بر ضربه اقتصادي به شبكه ويديويي كشور، ضربات جبران ناپذيري را به بدنه سينماي كشور وارد نمايند.
بنابر اين گزارش، در حالي كه ستاد مبارزه با قاچاق فيلم تا پيش از اين بسيار فعال بود و توانسته بود در مبارزه با قاچاق فيلم هاي به اصطلاح كنار خياباني، بسيار موفق هم عمل نمايد؛ اما به نظر مي رسد انفعال اين ستاد با توجه به وضعيت اقتصادي سينما كه منجر به توليد آثار سخيف، رويگرداني مخاطب از سينما،ورشكستگي سينماگران فرهنگ دوست،جولان مبتذل سازان و آسيب به بخشي از فرهنگ جامعه شده است كمي قابل تامل و دور از انتظار باشد.

 



بازي رايانه اي «ملك سليمان» ساخته مي شود

تهيه كننده فيلم«ملك سليمان» گفت: اين بازي رايانه اي در ابتداي نيمه دوم امسال بر اساس داستان اين فيلم و با حمايت بنياد ملي بازي هاي رايانه اي ساخته مي شود.
مجتبي فرآورده افزود: توليد بازي «ملك سليمان» با بنياد ملي بازي هاي رايانه اي و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در جريان است. اين تهيه كننده با يادآوري اين كه براي توليد بازي فيلم «ملك سليمان» مشكل خاصي وجود ندارد، ادامه داد: هر كاري نيازمند فراهم آمدن شرايط خاص خود است و فرايند ساخت اين بازي نيز از قاعده يادشده مستثني نيست.
تهيه كننده فيلم «ملك سليمان» گفت: بازي رايانه اي بر اساس داستان اين فيلم و با حمايت بنياد ملي بازي هاي رايانه اي ساخته مي شود.
به گزارش كميته اطلاع رساني نمايشگاه و جشنواره بازي هاي رايانه اي تهران، «مجتبي فرآورده» افزود: توليد بازي «ملك سليمان» با بنياد ملي بازي هاي رايانه اي و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در جريان است.
اين تهيه كننده با يادآوري اينكه براي توليد بازي فيلم «ملك سليمان» مشكل خاصي وجود ندارد ، ادامه داد: هر كاري نيازمند فراهم آمدن شرايط خاص خود است و فرايند ساخت اين بازي نيز از قاعده يادشده مستثني نيست.
فرآورده گفت: مذاكرات ساخت بازي «ملك سليمان» در جهت فراهم كردن شرايط لازم براي توليد بازي صورت گرفته كه خوشبختانه تاكنون با مساعدت مسئولان بنياد ملي بازي هاي رايانه اي رو به رو شده است.
تهيه كننده فيلم «ملك سليمان» ابراز اميدواري كرد كه در ابتداي نيمه دوم امسال، تكليف ساخت بازي رايانه اي «ملك سليمان» با مشاركت بنياد ملي بازي هاي رايانه اي مشخص شود.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14