(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 7 شهريور  1389- شماره 19729

آفات دين
تاثير نيت خير
عوامل فريب
حكمت هاي قرآني
شيطان؛ دشمن غدار و بي رحم
گفتاري پيرامون گونه هاي تصرفات و دشمني هاي شيطان در انسان



آفات دين

قال الصادق(ع): آفه الدين الحسد و العجب و الفخر
امام صادق(ع) فرمود: آسيب هاي دين بدخواهي، و خودپسندي و تفاخر است.1
1-الكافي، ج2، ص307

 



تاثير نيت خير

وقتي كه پيامبراسلام(ص) براي جنگ تبوك با اصحاب از مدينه خارج شد، فرمود: همانا در مدينه اقوامي هستند كه با ما نه دره اي را پيموده اند و نه گامي برداشته اند و نه با ما براي نابودي دشمن قطعه زميني را در نورديده و نه به آنها گرسنگي و سختي جنگ اصابت كرده است. با وجود اين، آنها در ثواب با ما شريكند. گفتند چگونه آنها با ما شريكند با اينكه آنها در ميان ما نيستند؟ فرمود: آنها معذور بودند به واسطه عذري كه داشتند نتوانستند با ما در جنگ شركت كنند، اما نيتشان اين بود كه با ما باشند.(1)

1- محجه البيضاء، ج 8، ص 104

 



عوامل فريب

پرسش:
حضرت آدم(ع) با وجود اينكه پيامبر خدا بود و از ملكه عصمت و دوري از هواي نفس برخوردار بود چگونه شيطان توانست او را وادار كند از درخت ممنوعه اي كه خداي متعال از آن نهي كرده بود، تناول كرده و فريب شيطان را بخورد؟
پاسخ:
براساس آيات قرآن شيطان با روشي بسيار فني و پيچيده مبتني بر روان شناسي انسان، با حضرت آدم و حوا تعامل نمود و توانست حضرت آدم را وادار به تناول از درخت ممنوعه نمايد. و اين هشداري است براي امروز ما كه ممكن است سالها در وادي تهذيب نفس و كسب اخلاق حسنه و فضايل گام برداريم اما در مواجهه با همان فرمول و سازو كاري كه شيطان با حضرت آدم بكار گرفت، معلوم نيست بتوانيم سربلند و موفق بيرون بياييم. نكته اي كه در اينجا قبل از بيان عوامل فريب لازم است متذكر شويم اين است كه خطاي حضرت آدم از باب عصيان و گناه در برابر خداوند نبود، بلكه از مصاديق ترك اولي به حساب مي آيد.
زيرا آن جا عالم تكليف نبود و نهي خداوند ارشادي بود نه مولوي كه البته اين بحث در جايگاه خودش ضرورت دارد تبيين گردد. اما در اينجا عوامل و راهكارهايي را كه شيطان براي اغوا و فريب حضرت آدم بكار گرفت براساس آيات قرآن به شرح زير ارائه مي نماييم.
1- تكامل طلبي
يكي از ويژگي هاي فطري انسان گرايش به تكامل و تعالي است. شيطان از همين ويژگي سوءاستفاده كرد و گفت: «ما نهاكما ربكما عن هذه الشجره الا ان تكونا ملكين. (اعراف-20) نهي خدا از خوردن ميوه اين درخت، به خاطر اين است كه اگر بخوريد، ملائكه مي شويد! من شيطان، سابقه ام از تو آدم و حوا بيشتر است. هر كسي از اين درخت خورد، ملائكه شد! خدا خواست آدم خلق كند براي كره زمين (اني جاعل في الارض خليفه) و به شما گفت كه از اين درخت نخوريد و اگر بخوريد اشكالي ندارد و شما هم ملك مي شويد و خدا دوباره آدم ديگري خلق مي كند! در اينجا سؤال اين است كه آيا ملك شدن بد است؟ آيا ملك شدن گناه است؟ جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل شدن، چه گناهي دارد به خصوص اينكه آدم آن مقام بالاي ملائكه را ديده بود كه سراسر عقل و نورند. از اين رو قصد سرپيچي و نافرماني خدا را نداشت بلكه حس تكامل يابي داشت و شيطان از اين زاويه وارد شد و توانست او را به خوردن درخت ممنوعه مجاب نمايد.
ادامه دارد

 



حكمت هاي قرآني

عباسعلي كامرانيان
عاقبت ظلم و بيدادگري
حكيمي درحال گفتگو با عده اي از مومنان بود. در بين سخنان او كه درباره آتش افروزي ظالمان و گردنكشان تاريخ و آزار و اذيت هاي فراواني كه آنها به مردم وارد كرده اند، بود- مومني گفت:
آقا! اين خدانشناسان بزرگ، روي تاريخ بشر را سياه كرده اند! اينها ما را هم نزد فرشتگان سر به زير و سرافكنده كرده اند. اينها با پيروي دقيق و گوش سپردن همه جانبه به شيطان، آرامش و آسايش را از بندگان خدا گرفته اند...
حكيم اظهار داشت: بله، متاسفانه، از اينها هم بدتر عمل كرده اند!
سپس با لحن سوزناكي در حاليكه اشك از گوشه چشمانش بيرون زده بود نجوا كرد كه خداوند فرموده است:
بندگان ما امانت بوده اند در كف اين طاغيان كالوده اند
جاي تدبير امور و كارشان دائما مي كرده اند آزارشان
گرگها بودند در پوستين ميش مال مردم مي زدند درمال خويش
روي دنيا را سيه كردند و تار احمقان معجب بي بند و بار...
سپس آهي كشيد و ساكت شد.
جواني كه در جمع حاضر بود پرسيد: آقا! به نظرم مي رسد كه آخر عاقبت حكام جور، خيلي وحشتناك باشد، يعني اينها به همان اندازه اي كه به مردم آزار رسانده اند، بايد آزار ببينند!
حكيم گفت: همينطور است! و حماقتي بالاتر از اين نيست كه انسان بخاطر حكومت چند روزه، براي عالم آخرت و خانه ابدي خويش اينهمه درد و رنج و گرفتاري و عذاب بفرستد.
ديگري گفت: منظورتان اين است كه حكام جور بزرگ، احمقهاي بزرگ بوده اند؟
حكيم اظهار داشت: بله!
پيرمردي كه دربين جمع بود گفت:
اي كاش مي دانستيم كه عذاب جهنمي فراعنه، نرونها، كسري ها، پادشاهان و حكام جور كه اينهمه ظلم و ستم كرده اند، چگونه است.
حكيم گفت: خداوند سبحان در آيات متعدد قرآن پرده از انواع و اقسام عذابهايي كه آنها براي خود فرستاده اند و در دوزخ گرفتار آنها مي باشند، اشاره فرموده است؛ مثلا در آيات 17 و 16و 15 ابراهيم مي فرمايند: وخاب كل جبار عنيد، من ورائه جهنم و يسقي من ماء صديد. يتجرعه و لايكاد يسيغه و ياتيه الموت من كل مكان و ما هو بميت و من ورائه عذاب غليظ...
هر گردنكش جبار و منحرفي، نااميدو نابود شد! به دنبال او جهنم خواهد بود؛ و (به او) از آب بد بوي متعفني نوشانده مي شود. (او) به زحمت جرعه جرعه آن را سرمي كشد؛ و هرگز حاضر نيست به ميل خود آنرا بنوشد؛ و (بخاطر عذابهاي شديد) مرگ از هر سو به سراغش مي آيد؛ ولي با اينهمه نمي ميرد (كه راحت شود)؛ و به دنبال آن، عذاب شديدي (براي او) است...
يكي از حاضرين گفت: چه آخر عاقبت نكبت باري دارند گردنكشان و حكام جور!
و حكيم افزود: بله، آه از روزگارشان!

 



شيطان؛ دشمن غدار و بي رحم
گفتاري پيرامون گونه هاي تصرفات و دشمني هاي شيطان در انسان

آيت الله محمدتقي مصباح
در مقاله حاضر، استاد به بحث درباره شناخت شيطان و تفاوت آن با ابليس و شگردهاي دام گستري شيطان براي فريب انسان ها، فلسفه و حكمت آفرينش شيطان و سرانجام، گونه شناسي تصرفات شيطان در انسان مي پردازد. اينك باهم آن را - كه از ماهنامه معرفت شماره 150 انتخاب شده- ازنظر مي گذرانيم.
«شيطان» مفهوم وصفي دارد و برهر عامل شري اطلاق مي گردد و به صورت عام، هر موجودي كه مبدأ شرارت است، شيطان به حساب مي آيد. براين اساس، لفظ «شيطان» هم بر شيطان مشخص اطلاق مي گردد و هم بر غير آن و در جايي كه با «الف و لام» به كار رود، بر شيطان معين و مشخص اطلاق مي شود. در قرآن، شواهد فراواني بر اطلاق لفظ شيطان بر غير ابليس وجود دارد؛ از جمله در برخي از آيات، شيطان بر انسان هايي اطلاق مي گردد كه به دشمني با پيامبران الهي مي پردازند: (و كذلك جعلنا لكل نبي عدوا شياطين الانس و الجن يوحي بعضهم الي بعض زخرف القول غروراً ولو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون) (انعام/112)؛ و همچنين هر پيامبري را ]مانند تو[ دشمني از شيطان هاي آدمي و جني قرار داديم كه برخي شان به برخي ديگر با گفتار آراسته و فريبنده پيام نهاني مي فرستند تا فريب دهند و اگر پروردگار تو مي خواست چنين نمي كردند. پس آنان را با آنچه برمي بافند واگذار.
باتوجه به مفهوم وصفي شيطان و آنچه از آيه شريفه استفاده مي شود، انسان هايي كه ديگران را به گناه وامي دارند و موجب انحراف آنان از مسير انبيا مي گردند و به تخريب و تشكيك در اعتقادات و باورهاي ديني آنان مي پردازد و نيز آن دسته از جنيان كه به شر و فساد در زمين مي پردازند، در زمره شياطين به شمار مي آيند.
«ابليس» علم و اسم شخص شيطان است كه از جنس جنيان است و از آتش آفريده شده است و هزاران سال پيش از خلقت آدم در صف ملائكه به عبادت خدا مشغول بوده تا آنجا كه ملائكه او را از جنس خودشان مي پنداشتند. اما در نهايت، علم طغيان و سرپيچي از فرمان خداوند برافراشت و به فساد در بين بندگان و انحراف و فريب آنان پرداخت و با وسوسه هاي خود بندگان خدا را از سعادت و هدايت بازداشته، به تيره روزي و هلاكت مي كشاند.
علت انحطاط ابليس
اميرمؤمنان(ع) درباره مدت عبادت شيطان و علت انحطاط و رانده شدنش از درگاه خداوند مي فرمايد: «پس پند گيريد از آنچه خداوند با ابليس كرد و تنها به خاطر يك لحظه خودبزرگ بيني و تكبر، كردارهاي فراوان و تلاش هاي پيگير او را بيهوده ساخت، درحالي كه او شش هزار سال خداي را پرستيده بود، آن هم دانسته نيست كه از سال هاي دنياست يا از سال هاي آخرت.»(نهج البلاغه/ خ192)
شيطان شش هزار سال به عبادت پرداخت كه بنابر فرموده حضرت در فراز فوق براي مردم مشخص نيست ]والا خود حضرت به حقيقت امر واقف بودند[ كه آن سال ها، از سال هاي دنياست يا سال هاي آخرت. براساس برخي از آيات قرآن، هر روز آخرت به اندازه هزار سال دنياست.(حج/47) اما خداوند به وسيله خوي تكبر و خودبزرگ بيني كه در درون شيطان وجود داشت، او را آزمود و همين عامل موجب انحطاط و سقوط شيطان و به هدر رفتن هزاران سال عبادت او شد. وجود كبر و خودبزرگ بيني در درون شيطان، هم زمينه امتحان شيطان را فراهم آورد تا مشخص شود كه چنين عاملي شيطان را به كفر و انحطاط مي كشاند و هم زمينه امتحان فرزندان آدم را فراهم آورد تا مشخص شود كمال و تعالي آنان در خشكاندن ريشه كبر و خودبزرگ بيني است. همين ويژگي منفي، زمينه سقوط و انحطاط آنها را فراهم مي آورد.
از آيات و روايات استفاده مي شود كه شيطان عامل فساد و شر است و با وسوسه هايي كه در دل انسان ها ايجاد مي كند، زمينه انحراف آنان را فراهم مي آورد. اين موجود شرير چون از جن است و از آتش آفريده شده، قابل مشاهده نيست و نمي توان آن را حس و لمس كرد. اما شيطان همه انسان ها را مي بيند و زير نظر دارد و مترصد فرصت است تا زمينه انحراف آنان را فراهم آورد. از اين رو، خداوند در مقام هشدار به بندگان خود و پرهيز دادن آنها از فريب شيطان مي فرمايد: «اي فرزندان آدم، مبادا شيطان فريبتان دهد ]و شما را از راه راست بيرون برد[ چنان كه پدر و مادرتان را از بهشت بيرون كرد در حالي كه جامه شان را از آنها برمي كند تا شرمگاهشان را بديشان بنمايد. او و گروه او از جايي كه آنها را نمي بينيد شما را مي بينند. ما شيطان ها را دوستان و سرپرستان كساني ساخته ايم كه ايمان نمي آورند.»(اعراف/27)
درگذشته پذيرش و اثبات موجودي كه قابل رؤيت نيست و افكاري را به انسان القا مي كند و انسان را مورد وسوسه هاي خود قرار مي دهد دشوار بود، اما با پيشرفتي كه در علوم و بخصوص صنعت ارتباطات و رسانه براي انتقال تصاوير و پيام ها به وجود آمده كه به وسيله آنها تصاوير و پيام ها و سخناني كه با امواج نامرئي ارسال مي شوند دريافت مي گردند، پذيرش و اثبات چنان موجودي آسان گرديده است. ده ها سال پيش شايد كسي باور نمي كرد كه بشود صدا و تصوير كسي كه در آن سوي كره زمين به سر مي برد، دريافت كرد. اما امروزه به وسيله راديو، تلويزيون و تلفن به راحتي صدا و تصوير كساني كه در مناطق ديگر به سر مي برند، امكان پذير گشته است. با اين حال، گرچه امكان اثبات و پذيرش وجود شيطان فراهم آمده، اما نه با تجربه حسي و از طريق مشاهده و لمس و قوه شنوايي وجود شيطان براي ما قابل درك گرديده است و نه مي توان براي وجود شيطان برهان عقلي ارائه كرد؛ زيرا برهان عقلي و فلسفي بر وجود موجودات خاص و اشخاص و از جمله شيطان، به عنوان موجودي كه مبدأ شر است، اقامه نمي گردد و تنها راه اثبات وجود شيطان، نقل است. ما از طريق كتاب هاي آسماني و از جمله قرآن و كلمات اهل بيت(ع) به وجود شيطان پي مي بريم.
انسان و آزمون دشوار خداوند
رفتار شيطان كه تا جايي به اطاعت خدا مي پرداخت كه آن را موافق ميل خود مي ديد و وقتي اطاعت خدا را موافق پسند و ميل خود نيافت از آن سربرتافت و به آن فرجام شوم و نكبت بار مبتلا گرديد، هشدار بزرگي است براي ما كه پيوسته از خودمان مراقبت كنيم و بنگريم ايمان ما مطلق است و يا مشروط؟ آيا در مقام بندگي خدا به گونه اي هستيم كه از هرچه خداوند به آن فرمان داد اطاعت كنيم و تحت هر شرايطي از خداوند تبعيت و فرمان برداري داشته باشيم؟ البته، امتحان انسان ها متفاوت است و هر كس در حد ظرفيتي كه دارد مورد امتحان خدا قرار مي گيرد و همه انسان ها طاقت و تحمل هر امتحاني را ندارند. در عين حال، نصابي براي امتحان همگان وجود دارد كه همه در آن حد مورد امتحان قرار مي گيرند. كساني كه از مراتب عالي معرفت و ظرفيت هاي وجودي بالا برخوردارند، با امتحانات بسيار دشوار و بلايا و مصيبت هايي مواجه مي شوند كه به هيچ وجه براي افراد عادي قابل تحمل نمي باشند. اما موفقيت در اين آزمون ها و بلاها آنها را به عالي ترين درجات كمال و شرافت مي رساند. تا آنجا كه حتي پس از هزار سال از مرگشان خاك قبر آنان بيماران ناعلاج را شفا مي بخشد.
از شمار كساني كه از عالي ترين مراتب معرفت و بالاترين ظرفيت وجودي برخوردار هستند حضرت ابراهيم (ع) است كه در امتحان و آزموني سخت مأمور شد فرزند زيبا و رشيدش را در پيشگاه خداوند قرباني كند. هم وي و هم فرزندش در برابر فرمان خدا سرتسليم فرود آوردند و با رضايت تمام و بدون كوچك ترين مخالفتي، درصد اجراي فرمان معبود خويش برآمدند و در اين آزمون بزرگ سربلند و سرافراز گشتند. بقره (124)
شيطان با اين آزمون الهي مواجه گشت كه در برابر حضرت آدم(ع) سجده كند، اما او از فرمان خدا سرپيچي كرد و در اين آزمون الهي شكست خورد و از خداوند خواست كه او را از اين تكليف معاف كند تا در مقابل، خداوند را به گونه اي كه هرگز كسي او را چنان عبادت نكرده عبادت كند. امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايند: «شيطان مأمور گشت كه به آدم سجده كند. او گفت: پروردگارا، به عزتت سوگند اگر مرا از سجده به آدم معاف كني، تو را به گونه اي عبادت مي كنم كه هرگز كسي بسان آن تو را عبادت نكرده است. خداوند فرمود: من دوست دارم آنچنان كه خود مي خواهم عبادت شوم.» (بحار/2/262)
كبر و حسادت شيطان نسبت به آدم موجب شد كه در برابر فرمان خدا سرسختي نشان دهد و از اطاعت خداوند خودداري كند. او آگاهانه و با اختيار به عصيان و مخالفت با خداوند پرداخت و در آزمون الهي مردود گشت و در نتيجه، از درگاه خداوند رانده شد و از آن پس درصدد برآمد كه بندگان خدا را چون خود گمراه سازد: (قال فبعزتك لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين) (ص/82-83)؛ گفت: پس به عزت تو سوگند كه البته همه آنها را گمراه مي كنم، مگر بندگان ويژه و برگزيده ات از آنان ]كه مرا برايشان راهي نيست[.
عهد شيطان در گمراه ساختن انسان
براساس آيه فوق كه سخن شيطان را گوشزد مي كند، به جز بندگان مخلص و برگزيده خدا كه شيطان خود مي دانست نمي تواند آنان را منحرف كند و از اين جهت طمعي در گمراه كردن آنان نداشت، ساير بندگان خداوند در معرض وسوسه هاي شيطان قرار مي گيرند و شيطان تلاش مي كند كه آنان را بفريبد و از مسير حق منحرف و گمراه سازد. در آيه ديگر از قول شيطان در اين باره چنين نقل شده است: گفت خواهي ديد اين كسي كه بر من برتري دادي، اگر مرا تا روز رستاخيز مهلت دهي، هر آينه فرزندان او را از بيخ و بن بركنم ]به گمراهي و هلاكت كشانم[ مگر اندكي را.» (اسراء/62)
نبايد از نظر دور داشت كه اين جهان محل امتحان است و همه ما در معرض امتحان هستيم و هر كس به گونه اي امتحان مي شود. يكي به وسيله مالش امتحان مي شود و يكي به وسيله مقام و يكي به وسيله علم مورد امتحان قرار مي گيرد. همه نعمت هاي خداوند وسيله امتحان هستند و بايد مواظب بود كه در اين امتحانات موفق شد و نگذشت شيطان با وسوسه هاي خود ما را گمراه سازد؛ چه اينكه خداوند حجتش را بر ما تمام كرده و ما را از قدرت انتخاب برخوردار ساخته است و شيطان بر ما سلطه ندارد تا ما را بر انحراف و گمراهي مجبور سازد. ما مي توانيم در برابر شيطان مقاومت كنيم و اگر با اختيار فريب شيطان را خورديم و گمراه شديم، عذري در پيشگاه الهي نداريم. از اين رو، خداوند عذر گنه كاران را كه انحراف و انحطاط خود را به گردن ديگران مي اندازند و خود را بي تقصير معرفي مي كنند نمي پذيرد. قرآن مواجهه و نزاع گنه كاران با يكديگر را چنين حكايت مي كند.
]خداي[ فرمايد: با گروه هايي از جنيان و آدميان كه پيش از شما بوده اند در آتش دوزخ رويد؛ هرگاه كه گروهي در آيد گروه هم كيش خود را نفرين كند، تا چون همگي در آن به هم رسند، گروه پسين ]پيروان[ درباره گروه پيشين ]رهبران خود [گويند:خداوندا، اينان ما را گمراه كردند، پس آنها را دو چندان عذاب آتش بده.
] خداي[ گويد: هر كدام را ] عذاب[ دو چندان است وليكن نمي دانيد. (اعراف / 38)
آنگاه كه دوزخيان سراغ شيطان مي روند و او را سرزنش مي كنند و به او مي گويند كه تو ما را گمراه كردي و موجب گشتي كه از بهشت و سعادت محروم گرديم و گرفتار عذاب ابدي شويم، شيطان درپاسخ مي گويد:و چون كار ] حساب رسي دررستاخيز [ به انجام رسيد، شيطان ] به دوزخيان[ گويد: خدا به شما وعده داد، وعده راست و من به شما وعده دادم و با شما خلاف كردم و مرا بر شما هيچ تسلطي نبود،جز اينكه شما را خواندم ومرا پاسخ داديد، پس مرا سرزنش مكنيد و خود را سرزنش كنيد؛ نه من فريادرس شمايم و نه شما فرياد رس من؛ من به اينكه پيش از اين ] يعني در دنيا[ مرا ] با خدا[ شريك مي گرفتيد بيزارم و كافرم. همانا ستم كاران را عذابي است دردناك» (ابراهيم /22) پس خداوند شيطان را بركسي مسلط نگردانيده و فريب خوردگان شيطان نمي توانند درپيشگاه خداوند، عذر بياورند كه شيطان ما را مجبور كرد كه به فسق و فجور بپردازيم و طريق كفر وشرك پيشه خود سازيم. البته كساني كه فسق وگناه درقلبشان ريشه مي دواند و از فضيلت و كمال تهي مي گردند،كارشان به جايي مي رسد كه كاملاً فرمانبردار شيطان مي كردند و با همه وجود ولايت شيطان را مي پذيرند و درصدد اجراي وسوسه هاي او برمي آيند و خود را مركب شيطان مي سازند و شيطان آنان را به هر سو و هر كجا كه خود بخواهد مي برد. آنان به اختيار و ميل خود سلطه شيطان را پذيرفته اند:«انما سلطانه علي الذين يتولونه و الذين هم به مشركون» (نحل/ 100)؛ تسلط او تنها بر كساني است كه او را دوست و سرپرست خود گرفته اند، و بركساني كه به او ] خدا [ شرك مي ورزند.
شيطان بسيار خوشحال مي شود كه كساني ولايتش را بپذيرند و طوق بندگي و نوكري او را برگردن خود افكندند و حاضر شوند كه مركب او گردند، علاوه بر اينكه ابزار و وسيله شيطان براي گمراه ساختن ديگران شوند و در نتيجه و به تعبير قرآن «شياطين الانس» شوند و به نيابت از شيطان در بين بندگان خدا به انتشار شبهات و وسوسه ها و ايجاد انحراف بپردازند و عامل شرارت و گمراهي بين بندگان خدا گردند.
حكمت آفرينش شيطان
براي افراد سطحي و كساني كه با فلسفه آفرينش و حكمت نهفته درتدبير الهي آشنا نيستند و از معارف بلند توحيدي و تعاليم الهي بهره اي ندارند، همواره اين سؤال مطرح مي شود كه چرا خداوند شيطان را آفريد تا مردم را به گمراهي بكشاند؟ پاسخ اين است كه خداوند عالم را آفريد و در آن نظام اسباب و مسببات را جاري ساخت.
وجود اسباب، ناشي از حكمت الهي و فلسفه وجود عالم است. براين اساس، همه كارها و حتي كاري خرد و كوچك نيز بي سبب انجام نمي پذيرد. ما نياز به غذا داريم و درمعارف ديني تصريح شد كه روزي همگان با خداوند است و براي خداوند زحمتي نداشت كه روزي ما را آماده در اختيارمان بنهد. اما براساس نظام اسباب و مسببات و حكمت الهي، كارگر بايد كار كند و در قبال آن مزد دريافت كند و كشاورز بايد زراعت كند و گندم و ساير موادغذايي فراهم آورد و هركسي به طريقي تلاش كند تا احتياجات مردم تأمين گردد. در فرآيند كار و تلاش و تامين روزي، زمينه هاي فراواني براي آزمايش ما فراهم آمده است. تكاليف متعدد ما و كساني كه با ما در ارتباط هستند موجب شده كه در نتيجه آنها، انسان درهر قدمي كه به پيش مي نهد، يا بهشت را براي خود فراهم مي آورد و يا جنهم را، يا به ثواب مي رسد و يا به عقاب: اينكه كشاورز در زمين «خود» كشت مي كند، يا در زمين «غصبي»؟ آيا آب «مباح» به زراعت خود مي دهد و يا «آب غصبي»؟ آيا زكات محصولش را مي دهد و يا نمي دهد و آيا مزد كارگر را كامل پرداخت مي كند و يا نه؟ آيا نانوا نان سالم تحويل مردم مي دهد و يا نان سوخته؟ آيا كاسب كم فروشي مي كند و يا نه؟ پس براي اينكه شكم انسان سير شود و زندگي اش گذرانده شود، تكاليف فراواني پيش روي اوست. انجام همين تكاليف زمينه رشد او را فراهم مي آورند؛ چه اينكه هدف و غايت انسان، تعالي و رشد است و اين مهم در سايه اطاعت خدا فراهم مي آيد و اطاعت خدا نيز در زمينه اوامر و نواهي الهي فراهم مي آيد و هر قدر تكاليف الهي فزون تر باشند، زمينه تكامل انسان بيشتر و گسترده تر خواهد بود.
هواهاي نفساني تمايلات و اميال را در انسان به وجود مي آورد كه خود عامل امتحان انسان است و با موافقت با آنها انسان درصدد دامن زدن به شهوات و خواسته هاي نفس و بازماندن از تعالي و كمال برمي آيد. در مقابل، در صورت مخالفت با آن هواها و عمل به مقتضاي عقل و فطرت، انسان زمينه تعالي و شكوفايي استعدادهاي ملكوتي و معنوي خود را فراهم مي آورد. اما در بسياري از موارد، هر دو عامل از هر دو سو، ضعيف هستند و براي اينكه زمينه امتحان عميق تر و قوي تر گردد، نيازمند تحريك و تقويت مي باشند. در اين بين، شيطان نقش تقويت و تحريك هواهاي نفساني را ايفا مي كند.
براساس وسوسه و تحريك شيطان است كه همواره خواسته هايي در درون ما شكل مي گيرند و رفتاري از ما سرمي زند كه تعجب ما را برمي انگيزاند. مثلا، انسان تصور مي كند كه فلان غذاي حرام لذتش بيشتر از غذاي حلال است! وقتي آن را مصرف كرد، درمي يابد كه گرفتار توهم شده و آن غذا فاقد لذتي بود كه تصور مي كرد. اما در كمال شگفتي بار دوم نيز با اين توهم، كه آن غذا لذت بخش تر است، بدان تمايل مي يابد. چندين بار اين وضعيت تكرار مي گردد. هر بار انسان متوجه مي شود كه به خطا رفته است و بار ديگر وسوسه شيطان موجب مي گردد كه خطاي پيشين را تكرار كند و وقوف بر تجربه هاي ناموفق سودي به حال او نمي بخشد. يا اينكه انسان تصور مي كند كه نگاه كردن به نامحرم لذت بخش است و لذت فوق العاده اي دارد! اما پس از آنكه نگاهش به نامحرم جلب شد و پس از تأمل و تفكر درمي يابد كه آن رفتار چندان هم لذت بخش نبود. باوجود اين، روز ديگر در پي آن برمي آيد كه به نامحرم نگاه كند و به آن لذت موهوم دست يابد. به هرحال، انسان از تكرار رفتارهاي ناصواب و غيرمفيد تعجب مي كندكه چرا پيوسته فريب مي خورد و بار ديگر به كاري كه بر بي ثمر و ناصواب بودنش واقف گرديده بود دست مي يازد. قرآن عامل فريب خوردن هاي مكرر را شيطان معرفي مي كند و لذت بخش قلمداد كردن گناه را ناشي از وسوسه و آراستگي گناه از سوي شيطان مي داند و دراين باره مي فرمايد: (قال رب بمآ أغويتني لازينن لهم في الارض و لاغوينهم أجمعين) (حجر/ 39)؛ ]شيطان[ گفت: خداوندا، به سبب آنكه مرا به راه هلاكت افكندي هر آينه در زمين ]باطل را[ در نظرشان مي آرايم و همگي شان را گمراه مي كنم.
گونه هاي تصرفات شيطان در انسان
به طور كلي، تصرفات و كارهاي شيطان به دو دسته تقسيم مي شوند:
1- تصرف و دخالت در شناخت ها و باورهاي انسان به وسيله القائات و وسوسه هاي خود. در اين زمينه گاهي شيطان با وسوسه و تشكيك، يقين انسان را تبديل به شك مي كند و موجب ترديد انسان در امر يقيني مي شود. مثلا، به انسان چنين القا مي كند كه چنان كه پيش تر درباره فلان امر به خطا رفتي، ممكن است در اين امري كه يقيني مي پنداري نيز خطا كرده باشي. حتي شيطان گاهي در يقيني ترين و بديهي ترين كارها كه از سوي هيچ انسان عاقلي قابل انكار نيست، انسان را به ترديدوامي دارد و موجب مي گردد كه انسان در آن امر بديهي نيز شك كند.
2- تصرفات شيطان در رفتار انسان، كه به وسيله آراستن و زيبا نشان دادن رفتاري، انسان را به سمت انجام آن سوق مي دهد و با القا و ايجاد توهم، وجود لذت فوق العاده در كار زشتي، انسان را به انجام آن وامي دارد و پس از آن كه انسان به موهوم و غيرواقعي بودن آن لذت پي برد، دوباره با ترفند و حيله اي جديد انسان را فريب داده و به انجام همان گناه وامي دارد و پي درپي انسان را اسير وسوسه ها و فريفته لذت هاي موهوم مي سازد. از جمله دخالت ها و تأثيرات شيطان در انسان اين است كه ترس و بيم از انجام و امتثال تكليف واجب الهي را در انسان برمي انگيزاند و بدين وسيله مانع انجام تكاليف الهي مي گردد. نمونه روشن آن خودداري از پرداخت خمس است. گاهي افرادي پول هاي گزافي صرف تفريح، شب نشيني ها و امور غيرضروري و گاه بي فايده و بي ثمر مي كنند، اما حاضر نيستند بخشي از آن پول را به عنوان خمس و براي عمل به تكليف و وظيفه الهي پرداخت كنند؛ زيرا مي ترسند كه با پرداخت خمس فقير و نيازمند گردند. خداوند درباره دسيسه شيطان در بازداشتن انسان از انجام تكاليف مالي خود مي فرمايد: (الشيطان يعدكم الفقر و يأمركم بالفحشاء والله يعدكم مغفره منه و فضلا والله واسع عليم) (بقره/ 268)؛ شيطان شما را از تهي دستي بيم مي دهد و به زشتكاري ]بخل و منع صدقات[ فرمان مي دهد و خدا شما را به آمرزش و بخشش خويش نويد مي دهد؛ و خداوند گشايش بخش و داناست.
بنابراين، شيطان چون نمي تواند به زور انسان را به گناه وادارد و مانع انتخاب و اختيار انسان گردد، با ترفندهاي گوناگون درصدد فريب دادن انسان برمي آيد. گاهي با جلوه گري و زيبا جلوه دادن گناهي انسان را به آن دعوت مي كند و گاهي با ايجاد ترس و بيم در دل انسان او را از انجام تكليف الهي وامي دارد. هر بار كه انسان پس از انجام هر گناهي پشيمان مي گردد و پي به فريب شيطان مي برد، بار ديگر با نيرنگي ديگر همان گناه را در نظر انسان مي آرايد و وي را به انجام آن وامي دارد. شيطان هاي آدم نما نيز براي به انحراف كشاندن جوانان همين شيوه را به كار مي گيرند. براي اينكه جوان خام و بي تجربه اي را به مجالس فساد دعوت كنند، با كنار هم گذاشتن سخنان راست و دروغ به توصيف آن مجالس مي پردازند، در نهايت، آن جوان را به شركت در چنان مجالسي تحريك و تشويق مي كنند. پس از آن كه آن جوان به پوچ بودن آن توصيفات و بي ثمر و بلكه زيان بخش بودن آن مجالس پي برد، بار ديگر شب دوم با شگرد و حيله اي جديد او را فريب مي دهند تا آنكه او را آلوده به فساد و شركت در مجالس عيش و نوش مي كنند.
به هر حال، شيطان از هواهاي نفساني، كه نقطه ضعف انسان است، سوءاستفاده مي كند و با زيبا جلوه دادن گناهان و مفاسد، انسان را به سوي آنها سوق مي دهد و كار انسان را به جايي مي رساند كه با همه وجود تسليم وسوسه هاي شيطاني مي گردد و عنان اختيار خويش را به دست شيطان مي سپارد. به هر كجا و هر سو كه شيطان بخواهد او را مي برد.
گونه هاي دشمني شيطان در حق انسان
انسان همواره با دو دشمن خطرناك روبه روست؛ يكي نفس اماره كه دشمن دروني است و ديگري، شيطان كه دشمن بيروني است. درباره شدت دشمني نفس اماره، رسول خدا(ص) در سخن هشدارگونه خود فرمودند: «بدترين دشمنان تو نفسي است كه بين دو پهلوي تو قرار گرفته است.» (همان/ 07/46)
اما درباره دشمني هاي شيطان در حق انسان، يكي از لطف هاي بزرگ قرآن در حق ما اين است كه به صورت هاي گوناگون دشمني هاي شيطان را گوشزد مي كند و به ما هشدار مي دهد كه در دام اين دشمن خطرناك، كه فرجامي اندوهبار و حسرت آلود براي ما رقم مي زند نيفتيم. در يكي از آيات نوراني قرآن خداوند مي فرمايد: «ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا انما يدعو حزبه ليكونوا من اصحاب السعير» (فاطر/6)؛ همانا شيطان دشمن شماست، پس او را دشمن گيريد. جز اين نيست كه گروه خويش را مي خواند تا از دوزخيان باشند.
از منظر قرآن، دشمن انسان تنها كسي نيست كه مال و جان او را در خطر افكند و آسايش و راحتي دنيا را از او سلب كند، بلكه شيطان نيز كه عاقبت انسان و زندگي جاودانه وي را تباه مي سازد دشمن انسان است و بلكه با توجه به خسارت سهمگين و جبران ناپذيري كه شيطان به ما وارد مي كند، از هر دشمني خطرناك تر است. بنابراين ما بايد به اين حقيقت كه شيطان دشمن ماست، باور داشته باشيم و بكوشيم كه با او انس نگيريم و او را به حريم دل خويش راه ندهيم. دشمني شيطان در حق انسان به گونه هاي زير است:
1- گمراه ساختن انسان: يكي از شگردهاي دشمن در عرصه كارزار، استفاده از اصل غافل گيري است و در اين زمينه، مي كوشد تا دشمن خود را به بيراهه بكشاند و گمراه كند تا در فرصتي مناسب با حمله اي حساب شده او را غافلگير كند و ضربه نهايي را بر او وارد سازد. دشمن درون نيز با نقشه هاي گوناگون مي كوشد تا انسان را به بيراهه بكشاند و از خواسته هاي حقيقي و اصلي و مقصد نهايي بازدارد و روح و جسم انسان را اسير خود سازد. همچنين شيطان همواره انسان را در معرض لغزش و خطا قرار مي دهد. او پيمان بسته است كه با دسيسه ها و وسوسه هاي خود چشم دل انسان را از نگريستن به حقايق و دل را از توجه به سعادت و هدايت باز دارد و انسان را از صراط مستقيم و راه فطرت بازداشته و در منجلاب نكبت و هلاكت غوطه ور سازد.
2. ايجاد وسوسه و خطورات قلبي در دل انسان: واژه «وسوسه» در اصل به معناي صداي آهسته اي است كه از به هم خوردن زينت آلات به وجود مي آيد. آن گاه به هر صداي آهسته وسوسه گفته مي شود و به خطورات و افكار بد و نامطلوبي كه در دل و جان انسان مي نشيند نيز وسوسه مي گويند. توضيح آنكه دل انسان همواره در معرض خواطر و واردات قلبي است. اين واردات قلبي به واردات رباني، ملكي، نفساني و شيطاني تقسيم مي شوند. در گونه اول، هرگز خطا راه نمي يابد و گونه دوم، موجب كارهاي نيك مي شود و «الهام» نيز ناميده مي شود. خواطر نفساني وسوسه هايي است كه بر دل مي گذرد و نفس از آنها لذت مي برد و به آن «هواجس» نيز گفته مي شود. خواطر شيطاني انسان را به سوي مخالفت با حق فرامي خواند. از اين رو، هر خاطره اي كه به وسيله شيطان به دل وارد شود و دعوت به بدي كند «وسوسه» ناميده مي شود. در آيات (من شرالوسواس الخناس الذي يوسوس في صدور الناس) (ناس/4-5)]پناه مي برم به پروردگار مردم[ از شر وسوسه گر نهاني ]شيطان كه به گناه وسوسه مي كند و پنهان مي گردد[ آنكه در سينه هاي مردم وسوسه مي كند، خداوند تأثير شيطان در انسان را به صورت وسوسه ها و هيجاناتي معرفي مي كند كه در سينه انسان به حركت درمي آيند و با خود دل را به اين سو و آن سو مي كشانند و باعث تزلزل آن مي گردند. اين وسوسه ها و خطورات شيطاني گاه چنان بر قلب انسان احاطه مي كنند كه دل انسان راهي براي نجات و رهايي از آنها نمي يابد. گستره نفوذ وسوسه هاي شيطاني، حوزه ادراك و حوزه تصميم سازي و اراده انسان است. در اين راستا، با نفوذ به حوزه شعور و ادراك انسان، در معرفت ها و ادراك هاي يقيني انسان تزلزل ايجاد مي كنند و موجب مي شوند معرفت هاي يقيني انسان متزلزل گشته و به ظن و حتي به شك تبديل گردند. اما در حوزه تصميم سازي و اراده، وسوسه هاي شيطاني انسان را از اتخاذ تصميمات صحيح و مثبت بازمي دارند؛ مثلا، وقتي انسان تصميم مي گيرد نمازش را اول وقت بخواند، موجب تزلزل در اين تصميم و صرف نظر از آن مي گردند. در مقابل، زمينه ها و شرايط اتخاذ تصميمات ناروا و ناصحيح و انجام گناه را فراهم مي آورند و موانع رواني مسير انحطاط و گمراهي را از فراروي انسان برمي دارند. مي توان خطورات و وسوسه هاي شيطاني را كه تفكر و گرايش هاي صحيح را در انسان مي ميرانند، به ميكروب هاي بيماري زا تشبيه كرد كه در جسم هاي ناتوان و ضعيف نفوذ مي كنند. اما جسم هاي قوي و نيرومند اين ميكروب ها را از خود دفع مي كنند. در نتيجه، تنها راه نجات از آلودگي هاي وسوسه ها و خواطر شيطاني و نفساني، تقويت و استحكام درون با سرمايه تقوا و مراقبت بر رفتار و افكار و توجه به خويشتن و پناه بردن به خداوند و ترس از عذاب و كيفر ناسپاسي و مخالفت با فرامين الهي است.
3. شيطان از هواي نفس استفاده مي كند: به صورت طبيعي هواي نفس ميل به گناه دارد و دل انسان به جلوه ها و لذت هاي دنيوي گرايش دارد. آن گاه شيطان از وجود اين زمينه دروني در انسان بهره مي گيرد و به وسيله آن، وسوسه ها و خواسته هاي خود را تقويت مي كند و انسان را گرفتار گناه و عصيان مي كند.
4. شيطان، دوستي دنيا را در نظر انسان مي آرايد: انسان به طور طبيعي به دنيا علاقه مند است؛ زيرا او فرزند طبيعت است و از طبيعت به وجود آمده است. در اين طبيعت رشد مي كند و خوردني ها، آشاميدني ها، وسايل آسايش و راحتي خود را دوست دارد حتي اولياي خدا نيز از غذاي خوب و ساير نعمت هاي دنيا، مثل معاشرت با همسر لذت مي برند و براين اساس خداوند فرمود: «بگو: چه كسي زينتي را كه خدا براي بندگان خود پديد آورده و روزي هاي پاكيزه را حرام كرده است؟ بگو: اينها در زندگي دنيا براي مؤمنان است (ولي كفار نيز از آنها بهره مندند) درحالي كه در روز رستاخيز ويژه ايشان است. بدين گونه آيات را براي گروهي كه بدانند به تفصيل بيان مي كنيم. (اعراف/ 23)
پس منظور از «دنياي نكوهيده» دشت و دمن و مخلوقات ونعمت هاي الهي نيست؛ زيرا اينها آيات الهي هستند. منظور از آن عشق ورزيدن، شيفتگي و دلباختگي به لذت هاي دنيوي و مقدم داشتن آنها بر رضايت و خواست خداوند است كه در نتيجه آن انسان به طغيان، عصيان و مخالفت با خداوند مي پردازد و از اهداف اساسي و كمالات انساني بازمي ماند. مراد از دنياي نكوهيده، جلوه هاي كاذبي است كه شيطان در لذت هاي طبيعي و حرام به وجود مي آورد و آن سان آنها را مي آرايد كه انسان بدان ها تمايل مي يابد و حتي آنها را بر لذت هاي حلال مقدم مي دارد و حتي به هواي رسيدن به حرام حاضر مي گردد كه از لذت هاي ابدي و غيرقابل توصيف اخروي چشم پوشد خداوند خود در آيه بعد درباره زينت هاي حرام و نكوهيده مي فرمايد: «بگو: همانا پروردگارم زشتكاري ها را، چه آشكارا و چه پنهان، و گناهكاري و ستم وسركشي به ناحق را حرام كرده است و اينكه چيزي را با خدا شريك سازيد كه بدان حجتي فرو نفرستاده، و اينكه بر خدا آنچه نمي دانيد بگوييد.» (اعراف/33)
وقتي هوس هاي سركش نفس، همراه با وسوسه هاي شيطاني، انسان را اسير خويش ساختند، پرده اي بر حس تشخيص انسان مي افكنند و حقايق را درنظر او دگرگون جلوه مي دهند و گناهان و اعمال زشت را چنان درنظر او زينت مي دهند كه با همه وجود، درصدد انجام آن برمي آيد و باكي از رسوايي در دنيا وآخرت ندارد.
5. جدايي انداختن بين انسان و طاعت و تقرب به خدا: شيطان رهزن طريق سعادت و كمال و نيل به قرب الهي است و وقتي انسان به طاعت خدا راغب است و درصدد برمي آيد كه طريق سلوك به سوي خدا را بپيمايد و سير معنوي خود را براي رسيدن به مقام قرب و رضاي الهي آغاز كند وكمالات انساني و ارزش هاي الهي را براي خود فراهم آورد، شيطان با بهره گرفتن از نفس اماره مانع اين سير و حركت مي گردد و انسان را به خواسته هاي حيواني و لذت هاي دنيوي مشغول مي كند و از لذت هاي اخروي وكمالات انساني بازمي دارد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14