(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 18 شهريور 1389- شماره 19737

عيد روزه داران واقعي
حب و بغض در راه خدا
برتري نيت مؤمن
تپش قلم
عيدفطر روز دريافت جوايز
آثار و آداب عفو و گذشت از خطاي ديگران



عيد روزه داران واقعي

قال الامام علي(ع): انما هو عيدلمن قبل الله صيامه و شكر قيامه، وكل يوم لايعصي الله فيه فهو عيد.
امام علي(ع) فرمود: امروز تنها عيد كسي است كه خداوند روزه اش را پذيرفته و شب زنده داري اش را سپاس گزارده است، و هر روز كه خدا را نافرماني نكنند، آن روز عيد است1.
1-نهج البلاغه، حكمت 428


 



حب و بغض در راه خدا

روزي پيامبر اعظم(ص) به بعضي از اصحاب فرمودند: «اي بنده خدا! دوستي كن در راه خدا و دشمني نما در راه خدا، زيرا به غير از اين طريق به دوستي خدا نمي رسي و كسي مزه ايمان را نمي يابد اگرچه نماز و روزه او زياد باشد مگر آنكه چنين باشد.»
آن مرد سؤال كرد: چگونه بدانم كه دوستي و دشمني در راه خدا كرده ام و دوست خدا كيست تا با او دوستي كنم و دشمن الهي چه فردي است تا با او دشمني نمايم؟ رسول اكرم (ص) به سوي علي (ع) اشاره كرد و فرمود: اين فرد را مي بيني؟ عرضه داشت: آري. فرمود: دوست علي دوست خداست، پس او را دوست بدار، و دشمن علي (ع) دشمن خداست، پس او را دشمن بدار و دوست دوست او را دوست دار و دشمن دوست او را اگرچه پدر و فرزندت باشد دشمن دار(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-بحارالانوار، ج 68، ص 79

 



برتري نيت مؤمن

پرسش:
اينكه در روايات آمده است كه نيت مؤمن از عملش بهتر و نيت كافر از عملش بدتر است، چگونه مي توان آن را تفسير و تبيين نمود؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال چهار وجه از وجوه مختلفي كه در تفسير اين روايت آمده را اشاره كرديم. اينك در بخش پاياني دنباله مطلب را پي مي گيريم.
وجه پنجم- مراد از نيت در اين حديث متأثر شدن دل نزد عمل و انقياد او به جانب طاعت پروردگار خود و روي آوردن به آخرت و برگشت از دنيا و لذات آن است. و شكي نيست كه اين معنا هنگامي كه اعضا و جوارح نيز مشغول طاعات و عبادات باشند و از مباشرت معاصي و منهيات دوري كنند شدت پيدا كرده و زياده مي شود. زيرا كه ميان دل و اعضا و جوارح بدن علاقه اي است تام و تمام كه منشأ تأثير ايشان از يكديگر مي شوند.
مرحوم فيض كاشاني مي فرمايد: براي اين حديث معناي ديگري نيز محتمل است كه به نظر مي آيد از معاني قبلي بهتر است، و آن اين است كه مؤمن نيت مي كند كه عبادات خود را بر بهترين وجهي انجام دهد ولي وقتي كه شروع مي كند براي انجام عمل، در وسط راه كسل مي شود و آن حال و ذوق و شوقي كه در وقت نيت داشت از او گرفته مي شود، و نمي تواند عمل خود را مطابق نيتش انجام دهد. به اين جهت گفته اند نيت مؤمن از عملش بهتر است. و يا آن كه مؤمن نيت مي كند كه هميشه طاعات خدا را انجام دهد و از معاصي اجتناب ورزد و يا براي بندگان خدا هميشه كار خير انجام دهد، ولي در عمل مي بيند موفق نمي شود و نمي تواند آن طوري كه فكر مي كرد اعمالش را انجام دهد. در اينجا به فرموده پيامبر اعظم(ص) خدا ثوابي را كه به واسطه نيت مؤمن به وي عطا مي كند از عملش بهتر است. همين طور كافر هم مي بيند نمي تواند آن طوري كه نيت داشت عمل خود را در ميان مردم پياده كند. او نيت دارد كه اگر قدرت پيدا كند اكثر مردم را قتل عام كند يا فلان خيانت و جنايت را نيت دارد انجام دهد ولي در عمل مي بيند توان اجراي آن را ندارد. لذا پيامبر اعظم(ص) مي فرمايد: نيت كافر از عملش بدتر است. و خدا مطابق نيتش عذابش مي كند نه مطابق اعمالش.
از امام صادق(ع) از معناي اين حديث سؤال شد، امام فرمود: عمل ريا و تظاهر براي مردم در عمل واقع مي شود، اما نيت خالص براي خدا واقع مي شود از اين جهت است كه خدا بر نيت عطا مي كند آنچه را كه بر عمل عطا نمي كند. (محجه البيضاء، ج8، ص110) همچنين آن حضرت فرمود: همانا بنده در روز نيت نماز شب را مي كند چون شب فرا مي رسد خواب بر او غلبه مي كند و او را از نماز شب محروم مي سازد، خدا به پاس نيتش نماز شب را در نامه عملش ثبت مي كند. و نفسش را تسبيح و خوابش را برايش صدقه قرار مي دهد.(همان)
فقها در باب امر به معروف و نهي از منكر گفته اند: اگر شرايط امر به معروف و نهي از منكر فراهم نشد در اين صورت در عمل امر به معروف و نهي از منكر واجب نيست چون مفسده دارد و اما انكار و اشتياق قلبي نسبت به منكر و معروف بر او لازم است زيرا انكار و اشتياق قلبي از علائم ايمان است بنابراين «نيه المؤمن خير من عمله».

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
«پيشكاران كوچك» در كوچه پس كوچه هاي تاريخ، به نام بزرگان، «دسته گلهاي بزرگ» به آب داده اند به همين جهت در حالي كه همه بايد مراقب خويش باشند، مسئولين بايد مراقب خود و مواظب اطرافيانشان باشند!
¤¤¤
هر كس در انتخاب همسر مناسب كوتاهي كند، دشمن را بر زندگي و آفت را بر نسل خويش مسلط كرده است!
¤¤¤
اگر موفق شويم «ددان درون» خويش را رام كنيم، متوجه مي شويم كه در بيرونمان هيچ چيز وحشتناكي وجود ندارد!
¤¤¤
تحريك دشمن، آن روي سكه فرار از مقابل اوست، از افراط به تفريط و از تفريط به افراط، راه مستقيم و نزديك است!
¤¤¤
بزرگان دروغين، ادعاهاي بزرگ مي كنند اما، بزرگان واقعي، كارهاي شگرف انجام مي دهند.
¤¤¤
اگر باب «بيخود عزيز شدن» عده اي در جامعه باز شود، از برابر همان باب، باب «بيخود ذليل شدن» همان گروه، گشوده خواهد شد!
¤¤¤
اگر نمي توانيم كسي را ببخشيم، گمان نكنيم از بزرگي گناه اوست، نه؛ از كوچكي روح ماست!
¤¤¤
هر مسئولي «ساده زيست» باشد اما روشها و منشها و سياستهايش، مرئوسين را به معنويت و ساده زيستي نرساند. ساده زيستي او فاقد بركت لازم است!
¤¤¤
وقتي قديمي ترين درگيري بشر كه بين هابيل و قابيل بوده اكنون مسئله روز بشر است، چگونه صاحبان زر و زور و تزوير خيال مي كنند كارهايشان از چشم «قاضي تاريخ» پنهان مي ماند؟!
¤¤¤
هر كجا عدالت غايب باشد، اكثريت مردم هم ظالمند و هم مظلوم!

 



عيدفطر روز دريافت جوايز

حسن لطفي
عيد كه به معناي بازگشت است درمفهوم اسلامي وكاربردهاي قرآني به معناي روز جشن و شادماني براي كساني است كه سربلند و سرافراز از آزمون هاي مختلف و سختي بيرون آمده اند و درپيشگاه خدا داراي آبرو و شرافت انساني شده اند. از اين رو عيد در ميان مسلمانان از جايگاه و اهميت بسيار ويژه اي برخوردار است و هركسي مي كوشد تا دراين روز، سرور شادماني خويش را با نوعي فرح مطلوب و معقول نشان دهد.
درهر كشور اسلامي، براي بزرگداشت اين روز آيين ها و آداب و رسوم ويژه اي است كه مبتني بر موقعيت هاي جغرافيايي و تفاوتهاي فرهنگي پذيرفته شده از نظر اسلام است.آنچه در اين نوشتار از سوي نويسنده مورد توجه و تاكيد قرارگرفته آيين ها و آداب آن نيست بلكه جايگاه اين روز در فرهنگ قرآني و علل اهميت و ارزش آن از سوي خداوند است.با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
از نظر خداوند انسان اشرف مخلوقات هستي است و خداوند به سبب اين كه اين موجود از نظر ذاتي ظرفيت و توانايي خلافت و جانشيني خداوند از زمين بركائنات را داراست. برخودآفرين گفته و خود را با عنوان تبارك الله احسن الخالقين ستوده است (مومنون آيه 14 و غافر آيه 64)
از نظر خداوند انسان داراي كرامت و شرافتي است كه هيچ آفريده ديگري از آن برخوردار نمي باشد. با اين همه از آن جايي كه ذات و ماهيت انساني به گونه اي است كه مي تواند در دو سوي اوج و حضيض قرارگيرد، خداوند هشدارهاي جدي به وي داده است. انسان مي تواند به سبب اختيار و انفعال و فعليت خاص خود به دو مسير اوج ها و فرودها به جايي برسد كه از جامدات فروتر گردد و از مقام كالانعام بل هم اضل(همانند چارپايان بلكه فروتر از ايشان اعراف آيه 179 و نيز فرقان آيه 44) پائين تر افتد و نماد پست ترين ها شود و يا اين كه مي تواند دراوج پرواز كند و تا قاب قوسين او ادني (نجم آيه 9) فراتر رود.
بيشتر مردم درميان اين دو حالت سرگردان هستند و درنوسان پاندولي به سر مي برند. (نساء آيه 143) از اين رو احوال و حتي مقامات مختلفي را در دو سوي پستي و بلندي مي پيمايند:
خداوند براي اين كه به مردم فرصت هاي بي شماري دهد تا درمسير كمالي باقي بمانند و يا درهنگام فرو افتادن بتوانند به مسير اصلي سير وسلوك بازگردند، درهاي توبه و استغفار را مي گشايد و با تاكيد بر اعمال صالح و نيك و پسنديده و احسان و نيكوكاري فرصت هاي بازگشت بلكه پرواز مجدد را به آدمي مي دهد.
توبه، راهكار بازسازي انساني
آيات قرآني و آموزه هاي وحياني سرشار از روش ها و راهكارهايي براي توبه و بازگشت و بازسازي اشتباهات و گناهان است. برخي از اين روش ها و راهكارها آدمي را چنان بازسازي مي كند كه گويي هرگز خطايي مرتكب نشده و گناهي از وي سر نزده است.
از جمله فرصت هاي بازسازي براي آدمي و قرار گرفتن در مسير كرامت و شرافت، ماه مبارك رمضان است. در اين ماه آدمي مي تواند دوباره خود را چنان كه هست بيابد و بازسازي كند.
از نظر قرآن اصولا آدمي موجودي اهل تقواست و عقل و فطرت وي، او را از زشتي ها دور مي گرداند و از نقص بيزار مي كند و به سوي كمالات و نيكي ها و پسنديده ها مي كشاند. با اين همه دو عامل الف) غرايز و هواهاي نفساني و تمايلات طبيعي دنيوي بدن انسان و ب)وسوسه هاي بيروني ابليس و شياطين جن و انس موجب مي شود كه آدمي از فطرت و احكام عقلي و عقلايي بيرون رود و در مسير سقوط و هبوط گام بردارد.
به سخن ديگر اگر اين دو عامل دروني و بيروني نبود فطرت و عقل آدمي زمينه هاي طبيعي گرايش به كمال و پرهيز از پلشتي ها و پليدي ها و پستي ها را داشت. با اين همه آدمي در دام مي افتد و فطرت خويش را در فرآيندي از دست مي دهد و يا نقش آن را كم رنگ و آثار آن را بي تاثير مي سازد. از اين رو به جاي اينكه از پلشتي ها و پليدي ها و نواقص پرهيز كند، بدان گرايش مي يابد و كارهائي را انجام مي دهد كه بيرون از دايره حكم عقل و عقلاست. بر اين اساس خداوند چنين افرادي را به نام اهل فجور معرفي مي كند؛ زيرا فاجر كسي است كه از دايره حكم عقل و فطرت بيرون رفته و مرزهاي عقلي و عقلايي و فطري را دريده است. انسان دريده كسي است كه حكم عقل و مرزها و چارچوب هاي آن را دريده و برخلاف آن عمل كرده است.
خداوند براي اين كه انسان بتواند فطرت و عقل خويش را تربيت كند و دوباره در مسير آن قرار گيرد، روزه ماه رمضان را در هر سالي واجب كرده است و اين حكم اختصاص به آموزه هاي وحياني قرآن نداشته بلكه در همه آموزه هاي وحياني كه قرآن از آن به اسلام ياد مي كند وجود داشته است. به اين معنا كه همه شرايع اسلام از گذشته تا اسلام محمدي(ص) در بردارنده آن بوده است.
انسان-ها در اين زمان فرصت مي يابند تا تمرين خودسازي كنند و تقواي خويش را بازسازي يا تقويت كنند؛ زيرا بسياري از مردم در طول سال از مسير احكام عقل و عقلا و فطرت پاك سرشته الهي بيرون مي روند و نيازمند آن هستند تا دوباره خود را در مسير كمالي عقل و فطرت پاك قرار دهند.
رمضان، ماه تقوا
خداوند در آيه 183 سوره بقره كه علت و فلسفه بيان حكم روزه ماه مبارك رمضان را تشريح مي كند به اين مساله توجه مي دهد كه هدف و فلسفه اصلي، دست يابي انسان هاي روزه دار به تقواست. از اين رو ماه رمضان را ماه تمرين تقوا دانسته اند تا شايد انسان در اين شرايط خاص، خود را براي كنترل و مديريت نفس با حكم عقل و فطرت آماده كند. تاكيد قرآن بر كلمه شايد (لعل) به دليل آن است كه اصولا با روزه و روزه داري نمي توان اميد داشت كه شخص مصداق متقين شود و عقل و فطرت وي بر همه اعمال و كردارهاي او حاكم و مدير گردد، بلكه روزه يكي از بهترين و كوتاه ترين و ساده ترين راهي است كه انسان مي تواند در كلاس ها و دوره هاي عملي سخت و فشرده رمضاني، خود را براي دست يابي به تقوا آماده كند و مديريت نفس خويش را به عقل و فطرت بسپارد.
بنابراين مي توان دريافت كه روز عيد فطر كه روز پايان دوره عملي تمرين فشرده تقواسازي است نمي تواند روز دادن صفت متقي به عنوان مدرك نهايي به تمرين كنندگان باشد. از اين روست كه از آن به روز عيد ياد مي شود، زيرا عيد به معناي بازگشت است و در اين جا به معناي بازگشت شخص به تقوا و فطرت مي باشد.
عيدفطر، فصل دوباره شكفتن و زايش
پس آن چيزي را كه شركت كنندگان در دوره آموزش فشرده كلاس رمضان از خداوند دريافت مي كنند، زايش دوباره فطرت و تقواست. به اين معنا كه مدرك نهايي اين كلاس براي انسان ها، بازگشت به فطرت پاك و سالم است و گويي انسان پس از يك ماه تمرين مداوم توانسته است زايش نويي را تجربه كند و مدرك بازتولد و ميلاد مجدد را دريافت نمايد.
براين اساس روزه داران در روز عيدفطر به روزي بازمي گردند كه در آن زاييده شده اند. اين مطلب را مي توان از واژه فطر نيز به دست آورد. واژه فطر در زبان عربي معاني چندي دارد كه مهم ترين و اصلي ترين آن شكفتن است. از اين رو خداوند خود را فاطر آسمان و زمين معرفي مي كند، چرا كه خداوند آسمان و زمين را همانند غنچه اي شكوفا كرده است.
روز عيدفطر به معناي روز شكفتن انسان و زايش دوباره اوست؛ زيرا كسي كه يك ماه در كلاس فشرده عملي تقواسازي شركت داشته، در روز عيدفطر با بازگشت دوباره به فطرت خود و زايش و شكوفايي مجدد، زندگي نوين خويش را جشن مي گيرد و از اين كه توانسته است خود را دوباره پاك و پاكيزه گرداند، بر خود مي بالد و مسرور و شادان مي شود.
پاداش هاي عيدفطر
خداوند براي روزه داران پاداش هاي خاصي در نظر گرفته كه ارتباط تنگاتنگي با مسئله بازگشت به فطرت دارد.
در روز عيدفطر اين ذكرها به عنوان ذكرهاي ماثور و معتبر وارد شده است كه بيان آن مي تواند به توضيح و تشريح سخنان پيش گفته كمك كند.
در ادعيه و اذكار اين روز آمده است: اللهم اهل الكبرياء و العظمه و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمه و اهل التقوي و المغفره اسئلك بحق هذا اليوم الذي جعلته للمسلمين عيدا و لمحمد صلي الله عليه و اله ذخرا و شرفا و كرامه و مزيدا ان تصلي علي محمد و آل محمد و ان تدخلني في كل خير ادخلت فيه محمد و آل محمد و ان تخرجني من كل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد صلواتك عليه و عليهم اللهم اني اسئلك خير ما سئلك منه عبادك الصالحون و اعوذ بك مما استعاذ منه عبادك الصالحون.
اين روز چنان كه دعا بيان مي كند روز كرامت و شرافت و نيز ذخيره است، زيرا انسان روزه دار با تمرين عملي تقوا خود را به سوي فطرت و زايش دوباره مي كشاند و دوباره در مسير كرامت و شرافتي قرار مي گيرد كه پيش از اين از آن برخوردار بوده و به اسباب خطا و گناه و اشتباه از آن دور شده بود. اكنون كه تمرين عملي تقوا كرده و به سوي فطرت بازگشته و عيد نموده است، مي تواند خود را دوباره در مسيري بيابد كه پيش از آن به خاطر خطا و گمراهي از آن دور افتاده بود.
اكنون مي تواند اميدوار باشد كه اهل كبريا و عظمت شود و با بهره مندي از عفو و گذشت خداوند، اشتباهات و خطاهاي خويش را جبران كند و با بهره گيري از رحمت و مغفرت و جود الهي، خود را در مسير جود و كرامت و شرافت و كمالات قراردهد و از پلشتي ها و پليدي هاي عقلي و عقلايي و شرعي دوري ورزد.
در آيات قرآن تنها در يك مورد سخن از عيد به ميان آمده است؛ هر چند كه در موارد ديگر از جشن ها و روزهاي شاد ديگري چون يوم الزينه در داستان حضرت ابراهيم(ع) و يا حتي جمع شدن ساحران در داستان حضرت موسي(ع) به نام يوم الحشر سخن گفته شده ولي تنها در يك مورد است كه سخن از عيد است.
خداوند در داستان حضرت عيسي(ع) و خواسته حواريون وي مي فرمايد: قال عيسي ابن مريم اللهم ربنا أنزل علينا مائده من السماء تكون لنا عيداً لاولنا و آخرنا و آيه منك و ارزقنا و أنت خير الرازقين (مائده آيه114)
اين درخواست مائده آسماني و غذاها و خوراك هاي بهشتي از سوي آن حضرت(ع) و يارانش از آن رو بوده كه آن را براي خويش بازگشت به توحيد صرف و ايمان اطميناني قرار دهند.
در داستان حضرت ابراهيم(ع) و پرندگان اين نكته مورد تأكيد قرار گرفته كه انسان به طور طبيعي در دنيا موجودي حس گر است و راه اطمينان به امور عقلي محض و يا امور فرامادي تنها تجسم يابي و نوعي تحقق حسي است. از اين رو آن حضرت(ع) از خداوند مي خواهد كه ايمان وي به رستاخيز را با معاد جسماني پرندگان در همين دنيا نشان دهد و آن پرندگان را از مرگ و نيستي به زندگي عود دهد. در حقيقت معاد را به شكل عود و بازگشت مادي در همين دنيا وسيله اطمينان به ايمان قلبي او قرار دهد.
ياران حضرت عيسي(ع) نيز خواهان ديدن نوعي معاد و عيد بودن تا بتوانند با درك حسي، اطمينان به باورهاي خويش نسبت به معاد و غذاهاي بهشتي و آسماني را افزايش دهند. از اين رو خداوند نسبت به مسئله حساسيت خاصي ايجاد مي كند، زيرا ديدن امور اخروي در دنيا و حسي نمودن آن به معناي دو چيز بيش تر نخواهد بود يا عذاب الهي است و يا اين كه عنايت خاصي كه جز عذاب چيزي را با خود همراه نخواهد داشت. لذا خداوند ياران وي را تهديد مي كند كه با ديدن حسي امري غير حسي بايد ايمان خويش را چنان تقويت كنند كه هيچ كفر و شركي در آن راه نيابد وگرنه به عذاب سخت در دنيا و آخرت گرفتار خواهند شد.
به هر حال اين مسئله و خواسته اتفاق مي افتد تا ياران آن حضرت(ع) به عيد و بازگشت كمال به خدا و معاد برسند. از اينرو عيد ايشان عيد بازگشت به فطرت معادگرا و آخرت جوي بوده است.
اكنون در روز عيد مسلمانان در عيد فطر بايد اين نكات مورد توجه قرار گيرد كه خداوند درهاي توبه و بازگشت و مغفرت وجود و رحمت و مانند آن را گشوده و دوباره فرصت دست يابي به شرافت و كرامت را فراهم آورده است. بنابراين لازم است همانند كسي عمل كنند كه تازه زاده شده و هيچ گناهي نكرده و در دام وسوسه و الهام شيطاني نيفتاده اند.
براي روزه داران موفق و سربلند از آزمون سخت دوره فشرده عملي روزه، پاداش هاي خاصي نيز در نظر گرفته شده كه عبارتند از: آمرزش گناهان (احزاب آيه53)، اجر و پاداش عظيم (احزاب آيه53) و بهشت جاودان و ميوه هاي فراوان و خوردني ها و زندگي دلپسند در آخرت با همه فوايد و بهره هاي آن (توبه آيات 111 و 112 و نيز حاقه آيات22 تا 42)

 



آثار و آداب عفو و گذشت از خطاي ديگران

امير نجاتي
براي هر فضيلت و بلكه هر كاري مي بايست علل و فلسفه وجودي تعريف كرد. از اين رو هرگاه از فلسفه عفو و گذشت سخن به ميان مي آيد به اين معناست كه براي آن، اهداف و انگيزه هايي است كه بايد بدان توجه داشت.
اصولا شيوه قرآن در بيان احكام و ديگر آموزه هاي دستوري اين است كه براي تشويق مخاطب و مكلف، به آثار و پيامدهاي هر وظيفه و مسئوليتي مي پردازد و كاركردها و تأثيرات دنيوي و اخروي هر عملي را به مخاطب بيان مي كند. از اين رو همه احكام اثباتي و يا سلبي از نظر قرآن داراي منافع و مصالح و يا مضرات شناخته شده و يا ناشناخته عقلي و عقلايي و شرعي است.
عفو خداوندي و عفو مردمي
از آن جايي كه مصاديق كلي عفو و گذشت در قرآن به دو دسته اصلي عفو خداوندي و عفو مردمي تقسيم مي شود لازم است به دو نوع متفاوت از فلسفه عفو توجه كرد.
عفو از سوي خداوند براي ترغيب بندگان به شكرگزاري و سپاس صورت مي گيرد و خداوند با هدف ايجاد انگيزه هاي گرايش خلق به سوي خالق در مقام ربوبيت، به گذشت از خطا و گناهان خلق اقدام مي كند و با آن كه بنده مستحق مجازات و تنبيه سريع دنيوي و يا اخروي است از وي مي گذرد و شخص را به گناه و خطايش نمي گيرد. اين معنا را مي توان از آيات 51 و 52 سوره بقره به دست آورد كه به فلسفه و علت عفو و گذشت از سوي خداوند اشاره دارد.
اما هدف و فلسفه اي كه قرآن براي گذشت و عفو مردم از يك ديگر بيان مي كند، عبارت از دست يابي بندگان به تقوا و پرهيزگاري است. اگر به اين فلسفه اي كه قرآن براي عفو و گذشت مردم بيان مي كند توجه دقيق و تأمل كامل شود به خوبي روشن مي شود كه يكي از كاركردهايي كه انسان همواره به عنوان مومن به آن توجه دارد دست يابي به تقواست كه از اين راه به دست مي آيد؛ زيرا تقوا مهم ترين ابزار دست يابي انسان به بسياري از كمالات انساني و حتي دست يابي به مقام عبوديت ربوبي و ربوبيت عبودي است.
قرآن در بسياري از آيات، موارد زيادي را به عنوان آثار تقوا برمي شمارد كه از آن جمله مي توان به بصيرت و بيداري انسان از خطر ابليس و شياطين (اعراف آيه 201) و بصيرتي خاص كه مي تواند بدان، حق را از باطل بازشناسد (انفال آيه 29) و دانش و تعاليم ويژه الهي (بقره آيه 282)، نور و روشنايي ويژه خدايي در زندگي (انبياء آيه 48 و حديد آيه 28) و ولايت الهي (يونس آيات 62 و 63 و جاثيه 19) تقرب به خدا و مقامات عالي و كمالي انساني (آل عمران آيه 15 و مائده آيه 27 و 35 و حجرات آيه 13 و قمر آيه 54 و 55) جلب محبت خداوند (آل عمران آيه 76 و توبه آيه 4 و 7) و حكمت خاص (مريم آيه 12 و 13) و حتي حكومت (اعراف آيه 128) پيروزي در دنيا و نصرت و ياري خدا (آل عمران آيات 123 تا 126) و تأخير اجل و مرگ انسان (نوح آيه 3 و 4) و ده ها اثر و كاركرد دنيوي و اخروي اشاره كرد كه اين مقاله جاي تبيين همه آن ها نيست و به اين اندك بسنده مي شود.
منشا و خاستگاه عفو خدا
چنان كه گفته شد عفو گاه از سوي خداوند و گاه از سوي بنده صورت مي گيرد. با آن كه هدف اين نوشتار تبيين عفو و گذشت مردم از يك ديگر است با اين همه براي اين كه شناخت خاستگاه و منشأ عفو و گذشت در خدا مي تواند نوعي شناخت به ما نسبت به خاستگاه عفو و گذشت در مردم به دست دهد، به آن پرداخته مي شود.
آيات قرآني براي عفو الهي پنج منشا و خاستگاه بيان مي كند. در تحليل قرآني عفو خداوند ريشه در حلم الهي دارد. حلم به معناي نگهداري نفس و طبع از هيجان غضب است. هر چند كه در كاربردهاي قرآني به معناي عقل نيز آمده است. تفسير آن به عقل، در حقيقت از اين جهت است كه مسبب عقل و از دستاوردهاي آن است (مفردات، ص 253، ذيل واژه حلم)
از آن جايي كه حليم، از اسما و صفات خداوند و به معناي مهلت دادن و شتاب نكردن بر عقوبت نسبت به گناه است. ]روح الارواح في شرح اسماء الملك الفتاح، ص 280؛ مجمع البيان، ج 1-2، ص 569[ مي توان گفت در انسان نيز مي تواند اين فضيلت انساني منشا و خاستگاه عفو و گذشت از خطا و اشتباه ديگران شود كه خود منشأ دست يابي به تقوا و صدها اثر و كارد آن است. قرآن، خداوند را دوازده بار در آيات بقره (225 و 235 و 263)؛ آل عمران(155)؛ نساء(12)؛ مائده(101)؛ توبه(114)؛ حج(59)؛ اسراء(44)؛ احزاب(51)؛ فاطر(41)؛ تغابن(17) ستوده است كه همه مرتبط با عفو و گذشت از خطاها و گناهان بشر است.
مشيت و اراده الهي از ديگر علل و عواملي است كه قرآن به عنوان منشأ عفو و گذشت خداوند مطرح مي كند. (شورا آيات 33 و 34) به نظر مي رسد كه انسان مي تواند با اراده خويش نيز اين گونه عمل كند و از خطا و اشتباه ديگران درگذرد.
علل و عوامل ديگري چون فضل (آل عمران آيه 152) و ولايت (بقره آيه 286) و مغفرت (آل عمران آيه 152 و نيز مائده آيه 101) به عنوان خاستگاه و منشأ عفو و گذشت الهي نسبت به خطا و اشتباه و گناهان مردم مطرح شده است كه انسان آن را در خود افزايش دهد تا بتواند با دست يابي به مقام عفو و گذشت، به مقام تقوا و متقين برسد و از آثار بي شمار آن در دنيا و آخرت بهره مند شود.
چنان كه گفته شد برخي از موارد عفو و گذشت به عنوان تكليف و مسئوليت بيان شده است كه از جمله آن ها عفو از خطاكاران از سوي پيامبر به عنوان حاكم دولت اسلامي است (آل عمران آيه 159 و مائده آيات 12 و 13 و حجر آيه 85) پيامبر در اين موارد ماموريت مي يابد تا از خشونت نسبت به خطاكاران داخلي و خارجي درگذرد. اين بدان معناست كه دولت مي بايست در حق مردم با نگاهي همراه با عطوفت و مهرباني و به دور از خشونت رفتار نمايد.
عوامل عفو در مردم
اكنون كه با خاستگاه عفو و گذشت در خداوند آشنا شديم مي بايست به علل و عوامل عفو در انسان ها بپردازيم. با اين كه تفاوت هايي ميان خداوند و بشر است ولي بايد توجه داشت كه خلق داراي صفات خداوندي است و در خاستگاه عفو خود نسبت به ديگري بايد همان خاستگاه هاي خداوندي را در خود جست وجو كند. بر اين اساس انساني كه بخواهد به مقام عفو و گذشت دست يابد و از متقين گردد، مي بايست حلم و عقل را در خود تقويت كند و خود را به انساني حليم تبديل نمايد.
شخص با حلم و مقداري فضل و اراده قوي مي تواند اميدوار باشد كه نسبت به خطاهاي ديگري چشم پوشي كند.
اما اين امور زماني بروز و ظهور مي يابد كه شخص خود اهل ايمان باشد، از اين رو در آيات 36 و 37 سوره شورا، خداوند به نقش ايمان در غلبه انسان بر هيجانات دروني و گذشت از خطاي ديگران توجه مي دهد.
به اين معنا كه ايمان واقعي ايماني است كه شخص را بر مديريت و مهار نفس توانمند مي سازد و اجازه نمي دهد كه عواطف و احساسات به گونه اي بروز كند كه نتواند از خطاي ديگري بگذرد.
اگر در خداوند سخن از مشيت بوده، در آيه 43 سوره شورا به اراده قوي انسان به عنوان يكي از علل و عوامل اصلي براي توانمندي انسان بر عفو و گذشت از انتقام اشاره مي شود تا دانسته شود كه انسان نيز اگر اراده و خواست قوي داشته باشد مي تواند اميدوار باشد كه از خطاي ديگران در گذرد و با ايشان از در عفو و گذشت وارد شود.
در اين آيات و نيز آيات 34 و 35 سوره فصلت به اين نكته توجه داده مي شود كه دارا بودن صبر و تحمل، موجب گذشت انسان ها در برابر بدي هاي ديگران مي شود.
همين آيات به شكل كلي نيز تأكيد مي كنند كه انسان ها بايد با تقويت فضايل اخلاقي، خود را در مسير تعالي قرار دهند كه از جمله آن ها عفو و گذشت از خطاي ديگري است كه اين امر خود منشأ دست يابي به تقوا و آثار بي شمار آن است.
موارد عفو
عفو و گذشت به ويژه نسبت به جاهل و رفتارهاي جاهلانه وي سزاوار است. اين مطلب به ويژه از سوي صاحبان قدرت بيش تر مورد تأكيد قرار گرفته است. (اعراف آيه 199 و قصص آيات 52 و 55)
عفو و گذشت هم چنين نسبت به فرزندان (تغابن آيه 14) برادران (يوسف آيات 88 تا 92) و همسران (تغابن آيه 14) بيش از هر موردي لازم و ضروري است؛ زيرا هدف از آن افزايش ارتباط و تحكيم خانواده و اصول آن است.
انسان ها همانگونه كه مي بايست از گناه و خطاي ديگري درگذرند. (مائده آيه 95 و آيات ديگر) بايد نسبت به حقوق خويش نيز اهل گذشت و عفو باشند و با آن كه داراي حقوقي هستند ولي مي توانند با چشم پوشي از آن حقوق، دلي را به دست آورند و مردمي را جلب و جذب نمايند. (نساء آيه 149 و مائده آيه 44 و 45 و فرقان آيه63)
هركسي كه در اجتماع با تنش ها و چالش هايي روبه رو مي شود و به سبب برخي از شرايط رواني و روحي با افراد پرخاشگر و ستيزه جو و اهانت كننده مواجه مي گردد، دراين زمان عفو و گذشت مي تواند موجبات تعديل رفتاري شخص را فراهم آورد و نوعي تعادل شخصيت رابه توهين كننده ببخشد و فرصت هايي نيز براي بازسازي رفتاري فراهم آورد. (فرقان آيه 63 و نيز نساء آيه128)
در روابط خانوادگي و اجتماعي گذشت از حقوق شخصي به قصد استمرار و استحكام روابط همسري و يا اجتماعي بسيار مهم و اساسي است؛ زيرا پافشاري بر حقوق گاه موجب مي شود تا اختلافات از دايره و سطح قابل مهار بيرون رود و تنشها را افزايش دهد. (نساء آيه92)
عفو از ديه (نساء آيه 92) ظلم و ستم (بقره آيه 51 و 52) ظهار (مجادله آيه2) قصاص (بقره آيه 178 و مائده آيه45) و امور مالي به ويژه در حوزه خانواده (بقره آيه 237) از مهمترين مواردي است كه قرآن براي عفو و گذشت انسانها نسبت به يكديگر بيان مي كند.
آداب عفو
قرآن اموري را به عنوان آداب عفو و گذشت مطرح مي كند كه براي دستيابي به مقام تقوا بسيار موثر است. ازجمله اين آداب مي توان به ترك سرزنش خطاكار و مدارا با او (بقره آيه 109 و مائده آيه 13 وتغابن آيه14) بخشايش و پوشاندن خطا و عدم طرح آن حتي به شكل كنايه و رمزي (نساء آيه 99 و تغابن آيه14و يوسف آيه88 تا 92) ترك درگيري و اعراض از آن به ويژه با جاهلان (اعراف آيه 199 و زخرف آيه 89) اشاره كرد.
عفو و گذشت بايد همواره به شيوه اي باشد كه موجبات تحقير و خواري و ذلت عفوشونده را در پي نداشته باشد. اين مسئله به ويژه دربرخي از موارد، خطايي بسيار مهم و اساسي است. از جمله عفو و گذشت از خويشان و خانواده كه بايد همراه با زيبايي و نيكي باشد. (حجر آيه85)، چنين عفوي از ارزش و جايگاه بسيار بلندي برخوردار است. هرچند كه از نظر قر آن همه اشكال عفو امري پسنديده و ارزشي و نيكو است. (بقره آيه 178 و 237 و 280 و نحل آيه 126 و آل عمران آيه 152)
آثار عفو
افزون بر اين كه عفو موجب دستيابي شخص به مقام متقين مي شود همچنين موجب مي شود تا شخص به چيزهاي ديگري نيز برسد. از جمله آن كه از محبت خاص خداوند بهره مند مي شود (آل عمران آيه 134 و مائده آيه 13) و زمينه دوستي وي با خلق فراهم مي آيد (فصلت آيه34) همچنين از گذشت الهي (نساء آيه149) و دريافت سلام خاص خداوند (فرقان آيه 63 تا 75) و رحمت كريمانه وي (نور آيه 22 و تغابن آيه 14) نيز بهره مند مي گردد.
شخص با عفو و گذشت به مقام صابران (نحل آيه126) و نيكوكاران و محسنان (آل عمران آيه 134) و متقين (همان و نساء آيه 128 و بقره آيه 187 و 237) دست مي يابد.
به نظر مي رسد كه عفو و گذشت آثار شگرفي در حوزه دفع و رفع بلا نيز داشته باشد. اين مطلب را مي توان از آيات 126 سوره نحل و نيز 30 سوره شورا به دست آورد. خداوند در آيه 45 سوره مائده عفو جاني را عاملي مهم براي كفاره گناهان شخص مي شمارد كه خود بيانگر تاثير آن در رفع بلاست؛ زيرا بسياري از بلاها ريشه در گناهان دارد. اگر گناهان شخص تكفير شود بلاها نيز از او و خانواده اش دفع مي شود و يا رفع مي گردد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14