(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 25 شهريور 1389- شماره 19742

انسان و مسأله هدايت بنيان هاي نظري فرهنگ غرب در بوته نقد
دست هاي نامرئي -24
پيوند شوم فتنه گران با خارج

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




انسان و مسأله هدايت بنيان هاي نظري فرهنگ غرب در بوته نقد

نوشته : مهدي جمشيدي
از آنجا كه هدايت و الهام تكويني در سرشت بشر نهاده شده است، «عموميت» دارد و در همه افراد بشر به صورت يكسان وجود دارد. البته فطرت در عرصه فعليت يافتن از شدت و ضعف برخوردار است و ميزان تاثيرگذاري آن وابسته به اراده انسان و اعمال صالح يا فاسد خود اوست8. اگرچه ممكن است اين سرمايه عظيم انسان، در زير غبارآلودگي ها و معاصي مدفون شود و قابليت اثرگذاري و هدايتگري خود را از دست بدهد اما اصل فطرت هيچگاه در انسان زوال و نيستي نخواهد يافت، چرا كه دگرگوني در سنت و خلقت الهي راه ندارد. بنابراين، فطرت را مي توان يكي از عوامل مهم و مؤثر شكل گيري شخصيت انسان و بروز تحولات در آن دانست.
گرايش هاي تكويني و غيراكتسابي وجود انسان (يا به طور كلي فطريات) شامل دو بخش هستند؛ يكي «غرايز» كه بعد حيواني وجود انسان را صورت بندي مي كنند و ميان انسان و حيوان مشترك هستند، و ديگري «فطريات بالمعني الأخص» كه حاكي از بعد انساني و عالي نوع انسان هستند و تنها به او اختصاص دارند9. پيداست كه قسم دوم، از ارزش و قداست ويژه اي برخوردار است؛ چرا كه ساختار روحي و معنوي انسان را پي ريزي مي كند و به انسان، هويت و منزلت انساني مي بخشد. اين جاذبه ها و كشش هاي غيرمادي و فراحيواني- كه مقصود ما از واژه فطرت در اين بحث هستند- شامل مواردي از قبيل، «حقيقت جويي و علم طلبي»، «زيبايي دوستي»، «خيراخلاقي» و «تقديس و پرستش» مي شوند.10
هرچند انسان درآغاز حيات خود، شخصيت انساني بالفعل ندارد، ولي بذر يك سلسله «بينش ها» و «گرايش ها» درنهاد او نهفته است كه «هويت بالقوه» او را بنا مي گذارند. در واقع، انسان مانند ماده خام يا ظرف و نوار خالي نيست كه تنها خاصيتش پذيرندگي از محيط بيروني باشد؛ بلكه به منزله يك نهال است كه استعداد خاصي براي وصول به آينده اي ازپيش برنامه ريزي شده دارد11. به بيان ديگر، هدفي تكويني براساس سنت هدايت الهي براي انسان درنظر گرفته شده كه همان كمال نهايي اوست. 12 انساني كه بتواند اين مسير فطري را به سلامت طي كند و انسانيت را در خود به فعليت برساند، انسان سعادتمند و كمال يافته خوانده مي شود.
ب. در امتداد بند (الف) مي توان گفت: «انسان به حكم نوعيت خاص خود ولو بالقوه، شخصيت معين و راه و مقصد معلومي دارد كه قائم به فطرت خدايي اوست و «خود» واقعي او را آن فطرت تعيين مي كند. مسخ شدن و نشدن انسان را با ملاك هاي فطري و نوعي انسان مي توان سنجيد، نه با ملاك هاي تاريخي يا ديگر ملاك ها. هر تعليم و فرهنگي كه با فطرت انساني انسان سازگار بوده و پرورش دهنده آن باشد، آن فرهنگ، اصيل است؛ هرچند كه اولين فرهنگي نباشد كه شرايط تاريخ به او تحميل كرده است و هر فرهنگي كه با فطرت انساني انسان ناسازگار باشد، بيگانه با اوست و نوعي مسخ و تغيير هويت واقعي او و تبديل «خود» به «ناخود» است؛ هرچند زاده تاريخ ملي او باشد. مثلا انديشه ثنويت و تقديس آتش، مسخ انسانيت ايراني است و يگانه پرستي و طرد پرستش هرچه غيرخداست، بازگشت او به هويت واقعي انساني اوست، ولو زاده مرز و بوم او نباشد13.»
بنابراين، انسان، تهي از هويت و اصول ذاتي نيست كه ارزش ها و فرهنگ هاي گوناگون براي او علي السويه و يكسان قلمداد شوند. اگرچه ممكن است انسان با ارزش ها و فرهنگ هاي متفاوت و گاه متعارض، تطابق يابد و شخصيت و هويت بالفعل خود را بر پايه آنها طرح ريزي كند، اما واقعيت اين است كه دراين حال، انسان در اثر همسوسازي خويش با فرهنگ غيرفطري، «خود» را باخته و ويران ساخته؛ چون برخلاف مسير و مقتضيات فطري خويش حركت كرده است.
ج. اينك محور بحث را از حوزه فردي به حوزه اجتماعي سوق مي دهيم؛ مسئله اي كه دراين جا با آن مواجه هستيم عبارت است از يگانگي يا چندگانگي جامعه ما از نظر ماهيت، اين كه آيا همه جوامع انساني مي توانند تابع يك فرهنگ (جهان بيني و ايدئولوژي) باشند يا اينكه تكثر و تعدد فرهنگي، ويژگي ذاتي، جوامع بشري است و نمي توان به «فرهنگ واحد جهاني» قائل شد؟14
چنانچه جامعه ها داراي سرشت و ماهيت يكسان باشند، در عين وجود تفاوت هاي سطحي و جزئي فرهنگي ميان آن ها، مي توان از فرهنگ واحد جهاني سخن گفت. در غير اين صورت، ناگزير از قبول كثرت گرايي فرهنگي و مختص بودن فرهنگ هر جامعه به همان جامعه خواهيم بود؛ براين اساس، ديگر فرهنگ ها قابل مقايسه با يكديگر نخواهندبود و فرهنگ برتر، بي معنا خواهدبود؛ چرا كه در اساس فرهنگ مقوله اي «نسبي» است و متصف شدن آن به مطلوب و نامطلوب، حق و باطل، پست تر و برتر و...؛ تابع شرايط خاص و منحصر به فرد زماني و مكاني است.
اما حقيقت اين است كه «جامعه» امري انتزاعي و اعتباري است و شخصيت و هويتي به جز «افراد انسان» ندارد، 15در ثاني نوع انسان داراي حقيقت باطني عام و يكساني به نام فطرت است؛ بنابراين جوامع نيز داراي حقيقت و ماهيت مشترك خواهندبود، به بيان ديگر، چون نوع انسان داراي ماهيت واحدي است و جامعه نيز يك وجود اعتباري مركب از افراد انسان مي باشد، مي توان نتيجه گرفت كه جوامع انساني نيز ماهيت واحدي دارند و مي توانند تابع يك فرهنگ يا به عبارتي «جهان بيني و ايدئولوژي» واحد باشند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
8- همان، ص .197
9- محمدتقي مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، تهران: شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، 1379، ص .185
10- مرتضي مطهري، مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي، جلد چهارم: انسان در قرآن، تهران: انتشارات صدرا، چاپ دوازدهم، 1376، صص 21-.17
11- مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ، تهران: انتشارات صدرا، چاپ هفدهم، 1376، ص .35
12- تفسير الميزان، جلد بيستم، صص 285-.283
13- مرتضي مطهري، مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي، جلد پنجم: جامعه و تاريخ، تهران: انتشارات صدرا، چاپ هفدهم، 1384، ص .61
14- همان، ص .48
15- جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، صص 112-.29

 



دست هاي نامرئي -24
پيوند شوم فتنه گران با خارج

نويسنده: محمد عبدالهي
4-6 ارتباط گيري وسيع با طرف خارجي
يكي از مهم ترين مشخصات و مميزات استراتژي انتخاباتي ميرحسين موسوي و اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري دهم اين بود كه آن ها شايد براي نخستين بار به شكلي كاملاً صريح با طرف هاي غربي به اشتراك نظر استراتژيك و تاكتيكي آشكار رسيدند. از همان ابتدا كه محمد خاتمي از صحنه انتخابات كنار كشيد و موسوي را به عنوان كانديداي مورد حمايت خود معرفي كرد تعريف و تمجيد هاي غربي ها از موسوي آغاز شد. مي توان بيش از صدها مقاله در روزنامه ها و مجلات معتبر غربي را سراغ گرفت كه او را به دليل سابقه تقابلي كه با رهبري دارد به عنوان بهترين گزينه براي آينده ايران مورد ستايش قرار داده اند. موسوي از نظر غربي ها گزينه اي بود كه نه فقط مي توانست احمدي نژاد را كنار بزند (همان كاري كه غربي ها از خاتمي توقع داشتند و گمان مي كردند او هم توان اين كار را دارد.) بلكه قادر به كاري بود كه خاتمي قبلاً نشان داده بود از آن ناتوان است و آن سركشي در مقابل رهبري بعد از پيروزي در انتخابات بود. غربي ها به وضوح در تحليل هاي خود گفته اند سابقه ي موسوي از حيث مخالفت با رهبري به او جايگاهي مي دهد كه هيچ اصلاح طلبي در ايران داراي اين جايگاه نيست. از اين حيث شايد بتوان گفت موسوي براي غربي ها از حيث اهدافي كه در داخل ايران تعقيب مي كردند، گزينه اي به مراتب مناسب تر از محمد خاتمي بود. مطالعه مجموعه محورهاي مرتبط با اين موضوع به خوبي آشكار مي كند كه چرا به آساني مي توان ادعا كرد ماهيت حوادث قبل و بعد از انتخابات در واقع يك «كودتاي مخملي» با مشاركت طرف خارجي بوده است. موارد زير تنها گوشه اي از حمايت هاي طرف خارجي را از فرآيند كودتاي مخملين و مهره هاي داخلي آن نشان مي دهد:
در گام نخست اين آمريكا بود كه خود را نگران اوضاع ايران اعلام كرد!
«اينكه مردم ايران مي خواهند صدا و آرايشان شنيده و شمرده شود علامت بسيار مثبتي است ... آمريكا از اظهارنظر درباره ي انتخابات ايران خودداري كرده است اما مسلماً اميدوار است نتيجه ي آن بازتابي از اراده ي حقيقي و آرزوي مردم ايران باشد. ما خواستار شمارش آرا به صورت عادلانه و شفاف هستيم و از برخي گزارشات واصله عميقاً نگران هستيم. ما وضعيت متحول ايران را لحظه به لحظه زير نظر داريم اما همانند ديگر نقاط جهان منتظر و نظاره گر اين هستيم كه ببينيم مردم ايران چه تصميمي مي گيرند.»229
همچنين معاون رييس جمهور آمريكا اعلام كرد:
«من ترديدهائي در مورد نتايج انتخابات ايران دارم اما تا زمان بررسي كل روند، اظهار نظر نمي كنم. حكومت ايران مردم را سركوب كرده و آزادي بيان را با بستن سايت هاي شبكه هاي اجتماعي مثل فيس بوك محدود كرده است كه سوال برانگيز است. آراي قوي احمدي نژاد بر اساس تحليل هاي قبل از انتخابات غير محتمل است. آيا اين پاسخ صحيح است. آيا اين خواسته ي مردم ايران است... منافع ما در قبل و بعد از انتخابات ايران عوض نشده است. ما از آنها مي خواهيم كه از تلاش جهت دستيابي به سلاح اتمي و يا داشتن اين تسليحات، دست بردارند و دوم آنكه حمايت از ترور را متوقف كنند.»230
همچنين رابرت گيتس گفت:
«كاخ سفيد با تاكيد بر اينكه تحت تاثير شور انتخاباتي ايران قرار گرفته است، همچنان اخبار ايران در رابطه با انتخابات را دقيقاً دنبال مي كند.»231
پس از چند روز، اوباما، رييس جمهور آمريكا نيز به صحنه آمده و اظهار داشت:
«من از وضعيت فعلي ايران كه در تلويزيون مي بينم رنجيده خاطر هستم. ارزش هايي مثل آزادي عقيده و ... ارزش هاي جهاني هستند كه بايد مورد احترام قرار گيرند... اينكه چه كسي رهبري ايران را بر عهده گيرد مربوط به مردم ايران است اما ساكت نشستن هم غلط است و بررسي درباره ي نتايج انتخابات نبايد به همراه خونريزي باشد.»232
يك هفته پس از انتخابات، مجله ي آلماني شوايتس پرده از حمايت قاطع آمريكا از آشوب گران برداشته و نوشت:
«آراي مردم مورد ترديد قرار گرفته اند. اين مطلبي است كه در همه ي خبرها شنيده مي شود. اينكه چه و چه كسي حقيقتاً در پس آن قرار دارد، در نگاه اول قابل تشخيص نيست. پيروزي قاطع احمدي نژاد در انتخابات براي آمريكا به هيچ وجه پذيرفتني نيست.
1- منابع نفتي ايران بايد به مانند عراق در كنترل آمريكا باشد 2- اگر نتوان از توليد سلاح اتمي در ايران جلوگيري كرد، حداقل نبايد گذاشت كه اين تكنولوژي دردست رهبران اسلام گراي ايران باشد. 3- اگر رژيم دست نشانده آمريكا در ايران روي كار آيد، حمايت ايران از فلسطين مسكوت مي ماند و بدين شكل فلسطيني ها را مي توان مجبور كرد تا به خواسته هاي اسرائيل تن دهند. ايران در صدر ليست كشورهايي است كه آمريكا قصد دارد آنها را به زانو درآورد. آمريكايي ها تلاش مي كنند از درون بر ايران تاثير بگذارند. به همين دليل اپوزيسيون را به شدت حمايت مي كنند. در ميان اين هزاران مخالف، تعدادي خلافكار حرفه اي، تعدادي دانشجو، تعدادي روزنامه نگار و تعدادي عكاس نيز حضور دارند تا رژيم ايران را در تنگا قرار دهند. براي اين كار حتي كشته (كشته شدن افراد) هم در نظر گرفته شده است تا تصوير نوعي خشونت افراطي منعكس گردد و صحنه اي كاملاً دراماتيك ارائه شود... اپوزيسيون به صورت سازماندهي شده و هدفمند تظاهرات هايي را طراحي مي كند تا توجه جهان را برانگيزد. مديريت مطبوعاتي در جهان در خارج از ايران است و نه در داخل آن. مركز اصلي براي سقوط تهران، در واشنگتن است. در دو اتاق كوچك و در آپارتماني پشت كاپيتل( Kapital )، در آنجا امير عباس فخر آور ساكن است. او مي خواهد شورش ها را در تهران سازماندهي كند و تقاضاي كمك كرده: ما تلفن مي خواهيم، دوربين فيلمبرداري و كامپيوتر.
پول به اندازه ي كافي هست، 85 ميليون دلار كه كه كابينه ي بوش براي تغيير رژيم تصويب كرده است كه بخش زياد آن به صداي آمريكا و راديو فردا پرداخت شده تا براي فراخواندن به شورش و برنامه سازي خرج كنند.
سيا هم دلارهاي زيادي مي دهد. در دوبي، لندن و فرانكفورت كارشناسان مسايل ايران نشسته اند.»233
دخالت بيگانگان در اوضاع و تحولات پس از انتخابات، اسراييل را نيز به گستاخي صريح واداشت:
«جهان بايد در مسائل اخير ايران دخالت كند. اين براي جهان قابل بخشش نيست كه نسبت به انسان هايي كه خواستار آزادي هستند بي احترامي شود.»234
كمال بنخاس، يهودي ايراني تبار و صاحب روزنامه اي فارسي زبان در فلسطين، در مصاحبه اي با راديو اسراييل ضمن توصيه به برگزاري اعتصاب گفت:
«با برخي جريان هاي ايراني در تماس بودم تا آنها را در موفقيت براي كودتا عليه دولت احمدي نژاد كمك كنم.... كارگران شركت نفت كه منبع مهم مالي دولت است بايد دست به اعتصاب بزنند و ديگر شركت ها نيز به تبع اعتصاب كنند.... اگر صدها نفر ايراني نيز كشته شود نبايد تظاهرات را رهاكرد و بايد اين درگيري ها و تظاهرات تا سرنگوني دولت احمدي نژاد ادامه يابد.»235
با شدت گرفتن اعتراض هاي خياباني و پافشاري كانديداهاي معترض بر ابطال انتخابات، سران سلطه به خيال خام خود تصور كردند كه شايد بتوانند با حمايت و پشتيباني از اغتشاش گران به تحقق آرزوي ديرينه ي خود نزديك شوند، لذا به حمايت از فتنه گران پرداختند.
روز يكشنبه 24/3/88 در حالي كه محمود احمدي نژاد در كنفرانس خبري خود بار ديگر از مناظره با رئيس جمهور آمريكا و گفتگوي ايران و آمريكا سخن مي گفت؛ «جو بايدن»، معاون رييس جمهور آمريكا در انتخاب دوباره محمود احمدي نژاد به عنوان رييس جمهور ايران ابراز ترديد كرد و گفت:
«پرسش هاي بسياري در زمينه نحوه برگزاري اين انتخابات وجود دارد.»
معاون رئيس جمهور آمريكا با اشاره به ناآرامي هاي پس از اعلام نتايج انتخابات در ايران افزود:
«هفتاد درصد آراي انتخابات در مناطق شهري به صندوق ها ريخته شده است كه در آنجا احمدي نژاد پايگاه محكمي نداشته است.»236
«گوردون براون»237، نخست وزير انگليس، كه براي اولين بار درباره نتيجه انتخابات رياست جمهوري ايران اظهار نظر مي كرد در پارلمان بريتانيا گفت:
«نحوه برخورد دولت ايران با بحراني كه پس از انتخابات پيش آمده، مي تواند چگونگي روابط اين كشور با جامعه بين المللي را تعيين كند.»
وي تصريح كرد كه دولت ايران بايد به «سؤالات جدي» درباره «انتخابات مناقشه برانگيز رياست جمهوري» اين كشور پاسخ دهد و در ادامه افزود:
«نحوه پاسخ دولت به تظاهرات معترضان در روابط آتي ايران با ساير كشورهاي جهان تاثير خواهد گذاشت».238
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
229 . هيلاري كلينتون، بي بي سي، 22/3/88
230 . معاون رئيس جمهور آمريكا، سي ان ان، 24/3/88
231 . رابرت گيتس، 24/3/88
http://perianru/defense_safety/terrorism/20090424/12128U
232 . باراك اوباما، بي بي سي، 25/3/88
233 . مجله آلماني شوايتس،27/3/88،
http://wwwschweizmagazinch/06/15/2009/iran-:usa-delegiren-austande
234 . يك عضو كنيسه ي رژيم صهيونيستي
27/3/88 http://wwwfarsnewscom/newstestphp?nn=8803271064
235 . كمال بنخاس، راديو اسرائيل، 31/3/88
236 . سي.ان.ان، 24/3/88
http://wwwpoliticocom/news/stories/ 0609/23720 html
http://editioncnncom/2009/WORLD/meast/06/14/iranelectionreaction/indexhtml
237 Gordon Brown
238 26/3/88
http://wwwmirrorcouk/news/top-stories/ 2009/06/16 /gordon-brown-urges-iran-to-listen-to-people- 115875-21445643/

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14