(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 25 شهريور 1389- شماره 19742

نقد نمايش «شاخ نبات» نويسنده و كارگردان:مهدي شمسايي لعنت به هرچه بدعته...!
تاملي بر فيلم آمريكايي «سالت» تلاش براي بازسازي چهره آمريكا
الكوثر 24 ساعته شد
نارضايتي از برنامه هاي تلويزيون آمريكا
جشنواره ونيزدر تصاحب هاليوود
واكنش زودهنگام به آي فيلم
رسانه ها و تقويت قوه خلاقه جامعه در جست و جوي دركي تازه از هنر



نقد نمايش «شاخ نبات» نويسنده و كارگردان:مهدي شمسايي لعنت به هرچه بدعته...!

سيدعلي ارجمندي
نمايش «شاخ نبات» نوشته و كار مهدي شمسايي كه در تالار وحدت درحال اجراست. يك كمدي فاخر است.
اين نمايش با نگاهي متفاوت به منظومه «موش و گربه» عبيد زاكاني نگاشته شده است.
گربه اي عاشق موش مي شود و به دفاع از موش ها مي پردازد. موش ها او را پادشاه خود مي كنند اما اين پادشاه نه تنها باري مضاعف بر دوش آنان است بلكه تمامي آنها و حتي عشق خود را هم مي بلعد.
در نهايت شاخ نبات گلگونه كه نوعي نوشابه مخصوص و سمي است را خورده و از پاي درمي آيد.
پس از آن ما شاهد رويش نسل بعدي هستيم كه به سوي نور مي رود. حالا اين واقعه براي اين نسل عبرتي شده است و به نوعي دانايي رسيده اند. اين كل داستان است.
نمايش نثري مسجع دارد و با دقت و وسواس نگاشته شده و برخلاف ساير نمايش هاي عاشقانه، به نقد عشق مي پردازد.
مي توان گفت موش ها و گربه ها به نوعي بخش حيوانيت انسان را باز مي نمايند. گربه چنان عشقش بالا مي گيرد كه تو گويي عشقي آسماني و عرفاني است. اما در مواقعي چنان اين عشق مادي مي شود كه به درجات پست و حضيض ذلت سقوط مي كند. در واقع از هر دو طرف بام مي افتد نه به آن شوري شور نه اين تلخي تلخ. علاوه بر عشق، قدرت و سلطه نيز در اين نمايش به چالش كشيده مي شود. سلطه كشورهاي استعمارگري چون آمريكا و...كه با هزار ترفند حتي با سوء استفاده از عشق بر مردمان چيره شده و به نوعي خرد آنان را به يغما مي برند. آنقدر از طرق مختلف بر آنان تسلط پيدا مي كنند كه ابتدا اموال و دارايي ها و منابع مادي و سپس خود آنان را مي بلعند. در ميان مردمان نفوذ مي كنند و براي از هم پاشيدن اتحاد آنان شروع به
بدعت آفريني مي كنند. درجايي از نمايش موش ها به اين امر پي مي برند و مي گويند (لعنت به هرچي بدعت) و اين جمله به نوعي مي تواند عصاره نمايش باشد، بدعت؛ بدعتي كه بدون شناخت و تنها از روي عوام فريبي و تحريك احساسات، جوامع را روبه نابودي مي كشاند. اين بخش از نمايش آدم را ياد آياتي از قرآن كريم و خطبه 500 نهج البلاغه مي اندازد كه درخصوص مزمت بدعت و بانيان آن است. مي توان گفت به نوعي نويسنده با الهام از اين آيات و اين خطبه نمايش را نگاشته است. سران سلطه همواره بدنبال ايجاد بدعت هستند تا از آب گل آلود ماهي بگيرند. ما بارها در كشور خودمان و در طي سالهاي اخير شاهد اين بدعت ها بوده و هستيم.
تا جايي كه نزديك بود مسئله اي بزرگ بر سر راه انقلاب و نظام ايجاد شود كه خوشبختانه با تيزهوشي و هدايت هاي به موقع رهبر فرزانه انقلاب با شكست مواجه شدند.
بدعت ها و عشق هاي كاذب از يك جنس و داراي ارتباطي متقابل هستند.
البته كساني اسير اين بدعت ها و اين عشق ها و اين دسيسه ها مي شوند و فريب قدرت هاي سلطه گر را مي خورند كه از تفكر و انديشه بدورند. مانند موش هاي اين داستان كه منزلشان در كتابخانه اي متروك است كتاب ها براي آنان چيزي جز وسايل و لوازم نيستند.
يادمان باشد اين كتابخانه غبار گرفته مربوط به آدم هاست. در واقع اين آدمها هستند كه كتاب را به طريق اولي انديشه و انديشيدن و تفكر را فراموش كرده اند. و آيا مگر قرآن و نهج البلاغه كتاب نيستند؟ و به زعم نمايش بايد اين دو كتاب را نيز غبار روبي كنيم.
نمايش مفاهيم و زيرمتن هاي متعددي دارد كه البته بايد درخصوص آنها انديشيد. اما از متن كه بگذريم به اجرا مي رسيم. اجرا به لحاظ زمان طولاني است و بايد فكري به حالش شود. بازي ها در جاهايي ضعيف است. بازيگر نقش شاخ نبات گويي تنها متن را حفظ كرده است. تفاوت بازي گربه ابلق با او كاملا واضح است و به اصطلاح بيرون مي زند. بازيگر نقش چاقول در جاهايي زياد غلو مي كند يادمان باشد اين نمايش يك كمدي فاخر است. بازيگر نقش كوچول در جاهايي بيش از حد احساسي بازي مي كند. بيان بازيگران بجز دوسه بازيگر مابقي با اشكال روبرو است. اين ضعف ها شايد بيشتر به خود بازيگران برگردد تا كارگرداني. چون به قول معروف هركسي ظرفي و اندازه اي دارد و براي بعضي از بازيگران اين نمايش تالار وحدت ظرفي بزرگتر از مظروف است. اما طراحي صحنه و لباس با هوشمندي صورت پذيرفته و با منطق و كاربرد دراماتيك همراه است. آهنگسازي و موسيقي كار نيز فاخر بوده و لحظات را به خوبي تصوير مي كنند. بايد گفت در مجموع نمايش
شاخ نبات نمايش موفقي است.
بايد از اين گروه ها و اين نمايش ها حمايت هاي لازم را بعمل آوريد تا شعار تئاتر براي همه و تئاتر فاخر و تأثيرگذار جامه عمل بپوشاند و فرمايش مقام معظم رهبري درخصوص هنر فاخر اسلامي ايراني تحقق پيدا كند ان شاءالله
به مهدي شمسايي و گروهش خسته نباشيد مي گويم.

 



تاملي بر فيلم آمريكايي «سالت» تلاش براي بازسازي چهره آمريكا

رضا فرخي
صحبت از ايدئولوژي آمريكايي و گسترش آن توسط رسانه هاي آمريكايي و غربي موضوع تازه اي نيست. گسترش ايدئولوژي به نفوذ كشورها و بسط قدرت رواني آنها در جهان كمك مي كند. به ويژه كه امروزه رسانه ها بهترين ابزار براي گسترش اين مطلب هستند. يكي از مهم ترين ابعاد ايدئولوژي آمريكايي تعبيري است كه اين دولت از دهكده جهاني دارد. با بررسي اين تعبير مي بينيم كه آنها خود را كدخداي اين دهكده مي دانند و سعي دارند اعتقادات و رفتارهاي مردم اين دهكده را يكسان و همراه با منافع و سياست هاي خود كنند. به همين دليل استعمار فرهنگي يكي از برنامه هاي اصلي رهبران آمريكا براي ايدئولوژي خودشان است. به گونه اي كه ذوب شدن فرد در اين مكتب اومانيستي مي تواند به آنها در بسط قدرت كمك كند. حال در اين بين رسانه هاي تصويري مانند هاليوود يكي از بهترين ابزارها براي اين موضوع هستند. اين آثار با شاخصه هاي خاص خود مي توانند آمريكا وغرب را آنقدر جذاب نشان دهند كه افكار را از واقعيت منحرف كنند. براي همين روزبه روز ساخت فيلم هايي با اين محتوا افزايش مي يابد.
يكي از اين فيلم ها «سالت» است كه به كارگرداني فيليپ نويس در سينماهاي مختلف جهان به اكران درآمده. اين فيلم داستان يك مأمور سازمان جاسوسي روسيه به نام اولين سالت است كه به استخدام سيستم امنيتي آمريكا در آمده و به نوعي تبديل به يك جاسوس دوجانبه شده است. اين مأمور سيا با دريافت اتهام جاسوسي براي روسيه مجبور مي شود كه از مافوق هايش بگريزد، اما اتهام به او به عنوان جاسوس روسيه چندان هم بي جا نيست. او زماني اين كار را انجام مي داده و حتي داستان اين گونه پيش مي رود كه گويي قصد دارد رئيس جمهور روسيه را ترور كند تا با به هم ريختن روابط بين دو ابر قدرت جنگ جهاني بعدي رخ دهد. در اين بين يكي از افسران پليس آمريكا هم كه بعدها مشخص مي شود جاسوس روسيه بوده است به صورت پنهاني سعي دارد سالت را به عنوان متهم درجه يك معرفي كند تا بتواند در لواي اين مسئله به هدف تروريستي خود يعني ترور رئيس جمهور آمريكا بپردازد. اما سالت پس از فرار از دست ماموران امنيتي آمريكا در پي اثبات بي گناهي خود برمي آيد و براي كشف پشت پرده اين اتهامات به مراكز سري جاسوسي روسيه در آمريكا مي رود و با دوستان روسي جاسوس خود كه قبلا با آنها آموزش ديده ملاقات مي كند و در حالي سعي مي كند آنها را فريب دهد كه هنوز با آنها همكاري دارد. در اين بين آنها به خيانت او پي برده و همسرش را مي كشند. در پايان او سعي مي كند با شركت در ماموريت هاي آنها و با همكاري صوري عمليات تروريستي آنها را عليه آمريكا و جهان بر هم زند. در نهايت جاسوسان روسي با ورود به كاخ رئيس جمهوري آمريكا و ترور تمام افراد آن از جمله رئيس جمهور تلاش مي كنند كه دستور حمله به ايران و مكه را به جاي رئيس جمهور آمريكا صادر كنند، كه در اين هنگام به يكباره سالت ظاهر مي شود و در يك نزاع تن به تن از اين حركت آنها جلوگيري مي كند.
فيلم سالت داستان هميشگي توهم توطئه اي است كه آمريكا هميشه به آن دچار است؛ «سالت» مثل باقي فيلم ها آمريكا را ناجي دنيا در برابر تروريسم نشان مي دهد. به طوري كه در صحنه پاياني سالت به عنوان نماينده آمريكا و مامور نجات دنيا جلوي صدور فرمان حمله به ايران و مكه را مي گيرد تا با يك كار تبليغاتي نشان دهد كه آمريكا مخالف مسلمانان نيست، بلكه اين مسلمانان هستند كه هميشه آمريكا را تهديد مي كنند. البته از سوي ديگر به خوبي رقيب هميشگي خود يعني روسيه را هم مورد هجوم قرار مي دهد و آن را به عنوان يكي از قطب هاي تروريستي دنيا معرفي مي كند. البته اين مدل كهنه اي از تخريب است چرا كه هر كسي در جهان مخالف غرب باشد تروريست شناخته مي شود.
از سوي ديگرنام گذاري اين فيلم هم جاي تامل دارد. چرا كه خود كلمه سالت به معني نمك است، اما قطعاً منظور سازنده اين فيلم اين معنا نيست بلكه به نظر مفهوم اصلي اين نام پيمان سالت است كه در دو مرحله با عنوان سالت 1 و 2 به امضا رسيد. گفت وگوي محدودسازي جنگ افزار راهبردي، سالت 1 (Strategic Arms Limitations 1) در 26 مه 1972 ميان ايالات متحده آمريكا و اتحاد شوروي به امضا رسيد. براساس اين توافقنامه، در برابر پذيرش تعهد متقابل مبني بر كاهش توليد موشك هاي ضدموشك (ABM) شمار موشك هاي بالستيك اتحاد شوروي حداكثر 1600 موشك و براي آمريكا حداكثر 1054 موشك در نظر گرفته شد. همچنين در 24 ژوئن 1979 گفت وگوي جديد محدودسازي جنگ افزار راهبردي، سالت 2 ميان ايالات متحده آمريكا و اتحاد شوروي به امضا رسيد. اين قرارداد را لئونيد برژنف رهبر اتحاد شوروي و جيمي كارتر رئيس جمهور ايالات متحده آمريكا در وين امضا كردند. دراين بين نكته جالب توجه اينجاست كه در اين فيلم سعي شده كه پيمان شكن آينده را روسيه نشان دهد كه آغازگر يك جنگ خواهد بود.
توجه به اين مطلب خالي از لطف نيست كه يكي از دلايل انتخاب آنجلينا جولي به احتمال زياد اين بوده كه او يكي از نمايندگان صلح سازمان ملل است كه به نمايندگي از طرف آمريكا در آن حضور دارد. بايد به اين موضوع توجه كنيم كه اين حركت يك كار تبليغاتي است. اما مهمترين نكته اي كه در اين فيلم مشاهده مي شود نفوذ ايدئولوژي آمريكايي و به نوعي ذوب كردن هويت يك تروريست روسي است كه با حضور چند ساله در آمريكا تصميم مي گيرد كه به خدمت اين كشور در بيايد. چرا كه در فيلم به گونه اي نشان داده مي شود كه آمريكا نماينده حمايت از كل دنيا است و به اين صورت اين مامور امنيتي با خدمت به آمريكا به دنيا خدمت مي كند و اينجاست كه فيلم سعي دارد هدف اصلي خود يعني گسترش بسط و نفوذ آمريكا را به نمايش بگذارد. چيزي كه سالهاي قبل در سري فيلم هاي «007 جيمز باند»، مجموعه «هويت بورن»، «آقا و خانم اسميت»، «لاراكرافت»، «شغال» و... به نمايش گذاشته شده. به ويژه در فيلم هويت بورن كه در آن جا هم يك جاسوس آمريكايي در نقش يك ناجي ظاهر مي شود كه براي اين مسئله مشقات زيادي را متحمل مي شود. به نوعي گونه فانتزي اين موضوع را مي توان در بتمن 3 (شواليه تاريكي) هم مشاهده كرد. جايي كه بتمن بر فراز ساختمان هاي نيويورك و واشنگتن با تروريسم مبارزه مي كند. بايد باور كرد كه اين موضوع سبك متفاوتي از هژموني رسانه اي است. با رفتارهاي جنگ طلبانه دولت آن كشور يكي از كارهاي اصلي كه در دستور كار هاليوود قرار گرفته اين است كه مخاطب خود در جهان كه از جنگ افروزي هاي آنها خسته شده اند را از اين كشور راضي كند و بار ديگر به اطاعت از هژموني آمريكا وادارد. در واقع تنها هاليوود نيست كه سعي در گسترش اين هژموني دارد بلكه ديگر رسانه هاي آمريكا نيز به دنبال گسترش اين موضوع هستند كه بسط ايدئولوژيك را هم به همراه دارد. اين هژموني اين بار به وسيله ترساندن بيننده از جنگ هسته اي و حمله نظامي در فيلم «سالت» ايجاد شده تا بيننده، آمريكا را مامني براي خود و جهان احساس كند و اين همان بسط قدرت آمريكايي است كه نه تنها در هاليوود تبليغ بلكه در رسانه هايي همچون بي بي سي و صداي آمريكا هم به گونه اي ديگر با بمباران خبري سعي در انجام اين كار دارند.
اين جنگ، مقاومت ايدئولوژي هاي آسماني در مقابل ايدئولوژي هاي اومانيستي است. جنگ بين سياست هاي استعمارگرايانه در مقابل صلح طلبي و نظم خواهي.

 



الكوثر 24 ساعته شد

شبكه الكوثر با هدف برآورده كردن درخواست هاي مكرر مخاطبان خود، با آغاز ماه مبارك رمضان امسال پخش برنامه هاي خود را 24 ساعته كرد.
اين شبكه امسال براي دو منطقه جغرافيايي ويژه، جايگاهي خاص را درنظر گرفته است. سه ساعت از برنامه هاي الكوثر براي منطقه شمال آفريقا درنظر گرفته شده است؛ اين منطقه دومين قطب بينندگان الكوثر بعد از منطقه خاورميانه و حوزه خليج فارس است. البته الكوثر امسال براي مخاطبان عرب زبان خود در استان خوزستان و در داخل مرزهاي كشور نيز برنامه هايي دارد.
اولين گام الكوثر در سال جاري پخش زميني الكوثر در اين استان است كه باعث پربارتر شدن برنامه هاي شبكه استاني خوزستان شده و با استقبال مردم و مسئولان استان مواجه شده است. تدارك بي سابقه اين شبكه در ماه مبارك رمضان و برنامه سازي در تمام بخش ها به ويژه كودك و نوجوان، خانواده و گروه اجتماعي و اختصاص برنامه هاي مذهبي همچون مطارحات في العقده و ويژه برنامه هاي زنده سحر و افطار از نجف اشرف و بيروت، برگزاري سومين دوره مسابقات بين المللي قرائت قرآن كريم (ان للمتقين مفازا) با شركت بيش از 100 قاري برجسته از 23 كشور جهان و نظارت مستقيم 25 داور بين المللي از كشورهاي مصر، سوريه، عراق، لبنان و ايران به طور زنده و پخش روزانه سه سريال ايراني و استقبال بي نظير از اين سريال ها و به خصوص سريال «بشارت منجي»، از فعاليت هاي ديگر الكوثر در ماه مبارك رمضان بوده است.

 



نارضايتي از برنامه هاي تلويزيون آمريكا

در نظرسنجي از مردم آمريكا 39درصد خشونت، 36درصد مسائل جنسي و 9درصد محتواي كفرآميز را مهمترين مشكل محتوايي برنامه هاي تلويزيوني آمريكا دانسته اند.
به گزارش خبرگزاري فارس، در نظرسنجي از مردم آمريكا كه درباره محتواي برنامه هاي تلويزيوني آن كشور توسط موسسه آمريكايي راسموسن- به روش مصاحبه تلفني با 1000 بزرگسال آمريكايي از 27 تا 28 ژوئيه 2010
(5 و 6 مرداد 89)- انجام شده است، در پاسخ به اين سؤال كه «به نظر شما محتواي برنامه هاي تلويزيوني كانال هاي آمريكا مناسب است يا نامناسب؟» 57درصد از پاسخگويان ابراز داشته اند كه محتواي برنامه هاي تلويزيوني آمريكا نامناسب است. در مقابل 31درصد اين محتوا را مناسب دانسته اند. 12درصد هم گزينه نمي دانم را انتخاب كرده اند.
همچنين در پاسخ به اين سؤال كه به نظر شما مهمترين مشكل محتوايي برنامه هاي تلويزيوني آمريكا چيست؟
39درصد خشونت را ذكر كرده اند، 36درصد مسائل جنسي و 9درصد محتواي كفرآميز را مهمترين مشكل محتوايي برنامه هاي تلويزيوني آمريكا دانسته اند.
نتايج اين نظرسنجي حاكي از نارضايتي اكثريت مردم آمريكا از محتواي برنامه هاي تلويزيوني اين كشور است.

 



جشنواره ونيزدر تصاحب هاليوود

جشنواره فيلم ونيز ايتاليا امسال در شرايطي به كار خود پايان داد كه علاوه بر قرار گرفتن يك فيلمساز هاليوودي به عنوان سرپرست هيئت داوران اين جشنواره، چهار جايزه آن نيز به فيلم هاي آمريكايي اختصاص يافت.
كوئنتين تارانتينو كه تازه ترين فيلم او در حمايت از هولوكاست ساخته شده است، سرپرست هيئت داوران شصت و هفتمين جشنواره ونيز بود. اما نكته جالب توجه اين است كه جايزه بهترين فيلم اين جشنواره به فيلمي به كارگرداني سوفياكاپولا، از دوستان صميمي تارانتينو اعطا شد! تارانتينو در شرايطي اين رابطه را در انتخاب اين فيلم بي تأثير دانسته كه بسياري از منتقدان، فيلم برگزيده شده را ضعيف ارزيابي كرده اند.
گفتني است، جشنواره فيلم ونيز به عنوان يكي از جشنواره هاي سياسي غربي مطرح است. همچنانكه در دوره قبلي جهت گيري اين جشنواره در حمايت از استبداد سبز ايران قرار گرفت و جوايزي نيز به فيلم ها و فيلمسازان هوادار كودتاي مخملين اعطا شد.
جشنواره ونيز همچنين در دوره هاي قبلي اش عرصه اي براي خودنمايي فيلم هاي مروج همجنس بازي بود.
جشنواره ونيز در همين راستا در دوره شصت و هفتم خود نيز سعي در تبليغ محصولات سينمايي آمريكايي داشت. محصولاتي كه هدف اصلي شان پروپاگانداي دولت بدنام و بي آبروي آمريكاست.

 



واكنش زودهنگام به آي فيلم

درحالي كه از زمان افتتاح شبكه «آي فيلم» چند روزي بيشتر نگذشته است، اما واكنش هايي را درپي داشته است.
از جمله مي توان به واكنش يكي از سايت هاي ضدانقلاب و خبرگزاري فرانسه اشاره كرد.
سايت خودنويس كه به عنوان يكي از تندروترين مخالفان ايران شناخته مي شود، در مطلبي نسبت به افتتاح شبكه تلويزيوني «آي فيلم»، شبكه پخش سريال هاي ايراني به زبان ايراني واكنش نشان داده و آن را در راستاي سياست هاي تسلط ايران بر افكار عمومي جهان دانسته و به شدت از آن انتقاد كرده است.
براساس گزارش شبكه ايران اين سايت كه پيش از اين به حمايت كامل از شبكه مبتذل و صهيونيستي «فارسي وان» پرداخته بود، ضمن حمله به شبكه هاي برون مرزي جمهوري اسلامي ايران مانند پرس تي وي و العالم، اين شبكه ها را نشانه «توهم نجات بشريت» خوانده است و مدعي شده كه اين اقدامات هيچ تأثيري برروي ديپلماسي عمومي جهان ندارد.
البته اين مسأله درحالي از سوي اين سايت وابسته به همكاران سابق نشريات اصلاح طلب مطرح شده كه خود اين سايت چندي پيش و بعد از پخش مستند «تقاطع» از شبكه پرس تي وي كه به بررسي نحوه قتل مشكوك ندا آقاسلطان مي پرداخت، با ابراز عصبانيت از تأثيرگذاري بالاي اين برنامه خواستار تحريم تماشاي پرس تي وي از سوي مخاطبان انگليسي زبان شده بود!
راه اندازي شبكه «آي فيلم» در خبرگزاري فرانسه نيز انعكاس داشته است.
براساس گزارش ايسنا، خبرگزاري فرانسه در گزارشي با اشاره به آغاز به كار شبكه ماهواره اي «آي فيلم» به عنوان شبكه سرگرمي 24 ساعته عرب زبان ايران، آورده است: «شبكه تلويزيوني ماهواره اي ايران كه قرار است سريال هاي تلويزيوني را با دوبله 24ساعته براي مخاطبانش در كشورهاي عرب پخش كند، برنامه هاي خود را آغاز كرد.»
اين شبكه سريال هاي تلويزيوني را با دوبله عربي براي بينندگان عرب در كشورهاي لبنان، سوريه، امارات متحده عربي پخش كرده و درحال حاضر برنامه هاي آن از طريق دو ماهواره عرب ست و نايل ست قابل دريافت است.
«آي فيلم» سه سال پيش از راه اندازي شبكه انگليسي زبان «پرس.تي.وي» توسط ايران راه اندازي شده، اين درحالي است كه ايران در سال 2003 و در زمان آغاز حمله آمريكا به عراق نيز شبكه تلويزيوني 24ساعته عرب زباني به نام «العالم» را راه اندازي كرد.
ايران هم چنين شبكه تلويزيوني «جام جم» به زبان فارسي ويژه ايرانيان خارج از ايران را به همراه شبكه عرب زبان «الكوثر» ويژه پخش اخبار و ميزگردهاي مذهبي را نيز در اختيار دارد.

 



رسانه ها و تقويت قوه خلاقه جامعه در جست و جوي دركي تازه از هنر

علي خيابانيان
آنچه كه مسلم است رسانه ها در دنياي امروز از قدرت و نفوذ بالايي در ابعاد مختلف زندگي انسان برخوردارند، چه بسا براي انسان امروز تصور دنيايي بدون روزنامه، تلويزيون، اينترنت و.. نه تنها قابل تصور كه حتي كسل كننده به نظر برسد. رسانه به سان يك همزاد، همكار، همدم و همفكر براي تنهايي و فرديت انساني است كه تنها به خود مي انديشد يا دقيق تر اينكه نمي انديشد و تنها در قبال خواست هاي دروني خود به دنبال بهانه اي مي گردد تا به توجيهي همه پسند دست يابد و چه بسيارند انسان هايي از طبقات مختلف جامعه كه نيازمند آنند، تا نسبت به راه و كاري كه انجام مي دهند بر عدم تفكر و تدبر خود، صحه اي بگذارند و به ندانم كاري خود ادامه دهند؛ چه بسا اين راحت ترين و پرسودترين معامله زندگي باشد. نداني و نينديشي و تو را سپاس گويند و گرامي دارند.
رسانه ها مي انديشند، توجيه مي كنند، تغيير مي دهند، جايگزين مي يابند و در مورد حياتي كه از آن ماست تصميم مي گيرند. تكرار و تلقين از جمله ترفندهايي است تا باوري جديد را در درون ما نهادينه كنند يا به زبان خودشان آموزش دهند. حتي نوع و نحوه يادگيري ما نيز وام دار چنين سيستم پيچيده و سهل نگري است تا غفلت ما را بيشتر و گذر عمرمان را سريعتر كند.
به راستي از تماشاي ساعت ها برنامه تلويزيوني و از لابلاي صدها صفحات وب، جز انباشتگي نامنظمي از اطلاعات چه چيزي عايد روح خلاقيت پرور و انديشناك انسان شده است. تجمع افراد و اطلاعات و تزريق و تبليغ يافته ها و دانسته ها، آنهم در فرمتي كلي و گذرا، ما را به چگونه سيستمي از آموزش هدايت مي كند.
با فشار دكمه اي به مجموعه عظيمي از اطلاعات دست مي يابيم يا بالعكس اطلاعاتي را به سيستم وارد مي كنيم، امري بسيار ظريف و هوشمندانه، اما بدون راهنما، بدون كنترل و بدون هرگونه حساسيتي در نوع انتخاب. تنها، چيزهايي را در اختيار شما قرار مي دهند كه پيش تر شخصي ديگر به آن پرداخته است آنهم بدون ارزيابي و شناخت و هرگونه تغييري در ساختار ارايه شده. شناختي در كار نيست، كالاهايي كه در انباري الكترونيكي جمع مي شوند و در اسرع وقت در اختيار مشتري قرار مي گيرند.
قبول كه آسان تر به دست مي آوريم و يافته هاي ما بي شمار است، اما فراموش نكنيم تنها آنچه را كه سيستم مي پسندد و بدان قائم است را مي توانيم مطالعه كنيم و مهم تر اينكه هجوم اين همه بود و نبود، امكان تفكر و خلاقيت را كاهش مي دهد. روزگاري انسان مشرق زمين جواب همه سؤالات را در ذات روحاني و لايتناهي خود جستجو مي كرد اما امروزه سعي اش بر اين است تا با سرعت و امكان بيشتري به سيستم رسانه اي دنيا وصل شود.
جعبه اي به ظاهر جادويي، تا انسان را از يافته ها و اندوخته هاي علمي و معرفتي خود باز دارد و امكان خلاقيت وي را تنها بر كشف وب سايت جديدي در گستره دنياي تازه خود كاهش دهد! يافته هاي خود را در پوشه هايي
هم ارزش و هم رنگ، دسته بندي كند تا بيشتر آموخته باشد! و شخصي ديگر در آن سوي خط خرسند به آموزش خود، تعداد بازديدكنندگان را سرشماري مي كند.
مگر نه اينكه رسانه يكي از عوامل ايجاد ارتباط اجتماعي بين فرد و دنياي هنر است، پس چگونه هنرها، نازلترين جايگاه را در رسانه ها و بخصوص مطبوعات به خود اختصاص داده اند؟ در ديگر رسانه ها به عنوان ابزارهاي اجتماعي شدن، به استثناي سينما كه اقتداري بي رقيب دارد، همه هنرها، اعم از موسيقي، نقاشي، مجسمه سازي، تئاتر و... هم در همه سطوح و روايت هاي غربي، شرقي، سنتي و بومي غايب اند. آنچه از هنر در رسانه ها انتقال مي يابد سطحي گسترده از اطلاعاتي خام و گاه حتي غيرمستند است كه گويي هر كدام به نحوي، ديگري را فقط تكرار مي كنند. چه بسا كه درباره يك هنر، تكنيك، سبك يا ديدگاه هنري بتوان مجموعه اي وسيع از اطلاعات يا هزاران مقاله در رسانه هاي گوناگون يافت. اما اين همه، تنها در شكل و شيوه بيان متفاوتند و در محتوا يكسان. آنچه رسانه هاي ما از هنر به نمايش مي گذارند- هر قدر وسيع- به آن اندازه كه بايد عمق ندارند و وسيله اي براي ارتقاي هنرها يا جرقه هايي براي خلاقيت يا حداقل ايجاد تفكر و انديشه نيستند. حكايت رسانه ها و هنر در كشور ما به حكايت بخشيدن ماهي به جاي آموختن ماهيگيري، مي ماند داستاني كه تكرارش را در آموزش هنر نيز شاهديم.
كتاب، مجله، روزنامه، برنامه هاي تلويزيوني و راديويي، اينترنت و ساير رسانه ها به دلايل بسيار كه شايد حتي توجيه پذير هم باشند، كمكي به درك هنر و تربيت مخاطبي آگاه و خلاق نمي كنند. البته در عموم موارد، اهالي رسانه كه البته خود نيز از زمره هنرمندان محسوب مي شوند به دلايل معمولا اقتصادي و محدوديت هاي زماني حاصل از رقابت هاي رسانه اي، از سخن گفتن و پرداختن به هنر ناب طفره مي روند و بر عكس مسيري كه يك رسانه تأثيرگذار مي تواند طي كند، پيش مي روند؛به جاي پرورش و تربيت نگاهي درست، خوراكي در حد و اندازه هاي دانش مخاطب تهيه مي كنند و در اختيارش مي گذارند. نتيجه چنين روندي، عدم درك هنر ناب و ارزشمند از سوي مخاطب و در نتيجه گسست هر نوع رابطه اي بين هنرمند خلاق و مخاطب اوست. چه بسا همين استراتژي در رسانه ها به گمنامي و گاه سرخوردگي هنرمنداني بدل شود كه خلاقيت و ذوقشان مورد فهم قرار نمي گيرد در نتيجه ارزش و جايگاه واقعي خود را نزد مخاطب متزلزل مي بينند. رسانه هاي ما بخصوص در زمينه هنر، به رسانه هايي يك سويه مي مانند كه از ايجاد ارتباطي دوطرفه عاجزند و هنرمندان را كمتر از نتيجه يك ارتباط دوسويه با مخاطب خود بهره مند مي كنند. اين رسانه ها به قدري درگير تپش زمان هستند كه درگذر از طول، عرض داده ها را ناديده مي گيرند و به نابودي مي كشانند. (به نقل از آذر مهاجر، نويسنده و منتقد معماري)
اگر چه هنر در هر نوعش
في نفسه رسانه ايست براي انتقال مفاهيم و احساسات و انديشه ها، اما اين انتقال، در گستره اجتماعي اش، به فرايندي مي ماند كه نيازمند كاتاليزور قدرتمندي چون رسانه است و اگر رسانه در ايفاي اين نقش به بيراهه رود، نه تنها فرآيند انتقال، بلكه كليت ماجرا با چالش هايي بزرگ روبرو مي كند. در حقيقت رسانه ها كاتاليزورهايي براي انتقال سريع تر اطلاعات نيستند، بلكه بايد بتوانند مفاهيم را ساده تر منتقل كنند و جابياندازند. كار يك رسانه نه فقط ارائه اطلاعات، بلكه نهادينه كردن باورها و معيارهاي درست براي درك هنر هم هست و از اين روست كه حضور اجتماعي و جولان هنرها، بستگي بي اندازه اي به عملكرد رسانه ها دارد.
ترديدي نيست كه در كنار هر اقدامي براي گسترش و ارتقاي هنر در جامعه، از آموزش درست تا ميدان دادن به هنرمند، رسانه ها نيز بايد تمهيدي تازه بيانديشند و نقش ارتباطي خود را بين هنرمند و مخاطب بهتر از آنچه امروز شاهديم به اجرا بگذارند. رسانه ها حتي اين قابليت را دارند كه عرصه هاي متفاوت تري، براي عملكرد خويش در ارتباط با هنر، تعريف كنند؛ آنها مي توانند به حوزه آموزش وارد شوند و يا حتي در توليد تئوري هاي هنري سهم داشته باشند، مي توانند جولانگاهي باشند براي گفتمان هاي هنري و... اما متأسفانه از اين همه قابليت، حتي يكي هم كامل و بي نقص به انجام نمي رسند.
شايد اين اتفاق به سادگي يا در كوتاه مدت رخ ندهد و احتمالا نيازمند زمينه و بستر مناسب باشد، اما بي شك امري محال نيست و ضرورت هاي وقوعش به آن اندازه هست كه متوليان هم بهايش را بپردازند و هم زمان را به خاطر نيل به هدف، مديريت كنند. رسانه ها با ميزان تأثيرگذاري و قدرت نفوذي كه در مخاطبان خود دارند، مي توانند به سان ناجياني بي رقيب، عرصه را براي عرض اندام هنر و هنرمندان آماده كنند و از اين رهگذر براي احراز جايگاهي والاتر براي خود نيز سود برند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14