(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 25 شهريور 1389- شماره 19742

ارتباط كلامي راهي براي پر كردن شكاف نسل ها
براي كلاس اولي ها هديه بخريد
عادت هاي مرگبار
عواقب مرگبار استفاده بي رويه از «ام آر آي» و «سي تي اسكن»
سبزي ها را بخار پز كنيد
چند توصيه براي كساني كه ساعت ها با رايانه سروكار دارند
زايمان در آب
قرص هاي ضدبارداري را خودسرانه مصرف نكنيد



ارتباط كلامي راهي براي پر كردن شكاف نسل ها

امروزه همه ما از بي توجهي جوانان به ارزشها، هنجارها و قواعد رفتاري والدينشان احساس نگراني و مرتبا به آن اعتراض مي نماييم. والدين از بي توجهي فرزندانشان به ارزشهاي خانوادگي شاكي هستند و نمي دانند كه در برابر فاصله موجود ميان خود و فرزندان چه بايد بكنند. اصطلاحات علمي، فني و حرفه اي و همچنين اصطلاحات روزمره گفتاري چنان در زبان جوانان و نوجوانان رسوخ يافته كه والدين براي درك فرزندان خود لازم مي دانند تا خود نيز از كودكانشان بياموزند و زبان آنها را بكار بگيرند. نظارت خانواده بر فرزندان هر روزه به گروههاي حرفه اي تر واگذار مي گردد، از نگهداري اطفال كه شايد از بديع ترين وظايف مادران بوده تا تعليم و تربيت و آموزش فرزندان به مهدكودك، مدرسه، دانشگاه، مراكز خصوصي و عمومي و... واگذار شده است. حال ديگر فرزندان ما اوقات خود را بيشتر با دوستان خود مي گذرانند تا با والدينشان و از آموزگاران خود در مراكز آموزش رسمي (مدرسه، تلويزيون و...) و غير رسمي (مانند كلاسهاي آزاد آموزش زبان خارجه، كامپيوتر و...) به مراتب چيزهاي بيشتر مي آموزند تا از پدر و مادرها.
در مجموع، يك دسته عوامل باعث شده اند كه والدين جامعه امروز ما احساس كنند كه رفتارها، ارزشها، نگاهها، ارتباطات و... فرزندانشان به شكلي است كه آنها خود هرگز تجربه نكرده اند. پدران با خود مي انديشند در زمان كودكي خود همواره تابع پدرانشان بوده اند و از آنها فرمانبرداري مي كردند. اما امروزه فرزندانشان به تصميمات، سخنان و رفتارهايشان ايراد مي گيرند و آنها را متهم به نداشتن شناخت و درك كافي از شرايط روز مي نمايند. فرزندان در كارهايي كه درگذشته به آنها ربطي نداشته دخالت مي كنند. به همين دليل والدين همواره در ميان دوستان فرزندانشان جستجو مي كنند تا عامل مخربي را كه موجب پديد آمدن اين تغييرات ناميمون گرديده را شناسايي و از صحنه بدر كنند. شكاف نسلها موجب اختلاف در نوع تعليم و تربيت، روان شناسي، كنشها و واكنشهاي طبيعي و روحي مي شود. خصلتهايي همچون نيروي خطرپذيري در جوانان موجب مي گردد كه ميان جوانان و نسلي كه پس از عمري تجربه، محافظه كار و عاقل تر مي نمايد، اختلاف شديدي پديد آيد.
اما ماجرا به همين جا ختم نمي شود. مسئولان سازمانها و نهادهاي رسمي و غيررسمي فرهنگي نيز خود را با پديده مشابهي مواجه مي بينند. در مدارس معلمها از به باد انتقاد و چون و چرا گرفته شدن و بي اعتمادي محصلان به قابليت ها و تعليمات آنها شكايت دارند. روي آوردن جوانان به مراكز غيررسمي و حتي غيرمجاز كسب خبر و اطلاعات موجب نگراني شديد مسئولان امر شده است. مراكز رسمي تفريحي و پرورشي با عدم استقبال روبرو شده اند. در عوض شبكه هاي زيرزميني توزيع لوحهاي فشرده شامل فيلم، عكس و موسيقي و آلات و اسباب سرگرمي ممنوع، داغ ترين دوران خود را طي مي كنند.
جوانان با اظهار بي علاقگي و حتي گاهي اوقات انزجار نسبت به هرگونه تشابه ميان خود و زندگي والدينشان، به دنبال يافتن ارزشها و اصول و شيوه زندگي نويني هستند كه بتواند هيجانات و نيازهاي جديد آنها را پاسخ گويد. مسئولان نيز با تمام توان خود سعي مي كنند از طريق سختگيري يا حتي مصالحه شكاف عميق رو به رشد نسلها را اندكي كاهش دهند. تلقي بسياري از مسئولان امور اجتماعي و فرهنگي از اين شكاف، تأثير پذيرفتن جوانان از فرهنگ بيگانه است و هرگونه تفاوتي را ناشي از تهاجم فرهنگي دشمنان به اين آب و خاك مي پندارند. و در مقابل سعي دارند تا با به تصوير كشيدن تاريخ ملي و مذهبي كشور بطلان مبرهن خيالات خام جوانها را اثبات نمايند.
البته وجود احساس نگراني و ترس نسبت به پديده شكاف نسلها امري قابل توجيه و عقلاني است. اثرات مخرب اين پديده جمعي چنان شديد و طاقت فرسا است كه بكارگيري هرگوه راه چاره اي را موجه جلوه مي دهد. در شكاف نسلها نه تنها امكان ارتباط و همزيستي ميان گروههاي اجتماعي و نسلهاي مختلف را كاهش مي يابد (كه خود مي تواند منجر به بروز تضادها و تشنج بسيار گردد) بلكه امكان انتقال ميراث فرهنگي به نسلهاي بعدي دچار اختلال مي گردد، بنابراين چندپارگي هاي بسياري در رفتار، گفتار، باورها، نگرش ها و... پديد مي آيد. درنتيجه شكاف نسلها موجب پديدآمدن بحران هويت در جامعه مي گردد. بحراني كه درتاريخ فرهنگ معاصر ما رخ داده و بيشترين انرژي و وقت ما را صرف خود نموده است كه بي ترديد مي تواند نامطلوب باشد.
در بررسي عوامل شكاف نسلها سه عامل را مي توان بيان كرد. چون شكاف ميان دو نسل اتفاق مي افتد، يك دسته از علتها به نسل پيشين، يك دسته از علت ها به نسل پسين و يك دسته به شرايط و موقعيتي برمي گردد كه آن نسل ها در آن قرار مي گيرند. اين سه دسته هركدام نقش خاصي را ايفا مي كنند. البته ارتباط اين سه دسته با يكديگر ارتباطي پويا و متقابل است، يعني اگر موقعيت به عنوان يك عامل دگرگون شود، تاثيراتي بر آن دو نسل خواهد گذاشت و به عكس. همچنين ممكن است كه در نسل اول تاثيراتي به ظهور برسد كه درنسل ديگري هم ممكن است برانگيزاننده باشد و تغييرات و عواملي را ايجاد كند.
1- نسل گذشته: نسل گذشته خواستار انطباق كامل و انكار تفاوت نسلي است و اين عاملي تحريك كننده است كه مي تواند زمينه ساز شكاف باشد. مسئله بعدي درنسل پيشين دفاع تحكمي كه آن نسل از ارزشهايش است كه مي تواند اثر تخريبي داشته باشد.
2 نسل جديد: بعضي از ويژگي ها و خصوصيات نسل جديد طبيعي و بعضي هم خاص مقتضات سني اش است و خصوصيت مهم نسل جديد اين است كه به شكاف دامن مي زند. در اين نسل عناصري وجود دارد كه مي تواند زمينه ساز شكاف نسل ها باشد. پيش از هرچيز، دوره نوجواني ويژگي هاي معيني در فرد ايجاد مي كند. نداشتن هويتي مشخص يكي از ويژگي هاي دوره نوجواني است، يعني نوجوان مانند جامعه در حال گذار است و وجودش كاملا وابسته با پدر و مادرش مي-باشد و هر وقت مورد توجه قرارگيرد، احساس آرامش مي كند، در دوره نوجواني فرد يك حالت بينابيني دارد، يعني از دوران كودكي فاصله گرفته و به بزرگسالي نزديك مي شود.
بنابراين بعضي از ويژگي هاي هر دو دوره را در خود دارد و اين مسئله مهمي است كه موجب مي شود هويت نوجوان سيال باشد و به سرعت به رنگ محيط درآيد. مسئله دوم ناپختگي تفكر نوجوانان است. بدين معنا كه درمقام انديشيدن درباره مسائل به سبك همه يا هيچ فكر مي كنند كه اين مورد مي تواند طبيعي باشد. زيرا فرد هنوز اولين تجربيات خود را كسب مي كند و چون چيز زيادي براي مقايسه با آن ندارد، آن را مطلق مي پندارد. براي مثال، تمام چيزهاي جامعه ما از جمله موسيقي، فيلم، داستان و حتي علم را رد مي كند و هرچيز غربي را مي پذيرد يا برعكس، تمام چيزهاي غربي را رد و در عوض تمام چيزهاي جامعه ما را كاملا مي پذيرد. اين امر زمينه ساز شكاف است و اگر نتوانيم اين سبك از تفكر نوجوانان را تغيير دهيم، شكاف حتما اتفاق خواهد افتاد.
3- شرايط امروزي جامعه: عامل سوم، شرايط و موقعيتي است كه دونسل با توجه به دگرگوني شرايط در بستر زمان در آن قرار دارند كه مي تواند عاملي مهم و تعيين كننده محسوب گردد. شكاف پارادايمي كه امروز با آن مواجه هستيم، عمدتا محصول مدرنيته است. مدرنيته پروژه اي جهاني است و فقط در اروپا اتفاق نيفتاده است. درحال حاضر بحث پست مدرن و فرامدرن نيز از تسلسل شكاف و انقطاع حكايت دارد، يكي از عوامل موثر در تغييرات پارادايمي در بستر مدرنيته، تحولات شگرفي است كه در تكنولوژي اطلاعاتي و ارتباطي صورت گرفته و چهره معرفتي و ارزشي بشر را دگرگون كرده است؛ يعني انقلابهايي كه براساس اينترنت و ماهواره به وجود آمده و مغزها را متحول كرده است. گفتني است كه تكنولوژي و تحولات آن لزوما به معناي تحولات ارزشي هم هست. انسانها نمي توانند با هرگونه تكنولوژي، همچون باورها، ارزشها و معرفت سنتي خود را حفظ كنند و چنين تحولاتي اجتناب ناپذير است. كشور ما نيز با اين تحولات دست به گريبان است. تحولات تكنولوژي اطلاعاتي و ارتباطي به گونه هاي مختلف خود را ظاهر مي كند. مسئله ديگر اين است كه سرعت تحولات اجتماعي كه در سايه پيشرفتهاي تكنولوژيكي صورت مي گيرد، بسيار زياد است. درنتيجه لايه هاي اجتماعي متمايز را تا حد زيادي دگرگون مي كند و باورها، گرايشها، خاستگاهها و وضعيت اقتصادي را نيز متحول مي كند. توسعه ارتباطات همچنين ساختار ممنوع و مجاز را نيز در هم شكسته است. البته توسعه جنبه هاي مثبت و منفي فراواني دارد و همانند شمشير دو لبه است. در عصر ارتباطات، نسل جوان مجذوب محصول عصر ارتباطات مي شوند؛ در حالي كه نسل گذشته را چندان برنمي انگيزد، زيرا آنان بيش از مجذوب شدن، احساس نگراني مي كنند. نگراني از پيامدهاي نامطلوب، زيان بار و ضدفرهنگي اين پديده ها، نگراني بي موردي نيست؛ چون فرجام كار، جذب شدن نسل جوان و ارتباط برقرار كردن با اين عوامل است. مسائلي چون تهيه، خريد و به كارگيري و نحوه استفاده از اين پديده ها نيز موجب بروز مشكلاتي در ارتباط عاطفي، روحي و فكري دو نسل در محيط خانواده مي شود و در مواردي نيز منجر به برخوردهاي ناخواسته ميان آنها مي شود. اين امر موجب مي شود كه نسل جوان حتي در احتمال بدآموزي پديده هاي مذكور ترديدي به خود راه ندهد و نسل گذشته نيز تلاشي در يادگيري و استفاده صحيح از آن نكند. بنابراين معادله اي كه در آن نسل جوان جذب فن آوري پيشرفته ارتباطات مي شود و نسل گذشته از آن فاصله مي گيرد به مروز زمان منجر به جدايي و شكاف نسلها از يكديگر مي شود.
به طور كلي، سه عامل نسل پيشين (گذشته)، نسل پسين (جديد) و موقعيت و شرايط امروزي با هم ارتباط پويايي دارند و مي توانند همديگر را تشديد يا تضعيف كنند و به نظر مي رسد كه اين سه عامل مي توانند نقش تعيين كننده اي در بروز يا عدم بروز شكاف نسل ها در جامعه ايفا نمايند.
مؤلفه هاي تشخيص شكاف نسلها:
در بوجود آمدن شكاف نسلها علاوه بر عواملي كه پيش تر ذكر شد، مي توان مؤلفه هايي را براي تشخيص آن در نظر گرفت. با مشاهده اين علايم و مؤلفه ها مي توان به شدت و حدت اين شكاف پي برد. هميشه از قديم گفته اند: «علاج واقعه قبل از وقوع آن است». در اين مورد نيز مي بايست مؤلفه ها را در نظر داشت تا با بروز آن، بلافاصله به راه چاره انديشد و تا مزمن تر نشدن آن، جلوي آن را گرفت. چرا كه با پيشرفت شكاف نسلها در جامعه، اصطكاك و فرسايش ميان نوجوانان و جوانان با خانواده و جامعه بيشتر و بيشتر مي شود و موجب بروز مشكلات عديده اي در حوزه هاي فرهنگي، اجتماعي و... خواهد شد. گفتني است كه وجود يك مؤلفه از مؤلفه هاي زير لزوماً به معناي شكاف نسلها نيست، بلكه اجتماع همزمان تعدادي از اين عوامل مي تواند دلالت بر وجود اين پديده داشته باشد.
حال به مؤلفه هاي تشخيص شكاف نسلها مي پردازيم:
¤ كاهش ارتباط كلامي
يكي از مؤلفه هاي تشخيص بروز شكاف نسلها، كاهش و يا حتي از بين رفتن ارتباط كلامي يا گفتگو ميان نسل گذشته با نسل جديد است. ارتباط كلامي، يكي از انواع ارتباط هاي مؤثر و رايج در مناسبات انساني است. ارتباطي كه متكي بر تفاهم و صميمت باشد، دنياي دروني دو نسل را به يكديگر پيوند مي دهد. اما اگر ارتباط كلامي ميان اين دو نسل كم باشد و اين امر به طور مستمر و مداوم عميق تر شود، تا حد زيادي بيانگر جدايي نسل گذشته با نسل جوان است و اين امر زماني برطرف مي شود كه يكي از طرفين ابتكار عمل را به دست بگيرد و روند گفتگو را با موفقيت تداوم ببخشد. موضوع پيشرفت تكنولوژيهاي نوين ارتباطي همچون اينترنت، ماهواره، بازيهاي رايانه اي و... نيز مي تواند عاملي در كاهش ارتباط كلامي باشد، چرا كه امروزه خانواده ها ديگر مانند گذشته دور يكديگر جمع نمي شوند و هر يك از اعضاي خانواده به خصوص نوجوانان و جوانان، مشغول فعاليت و يا پر كردن اوقات فراغت خود با اين وسايل هستند و كمتر با والدين خود ارتباط كلامي برقرار مي نمايند.
¤ اختلال در فرآيند همانند سازي
از ديگر مؤلفه هاي تشخيص شكاف نسلها، اختلال در فرآيند همانندسازي ميان دو نسل است. يعني اينكه الگوپذيري نسل جديد از نسل گذشته دچار مشكل شده است. در زمانهاي دورتر، دو نسل متواتر از يكديگر الگوبرداري مي كردند؛ يعني جوانان، والدين را الگوي خود قرار مي دادند و همانند آنها عمل مي كردند و از تجربيات ارزشمند والدين استفاده مي جستند. ولي امروزه جوانان، ديگر مانند گذشته اين كار را انجام نمي دهند؛ زيرا والدين خود را عقب تر از زمان حال مي دانند و ارايه نقطه نظرات و پيشنهادهاي آنان را قبول ندارند، لذا به سراغ شخصيت هاي ديگر كه از طريق اينترنت، ماهواره و... معرفي مي شوند، مي روند و راه آنها را براي آينده خود انتخاب مي كنند. به هر حال انتخاب الگو از اين گونه وسايل مي تواند تبعات منفي در پي داشته باشد و درگيري ميان دو نسل را افزايش دهد.
¤ كاهش فصل مشتركهاي عاطفي
يك خانواده ايده آل، خانواده اي است كه در آن والدين و نوجوانان و جوانان داراي يك ارتباط مناسب و دو سويه روحي، رواني و عاطفي باشند. چنانچه اين ارتباط ضربه خورده و يا كاهش يابد، مي تواند نوجوانان و جوانان را از خانه و خانواده دور كرده و به دام افراد شياد و فرصت طلب انداخته و آنها خلا اين ارتباط عاطفي را پر نمايند. كما اينكه هر روز شاهد افزايش فرار پسران و دختران از كانون گرم خانواده ها هستيم كه عواقب دردناك، نامعلوم و تاسف بار آن را همگي ما مي دانيم و بر آن واقفيم. به هر حال چنانچه نسل گذشته و جديد در بخشي از موقعيت هاي خوب، دلپذير و جذاب زندگي و بالعكس، موقعيت هاي دشوار، تلخ و پيچيده، در كنار يكديگر باشند و از مصاحبت با هم بهره مند باشند، به معناي آن است كه فصل مشتركهايي با يكديگر دارند. همچنان كه وجود فصل مشتركهاي عاطفي، عامل پيوند نسلهاست، كاهش و فقدان آن نيز موجب شكاف است.
¤ بي تعهدي به فرهنگ خودي
پيشرفت فناوريهاي نوين و گسترش وسايل ارتباط جمعي در جامعه، موجب شده است كه فرهنگها از مرزهاي جغرافيايي كشورها فراتر رفته و بر فرهنگ ديگر كشورها تاثير بگذارند. با توسعه تهاجم فرهنگي دشمنان اين مرز و بوم از طريق همين وسايل ارتباط جمعي، نوجوانان و جوانان ما مورد حمله قرار مي گيرند و آنها را از فرهنگ خودي دور مي كنند. بنابراين با ايجاد شكاف نسلها و دور شدن دو نسل از يكديگر، ديگر نسل گذشته نمي تواند فرهنگ اصيل خود را به نسل بعدي منتقل نمايد و نسل جديد به سمت و سوي فرهنگ بيگانه سوق پيدا مي كند و هيچ گونه تعهدي نسبت به فرهنگ خودي از خود نشان نمي دهد. در نتيجه جوانان با فرهنگ سنتي درگير مي شوند و به سراغ متفكراني مي روند كه آنان نيز شالوده شكن هستند و با روحيه نفي كنندگي به طرح مساله مي پردازند.
¤ نداشتن درك متقابل دو نسل از يكديگر
نداشتن درك متقابل دو نسل از يكديگر موجب مي شود كه نسل جديد ديگر به پند و نصيحت هاي نسل گذشته اعتنايي نكرده و نسل جديد اين نصيحت ها را تاريخ گذشته دانسته و راه چاره را در مشورت با غيرخانواده جستجو كند كه اين موضوع مي تواند خطرناك و عاملي براي بروز ناهنجاريهاي اجتماعي باشد.
فصل مشترك گفتگوي ميان دو نسل نبود «درك» از طرف مقابل است؛ نه تنها جوانان، والدين و مسئولان و خلاصه بزرگ ترها را متهم به عدم درك روحيات، آرزوها و شرايط جديد زندگي مي كنند بلكه گروه مقابل نيز جوانان و نوجوانان را به نداشتن قدرت درك همين امور متهم كرده و پدرانه نصيحت مي كنند كه تا با دقت بيشتري به اين مسائل بينديشند و نظرات آنها را آويزه گوش خود سازند. خلاصه آنكه نظرات عموم مردم را از هر گروه و رده اي كه جويا شويم، همگي از شكاف ميان دو بخش جمعيت كشور يعني ميان جوانان و سالخوردگان سخن مي گويند. والدين از تفاوت كودكانشان با خودشان سخن مي گويند و به شدت نگران آينده نامعلومي هستند كه فرزندانشان در يك زندگي متفاوت خواهند داشت، آينده اي كه به نظر آنها امكان همزيستي و درك متقابل ميان آنها را با يكديگر ناممكن مي سازد.
نابردباري نسلها
از ديگر مولفه هاي تشخيص شكاف نسلها، نابردباري و نداشتن تحمل يا سعه صدر در مقابل لغزشها و خطاهاي نسل جديد است. نسل جديد مانند هر نسلي داراي خطا و لغزش است؛ اما نسل گذشته كه حافظه اي كوتاه مدت دارد و گذشته خود را به ياد نمي آورد، نمي تواند لغزش را امري طبيعي بداند و آن را قبول كند. اين امر باعث نداشتن تحمل در مقابل لغزشها شده و هر لغزش كوچكي غيرقابل تحمل و شايد غيرقابل بخشش مي شود. نپذيرفتن و نابردباري و نداشتن تحمل اين مسائل، موجب شكاف و نيز سكوت و بي تفاوتي مي گردد. سكوت و بي تفاوتي در مقابل خطاها هم به اندازه پرخاشها و بي صبري كردن با اهميت است؛ براي اينكه حساسيت را در نسل جديد از بين مي برد كه مي تواند اين موضوع خطرناك باشد. اگر اين مشخصه ها و مولفه ها در نسل گذشته و نسل جديد وجود داشته باشد، زمينه ساز شكاف خواهد بود.
¤ حضور نداشتن نسل جوان در مشاركتهاي اجتماعي
انسانها موجوداتي اجتماعي هستند و بدون كمك به يكديگر نمي توانند به حيات خود ادامه دهند، بنابراين نيازمند مشاركت در امور اجتماعي هستند. يكي از عوامل مهم پيشرفت هر جامعه اي، مشاركت همه جانبه آحاد مردم در زمينه هاي مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي است كه مي تواند بستر مناسبي را فراهم نموده تا آن جامعه به نقطه ايده آل خود برسد. حال اگر اين جامعه با عارضه اي با عنوان «شكاف نسلها» مواجه باشد، ديگر نسل جديد رهرو نسل پيشين خود نخواهد بود و تمامي زحمات و مشقت هايي كه نسل گذشته براي رسيدن به نقطه مطلوب طي كرده است، از ميان خواهد رفت. بنابراين از مولفه هاي ديگر تشخيص شكاف نسلها حضور نداشتن نسل جوان در مشاركتهاي اجتماعي است. كشوري پيشرفته محسوب مي شود كه نسل جوان آن دوشادوش نسل گذشته در امور اجتماعي جامعه خود مشاركت داشته باشد.

 



براي كلاس اولي ها هديه بخريد

خوشبختانه در اين سال ها اكثر كودكان قبل از ورود به مدرسه با محيط هايي نظير مهد كودك و پيش دبستاني آشنا مي شوند و لذا اضطراب كمتري براي ورود به مدرسه دارند.
مشكل ترس از مدرسه بيشتر براي بچه هايي به وجود مي آيد كه قبلا به مهد كودك و يا پيش دبستاني نرفته اند. روان شناسان به والدين همه كودكاني كه امسال براي اولين بار به مدرسه مي روند توصيه مي كنند سعي كنند با تعريف از جذابيت هاي محيط مدرسه و نيز تعريف خاطره هاي قشنگ و به يادماندني خود از مدرسه، آن را براي كودكان خود محيطي زيبا و دوست داشتني جلوه دهند.
والدين بايد روزهاي اول را با نوآموزان به مدرسه بروند. والدين بايد از قبل يك اسباب بازي دوست داشتني را براي كودك خود تهيه كنند و يا در همان مسير مدرسه براي او يك كادو بگيرند و به او بدهند تا كودك بتواند با بهره گيري از شيريني اسباب بازي جديد تلخي دوري از خانواده را فراموش كند.
البته پدر و مادرها بايد توجه داشته باشند كه نبايد از قبل قول اسباب بازي خريدن را به كودكان خود بدهند تا آنها با اين بهانه به مدرسه بروند و در واقع به خريدن هديه عادت كنند.
بچه ها بايد شب قبل از ورود را به خوبي بخوابند. متأسفانه برخي خانواده ها صبح روز حضور در مدرسه كودك خود را به شكل ناخوشايندي از خواب بيدار مي كنند و او را با عجله به مدرسه مي برند و حتي سعي مي كنند كه با اجبار او را راضي به مدرسه رفتن بكنند، همه اين كارها كاملا اشتباه است و باعث مي شود كه كودك از محيط مدرسه فراري باشد.البته اين را همواره بايد در نظر داشته باشيم كه وقتي كودك را از محيط خانه دور كنيم و به مكان جديدي ببريم لازم است كه آن محيط تا آنجا كه امكان دارد با محيط خانه مشابه باشد، پس معلم ها بايد مانند پدرها و مادرهاي واقعي بچه ها به استقبال آنها بروند، آنها را در آغوش بگيرند و به آنها محبت كنند.
معلم هاي مدرسه نبايد در روزهاي اول از بازي گوشي هاي بعضي از بچه ها خسته و عصباني شوند. فضاي فيزيكي مدرسه هم بايد با نصب تصاوير قشنگ، رنگ آميزي و تميز و زيبا كردن آماده پذيرش دانش آموزان باشد. بهتر است كه در روزهاي اول مدرسه كودكان كلاس بندي نشوند و سريع به سراغ كتاب و درس و مشق نروند بلكه روزهاي اول صرف بازي كردن با بچه ها و خواندن شعر و سرود شود تا نوآموز آرام آرام به مدرسه و دوري از خانواده و بازي كردن با همسالان عادت كند.

 



عادت هاي مرگبار

خلق و خوي هرفرد مي تواند روي سلامت جسمي وي تاثير بگذارد. ويژگي هاي شخصيتي انسان بسيار بيشتر از تعيين چرخه هاي اجتماعي در زندگي وي تاثيرگذار هستند.
اين ايده كه رفتار با شخصيت مي تواند در بلندمدت روي سلامت انسان تاثيربگذارد موضوع تازه اي نيست اما دراين مقاله ميزان اين تاثيرگذاري مورد بررسي قرارگرفته است.
محققان مي گويند: درحالي كه افراد عصبي زودتر تحليل مي روند و جان خود را به خطر بياندازند، برخي از افراد نيز به دليل ويژگي هاي شخصيتي خاص خود ممكن است بيشتر عمر كنند.
دراين تحقيق، پژوهشگران هفت نوع تفكر را عنوان كرده اند كه سلامت فرد را به خطر مي اندازد و بر جسم انسان تاثيرات نامطلوبي برجاي مي گذارند كه عبارتند از:
-استرس: هركاري مي كنيد اجازه ندهيد اين فهرست شما را نگران كند چون تحقيقات نشان مي دهد استرس و نگراني در طولاني مدت مي تواند كشنده باشد بويژه استرس هاي محل كار كه احتمال ابتلا به بيماريهاي قلبي،آنفلوآنزا، سندرم متابوليك و افزايش فشارخون را تشديد مي كند.
غصه و تقدير: اندوهگين بودن نه تنها ازنظر اجتماعي مضر است بلكه تاثير جسمي نامطلوبي نيز دارد. مطالعات نشان مي دهد افراد مبتلا به بيماريهاي عروقي اگر اندوهگين و غصه دار باشند زودتر مي ميرند. محققان مي گويند؛ نوع شخصيت روي سيستم ايمني بدن و همچنين سيستم واكنش به استرس در انسان تاثير مي گذارد.
اضطراب: محققان مي گويند؛ براساس يافته هاي علمي، نرخ ابتلا به زوال عقل و آلزايمر در افرادي كه كمتر مضطرب مي شوند، پايين تر است. تحقيقات نشان داده است، خطر ابتلا به زوال عقل در سالمنداني كه آرام هستند، 50 درصد كاهش مي يابد.
فقدان خويشتن داري: آيا وقت ملاقاتتان ديرشده و يا نمي توانيد كارهايتان را منظم كنيد و به اين خاطر كنترل خود را از دست داده ايد؟ پس بدانيد كه اين عدم خويشتن داري مي تواند به سلامت شما آسيب برساند. محققان مي گويند انسانهاي خوددار نسبت به ديگران عمر طولاني تري دارند.
دلواپسي: افراد به شدت عصبي كه دائما نگران و مضطرب و مستعد ابتلا به افسردگي هستند به طور متوسط زودتر مي ميرند. بعلاوه بر اين افراد اغلب بيشتر سيگار مي كشند به اميد اين كه سيگار اضطراب آنها را كاهش دهد اما متاسفانه با اين كار عمر خود را كوتاه مي كنند.
بي هدفي در زندگي: اگر احساس مي كنيد در زندگي خود هدفي نداريد بايد بدانيد كه زمان سكونتتان بر روي كره زمين يا به عبارتي عمرتان كوتاه خواهدشد. پژوهش ها نشان مي دهد؛ كساني كه اهداف بالايي در زندگي دارند به زوال عقل مبتلا نمي شوند و ديرتر هم مي ميرند.
بدبيني: بدبيني و بدگماني نسبت به ديگران يك ويژگي شخصيتي است كه به گفته دانشمندان به خصومت و دشمني بازمي گردد و خطر ابتلا به بيماريهاي قلبي را افزايش مي دهد. اين افراد اغلب در رفتار مردم انگيزش هاي خصمانه پيدا مي كنند. دكتر بويل در مطالعات خود نشان داده افراد بدبين 25 درصد بيش از ديگران درمعرض ابتلا به بيماريهاي قلبي هستند وبه مراتب استرس بيشتري را در طول زندگي تجربه مي كنند.
اگر شما هم صادقانه تصور مي كنيد كه هركدام از اين مشكلات را داريد، از همين امروز به خاطر سلامت خودتان هم كه شده براي رفع آن تلاش كنيد.

 



عواقب مرگبار استفاده بي رويه از «ام آر آي» و «سي تي اسكن»

سازمان غذا و داروي آمريكا اعلام كرده است: استفاده از گروهي از داروهاي تزريقي كه در آزمايش تشخيصي «ام آر اي» به كار مي رود، مي تواند با عواقب مرگبار همراه شود.
شديدترين برچسب هشدار بر ماده حاجب شامل «گادولينيوم» نصب شده كه نسبت به استفاده از اين مواد در بيماران كليوي شديدا هشدار خواهد داد.
ام آر آي و سي تي اسكن دستگاههاي تشخيصي هستند كه براي ديدن داخل بدن برشهايي از مقطع هاي مختلف بدن را نشان مي دهند
گاهي اوقات برخي از مواد حاجب كه در عكس به صورت سفيد ديده مي شوند، براي ديدن بهتر احشاء استفاده مي شوند. استفاده از ماده حاجب در بيماران كليوي مي تواند موجب صدمه شديد به كليه ها شود.
مقامات وزارت بهداشت آمريكا گفته اند: «تغييرات اخير برچسب هايي كه روي اين داروها بايد نصب شوند براي استفاده درست تر از اين مواد است.»
آنها در بيانيه اي به وجود يك سندرم نادر اشاره كردند كه چشم، احشاء، مفاصل و كليه را گرفتار مي كند و گاهي اوقات موجب مرگ بيمار مي شود.
سندرم مذكور درمان نداشته و در صورت وقوع نياز به پيوند كليه دارد. نام اين سندرم «نفروژنيك فيروزينگ درموپاتي» است.
ظرف بيست سال گذشته پنج نوع ماده حاجب توسط اداره غذا و داروي آمريكا تأييد شده است. براساس دستورالعمل اخير پزشكان بايد قبل از استفاده از اين داروها بيماران كليوي را شناسايي كنند.
استفاده بي رويه از دستگاههاي تشخيصي پزشكي در آمريكا يكي از مشكلات بزرگ نظام بهداشتي اين كشور است.
صرف نظر از هزينه بالا استفاده از سي تي اسكن مي تواند احتمال سرطان را افزايش دهد.
برخي از دستگاه هاي پزشكي آمريكا بيش از حد معمول اشعه به بيمار وارد مي كنند كه در درازمدت مي تواند با خطر سرطان همراه شود.

 



سبزي ها را بخار پز كنيد

سبزي هاي سبز رنگ اسيدفوليك ناپايدار دارند كه براي حفظ آن، سبزي ها بايد به صورت بخارپز استفاده شود و در طبخ غذا در اواخر پخت اضافه شود كه اسيد فوليك آن شود.
فولات (اسيد فوليك) در اكثر سبزي هاي برگ پهن يافت مي شود و در تكثير سلول ها به خصوص سلول هاي بافت هايي مانند مخاط روده، DNA و پوست اهميت دارد.
محل ذخيره اسيد فوليك كبد است و مشكلات گوارشي، زخم معده و استفاده بيش از حد از نوشيدني هاي الكلي باعث كمبود اسيد فوليك در بدن مي شود.
مصرف منابع ويتامين C همراه با اسيد فوليك باعث تثبيت آن در بدن مي شود. در عوض كمبود اسيد فوليك باعث كم خوني مي شود زيرا گلبول هاي قرمز خون بيش از حد بزرگ و نابالغ باقي مي مانند و باعث افزايش هموسيستئين خون كه زمينه را براي ايجاد بيماري هاي قلبي و عروقي فراهم مي كند، مي شود.
سبزي هاي سبز رنگ اسيد فوليك ناپايدار دارند و توصيه مي شود براي حفظ آن، سبزي ها را به صورت بخارپز استفاده كنند و در طبخ غذا در اواخر پخت اضافه شود كه سبب حفظ اسيد فوليك آن مي شود.

 



چند توصيه براي كساني كه ساعت ها با رايانه سروكار دارند

اگر بيش از دو ساعت در روز از رايانه استفاده مي كنيد، احتمال دارد كه به «سندرم بينايي رايانه اي» مبتلا باشيد.
سندرم بينايي رايانه اي يا «CVS» شامل علائمي است كه در پي استفاده طولاني مدت از رايانه و ابزار الكترونيكي دستي، iphoneها و ipodforها در طول روز و به طور مكرر بروز مي كنند.
مهمترين علائم اين سندرم عبارت از خستگي چشم، خشكي و تحريك پذيري چشم، خستگي عمومي بدن و سردردهاي مكرر هستند.
پزشكان چند راه كار مفيد براي بهبود و كاهش خستگي چشمي در مبتلايان به اين سندرم ارائه كرده اند.
1- كساني كه ساعات طولاني جلوي رايانه مي نشينند بايد پلك بزنند با اين كار اشك ها در چشم جريان پيدا مي كنند و نه تنها از خشكي چشم جلوگيري مي كند بلكه اشك ها به طور طبيعي خاصيت درماني دارند.
2- استفاده از قانون 20/20/20 است. به اين معني كه هر 20 دقيقه 20 ثانيه به نقطه اي در مسافت 20 فوتي خيره شويد تا چشم هايتان استراحت كنند.
3- اطمينان از وجود نور مناسب در محيط است. بهتر است نور مناسب از بالاي سر و در محدوده ميز كار بتابد و نبايد به خود فرد بتابد. همچنين بايد صفحه مونيتور را طوري قرار دهيد كه نور پنجره يا چراغ از آن منعكس نشود.
در پايان نيز تأكيد مي شود كه موقعيت مناسب قرار دادن مونيتور، 15 تا 20 درجه پايين تر از سطح چشم هاست كه 20 تا 28 اينچ هم بايد از چشم ها فاصله داشته باشد.

 



زايمان در آب

زايمان در آب باعث احساس سبك وزني، شناوري، توانايي تحرك بيشتر، قابليت قرار گرفتن در وضعيت هاي مختلف، مشاركت فعال در روند زايمان، كاهش ترس، خشم و اضطراب مي شود.
براي مادري كه زايمان را در آب انجام مي دهد. ترس، خشم و اضطراب از زايمان به شدت كاهش مي يابد و حس پذيرش نوزاد در وي افزايش مي يابد.
مادري كه زايمان در آب را انجام داده است، اثرات آرامبخشي، اطمينان بخشي و لذتبخشي كه آب به وي مي دهد را لمس مي كند.
علاوه بر ترس از درد زايمان باورهاي نادرست از روند زايمان نيز موجب اصرار زنان باردار به سزارين مي شود. آگاهي زنان باردار از شيوه هاي تسكين درد زايمان بسيار كم است و اغلب آنها به عنوان تنها جايگزين، عمل جراحي سزارين را انتخاب مي كنند.
از جمله موفق ترين اين روش ها، زايمان در آب است كه به عنوان يك روش غيرتهاجمي، غيردارويي و طبيعي همراه با كاهش بالقوه درد زايمان است و اثر بي وزني آب باعث به وجود آمدن فشار يكسان بر تمام اعضاي بدن مي شود.
در حين انجام زايمان در آب عامل زايمان عملكردي به مراتب آسان تر از زايمان بر روي تخت داشته و از ميزان مداخلات پزشكي حين زايمان كاسته خواهد شد. اثرات آرامش دهنده آب باعث كاهش اضطراب، ترس مادر و باعث كاهش درد زايمان نيز مي شود.
از اثرات مثبت زايمان در آب احساس سبك وزني، شناوري، توانايي تحرك بيشتر، قابليت قرار گرفتن در وضعيت هاي مختلف، مشاركت فعال در روند زايمان، كاهش ترس، خشم و اضطراب است.

 



قرص هاي ضدبارداري را خودسرانه مصرف نكنيد

قرص هاي ضدبارداري را بدون مشاوره پزشك و خودسرانه مصرف نكنيد؛ چرا كه سابقه داشتن بيماري فرد توسط پزشك بايد بررسي شود.
مصرف خودسرانه قرص هاي ضدبارداري در مجموع باعث سرگيجه و تهوع و استفراغ مي شود و بر روي معده اثر مي گذارد.
بعضي از زنان كه مبتلا به بيماري هايي مانند سرطان پستان، مشكلات و خونريزي هاي رحمي، سردرد ميگرني در سنين بيش از 35 سال و چربي خون هستند به طور كامل از مصرف خودسرانه قرص هاي ضدبارداري منع مي شوند.
همچنين زناني كه به دلايلي تحت عمل جراحي قرار گرفته اند و نياز به بي حركتي و استراحت كامل دارند، بايد از مصرف خودسرانه اين قرص ها خودداري كنند.
بيماري هاي دريچه قلب و فشار خون بالا، مشكلات كبدي، عروقي و مغزي از ديگر بيماري هايي است كه زنان مبتلا به آنها بايد به طور كامل از مصرف خودسرانه قرص هاي ضدبارداري خودداري كنند.
همچنين زناني كه مبتلا به بيماري هاي ديگري مانند صرع، افسردگي شديد، ميگرن حتي بدون علايم عصبي هستند زنان شيرده، بيماري هاي دريچه اي بدون عوارض قلبي، زنان سيگاري، توده پستاني كه هنوز تشخيص داده نشده و مبتلايان به بيماري هاي دريچه اي بدون عوارض قلبي از مصرف خودسرانه قرص هاي ضدبارداري منع مي شوند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14