(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 28 شهريور 1389- شماره 19743

قرآن سوزي، قطعه اي از پازل آمريكايي «جنگ صليبي»
آنهايي كه الفباي سياست و غيرت نمي دانستند
واكاوي جريان مذاكره با آمريكا (3 و پاياني)



قرآن سوزي، قطعه اي از پازل آمريكايي «جنگ صليبي»

غلامحسين طاهري
هر چند آمريكا و اذنابش در موضوع اهانت به قرآن كمي سرمست است اما مسلمان جهان پاسخ اين هتاكي را مي دهند و آمريكا را از اقدام خود پشيمان مي كنند.
مسلمانان از سراسر جهان بايد با وحدت و يكپارچگي و به صورت كاملا هماهنگ در قبال اين حركت احمقانه بپاخيزند و آن را محكوم كنند و چنان درسي به آمريكا و عوامل فريب خورده آنان دهند كه ديگر دست به اين حركت نزنند.
به يقين خشم و انزجار مسلمانان، آمريكا را از اين حركت پشيمان خواهند كرد و جهان اسلام بايد به زودي پاسخ و واكنش قاطعي از خود نشان دهد.
اهانت به ساحت مقدس قرآن در واقع به معناي خودسوزي فرهنگي غرب است چرا كه اهانتي چنين بي شرمانه به كلام پروردگار آسمان ها و زمين جز گرفتار شدن در آتش جهنم و قهر او دستاورد ديگري به دنبال نخواهد داشت. هر چند بايد با قاطعيت اذعان كرد.
هتك حرمت قرآن كريم اقدامي وحشيانه و نشانگر بربريت در عصر مدرن است و مدعيان آزادي و دموكراسي، با سكوت در مقابل بي احترامي به كتاب مقدس مسلمانان، سبب تحريك عواطف انسان هاي آزادي خواه و تشديد موج جديد تنفر و انزجار جهاني، عليه آمريكا شدند. با اين حال به گفته يكي از بزرگان.
قرآن، نور الهي است كه با اين هتاكي ها هيچ گاه خاموش نخواهد شد، بلكه بر تلالو آن افزوده مي شود. قرآن كتابي است كه انبياء بزرگ الهي را به رسميت شناخته و آنان را تصديق كرده است.
هر چند اقدام شيطاني چند جاهل در هتك حرمت بزرگترين و كامل ترين كتاب آسماني و معجزه جاويد پيامبر اكرم (ص) حركتي نيست كه به سادگي بتوان از كنار آن گذشت. با اين حال عواقب ناشي از اين گونه حوادث ناگوار را نمي توان به زودي پاك كرد. اهانت به قرآن ريشه فرهنگي و سياسي دارد؛ به طوري كه انقلابي در ايران براساس اسلام شكل گرفته و استكبار همواره درصدد ضربه زدن به آن مي باشد از سوي ديگر آنچه موجب تاسف است عدم عكس العمل هاي مناسب بعضي از دولت هاي اسلامي و حتي برخي از علماي اسلام است كه تحت تاثير سياست هاي حاكم بر كشورشان سكوت كرده اند: متاسفانه رنگ سياسي، حاكم بر رگ ديني و مذهبي آنان شده است. در واقع اين اقدام ننگين آغاز فرهنگ سوزي غرب به حساب مي آيد.
ريزش پايه هاي ديكتاتوري ليبرال دموكراسي غرب كه با ظهور انقلاب اسلامي آغاز شده است، روز به روز سرعت گرفته و جدي تر مي شود، كه قرآن سوزي نشانه اي از مقاومت مذبوحانه در برابر اين زوال سياسي - فرهنگي است. جنايات صهيونيست هادر لبنان و فلسطين، هتاكي هاي كوچك و بزرگ ياوران صهيون به آيين آسماني اسلام در اقصي نقاط جهان، تيشه اي است كه ريشه هاي امپراتوري هژمونيك آمريكا را پيش از اين از بن زده است.
و امروز؛ بي شرمانه و آشكارا در برابر ديدگان جهاني، قرآن، كتاب آسماني نزول يافته بر پيامبر رحمت و مغفرت را هتك حرمت مي كنند، اقدامي كه نتيجه آن چيزي نخواهد بود جز تمدني سوخته از غرب، كه همگي آن را خواهيم ديد.
دشمنان اسلام و قرآن بدانند كه اين اقدام نه تنها ذره اي از عظمت قرآن نخواهد كاست، بلكه دل هاي گمراه بيشتري را به سوي خود جذب خواهد كرد.
آنهايي كه اديان الهي را به سخره گرفتند و سعي مي كنند انديشه هاي غلط خود را از اين طريق به دنيا القا كنند، سخت در اشتباه هستندچرا كه تعدي و مخالفت با قرآن و ساير اديان الهي به تعدي تماميت انسانيت و بي حرمتي به آنها است.
حركت دون پايه كشيش آمريكايي كه در پشت پرده آن دست هاي آلوده رژيم صهيونيستي را مي توان مشاهده كرد، و اين اتفاقات يعني اهانت به قرآن در برخي از ايالات آمريكا نه تنها نشان از بي حرمتي ها و جهل معاصر بلكه اتفاقي غيرقابل تحمل است كه وقاحت رژيم صهيونيستي را در مبارزه با اديان الهي به ويژه اسلام نشان مي دهد. در واقع اين مقدمه فرهنگ سوزي غرب محسوب مي شود. نگارنده در بررسي بسياري از رسانه هاي ديداري، شنيداري و نوشتاري به اين نتيجه رسيدم كه ريشه يابي بسياري از جريان سازي ها از طريق رسانه ها عليه جهان اسلام شكل مي گيرد. اين رسانه ها كه عمدتاً وابسته به محافل صهيونيستي بوده اند با جعل يا انتشار عامدانه برخي اطلاعات، اقدام به ايجاد محور فشار عليه اعتقادات مسلمانان كرده و بيشتر رسانه هاي بين المللي تحت تاثير فضاي ايجاد شده، به دنباله روي از آن مسئله و دامن زدن به بحران خبري و سياسي پرداخته اند. در سال هاي اخير، با محوريت يافتن مسائل اسلام و مسيحت، فعاليت هاي شبكه سازي جنگ سرد ايالات متحده و انگليس، امروزه براي نبرد با اسلام و حكومت هاي اسلامي خصوصاً ايران به كار برده مي شود.
در سطح استراتژيك، ايالات متحده در آغاز جنگ سرد دريافت كه شبكه سازي بايد بخشي حياتي از استراتژي همه جانبه آن باشد. آمريكا اين استراتژي را در قالب پروژه ترويج دموكراسي انجام مي دهد كه مدلي براي مقابله با جهان اسلام است. نكته مهم در اين زمينه اين است كه امروزه، گروه ها و اشخاص در ايالات متحده و اروپا در قالب طرح ترويج دمكراسي و اسلام اروپايي در حال سازماندهي خود براي مبارزه با اسلام هستند.
در برخي موارد، ممكن است دولت ايالات متحده مجبور به اتخاذ نقشي فعال تر در شكل دهي به شبكه ها باشد. كنگره آزادي فرهنگي در دوران جنگ سرد كه مثالي بسيار موفق به حساب مي آمد، مي تواند نمونه خوبي از چگونگي متحد ساختن گروه هاي پراكنده و شخصيت هاي همفكر در يك شبكه بين المللي قدرتمند با حمايت مالي و سازمان دهي محدود ايالات متحده باشد. امروزه هدف آمريكا از اين اقدام عبارت از ايجاد سازماني دائمي و چند مليتي است كه بتواند در نقش يك سكوي فكري براي ترويج دموكراسي آمريكايي در جهان اسلام خدمت كند.
به طور كلي، آمريكا براي موفقيت شبكه سازي در كشورهاي اسلامي به خصوص جمهوري اسلامي ايران بر يك استراتژي كلي تاكيد دارد و آن تلاش براي معكوس كردن جريان ايده ها است. در اين رابطه مطالب و كتاب هاي مهم متفكران و روشنفكران غربي در ميان مسلمانان مهاجر در تركيه، اندونزي و به ويژه ايران با هدف ترويج اسلام غربي به زبان عربي ترجمه و در سطحي گسترده انتشار مي يابد.
علاوه بر اين شماري از محققان آمريكايي نيز مي كوشند تا ثابت كنند كه جنگجويان حاضر در ميان مسلمين معاصر، تبلور امروزين تروريست هاي صدر تاريخ اسلام هستند!
با اين نوع استدلال ها، كارشناسان آمريكايي تأكيد مي كنند از آنجايي كه آمريكا و ديگر كشورهاي غربي به طور مستقيم توان زيادي براي تأثيرگذاري بر مسلمانان ندارند، بايد از خود كشورهاي اسلامي براي مقابله با اسلام استفاده كنند در اينجاست كه اين كشو رمي تواند با ترويج ايجاد شبكه هاي مسلمانان ميانه رو حامي غرب و پيگيري اقدامات مدني كمك قابل توجهي را به اين مسئله كند.
بنابر اين در نبرد ضد اسلام گرايي آمريكا، مسلمانان ميانه رو، ليبرال و سكولار با ارزش هاي منطبق با ارزش هاي ليبرال و مدرن، شركاي بالقوه اين كشور خواهند بود.
ايالات متحده آمريكا تلاش دارد تا با انجام اقدامات مدني عليه كشورهاي اسلامي از جمله ايران به شيوه اي نرم بر منابع قدرت جهاني مسلط شود.
در مجموع بايد گفت به رغم تنوع و تكثري كه در تئوريزه كردن راهبردهاي اين اقدام شوم و كلان فرهنگي واشنگتن در قبال مسلمانان در عرصه آكادميك و محافل فرهنگي و سياسي - رسانه اي وجود دارد، رويكرد جنگ نرم در قالب ناتوي فرهنگي، جنگ رسانه اي، قدرت نرم و شبكه سازي و اسلام هراسي از اهميت خاصي برخوردار است.
فاجعه هولناك و دهشت انگيز اهانت به قرآن كريم و پاره نمودن آن در مقابل كاخ ظلم و الحاد كه با برنامه ريزي ديوانگان قدرت و رجال بي مغز كه خود را در مسند ابرقدرتي مي دانند آن هم به وسيله خبيثي در كسوت و مسئوليت روحانيت مسيحي با همراهي انسان هايي گرگ صفت واقع شد، قلوب همه موحدان و خداپرستان و فطرت هاي پاك را جريحه دار و جامعه مسلمين در سراسر عالم را عزادار ساخت. با همه اين احوال قرآن كتاب هدايت و سعادت و رحمت است و اهانت به آن، مخالفت با همه كمالات و هدايت ها و سعادت ها و رحمت هاست. قرآن، نور و برهان و حكمت و موعظه است و سوزاندن و پاره كردن آن، اعلام هم پيماني با تمام ظلمت ها و آلودگي ها و بي منطقي هاست.
كيست كه نداند چنين عمل فجيعي در سازمان سيا و مراكز امنيتي اسرائيل طرح ريزي شده است؟ كيست كه نداند چنين عمل شنيعي كه تاريخ غرب را تا آخر سياه نمود، در كاخ سياه آمريكا و با موافقت شخص رئيس جمهور آمريكا صورت گرفته است.
و كيست كه نداند بوش رئيس جمهور سابق ايالات متحده پس ازحادثه 11 سپتامبر، با بياني صريح آغاز «جنگ صليبي» را اعلام و با حمله به دو كشور اسلامي صدها هزار مسلمان را قتل عام و آواره كرد. پس از وي، خلف او با نقابي نو و شعار تغيير وارد صحنه شد و براي همدل نشان دادن خود با مسلمانان به برخي كشورهاي اسلامي سفر كرد و عده اي نيز ساده لوحانه، ادبيات جديد دستگاه حاكمه آمر يكا را باور كرده و فراموش كردند كه اوباما، محصول همان حكومتي است كه ساير روساي جنگ افروز آمريكا، از آن بيرون آمده اند. كيست كه نداند مدير سازمان اطلاعات نظامي رژيم صهيونيستي موسوم به آمان، مدير سازمان اطلاعات داخلي شين بت، مدير سازمان امنيت عمومي شاباك، مدير مركز مطالعات راهبردي و برنامه ريزي وزارت امور خارجه (اين مركز در زمينه جاسوسي سياسي يا ديپلماتيك تخصص دارد)، مدير بخش عمليات ويژه پليس موسوم به ماتام، مشاوران خصوصي نخست وزير در امور سياسي، نظامي، امنيتي و مبارزه با تروريسم كه نابودي رژيم صهيونيستي را نزديك مي بيند طراحان اصلي اين تهاجم شوم فرهنگي هستند اما بايد گفت اين قرآن سوزي در نهايت منجر به فرهنگ سوزي غرب و اذنابش خواهد شد.

 



آنهايي كه الفباي سياست و غيرت نمي دانستند
واكاوي جريان مذاكره با آمريكا (3 و پاياني)

جواد تقوايي
در دو شماره پيشين اين مقاله جريان داخلي خواهان مذاكره با آمريكا در دوره هشت ساله موسوم به سازندگي و بخشي از دوران اصلاحات مورد بررسي قرار گرفت. در بخش سوم و پاياني، ادامه اين جريان در دوره اصلاحات و در دوره رياست جمهوري نهم و دهم بررسي شده و در پايان به اختصار به دلايل عدم مذاكره و رابطه با آمريكا از منظر رهبر معظم انقلاب پرداخته خواهد شد.
ساقيان جام زهر
اوايل خرداد ماه سال 1382 جريان دوم خرداد وقاحت را به اوج رساند و با انتشار نامه اي سرگشاده و خشن، نظام را مورد عتاب و خطاب قرارداد. اين نامه كه قرار بود محرمانه و مخاطبش رهبر انقلاب باشد، پيش از همه سر از رسانه هاي خارجي درآورد و تا مدت ها خوراك تبليغات عليه جمهوري اسلامي بود. نامه اي كه 135 نماينده مجلس ششم آن را امضاء كرده بودند، صراحتاً از رهبر انقلاب درخواست تسليم در برابر دشمن را داشت. نويسندگان نامه كذايي در راستاي پروژه ارعاب تسليم، نوشته بودند:
«اگر جام زهري بايد نوشيد، قبل از آن كه كيان نظام و مهم تر از آن استقلال و تماميت ارضي كشور در مخاطره قرار گيرد، بايد نوشيده شود و بي ترديد اين برخورد خردمندانه و متواضعانه از سوي ملت با همان پاداشي مواجه مي شود كه امام عزيز راحل روبرو شد. اين اقدام نشانه تدبير، دورانديشي، مصلحت جويي و خيرخواهي و توفيق الهي است.»!؟
حضرت آيت الله خامنه اي در آخرين ديدار با مجلس تاريخي ششم، به شكلي غيرمستقيم اما عميق پاسخ آن نامه را دادند. ايشان با كالبدشكافي پديده ترس و وحشت و تاثير آن در ميدان سياست، بزرگوارانه جنجال هاي ايجاد شده را ناشي از ترس توصيف كردند حال آنكه به نظر مي رسد عوامل ديگري نيز به طور جدي در اين روند غلط دخيل بوده اند. رهبر معظم انقلاب در تشريح تاثير عامل ترس در كارها و در مورد رابطه ايران و آمريكا فرمودند: «در شرايط مرعوب شدن، ترسيدن، مضطرب شدن، متلاطم شدن، حتي باورهاي قطعي انسان هم از ياد مي رود. انسان مرعوب، اين طور است. «جبن»، هم عقل را از كار مي اندازد، هم عزم را. انسان مرعوب و جبان، نه درست مي تواند فكر كند، نه درست مي تواند عزم و اراده خودش را به كار بيندازد؛ دائم يك قدم به جلو برمي دارد و يك قدم به عقب. اين است كه پيغمبر اكرم به اميرالمؤمنين در آن وصيت معروف خود فرمود: «ولا تشاورن جبانا. لانه يضيق عليك المخرج»؛ با آدم جبان و ترسو در هيچ كاري مشورت نكن، زيرا كه گريزگاه و دريچه فرج را بر رويت مي بندد. انسان وقتي كه مرعوب نيست، مي تواند درست فكر كند، درست تصميم بگيرد و از اين مانع عبور كند؛ اما وقتي مرعوب شد: «يضيق عليك المخرج»؛ به بكنم، نكنم دچار مي شود و خود را دست بسته تسليم مي كند.
... اگر قرار است قدرتي اين امكان توان را پيدا كند كه اخمهايش را در هم بكشد و بگويد من قوي هستم و مي زنم و مي برم و مي بندم؛ حواستان جمع باشد، انسان جا بخورد، اين جا خوردن، حد يقف ندارد؛ شما اين سنگر را عقب مي نشينيد، فرض كنيد فلان الحاقيه را قبول مي كنيد، بعد يك مطالبه ديگري را مطرح مي كنند: فلان دولت غيرقانوني را به رسميت بشناسيد! بازهمان فشارها و همان تهديدها. به مجردي كه فلان دولت غيرقانوني را به رسميت شناختيد، باز يك درخواست ديگر مطرح مي شود؛ اسم اسلام را از قانون اساسيتان برداريد! شما بايد ذره ذره عقب بنشينيد؛ اين حد يقفي ندارد. من اين موضوع را بارها به بعضي از مسئولاني كه دچار وسوسه و واهمه هايي بودند، گفته ام كه حد يقف فشار آمريكا كجاست؛ آن را مشخص كنيد، كه اگر به آن جا رسيديم، ديگر بعد از آن هيچ فشاري عليه ما نخواهد بود. من عرض كنم حد يقف كجاست؟ آن جايي است كه شما - كه چنين حقي را نه شما داريد، نه من- از طرف ملت ايران اعلام كنيد كه ما اسلام، جمهوري اسلامي و حكومت مردمي را نمي خواهيم؛ هر كسي كه شما مصلحت مي دانيد، بيايد در اين مملكت حكومت كند! اين حد يقف است؛ اول اسارت مملكت. مگر مي توانيم؟ من و شما مگر مي توانيم مملكت را به دست دشمن بدهيم؟ مگر ما چنين حقي داريم؟ اين ملت ما را براي اين سر كار نياورد.
به نظر من در امكانات و اقتدار دشمن مبالغه مي شود. نه اين كه بنده خبر ندارم؛ نه، من از اغلب شما از امكاناتي كه دارند و وسايلي كه مي سازند، بيشتر اطلاع دارم، چون اينجا مركز سيل اطلاعات گوناگون از جاهاي ديگر است و ما مي دانيم در دنيا چه خبر است. سلاح و تجهيزات و ابزارهاي جاسوسي و ابزارهاي اطلاعاتي و... براي ايجاد سيطره يك قدرت بر ملتي كه بخواهد بايستد، كافي نيست.
لذا مي بينيد كه امروز در حرفهايشان مي گويند كه بايستي از درون با ايران برخورد كرد؛ بايد اراده ها، اراده اي بر ايستادگي را سست كرد. اگر اراده يك ملت- كه در اراده مسئولينش تجسم و تجسد پيدا مي كند- سست نشود؛ هيچ كاري نمي توانند بكنند. (7/3/1382) با پايان دوره مجلس ششم، موج تبليغاتي و سياسي براي ارتباط با آمريكا تا حد زيادي فروكش كرد. البته اين روند نه بخاطر اصلاح موضع اين جريان بلكه به دليل دورشدن آنان از مصادر قدرت بود. اتمام دوره دوم رياست جمهوري خاتمي در اواسط سال 1384 پرونده مقطع دوم ماجراي ايران و آمريكا را بست، مقطعي پرفراز و نشيب و جنجالي و البته بسيار عبرت آموز كه براي كشور بي هزينه نيز نبود.
دوره سوم
روي كارآمدن دولت نهم به رياست دكتر احمدي نژاد فصل جديدي از سياست خارجي را در نظام جمهوري اسلامي گشود. دولت نهم با اتخاذ رويكرد تهاجمي و غيرانفعالي دراين ميدان موفق شد دستاوردهاي خوبي را بدست آورد. اصرار مسئولين بر احقاق حقوق كشور بخصوص در موضوع فعاليت هاي صلح آميزهسته اي و تن ندادن به خواسته هاي فراقانوني غرب در اين زمينه و اتخاذ برخي مواضع مانند نفي هولوكاست، تنش ها ميان تهران و واشنگتن را افزايش داد.
دراين مقطع نيز اين موضوع با فراز و نشيب هاي خاص خود همراه بود. موضوع هسته اي و اوضاع امنيتي وخيم عراق موجب شد نمايندگان ايران و آمريكا چندين مرتبه رودر روي هم بنشينند. اين نشست ها از نظر قالب و محتوا چنان بود كه تاثير ملموسي بر روابط تاريك دو كشور نگذاشت.
روي كارآمدن اوباما با شعارهاي فريبنده در آمريكا، در ابتداي امر برخي را دچار وسوسه هايي كرد. اوبامايي كه براي مردم ايران پيام نوروزي فرستاد و ظاهرا از در مصالحه درآمده بود. رهبرمعظم انقلاب، اولين روز سال 1388 در برابر اين سياست هاي مزورانه فرمودند: «حالا دولت جديد آمريكا مي گويد ما مايليم با ايران مذاكره كنيم، بياييد گذشته را فراموش كنيم. مي گويند ما به سمت ايران دست دراز كرديم.خوب، اين چه جور دستي است؟ اگر دستي دراز شده باشد كه يك دستكش مخمل رويش باشد، اما زيرش يك دست چدني باشد، اين هيچ معناي خوبي ندارد؛ عيد را به ملت ايران تبريك مي گويند، اما در همان تبريك، ملت ايران را به طرفداري از تروريسم، دنبال سلاح هسته اي رفتن و از اين قبيل چيزها متهم مي كنند!»
براي آشكارشدن اين دست چدني، تنها سه ماه فرصت لازم بود. آمريكايي ها يك بار ديگر ماهيت خود و مقاصدشان دربرابر ايران را در فتنه پس از انتخابات رياست جمهوري آشكار ساختند. حمايت آشكار و پنهان آمريكا از جريان فتنه مهر تاييدي بر نظريه امام راحل(ره) بود كه رابطه آمريكا و ايران را «گرگ و ميش» توصيف كرده بودند.
دكتر احمدي نژاد طي سالهاي اخير چندين بار آمريكا را به مناظره دعوت كرده است. اينكه هدف وي از طرح اين بحث چيست، خود موضوعي ديگر است و نياز به تحليل دارد اما دو نكته دراين رابطه قابل ذكر است. اول آنكه جنس اين ارتباط با ارتباط موردنظر جريان دوم خرداد كه از روي ترس و شيفتگي بود، كاملا متفاوت است. نكته دوم درباره شباهت اين دو سياست است. اگر چه وصله رعب به دولت دهم نمي چسبد اما بايد ديد طرف مقابل چه برداشتي از موضوع دارد.
رئيس جمهور در همايش ايرانيان مقيم خارج از كشور در محل اجلاس سران درتهران اظهارداشت: «ما حاضريم مرد و مردانه و رودر رو دربرابر رسانه ها با آقاي اوباما مسائل جهان را روي ميز بگذاريم تا معلوم شود راهكار چه كسي بهتر است.
طرح موضوع مذاكره و يا مناظره درحالي كه آمريكا تحريم ها را تشديد مي كند و برطبل جنگ مي كوبد، طرف مقابل را دچار اين توهم مي كند كه تهديد و فشار درحال جواب دادن است پس بايد آن را تشديد كرد.
از همين رو بود كه رهبر معظم انقلاب اسلامي در اوايل ماه رمضان امسال در ديدار با كارگزاران نظام به طور مفصل و مستدل به اين موضوع پرداخته و چرايي عدم مذاكره با آمريكا را كالبد شكافي كردند و مهم ترين دليل آن را «خوي استكباري و ابرقدرتي» آمريكا دانستند.
ايشان در اين زمينه فرمودند: «ايني كه گفته مي شود؛ رئيس جمهور محترم و ديگران مي گويند ما اهل مذاكره ايم، بله، ما اهل مذاكره ايم؛ اما نه با آمريكا. علت هم اين است كه آمريكا صادقانه مثل يك مذاكره كننده معمولي وارد ميدان نمي شود، مثل يك ابرقدرت وارد مذاكره مي شود. ما با چهره ابرقدرتي مذاكره نمي كنيم. ابرقدرتي را بگذارند كنار، تهديد را بگذارند كنار، تحريم رابگذارند كنار، براي مذاكره يك هدف و نهايت مشخصي فرض نكنند كه بايد مذاكره به آنجا برسد. من در چند سال قبل در شيراز، در سخنراني عمومي اعلام كردم، گفتم ما قسم نخورده ايم كه تا آخر مذاكره نكنيم؛ مذاكره نمي كنيم، به خاطر اين عوارض است؛ به خاطر اين است كه اينها مذاكره كننده نيستند؛ اينها مي خواهند زور بگويند؛ مثل آن الواطي كه وارد مي شد توي دكان، عسل دوست داشت؛ مي پرسيد شيشه عسل چند است؟ مي گفت مثلاً صد تومان، دست طرف را مي گرفت فشار مي داد، اين كاسب بيچاره مي ترسيد ديگر؛ زير فشار او مي گفت: خوب، هر چه شما بگوئيد! مي گفت سي تومان، مي گفت خيلي خوب! اين كه مذاكره نشد، اين كه معامله نشد. اگر مي توانند دست ديگران را فشار بدهند، آنها را وادار كنند كه از صد تومان بيايند به سي تومان، جمهوري اسلامي نه، زير بار اين فشارها نخواهد رفت؛ او هم به سبك خود به هر فشاري پاسخ خواهد داد. به زورگوئي متوسل نشوند، از نردبان ابرقدرتي كه نردبان پوسيده اي هم هست، پائين بيايند، اشكالي ندارد؛ اما تا وقتي كه آنجور است، امكان ندارد.»
چرا آمريكا خط قرمز، است؟
با يك بررسي اجمالي در مواضع و سياست هاي رهبر معظم انقلاب در مورد آمريكا و مذاكره با اين كشور به خوبي مي توان ديد اين مواضع طي دوره هاي گوناگون از اصولي مشخص پيروي مي كنند. اين اصول در مواقعي كه نظام به شديدترين فشارها و تهديدهاي گوناگون مواجه بوده و يا از سوي طرف مقابل «در باغ سبز» نشان داده شده، ثابت بوده اند. ايستادگي بر سر همين اصول منطقي باعث شده است كشور گردنه هاي خطرناك بسياري را به سلامت طي كند. در پايان اين نوشتار به برخي از دلايل رد مذاكره و ارتباط با آمريكا از سوي ايران، از منظر حضرت آيت الله خامنه اي به اختصار اشاره مي شود.
1- مسئله مرگ و زندگي
ارتباط و مذاكره بين هر دو طرفي، نياز به حداقلي از اشتراك دارد كه انقلاب اسلامي ايران و آمريكا فاقد آن هستند. شكاف ميان اين تفكر چنان عميق و ريشه اي است كه اساسا هر نوع ارتباطي را بي معنا مي كند.
رهبر معظم انقلاب دراين مورد مي فرمايند؛ مسئله ما با آمريكا اين نيست كه حالا بر سر دو تا موضوع جهاني يا بين المللي يا منطقه اي با هم اختلاف نظر داريم، برويم بنشينيم با مذاكره حل كنيم. مسئله مثل مسئله مرگ و زندگي است؛ مسئله هست و نيست است. (بيانات در ديدار جمعي از دانش آموزان و دانشجويان در آستانه سالروز سيزده آبان 8/8/1387
حدود يك دهه قبل نيز ايشان در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام در همين مورد فرمودند؛
«ما در دنيا اهل مذاكره ايم. بنده از زمان رياست جمهوري هميشه به وزارت خارجه و دستگاه هاي گوناگون تاكيد مي كردم كه برويد با دولتها و كشورها صحبت كنيد. در مجامع جهاني شركت كنيد. به رؤساي جمهوري بعداز رياست جمهوري خودم هميشه تاكيد مي كردم كه مسافرت كنيد؛ در مذاكرات شركت كنيد و ارتباط داشته باشيد؛ رفت و آمد داشته باشيد. مبنائا به مذاكره معتقدم؛ اما مذاكره با كه و بر سر چه؟ مذاكره براي رسيدن به يك قدر مشترك؛ دوطرف بايد همديگر را قبول داشته باشند؛ يك حد وسطي هم وجود داشته باشد؛ مذاكره كنند تا به اين حد وسط برسند. آن طرفي كه شما را اصلا قبول ندارد، با اصل وجود شما به عنوان جمهوري اسلامي طرف است، با او چه مذاكره اي مي توانيد بكنيد؟! او صريحا مي گويد كه با نظام ديني مخالف است؛ با نظام جمهوري اسلامي بخصوص، مخالف است؛ چون منشأ حركت بيداري مسلمانان در دنيا شده است. او صريحا حركت اصلاح طلبي را در ايران به معناي حركتي بر ضدنظام اسلامي مي داند؛ اين مجموعه برادران و خواهران ما را كه تحت نام اصلاح طلب هستند، اصلا اصلاح طلب نمي داند! او كساني را اصلاح طلب مي داند كه مي خواهند نه سر به تن اين جناح باشد، نه سر به تن آن جناح؛ اصلا مي خواهند نظام اسلامي نباشد. بنابراين با كسي كه با اصل نظام اسلامي مخالف است و چنانچه يك حركتي بكند، يك دوستي اي با كسي ابراز كند، حتما از روي تاكتيك و براي فريب است، با اين چه مذاكره اي مي شود كرد؟ اين مذاكره به چه نتيجه اي ممكن است منتهي شود؟» (27/12/1380)
2- ارتباط وسيله نفوذ
يكي از مشكلات اساسي آمريكا در قبال ايران، نداشتن نفوذ مستقيم و جاي پاست. اين موضوع آمريكايي ها در مسائل گوناگون مانند سياسي، امنيتي، اقتصادي و... دچار سردرگمي و مشكلات عميقي مي كند. ايجاد ارتباط با آمريكا زمينه هاي رفع اين مشكل را برطرف مي سازد.
حضرت آيت الله خامنه اي در تبيين اين مورد مي فرمايند:
«وجود رابطه براي آمريكائي ها- نه امروز، هميشه اينطور بوده- وسيله اي بوده است براي نفوذ در قشرهاي مستعد مزدوري در آن كشور.
انگليسي ها هم همين طور بودند. انگليسي ها هم در طول ساليان متمادي سفارتخانه شان مركز ارتباط با سفلگان ملت بود؛ كساني كه حاضر بودند خودشان را به دشمن بفروشند. سفارتخانه ها يكي از كارهايشان اين است.
در همين قضايائي كه حدود هفده هجده سال پيش در چين اتفاق افتاد و جنجال فوق العاده اي شد، سفارت آمريكا محور و مركز اداره آشوبها و اغتشاشها بود. اينها اين خلأ را در ايران دارند؛ احتياج به پايگاه دارند و پايگاه ندارند؛ اين را مي خواهند. احتياج به رفت و آمد آزاد و بي دغدغه مأموران جاسوسي و مأموران اطلاعاتي شان و ارتباطات نامشروع آنها با عناصر سفله و مزدور دارند؛ اما اين را ندارند. ارتباط، اين را براي آنها تامين مي كند. حالا مي نشينند آقايان وراجي كردن و حرف زدن و استدلال كردن، كه نبود رابطه با آمريكا براي ما مضر است. نه آقا! نبود رابطه با آمريكا براي ما مفيد است. آن روزي كه رابطه با آمريكا مفيد باشد، اول كسي كه بگويد رابطه را ايجاد بكنند، خود بنده هستم.» (13/10/1386)
3- ضدفهم سياسي
اغلب مرعوبين و شيفتگان آمريكا مي كوشند نظرات خود را در غالب تئوري هاي سياسي و با رنگ و لعاب دلسوزي براي منافع ملي به خورد جامعه بدهند. اين افراد چنين وانمود مي كنند كه نظر ايشان كاملا منطقي و عقلاني و ايستادگي در برابر آمريكا و نداشتن رابطه با اين كشور برخلاف عقل و مصلحت جمهوري اسلامي ايران است. حال آنكه رهبر معظم انقلاب در اوج دوران ترويج ارتباط و مذاكره با آمريكا فرمودند؛ بعضي در دل خود احساس ضعف مي كنند، يا چشم غره هاي آمريكا آنها را مي ترساند، يا وعده هاي امريكا و امثال امريكا دل ضعيف و ناتوانشان را به خود جذب مي كند؛ لذا به سمت امريكا مي كشند. آن گاه ملت و جوانان مومن و مديران با ايمان و باصفاي كشور را متهم مي كنند كه اينها نمي توانند؛ بنابراين ناچاريم برويم تسليم امريكا شويم! كساني كه دم از مذاكره با امريكا مي زنند، يا از الفباي سياست چيزي نمي دانند، يا الفباي غيرت را بلد نيستند؛ يكي از اين دو تاست. در حالي كه دشمن اين طور اخم مي كند، اين طور متكبرانه حرف مي زند، اين طور به ملت ايران اهانت مي كند، تصريح هم مي نمايد كه مي خواهد عليه اين نظام و اين كشور و منافع آن اقدام كند، عده اي در اين جا ذليلانه و زبونانه مي گويند: چه كار كنيم؛ برويم، نرويم، نزديك شويم، با آنها صحبت كنيم، درخواست كنيم، خواهش كنيم؟! اين اهانت به غيرت و عزت مردم ايران است؛ اين نشانه بي غيرتي است؛ اين سياستمداري نيست. سعي مي كنند رنگ و لعابي از فهم سياسي به كار خود بدهند؛ نه، اين درست ضدفهم سياسي است.
... چرا عده اي از مدعيان سياست و فهم، نمي فهمند؟! واقعا جاي تاسف است. حكومتي كه اين طور صريحا مي گويد مي خواهم عليه نظام اسلامي و خواست ملت ايران عمل كنم و براي براندازي اين نظام بودجه مي گذارد، ارتباط و مذاكره با آن، هم خيانت و هم حماقت است! (1/3/1381)
4-رو خطر كن!
همان طور كه در اين نوشتار ملاحظه شد اغلب جريانات خواهان مذاكره با آمريكا- به خصوص در دوره اول و دوم- مرعوب شيطان بزرگ بودند و مذاكره براي آنها در واقع تسليم در برابر فشارهاي واشنگتن بود. حضرت آيت الله خامنه اي به كرات در سخنان خود به تشريح و تفسير استراتژي ارعاب و تهديد از سوي آمريكا پرداخته و تنها راه خنثي كردن آن را ايستادگي و مقاومت معرفي كرده اند.
ايشان در ديدار مردم آذربايجان در 28 بهمن ماه سال 1386 در اين مورد فرمودند:
«از دهان گرگ طعمه را با مذاكره نمي شود گرفت؛ با قدرت بايد گرفت. هزار و صد سال است كه در ادبيات كشور ما:
مهتري گر به كام شير در است
رو خطر كن زكام شير بجوي
را گفته اند. گاهي هم عمل شده در تاريخ ما، بسياري از اوقات هم عمل نشده، امروز ملت ايران دارد با ايستادگي خود به اين توصيه عمل مي كند؛ «رو خطر كن».
ايشان در بيانات ديگري سياست ارعاب از سوي ابرقدرت ها را مهم تر از قدرت واقعي آنها دانسته و تئوري حل مشكلات از طريق مذاكره و ارتباط با آمريكا را به شدت رد مي كنند.
ايشان در اين زمينه مي فرمايند؛
«بزرگترين خطا و زيان و خطر براي يك كشور در چنين شرايطي اين است كه دشمن احساس كند كه توانسته است او را مرعوب كند. اصلا يكي از ابزار ابرقدرتها مرعوب كردن است. گاهي اوقات هيبت ابرقدرتي در مقابل ضعفا تاثيرش از سلاح بيشتر است. بعضي كسان از ترس ابرقدرت همان بلايي را سر خودشان مي آورند كه آن ابرقدرت ممكن است سر آنها در بياورد. مرعوب نشويد! بعضي كسان در گفتگوهاي گوناگوني كه اين روزها وجود دارد، طوري حرف مي زنند، به گونه اي عمل مي كنند كه آن انضباط لازمي را كه در اين شرايط، كشور به آن احتياج دارد، بر هم مي زنند، به نظر ما برخي از روي كج سليقگي است و برخي نيز نتيجه همين مرعوب شدن است.
چنين نيست كه كسي خيال كند كه حالا ما در اين شرايط راه حلمان اين است كه به خود اين ظالم زورگوي تهديدكننده مراجعه كنيم؛ با خود او صلاح مشورت و مذاكره كنيم! مذاكره راه حل نيست؛ مذاكره برطرف كننده هيچ مشكلي از اين قبيل مشكلات نيست. اين كشورهاي ديگري كه مورد تهديد قرار گرفته اند، باب مذاكره شان با امريكا باز است؛ روابط هم دارند؛ در عين حال مورد تهديدند. ممكن است مذاكره باشد، جنگ هم باشد؛ ممكن است مذاكره نباشد، جنگ هم نباشد؛ ممكن است جنگ باشد، اما همراهش عزت و پيروزي باشد؛ ممكن است جنگ نباشد، اما همراه نبودن جنگ، ذلت و اسارت باشد. اين طور نيست كه كسي خيال كند حالا اگر چنانچه رفتيم و گفتيم شما چه مي فرماييد، شما كه اين قدر عصباني هستيد، يك چيزي بگو، مساله حل خواهد شد. عزم و توكل، عامل تعيين كننده است. خودباختگي و رعب نيز از آن طرف عامل تعيين كننده است.
سخن آخر
آنچه ذكر شد بخشي از دلايل نفي مذاكره و ارتباط با آمريكا بود. موضوع ايران و آمريكا در آينده نيز محل بحث خواهد بود و عده اي با استدلال هاي گوناگون خواهند كوشيد بابي در اين زمينه باز كنند اما به نظر مي رسد تنها روزي رابطه ايران و آمريكا عادي خواهد شد كه يا جمهوري اسلامي ايران، جمهوري اسلامي نباشد و يا آمريكا شيطان بزرگ.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14