(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 29 شهريور 1389- شماره 19744

مولفه هاي پايداري فرهنگ



مولفه هاي پايداري فرهنگ

دكتر منصوري لاريجاني
فرهنگ يكي از مقوله هاي پيچيده جوامع انساني است كه درگستره تاريخ همواره با چالش هاي فراواني مواجه بوده است. اينكه دريك جامعه اي، فرهنگ دراثر چه عواملي باعث بي ثباتي شده و به سرعت دستخوش تغيير و تحول مي شود يا اينكه با ثبات و پايدار باقي مي ماند، مقام ومحل بحث نويسنده اين مقاله است كه درحوزه هاي مختلف مولفه هاي پايداري فرهنگي را مورد بررسي و واكاوي قرارمي دهد.
اينك با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
مفهوم فرهنگ و ابعاد آن
قبل از هرچيز داشتن تعريفي روشن از فرهنگ ضروري است. فرهنگ به طور عام به مجموعه باورها و ارزش ها و نقش هاي مشترك يك جامعه اطلاق مي شود و به طور خاص گروه ها و دسته هاي كوچكي هم كه داراي باورها و هدف ها و ارزش ها و نقش هاي مشترك هستند. نيز مي شود. اما در فرهنگ ديني يا تعبير روشن تر فرهنگ اسلامي، فرهنگ را با اندكي تسامح مي توان معادل سنت الهي گرفت. و اين فرهنگ يا سنت الهي زمينه ساز رشد باورها و ارزشهاي ديني و اخلاقي جامعه اسلامي مي شود.
خداي متعال در قرآن كريم سرنوشت محتوم گروههايي كه استكبار ورزيدن و مكرانديشي و گناهكاري را پيشه نمودند عذاب و نابودي و هلاكت مي داند و كساني كه درمقابل آنان زندگي مؤمنانه و خداپسند را پيشه نمودند به شراب و كمال ابدي نويد مي دهد، اين دو شيوه را سنت تغييرناپذير ميداند. محال است كسي كه سنت و فرهنگ عمومي زندگي او كبر و ناز و نشر فحشا و گناه باشد عاقبت سعادتمند شود زيرا اقتضاي زندگي شهوت آلود و تفرعن آميز هلاكت و نابودي است و اين سنت تغييرناپذير الهي درهر برهه اي از حيات بشر است:
فلن تجد لسنه الله تبديلا و لن تجد لسنه الله تحويلا (فاطر- 43)
پس درسنت الهي تبديل و تحويل وجود ندارد ولي اين انسانها هستند كه مي توانند با تغيير و تحول دروني خود را با سنت الهي تطبيق دهند:
ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بأنفسهم (رعد-11)
خداوند سرنوشت قومي را تغيير نمي دهد مگر اينكه خودشان اسباب تغيير و تحول را فراهم كنند.
اين مقدمه از آن جهت بود كه گاهي فرهنگ ها خود را برافراد جامعه تحميل مي كنند، و انسان ها را از سلطه فرهنگ ها گريزي نيست مگر اينكه اراده اي جمعي و فراگير تحت عنوان انقلاب فرهنگي شكل بگيرد و بتواند فرهنگ تازه اي را جايگزين فرهنگ قديم نمايد و سلطه او را پايان بخشد.
امروزه ساختار جوامع براساس تكنيك قوا و مديريت هاي تخصصي اداره مي شود. نظير امور اقتصادي، امور سياسي و اجتماعي هر كدام با عنوان تخصصي خودش مديريت مي شود. از اينرو هر كدام فرهنگ خاص خود را اقتضاء مي كنند.
نظير: فرهنگ اقتصادي، فرهنگ سياسي و فرهنگ اداري و غيره مثلاً ما از سال 1359 به مدت سه سال دانشگاه ها و موسسات عالي را تحت عنوان انقلاب فرهنگي تعطيل نموديم، يا در دولت شهيد رجايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به طور كلي تعطيل شد تا از مبنا اسلامي شود. صرف از موفقيت اين قبيل اقدامات كه درجاي خود نقد جديدي را مي طلبد، اما بيانگر اين حقيقت است كه تحول فرهنگي بايد به تصميم جمعي و اراده اي قوي همراه باشد.
همچنين دركنار اراده جمعي بايد همه مولفه هاي فرهنگي درحوزه هاي مورد نظر به وجود آيند و در فرآيندي منطقي شاكله پايدار فرهنگي را تثبيت نمايند، براين اساس ما درحوزه اقتصادي با مؤلفه هاي خاص خودش بايد فرهنگ سازي كنيم. يا درحوزه سياسي هم همينطور عمل نمايند. دراين نوشتار ما فهرستي از مؤلفه هاي فرهنگي را درحوزه هاي مختلف اقتصادي، اداري و مديريتي و امور دفاعي ارائه مي دهيم و بحث تفصيلي آنها را به مقاله هاي بعدي موكول مي نماييم.
مولفه هاي پايداري فرهنگي
1- فرهنگ ولايت
فرهنگ ولايت كه جوهر نظام جمهوري اسلامي است همواره علت اصلي پيروزيها و عبور از بحران هاي مختلف چه در زمان زمامداري امام خميني (ره) و چه در دوران مقام معظم رهبري بوده و خواهد بود. از اينرو نهادينه شدن فرهنگ ولايت در جامعه ما پيش از عوامل ديگر ضرورت دارد. مهمترين مؤلفه ها در تعميم فرهنگ ولايت عبارتند از:
الف- اطاعت صادقانه
ب- پرهيز از دنياطلبي و اشرافيگري
ج- بصيرت و آگاهي
د- تحليل عالمانه
ه - اعتدال گرايي بعنوان صراط مستقيم ولايت
بديهي است اطاعت صادقانه زماني در ما تحقق مي يابد كه سالك طريق ولايت باشيم و هيچگاه خود را مالك ولايت به حساب نياوريم، آنجا كه مولاي متقيان علي(ع) مي فرمايد: اين عمار! اين ذو شهادتين و كجاست عمار؟ كجاست ذو شهادتين؟ كجاست ابن تيهان؟ و از فراق آنها مي نالد و از برادران خود قلمداد مي كند. در صفت خوب آنان ميفرمايد: سلك الطريق و مضوا الي الحق آنان سالك طريق ولايت و فناي در حقيقت راه من بودند. آري اين صفت اگر در ماملكه شود ما سالك طريق ولايت خواهيم بود و در اطاعت صادق. و الا ادعايي بيش نخواهد بود كه عاقبت ما را رسوا خواهدكرد.
اي كه باشي از غم دلبر جدا
فرق دارد عاشقي با ادعا
همچنين در پرهيز از دنياطلبي و اشرافيگري مولاي متقيان علي(ع) خاطره اي آموزنده دارند: آنگاه به ديدار زيد پسر علاءحارثي استاندار بصره مي روند به فراخي منزل و رفاه او اعتراض مي كنند زيد در پاسخ مي گويد: برادرم مثل شما لباس كرباس مي پوشد و غذاي ساده مي خورد. مولاي متقيان براي اينكه استاندارش را طفره نرود با صراحت فرمودند: ان الله تعالي فرض علي ائمه العدل ان يقدروا انفسهم بضعفه الناس كيلا يتبيغ بالفقير فقره (نهج البلاغه، خ189) خداوند متعال بر پيشوايان حكومت عدل (اسلامي) واجب كرده است كه درحد ضعيف ترين مردم جامعه زندگي كنند تا فقر در جامعه موجب رنجش بينوايان نشود و رفاه و برخورداري از مال و ثروت موجب مباهات مرفهين بي درد نشود. و با تظاهر به ارزش هاي ديني به آلاف و الوف فراوان نرسند و جنون قدرت طلبي و ثروت اندوزي خود را در شعار حمايت از ولايت پنهان نكنند و كاخ هاي برآمده از ثروت حرام و شبهه ناك را حصار حصين ولايت علي ابن ابيطالب عليه السلام نخوانند.
همه اين كج انديشي ها ناشي از نبود بصيرت و آگاهي و تحليل عالمانه از فرهنگ ولايت و سوءاستفاده فرصت طلبان از ساحت ولايت و نهادينه نشدن اعتدال گرايي بعنوان صراط مستقيم ولايت توسط پيروان صادق ولايت در جامعه است و تا زمانيكه اين بيان نوراني مولاي متقيان علي عليه السلام: اليمين و الشمال مضله و طريق الوسطي هي الجاده... (نهج البلاغه، خ200) و بعنوان مدار ولايت در جامعه استقرار پيدا نكند ساير مؤلفه ها كه فرهنگ ولايت را در نهادهاي حكومتي و در بين آحاد مردم بايد نهادينه كنند هويت پيدا نخواهند كرد.
نگاهي به تاريخ سي ساله انقلاب اسلامي نشان ميدهد كه رابطه اي فرا دست قانون و حتي محاسبات ظاهري و معمولي بين مردم و مقام ولايت چه در زمان امام(ره) و چه در زمان مقام معظم رهبري وجود دارد و در عمل بيانگر اين واقعيت است كه آحاد مردم ما جلوتر از نهادهاي حكومتي و دولتمردان فرامين مقام ولايت را درك مي كنند و توفيق پياده كردن آن را نيز در ميدان عمل پيدا مي كنند.
اگر به دنبال يافتن علل يا عوامل اين توفيق از سوي مردم برآييم، احتمالاً به اين نتيجه خواهيم رسيد كه مؤلفه هاي ولايت كاملاً در بين مردم وجود دارد، هم اطاعت آنها از ولايت صادقانه است و هم در راه تحقق فرامين مقام ولايت نه تنها به دنبال امتيازات مادي و سياسي نيستند بلكه از مال و جان خود مي گذرند، كه دوران دفاع مقدس نمونه بارز آن است. و هم اينكه در تحليل حوادث كشور و تحصيل بصيرت در بسياري از جهات از خواص جامعه جلوتر مي فهمند و حركت مي كنند. اين رويكرد تاريخي نشان مي دهد كه با بخشنامه و ابلاغ دستورالعمل و يا ظرفيت هايي كه در نهادهاي دولتي وجود دارد نمي توان فرهنگ سازي كرد، بلكه بالعكس دولت ها بايد اينكه فرهنگي باشند و ماهيت فرهنگي انقلاب اسلامي را فراموش نكنند خود نيازمند فرهنگ ولايت و ارزشهاي جوشيده از نهادهاي مردمي اند، و ما با استناد به اين رويكرد معتقديم كه فرهنگ را كلاً نمي توان دولتي كرد بلكه اين دولتها هستند كه بايد فرهنگي شوند و حتي خدمات فرهنگي كه انحصاراً در اختيار نهادهاي دولتي قرار مي گيرد بايد در اختيار نهادهاي فرهنگ ساز مردمي و مولد ارزش هاي اسلامي قرار گيرد.
2- فرهنگ نظام اداري
دومين عاملي كه نشان ميدهد نمي توان فرهنگ را دولتي كرد، آموزه ها و مؤلفه هاي فرهنگ در نظام اداري است كه مهمترين آنها عبارتند از:
الف- تقوا و صداقت در كار
ب- شايسته گرايي در عزل و نصب ها
ج- نخبه گرايي يا تخصص محوري
د- پذيرش نقد عالمانه
هـ-خدمت بي منت
و-مسئوليت پذيري و وظيفه شناسي
باعنايت به اهميت مؤلفه هاي فوق به اين واقعيت اذعان مي كنيم كه دولت ها طي سه سال به جز در مواردي فردي وخاص نتوانسته اند فرهنگ نظام اداري را براساس مؤلفه هاي فوق ايجاد كنند و از اين منظر هميشه مورد انتقاد صاحب نظران و دلسوزان انقلاب بوده اند كه مثلاً چرا در عزل و نصب ها شايستگي ها ملاك عمل نيست؟ و چرا روند مديريت ها را رفيق بازي و باندگرايي رقم مي زند؟ چرا پارتي بازي ها و ويژه خواري ها و ويژه خواهي ها خود را بر پيكره مديريت كشور تحميل كرده اند؟ چرا قانون براي همه يكسان اجرا نمي شود؟ و چرا به جاي خدمت بي منت به مردمي كه صاحب اصلي انقلاب هستند و به تعبير امام(ره) پابرهنه ها كه زحمت كشيدند و شما را به اينجا رساندند و حالا هم توقع از شما خيلي ندارند (صحيفه نور، ج19، ص151) حشر و نشر با اغنياء و مرفهين بي درد معروفيت پيدا كرده اند؟ و ده ها سؤال از اين دست نشان مي دهد كه نظام اداري كشور ما بيش از هرجاي ديگري به آموزه هاي فرهنگ آفرين محتاج است و انتظار توليد مؤلفه هاي فرهنگي از دولت داشتن به قول حافظ پيش آينه خيال جمال يار را نمودن است.
به پيش آينه ي دل هر آنچه مي دارم
بجز خيال جمالت نمي نمايد باز
3-فرهنگ سياسي
در حوزه فرهنگ سياسي مهمترين مؤلفه ها در ثبوت و تقويت فرهنگ و تحكيم آموزه هاي آن در فضاي سياست داخلي وخارجي عبارتند از:
الف- حفظ استقلال واقتدار نظام جمهوري اسلامي
ب-احترام به آزادي بيان و عقيده و ايجاد تعامل سازنده بين احزاب و گروه هاي سياسي
ج-احترام به آراي مردم و صيانت از آن و تقويت مردم سالاري ديني
د-حضور فعال و مدبرانه در مناسبات بين المللي وتوسعه سهم جمهوري اسلامي در مديريت كلان جهان و تصميمات بين المللي
هـ-نهادينه كردن سياست راهبردي جمهوري اسلامي ايران براساس سه اصل حكمت- عزت و مصلحت.
و-تعريف الگوهاي مؤثر به ويژه در حوزه علوم انساني و ايجاد بسترهاي منطقه اي بين المللي در جهت پذيرش آن.
ر-حضور مؤثر و با برنامه در فرآيند جهاني سازي كه خيزاب بلند آن همه كشورها را تحت تأثير خود قرار داده است.
البته موارد ديگري را هم مي توان به اين عناوين اضافه نمود اما مهم آن است كه ما براساس اصل مهم نه شرقي و نه غربي كه در قانون اساسي ما آمده و نيز سه اصل (حكمت- عزت و مصلحت) كه مقام معظم رهبري به عنوان اصول راهبردي ما در سياست خارجي فرمودند: ساز و كار لازم را در گستره فرهنگ سياسي فراهم كنيم، و باتوجه به رويكرد افراطي غرب به علوم تجربي و عقب ماندگي در حوزه علوم انساني، هدفگيري اصلي سياست خارجي ما پركردن خلأ علوم انساني در جهان و به دنبال آن به دست گرفتن ابتكار عمل ومديريت بين المللي با توليد نظريه اي علمي و فلسفي و نرم افزارهاي لازم در حل بحران هاي منطقه اي و جهاني بوده است. امروز بايد همه نهادهاي مسئول در سياست خارجي به ويژه رايزني فرهنگي خود را در برابر اين پرسش ملت قرار دهند كه پس از گذشت سي سال از عمر انقلاب اسلامي در انجام اين مأموريت چه توفيقاتي داشته اند؟ با چه چالش هايي مواجه اند؟ و براي آينده چه برنامه هايي را تدارك ديده اند؟
ما بايد بپذيريم كه امروزه آنچه را دنيا بدان محتاج است در اختيار ماست، غناي علمي و فرهنگي و حتي مديريتي اسلام عزيز به حدي است كه مي تواند چاره گشاي همه مشكلات جهان پيش رو باشد و خلأ فاحش اخلاق و ديانت را به رغم رشد تكنولوژي در دنياي غرب پركند و به ضرب آهنگ اصلي حركت به سوي جهاني سازي كه همان حكومت جهان شمول امام زمان(عج) است تبديل گردد. اما همه اين توفيقات زماني حاصل مي شود كه با درايت و عقلانيت و موقعيت شناسي توانمندي هاي بالقوه و بالفعل را درست مديريت كنيم و همت بلند را پس از توكل بر خدا توشه اين راه دراز و مقصد عالي كنيم كه طاير قدسي از كنگره عرش ما را به انجام اين مأموريت مهم فرامي خواند.
همتم بدرقه راه كن اي طاير قدسي
كه دراز است ره مقصد و من نوسفرم
بنابراين در حوزه فرهنگ سياسي هم مي توان فهرست بلندي از آموزه اي فرهنگ ساز ارائه داد، اما تحقق آنها را باتوجه به ظرفيت هاي موجود نمي توان انتظار داشت و مشكل اساسي ما طي سه دهه گذشته همين بوده است كه هيچ گاه بضاعت فرهنگي ما در تحقق آرمان هاي جهاني مناسب مأموريت ها و مسئوليت ها نبوده است.
4- فرهنگ اقتصادي
در بررسي عرصه هاي فرهنگي شايد هيچ عرصه اي به اندازه فرهنگ اقتصادي ولي مهم و در عين حال حساس و تاثيرگذار در حوزه هاي ديگر نباشد، تبلور فرهنگ اقتصادي در جامعه مي تواند ساير قسمت ها و بخش هاي جامعه را متحول كند.كه بحث و بررسي پيرامون آن در جاي خود ضروري است و حائز اهميت است، اما آنچه كه در اين نوشتار وظيفه ماست فهرست مولفه هاي فرهنگ اقتصادي است كه مهمترين آنها عبارتند از:
الف- تعميم عدالت به عنوان عامل حيات بخش و تضمين كننده پيشرفت جامعه.
ب- برقراري مساوات و برابري به منظور مقابله با تبعيض و فساد و فقر در آحاد مختلف جامعه.
ج- توسعه فرهنگ انفاق به منظور پر كردن شكاف هاي طبقاتي و يكسان سازي خدمات اجتماعي و اقتصادي.
د- تامين حوائج نيازمندان و مستمندان جامعه به عنوان حق يا حقوق مسلم آنان در جامعه.
ه - مبارزه با آفات اقتصادي نظير: احتكار و گرانفروشي و رباخواري و دلال بازي، سرمايه داري و زمين خواري و...
و- ترويج اخلاق اقتصادي نظير: قناعت و زهد و خدمت به همنوعان و پرهيز از اسراف و تبذير به عنوان حيات معقول اسلامي.
ر- تعيين حدود مالكيت ها و تبليغ آن به عنوان خط قرمز اقتصادي در جامعه به منظور مهار سرمايه داري و زراندوزيهاي لجام گسيخته.
شايد بعضي از مؤلفه هاي فوق به حوزه قانون گذاري يا نظام اجرايي كشور مربوط شود، مثل تعيين حدود مالكيت ها يا مبارزه با آفات اقتصادي نيازمند قانون كارآمد و تصويب آن در مجلس شوراي اسلامي است اما بايد پذيرفت كه تا اين مؤلفه ها در فرهنگ عمومي كشور به نيازهاي اصلي مردم تبديل نشود و پيوسته از طريق رسانه ها از مسئولين ذيربط مطالبه نشود بعيد است كه بتوان آنها را جامه عمل پوشاند. كما اينكه طي سي سال گذشته علي رغم داعيه دولتمردان در تحقق عدالت اجتماعي و مبارزه با فقر و فساد و تبعيض متأسفانه شاهد شكاف طبقاتي دردآور در جامعه هستيم. كافي است سري به خيابانهاي شمال تهران بزنيم و مساحت خانه ها تعداد اتومبيل هايي كه در آنجا تردد مي كنند و بطور كلي سرانه درآمد مسكن آنها را سرانگشتي حساب كنيم و سپس نگاهي به كوچه هاي تنگ و تاريك خيابان مولوي و شوش و اطراف نازي آباد و خاني آباد بياندازيم كافي است كه بدانيم فاصله از زمين تا آسمان است و اين به تعبير حضرت امام خميني برخلاف مجاري عدالت است، اگر اينطور شود، جمهوري اسلامي شكست مي خورد. (صحيفه نور، ج 8، ص 525)
اما همين مردم عادي به لحاظ انقلابي و ارادت به نظام جمهوري اسلامي و مقام ولايت، لحظه اي درنگ نكرده و نمي كنند، در همه صحنه هاي انقلاب حضور داشته و دارند، هشت سال دفاع مقدس را با افتخار پشت سر گذاشتند و بهترين فرزندان خود را تقديم انقلاب اسلامي نمودند، در 22 بهمن با حضوري چشم گير و حماسي سال روز پيروزي انقلاب اسلامي را جشن مي گيرند. اما دريغ از اين بالانشين ها دستي از دور بر تنور جنگ داشته و نه در راهپيماييهاي سي سال گذشته حضور يافته اند، و نه اعتقادي به راه و رسم پايين نشين ها دارند.
اما سؤال مهمي كه در ذهن متبادر مي شود اين است كه چرا بايد مرفهين بي درد از مواهب نظام بيشترين بهره را ببرند؟ چرا بايد مردم عادي كه به تعبير امام راحل (ره) تمام زحمات حكومت را متحمل مي شوند (صحيفه نور، ج 19، ص 44) پيچ و خم امور روزمره خود در جا بزنند؟ اما مرفهين بي درد براي 70 نسل بعد از خود پول و زمين ذخيره كنند؟ چرا بايد مردم عادي بخاطر هزينه سنگين پزشكي به مرگ راضي شوند اما زراندوزان و ثروتمنداني كه از منابع اين ملت به آلاف والوف رسيده اند پزشك خصوصي بيمارستان خصوصي داشته باشند؟ چرا مبارزه با مفاسد اقتصادي كه مطالبه جدي مقام معظم رهبري و آحاد مردم است به سوژه اي براي طنزپردازان تبديل شده است؟ چرا درختان در زمين هاي زمين خواران ميوه داده است و هنوز تكليف پرونده آنها مشخص نشده است؟ چرا حساسيت به رباخواري كه به تعبير امام (ره) بدترين نوع استثمار است (صحيفه نور، ج 12، 427) روز به روز كمتر مي شود؟ چرا اينهمه شعار توليد داده مي شود اما كالاي كشور چين و كره و غيره چشم مردم را خيره كرده است؟ چرا پولهايي ميلياردي كه بانك ها براي توليد پرداخت كرده اند بعضاً در جاي خودش مصرف نشده است؟ چرا به جاي اينكه حقوق مردم از سودجويان مطالبه شود استمهال مي شود؟ دهها سؤال از اين دست كه فهرست آنها جز ملال خاطر چيز ديگري نيست ما را به اين واقعيت مي كشاند كه شاكله نظام اقتصادي ما بهم ريخته است و تار و پود آن با مؤلفه هاي اسلامي بافته نشده است. به ظاهر خلعت اسلام پوشيده اما در باطن ديو كاپيتاليزم است بقول معروف به صورت يار و سيرت دشمن ماست.
البته بنا نبود كه به تفصيل در اين نوشتار بحث كنيم اما به دليل اهميت اقتصاد اسلامي ورود كوتاهي در منابع آن خواهيم داشت. براي ساماندهي اقتصاد اسلامي بايد الزاماتي كه دين مبين اسلام مشخص كرده است در عمل پذيرفت.
كه مهمترين آن عبارتند از:
- عدم تكاثر و ثروت اندوزي
بر ما فرض است كه براساس آيه شريفه:
والذين يكنزون الذهب والفضه ولاينفقونها في سبيل الله فبشرهم بعذاب اليم (توبه-35)
كساني كه طلا و نقره ذخيره مي كنند و در راه خدا انفاق نمي كنند به عذابي دردناك بشارت بده.
و نيز آيه شريفه:
الهاكم التكاثر (تكاثر-1)
زياده خواهي و افزون طلبي شما را به غفلت انداخته است.
و آياتي از اين قبيل حدود مالكيت ها و حجم مال اندوزيها را مشخص كنيم و براساس سخن نوراني مولاي متقيان عليه السلام بدانيم كه مازاد بر نياز ما حق ما نيست بلكه امانت ديگران در نزد ماست:
و ما كسبت فوق قوتك انت فيه خازن لغيرك (نهج البلاغه)
و آنچه مازاد بر نياز كسب كردي امانت ديگران نزد توست.
بهداشت مالي
خداوند متعال در قرآن كريم به رسول گرامي مي فرمايد: از اموال مردم صدقه بگير تا آنها را پاك و با طهارت سازي:
خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزكيهم. (توبه- 103)
بديهي است در اين جا مراد صدقه جاريه در حد رفع تكليف نيست بلكه تا آنجا بايد از اموال اغنياء اخذ كني تا چرك تبعيض و نابرابري و فقر از جامعه زدوده شود. متعفن ترين جامعه آن جامعه اي است كه فاصله طبقاتي در آن بي حد و حصر باشد و يك عده از پرخوري شكم بارگي كنند و يك عده از فقر جانكاه بميرند.
- حقوق درماندگان
خداوند متعال در قرآن كريم به مؤمنين احترام مي نهد و ميفرمايد: آنها كساني هستند سائل و محروم را با دست خود مشخص مي كنند و به حساب آنها منظور مي نمايند.
والذين في اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم (معارج 53-43)
مؤمنين كساني هستند كه خود را دربرابر خدا مسئول مي بينند و نيازي به حكم قانون يا حاكم اسلامي ندارند بلكه براساس تربيت مؤمنانه حق سائل درماندگان را در اموال خود معين مي كنند.
بخدا قسم اگر همين يك آيه را صادقانه عمل كنيم يك نفر فقير و دردمند در جامعه پيدا نمي شد و حتي مي توانستيم نيازمندان ديگر كشورها را هم مساعدت كنيم. دربسياري از احاديث آمده كه صفت بارز منتظران ظهور امام زمان(عج) اختصاص بخش قابل توجهي از اموال و املاك شخصي به ديگران است و حتي نيازمندان بدون اجازه وي درحد نياز اموال او را تصرف مي كنند. افسوس و صدافسوس كه شعار ما گوش فلك را كر كرده ولي هكتار هكتار املاك عمومي غصب اغنياء و فرصت طلبان و حتي به املاك موقوفه هم در بعضي از جهات تعريض مي شود. در حاليكه كمترين شرط منتظران ظهور بقول حافظ شيرازي ترك سر است:
كمينه شرط وفا ترك سر بود حافظ
برو اگر ز توكار اينقدر نمي آيد
حال بايد از دست اندركاران و مديران اقتصادي پرسش كرد كه اين ارزش ها آموزه هاي فرهنگي در كجاي نظام اقتصادي كشور ما وجود دارد؟ آيا اغنياي جامعه ما براي نيازمندان حقي در اموال خود قائلند؟ آيا مي دانيد كه از حقوق مردم و اموال بيت المال به آلاف والوف رسيده اند؟ آيا اين سياست چماق و هويج نيست كه از يك طرف دم از دين و ارزشهاي زندگي اهل بيت عليه السلام بزنيم و ازطرف ديگر سرمايه داري بي بند وبار را در كشور نظاره گر باشيم؟ وبراي مفسدان اقتصادي كه حرمت و عزت انقلاب و ارزشها را شكسته اند، حرمت و آبرو قائل شده و جرايمي نرم و بي آزار براي آنها صادر نماييم و زمينه را براي مفسده اقتصادي بيشتر آنها را فراهم نسازيم و از سوي نيروي انساني و سرمايه هاي مالي گزاف را در دستگاه قضايي و نيروي انتظامي صرف مفسدهاي اخلاقي و اجتماعي آنان نماييم؟ به بيان نوراني مولاي متقيان علي عليه السلام كه فرمود: «المال ماده الشهوات» را به بوته فراموشي بسپاريم.
5- مولفه هاي فرهنگي در فرهنگ عمومي
فرهنگ به معني عموم خود نيز داراي مولفه هايي است كه اگر در كشور فرصت ظهور و ثبوت پيدا نكنند، نه تنها نظام فرهنگي پويا به عنوان بستر رشد و توسعه فضايل اخلاقي شكل نمي گيرد بلكه زمينه ها براي تهاجم فرهنگي دشمن كه مقام معظم رهبري (كارآمدي سياست راهبردي مقام معظم رهبري، انتشارات خادم الرضا) بارها تاكيد كرده اند فراهم مي شود. مهمترين مولفه هاي فرهنگ ساز در حوزه فرهنگ عمومي عبارتنداز:
الف- فراهم كردن زمينه هاي رشد و توسعه فضايل اخلاقي و ارزشهاي اسلامي
ب- تدوين نظام فرهنگ عمومي و مديريت فرهنگي به عنوان اولويت درجه اول كشور
ج- تشويق و تقويت انگيزه هاي فراگيري ارزشها و اخلاق اسلامي در بين جوانان، به ويژه در محيط هاي آموزشي و پژوهشي كشور
د - استفاده از ظرفيت هاي بهينه فرهنگي كشور به ويژه نهادهاي مذهبي نظير مساجد و هيئت مذهبي و ساماندهي آنها در راستاي اعتلاي ارزشهاي ديني و سياسي.
هـ- توليد و تقويت آموزه هاي هنري با محتواي اسلامي وحفظ تعامل آن با ره آوردهاي مثبت مدرنيته و برجسته كردن مواضع نظري اسلامي در برابر آن.
و-حفظ و نشر ارزشهاي ديني و اخلاقي دركنار مقابله منطقي با هنجارشكني هاي اخلاقي و اجتماعي
ر-آسيب شناسي بهنجار و بموقع از جريانهاي مرموز در نهادها و سازمانهاي دولتي و غير دولتي كه به عنوان پياده نظام دشمن درناتو فرهنگي محسوب مي شدند. (همان - صفحات 98 به بعد)
با توجه به مؤلفه هاي فوق تشكيل جبهه فرهنگي درمقابله با تهاجم فرهنگي و جنگ نرم دشمن براساس فرامين مقام معظم رهبري ضروري است، چرا كه راهبردي كردن موارد ياد شده و نظاير آن نه تنها در استعداد دولت نيست بلكه در فرايند اجراي آن بعضي اقدامات دولتمردان در حوزه هاي فرهنگي بايد مورد نقد منطقي قرارگيرد، و ظرفيت نهادهاي دولتي در نهادينه كردن مؤلفه هاي فرهنگي فوق تنها دركنار شناسايي و ساماندهي استعدادهاي فرهنگي عمومي و مردمي كشور تقويت شود و بي حساب و كتاب بودجه و خدمات فرهنگي كشور صرف جاهايي نشود كه نتيجه آن نه تنها خدمتي به فرهنگ عمده كشور نمي كند بلكه ضد اهداف و آرمانهاي نهايي ملت مي شود. كه ذكر نمونه ها و مصاديق آن حاصلي جز ملال خاطر نخواهد داشت.
6- فرهنگ جهاد و دفاع
مهمترين مؤلفه هاي فرهنگي درعرصه جهاد و دفاع كه در دوران هشت سال دفاع مقدس تبلور يافت عبارتند از:
الف- روحيه ايثار و شهادت طلبي درآحاد ملت به ويژه جوانان عزيز:
ب-مقاومت وپايداري به عنوان زيباترين نماد ايمان و عشق بخداي متعال.
ج- بي توجهي به زخارف دنيوي و رويكرد معرفتي و عرفاني به حقايق جهان آخرت.
د- تضمين امنيت و اقتدار سياسي كشور و تقويت سياست بازدارندگي عليه دشمنان جمهوري اسلامي ايران.
هـ: تقويت همگرايي و روحيه تعاون و همكاري و تقويت و رويش ارزشهاي اخلاقي و انساني.
و-نهادينه شدن فرهنگ حسيني و پيام عاشورا را در ابعاد مختلف جامعه به ويژه درعرصه هاي تربيتي و آموزشي.
ز-فراگير شدن تفكر بسيجي به عنوان كارآمدترين نگرش و گرايش درحل معضلات كشور.
به راستي مهمترين عامل در دوران دفاع مقدس روحيه ايثار و شهادت طلبي و عشق به حق ستايي بوده است كه بعد از فرماندهي مسيحادم امام خميني (ره) موجبات شكست دشمن و پيروزي ما را فراهم آورد. حال سؤال اين است كه روحيه شهادت طلبي و عشق سرشار به لقاي حق چگونه در آحاد ملت بويژه جوانان غيور بوجود آمد؟ آيا با برنامه ريزي خاصي توسط دولتمردان بوجود آمده است؟ آيا اصولاً ارزشها مي توانند مولود سازمانهاي قراردادي و دولتي باشند؟ بديهي است كه ارزشها مولود تشكل هاي اعتباري و وضعي نيستند بلكه ارزشهاي والاي ديني و اخلاقي از نقش اعتقاد و ايمان ملت مي جوشد كه در سايه ولايت الهي امام خميني (ره) به ملت خداجوي ما عنايت شده است.
چون حسن عاقبت نه به رندي و زاهدي است
آن به كار خود به عنايت رها كنيم
اين بزرگترين پيام دفاع مقدس است كه ما به آن توجه جدي نكرديم و بجاي آنكه حفظ اين ارزش يا ارزشها را همانند فرهنگ عاشورا به مردم عاشورايي ايران بسپاريم و آنرا زاييده دولت ها و تشكل ها ندانيم بدنبال تشكيل بنيادهاي متعدد بر آمديم كه توفيق چنداني درنشر ارزشهاي دفاع مقدس نداشته اند، و مشكل اصلي همان تعارض نشر ارزش ها و فرهنگ با ماهيت دولتي و سازماني است كه موضوع بحث اين نوشتار است و اگر در قالب پيشنهادي كه متعاقباً مي آيد قرارگيرد قطعاً به عنوان يك تجربه تاريخي راهگشاي بسياري از مشكلات پيش رو خواهد بود.
با توجه به بررسي مؤلفه هاي فرهنگي درمهمترين حوزه هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و... و نيز بازانديشي به پيشينه سي سال فعاليت هاي مجموعه هاي مختلف دولتي و غير دولتي اجمالاً روشن گرديد كه ارزشها و آموزه هاي فرهنگي را نمي توان دولتي كرد. به عبارت ديگر با صدور بخشنامه و دستورالعمل ساختارهاي فرهنگي شكل و قوام خود را پيدا نمي كنند بلكه صلاحيت كار دولتي تنها درحد ارائه خدمات مؤثر و هدايت و نظارت درحوزه سخت افزاري است. و نيز روشن گرديد كه جان مايه اصلي ارزشها و حركتهاي فرهنگي منبعث از كانون ولايت است كه عمدتاً در فرامين امام راحل (ره) و مقام معظم رهبري تبلور يافته است و آحاد ملت آنرا در قالب هيئت مذهبي و مساجد و تكايا حفظ نمودند و به مناسبت هاي مختلف نظير دوران پيروزي انقلاب و دفاع مقدس و راهپيمايي حساس و سرنوشت ساز جلوتر از دولتمردان به منصه ظهور در آوردند. اكنون پس از سي سال اين تجربه تاريخي دركنار عملكرد دولتمردان در طول عمر انقلاب اسلامي كه تماماً داعيه خير و انگيزه خدمت داشته اند، ما را در ارائه نظريه اي علمي با بستري تاريخ پژوهانه جرأت مي بخشد. حتي دنياي استكباري به سردمداري آمريكا متوجه اين واقعيت شده است كه چالش جدي پيش روي آنها و آينده نظام ليبرال دموكراسي غرب، نظريه ولايت فقيه است كه در قالب نظام جمهوري اسلامي ايران ظاهر شده است لذا منشأ اصلي مشكلات خود را ولايت فقيه مي دانند و همه توطئه ها و حملات خود را بر آن متمركز نموده اند. مقام معظم رهبري دراين باره فرمودند:
قدرت هاي استكباري كه از انقلاب اسلامي آزرده هستند و از آن ضربه ديده اند، بدون ترديد روي مفاهيمي از اين انقلاب و فرهنگ مردم كه براي آنها منشأ اصلي مشكلات محسوب مي شود كار مي كنند.
با تحليل چنين مستنداتي (تشكيل جبهه فرهنگي) متشكل از نيروهاي كارآمد فرهنگي حول محورها و شاخصه هاي زير پيشنهاد مي گردد:
الف- مطالعه و تنظيم فرامين امام خميني و مقام معظم رهبري و دسته بندي آنها در كارگروههاي تخصصي و دعوت از افراد متخصص و صاحب نظر جهت عضويت در گروههاي مشخص شده.
ب- تشكيل شوراي عالي برنامه ريزي با حضور رؤساي گروههاي تخصصي بمنظور تبديل فرامين مقام معظم رهبري به برنامه و ارائه آن به نهادها و سازمان هاي ذيربط جهت اعمال در تصميم گيريها و برنامه ريزي هاي خرد و كلان كشور.
ج- تعميم گستره ولايت و آموزه هاي اخلاق و تربيتي آن به عنوان وارث حقيقي (رحمه للعالمين) در جهان حاضر و پرهيز از سوء استفاده هاي سياسي و حزبي از ولايت فقيه و حفظ ساحت فراملي آن به لحاظ معنايي و معرفتي.
اصطلاحاً ولايت شامل معرفت شناسي و هستي شناسي توامان است و تنها در حوزه حكومت اخذ نمي شود چرا كه در آن صورت حكومت فقيه مناسبتر بود، حال اينكه ما به ولايت فقيه معتقديم يعني: هم مفهوم حاكميت را شامل است و هم حكومت را.
و اين زيباترين و منطقي ترين مدخل ورود به فضاي جهاني سازي است كه فرايند خود را از سالياني دور شروع كرده است. چرا كه ولايت تنها مفهوم آسماني از حاكميت و حكومت است كه همه اديان الهي نويد آنرا داده اند و شمول آن نه تنها عالم ملك بلكه همه عوالم آفرينش را در برمي گيرد. درك و فهم اين ساحت نياز به تعاليم عرفان شيعه دارد كه ادراك امامت اهل بيت عليه السلام است. بقول حكيم بزرگ ملاصدرا(ره) بدون فهم و درك آن آدمي با امام زمان(عج) و فلسفه غيبت او مشكل پيدا مي كند و در فهم «لولاالحجه لساخت الارض باهلها» كه همه عالم در ولايت او جاري هستند مالا درمي ماند. بقول حافظ:
همه كس طالب يارند چه هوشيار چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه كنشت
د- با عنايت به بند فوق بايدساز و كارلازم را براي حكومت جهاني فراهم كرد، در وقوع جهاني سازي و تشكيل دنياي واحد همه انديشمندان صرف نظر از گرايش هاي مختلف ديني اتفاق نظر دارند، حتي بعضي معتقدند كه فرايند جهاني سازي آغاز شده است. اما تنها مدلي از حكومت كه با ساختار جهاني همسو است نظام ولايت فقيه است كه هم وارث حكومت امام زمان(عج) در عصر غيبت است و هم با مؤلفه هاي ظهور حكومت حضرت عيسي(ع) در جهان مسيحيت از قداست و معنويت برخوردار است، يعني ما چه بخواهيم و چه نخواهيم آينده جهان در اختيار حكومت معنوي و الهي است كه طليعه دار آن امروز ولايت فقيه است.
علائم و نشانه هاي فراواني وجود دارد كه حقير را وادار مي كند تا احساس باطني ام را بقلم آورم و آن اينكه خداوند متعال مي خواهد اتفاقات عجيبي را در عالم توسط ملت ايران به رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي رقم بزند و اين تنها يك حدس و گمان يا احساس دروني يك يا چند نفر نيست بلكه علائم در حال وقوع است كه اين نويد را به اهل بصيرت مي دهد.
انشاءالله در آينده نزديك مطالبي در اين باره خواهيم نگاشت، اجمالا اينكه اگر ما قدر مقام رهبري را بدانيم و عظمت ملت خداجوي ايران را درك كنيم و نعمت ولايت را شكرگزار باشيم و اطاعت صادقانه از او را نصب العين قرار دهيم و ساحت او را خرج سياسي نكنيم و اغراض دنيوي و منيت ها را با ولايت رنگ آميزي نكنيم و همه مصادر غيب را در ولايت او جستجو كنيم و فريب عرفان منشي اين و آن را نخوريم و بالاخره با جان و دل در اجراي فرامين مقام ولايت بكوشيم، قطعا آن اتفاق عجيب در عصر ما بوقوع خواهد پيوست و اگر با جهل و خودخواهي ها و شعارزدگيها قابليت لازم را تحصيل نكنيم خداوند متعال اين اتفاق عظيم جهاني را نصيب آيندگان خواهد كرد همانطوريكه نعمت وقوع انقلاب اسلامي و امام خميني(ره) به ما رسيد و نصيب پدران ما نشد.
عرفان شيعه اثني عشري يعني معارفي كه از متن قرآن و سيره محمد مصطفي(ص) جوشيده و در گفتار و رفتار اهل بيت(ع) تبلور يافته است. درك اعماق امامت و ولايت امام زمان(عج) نيز بدون عرفان شيعه اثني عشري ممكن نيست، در منظر اهل بيت عليه السلام نه شريعت ستيزي عرفان است و نه بسنده كردن به ظاهر شريعت همه دين است، بلكه تمسك به احكام شريعت و توسل به طريقت اهل بيت(ع) حقيقت دين است كه مولاي متقيان علي(ع) فرمود:
عندما اهل بيت ابواب الحكم و ضياء الامر.
بقول حافظ:
بيا كه چاره ذوق حضور ونظم امور
به فيض بخشي اهل نظر تواني كرد
تو كز سراي طبيعت نمي روي بيرون
كجا به كوي طريقت گذر تواني كرد

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14