(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 22 مهر 1389- شماره 19763

پرهيز از مجالست بافساق
تطهير اهل بيت(ع)
التزام به شريعت
تپش قلم
نقش حسابرسي و محاسبه نفس در زندگي انسان
برزخ و برزخيان
بياني مختصر از شرح احوال انسان پس از مرگ تا قيامت



پرهيز از مجالست بافساق

قال الامام علي(ع): اياك و مصاحبه الفساق، فان الشر بالشر يلحق.
امام علي(ع) فرمود: از نشست و برخاست با فاسقان بپرهيز كه شر به شر مي پيوندد. (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- عيون الحكم و المواعظ، ص 69

 



تطهير اهل بيت(ع)

علي(ع) به ابوهريره و ابودرداء و كساني كه در اطرافش بودند فرمود:«اي مردم! آيا مي دانيد خداوند تبارك و تعالي در كتابش چنين نازل كرده است: «خداوند چنين مي خواهد كه هر بدي را از شما اهل بيت» ببرد و شما را پاك گرداند.
پيامبر(ص) من را و فاطمه(س) و حسن و حسين(ع) را همراه خود زير عبايش جمع كرد و به خدا عرض كرد: «خدايا! اينان عترت و خاصان من و اهل بيتم هستند. هر بدي را از اينان ببر و ايشان را پاك گردان». «ام سلمه» گفت: «يا رسول الله! آيا من هم هستم؟»
فرمود: «تو خوب هستي؛ ولي اين آيه به خصوص درباره من و برادرم علي(ع) و دخترم فاطمه(س) و دو پسرم حسن و حسين و نه امام از فرزندان پسرم حسين(ع) نازل شده و هيچ كس جز ما در اين مورد همراهمان نيست.» (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- اسرار آل محمد، ص 430

 



التزام به شريعت

پرسش:
آيا سالك الي الله و يا مدعيان نحله هاي عرفاني مي توانند بگويند كه عارف پس از وصول به مقامات عاليه و وصول به فيوضات ربانيه، تكليف شرعي از آنان ساقط مي گردد و ديگر نيازي به التزام به شريعت ندارند؟
پاسخ:
يكي از مهم ترين شاخص هاي انحراف در سير و سلوك الي الله و نحله هاي مختلف عرفاني در شرايط كنوني جامعه، ادعاي اين نوع عرفان هاي كاذب، غيرحقيقي و اصيل است كه مدعي اند التزام به احكام و دستورات شريعت براي افرادي است كه هنوز به مرحله فعليت تامه و مقامات بالاي عرفاني نرسيده اند، كه عبادات آنان طبق دستورات شارع مقدس براي حصول استكمال و دستيابي به آن مقامات عاليه عرفاني است. اما براي افرادي كه اين مراحل را گذرانده اند، ديگر التزام به شريعت براي تحصيل مقام قرب معنا و مفهومي ندارد.
مرحوم علامه طباطبايي(ره) كه خود در سير و سلوك عرفاني از جمله اوتاد و مرشدين صاحب نام بوده اند پاسخ اين سؤال و تبيين راه صحيح عرفان حقيقي و اصيل را در رساله لب اللباب خود صفحه58 به شرح زير ارائه فرموده اند: «پوشيده نماند كه از ابتداي سير و سلوك تا آخرين مرحله از آن، سالك بايد در تمام امور ملازم شرع انور باشد و به قدر سر سوزني از ظاهر شريعت تجاوز ننمايد. پس اگر كسي را ببيني كه دعوي سلوك كند و ملازم تقوا و ورع نبوده و از جميع احكام الهيه شرعيه متابعت ننمايد و به قدر سر سوزني از صراط مستقيم شريعت حقه انحراف نمايد او را منافق بدان، مگر آنچه به عذر يا خطا يا نسيان از او سر زند. و اينكه از بعضي شنيده شده است كه مي گويند: سالك پس از وصول به مقامات عاليه و وصول به فيوضات ربانيه تكليف از او ساقط مي گردد، سخني است كذب و افترايي است بس عظيم، زيرا رسول اكرم(ص) با اينكه اشرف موجودات و اكمل خلايق بودند، مع هذا تا آخرين درجات حيات تابع و ملازم احكام الهيه بوده اند. بنابراين سقوط تكليف به اين معنا دروغ و بهتان است. بلي، از براي آن مي توان معناي ديگري نمود كه قائلان، آن را قصد نمي نمايند و آن اين است كه اينان اعمال عباديه باعث براي استكمال نفوس بشريه است و مراتب استعداد انسان به واسطه التزام بر سنن عباديه از مراحل قوه به فعليت مي رسد. بنابراين، براي افرادي كه هنوز به مرحله فعليت تامه من جميع الجهات نرسيده اند، عبادات آنان براي استكمال است، ولي براي افرادي كه به مرحله فعليت تامه رسيده اند ديگر عبادت به جهت حصول استكمال و تحصيل مقام قرب معنا ندارد، بلكه اتيان عبادات براي چنين شخصي به عنوان ديگري كه همان مقتضاي حصول كمال است خواهد بود.
لهذا عايشه از رسول اكرم(ص) پرسيد: «پس از آنكه خداوند در شأن شما فرمود: «ليغفر لك الله ما تقدم من ذ نبك و ما تأخر» (فتح-2) تا خداوند گناهان گذشته و آينده تو را بيامرزد. پس اين اندازه رنج در تحمل عبادات براي چيست؟ فرمودند: «آيا مگر نمي خواهي من عبد شاكر خداي خود بوده باشم» از اينجا به خوبي معلوم مي شود كه اتيان اعمال عباديه براي بعضي از نفوس بشريه استكمالا للنفس نبوده، بلكه محضاً براي اظهار امتنان و شكرالله العظيم بوده است.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
& در بين مومنين، كينه ناپاك است، بايد آنرا دور بريزند تا پاك باقي بمانند!
¤ ¤ ¤
& آن كه حقيقت را نمي داند، نادان است اما كسي كه نمي داند و نمي خواهد بداند، آماده ورود در صف جنايتكاران است!
¤ ¤ ¤
& صداقت و مفيد بودن كساني كه دشمن ندارند، بشدت ملكوك و مشكوك است!
¤ ¤ ¤
& هركس «خود» را بيابد، بزرگترين گمشده هستي را يافته است بنابراين كساني كه خود را رها كرده و به دنبال زخارف دنيوي هستند بزرگترين گمشدگان آفرينش اند!
¤ ¤ ¤
& همه چيزهاي خوب و بدي كه از انسان تاكنون صادر شده، منشأ «درون انساني» دارد و بيرون، حاصل درون انسانهاست!
¤ ¤ ¤
& گاهي، يك جابجايي سياسي، كارسازتر از هزار حكم قضايي است.
¤ ¤ ¤
& كساني كه خود را برتر از ديگران مي پندارند، در عرصه خدمت به آنها پايدار نمي ماند.
¤ ¤ ¤
& انسان هرچه بيشتر از خدا بخواهد به او و هر چه از مردم كمتر بخواهد، به آنها نزديك تر است!
¤ ¤ ¤
& انسانهاي ضعيف النفس در شكستها شكسته مي شوند اما افراد استوار از هر شكست، يك پله براي صعود به موفقيت بزرگ مي سازند!
¤ ¤ ¤
& تنبيه نامناسب يك نفر اما، تشويق نامناسب گاهي يك گروه را ناراحت و ناسازگار مي سازد!
¤ ¤ ¤
& هنرمندترين انسان كسي است كه از وجودش كمترين بدي، صادر شود.

 



نقش حسابرسي و محاسبه نفس در زندگي انسان

حميد حاجي زاده
درمقاله حاضر نويسنده با بررسي، اهميت و آثارحسابرسي و خود ارزيابي درعرصه فردي و اجتماعي به برخي از مصاديق و موارد حسابرسي انسان در روز رستاخيز اشاره كرده است كه اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
هر انسان عاقلي براي خود اهداف كوتاه، مياني و بلند مدتي را شناسايي و تعريف مي كند و براي رسيدن به آن از ابزارها و سازوكارهاي مشخص و معيني بهره مي گيرد. آن گاه پس از زماني به ارزيابي ميان هزينه ها و نتايج مي نشيند و دستاوردها را نسبت به هزينه هاي مادي و زماني به فرصت ها سبك و سنگين مي كند تا در صورت ناكامي و يا نادرستي و نبود هماهنگي ميان آن دو به بازسازي اهداف دركوتاهي و بلندي و يا سازو كارها و ابزارها اقدام نمايد.
هرچند كه حسابرسي و ارزيابي وسنجش به معناي كاربرد عدد و شمردن و شماره است ولي مقصود ما در اين جا، حسابرسي و محاسبه درگفتار، رفتار وكردار و حتي در نيات، تصميمات دروني و دستاوردهاي نفساني و ملكات روحي و رواني است. به اين معنا كه هر كسي به حكم «حاسبوا قبل آن تحاسبوا» به ارزيابي و حسابرسي خود بپردازد پيش از آن كه ديگران از جمله خداوند در دنيا و يا آخرت به حسابرسي و ارزيابي او و اعمالش اقدام كند؛ به ويژه آن كه هركسي نسبت به خود و اعمال خويش آگاه تر و داوري عادل تر است؛ چنان كه خداوند در قرآن در اين باره مي فرمايد:«الانسان علي نفسه بصيره ولو القي معاذيره؛ انسان به خويش آگاهي و شناخت دقيق و كامل دارد، هرچند كه درمقام بيان و عذر و توجيه تراشي مي پردازد و به ديگران چنين چيزي را القا مي كند.
رسيدگي هركس به اعمال و رفتار و نيات و ملكات خويش به عنوان محاسبه و حسابرسي نفس مطرح مي باشد كه بخشي از مساله و موضوع حسابرسي در آموزه هاي قرآن است. درآموزه هاي قرآني به دسته ديگر از موضوع اشاره و تاكيد مي شود كه از آن به حسابرسي خداوند نسبت به امور پيش گفته ياد مي شود.
براي هردسته از حسابرسي مي توان آثار و كاركردهاي رواني و اجتماعي و نيز دنيوي و آخروي برشمرد كه دراين جا نخست براي روشن شدن ارزش وجايگاه حسابرسي و محاسبه نفس به اين آثار و كاركردها اشاره مي شود تا با توجه به اهميت موضوع و ارزش آن به شناسايي موارد و موازين حسابرسي و محاسبه نفس پرداخته شود.
كاركردها و آثار حسابرسي
براي حسابرسي، كاركردها و آثار رواني و اجتماعي چندي در آموزه هاي قرآني بيان شده است اين كاركردها بيش تر به مساله بينش و نگرش حسابرسي خداوند در قيامت و آثار آن در زندگي روزانه انسان در دنيا توجه دارد؛ چنان كه به كاركردهاي بينش معاد و نگرش رستاخيز دراين دنيا توجه داده شده و آثار و كاركردهاي آن تبيين و تحليل گرديده است، با اين همه مي توان برخي از كاركردهايي را كه قرآن براي بينش و نگرش معاد و حسابرسي در قيامت و رستاخيز ياد كرده است به حوزه محاسبه نفس و خود ارزيابي گسترش داد.
از كاركردهاي رواني و روحي كه قرآن براي ايمان به مساله حسابرسي و ارزيابي در رستاخيز بيان مي كند، حالت رواني و خوف بندگان از خداست؛ به اين معنا كه كسي كه به انديشه ارزيابي اعمال و نيات درآخرت باور داشته باشد و اين موضوع به شكل بينش و نگرش وي در آيد، مي كوشد تا اعمال و رفتار و نيات خويش را تصحيح كند و برپايه موازين و معيارهاي پذيرفته شده الهي و وحياني تصميم گرفته و عمل كند. خداوند در آيه 39 سوره احزاب مي فرمايد:«الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه و لايخشون احدا الا الله و كفي بالله حسيبا؛ كساني كه پيام خداوند را به ديگران مي رسانند و تنها از او مي ترسند و نسبت به او خشيت دارند؛ زيرا تنها خدا را حسابرس و ارزياب نيات و كارهايشان مي شمارند و او براي حسابرسي بس است.
انديشه بينش و نگرش حسابرسي چه از خود و چه از سوي ديگري موجب مي شود تا انسان همواره از اين كه در آينده مورد بازخواست قرار مي گيرد، دل نگران باشد و اعمال و تصميمات خويش را به درستي انجام دهد و بر پايه موازين پذيرفته شده عمل كند.
خود ارزيابي كه به درستي انجام پذيرد و فرد خود را موظف بداند تا پس از ارزيابي به اندازه كژانديشي و كژروي، خود را تنبيه كند، موجب مي شود تا كم كم به بازسازي تصميم و اعمال خويش پردازد. اين همان چيزي است كه خودارزيابي و محاسبه نفس را مفيد و سازنده مي كند.
از ديگر كاركردهاي روحي و رواني ارزيابي و حسابرسي مي توان به موضوع تقوا و ايجاد زمينه مناسب براي رشد آن در انسان اشاره كرد. كسي كه باور دارد كه خداوند همه تصميمات و اعمال ظاهري و باطني آدمي را ارزيابي و داوري مي كند و با ميزان حق مي سنجد، موجب مي شود تا او حالتي در خود پديد آورد كه از آن به تقوا ياد مي كنند. تقوا به معناي بازداشتن خود از هر انديشه و كردار و منشي كه بيرون از چارچوب هاي پذيرفته شده الهي است و با ايجاد توانايي و قدرت در خود براي آن كه هرعمل و انديشه را در چارچوب آموزه هاي وحياني و عقلاني انجام دهد و قوا و نيروها و ظرفيت هاي آشكار و نهان خويش را مهار و تعديل و در راستاي اهداف وحياني و تكاملي به كار گيرد.
بنابراين مي توان باور حسابرسي در روز رستاخيز بلكه در دنيا را عاملي مهم در ايجاد بستر مناسب براي تقواي الهي برشمرد؛ از اين رو خداوند در آيه 4 سوره مائده مي فرمايد: واتقوا الله ان الله سريع الحساب؛ از خدا تقوا پيشه كنيد؛ زيرا به درستي كه خداوند حسابرس تندي است و با سرعت هرچيزي را ارزيابي و داوري مي كند.
در محاسبه نفس نيز چنين حالت روحي و رواني در انسان پديد مي آيد؛ كسي كه مي كوشد تا همواره انديشه و اعمال و رفتارش را مورد ارزيابي و داوري قرار دهد، به نوعي تقواي دروني دست مي يابد و مي كوشد تا در راستاي اهداف و موازين پذيرفته شده خود، توانايي ها و ظرفيت هاي خويش را تعديل و مهار كند و به كار گيرد و از ورود در حوزه هايي كه به اهداف و يا رسيدن به آن زيان مي رساند خودداري ورزد.
در حقيقت ايمان به حسابرسي و باور به آن سبب توجه و مواظبت بيش تر آدمي در اصلاح خود مي شود و انسان مي كوشد تا همواره خود را كنترل نمايد و به اصلاح اموري اقدام كند كه در هنگام داوري، نادرستي و فساد آن را فهميده و درك نموده است. خداوند با توجه به اين انگيزه و تاثير عامل حسابرسي، به آدمي دستور مي دهد كه خود را كنترل كند و مواظب رفتار و اعمال و تصميمات خويش باشد: يا ايهاالذين آمنوا عليكم انفسكم لايضركم من ضل اذا اهتديتم الي الله مرجعكم جميعا فينبئكم بما كنتم تعملون؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد بر شماست كه خود را مراقبت و مواظبت كنيد؛ هرگاه هدايت شد كسي كه گمراه است به شما آسيب و زياني نمي رساند؛ همه شما به سوي خداوند باز مي گرديد و خداوند شما را به آنچه مي كرديد آگاه مي سازد. (مائده آيه 105)
از كاركردهاي رواني ايمان به حسابرسي كه بازتاب هاي آن نيز در عمل اجتماعي بروز و ظهور مي كند، مي توان به تعهد و مسئوليت پذيري در انسان اشاره كرد. كسي كه به حسابرسي معتقد است دراعمال خويش به اصل تعهد، پاي بند مي شود و با آن كه مي داند كه به ظاهر كسي نيست كه از او بازخواست كند با اين همه خويش را موظف به انجام آن مي داند و برپايه تعهدات و موازين پذيرفته شده عمل مي كند. (لقمان آيه 14 و 15)
دراعمال اجتماعي، انسان هاي متعهد و مسئوليت پذير به قانون بهتر عمل مي كنند و پيش از آن كه پاسبان ايشان افراد و دوربين ها و دستگاه هاي متنوع و مختلف جاسوسي و قانوني باشد، وجدان بيدار آنان است كه به خود ارزيابي اعمال و رفتارشان مي پردازد. از اين رو انسان هاي مومن، به قوانين پذيرفته شده و پاي بندي بيش تري نشان مي دهند و اعمال و رفتار خويش را با عرف پذيرفته شده عقلايي نيز هماهنگ و سازگار مي سازند.
از اين جاست كه محاسبه گران نفس و خود ارزيابان، به تعهدات و مسئوليت هاي اجتماعي خويش پاي بند هستند و از حقوق مردم حفاظت مي كنند و از كتمان حق خودداري مي ورزند و راضي نمي شوند تا حقي به كتمان ايشان از كسي گرفته شود. (بقره آيه 283و 284)
اطاعت ازخداوند و عمل به آموزه هاي وحياني (نساء آيه 85 و 86)، پاي بندي به توحيد و پيروي از انسان هاي خداجو و خداشناس(لقمان آيه 15)، هدايت به سوي راه راست و مستقيم (اسراء آيه 13 و 15) و نيز مراقبت برايمان وپرهيز از گمراهي (مائده آيه 105) از ديگر آثار باور به بينش و نگرش حسابرسي است كه قرآن بدان اشاره مي كند.
ازكاركردهاي اجتماعي حسابرسي و ارزيابي مي توان به انجام اعمال نيكو و كردار و منش نيك اجتماعي و هنجاري اشاره كرد. قرآن در آيه 86 سوره نساء با اشاره به اين كاركرد اجتماعي حسابرسي بيان مي دارد كه چگونه باور به حسابرسي موجب مي شود تا شخص در كوچك ترين تا بزرگ ترين رفتار فردي و اجتماعي خويش، تغيير ايجاد كند و رفتارش را با موازين عقلايي و وحياني هماهنگ سازد.
ايمان و آگاهي به حسابرسي و ارزيابي و داوري اعمال و تصميمات از سوي خداوند در روز رستاخيز و حتي دنيا موجب مي شود تا آدمي از رفتارهاي نابهنجار اجتماعي پرهيز كند و به منش و كنش اجتماعي خويش با توجه به معيارهاي پذيرفته شده سامان دهد.
خداوند در آيه 11 و 113 سوره شعراء بيان مي دارد كه ايمان به حسابرسي موجب مي شود تا ديگران را تحقير نكند.
بازدارندگي انسان از فخر فروشي و مباهات به ديگري و دوري از تكاثر و ثروت اندوزي از ديگر كاركردهاي هنجاري و اجتماعي است كه قرآن براي حسابرسي برمي شمارد. (تكاثر آيه 1تا 8)
از ديگر كاركردهاي اجتماعي اي كه قرآن براي حسابرسي بيان مي كند، موضوع اجتناب از اختلافات و دوري از درگيري هاي مذهبي است كه در بسياري از جوامع رواج دارد. قرآن بيان مي دارد كه باور به حسابرسي موجب مي شود تا جامعه به اين باور برسد كه درمسائل مذهبي به درگيري اقدام كند و اختلافات را دامن زند. (مائده آيه 48)
موارد حسابرسي
در آموزه هاي قرآني موارد مشخصي بيان شده كه درباره آن ها حسابرسي انجام مي شود. البته حسابرسي نسبت به مواردي كه قرآن بيان مي كند از نظر سطح و درجات از شدت و ضعف برخوردار است. در برخي از موارد حسابرسي سخت و شديد خواهد بود و در برخي ديگر از شدت كم تري برخوردار است.
از جمله اين موارد مي توان به حسابرسي نسبت به طغيان گري و سركشي (طلاق آيه 8)، بيدادگري و ظلم و ستم (يونس آيه 23)، كافران (لقمان آيه 23)، گمراهي (انعام آيه 128) كم فروشي در معاملات (مطففين آيه 1 تا 6)، جرم و جريمه (الرحمن آيه 39 تا 41)، استكبارورزي (نساء آيه 172)، شرك (نحل آيه 27 و انبياء آيه 22 و 23) كتمان حقيقت (بقره آيه 283 و 284)، تكذيب اهل حق و پيامبران (نمل آيه 84)، نفاق (احزاب آيه 13 و 14)، عدم اجابت دعوت حق (رعد آيه 18)، قطع رابطه با خويشان (رعد آيه 21) و عدم پاي بندي به پيمان ها (همان) اشاره كرد.
اگر به اين موارد به خوبي توجه شود، اين نظريه را مي توان اثبات كرد كه مسايل عمومي و اجتماعي، بيشترين مسايلي است كه در قيامت، انسان از آن ها بازخواست مي شود و مي بايست نسبت به آن ها پاسخ گو باشد. انساني كه باورهاي نادرست و شرك آلود داشته باشد و توحيد را نپذيرد، در نگرش و كنش و منش خويش به درستي عمل نمي كند، از اين رو مي توان ميان امور اعتقادي با امور اجتماعي نيز پيوند ناگسستني برقرار كرد.
به هر حال بازخواست از نيات و ملكات نفساني انسان (بقره آيه 284) و نيز فراگيري بازخواست و محاسبه (انعام آيه 52) از اموري است كه نمي توان بدان بي توجه بود. همه مي بايست در اعمال و نيات خويش به مسئله حسابرسي توجه داشته باشند و تصميمات و نيات خود را براساس آن سامان دهي كنند.
از ديگر مواردي كه از آن بازخواست مي شود، زنده به گور كردن دختران است كه امروزه به شكل سقط جنين ظاهر شده است. در آمارهاي رسمي به ويژه در چين آمده كه ساليانه ميليون ها دختر به هنگام شناسايي در زهدان و رحم سقط مي شوند و زنده زنده در گور دستگاه هاي مدرن ريخته شده و به صورت هاي مختلف مورد بهره برداري انسان هاي به ظاهر متمدن قرار مي گيرند. ساختن انواع و اقسام كرم هاي نرم كننده از جنين انسان در مهد به ظاهر تمدن و حقوق بشر يعني فرانسه به گونه اي است كه در چند سال اخير محموله هاي جنين كودكاني كه به اين كشور از همه نقاط اروپا ارسال مي شد، فرياد برخي را بلند كرد. به هر حال سقط كودكان و به ويژه دختران از اموري است كه از آن بازخواست شده و مورد حسابرسي سخت و شديد قرار خواهد گرفت. (تكوير آيه 7 و 8)
از ديگر مسايلي كه از آن بازخواست مي شود مي توان به ولايت اهل بيت (تكاثر آيه 8)، ولايت علي(ع) (صافات آيه 24) و نعمت هاي خداوند
(تكاثر آيه 8) اشاره كرد.
ضرورت خود ارزيابي يا محاسبه نفس
آموزه هاي قرآني بيان مي كند كه شخص مومن مي بايست به محاسبه نفس و خود ارزيابي اقدام كند. در آيه 18 سوره حشر درباره لزوم حسابرسي به اعمال خويش مي فرمايد: يا ايهاالذين آمنوا اتقوالله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوالله ان الله خبير بما تعلمون؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد تقواي خدا پيشه كنيد؛ هر كسي بايد بنگرد كه چه چيزي را براي فرداي خويش پيش مي فرستد و از خدا بپرهيزيد و تقواي خود پيشه كنيد؛ زيرا خداوند به آن چه مي كنيد آگاه است.
در اين آيه دو بار بر تقواي الهي تأكيد شده تا انسان را بيدار و هشيار گرداند. شگفت اين كه اين مسئله را به محاسبه نفس و خودارزيابي ارتباط مي دهد تا آدمي هوشيار گردد و خود به ارزيابي اعمال خويش براي فرداي قيامت اقدام كند.در همين آيه اين مطلب بيان مي شود كه تقوا مي تواند زمينه ساز مراقبت فرد شود و ميان تقوا و علم به حسابرسي و مراقبت، ارتباط محكم و استواري ايجاد مي شود.
محاسبه نفس امري است كه در قيامت نيز ادامه خواهد يافت و خداوند خود انسان را به محاسبه خويش مأمور مي سازد تا به حكم الانسان علي نفسه بصيره ولو القي معاذيره؛ خود به محاسبه آگاهانه از خويش بپردازد.
آن گاه كه نامه اعمال هر كسي را به دست وي مي سپارند از او مي خواهند كه خود به ارزيابي و محاسبه اعمال خويش بپردازد و داوري كند؛ زيرا هر كسي به اعمال خويش آگاه تر است: اقرأ كتابك كفي بنفسك اليوم عليك حسيبا (اسراء/ 14)
حسابرسي انسان از خود در قيامت به گونه اي است كه كفايت از هرگونه حسابرسي ديگري مي كند و نيازي نيست تا كسي از بيرون به حسابرسي او اقدام كند. (اسراء آيه 14)
به هر حال انسان بايد هم در انديشه حسابرسي روز قيامت خداوند باشد و هم خود به ارزيابي و حسابرسي اعمال خويش بپردازد كه خود بهترين داور و حاكم است.

 



برزخ و برزخيان
بياني مختصر از شرح احوال انسان پس از مرگ تا قيامت

علي جواهردهي
آينده مبهم انسان، يكي از دغدغه هاي بشر است. با اين كه بسياري از مردم فاقد قدرت پيش بيني و پيش گويي آينده كوتاه خود هستند، آينده پس از مرگ، هراس انگيزتر مي نمايد. اين ناشناخته ماندن آينده، آدمي را چنان به هراس مي افكند كه به هر چيزي براي شناخت آن چنگ مي زند.
البته هراس انگيزي آينده از جهت تيرگي و تاريكي آن نيست، بلكه از آن جهت هراس انگيز است كه اطلاعات و دانش كمي از آن دارد. در حقيقت ابهام آينده است كه هراس انگيز مي نمايد.
انسان ها در طول تاريخ كوشيده اند تا به هر شكلي شده از آينده خود به ويژه آينده پس از مرگ اطلاعاتي به دست آورند. از آن جايي كه برخي از انسان ها گاه به عللي پس از مرگ زنده مي شوند و به دنيا باز مي گردند، به عنوان منبع اطلاعاتي مورد استفاده حتي دانشمندان قرار مي گيرند، اما به نظر مي رسد كه اين دسته اخبار و اطلاعات نتوانسته است تصوير روشني از دنياي ديگر به دست دهد. با اين همه علاقه به مطالعه در اين زمينه از سوي همه انسان ها وجود دارد و در اين ميان دانشمندان علوم گوناگون در صف مقدم اين تحقيقت و پژوهش ها هستند.
علاقه مندي بشر به دانش و اطلاعات مربوط به زندگي پس از مرگ موجب شده تا اسلام نيز به اين مباحث علاقه نشان دهد و گوشه هايي از زندگي پس از مرگ را تبيين كند. البته از نظر اسلام، زندگي اصلي آن چيزي است كه انسان پس از حيات مجدد در معاد به دست مي آورد و آن چه تا پيش از قيامت براي انسان وجود دارد، نوعي زندگي خاص است كه از آن به زندگي برزخي ياد مي كند. اين زندگي به جهاتي مورد توجه قرار گرفته است؛ زيرا بيانگر حقايقي درباره زندگي اخروي پس از رستاخيز است، هر چند كه به عللي نمي تواند تصوير روشني از آن زندگي ارايه دهد، زيرا چنان كه از نام اين زندگي روشن مي شود، زندگي برزخي است. نويسنده در اين مطلب با بررسي و تحليل آيات قرآني بر آن است تا تصويري روشن از زندگي برزخ ارايه دهد تا شباهتها و تفاوتهاي آن با زندگي دنيوي و اخروي روش شود با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
اگر به مناطق كوهستاني رفته و تجربه مه را نيز داشته باشيد، مي توانيد گوشه اي از حقيقت برزخ را به دست آوريد. مه كه ابرهاي سنگين و آب دار در سطح زمين است، هرگاه به حد اشباع برسد، چنان فضا را آكنده مي سازد كه قدرت ديد انسان به كم ترين حد كاهش مي يابد. در اين حالت همه چيز طوري ديگر ديده مي شود.
زندگي در مه
انسان ها در زندگي برزخي خود اين گونه هستند؛ زيرا برزخ حايل ميان دو چيز است، به گونه اي كه برخي از خصوصيات هر دو چيز را با خود دارد، در حالي كه تفاوت هاي روشني نيز با آن دو چيز دارد.
زندگي برزخي به گونه اي است كه مي توان آن را زندگي مه آلود ناميد. در اين زندگي، بخشي از خصوصيات مادي دنيا به شكل رقيق تر و لطيف تر وجود دارد، و از سويي ديگر، همانند عالم ارواح و مجردات مي باشد. نمونه اين گونه زندگي را بارها در خواب و رويا تجربه كرده ايد.
انسان در هنگام رويا، به عالمي مي رود كه از آن به عالم مثال ياد مي شود. در اين عالم، همه چيز عالم دنيا و مادي به شكل ديگر وجود دارد. هر چيزي، شكل و صورت و ابعاد دارد. لذت و عذاب و خوشي و ناخوشي را مي توان احساس و درك كرد. با اين همه شباهتي تمام به عالم دنيا و ماديات ندارد.
خداوند در آيه 42 سوره زمر بيان مي كند كه انسان ها در خواب، مرگ را تجربه مي كنند؛ زيرا روح آدمي از تن بيرون مي رود و در عالم برزخ سير و حركت مي كند و سپس به درون تن بازگردانده مي شود. البته برخي از مردم در هنگام مرگ خوابي، به عوالم برتر چون عالم عقول و مجردات نيز مي روند، ولي اين سير در عوالم برتر براي بيش تر مردم شدني نيست و تنها در عالم برزخ سير و سفر مي كنند.
انسان ها تنها زماني وارد عالم برزخ مي شوند كه مرگ، آنان را در برگيرد و جان را به جان آفرين تسليم نمايند. از اين رو خداوند آغاز زندگي برزخي انسان ها را پس از مرگ ايشان مي داند. (مومنون، آيات 99 و 100)
انسان ها هنگامي كه وارد عالم برزخ مي شوند تا روز رستاخيز در آن عالم باقي مي مانند (همان) و در آن روز است كه برانگيخته شده و زندگي ديگري با شكل و صورتي ديگر را آغاز مي كنند.
ويژگي هاي عالم برزخ
عالم برزخ همانند عالم دنيا، داراي شب و روز است. (غافر، آيات 45 و 46) هم چنين عالم برزخ همانند عالم دنيا، داراي شرايط زيست بشر مي باشد و انسان ها در آن جا مي خورند و مي آشامند و با هم گفت وگو مي كنند و گرد هم مي آيند. البته از آن جايي كه عالم برزخ، دروازه اي به عالم قيامت است، با زندگي زميني اين تفاوت را دارد كه انسان ها براساس نوع زندگي خود در زمين، از امكانات آن جا بهره مي برند.
به سخن ديگر، در عالم دنيا، بر پايه رحمت رحماني همه انسان ها بي توجه به اعتقادات و اعمال خود از روزي خداوندي بهره مي برند و حتي كافران گاه از وضعيت بهتري برخوردار هستند؛ در حالي كه زندگي در عالم برزخ با توجه به اعتقادات و اعمالي است كه انسان در دنيا داشته است. به اين معنا مي توان گفت كه عالم برزخ خود همانند عالم قيامت است و هر كسي نتيجه اي از اعتقادات و اعمال خويش را مي بيند.
براين اساس، زندگي انسان ها در عالم برزخ با توجه به كفر و ايمان و عمل صالح و طالح، خوب و بد خواهد بود. از اين رو براي عالم برزخ همانند عالم آخرت، بهشت و جهنمي برزخي است. بنابراين كساني كه داراي ايمان و عمل صالح در زندگي دنيا بودند، در عالم برزخ، در بهشت برزخي وارد شده و از عطايا و نعمت هاي بهشت برزخي بهره مند خواهند شد. (آل عمران، آيات 169 و 171)
برخورداري شهيدان از آسودگي خاطر در پرتو عنايت الهي در عالم برزخ و بهشت برزخي (محمد، آيات 4 و 5) از جمله مطالبي است كه در آياتي چند در قرآن مورد تاكيد قرار گرفته است.
از آن جايي كه عالم برزخ همانند عالم آخرت است، حيات برزخي كه پس از مرگ دنيوي اتفاق مي افتد (غافر، آيه 11) هر چند كه براي انسان هايي كه در دنيا زندگي مي كنند، غيرقابل احساس و درك است (بقره، آيه 154) حياتي واقعي است و اين گونه نيست كه اين عالم يك خواب طولاني باشد. از اين رو در عالم برزخ، مساله پرسش و پاسخ و سؤال و جواب مطرح مي شود (ابراهيم، آيه 27) و دو فرشته بر انسان وارد شده و از او درباره پروردگار، دين و پيامبر و امامانش پرسش مي كنند. (مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 482) همچنين در عالم برزخ، براي انسان ها رشد و تكامل هم چنان ادامه خواهد يافت و شخص آثار صالح و طالح خويش در دوره زندگي در عالم برزخ را مي بيند. خداوند در آيات 4 و 5 سوره محمد از اصلاح و رشد معنوي و قلبي شهيدان در عالم برزخ سخن به ميان مي آورد كه اين معنا خود بيانگر آن است كه عالم برزخ نمي تواند عالمي همانند عالم خواب و رويا باشد.
به سخن ديگر، اين كه شهيدان، در عالم برزخ، پس از شهادت از هدايت هاي خاص الهي برخوردار مي شوند و قلب و «بال» ايشان (مجمع البيان، ج 9 و 10، ص 145) اصلاح مي شود، لازمه اين اصلاح اين است كه در عالم برزخ شهيدان به رشد و تكامل معنوي خود ادامه مي دهند. (الميزان، ج 18، ص 226)
هم چنين ديگر انسان ها در عالم برزخ باتوجه به اعتقادات و اعمال خويش به ويژه آن هايي را كه به عنوان سنت خوب و بد يا باقيات صالح و طالح به جا گذاشته اند، بهره مند مي شوند و آثار و پيامدهاي آن در عالم برزخ موجب افزايش رشد كمالي و يا هبوط و سقوط بيش تر آنان مي شود.
به هر حال، از ويژگي هاي عالم برزخ، رشد و تكامل بشر است كه همانند دنيا ادامه مي يابد. با اين تفاوت كه در عالم برزخ نوعي حسابرسي ابتدايي انجام مي شود و اشخاص باتوجه به ايمان و كفر و عمل نيك و بد خود، از امكانات بهشتي و يا دوزخي عالم برزخ بهره مند خواهند شد.
عذابهاي برزخي
خداوند در آياتي از قرآن از جمله در آيه 93 سوره انعام از عذاب برزخي ظالمان و ستمكاران در عالم برزخ سخن به ميان مي آورد (روح المعاني، ج 5، جزء 7، ص 325) و در آيات 92 و 93 سوره واقعه عذاب هايي را كه براي كافران و اصحاب شمال در نظر گرفته، برمي شمارد. از جمله عذاب هاي دوزخ برزخي مي توان به آب داغ (واقعه، آيات 92 و 93 و نيز تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 230) و آتش برزخي نحل، آيات 25 و 26 و غافر، آيات 45 و 46) اشاره كرد.
اين عذاب هاي دوزخ برزخي، بسيار اهانت آميز و خفت بار (انعام، آيه 93) و بد و ناخوشايند (غافر، آيات 45 و 46) است. البته براي برخي تا روز قيامت ادامه مي يابد و براي برخي زمان مند خواهد بود. خداوند در آيات پيش گفته مي فرمايد كه عرضه عذاب به صورت هميشگي در بامدادان و شامگاهان براي فرعون و فرعونيان رقم خورده است.
علت اين عذاب هاي اخروي، اموري چون استكبار و ظلم (انعام، آيه 93)، افترا به خدا (همان)، پيروي از رهبران (نوح، آيات 21 و 25)، تكذيب (واقعه، آيات 92 و 93)، گمراهي (همان و نيز الميزان، ج 14، ص 226 و البرهان، چ 3، ص 786)، عصيان و لغزش و گناه (نوح، آيات 21 و 25) و غفلت از ياد خدا
(طه، آيه 124) مي باشد.
خداوند درباره كافران گزارش مي كند كه آنها در قيامت وقتي به حقيقت قيامت آگاه مي شوند، زندگي خود را در دنيا و عالم برزخ كوتاه مي پندارند.
(احقاف، آيات 34 و 35)
به هر حال، زندگي در عالم برزخ همانند زندگي در عالم دنيا نسبت به عالم قيامت كه زندگي جاودانه است، بسيار كوتاه است. هم چنين زندگي در عالم برزخ، همانند زندگي دنيوي، در نهايت پاياني دارد كه از آن به مرگ ياد مي شود. از اين رو كافران با دو مرگ و دو زندگي مواجه مي شوند. البته از كاربرد واژه احياء و اماته اين معنا به دست مي آيد كه كافران در اعتراف خود به زندگي ابتدايي توجهي ندارند؛ از اين رو از زنده كردن و ميراندن سخن به ميان مي آورند كه عبارت است از اماته و ميراندني كه پاي آدمي را به عالم برزخ باز مي كند و سپس احيا و زنده كردني كه در عالم برزخ اتفاق مي افتد و سپس ميراندني كه دروازه به سوي آخرت است و در نهايت احيا و زنده كردني كه در قيامت اتفاق مي افتد. اين همان چهار ميراندن و زنده كردني است كه كافران به آن اشاره مي كنند. (بقره، آيه 28 و الميزان،ج1، ص 109 و 110 و نيز همان ج17، ص 313)
برخي بر اين باورند كه آيات 30 و 33 سوره مريم نيز از زندگي حضرت عيسي(ع) در عالم برزخ سخن مي گويد كه در امنيت و سلامت در آن عالم مي باشد.
از ديگر ويژگي هايي كه براي عالم برزخ مي توان برشمرد، مسئله گفت وگوهايي است كه ميان برزخيان صورت مي گيرد. در اين گفت وگوها مي توان اين معنا را به دست آورد كه ايشان به نوعي آگاهي شهودي دست مي يابند. از اين رو گفته اند كه عالم برزخ همانند عالم قيامت، عالم شهود و دانش حضوري است و آن چه انسان در آن عالم درك مي كند، از قبيل علوم حصولي و آگاهي اكتسابي نيست. البته اين گونه نيست كه كساني كه در عالم برزخ وارد مي شوند نسبت به همه چيز علم و آگاهي شهودي تمام و كمال يابند. به عنوان نمونه با اين كه كافران، فرشتگان را مي بينند و با آنها گفت وگو مي كنند (فرقان، آيه 22) ولي ايشان نسبت به مدت ماندن خود در عالم برزخ آگاهي و دانشي ندارند (طه، آيه 102 تا 104 و نيز روم، آيات 55 و 56)
چنان كه گفته شد، عالم برزخ نيز همانند عالم دنيا، عالم كوتاهي است و در نهايت، زندگي در آن پايان مي يابد و انسان در عالم برزخ دوباره مرگ را تجربه كرده و ميرانده شده و دوباره در رستاخيز احيا و زنده مي شود. (غافر، آيه 11و نيز مجمع البيان، ج7 و 8، ص 814 و تفسير الصافي، ج6، ص 295 و الميزان، ج17، ص 313)
از ديگر ويژگي هاي عالم دوزخ اين است كه امكان بازگشت انسان به دنيا در آن وجود دارد. از اين جاست كه مسئله رجعت معنا مي يابد. در آيات قرآني بارها اين معنا بيان شده است كه كساني كه مرده بودند، از عالم برزخ به عالم دنيا بازگردانيده شدند. از جمله مي توان به امت حزقيل اشاره كرد كه پس از مرگ دسته جمعي به سبب ترك جهاد به طاعون و بيماري كه خداوند بر ايشان حاكم مي كند، دوباره زنده مي شوند يا داستان زنده شدن مرغان حضرت ابراهيم(ع) يا زنده شدن عزير و الاغش و يا زنده شدن افراد ديگر كه در قرآن گزارش شده است.
بنابراين، عالم برزخ برخلاف عالم قيامت، از اين ظرفيت برخوردار است كه شخصي كه به آن عالم وارد شده به عالم دنيا بازگردد. همين احتمال و امكان بازگشت و رجعت از عالم برزخ به دنيا مشركان را وسوسه نموده تا از خداوند بخواهند به ايشان امكان رجعت داده شود تا به دنيا بازگشته و كارهاي نيك كرده و ايمان واقعي را بروز دهند. (مومنون، آيات 92 تا 100)
آرامش مؤمنان در برزخ
عالم برزخ به همان اندازه كه براي كافران و منافقان و مشركان سخت است، براي مؤمنان و نفوس مطمئن، عالم آسايش و آرامش و رفاه است. مؤمنان در عالم برزخ با آرامش كامل به پرسش هاي فرشتگان پاسخ مي دهند (ابراهيم، آيه 27) و از امكانات بهشت برزخي بهره مند مي شوند (فجر، آيات 27 و 30 و مجمع البيان، ج9 و 10، ص 742) و از آسايش و آرامش و راحتي سود مي برند. (واقعه، آيه 89)
پايان عالم برزخي با برپايي قيامت آغاز مي شود. (مومنون، آيه 100 و نيز روم، آيات 55 و 56) به اين معنا كه انسان ها در عالم برزخ مي مانند تا زماني كه جهان دنيا فرو پاشد و پس از آن قيامت برپا گردد. در آن هنگام عالم برزخ از هم مي پاشد و نظام ديگري جايگزين نظام دنيا و نظام برزخ مي شود.
به سخن ديگر، نظام دوگانه دنيا و برزخ، تا زماني است كه قيامت برپا نشده است. هنگامي كه نظام آخرت برپا مي شود ديگر نظام دوگانه كنوني يعني دنيا و برزخ نخواهد بود، بلكه تنها نظام قيامتي است كه همه هستي را در برمي گيرد.
به هر حال، جهان برزخ، جهاني است كه برخي از خصوصيات دنيا و آخرت را در خود جمع كرده است. با اين همه عالم برزخ، بخشي از جهان پيش از قيامت است و پس از قيامت، ديگر عالمي به نام عالم برزخ وجود نخواهد داشت . از اين رو برخي گفته اند كه عالم برزخ بخشي از عالم دنياو يا همان نشئه اولي است و با فروپاشي اين نظام مادي دنيا و برپايي نشئه آخرت و جهان رستاخيز، ديگر چيزي به عنوان عالم برزخ نخواهد بود. بنابراين، عالم برزخ همانند عالم دنيا، بخشي از نشئه نخست است و تكراري نخواهد داشت.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14