(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 24 مهر 1389- شماره 19764

دست هاي نامرئي -48
مؤسسه هوور : تحريم هاي گسترده و حمله نظامي به ايران ناكارآمد است

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




دست هاي نامرئي -48
مؤسسه هوور : تحريم هاي گسترده و حمله نظامي به ايران ناكارآمد است

نويسنده: محمد عبدالهي
مولانا با اشاره به 2 موضوعي كه در نحوه تهيه و ارايه اطلاعات و مطالب گزارش بنگاه رند و نتايج حاصله از آن بايد مورد توجه قرار گيرد، در توضيح آنها خاطرنشان مي كند:
«يكي عمقي نبودن اطلاعات و برداشت و توصيف و تحليل درباره جامعه ايران و انقلاب و نظام كه اغلب آلوده به تعصبات و ديدگاه هاي جناح هاي چپ و راست، ليبرال ها و محافظه كاران اردوگاه سرمايه داري غرب و وابستگان و همفكران داخلي آنهاست كه بيشتر اطلاعات اين گزارش را تشكيل مي دهد و به هيچ وجه به ظرافت اجتماعي و سياسي و تاريخي واقعي ايران توجهي ندارد. موضوع دوم اعترافات و پيشنهادات جالب و جديدي است كه معمولاً اينگونه گزارش ها با اينگونه منابع و اطلاعات از ارايه آن پرهيز دارند ولي ما آشكارا دراين سند به طور خلاصه ملاحظه مي كنيم.»
مولانا با طرح اين پرسش كه اكنون چه عواملي باعث شده است كه در چند سال و چند ماه اخير مواضع و ديدگاه هاي آمريكا و بنگاه هاي فكري آن اين قدر راجع به ايران تغيير كرده باشد، مي گويد:
«گزارش هاي بنگاه هاي استراتژيك و اتاق هاي فكر نظام اآمريكا اغلب از دو نوع هستند: گزارش هايي كه اطلاعات دقيق و جديد را از يك كشور يا منطقه و يا موضوع به دولت و سياست گذاران ارايه مي دهند و گزارش هايي كه براي تقويت فكري و خردگرايي نخبگان و آمادگي آنها بر مبناي نتايجي كه قبلاً حاصل شده و به دست آمده است، تهيه مي گردد. به نظر مي رسد كه گزارش جديد بنگاه «رند» براي نيروي هوايي ارتش امريكا از نوع دوم است.»
¤ كتاب «بررسي محدوده هاي قدرت ايران در خاورميانه : خطـرناك اما نه قـادر مطلـق»559 از ديگر آثار اين بنگاه با موضوع ايران است كه در ماه مه 2009 منتشر شده است.
در زير به بخش هايي از اين كتاب اشاره مي شود:
«تبديل شدن ايران به يك قدرت منطقه اي يكي از بزرگ ترين چالش هاي سياست خارجي آمريكا خواهد بود. آمريكا نيز بايد نقش و نفوذ ايران در منطقه به رسميت بشناسد با اين كشور در حل مسائل منطقه تعامل كند و درعين حال مانع آنچه فعاليت هاي بي ثبات كننده ي ايران در منطقه خواهد شد، گردد. اگر آمريكا به ايران فقط به عنوان يك تهديد بنگرد و درصدد انزواي اين كشور باشد اين مسئله درجهت منافع آمريكا در منطقه نخواهد بود.
استراتژي آمريكا بايد تركيبي از بازدارندگي و تعامل با ايران باشد. اگر آمريكا اين استراتژي را درقبال ايران بكار گيرد احتمال موفقيت و نتيجه بخش بودن اين استراتژي زياد خواهد بود.»
دراين گزارش توصيه مي شود كه فشار يكجانبه آمريكا بر تهران كاهش يافته و همزمان تحريم هاي چندجانبه افزايش يابد.
همچنين براساس اين گزارش بايد در مسائل امنيت منطقه اي با ايران همكاري شود، اگرچه اميد به مؤثربودن مذاكرات دوجانبه آمريكا و ايران براي ايجاد تغيير در رويكرد تهران «غيرواقع گرايانه» بوده اما درعين حال بايد از تلاش هاي گسترده بين المللي شامل تشويق و تنبيه، بسته به واكنش ايران حمايت شود.
اين گزارش، سياست كنوني در رابطه با ايران را با سياست بازدارندگي در زمان جنگ سرد مقايسه نموده و شكست اين سياست را به خاطر عدم آشنايي واشنگتن در احتساب ويژگي هاي ژئوپلتيك منطقه و فرهنگ استراتژيك ايران مي داند.
در اين سند گفته مي شود:
«هرچند كه سياست برپايه ي همكاري هاي دوجانبه جذاب تر مي باشد، اما اين واقع گرايانه نيست و تلاش براي برافروختن موج اختلافات داخلي در كشور و اختلاف پراكني در فراكسيون هاي مختلف بين خود، به احتمال زياد عليه واشنگتن خواهد بود، زيرا آمريكا درك محدودي از پراكندگي نيروها در ايران و امكانات حكومت ايران براي استفاده از چنين دخالت هايي براي دريافت امتيازات بيشتر دارد.»
درعين حال در اين گزارش پيشنهاد شده است كه:
«در رابطه با ايران فشار از سوي جامعه جهاني بكار رود، هم زمان لحن و سياست تند و يكجانبه گرايانه امريكا در رابطه با ايران ملايم گردد.»
در اين پژوهش توضيح داده شده است كه نبود واكنش ايران نسبت به پيشنهاد آمريكا براي مذاكره دوجانبه تاحدي نتيجه فراكسيوني بودن حكومت ايران و نيز اينكه فراكسيون هاي رقيب اغلب از مسائل مربوط به سياست خارجي استفاده مي كنند تا يكديگر را خراب كرده يا از رقبا برتري جويند.
در كل براساس اين گزارش، چهار توصيه اساسي به دولت اوباما شده است:
«1.اعمال فشارهاي چندجانبه فزاينده بر اهداف و فعاليت هاي هسته ايران در كنار كاهش فشارهاي يكجانبه امريكا؛
2.پيگيري مذاكرات دوجانبه بين ايران و آمريكا درباره حوزه هاي داراي منافع مشترك مانند ثبات در عراق و افغانستان، مبارزه با قاچاق موادمخدر و امدادرساني در بحران هاي انساني؛
3. صدور بيانيه هاي شفاف و غيرمبهم درباره اهداف و نيات آمريكا در منطقه؛
4.ورود در عرصه ايجاد چارچوب همكاري جويانه و چندجانبه گرايانه امنيت منطقه اي كه دربرگيرنده ايران و حساس نسبت به نيازهاي دوستان و متحدين منطقه اي آمريكا باشد.»
¤ كتاب «روحانيت، پاسداران و بنيادها»560 يكي ديگر از كتاب هاي بنگاه رند با موضوع ايران مي باشد. اين كتاب با استناد به شرايط داخلي و منطقه اي ايران و با اشاره به افزايش نفوذ اين كشور در عراق و ديگر كشورهاي منطقه، خاطر نشان مي كند كه با توجه به نبود روابط رسمي بين ايران و آمريكا، توانايي واشنگتن براي ارزيابي دقيق ميزان چالش حاصله از سوي ايران محدود است.
اين كتاب توصيه مي كند با توجه به مبهم بودن فرآيند تصميم گيري در ايران، سياست مداران آمريكايي با منظور دفاع از منافع آمريكا در برابر ايران، بايد هم شخصيت هاي تعيين كننده در ايران را بهتر بشناسند و هم سازوكاري براي تفسير سخنان و رفتار مقام هاي اين كشور داشته باشند.
در زير به اختصار به بخش هايي از اين كتاب كه مدعي است چنين تصوير و سازوكاري را در اختيار خوانندگان خود قرار مي دهد، اشاره مي شود:
فرهنگ راهبردي ايران : نگاه به خود و جهان
نخبگان ايران، اين كشور را قدرت طبيعي و هميشگي منطقه مي دانند. هويت ايراني و آگاهي از نقش تاريخي اين كشور در گذشته، اين احساس را تقويت مي كند. با اين حال، احساس غرور ايرانيان تحت تأثير حس قرباني شدن و عدم امنيت ناشي از سال ها استعمار قرار دارد. ايرانيان به امريكا بعنوان جانشين امپرياليسم بريتانيا مي نگرند. اين نگرش، ريشه در كودتايي دارد كه توسط بريتانيا و آمريكا پشتيباني شد و طي آن دولت مصدق سرنگون شد و محمدرضاشاه به قدرت بازگشت. جمهوري اسلامي نيز آمريكا را دشمن شماره يك خود و تهديدي براي بقاي نظام مي داند.
سازوكار قدرت در ايران
در نظام ايران قدرت غيررسمي مي تواند قدرت رسمي را شكست دهد. شخصيت ها به اندازه مقام ها اهميت دارند. سازوكار تنظيم قوا در اين كشور بگونه اي است كه اجازه نمي دهد قدرت هيچ حزب يا مجموعه اي بالاتر از رهبري قرار گيرد. اين سازوكار پس از انتخابات 2009.م دستخوش تغييراتي شد. انشعاب هايي عمدي ميان انتخاب شدگان و انتخاب نشدگان و نيز ميان قدرت رسمي و قدرت غيررسمي بوجود آمد. رهبر انقلاب به طور سنتي، در نزاع هاي قدرت نقش داوري را ايفا مي كند اما، پشتيباني قاطعانه او از محمود احمدي نژاد پس از انتخابات 2009.م، به موقعيت وي بعنوان داور ضربه زد و احتمالاً اعتبار وي را در ميان بخشي از بدنه قدرت خدشه دار كرد.
نظام، شخصيت ها، شبكه هاي غيررسمي و مؤسسه ها
نظام ايران شامل گروهي از شخصيت ها و شبكه هاي غيررسمي و نهادهاي وابسته شان است كه با شخصيت هاي ديگر در ارتباطند. اين شخصيت ها، هم چنين به شبكه هاي ديگر (روحاني، سياسي، اقتصادي و ...) بعنوان اهرم هاي حمايتي و بسيج مردمي متصل اند.
برخي از اين شخصيت ها از موقعيت خود در نهادها براي افزايش ثروت و تبديل شدن به منبع پشتيبان استفاده مي كنند و خانواده، متحدان و شبكه هاي خود را تقويت مي كنند. در يك كلام، نظام سياسي در جمهوري اسلامي شامل تركيبي از شخصيت ها، شبكه هايشان و نهادهاي وابسته است و ميل افراطي برخي سران جمهوري اسلامي به مدرنيته و غربي شدن يكي از نقاط قابل نفوذ ايالات متحده در سال هاي آينده خواهد بود.
رقابت هاي حزبي، تعيين كنندگان گفتمان سياسي يا جريان ضداحزاب؟!
رهبر انقلاب رقابت هاي سياسي را تا جايي كه به نظام آسيبي وارد نكند، تشويق مي كند. احزاب از سياست هاي خارجي براي اعمال سياست هاي داخلي خود استفاده مي كنند. براي مثال، خاتمي و هواداران اصلاح طلب او از عادي سازي روابط و گفتگوي تمدن ها براي باز كردن فضاي جامعه ايران استفاده مي كردند و احمدي نژاد و متحدانش از سياست رويارويي با غرب بعنوان ابزاري براي محدود كردن اين فضا استفاده مي كنند. اين نزاع در سال هاي آينده ادامه خواهد يافت اما، در تابستان 2009.م، زمان نگارش اين كتاب، به نظر مي رسد ديدگاه دوم دست بالا را دارد. ديدگاهي كه نه وابسته به احزاب دست راستي و نه دست چپي است. اما بايد توجه داشت كه منافع ايالات متحده آمريكا در گرو قدرت يابي احزاب نيرومند در ايران است.
سياست هاي داخلي ايران، بسيار پويا و متغير
در اين سه دهه از انقلاب ايران، هربار يكي از مراكز قدرت بيشتر تأثيرگذار بوده است. در زمان ]امام[ خميني و جنگ ايران و عراق، روحانيان، صاحب قدرت برتر بودند. در دهه 1990، قدرت اصلي در اختيار بنيادها بود؛ با اين حال روحانيان نقش تأثيرگذار و چشمگيري در سياست ها داشتند. با تأكيد ايران بر مسائل امنيتي، به عنوان اهرم سياسي و اقتصادي، به نظر مي رسد با آغاز هزاره سوم، حزب اللهي هاي وابسته به تفكرات منتهي به انقلاب 1979 قدرت اصلي را در آن كشور در اختيار گرفته اند. نسل جديدي از مقام هاي ايراني مانند احمدي نژاد و ديگران چالشي براي قدرت روحانيان متمايل به غرب همچون صانعي، كروبي و خاتمي و ديگر سياستمداران سابق هستند. سپاه و بسيج همچنان جاي خود را در سياست باز مي كنند. با اين همه، سپاه هم مانند ديگر مراكز قدرت در ايران يك سازمان تك صدايي نيست.
كتاب «روحانيت، پاسداران و بنيادها» سپس به رويدادهايي اشاره مي كند كه ممكن است در آينده ايران رخ دهد و بعد با اشاره به اينكه پيام هاي آمريكا به ايران با دقت توسط نخبگان اين كشور بررسي مي شود، پيشنهاد مي كند زماني كه دولتمردان امريكا با ايران يا درباره ايران سخن مي گويند، اين كار را در لفافه و بگونه اي انجام دهند كه تفسير آن منوط به اين باشد كه چه كسي آن را تفسير كند. بنابه نظر نويسندگان اين كتاب، ايالات متحده آمريكا در موضع ضعف قرار دارد؛ چراكه ديپلمات ها و شهروندانش دسترسي به جمهوري اسلامي ندارند و در نتيجه نمي توانند از عمق رفتار سياست مداران اين كشور آگاه باشند.
بنابه نظر نويسندگان كتاب مذكور، پس از آن كه روابط ايران با آمريكا عادي شود، آمريكا مي تواند بعنوان يك قاعده اخلاقي اعلام كند كه ارتباط با ايران به معناي ارتباط با تنها بخشي از بدنه سياسي اين كشور نيست.
در پايان، كتاب اين نكته را يادآوري مي كند كه برقراري ارتباط گسترده با آمريكا و غرب در ايران برندگان و بازندگاني خواهد داشت كه قطعاً هواداران آمريكا در ايران همچون جناح خاتمي برندگان اصلي خواهند بود. نخبگان ليبرال ايران هم مي دانند كه اين رابطه هم براي حفظ انقلاب اسلامي و هم براي حفظ قدرت و نفوذشان ضروري است !
گفتني است «ديويد تالر»561، «عليرضا نادر»562، «شهرام چوبين»563، «جرالد گرين»564، «شارلوت لينچ»565 و «فردريك وري»566 در نگارش اين كتاب دست داشته اند.
«تعالي پاسداران»567 عنوان يكي ديگر از كتاب هاي مهم بنگاه رند با موضوع سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است.
البته تمركز ويژه اين بنگاه بر روي موضوعاتي پيرامون سپاه و انتشار چندين كتاب در اين حوزه قابل تأمل است.
اين كتاب توسط مركز سياست گذاري امنيتي مؤسسه ي تحقيقات دفاعي رند568 انجام شده كه يك مركز تحقيقات پايه اي است و توسط اداره ي دفاع امنيتي569، «جوين استف»570، «دپارتمان نوي»571، «مارين كورپس»572، «آژانس هاي دفاعي» و «انجمن اطلاعاتي دفاع»، حمايت مي شود.
اين كتاب 153 صفحه اي درباره ي رشد و پيشرفت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي از آغاز تشكيل تاكنون مي باشد كه در سال 2009(م) ، 1387(هـ.ش)، به چاپ رسيده است. در اين كتاب تاريخچه ي تشكيل سپاه، عملكرد آن در دوران هاي جنگ، سازندگي، اصلاحات، دولت احمدي نژاد و حضور آن در بخش هاي مختلف نظامي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي بررسي شده است.
آن طور كه در پيشگفتار اين كتاب ذكر شده است، هدف از اين تحقيق، قضاوت درباره ي نقش داخلي و اثر گذار نيروهاي نظامي انقلاب اسلامي كه به عنوان پاسدار شناخته مي شوند، است؛ تا نقش كامل آن ها در فرهنگ سياسي، اقتصادي و جامعه ي ايران مشخص شود.
اين تحقيق نتايج ايدئولوژيك مؤسسه ي رند درباره ي مسايل مختلف مردم ايران مانند: »تحصيلات، تربيت، رسانه و اثر سپاه روي شاخه هاي صنعتي استراتژيك اين كشور و همچنين نقش آن در آينده ي احزاب كوچك سياسي در ايران، كه توسط اين مؤسسه آناليز گرديده است.»
گروه تحقيقاتي، توجه خاصي به مواردي از تأثيرهاي سپاه كه باعث كلافه كردن مخالفان ايران شده و مواردي كه سپاه باعث بالاتر رفتن ميزان رأي دهندگان شده است، معطوف داشتند.
اين پژوهش در نهايت با ارايه ي خط مشي هاي بالقوه براي پيشرفت سپاه در سياست ايران كه به خوبي تكامل تشكيلاتي آن مي باشد و به صورت فزاينده توسط گروه گرايي موجود در ايران، مشكل ساز شده، خاتمه مي يابد. به علاوه اين پژوهش موضوع هاي مورد بحث تحقيق آينده براي مطالعه روي سپاه كه ديدگاه هاي مقايسه اي از آناليزهاي ارتش هاي پاكستان و چين را در پي دارد، تبيين مي نمايد. محققين علاقه مند بودند كه تمركز نيرو سازي مبني بر رفتار استراتژيك و سياسي داخلي ايران را به صورت عمومي در مقايسه با مطالعات روابط ارتش و مردم آناليز كنند.
لازم به ذكر است كه اين كتاب توسط 7 نفر از پژوهشگران بنگاه رند به نام هاي «فردريك وري»، «جرالد گرين»، «برايان نيچي پراك»573، «عليرضا نادر»، «لديا هانسل»574، «رسول نفيسي»575 و «اس.آر.بوهندي»576 تهيه شده است.
21- مؤسسه هوور577
اين مركز وابسته به دانشگاه استنفورد578 و محل تدريس «كاندوليزا رايس»، وزير امور سابق خارجه آمريكاست كه از جمله اتاق هاي فكر نومحافظه كار به شمار مي رود. اين مركز در سال 1919 ميلادي توسط «هربرت هوور»579 - سي و يكمين رئيس جمهور آمريكا- تأسيس شد. سياست هاي كلان اين مؤسسه در سه فصل كلان؛ »نمادها و عملكردهاي اقتصادي ايالات متحده»، «دموكراسي و بازار آزاد» و «رقابت و همكاري هاي بين المللي» شكل گرفته است.
«پروژه دموكراسي در ايران» از جمله پروژه هاي مهم اين مؤسسه است كه «عباس ميلاني» و «مايكل مك فال» مديريت آن را به عهده دارند. اين دو به همراه «لري دايموند» در سال 2005 در گزارشي تحقيقاتي با نام «فراسوي تغييرات تدريجي؛ يك استراتژي جديد در قبال ايران» تلاش كرده اند تا رويكرد جديدي را در قبال ايران در اختيار دولت مردان كاخ سفيد قرار دهند. در اين گزارش با اشاره به عدم موفقيت آمريكا در سي سال گذشته در زمينه دستيابي به يك استراتژي مشخص و كارآمد در قبال ايران آمده است :
«در سال هاي آتي به ندرت بتوان كشوري را يافت كه به اندازه ايران توجه سياست خارجي ايالات متحده را به خود جلب نمايد. ايالات متحده بايد به سرعت شيوه جديدي را براي تعريف منافع ملي اصلي خود در رابطه با ايران پيدا كند. اين شيوه بايد از توليد بمب هسته اي توسط ايران جلوگيري نمايد، به حمايت رژيم ايران از گروه هاي تروريستي پايان دهد و به جنبش دموكراتيك در داخل ايران كمك كند.»
كارشناسان اين مؤسسه با بررسي راه حل هاي گذشته آمريكا در قبال ايران و پرونده هسته اي آن راه حل هايي نظير تحريم هاي گسترده را ناكارآمد ارزيابي كرده و بحث هايي چون مداخله نظامي و حمله هوايي گزينشي توسط رژيم صهيونيستي با ايالات متحده عليه تأسيسات هسته اي ايران را استراتژي هايي دانسته اند كه به هدف بلندمدت سياست خارجي آمريكا -دموكراتيك كردن ايران- آسيب جدي خواهد رساند. به نظر عباس ميلاني و هم فكرانش، تحريم هاي سازمان ملل براي متوقف ساختن برنامه هسته اي ايران زماني احتمال موفقيت مي يابد كه انرژي ايران را نيز شامل شود، امري كه هيچ كشوري حاضر به انجام آن نيست و حتي در صورت اعمال تحريم ها عليه ايران از سوي سازمان ملل، اين تحريم ها نمي توانند از دستيابي ايران به فناوري هسته اي جلوگيري نمايد چرا كه اين دانش در ايران بومي شده است و در نهايت اين فشارها به مردم و نه به دولتمردان منتقل مي گردد.
با توجه به گرايش ها و هدف اصلي - كه تغييرات بنيادين در ايران از طريق يك راهبرد تركيبي شامل مذاكره با دولت ايران و ارتباط با عوامل و جريان هاي مستعد رويگرداني از جمهوري اسلامي و همراهي با آمريكاست- اين مركز راه كارها و توصيه هايي را ارايه مي دهد:
1- فشار از بالا، همراه سازي از پايين(طرح مستقيم و بدون شائبه خواسته هاي آمريكا توسط مقامات ايراني و تحت فشار قرار دادن آنان به منظور عقب نشيني از منافع كشور و انقلاب از يك سو و رابطه ي مستقيم با گروه ها، جريان ها و سازمان هاي غير دولتي مستعد همكاري با آمريكا از سوي ديگر)؛
2- حذف تحريم هاي گسترده و وضع تحريم هاي هوشمند(تحريم ها بيشتر عليه نهادها و مراكز مؤثر و پرنفوذ دولتي وضع گردد تا توانايي و كارآمدي دولت را هدف قرار دهد و آن را تضعيف نمايند. هدف از وضع تحريم هاي هوشمند فريب مردم و در نهايت وضع تحريم هاي سازمان دهي شده تر، پرنفوذتر اما محدود تر به منظور تضعيف كارآمدي نظام سياسي و نتيجه، افزايش نارضايتي مردم است)؛
3- عمومي كردن حمايت هاي سياسي از سياست هاي آمريكا؛
4- برقراري مجدد روابط رسمي با جمهوري اسلامي به منظور تغيير بنيادين نظام سياسي ايران؛
5- ايجاد يك سازمان منطقه اي و چند جانبه در زمينه صلح و امنيت.
بر همگان مشخص است آنچه دموكراسي گفته مي شود در واقع ايجاد تغييرات بنيادين به روش هاي غيرخشونت آميز و تأسيس يك دولت همراه و هم ساز با آمريكا در ايران است. بديهي است چنين دولتي با هرگونه سيستم حكومتي، از نظر آمريكا، يك دولت دموكراتيك خواهدبود. راه كارهاي ارايه شده نشان مي دهد كه برقراري رابطه با جمهوري اسلامي ايران نيز يك فريب بيش نيست و در واقع وجود روابط يك ابزار كارساز براي تعقيب پروژه براندازي محسوب مي شود.580
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
559 Dangerous But Not Omnipotent : Exploring the Reach and Limitations of Iranian Power in the Middle East
560 Mullahs Guards and Bonyads
561 David Thaler
562 Alireza Nader
563 Shahram Chubin
564 Gerrold Green
565 Charlotte Lynch
566 Frederic Wehrey
567 The Rise of the Pasdaran
568 Intelligence Policy Center of the RAND National Defense Research Institute
569 Office of the Secretary of Defense
570 Joint Staff
571Department of the Navy
572Marine Corps
573 Brian Nichiporuk
574 Lydia Hansel
575 Rasool Nafisi
576 S R Bohandy
577 Hoover Institte
578 Stanford University
579 Herbert Hoover
580 .علي عبدالله خاني، همان، صفحه هاي 58-49
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14