واكاوي روابط اطلاعاتي ايران وفرانسه در زمان شاه -1
|
|
دست هاي نامرئي -56 اهداف گروه سياست واقدام در ايران
|
|
E-mail:shayanfar@kayhannews.ir |
|
واكاوي روابط اطلاعاتي ايران وفرانسه در زمان شاه -1
روابط ايران و فرانسه با پيروزي انقلاب اسلامي شروع نمي شود. اين كشور به فراخور موقعيت و منافع خود از دوران زمامداري سلسله هاي صفويه، افشاريه، زنديه، قاجاريه، پهلوي اول و دوم به برقراري روابط با دولت هاي حاكم بر ايران پرداخته است. حضور بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي ايران در نوفل لوشاتو و هدايت و مديريت انقلاب از فرانسه و دسته گلهايي كه مردم ايران براي تشكر از ميزباني خوب رهبر انقلاب توسط دولت فرانسه به سفارت اين كشور ارسال مي شد، نويد روابط خوب دولت انقلابي ايران را با دولت فرانسه مي داد. به دليل روابط يك سويه محمدرضا شاه با فرانسه كه منافع سرشاري را نصيب فرانسه مي كرد و قطع شدن اين منافع بعد از انقلاب و حاضر نشدن نظام جمهوري اسلامي ايران براي ادامه اين روابط يك سويه، اين كشور را در صف دشمنان انقلاب اسلامي قرارداد. با شروع جنگ تحميلي دولت فرانسه تمام و كمال همراه با ساير دولت هاي غربي در كنار رژيم صدام قرار گرفت. حتي براي اولين بار بعد از جنگ دوم جهاني خلبان هاي فرانسوي به صورت اعلام نشده سوار بر هواپيماهاي فرانسوي خريداري شده توسط رژيم بعث به بمباران شهرهاي ايران پرداختند. رژه هنن باجناق صهيونيست فراسواميتران رئيس جمهور وقت فرانسه بازيگر نقش «ناوارو» در سريالي به همين نام كه متاسفانه بارها از سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش شد، راديو و تلويزيون دولتي فرانسه را در دوره جنگ 8ساله عليه ايران اسلامي بسيج كرد. در دوران بعد از دفاع مقدس نيز دولت هاي فرانسه با شدت و ضعف مواضع خصمانه خود را عليه ايران اسلامي حفظ كرده اند. مقاله حاضر كه حاوي اسنادي از روابط اطلاعاتي رژيم شاه با فرانسه است، كمك زيادي به فهم رفتار خصمانه فرانسه با نظام جمهوري اسلامي ايران مي كند. روابط اطلاعاتي ايران و فرانسه (1351-1357) اسناد حاضر مجموعه 34 برگ سند است كه توسط اداره كل روابط عمومي وزارت اطلاعات براي انتشار در اختيار ما قرار گرفت. نخستين سند، گزارش سازمان اطلاعات خارجي ساواك است كه در تاريخ 29 شهريور ماه 1357 براي ارائه به محمدرضا پهلوي تهيه شده، و آخرين سند نامه سپهبد ناصر مقدم، رئيس وقت سازمان اطلاعات و امنيت رژيم پهلوي (ساواك)، به شاه در تاريخ 21 آبان ماه 1357 است. هر چند اين اسناد مقطع كوتاهي، كمتر از دو ماه، از روابط ساواك و سرويس اطلاعاتي فرانسه (DGSE) را در برمي گيرد، معهذا پيشينه روابط اطلاعاتي ايران و فرانسه در دوران رياست كنت الكساندر دومرانش بر سرويس فرانسه را كاملا منعكس مي سازد. با توجه به انتشار خاطرات مرانش، اين اسناد مي تواند در زمينه شناخت بيشتر شخصيت او و ارزيابي صحت و سقم ادعاهايش مفيد باشد. روابط منظم اطلاعاتي ايران و فرانسه از نخستين سالهاي تاسيس ساواك آغاز شد، ولي از آن جا كه ايران به طور سنتي در حوزه نفوذ بريتانيا و ايالات متحده آمريكا قرار داشت و فرانسه برخلاف خاور دور و آفريقا- در ايران از پيشينه استعماري برخوردار نبود، اين روابط چندان جدي نبود. در اين دوران، سرويس هاي اطلاعاتي بريتانيا، آمريكا و اسرائيل سهم اصلي را در پيوند اطلاعاتي با ايران داشتند. معهذا، فرانسه- به عنوان يكي از اعضاي اصلي بلوك غرب- داراي علايق سياسي، اقتصادي و اطلاعاتي معيني در خاورميانه و ايران بود و كمپاني نفت فرانسه با 6درصد سهم يكي از شركاي اصلي كنسرسيوم بين المللي نفت در ايران محسوب مي شد. متقابلا، ايران نيز- به دليل وجود تعداد كثيري از فعالين سياسي ضدرژيم پهلوي در اين كشور، كه يكي از مراكز اصلي فعاليت سياسي دانشجويان بود- به همكاري اطلاعاتي با فرانسه نياز داشت. اين روابط در دوران رياست جمهوري ژرژ پمپيدو (1969-1974) و سلطه جناح راست گليست ها بر فرانسه به اوج رسيد و در دوران ژيسكاردستن تداوم يافت. مسافرت مرانش، رئيس جديد سرويس اطلاعاتي فرانسه در دولت ژاك شيراك، به تهران در سال 1351 و ملاقات او با شاه نقطه عطفي در روابط اطلاعاتي ايران و فرانسه بود. مرانش چهره اي محافظه كار بود كه در دوران طولاني رياست خود مرحله جديدي را در همپيوندي اطلاعاتي فرانسه با سرويس اطلاعاتي بريتانيا (6 MI-)، آژانس مركزي اطلاعات آمريكا (CIA)، و سازمان-هاي اطلاعاتي اسرائيل (موساد) و آلمان غربي (BND)، و نيز با كانون-هاي اطلاعاتي غيردولتي غرب به ويژه «سازمان اطلاعاتي يهود» گشود. دغدغه اصلي مرانش ارتقاء نقش جهاني فرانسه در كارزار ضدكمونيستي بود. به گفته شوكراس، «او در اتاق كارش در پاريس نقشه-اي داشت كه تجاوز تدريجي كمونيست ها را به رنگ سرخ نشان مي داد »1. بدين ترتيب، طبيعي بود كه مرانش افزايش پيوندهاي اطلاعاتي با رژيم پهلوي را، كه پايگاه اصلي اطلاعاتي بلوك غرب در خاورميانه محسوب مي شد2، مورد توجه قرار دهد. افزون بر اين، او اين شانس را داشت كه در دوران رونق درآمد نفتي ايران در راس سرويس اطلاعاتي فرانسه جاي گيرد و از «مواهب شاهانه» برخوردار شود. به همين دليل است كه مرانش هيچ گاه خاطره شيرين آن دوران را، حتي اكنون در بازنشستگي، از ياد نبرده است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1-ويليام شوكراس. آخرين سفر شاه. ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي. تهران: نشر البرز، 1369، ص.161 2- بنگريد به: موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي. تهران: اطلاعات، 1370، ج2، صفحات 189، 216-.217 پاورقي
|
|
|
دست هاي نامرئي -56 اهداف گروه سياست واقدام در ايران
نويسنده: محمد عبدالهي در اين پروژه، وزارت خارجه و مجلس هلند به طور رسمي وارد اين كارزار شدند. دولت هلند مبلغ 63 ميليون يورو و مجلس اين كشور مبلغ 15 ميليون يورو به اين پروژه اختصاص دادند. مديران آمريكايي اين پروژه پيتر آكرمن و جنيفر ويندسه مي باشند. مديريت اجرايي آن در اختيار عناصر ايراني است. ميزان تهديد ها و آسيب هاي اين پروژه به حدي است كه منجر به اعتراض برخي از عناصر شاخص اپوزيسيون ملي گراي خارج از كشور شده است. «حسين درخشان» در مورد سايت گذار مي نويسد: «خانه آزادي يك سازمان دولتي آمريكاست و هدف آن كمك به نيروهاي طرفدار آمريكا و براندازي حكومت هاي ضد آمريكايي است. در هيأت مديره آن جيمز ولسي، رئيس سابق سيا تا آذر نفيسي هم پيمان نو محافظه كاران و مارك پالمر حضور دارند. آنان به تازگي هم در دبي يك شركت رسانه اي به نام سيگنال درست كرده اند تا افكار رسانه اي و جوانان ايران را مديريت كنند.» او در ادامه مي نويسد: «اين پروژه برخلاف منافع ملي است همكاران اين سايت مانند: رويا طلوعي، عباس معروفي و ... بايد دريافت پول از آمريكا، هم پيمان بوش و نومحافظه كاران شده اند تا جمهوري اسلامي را از طريق اقدامات نرم سرنگون سازند.»648 2- وزارت امور خارجه آمريكا در تاريخ 15/6/85، از طرح جديد فرهنگي عليه ايران خبر داد. در اين طرح دولت آمريكا از طريق سفارت خانه هاي خود در كشورهاي خليج فارس و ساير كشورهاي همسايه ايران با سازمان هاي غير دولتي و رسانه اي ايران همكاري و تعامل خواهند داشت. سخنگوي وزارت خارجه آمريكا در اين رابطه گفت: «آژانس هاي مسافرتي بين ايران و آمريكا را افزايش خواهيم داد و مبلغ 5 ميليون دلار براي بازديد و تقويت استادان و معلمان و حرفه هاي ديگر از آمريكا خواهيم پرداخت.» 3- روزنامه دويچه وله آلمان در تاريخ 2/11/85 گزارش داد، پنج ايراني به نام هاي سعيدرضوي فقيه، حسين باستاني، محسن سازگارا، اكبر عطري و علي افشاري در گروهي به نام «سياست و اقدام در ايران» عضويت دارند كه توسط تعدادي از كارشناسان خاورميانه اي وزارت دفاع آمريكا اداره مي شود. اين اپوزيسيون ايراني زير نظر اليزابت چني دختر ديگ چني؛ معاون جنگ طلب جرج بوش فعاليت دارند. هدف گروه براندازي جمهوري اسلامي ايران است و سياست آن در جهت گسترش فضاي رسانه اي و پشتيباني از گروه هاي اپوزيسيون داخل كشور براي تغيير نظام خواهد بود. 4- نشريه فايننشيال تايمز در 16 ژوئن 2005 نوشت: «اپوزيسيون ايراني در حال مطالعه و فراگيري تكنيك هاي جنگ نرم هستند كه مبدع آن آمريكاست و در براندازي صربستان، اوكراين و گرجستان تجربه موثقي داشت. مركز بين المللي برخورد نرم به رياست پيتر اكرمن و جك دووال و رابرت هلوي، كارگاه آموزشي تكنيك هاي فوق را براي ايرانيان برگزار مي كنند. همچنين «كميته خطر كنوني آمريكا» كه توسط جمعي از سناتورها، مسئولان ارشد وزارت خارجه و مديران با سابقه سازمان سيا تأسيس شده است و در سومين گزارش خود يكي از شيوه ها و راه كارهاي مقابله با تهديد ايران را به عنوان دستورالعملي اين چنيني براي دولت آمريكا بيان كرده است: «جنبش هاي بدون خشونت و براندازي نرم را در اتحاد بين دانشجويان، كارگران، روشنفكران و تظاهرات توده اي و اعتصابات عمومي دنبال نماييم.» كميته حلقه اتصال علاوه بر اسناد بسياري كه به عنوان دلايلي متقن و غير قابل انكار در برنامه ريزي غرب براي تفوق بر محيط هاي علمي كشورمان وجود دارد، تلاش گروه هاي اصلاح طلب در زمينه سازي براي تسهيل ايجاد پيوند غرب با دانشجويان و تربيت مهره هاي دست آموز در راستاي تسريع در اجراي پروژه سكولاريزاسيون نظام جمهوري اسلامي موضوعي است كه اسناد بسياري براي اثبات آن موجد است. به اعتراف اصلاح طلبان بخشي از جنبش سازمان يافته پس از دوم خرداد 76 كه سبب آن تجديد نظر طلبان اصلاح طلب بودند توسط دانشجويان سازمان يافته بود كه در آكادمي هاي غربي آموزش ديده بودند. حميدرضا جلايي پور اين موضوع را به خوبي روايت كرده است: «حلقه سوم اين جنبش را بايد در آن 2500 دانشجويي كه در آن دوران هاشمي رفسنجاني براي دوره دكتري به خارج از كشور، انگلستان، كانادا، استراليا و فرانسه اعزام شده بودند جستجو كرد. برخي از اين دانشجويان در پاره اي از انجمن اسلامي به صورت كانون فكري -سياسي فعال بودند. به ياد دارم در سال 1375 كه گروه هاي فشار در دانشگاه تهران و اميركبير به جلسات سخنراني دكتر سروش حمله مي كردند و عرصه بر او تنگ شده بود به عنوان دانشجوي دكتري در دانشگاه لندن و دبير انجمن اسلامي انگلستان با همكاري ديگر اعضاي انجمن دكتر سروش را به انگلستان دعوت كرديم. او به مدت 6 ماه براي دانشجويان بورسيه اي كه هم اكنون تعدادي از آن ها از فعالان دانشجويي هستند، جلسات مختلف بحث و گفت و گو داشت، مانند محسن ميردامادي و محمد رضا خاتمي كه در اين دوره نقش كليدي در حزب و روزنامه مشاركت دارند و در رأس نمايندگان منتخب تهران قرار گرفتند.»649 تمركز طيف هاي تجديد نظر طلبي و سران غرب زده جنبش اصلاح طلبي بر دانشگاه در طي دوران اصلاحات آن چنان گسترده بود كه بيان همه موارد آن از حوصله اين بحث خارج است. موضوع مهمي كه در اين بين مطرح است اين كه سكانداري محافل به ظاهر علمي اصلاح طلبان كه عمدتاً با حضور فعالين دانشگاهي رونق مي يافتند از سوي افرادي بود كه كوچكترين اعتقادي به مباني معرفتي اسلام و بنيان هاي نظام اسلامي نداشتند. اين افراد سر پل هاي غرب در داخل كشور بودند و چيزي جز ترجمان گفتمان غربي ها را به زبان نمي راندند. اين گونه بود كه بخشي از نسل نوانديش و دانشگاهي دوران اصلاحات با گفتمان انقلابي و حتي اسلامي زاويه گرفته و در دام استحاله فكري و اعتقادي مأموران تحول طلب غرب در ايران گرفتار آمدند. پيشينه پيوند تجديد نظر طلبان علاوه بر محافل و حلقه هاي ذكر شده، در دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران هم برقرار شده بود و آن ها جلسات منظم همفكري و همسويي برگزار مي كردند. حجاريان مي گويد كه با حضور رئيس دانشكده حقوق و علوم سياسي آقاي دكتر حبيبي و آقايان دكتر بشيريه، سيد جواد طباطبايي و نقي زاده در اين دانشكده يك گروه فكري را تشكيل داده و تا زمان كانديداتوري خاتمي در جهت برنده شدن ايشان به ارائه برنامه و كمك فكري پرداخته است!650 با نگاهي به فعاليت هاي فكري و سياسي محافل ذكر شده، مي توان گفت كه در اين مراكز افرادي كه طي دو دهه پيشينه چپ گرايي و جاذبه هاي تمدن غرب به انديشه هاي رفرميستي و ليبرالي تغيير گرايش دادند و با تشكيلات گروه هاي ليبرال به اشتراك در مواضع سياسي و فكري رسيدند. محافل مطالعاتي ذكر شده در حقيقت كارگاه استحاله فكري چپ گرايان راديكال دهه 60 و تغيير باعث آن ها از حمايت از مستضعفين به مباحث نسبي گرايانه و سكولاري بود.651 3- شكل گيري اپوزيسيون جديد از طريق اعطاي بورس تحصيلي به برخي عناصر فعالين دانشجويي در آن سال ها، سازمان سيا در راستاي حمايت از اپوزيسيون داخلي و همچنين زمينه سازي براي شكل گيري اپوزيسيون جوان و همسو با سياست هاي آمريكا به طور غير محسوس و در قالب بورس تحصيلي به يارگيري برخي از عناصر شناخته شده شاخه غير قانوني دفتر تحكيم وحدت طيف علامه از جمله اكبر عطري و عليرضا افشاري گام برداشت كه البته اين رويه در سال هاي بعد نيز تداوم يافته و ساير گروه هاي معارض دانشجويي نيز با دريافت بورسيه هاي تحصيلي از كشورهاي اروپايي و آمريكايي به دامان غرب پناه بردند. 4- استفاده از طيف خاص دانشجويي براي ارتباط با اقشار اجتماعي ايران. به نظر مي رسد آمريكا، جنبش دانشجويي ايران را طلايه دار طبقات سياسي، اجتماعي موجود در جامعه مي داند كه مي توانند به عنوان موتور محرك جنبش هاي اجتماعي محسوب شوند. از اين رو با حمايت از طيف خاصي از عناصر شناخته شده جنبش دانشجويي مي كوشد گستره اپوزيسيون نظام را افزايش دهد و در عين حال زمينه برقراري حلقه هاي ارتباط با ديگر اصناف و اقشار اجتماعي و همچنين جنبش هاي قومي را فراهم آورد. رسانه هاي بيگانه همچنين از ظهور برخي تحركات داخلي مخالف نظام اسلامي با ماهيت اقتصادي و هويتي سخن مي گويند. از اين منظر گفته مي شود انواع جديدي از مبارزات در ايران در حال شكل گرفتن است كه هم ماهيت سنديكايي(اقتصادي) دارد و هم ماهيت قومي(هويتي)، بنابراين اذعان مي دارند پيش بيني اين كه تا چه ميزان نيروها و گروه هاي مخالف نظام اسلامي فعال شوند دشوار است.652 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 648 . 5/7/88 649 . حميد رضا جلايي پور، جامعه شناسي جنبش هاي اجتماعي، صفحه 227 650 . سعيد حجاريان، »ناگفته هايي در باره خاتمي«، (گفت و گو) خبرگزاري دانشجويان ايران، 21/4/1384 651 . اميري جهاندار، اصلاح طلبان تجديد نظر طلب و پدر خوانده ها ، مركز اسناد انقلاب اسلامي، صفحه 148 652 . راديو فردا، 19/1/85 پاورقي
|
|