(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 10 آبان 1389- شماره 19778

آموزش نيروهاي ساواك درفرانسه
نقش آفرينان عصرتاريكي -1
حزب گرايي در ايران بيمار متولد شد

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




آموزش نيروهاي ساواك درفرانسه

تيمسار رياست ساواك: اين كار از وظايف تيمسار طوفانيان است و قطعا مورد توجه ايشان قرار خواهد گرفت. هنگامي كه ما در كمپاني كروپ سهيم شديم منظور منافع مالي مطرح نبود بلكه هدف وارد كردن تكنولوژي آلمان به ايران بود. ما از نظر فني ضعيف هستيم.
كنت دومرانش: شما شايد كارشناسان فني به تعداد كافي نداشته باشيد اما در عوض عزم و اراده سياسي داريد. ما عناصر فني زياد داريم اما جرأت نداريم. ما دمكراسي ضعيف و وامانده اي هستيم. در هر صورت اگر بعد از مذاكره با تيمسار طوفانيان موضوع مورد تصويب شاهنشاه قرار گرفت ما ترتيب تماس شما را خواهيم داد. حتما از خودتان سؤال مي كنيد انگيزه من از طرح اين موضوع چيست. به عنوان مثال مي توانم بگويم، چندين سال پيش موضوع تأسيس يك دانشگاه جهاني را با شاهنشاه و مرحوم ملك فيصل مطرح كردم كه مورد توجه پادشاهان دو كشور قرار گرفت، حتي با دولت سوئيس هم مذاكره كردم و عليرغم سختگيري سنتي دولت سوئيس ترتيبي داديم كه موافقت آنها براي تأسيس اين دانشگاه در سوئيس تحصيل گردد. متأسفانه با مرگ ملك فيصل اقدامات ما هم متوقف شد. هدف از اين كار تربيت گروه هايي از روشنفكران راستگرا بود چون همان طور كه مي دانيد در سال هاي اخير اصل روشنفكري فقط در انحصار ماركسيست ها بوده است.
تيمسار رياست ساواك: واقف هستيد كه من حدود 2 ماه است كه به اين شغل منصوب شده ام. قبل از سفر شما گزارشاتي از روابط دوجانبه ساواك با سرويس فرانسه به شرفعرض شاهنشاه رساندم كه فرمودند بعد از خاتمه پذيرايي از ميهمانان پيرامون طرح هاي دوجانبه مشترك از حضور معظم له كسب دستور نمايم. شاهنشاه در سطح بالا فكر مي كنند اما ما مسائل را در سطح پايين مورد ارزيابي قرار مي دهيم. من خلاصه مذاكرات خودمان را در مورد گروه دانشمندان آلماني و دانشگاه جهاني به شرفعرض خواهم رساند. درهرصورت اميدوارم بتوانم از تجربيات وسيع و راهنمايي هاي ارزنده جنابعالي هميشه بهره مند باشم. در مورد جنبه هاي مالي طرح هاي مشترك اعليحضرت همايوني با مناسبات نزديكي كه با شخص شما دارند هميشه بطور مستقيم عمل مي فرمايند و اين اعتبارات را از محل هايي تامين مي فرمايند كه ما هم درجريان آن نيستيم؛ كما اين كه اعتبار مربوط به طرح مثلث شنود را از محلي مرحمت فرمودند كه هنوز هم من از چگونگي آن اطلاعي ندارم. بنابراين درمورد مسائل مالي شاهنشاه من را راهنمايي خواهند فرمود. البته بنده فقط يك واسطه هستم چون شما با شاهنشاه دوستي نزديكي داريد و من هم افتخار مي كنم كه از دوستي شما بهره مند شوم. ما سهم هند را نيز از طرح مثلث شنود پرداخت كرديم اما الان از اين كار پشيمانيم؛ چون در اين قبيل طرح ها بايد همه بطور مساوي سهيم باشند. اگر ما پول هند را قبول كرديم اكنون اگر كارشناس فني خواستيم بايد در مقابل تامين نمايند. اما بهره حاصله از اين طرح هرچه باشد بطور قطع در اختيار شما خواهيم گذاشت.
كنت دومرانش: خيلي ممنون هستم. درمورد سهميه هند با شما موافقم كه بايد همگي بطور مساوي در اين طرحها شركت داشته باشيم. در هرصورت ما آماده همه نوع همكاري هستيم. به قسمتهاي فني خودمان بخصوص در زمينه شنود در فرانسه و جيبوتي دستور داده ام كه كليه نيازمنديهاي شما را از نظر كارشناسان فني و كمك هاي آموزشي تامين نمايند. شاهنشاه ايران از رهبران استثنايي هستند كه استراتژي جهاني را درك مي فرمايند. اگر روزي شاهنشاه از كار كناره گيري كنند غرب شكست بزرگي را متحمل خواهدشد. يك بار خدمت شاهنشاه عرض كردم كه در قبال جهان آزاد مسئوليت دارند. فرمودند: از نقاط ضعف من صحبت كن. عرض كردم: دو نقطه ضعف داريد؛ اول مرد تنهايي هستيد كه اگر شما را از بين ببرند كسي نيست كه جاي شما را بگيرد. دوم، با تهديد بزرگي مواجه هستيد. اگر وصيتنامه پطركبير را مطالعه فرموده باشيد مي دانيد كه پطركبير در وصيتنامه اش خاطر نشان ساخته كه ايران تنها مانع بين امپراطوري روسيه با آبهاي گرم محسوب مي شود. يك موضوع بكلي سري را مي خواستم به شما بگويم، همانطور كه مي دانيد مجمع الجزاير گويان در قاره آمريكا از مستعمرات فرانسه مي باشد. حسن كار دراين است كه گويان در نزديكي آمريكا قرار دارد اما بخشي از آمريكا نيست. ما در اجراي يك طرح اضطراري حفاظت، كه به موجب آن هر لحظه احتمال دارد كه خاك فرانسه مورد تهديد ارتش سرخ يا ساير انقلابات منطقه اي قرارگيرد، ترتيبي داده ايم كه از روي كليه اسناد و مدارك حساس دولت و سرويس فرانسه ميكروفيلم تهيه شده و اين ميكروفيلم ها را براي نگهداري به گويان فرستاده ايم. گويان منطقه اي است فوق العاده كم جمعيت كه فقط تعداد بسيار ناچيزي از سرخپوستان محلي در آن زندگي مي كنند. مي توانيم اگر شما بخواهيد نظير اين كار را براي ايران هم انجام دهيم.
تيمسار رياست ساواك: خيلي از پيشنهاد شما سپاسگزارم. موضوع آموزش براي سرويس ما كمال اهميت را دارد. چنانچه شاهنشاه تصويب فرمايند مي خواستم پيشنهاد كنم براي ايجاد يك ارتباط دايمي آموزشي ميان دو سرويس يك نفر را به مركز آموزش شما در پاريس اعزام نمائيم تا بطور دائم رابط آموزشي ميان ما باشد.
كنت دومرانش: ما هر چه داشته باشيم در اختيار شما مي گذاريم مگر موردي باشد كه چيزي در اختيار ما نباشد. اگر خود شما مي توانستيد دو سه روز به پاريس بياييد همه چيز را به شما نشان مي داديم از قبيل مراكز آموزش، مركز ارتباطات، واحدهاي ضدجاسوسي و نيز قسمت هايي كه مسئول طرح و اجراي فريبهاي اطلاعاتي و ضداطلاعاتي هستند.
تيمسار رياست ساواك: خيلي از پيشنهاد شما متشكرم. اما من تخصص فني ندارم و اگر اجازه بدهيد فرد ديگري را به جاي خود اعزام نمايم.
كنت دومرانش: خواهش مي كنم براي ارتباطات ويژه خودمان با ما هميشه از وجود يك نفر استفاده بفرمائيد تا كنترل حفاظتي كار امكانپذير باشد. اما براي كار تبادل هركس را، حتي اگر يك افسر جوان هم باشد، به عنوان نماينده دائمي به پاريس اعزام بفرماييد ايرادي نخواهد داشت. اصرار من در مورد كيكاووسي فقط از اينجا ناشي مي شود كه او را مي شناسم و به او اعتماد دارم. به علاوه، او زبان فرانسه را مثل يك فرانسوي صحبت مي كند.
تيمسار رياست ساواك: جنابعالي استحضار داريد كه ما با كمبود پرسنل متخصص مواجه هستيم و از اينرو از مهره هاي معدودي كه داريم بايد كمال استفاده را بگيريم. در حال حاضر اگر به كيكاووسي اجازه مي داديم كه از پاريس به تهران بيايد و يك مهره حساس و درنتيجه مقداري نيرو را از دست مي داديم. كاري كه او مي توانست بكند دوستانش هم مي كنند. والا مسئله ديگر مطرح نيست به علاوه، جواناني كه امروز آنها را ديديد آرزو دارند كه افتخار همنشيني با جنابعالي را داشته باشند. من در ساواك مجبورم به انتقادات اين جوانان گوش بدهم و آن را تحمل نمايم چون مي گويند چرا تمام امتيازات را به يك نفر مي دهيد.

 



نقش آفرينان عصرتاريكي -1
حزب گرايي در ايران بيمار متولد شد

مرتضي صفارهرندي
اشاره :
مرتضي صفارهرندي، مؤلف كتاب حاضر سالهاست در محافل گوناگون دانشگاهي، فرهنگي و پژوهشي به تدريس و تبيين «تبارشناسي جريان هاي سياسي معاصر در ايران» مي پردازد. وي در كتاب حاضر قصد نگارش تاريخ ندارد بلكه مي كوشد ريشه و تبار هريك از جريان هاي امروز را در تاريخ باز شناسد و روند تحول و تطور آنها را در فرازوفرودهاي تاريخ تحليل كند. مؤلف محترم در اين زمينه كوشيده تا به جاي روايت همه تاريخ، و جزئيات آن، چشم انداز و چهارچوب قابل اتكايي براي ورود به حوزه مطالعات جريان هاي سياسي فراهم آورد و امكان تشخيص و تبيين بستر شكل گيري اين جريان ها را مهيا كند. از اين زاويه كتاب حاضر، متني كاربردي و غني- مختصر و مفيد- است، هرچند كه تبارشناسي جريان ها و گفتمان هاي سياسي معاصر به عنوان موضوع پردامنه و گسترده همچنان جاي پژوهش دارد. جلد اول اين كتاب مقطع زماني پيدايش روشنفكري در ايران تا پيروزي انقلاب اسلامي را شامل مي شود و جلد دوم آن، به جريان شناسي سياسي پس از پيروزي انقلاب مي پردازد.
كتاب حاضر به همت مركز پژوهش هاي مؤسسه كيهان به چاپ رسيده است وعلاقمندان مي توانند آن رادركتابفروشي كيهان واقع درخيابان انقلاب ويا ازخود مؤسسه كيهان تهيه كنند.
مقدمه
جرقه تأليف اين كتاب را گروهي از دوستان دانشجو در سال 1384 زدند، آن گاه كه قرعه آنها در برگزاري سلسله جلساتي براي معرفي جريان هاي سياسي به نام اين ناچيز زده شد. در اين كلاس ها بود كه اشتياق شديد و نياز نسل پس از خود را به شناخت ريشه هاي دسته بندي هاي سياسي احساس كردم. اين اشتياق نه از جنس علاقه به دسته بندي ها بلكه ناشي از تمايل به بازشناسي واقعيت جريان هاي سياسي از پس تيرگي و غباري بود كه از يك دهه پيش از آن سپهر سياست ورزي در ايران را پوشانده بود. آرامش مقطعي سال 1384 از پس انتخاب يك گزينه متفاوت از سوي مردم و شكسته شدن چارچوب سنتي رقابت هاي سياسي فرصتي براي انديشيدن به ريشه هاي تحولات پيش از آن، فراهم آورده بود. در اين فضاي آرام، انديشيدن به گذشته هاي قابل تكرار، ضروري مي نمود؛ چرا كه در بزنگاه هايي از تاريخ، افكار عمومي به واسطه ابتلا به بي اشتهايي سياسي در سال هاي پيش از آن، دچار نوعي سـردرگمي در شناخت واقعيت مدعاها و مدعيان شـده اسـت. اين سرگشتگي گاه حقيقتاً خسارت بار بوده است.
خوانندگان محترم، در بدو امر، شايد به حق تصور كنند در اين كتاب نيز همچون برخي ديگر از آثار- به جاي خود مفيد- كه قصد معرفي احزاب و گروه هاي سياسي ايراني ظرف حدود چهار دهه گذشته را داشته اند- با فهرستي از گروه ها و احزاب قديمي و جديد با نام هاي آشنا و ناآشنا مواجه خواهند شد. اگرچه اين نهايتاً خوانندگان و اهل فن هستند كه بايد قضاوت كنند، ولي در اين كتاب با جديت تلاش كرده ام از پيمودن آن راه هاي پيموده شده پرهيز كنم. ما نه تكرار كننده تاريخچه احزاب، كه در حد بضاعت خود، درپي بررسي بسترهاي شكل گيري گرايش ها و دسته بندي هاي سياسي در مقاطع تاريخي مختلف كشورمان هستيم. بدون شك ضرورتي ندارد در اينجا براي ضرورت مطالعات تاريخي در اين زمينه استدلال كنيم. هر آنچه امروز به عنوان گرايش سياسي و جناحي داخل و خارج از نظام و انقلاب مشاهده مي شود، وارث تطوري است كه در ديدگاه ها و رفتارهاي صاحبان انديشه و رفتار سياسي اين ديار صورت گرفته است. گذشته تلخ و شيرين ما بدون ترديد خشت هاي زيرين بسياري از نيك رفتاري ها و بدكرداري هاي سياسي امروز است. ما مي خواهيم پندارها و رفتارهاي گذشتگان را از خلال واقعيت هاي اجتماعي و بنيان هاي فكري زمانه آنها ريشه يابي كنيم. شناخت اين ريشه ها كه تشكيل دهنده بسياري از گرايش هـاي سياسـت ورزان امروزي اسـت، گاهي از رازگونه هـاي به ظاهر سر به مهر، پرده برمي دارد.
واقعيات تاريخي در اثر گذشت زمان و پديدآمدن حوادث نوبه نو و به صحنه آمدن نسلي با حافظه تاريخي متعلق به گذشته نزديك، شكل اسرار به خود مي گيرد. براي بسياري از افراد، بازگويي ديدگاه ها و عملكرد گذشته برخي از فعالان سياسي دهه هاي 70 و 80 به صورت يك موضوع جذاب درآمده بود. بازگويي برخي از خاطرات فراموش شده، دكان بسياري از گفتمان سازي ها و ادعاهاي پرطمطراق را تخته كرد؛ چرا كه نشان مي داد كساني كه خود را به عنوان پيام آوران يك الگوي جديد و نجات بخش معرفي مي كنند، در گذشته با همين آب و لعاب، مروج الگويي كاملاً متعارض با آن بوده اند. تأكيد مي كنم كه هدف ما، مچ گيري از اين و آن نيست، بلكه ما به دنبال يافتن قانونمندي هاي جناح بندي ها در هر مقطع سياسي و ارتباط آن با مقاطع قبل و بعد آن هستيم.
اين كتاب ادعاي يك تاريخ نگاري با چارچوب هاي آكادميك را ندارد. هدف نگارنده گذري سريع بر گذشته و درس آموزي از هر يك از برهه ها براي نيازهاي امروز است و لذا در دوراهي انتخاب چارچوب هاي كلاسيك تاريخ نگارانه يا پاسخ به اين نيازها، چاره اي جز انتخاب راه دوم نداشته است. اين گرايش البته باعث نشده است تا كتاب، در طرح مباحث، به ادعاهاي غيرمستند تمسك جويد.
بيشتر مطالب اين كتاب بخشي از سلسله مقالاتي است كه در خلال سال هاي 87-84 از اين قلم در هفته نامه صبح صادق به چاپ رسيده و به يك بررسي گذرا درباره جريان هاي سياسي از مقطع نهضت مشروطيت تا پيروزي انقلاب اسلامي اختصاص يافته است. اگر اراده الهي مؤيد قصد نگارنده باشد، بررسي جريان هاي سياسي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در مجلّدات ديگري پيگيري خواهد شد. اين كتاب نسخه تكميل شده اي از كتابي است كه پيش از اين انتشارات ايران آن را چاپ و منتشر كرد.
در تكميل فصل اول اين كتاب مديون قلم پژوهنده گرامي جناب آقاي متين محجوب هستم. همچنين رفع برخي ديگر از نقايص كتاب با راهنمايي هاي استاد عزيز، جناب آقاي قاسم تبريزي و برادر بزرگوار، جناب آقاي حسن شايانفر ميسر شد. بر خود لازم مي دانم از اين بزرگواران تشكر كنم، اما همچنان خود را نيازمند راهنمايي هاي خوانندگان گرامي مي بينم.
مرتضي صفار هرندي
فصل اول
نوزاد بيمار
مشروطه، نقطه آغاز پديده تحزب در ايران
مردم به تدريج نام گروه ها و احزاب بي شمار سال هاي گذشته را به فراموشي مي سپارند. همچنان كه در حافظه نسل امروز از نام گروه هاي ميدان دار سال هاي 57 تا 60 اثري يافت نمي شود، نسل آن روزها هم چيزي از گروه هاي سياسي دوران پرالتهاب پس از شهريور 1320 و سرنگوني رضاخان تا نهضت نفت نمي دانست.
پس از هر يك از اين دوران ها، ترجيع بند نسل سرخورده از فضاي پرغوغاي سياست اين بوده است: «اصلاً حزب و گروه در ايران پا نمي گيرد.» پس از آن، بحث پردامنه اي براي يافتن علت اين امر در مي گيرد. مي گذرد تا دوران ويژه ديگري پيش بيايد و روز از نو، روزي از نو.
بدون صادركردن يك حكم كلي درباره ماهيت گروه هاي سياسي دوران هاي مختلف شايد بتوان ادعا كرد كه حزب گرايي در ايران همزاد روشنفكري بوده است. همان كه به گفته رهبر معظم انقلاب: «بيمار متولد شد.» اولين
حزب سازي ها در ايران، متأثر از كليشه هاي مغرب زمين بود و نخستين حزب سازان، كساني بودند كه انديشه غربي را مبناي كار خود قرار داده بودند. بدين ترتيب حزب در ايران محصول يك فرآيند اجتماعي نبود. بلكه ماجرا از اين قرار بود كه نخبگاني كه گاه خوش نيت هم بودند چاره را در اتخاذ يك الگوي وارداتي براي حل مشكلات كشورشان يافتند. عدم تناسب اين الگوها با واقعيات اجتماعي، فرهنگي و اعتقادي مردم، عارضه عدم دوام را به عنوان يكي از مختصات «حزب ايراني» به ثبت رسانده است.
اولين آورندگان اين انديشه خطا، خود، مؤسس اولين احزاب نبودند، اما بدون شك، آنها بودند كه با ارائه ايده هاي وارداتي، زمينه تأسيس اولين احزاب سياسي ايران را آماده ساختند. نكته تأسف آور آن است كه اين پيشتازان فكر سياسي جديد در ايران، در زندگي خود پرونده پاكيزه اي از نظر وابستگي به بيگانگان نداشته اند. روشنفكران و سياسيون متجدد ايراني اغلب به نام هايي مثل فتحعلي آخوندزاده]1[، ميرزا ملكم خان]2[، طالب اف، ميرزاصالح شيرازي، ميرزا آقاخان كرماني و... به عنوان طلايه داران مدرنيسم افتخار كرده اند.
فتحعلي آخوندزاده يكي از اولـين واردكنندگان انديشه هـاي مـدرن غربي است، هم او كه فريدون آدميت درباره اش مي نويسد:
«انديشه ساز ناسيوناليسم ايراني است، نقاد سياست و دين است و معتقد به تفكيك مطلق سياست از ديانت... هاتف اصلاح دين و پروتستانتيسم اسلامي است. انديشه گري است مادي با افكار و آرايي كاملاً مضبوط.»1
آخوندزاده كه از او به عنوان يكي از الهام بخشان روشنفكران مشروطه طلب ياد مي شود از نخستين كساني است كه از ايرانيت و ملي گرايي دم زده است. اما او كسي بود كه پس از اشغال قلمرو ايران در قفقاز، 54 سال به دولت اشغالگر روسيه در آن ديار اشغال شده خدمت كرد. آثار اين ملي گراي دو آتشه، پر است از همرنگي با فرهنگ غرب. او حتي تغيير رسم الخط فارسي به لاتين را به صراحت پيشنهاد مي كند و به جاي آن با هر آنچه از عناصر اسلاميت در فرهنگ ايراني است مي ستيزد.2
شايد كمتر كسي همانند ميرزا ملكم خان در انتقال مفاهيم اساسي مشروطه از غرب به ايران نقش داشته باشد. او مؤسس تشكيلات مرموز فراماسونري و داراي نقش اساسي در دو قرارداد ننگين رويتر و لاتاري با استعمار انگليس بود كه براساس آنها امتياز انحصاري احداث راه آهن و شركت هاي مختلف اقتصادي با حق استفاده از مـعادن و مـنابع آبي ايـران، تنها در ازاي دريافـت 200 هزار ليره به انگليس سپرده شده بود.3
در مقابل امثال ميرزا ملكم خان، روحانيت شيعه قرار داشت كه با اين سلطه طلبي مبارزه مي كرد. مقابله ميرزاي شيرازي بزرگ با امتياز تنباكو، حاج ملاعلي كني با امتياز رويتر و موفقيت آن بزرگواران در اين امر و نيز مبارزه علمايي مثل ملااحمد نراقي ـ صاحب كتاب معروف معراج السعاده ـ با سلطه طلبي روسيه در قلمرو شمالي ايران كافي بود كه اين دو دولت استعمارگر، روحانيت شيعه را آماج حملات تبليغاتي خود قرار دهند. اخلاف مشروطه طلب اين روشنفكران نيز كار را به آنجا رساندند كه روحاني مؤسس مشروطه را به اتهام همراهي با استبداد بر دار كردند. حتي در سال هاي اخير شيخ فضل الله نوري به جرم مقاومت در برابر شريعت زدايي از مشروطه، كينه توزانه مورد شماتت مخالفان «خشونت طلبي» قرار گرفت. بدون آن كه كلامي در تخطئه بر دار كنندگان او برزبان شان جاري شود.
احزاب و گروه هاي مشروطه خواه از متن توده هاي مردم برنخاسته بودند. نياز به محدودشدن قدرت پادشاه و درباريان به قواعد، چيزي بود كه اكثريت مردم آن را احساس مي كردند و نخبگان روحاني همان گونه كه پيش از آن در خط مقدم مبارزه با سلطه روس وانگليس قرار داشتند، در اين دادخواهي پيشقدم شدند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- فريدون آدميت، انديشه هاي ميرزافتحعلي آخوندزاده، به نقل از علي اكبر ولايتي، مقدمه فكري مشروطيت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تابستان 1365، ص38.
2- فريدون آدميت، همان - صص16و73.
3- رك ولايتي، پيشين، صص86 تا 95.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14