(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 10 آبان 1389- شماره 19778

هركه شمشير به ناني بدهد مرگش باد
مسئولين نگاه ويژه اي به شعر كنند
حلقه تسليم
دل خوش نمي شوم
آواز خنده
به بهانه سالروز درگذشت قيصر امين پور
زائر گل هاي آفتابگردان
ميلاد شادماني من



هركه شمشير به ناني بدهد مرگش باد

محمدسرور رجايي
هنر و ادبيات، بخشي از زندگي است. بخشي كه نه جنگ مي تواند محوش كند و نه آوارگي و غربت آن چنان كه سال هاي سال با اين مقوله ها فرهنگيان افغانستان در كشورهاي مختلف به خصوص ايران اسلامي زيسته اند. اما تجربه ثابت كرده است كه در شرايط سختي چون جنگ و آوارگي، هنر و ادبيات در پيكاري واقع گرايانه، زندگي را معني بخشيده است. هنر و به خصوص ادبيات مهاجران مسلمان افغانستان در ايران، نمونه اي خوبي براي اين نوشتار است.
پس از آن كه در اواخر دهه 50 شمسي كودتاي كمونيستي در كابل رخ داد و به تبع آن تهاجم اتحاد جماهير شوروي سابق در كشور اسلامي افغانستان شكل گرفت، بسياري از مردم مسلمان افغانستان براي حفظ جان و ايمان از روي اجبار به مهاجرت روي آوردند و بخش عظيمي از آن ها كه تعلقات خاطري به امام و انقلاب اسلامي داشتند، به ايران كوچ كردند.
هنر وادبيات را اگر در ذيل يك نهاد اجتماعي كه همان مهاجرت باشد تعريف كنيم، مي بينيم كه مهاجران مسلمان افغانستان، همواره از آن تأثير پذيرفته اند. فعاليت فرهنگي-هنري مهاجران افغانستان، در ايران به سال هاي 1359-1358 برمي گردد.
در آغازين روزهاي جهاد اسلامي افغانستان و جنگ هشت ساله رژيم بعثي با ايران. در آن سال ها عده اي از فرهنگيان، در بعضي از مناسبت هاي ويژه، با چاپ و انتشار پوستر و يا اطلاعيه اي، از انقلاب اسلامي افغانستان مي گفتند، البته اين كارها بيش از آن كه فرهنگي يا هنري باشد، تبليغاتي بود. اين روند تا چند سال توسط احزاب جهادي كه در بدنه حزبي شان كميته اي به نام فرهنگي داشتند ادامه داشت، ولي هيچ گاه به عنوان يك جريان شاخص كه در خور شأن هنر و ادبيات مقاومت مهاجران باشد، عمل نكرد و داعيه دار نبود.
سرانجام در نيمه دوم دهه 60 شمسي، جريان فرهنگي- هنري با ساختاري مردمي به راه افتاد؛ جرياني كاملاً متمايز و پويا كه اميد را در جمع گروه هاي فرهنگي- هنري مهاجران ايجاد كرد. جريان جديد كه از كميته هاي فرهنگي احزاب فاصله گرفته بودند و با جريان ادبيات مقاومت و پايداري ايران خود را همسو مي دانستند، مهم ترين شاخصه اش استقلال فرهنگي و هويت ملي و مذهبي بود. اين جريان خيلي زود از طرف همه اقشار مهاجران و از طبقات مختلف اجتماعي آن ها مثل طلبه ، كارگران، دانشجويان، كسبه، زنان و حتي دانش آموزان پذيرفته شد. اين جريان، آغاز پرتلاطم و متمايزي داشت. اما در مدت كوتاهي با همراهي و حمايت بعضي از مجامع فرهنگي ايران، در يك فضاي فرهنگي آشنا و مألوف، شايستگي هايش را بروز داد و اگرچه در بعضي مواقع دچار كندي رفتار شد، ولي اكنون مي بينيم كه بعد از بيست وچند سال هنوز هم با قامت برافراشته طي طريق مي كند. در ابتدا ادبيات مهاجران افغانستان در كنار ادبيات انقلاب و پايداري ايران اسلامي در ذيل مقاومت و مهاجرت تعريف مي شد و خيلي زود نگاه ها را متوجه خود ساخت. شاعران جوان مهاجر با ميدان داري برخي از پيشكسوتان شعر افغانستان مثل استاد براتعلي فدايي هروي در شهر مشهد، آغازگر جبهه فرهنگي جديدي بودند، كه هنوز هم شاعران جوان مهاجر ما در پشت خاكريزهاي فتح شده آن روزگار، سير مي كنند.
جواناني كه در آن روزگار از حوزه هاي علميه و دبيرستان هاي شهر مشهد گرد هم آمدند، هم انگيزه داشتند و هم با ابزار بيان و ظرايف ادبيات آشنا بودند. نام هايي كه امروز از قلمرو ادبيات مهاجران افغانستان وحتي از ادبيات افغانستان فراتر رفته اند، در آن زمان هم در معرفي و رشد ادبيات مقاومت مهاجران نقش محوري داشتند. نام هايي چون استاد فدايي هروي، مرحوم استاد سعادت ملوك تابش، سيدابوطالب مظفري، محمدكاظم كاظمي، محمدجواد خاوري، سيدفضل الله قدسي، آصف رحماني، رستمي هروي، نظام الدين شكوهي، سيداسحاق شجاعي و... بودند كه زمينه ساز فعاليت هاي فرهنگي-ادبي مهاجران در ديگر شهرهاي ايران نيز شدند.
بگذريم از اين حكايت كه جاي تامل بيشتري دارد، به قول زنده ياد قيصر امين پور (چه زود دير مي شود) حالا مي دانيم كه روزهاي خوش ادبيات مقاومت افغانستان چه زودگذشت. حالا كه بعد از گذشت بيش از دو دهه، تغيير و تحولات وسيعي را در سطح منطقه شاهد هستيم. به تبع آن بسياري از مهاجران كه در جمع آنها نويسندگان و شاعران صاحب نام افغانستان، كه روزگاري در حوزه ادبيات مهاجرت نقش محوري داشتند به كشورشان برگشتند، تا مرهمي باشند بر زخمهاي ادبيات افغانستان كه بيش از سه دهه در زير آتش و دود و انفجار نفس كشيده است. در اين سه دهه سرنوشت ادبيات افغانستان در داخل مرزهايش با افت و خيزهاي فراواني روبرو بوده است. متاسفانه هنوز هم هنر و ادبيات در افغانستان دستخوش تحولات بسياري است كه نياز مبرمي به شاعران و نويسندگان كه زبان فرهنگي جامعه شان هستند، دارد. شاعر و نويسنده متعهد در هر جايي كه باشد رسالت خويش را ادا مي كند، چه در افغانستان باشد و يا چه در خارج افغانستان. به عنوان نمونه مي توان آصف رحماني اشاره كرد كه سالها در عالم مهاجرت زندگي مي كرد و حالا به زادگاهش شهر هرات بازگشته است. رحماني در روزهاي اوج جهاد اسلامي مردم افغانستان در قامت يك مهاجر در مثنوي (پسر قله پامير) چنين مي سرايد:
هر كه با عشق نجوشيد به دارش بزنيد
هركه با ماست به شمشير عيارش بزنيد
هركه شمشير به ناني بدهد مرگش باد
غيرتش را به فلاني بدهد مرگش باد
نكند زينت ديوار شود خنجرتان
نكند طعمه زنگار شود خنجرتان
...
اما امروز كه در زادگاهش، در بين مردمش رفته است و مي بيند كه دشمن همان دشمن است و فقط رنگ عوض كرده و نام. او هم سنگر عوض مي كند و زبان ديگري براي بيان شعر برمي گزيند و فرياد مي زند كه:
وقتي دودا دود آزادي/ كيفمان را كوك نمي كند/ پس به هلمندي ها بگوييد، جاي كوكنار/ مرگ بر انگليس كشت كنند.
اگرچه سرنوشت فعاليت هاي هنري- ادبي مهاجران افغانستان در ايران، بستگي به نوسانات سرنوشت شان دارد (سرنوشتي كه بسيار پرنوسان و آشفته بوده است.) با آن همه، جريان فرهنگي-ادبي مهاجران ساكن ايران به اعتقاد اكثر كارشناسان ادبي در بين تمام مهاجران، در كشورهاي ديگر قابل مقايسه نيست و همواره پيشرو و تأثيرگذار بوده اند؛ حتي بر فعاليت هاي فرهنگي-هنري داخل افغانستان. جريان ادبيات و هنر مقاومت مهاجران افغانستاني مقيم ايران با تمام فراز و فرودهايي كه داشته است، هنوز هم از جايگاه ويژه اي در نزد فرهنگيان و اديبان داخل افغانستان برخوردار است. از ويژگي هاي مهم آن هم پويايي و تاثيرگذاري است، كه كم تر در بين ديگر مجامع مهاجران در كشورهاي ديگر ديده شده است. چنانچه مجالي باشد و توفيقي در آينده در اين باره بيش تر خواهيم نوشت.

 



مسئولين نگاه ويژه اي به شعر كنند

شعر مقاومت به عنوان بخشي از شعر معاصر مي تواند تاثيرگذار باشد؛ اهميت برگزاري كنگره هايي ازاين دست (كنگره شعر مقاومت) به اين دليل است كه اگر جشنواره هايي از اين دست برگزار نشد ممكن است شاعران نيز به مانند برخي از مردم از فضاي هنر مقاومت فاصله گيرند و اين باعث مي شود هنر مقاومت به سمت زوال پيش رود اما برگزاري اين كنگره باعث مي شود كه بازار شعر مقاومت گرم شود همچنين كنگره شعر مقاومت مي تواند تريبوني باشد براي عرضه آثار و اشعار هنرمندان اين حوزه و نيز درنقش نوعي پل ارتباطي بين اجتماع و ادبيات پايداري و مقاومت پديد آيد؛ با اين اميد كه آثار عرضه شده در كنگره با تمهيدات مسئولين اعم از پكيج هاي صوتي، انتشار كتاب ساخت نماهنگ ها و ساخت موسيقي براي اشعار به دست مردم برسد و اين نوع آثار در اجتماع تاثيرگذار باشد، جريان هاي فكري ايجاد كند تا فرهنگ و هنر مقاومت حفظ شده و پيشرفت كند؛ همچنين تفاوت كنگره شعر مقاومت با دفاع مقدس در دايره فعاليت موضوعي شان است. به شكلي كه كنگره شعر دفاع مقدس به طور خاص به حماسه فرزندان انقلاب اسلامي در دفاع هشت ساله از ميهمن خويش مي پردازد و محور محتوايي آن غالبا روحيه ايثار، جنگ، دفاع، شهادت و حماسه سازي درمقابل دشمن مي باشد. در حالي كه كنگره شعر مقاومت بين الملل اسلامي دايره موضوعي گسترده تري دارد، به اين شكل كه جريان مقاومت دركشورهاي ديگر اسلامي را نيز تحت پوشش قرار داده و به طور عام تري به اين مقوله نگاه مي اندازد، هركجا كه دفاع مظلومي در برابر ظالم ايجاد مي شود را دربرمي گيرد؛ مقاومت كشورهاي اسلامي اعم از عراق، افغانستان، لبنان، فلسطين و...
مجيد نظافت يكي از شاعران پيشكسوت انقلاب و دفاع مقدس با اشاره به اينكه موضوعاتي مثل مقاومت، پايداري و دفاع از حق در مقابل ناحق موضوعاتي نيستند كه تمام شدني باشند نخستين دوره كنگره شعر مقاومت را اين چنين ارزيابي كرد و گفت: فعاليت كنگره شعرمقاومت و دائمي شدن دبيرخانه آن برمي گردد به چگونگي حضور هنرمندان و شعرا به عنوان توليدكنندگان شعر مقاومت و چگونگي عملكرد مسئولين با اين جريان نو در ادبيات.
اگر مسئولين با نگاه دورانديشانه و با اين دورخيز روحي كه استمرار كنگره را همت بسته باشند، موضوعيت كنگره اين قابليت را دارد كه دايمي شود اما براي اين كار بايستي تمهيداتي انديشيد از جمله اينكه، ستاد جشنواره در طول سال فعال باشد نه اينكه اگر امروز اختتاميه برگزارشد تا افتتاحيه سال بعد خبر ازفعاليت هاي كنگره نباشد. بايد چارچوب مشخص و با قاعده و قانون و برنامه هاي مدون به برگزاري كنگره برخاست.
وي گفت: براي اينكه دراين كنگره اتفاق نو و جديدي را تجربه كنيم و به آنچه كه در كنگره هاي گذشته نرسيديم، دست يابيم يعني شعر مقاومت بوسيله برگزاري اين كنگره به زندگي مردم اجتماع نفوذ كند و در روزمره آنها تاثيرگذارباشد چه بايد كرد؟
امروز در شرايطي زندگي مي كنيم كه تبليغات حرف اول را در هر حوزه اي مي زند. اميدوارم دوستان ما در ستاد اجرايي كنگره تبليغات مناسب و گسترده اي را اعمال كنند، صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران در انعكاس و پوشش خبري كنگره نقش مهمي ايفا مي كند، اميدوارم كه مانند هميشه اين مهم را به خوبي انجام دهند و آثار و توليدات و دستاوردهاي كنگره به اشكال و گونه هاي مختلف از تلويزيون پخش شود.
نظافتي ادامه داد: آفت اصلي اين كنگره اين است كه درسه روز برگزاري آثار ارائه شود، شعرا شعرخواني كنند، محققين پژوهشهاي خود را ارائه كنند اما همه اينها از دايره خود كنگره فراتر نرود و در داخل كنگره باقي بماند و به بيرون منتقل نشود.
اگر اصل تبليغات درحين برگزاري كنگره قابل قبول باشد، رسانه ها، اخبار را به طور قابل قبولي انعكاس داده و آثار ارائه شده در قالب كتاب، سي دي و جزوه تدوين شده و به دست مردم برسد مي تواند به سرعت در جامعه تاثيرگذار شود.
همچنين هادي منوري شاعر و منتقد ادبيات درمورد كنگره شعر مقاومت گفت:
بحث مقاومت بحثي است كه هميشه بوده، هست و خواهد بود و از ابتداي خلقت انسان مقاومت وجود داشته است. پس بحث امروز مسئولين براي اولين بار نيست كه به فكر مقاومت افتاده باشند؛ حالا ممكن است در اين برهه قدري پررنگ تر به اين موضوع نگاه كنند، توجه كنيد كه انواع شب شعرهاي مقاومت و جنگ هاي مقاومت در گذشته نيز برگزار و چاپ مي شده اما امروز مسئولين فرهنگي بهاي بيشتري به آن داده اند.
دكتر منوري در خصوص نياز به برگزاري كنگره شعر مقاومت در اجتماع گفت: به اعتقاد بنده نياز به شعر مقاومت، شعر جنگ، شعر پايداري ،شعر دفاع مقدس مواردي نيستند كه تنها مخصوص ملت ما باشد. اين بحث ها در تمام دنيا وجود دارد. اكنون مسئولين فرهنگي حتماً خلاءهايي در فرهنگ و اجتماع ديده اند كه دست به كار برگزاري كنگره شعر مقاومت بين الملل اسلامي شده اند. بنده هم به عنوان يكي از مدعوين و هم به عنوان كسي كه همواره در حوزه شعر دفاع مقدس و مقاومت و پايداري كار كرده ام در كنگره با چند اثر نو و جديد شركت خواهم كرد.
وي ادامه داد: ما شاعران برجسته اي در حوزه شعر مقاومت داريم اما جز قيصر امين پور، حسن حسيني و... الباقي را مردم شناخت كافي از آنها ندارند؛ اين چند دليل دارد؛ يكي اينكه اين دو عزيز به دفعات از طريق رسانه ها و كتب درسي در مدارس آثارشان ارائه شده، دوم اينكه اصلا كشور ما كشوري است كه وقتي شخصي مي ميرد تازه ياد مردم و مسئولين مي افتد كه اي واي هنرمند و شاعر كشورشان از دست رفت. قيصر امين پور و حسن حسيني نيز تا زنده بودند كسي حالشان را نمي پرسيد. شما صبر كنيد تا خدايي نكرده يكي ديگر از شاعران ما فوت كند؛ شما مي بينيد كه به سرعت اشعارش به سر زبانها مي افتد!
دوم اينكه صدا و سيما، وزارت ارشاد به طور كلي مسئولين فرهنگي بايد شعر مقاومت را بوسيله موسيقي، فيلم و برنامه هاي مختلف فرهنگي در قالب هاي گوناگون به اجتماع عرضه كنند و بعد منتظر شناخته شدنش باشند.
توجه كنيد به شعر؛ ياران چه غريبانه بيگي حبيب آبادي در قالب موسيقي به بازار عرضه شد و اكنون همه با اين قطعه آشنا هستند. پس آهنگسازها و خوانندگان و هنرمندان ديگر نيز بايد در اين راه به كمك شعراي مقاومت بيايند.
صدا و سيما هم مي تواند در يك مدت زمان بسيار كوتاه شعري را مطرح كند تا بر سر زبانها جاري شود.
اصلا سؤال من از مسئولين فرهنگي اين است كه: تاكنون چه قدر براي شعر زمان خرج كرده اند؟ چه قدر وقت و هزينه در مقايسه با ساير رشته ها صرف شعر شده؟ اصلا شعر چه اهميتي برايشان دارد؟ آيا آنقدر كه براي سينما و ديگر هنرها هزينه مي شود براي شعر هزينه كرده اند؟ من به شما يقين مي دهم كه يك صدم هزينه هاي سينما را براي شعر خرج نكرده اند. همچنين اين استاد دانشگاه در مورد نقش رسانه در اين امر گفت:
مهمترين نكته اينست كه اصلا در اين حوزه سرمايه گذاري نشده. شما ببينيد كه در تلويزيون براي فلان بازيگر دست چندم كه حتي ديپلم هم ندارد يا فلان خواننده اي كه جز صداي مختصر هيچ چيز ندارد چه تبليغاتي مي كنند. اما وقتي به شاعر مي رسند بي تفاوت از كنارش عبور مي كنند.
شما تحقيق كنيد سرمايه گذاري كه در شعر مي شود چه قدر است؟ اين در حالي است كه در جبهه هاي هشت سال دفاع مقدس مهمترين چيزي كه زمزمه لب رزمنده ها بود شعر همين شعرا بود. اين شعر بود كه مردم را تهييج مي كرد و با روحيه مضاعف به صف اول نبرد مقابل تهاجم مي فرستاد. اما اين ها چيزهايي نيست كه فراموش شود و تاريخ مصرف داشته باشد مقاومت و جنگ، امروز ادامه دارد. مسئولين بايد فكر و نگاه ويژه اي به شعر داشته باشند. وي در پايان گفت: اگر در كتابهاي درسي تعداد بيشتري شعر مقاومت كار كنيم يا در روزنامه ها و رسانه هاي گروهي و بيلبردهاي شهري از شعر مقاومت استفاده كنيم؛ مردم ما به واسطه تاريخ عظيمي كه با شعر طي كرده اند و اساساً شعر را دوست دارند با آن عجين مي شوند و اشعار را در زندگي به كار مي گيرند.

 



حلقه تسليم

حكيمه دبيران
بست دو چشم مرا راه دل وهوش زد
باز به نوعي دگر بحر كرم جوش زد

مشق رقيبم كه بود پر غلط ،امضا نمود
صفحه ي مشق مرا خط فراموش زد

خواستم از سر او نكته اي افشا كنم
دست به لب برنهاد ،نغمه ي خاموش زد

گفتمش اين شيوه چيست فاش بگو سر خود
زلف پريشان خويش نقش بر و دوش زد

كرد قيامت به پا تا قد وقامت نمود
جلوه ي صد باغ بر گونه ي گلپوش زد

برق نگاهش بسوخت دفتر بود ونبود
چشم پر از خواب كرد غمزه به ابروش زد

بر سر ابرو و چشم شيوه ي ديگر گرفت
تاب تب افزاي بر زلف بناگوش زد

يار كجا من كجا ،داد پيامم به پيك
راه مرا او نزد خواب پرندوش زد

پرتوي از رحمتش ديد »حكيمه » به چشم
حلقه ي تسليم را يكسره بر گوش زد

 



دل خوش نمي شوم

محمد مهدي سيار
دل خوش نمي شوم به نسيم موافقي
چندان كه در ميانه ي گرداب ،قايقي

گيرم كه ابر كوچكي از روي اتفاق
بر روي كوير ببارد دقايقي

از ريشه خشكم ، از برم اي رود دور شو!
جريان بگير پاي درختان لايقي

انگار شاعران جهان راست گفته اند
يك قصه بيش نيست سرانجام عاشقي

توفان شروع مي شود آن دم كه يك نسيم
در رهگذار خويش ببيند شقايقي...

 



آواز خنده

ويليام بليك
آن لحظه كه درختان سبز با شادي مي خندند؛
و آنگاه كه نسيم با آن ها همراهي مي كند !
آن زمان كه هوا با نشاط ما قهقه سر مي دهد ،
و تپه سبز با آن صدا ؛ فرياد سر مي كشد!

وقتي كه مرغزار با چمن هاي سر زنده اش به وجد مي آيد؛
و ملخ با احساس خوشي مي جهد!
و بچه ها با دهان گردشان فرياد ها ها ها سر مي دهند!

آن دم كه پرندگان رنگين در سايه چه چه مي زنند!
و آنجا كه ميز ما با گيلاس و بادام گسترده است،
بيا به جشن من محلق شو و شادماني كن !
براي سرايش آواي هم خوانان در خواندن آواز ها ها هاي خنده ها!
ترجمه : توفيق وحيدي آذر

 



به بهانه سالروز درگذشت قيصر امين پور
زائر گل هاي آفتابگردان

عزيز آذين فرد
رمز جاودانگي «قيصر» چيست؟سؤال مطرح شده، از ابعاد گوناگون قابل بررسي است ولي اگر بخواهيم پاسخي در خور توجه بدهيم بايد به اين نكته اساسي اذعان داشت كه تنها شاعري كه در اين دو سه دهه به دور از افراط و تفريط هاي رايج در شعر و شاعري و بي هيچ تظاهري و بي هيچ هاي وهوي و جنجالي، كار خود را پيش برد و شعرش با توفيق و لياقت توأمان ، توانست در ميان اقشار مختلف جامعه راه خود را باز كند، بدون شك بايد از«قيصر امين پور»نام برد.
با نگاهي اجمالي شايد بتوان گفت گره خوردگي اين پنج عنصر با همديگر منشوري تماشايي و جاودانه از ايشان ساخته است كه عبارتند از :
دلدادگي به امام خميني (ره) و مرجعيت ديني
«قيصر امين پور» بي شك يكي از برجسته ترين شـاعران سـه دهـه اخير است كه هويـت شاعري اش از رويداد شگرف انقلاب اسلامي، جدا شدني نيست. قيصر را نه در نسبت با جريان ادبيات معاصر كه در نسبت با معجزه واره اي به نام انقلاب اسلامي بايد شناخت و تحليل كرد و هر گونه نقد و گزارش ديگر قطعاً ناتمام و ناكارآمد خواهد بود. بدون ترديد امام خميني (ره) را مي توان نقطه ي عزيـمت شـعر انقـلاب اسلامي دانست. نفحات قدسي دم مسيحايي حضرت روح الله (قدس سره) انقلابي روحاني در وي و دوستانش پديد آورد كه موجبات گردآمدن آنان را در حوزه انديشه و هنر اسلامي سازمان تبيلغات اسلامي فراهم ساخت كه با رويكرد تبليغ اسلام انقلابي و انقلاب اسلامي شروع به كار كرد و همين خصوصيات روحاني چنان وي را مجذوب كرد كه امام خميني (ره)را طلايه دار مردان خدا مي دانست :
مردي كه طلايه دار مردان خداست
از طايفه ي نور نوردان خداست
قطبي كه مدار چشم او قبله نماست
قلبش گل آفتابگردان خداست
در سايه همين دلشدگي اش به مولايش بود كه نامش در ليست طلايه داران فتح لانه جاسوسي به ثبت رسيد و مسئوليت خطير ويرايش ادبي بيانيه هاي دانشجويان پيرو خط امام (ره) را به عهده گرفت و همچنين پر شور و حال بر روي ديوار لانه جاسوسي شعر خواني مي كرد.
دلدادگي به بسيجيان وشهدا
هر جا سخن از بسيجي و شعر دفاع مقدس به ميان مي آيد بي درنگ نام شاعر بسيجي مخلص »قيصر امين پور« در يادها و خاطره هـا مي شـكفد. او از بن دندان به ارزش هايي همچون شهادت طلبي، عدالت خواهي و استكبار ستيزي اعتقاد داشت زيرا جلوه كامل آنها را در عاشورا مي ديد و ترنم شان را در اندرزنامه هاي همرزمان شهيدش با وسواس يك قاضي كاويده بود. لذا معتقد بود اگر چه دلاور مردان حزب الله با گذشت روزگاران سراپا زرد و پژمرده شده اند ولي خزان زدگي ارزش هاي انقلاب اسلامي در باورشان امري محال است و خونين دلي و داغ ديدگي را دلايلي براي اثبات حقانيت جان نثاران امام عاشوراييان قرن پانزدهم هجري مي دانست :
سراپا اگر زرد و پژمرده ايم ولي دل به پاييز نسپرده ايم
چو گلدان خالي، لب پنجره پر از خاطرات ترك خورده ايم
اگر داغ دل بود، ما ديده ايم اگر خون دل بود، ما خورده ايم
اگر دل دليل است، آورده ايم اگر داغ شرط است ، ما برده ايم
جوان مرگي عجيب او را شايد نتيجه لاطائلات « شبه ليبرال ها » و «شبه روشنفكراني » دانست كه حتي پس از پرواز مسيحايي اش او را به خاطر سرايش « شعري براي جنگ » مورد هجمه هاي نا جوانمردانه قرار دادند كه شاعر نمي تواند جنگ را ستايش كند و ...
در حالي كه يكي از اشعاري كه ايشان بسيار دوست داشتند همين شعر بود و به دفعات اين شعر را مي خواندند و حضار گريه مي كردند چرا كه قرائت اين شعر ايشان را به حال و هواي دزفول و روزهاي جان نثـاري هـا و جـان فشـانـي ها مـي برد و جهت شركت در شعر خواني هاي دفاع مقدس بسيار مصمم بود .دكتر محمدرضا سنگري در جلسه ارزيابي و بررسي داوري يازدهمين دوره كتاب سال دفاع مقدس از قول قيصر نقل كرده بود كه: «شايد من شعر0 2 سال پيش را نگويم با آن لون و لـعاب ؛ امـا امـروز از سـروده هاي سـال هاي گذشته قوياً دفاع مي كنم» .
آراستگي قيصر به چندين هنر
قيصر از معدود شاعران معاصري است كه به چندين هنر آراسته شده بود كه نقاشي يكي از آنهاست. او نقاش بسيار زبردستي بود و آن چنان تخصصي در زمينه هنرهاي تجسمي داشت كه هم صاحب نظر بود و هم آن را به خوبي مي فهميد و تجزيه و تحليل مي كرد.
نقاشي او نيز همچون شعر او زيباست. گويي با نقاشي هايش شعر مي گفت و با اشعارش نقاشي مي كرد. و اين ويژگي منحصر به فرد را از شـاعر صـداي پـاي آب «سهراب سپهري» به ارث برده بود. او در خوشنويسي هم در اقسام خط ها دستي داشت و صاحب خطي بسيار خوش بود. «سيد الشعراي انقلاب اسلامي» يعني« زنده ياد دكتر سيد حسن حسيني » مي گفت : وقتي كه در دانشگاه الزهرا همكار بوديم هنگامي كه بعد از قيصـر به كلاس مي رفتـم دلـم نمي آمد نوشته هاي قيصر را از روي تخته پاك كنم. يعني احساس مي كردم كه بايد دوربيني مي داشتم و از آن تخته و صحنه عكس مي گرفتم و بعد پاك مي كردم، وقتي مجبور مي شدم نوشته هاي قيصر را پاك كنم واقعاً با اندوه باطني اين كار را مي كردم. ادبيات كودك و نوجوان يكي ديگر از هنرهايي است كه قيصر به آن آراسته شده بود. هرخواننده خوشي ذوقي پس از خواندن لطايف نوجوان پسندش طوفان در پرانتز، بي بال پريدن، گفت و گوهاي بي گفت و گو، به قول پرستو، ظهر روز دهم و مثل چشمه، مـثل رود با شـاعري مواجـه مي شـود كه شعرش همانند نثر شاعرانه اش روان، شفاف و با پشتوانه اي از تفكر نيرومند و سر شار و عاطفه اي بارور همراه است. يكي از مهم ترين عناصر ارتباط با كودكان و نوجوانان در شعر استفاده از واژه هاي موزون و خوش آهنگ و وزن ريتميك است و امين پور با هنرمندي هر چه بيش ترازآن بهره ور شده است.
مردمي بودن
امين پور چه داشت كه همگان معتقد هستند او شاعر روزگاران خواهد ماند؟ لازم مي آيد براي گره گشايي از اين راز به آخرين فرازهاي وصيت نامه مرحوم دكتر شريعتي مراجعه كرد ...«نخستين رسالت ما، كشف بزرگترين مجهول غامضي است كه از آن كمترين خبري نداريم و آن »متن مردم« است و پيش از آن كه به هر مكتبي برويم بايد زباني براي حرف زدن با مردم بياموزيم و اكنون گنگيم. ما از آغاز پيدايش مان زبان آنها را از ياد برده ايم و اين بيگانگي قبرستان همه آرزوهاي ما و عبث كننده همه تلاش هاي ماست.»
آري او از ميان برخاست با مردم زيست و بعد هم كه جنگ پيش آمد با داغ هاشان سوخت و با لبخندهاشان بانگ پيروزي سر داد. بنابراين بجاست كه او را شاعر مردم در عصر انقلاب اسلامي بناميم. مراسم تشييع جنازه او بهترين دليل براي اين ادعاست كه براي بسياري از مدعيان عرصه ادب و هنر عبرت انگيز است .
امين پوردر طول عمر پربركتش چنان قلب هاي مردم را تسخير كرد كه او را تريبون خود مي دانستند تريبوني كه دردهاي نگفتني و نهفتني ستم كشان،زاغه نشينان ،تباه روزان و سياه بختان از حنجره اشعار او به گوش جامعه مي رسيد. آري اين جان نثاري وجان فشاني ها بود كه با عروجش رهبر هنرمند و عزيز انقلاب را به معناي واقعي كلمه داغ دار كرد و فرمودند:ياد مرحوم قيصر امين پور-كه حقيقتاً ما را به معناي واقعي كلمه داغ دار كرد-به خير پس از مرحوم سيد حسن حسيني دلمان خوش بود به امين پور كه او را هم از دست داديم.
اول عالم بود بعد شاعر
بدون ترديد ذوق ادبي و هنر جذاب و تأثيرگذار شاعري،مثل ديگر استعدادهاي وجودي انسان،نيازمند عوامل متعددي است كه يكي از آنها مطالعات گسترده ادبي و گره خوردگي آن با فرهنگ و انديشه پوياي ديني به ويژه شيعي است.
انتشار مجموعه اشعار«در كوچه ي آفتاب »و «تنفس صبح»در 25 سالگي از ذوق و خلاقيت و فرهيختگي درون و در عين حال دانش و فرزانگي گسترده «قيصر» خبر مي دهد يكي از عالمانه ترين نقدهاي آن دوران،نقدي بر «قيام نور» زنده ياد نصرا...مرداني بود كه در جنگ هفتم سوره به چاپ رسيد . در آن جا او را منتقدي با ديد و وجدان علمي و دور از هر نظر شخصي و با ميزان هاي منطقي و علمي شاهد و ناظر هستيم.
اما وجه ديگر از برجستگي و برازندگي علمي«امين پور» فعاليت هاي پژوهشي و تحقيقاتي ايشان است كه متأسفانه زير سايه سنگين هماي سعادت شاعري اش به چشم نمي آيد. به گفته دكترشفيعي كدكني رساله «سنت و نوآوري در شعر معاصر » قوي ترين رساله اي است كه در دانشكده ادبيات دفاع شده است . رساله اي كه شايسته است جزو دروس جامع دانشگاهي قرار گيرد تا دانش پژوهان بتوانند هر چه بيش تر با لايه هاي نا مكشوف ادبيات معاصـر و شخصيـت فرزانـه « امين پور» آشنا گردند عضويت او در فرهنگستان زبان و ادب فارسي آن هم به عنوان جوان ترين عضو گواه ديگري است بر توانمندي هاي علمي اش . نكته قابل تأمل اين است كه او در حالي توانست قله هاي پيشرفت و تعالي را فتح كند كه شبيخون زدن «جاده شاعر كش شمال» قامت نازنينش را زير بار درد خم كرده بود و چنگ انداختن آن به چهره تكيده اش گوياي اين حقيقت تلخ بود .
قيصر ، امين رازهاي سر به مهر بود . او در صبح انقلاب اسلامي تنفس كرد و به شيوه گل هاي آفتابگردان زائر آفتاب شد . او « بي بال پريدن » را از پاك سيـرتان بسيجي به ارث برد و به همراه زنده يادان سلمان هراتي و سيـد حسـن حسيـني « از كوچه ي آفتاب » گذشت . خداوند روح قيصرانه اش را با اصحاب عاشورايي « ظهر روز دهم » محشور گرداند .

 



ميلاد شادماني من

جبران خليل جبران
ترجمه : جواد نعيمي
بدان هنگام كه شادماني در دلم ديده به دنيا گشود، آن را بر دوش گرفتم، بر فراز بام خانه رفتم و فرياد كشيدم: همسايه ها! دوستان! بياييد و ببينيد! اينك شادماني در درونم پديد آمده. بياييد و خنده خرسندي مرا در برابر خورشيد شاهد باشيد.
هيچ يك از همسايه ها براي ديدن شادماني ام نيامدند و حيرت من افزون شد!
هفت ماه، در هر پگاه و شامگاه، از فراز بام خانه ام ميلاد شادماني ام را فرياد زدم، اما هيچ كس انگار صدايم را نشنيد و من به ناچار با شادي خويش به تنهايي زيستم.
سالي بيش نگذشت كه رنگ از چهره شادماني ام پريد و بيمار گرديد: زيرا هيچ دلي جز دل من برايش نتپيد و هيچ لبي جز لب هاي من، گونه اش را نبوسيد!
پس آن گاه شادماني ام رخت بر كشيد و مرا با خاطره هايش تنها گذاشت. خاطره هايي كه چونان برگ هاي پاييزي در باد مي رقصند و فرو مي افتند!

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14